اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-03-01-حجت الاسلام والمسلمين عابديني - سيره‌ي تربيتي انبياء در قرآن کريم

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره‌ي تربيتي انبياء در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 01-03-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
يا ايها العزيز ببين خسته حاليم ***  چشمان پر ستاره و دستان خاليم
مائيم آن خسي که به ميقات آمديم ***  شرمنده با بضاعت مزجات آمديم
شام فراق سوره‌ي واليل خوانده ايم ***  يوسف نديده اوف لنا الکيل خوانده ايم
يا ايها العزيز به زيبائيت قسم *** بر حسن بي بديل و دلاراييت قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده مي‌شود *** عالم به بوي پيرهنت، زنده مي‌شود
يا ايها العزيز به زيبائيت قسم *** بر حسن دل فريب و فريبائيت قسم
موسي تويي، مسيح تويي، مکه طور توست *** شهر مدينه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل ياران گرفته است *** چشم بقيع تر شده باران گرفته است
شعر «شفق» حديث زبان دل من است *** تکرار نام تو ضربان دل من است

شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما خوشحال هستيم در کنار شما هستيم و در محضر حاج آقا عابديني آقا سلام عليکم عزيز ايام مبارک باشد خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان بنده هم عرض تبريک دارم. ان شاء الله در سايه سار ولايت همه مان بتوانيم آن وظيفه‌اي را که بر عهده مان است و عهدي که بر وجود ما از عالم الست قرار داده اند، با طي کردن و اطاعت از امام و ولي مان بتوانيم پيدا بکنيم.
شريعتي: ان شاء الله حضرت در نامه‌اي به شيخ مفيد فرمودند که اگر شيعيان ما در اجراي عهدي که با ما بسته بودند هم دل و هم پيمان مي‌شدند هرگز توفيق ديدار ما از ايشان سلب نمي‌شد. ان شاء الله همان طور که حاج آقاي عابديني فرمودند هم دل و هم پيمان باشيم. امروز براي ما چه به ارمغان آورديد؟
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم امشب علاوه بر اين که شب ميلاد با عظمت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است در مظنه‌ي شب هاي قدر هم است لذا مزيد بر فضيلت اين شب همين شب قدر بودن است که در روايات وارد شده است که به عنوان اولين ليله‌ي قدر است که پيشاپيش ليالي قدر ماه مبارک واقع شده است امشب است که اعمال خاصي هم دارد دوستان رجوع بکنند به مفاتيح. ابتداء ماه شعبان هم به اين فضيلت اشاره شد. بحثي که امروز ان شاء الله در خدمت دوستان هستيم هر چند مرتبط با انبياء است اما با اين که قرار بود در مورد نوح نبي سلام الله عليه شروع بکنيم اما اگر اجازه بدهيد اين بحث را امروز به مناسبت اين ميلاد مبارک و اين حقيقت عظيم، در هفته‌ي بعد ادامه بدهيم. در رابطه با امام زمان صحبت مي‌کنيم اما با ارتباط با انبيا. يعني حقيقت سيره‌ي انبيا و تمام ميراث و سنن انبيا در روايات ما دارد که در وجود حضرت متجلي مي‌شود. هر چند در وجود همه‌ي حضرات معصومين اين حقيقت بوده است، اما ظهور اين اختصاص به امام زمان دارد. يعني در وجود حضرات بوده است اما اين حقايق مخفي و مکتوم بوده است و ظهور پيدا نکرده است اما در وجود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف تمام سنن و مواريث انبيا که تک تکشان در روايات ذکر شده است، در وجود حضرت است. اما چون ما مي‌خواهيم گرايش خاصي از اين بحث را داشته باشيم به سرعت از اين عبور مي‌کنيم. بحث مفصلي است. در ضمن بيان سيره‌ي انبيا بعضي اش را در همان جا‌ها اگر عمري بود اشاره خواهيم کرد. اما اين بحث را فعلا اختصاص مي‌دهيم به اين که فرمودند در وجود حضرت از جمله‌ي سنن و مواريث انبيا، سنت يوسفي در حضرت است که شعر شما هم خيلي با مناسبت و زيبا در اين بحث قابل توجه بود. سنت يوسفي در وجود حضرت به اين معناست که حضرت وقتي که ظهور مي‌کنند، ايشان را که مي‌بينند همه در مي‌يابند که از قبل مي‌شناختند. يعني حضرت را ديده بودند مي‌شناختند چرا؟ همان طور که در برادران يوسف اين جريان بود. برادران يوسف يوسف را ديده بودند آمده بودند از او گندم گرفته بودند با او برخورد داشتند اما نشناخته بودند تصديق نکرده بودند اما وقتي که شناختند و يوسف خودش را معرفي کرد ديدند اين همان يوسفي بود که با او محشور بودند و ارتباط داشتند ولي اين‌ها نشناخته بودند. در جريان ظهور دارد که وقتي حقيقت ظهور محقق مي‌شود. مردم صالح و طالح همه ايشان را مي‌شناسند صَالِح اَو طَالِح مي‌بينند او را مي‌شناختند چه کساني که صالح بودند چه کساني طالح و زشت کار بودند. کساني که اهل عمل صالح بودند و کساني که اهل عمل صالح نبودند و عمل زشت داشتند، همه با او ارتباط داشتند. اين جريان توضيح مفصلي مي‌خواهد اما يک شاخه اش را عرض مي‌کنيم. اين چطور مي‌شود در وجود حضرت وقت ظهور مومن و کافر، صالح و غير صالح وقتي با حضرت برخورد مي‌کنند مي‌بينند با ايشان از قبل ارتباط داشتند هر چند تطبيقا نمي‌شناختند که اين حضرت است اما ارتباط داشتند؟ اين را مي‌خواهيم ثابت بکنيم. من يک مثالي را مي‌زنم. هر چند مثال اختصاص به يک رشته دارد اما در رشته هاي مختلف مي‌توانند مثال برايش پيدا بکنند. يک موقع کسي که جراح چشم است چشمي را روي ميز تشريح گذاشته و براي دانشجوهايش تشريح مي‌کند چشم روي تشريح مجموعه‌اي از بافت‌ها و سلول‌ها است تشريح مي‌کند و دانشجوها هم علم پيدا مي‌کنند اين چشم روي ميز تشريح را در نظر بگيريد. حالا در بدن انسان در نظر بگيريد. اين چشم در بدن انسان به عنوان يک عضو زنده در کنار اعضاي ديگر است اين نگاه دوم است همه‌ي آثار سابق را دارد اما به علاوه آثاري دارد که آن موقعي که جدا بود و عضو مرتبط نبود و روي ميز تشريح بود آثار را آن جا نداشت ولي اين جا دارد. همه‌ي قبلي‌ها را دارد مجموعه‌ي بافت و سلول هاست ولي يک پله بالاتر خواص و آثار و کارايي هاي ديگري هم دارد. آن چشمي که روي ميز تشريح بود عمرش چند ساعت بود تا به فساد مي‌رفت. آن چشمي که در درون بدن است اقل اش اين است که هفتاد هشتاد سال صد سال به صورت طبيعي با دامنه‌اي که دارد حيات دارد و از آن استفاده مي‌شود. اين است که در بدن انسان است مرتبط با تمام اعضا است يعني همه‌ي اعضا حاضر هستند وقتي که چشم مي‌خواهد آسيب ببيند يا چيزي مي‌آيد خودشان را فدايي او بکنند دست پا هر طوري که است سر حتي خودش را پايين مي‌آورد تا چشم کمترين آسيب را ببيند چون ديده بان بدن است. ديدن بان حکم راه يافتن بدن به اوست. خصوصيات زيادي دارد که اشاره اش به همين مقدار کفايت مي‌کند. در نگاه سوم اين است که چشم در روايات ما مثلا آمده است از حضرت علي که الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ (نهج البلاغه، حکمت 409) جان انسان يک حقيقت نانوشته است يک کتاب نانوشته است يک دفتري است که نوشته نشده است چشم نويسنده اش است. قلب اين صحيفه‌اي است که نانوشته که نويسنده‌ي او چشم است همان طور که باباطاهر هم در شعر دارد ز دست ديده و دل هر دو فرياد که هر چه ديده بيند دل کند ياد. اين ديده نويسنده است و جان به دنبال او کشيده مي‌شود. خيلي تعبير دقيق و زيبايي است که جاي بحث دارد اين‌ها را من عبور مي‌کنم تا به نتيجه برسيم. بصر نويسنده‌ي جان است. جان ما چقدر عمر دارد؟ جان ما ابديت دارد آغاز دارد ولي نهايت ندارد. وقتي جان ما آغاز دارد ولي نهايت ندارد چشم نويسنده‌ي حقيقتي مي‌شود و اثري را باقي مي‌گذارد و خودش را با چيزي متحد مي‌کند که آن حقيقت ابدي است. اين سه نگاه به چشم شد. يک موقع کسي چشم را در آن حد اول ببيند خيلي ارزشمند نيست با اين که ارزش اش کم هم نيست اما در نگاه دوم خيلي ارزشمند تر مي‌شود در نگاه سوم خيلي عزيز الوجود مي‌شود. خيلي زيبا مي‌شود اين چشم و خيلي در نظر همه عزيز است. تفاوت اين سه نگاه غير قابل قياس است. ما در نظام وجودي مان مي‌خواهم از اين جا برسيم به آن سوالي که اول مطرح کرديم. ما عمل صالحي را که در روايات وارد شده است گاهي به ما مي‌گويند عمل صالح را اگر کسي فلان عمل را انجام داد فلان نتيجه را مي‌بيند. مثلا اگر وضو گرفت نورانيت برايش ايجاد مي‌شود اگر فلان کار را کرد فلان نتيجه. خيلي آثار زيادي بر اعمال متفرع است که گفته اند اين بر آن بار مي‌شود اين نگاه اول است بر عمل صالح. هر عمل صالحي يک نتيجه‌اي دارد. داريم تطبيق مي‌کنيم عمل صالح را با چشم. يعني آن مثالي را که زديم سه نگاه به چشم بود. حالا سه نگاه به عمل صالح را مي‌گوييم. که اين سه نگاه با اين که به ظاهر هر سه همان چشم بود و اين جا هم همان عمل صالح است. اين جا گاهي خنده به روي مومن است اين خنديدن به روي مومن يا اجابت حاجت مومن يا اجابت دعوت مومن هر کدام يک کار است اما از سه دريچه مي‌شود به آن نگاه کرد و اثرش تابع آن نگاهي است که به آن داريم. حالا ببينيم ما چقدر ارزان خودمان را عرضه مي‌کنيم. مثل اين که در مرتبه‌ي چشم مرحله‌ي اول يا حداکثر چشم مرتبه‌ي دوم هستيم. براي انسان از عمل صالح آثاري را بار کردند گفتند اين نتيجه‌ي آن عمل است ما عمل مي‌کنيم به اميد اين که به آن آثار برسيم اين درست است غلط هم نيست. نگاه دوم اين است که هر عمل صالحي که ما انجام مي‌دهيم در روايات دارد که اين عمل صالح ما با تمام اعمال صالح ديگر ما رابطه پيدا مي‌کند يعني وقتي من يک عمل صالح جديدي انجام مي‌دهم. مثلا مهماناني بر من وارد شدند پذيرايي کردم روي خوشي نشان دادم مثلا کفششان را جفت کردم. اين قدر جزئي بايد ببينيم. کسي را که ديدم ابتدائا من آغاز سلام کردم سبقت بر سلام گرفتم من وقتي با يکي برخورد کردم با روي خوش و با يک خنده و ملاحت با او برخورد کردم هر چند اگر خسته هم هستم هر چند اگر مشکلاتي هم دارم اما با روي خوش برخورد کردم. بر اساس همان باوري که در درون ما است. براي نگاه دوم روايات مي‌فرمايد که هر عمل صالحي با تمام اعمال صالح قبلي من رابطه برقرار مي‌کند و همه‌ي آن‌ها را با خودش مرتبط مي‌کند يک رتبه مي‌آورد بالاتر. يعني هر عمل جديدي که از من صادر مي‌شود اين طوري نيست که يک عمل صالحي باشد که فقط يک نتيجه‌اي داشته باشد. اين نگاه اول، اين است اما اين با تمام اعمال صالح ديگر من هم رابطه برقرار مي‌کند بلکه با تمام اعمال ناصالح قبلي من هم رابطه برقرار مي‌کند و آن‌ها را يک مرتبه مي‌برد پايين به اين معنا که اثرش را کمتر مي‌کند جلوي تاثير اعمال ناصالح را مي‌گيرد تعبير روايات اين است که من هر عمل صالحي انجام مي‌دهم روح ايمان در وجود من قوي تر مي‌شود که ارتباط با همه‌ي آن هاست اين نگاه دوم خيلي بحث عظيمي است. وقتي انسان يک عمل صالحي را در نگاه دوم از دست مي‌دهد چه از دست داده است؟ يک دفعه يک نتيجه‌اي که مربوط به عمل نگاه اول بود را از دست داده اثر ديگري که از دست داده اين است که تمام اعمال صالحش را نگذاشته يک رتبه بيايند بالاتر. مي‌دانيد تمام اعمال صالح يک رتبه نيايد بالا يعني چه؟ تعبير اين است که اگر من امروز عمل صالحي را انجام بدهم و اين باعث شود که عمل چهل سال گذشته‌ي من، اگر با اين عملي که من امروز انجام دادم که اين عمل اگر از عمر معرفتي بالاتر من نشأت گرفته، تمام اعمالي را که سابق از اين انجام داده بودم در اين رتبه‌ي معرفتي الآن قرار مي‌گيرند. کانه امروز همه‌ي آن‌ها را موفق شده ام انجام بدهم. در اين لحظه انجام بدهم. چقدر اين سعه است؟ اين مثل چشمي است که در بدن با همه‌ي اعضا مرتبط است و همه‌ي اين‌ها با هم يک نظام ارگانيک زنده و حيات دار را دارند اين عمل صالح يک نظام زنده دارد که با تمام اعمال صالح گذشته‌ي من مرتبط مي‌شود. اگر انجام ندهيم خسران عظيمي است يعني اعمال گذشته باطل نشدند اما اين حيات جديد را هم پيدا نکردند. ما نمي‌دانيم اعمال صالح ما اگر روز به روز قبلي‌ها هم رشد پيدا بکنند بيايند در اين رتبه‌ي امروز قرار بگيرند چقدر عظيم مي‌شود. چون اطلاع نداريم که اين حيات آن‌ها به چه معناست شايد عظمت مسئله را ادراک نمي‌کنيم. نه تنها فقط اين است که اعمال صالح گذشته‌ي من بيايند بالا و اوج بگيرند با اين عمل جديد، مرحوم علامه طباطبائي ذيل آيه‌ي «ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ» (هود/ 103) مي‌فرمايد که چرا در قيامت همه بايد کنار هم جمع شوند با اين که در قيامت اعتبار نيست جمع شدن مال آدم دنياست که جاي اعتبارات است پس چرا قرآن مي‌فرمايد همه جمع مي‌شوند؟ يوم الجمع يکي از اسماء قيامت است همه جمع مي‌شوند تعبير خيلي زيبايي ذيل آيه‌ي شريفه دارد مي‌فرمايد عمل انسان که انجام مي‌دهد نه فقط در اعمال صالح گذشته‌ي خودش تاثير دارد بلکه در تمام اعمال آينده‌اي که از انسان مي‌خواهد صادر شود هم تاثير دارد که هنوز محقق نشده است. عمل امروز من در تمام آن‌ها هم اثر دارد يعني من اگر امروز اين عمل را ترک کردم نه فقط يک خسراني نسبت به گذشته براي من پيدا شده يک خسراني نسبت به آينده هم پيدا شده يک عمل تنها نبوده يک عمل مرتبط بوده است.
شريعتي: يعني اين عملي که من امروز با آن نيتي که انجام دادم ممکن بود به من توفيق يک عملي را در آينده بدهد که آن توفيق امروز سلب شده.
حاج آقا عابديني: ممکن نه، بلکه قطعا. نه يک عمل در روايت دارد توفيقاتي را ايجاد مي‌کند مثل يک زاويه‌اي که راسش اين عمل قرار بگيرد باز مي‌شود مثلا حداقل باعث مي‌شود انسان به دو عمل چهار عمل توفيق پيدا بکند حداقل را مي‌گويم در روايات ما خيلي بالاتر از اين ذکر شده است. اين چهار عمل وقتي محقق مي‌شوند خودشان دوباره همين نسبت را در ادامه دارند. يعني اگر ما به نگاه هرمي اين زاويه را رو به باز شدن ببينيم از دست دادن يک عمل غير از آن که در گذشته اعمال قبلي ما را بالا نياورد در اين رتبه، اعمال آينده‌ي ما را هم مورد خدشه قرار داد که ديگر اين توفيقات از اين طريق ايجاد نمي‌شود. حالا عمل ديگري با سبب ديگري ايجاد شد بحث ديگري است ولي اين از دست رفت. با اين نگاه هر عمل صالحي، فقط هم اين نگاه نيست مرحوم علامه مي‌فرمايد نه فقط در اعمال گذشته و حال و آينده‌ي من عمل صالح امروز من تاثير دارد بلکه در تمام اعمال گذشتگان از انسان‌ها تاثير دارد. گذشتگان از انسان‌ها تا به حضرت آدم. باور کردنش سخت است اما ايشان ادعا و دليل دارد. من فقط مجبور هستم الآن عنوان مسئله را براي دوستان عرض بکنم تمام اعمال گذشتگان چون همان طور که در نظام فيزيک بيان شده است که همان بحثي را هم در يک جلسه‌اي گفتيم که هر جا حرکتي در نظام ماده ايجاد شود در تمام اعمال ماده تاثير گذار است که همان حرکت پروانه‌اي است اين در نظام اعمال صالح هم همين مسئله است. مي‌گويد در تمام اعمال گذشتگان چون تمام اعمال گذشتگان و گذشته و آينده و امروز به لحاظ من گذشته و آينده و امروز است و الا در ظرف وجودي که همه‌ي عالم را يک جا مي‌بيند اين يک واحد است. زمان به نسبت ماست که عبور محقق مي‌شود. اما به نسبت خود زمان که زمان نيست. زمان خودش حاکم بر اين هاست. به نسبت اصل کل عالم ماده و به نسبت عالم مجردات و ماده که زمان نيست يک واحد است. وقتي در روايات است حضرت عزرائيل در معراج پيغمبر ديد يک نفر به دقت يک چيزي را نگاه مي‌کند؟ پرسيد اين‌ها چيست گفت اين‌ها مشغول قبض ارواح در اقسي نقاط هستند گفت چطور يکي در غرب يکي در شب. گفت تمام عالم شما غرب و شرقش براي من مثل يک سکه در کف دست شماست که هيچ شرق و غرب و دور و نزديک ندارد. چون نظام مجرد بر مادي بعد و قرب ندارد. ما در نظام مادي بعد و قرب نسبت به اين اشيا داريم. در آن نگاه مرحوم علامه مي‌فرمايد که تمام عمل من در تمام اعمال گذشتگان تاثير دارد عمل آن‌ها را يا بالاتر مي‌برد يا صدمه مي‌زند. صدمه به اين معنا که نگذاشته اهداف آن‌ها محقق شود. لذا آن‌ها شاکي مي‌شوند نه اين که‌ها را بکاهد اما نگذاشت او مانع شد براي تحقق اهداف عاليه‌ي توحيديه و آن‌ها شاکي مي‌شوند که چرا؟ مي‌فرمايد نه فقط در اعمال گذشتگان تاثير دارد بلکه در تمام اعمال آيندگان اين تاثير را دارد. ما باورمان نمي‌شود چون نگاهمان بر اساس همان نگاه چشم روي ميز است. افق نگاه خيلي عظيم است يعني افق نگاه ما جان ما تا چه مرتبه‌اي عالم را مرتبط مي‌بيند؟
شريعتي: حالا اگر اين نگاه باشد در خيرات همه‌ي ما لحظه‌اي درنگ نمي‌کنيم و سبقت مي‌گيريم و اگر به سيئه‌اي مي‌رسيم بلافاصله ترمز مي‌کنيم.
حاج آقا عابديني: بله اين نگاه به همين نسبتي که در عمل صالح عظيم مي‌شود به همين نسبت در عمل نا صالح هم است. يک موقعي است من عمل ناصالحي را ترک مي‌کنم انجام نمي‌دهم اما يک موقعي من به عمل ناصالحي دست مي‌زنم به همين نسبت افت ايجاد مي‌کند لذا دارد وقتي انسان به عمل ناصالحي دست مي‌زند روح ايمان از او جدا مي‌شود وقتي برمي‌گردد مرتبه‌ي نازل ترش برمي‌گردد يعني تمام اعمال گذشته اش در رتبه‌ي ده بود الآن که عمل ناصالح را انجام داد مي‌آيد در رتبه‌ي 9 يعني تمام گذشته اش تحت تاثير قرار مي‌گيرد. لذا با اين نگاه ترک عمل صالح چقدر سخت تر مي‌شود و شوق انسان به انجام عمل صالح بيشتر مي‌شود و مي‌داند که يک عمل صالح چه نتايجي بر او بار مي‌آورد و مي‌داند ترک عمل صالح چقدر از دست او خارج مي‌کند و از دست مي‌دهد. مرحوم علامه مي‌فرمايد چرا اين‌ها در قيامت صالح با هم جمع مي‌شوند؟ مي‌گويد هر عمل صالحي که انجام داده در مجموع عالم انسان‌ها تاثير داشته است همه‌ي اين‌ها بايد بيايند تا تاثير عمل او در آن روز معلوم شود چقدر است. لذا همه بايد باشند تا اثر عمل او در گذشته‌ها و آينده‌ها و هم عصر خودش اين اثر ديده شود تا معلوم شود اين عمل نتيجه اش چيست قدرت جزا با اين محقق مي‌شود تاثير اين عمل در همه ديده شود. اين تازه در نگاه دوم عمل صالح است. يعني مثل چشمي که در بدن انسان با اعضا و جوارح مرتبط است و با همه‌ي اين‌ها ارتباط برقرار مي‌کند و ديده بان اين‌ها است. تفاوت نگاه سوم با نگاه دوم چشم چقدر بود؟ خيلي زياد نگاه سوم ابديت را مي‌سازد. عمل صالح در نگاه سوم حقيقتش ارتباط با روح عالم است تا به حال عمل صالح ارتباطش با هم ديگر بود. الآن اين جا در اين نگاه و اين افق نگاه روايت مي‌فرمايد حقيقت عمل صالح ارتباط با آن حقيقت ولايت است. حالا من مثال هايش را عرض مي‌کنم. ما در روايات زيادي داريم مثلا شجره‌ي طوبي در روايات خيلي متعدد وارد شده که شجره‌ي طوبي اصلش در خانه‌ي حضرت علي عليه السلام است و شاخه‌ها و فروع اين در خانه هاي مردم پراکنده است به طوري که هر کسي به هر عمل صالحي دست مي‌زند به شاخه‌اي از شاخه هاي شجره‌ي طوبي متصل شده است يعني چه؟ يعني تمام اعمال حسنه ظهور آن تنه‌ي ولايت هستند و هر کسي به هر حسنه‌اي که چنگ مي‌زند در حقيقت چنگ زده به درخت ولايت. در روايت دارد الْحَسَنَةُ وَ اللَهِ وَلايَةُ أميرِالْمُؤْمِنينَ (تفسير قمي، ص 480) يعني نه فقط ريشه است بلکه وصل است لذا اگر عمل صالح را با اين نگاه انسان انجام بدهد با اين نگاه که من دارم عمل صالح را انجام مي‌دهم و اين ارتباط با حقيقت ولايت است انجام بدهد. اگر در روايات مي‌فرمايند که اسلام بر پنج رکن استوار است که آن ولايت حاکم بر همه‌ي اين هاست بُنِي الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايةِ وَ لَمْ ينَادَ بِشَي ءٍ كَمَا نُودِي بِالْوَلَايةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَكُوا هَذِهِ يعْنِي الْوَلَاية (کافي، ج ?، ص??) حج اين‌ها است اما ولايت بر همه‌ي اين‌ها حاکم است يا در روايت دارد وقتي انسان از دنيا مي‌رود در وقت احتضار حضرات معصومين عليهم السلام را به حقيقتشان مي‌بيند. اين را قبلا اشاره کرده ايم. ديدن آن حقيقت ديدن آن تنه است به مقداري که در اعمال حسنه ارتباط داشته مي‌بيند که آن تنه را دوست داشته به مقداري که با اعمال حسنه پشت کرده مي‌بيند که به او پشت کرده و دوست ندارد. لذا در وقت احتضار انسان حضرات را مي‌بيند و محبت و بغض اش در آن جا معلوم مي‌شود که چقدر پشت کرده بوده است. مي‌شود انسان در حالت دعاي ندبه باشد و دارد دعاي ندبه مي‌خواند اشک هم مي‌ريزد اما يک مومني مي‌آيد حاجتي دارد رد بکند ولي رد کردن حاجت مومن آن حقيقت همان ظهور ولايتي بوده خيلي تعبير سنگين مي‌شود يعني انسان مي‌تواند يک جايي خودش را مشغول بکند به يک حقيقتي که مفيد است در جاي خودش اما اگر معارض شد با يک حقيقت ديگري که او مهم تر از اين است آن جا را ترک کرد به اسم اين، اين اين جا پشت کرده به حضرت. دارد دعاي ندبه مي‌خواند اما پشت کرده به حضرت. مي‌شود انسان اهل نماز و روزه باشد اما در حاجات مومنين بي اعتنا باشد. در حالي که نماز و روزه انجام مي‌دهد پشت کرده است. خيلي تعبير سنگين است لذا دارد نگاه نکنيد به کثرت صلات و صيام افراد نگاه بکنيد به وفاي عهد امانت داري صداقتشان. نگاه به اين‌ها بکنيد. نمي‌گويد نماز و روزه نباشد مي‌گويد نماز و روزه وقتي با اين‌ها بود اثر گذار است اگر کسي دور کرد خودش را از ارتباط با مومنين از دل سوزي براي مومنين. يک جلسه هفتم فروردين بود در مورد اخوت و ولايت صحبت کرديم که نظر معصوم داير مدار ارتباط مومنين با هم ديگر است يعني هر چه روابط مومنين با هم ديگر صميمي تر باشد نزديک ترين راه براي تحقق و رسيدن به ولايت معصوم است چون اين نزديک ترين افق با آن است اعمال ديگر با اين هم وزن مي‌شوند لذا من به دوستاني که گاهي اشکالي در وجودشان در کارهايشان در زندگي شان پيش مي‌آيد عرض مي‌کنم که اولين جايي که کنکاش بکنيد براي اين که ببينيد چرا اين اشکال پيش آمده در ارتباط با پدر و مادر و نزديکان درجه‌ي يک و بعد برادران و دوستان و آشنايان است. اگر جايي کم گذاشتيم در روابطمان و روابطمان مناسب نبود با پدر مادر بدون اين که متوجه شويم مي‌بينيد در زندگي اشکالات متعددي پيش مي‌آيد اشکالات گاهي مادي است گاهي معنوي. گاهي اشکال مادي نيست اين خودش استدراج مي‌شود يعني رهايش کردند برود در ماديات غرق شود. گاهي اشکال مادي است در مرتبه‌ي اول با يک صدا مي‌خواهند بيدارش بکنند اما گاهي طرف احساس مي‌کند ول شده شب خوابيده صبح بلند شده هيچ حالت شوقي هيچ حالت نشاط و ارتباطي نيست. زندگي برايش عادي مي‌شود اگر يک موقع زندگي به اين جا رسيد مشکلات مادي معنوي داشت اولين جايي که بايد رجوع بکند ببيند که چرا؟ در رابطه‌ي پدر مادر است ببيند کم گذاشته؟ حتي دارد که اگر کم نگذاشتيد اگر مي‌خواهيد اين‌ها اصلاح شود نفهميديد از کجاست روابطتان را با پدر مادر بهتر از قبل بکنيد حتي اگر خوب بود بهتر بکنيد. اين بهتر شدن گشايش ايجاد مي‌کند چون ارتباط با ولايت مي‌شود. نزديک ترين رابطه با ولايت است اين ارتباط با ولايت مي‌شود و نزديک ترين افق با ولايت را ايجاد مي‌کند. در نگاه سوم وقتي که انسان مي‌خواهد حقيقت امام زمان را که در آن روايت اول عرض کرديم که همه‌ي آن کساني که صالح و طالح هستند وقتي حضرت را مي‌بينند مي‌بينند مي‌شناختند از قبل ديده بودند. اين مال اين است که از صبح تا شب چند نفر از ما با چند عمل صالح رو به رو مي‌شويم؟ خيلي زياد از يک سلام کردن به يک بچه يا بزرگ يا هر کاري هر جايي که عبور مرور داريم هر جايي که نشست و برخاست داريم هر کسي که مسئوليتي دارد. سفره‌ي خيرات پهن است. روايت دارد که انسان مي‌بيند در راه زباله‌اي آمده برمي‌دارد مي‌گذارد کنار همين يک مرتبه از ايمان و عمل صالح است حتي تنهايي انسان جاي عمل صالح است هيچ کسي هم نباشد جاي عمل صالح است چه برسد به روابط اجتماعي. در اين جا مي‌فرمايد آن حقيقتي که انسان با او ارتباط برقرار مي‌کند به عنوان عمل صالح، عمل صالح در تمام وجود ما در تمام ارتباطات ما حقيقت اش رابطه با حضرت است. دوران غيبت دوراني است که مي‌خواهند ما را عادت بدهند. بدن حضرت غايب است حقيقتش است مثل خورشيد پشت ابر است يعني اين که ما شخص قرص خورشيد را نمي‌بينيم اما نور خورشيد را مي‌بينيم در دوران غيبت مي‌خواهند به ما ياد بدهند که ظهور حضرت در تمام اعمال صالح است در هر جايي که تو قدم بگذاري اين فرج و ارتباط براي تو محقق است اين ظهور اوست يعني با اين نگاه انساني که اين نگاه در وجودش ايجاد شود غيبت از وجود او برداشته شده است. لذا مي‌فرمايد اگر کسي ما را شناخت اگر کسي حقيقت ما را شناخت ديگر تقدم اين امر و تأخّرش براي او اثري ندارد او ديگر شناخته. فرج براي او محقق شده. نمي‌خواهم بگويم امام زمان يک حقيقت شخصي بيروني نيست. اما او مطلق وجودي است که با تمام مقيدات است چطور در رابطه با خداي تبارک و تعالي در قرآن مي‌فرمايد «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ» (حديد/ 4) او با شماست هر جا که شما باشيد يا در دعاي ندبه مي‌فرمايد آن ناظري است که از ما دور نيست. او نزديک است به ما اين نزديکي که امام زمان روح عالم است امام زمان حقيقت است نسبت روح ما با بدن ما چه نسبتي است؟ يعني به دست من نزديک تر است يا به پاي من؟ به سر من نزديک تر است يا به پاي من؟ همان طور که جناب عزرائيل عرض کرد که نسبت مجرد و مادي علي السواست چون نسبت بردار نيست در اين جا نسبت روح به بدن است نسبت حضرت به تمام اعمال صالح که ظهور او هستند اعمال صالح خير هستند وجود هستند، مظهر آن وجود مطلق هستند يعني ما در تمام عالم در ارتباط با تمام هستي، در ارتباط با تمام اعمال صالح و با تمام افراد در حقيقت داريم با او ارتباط برقرار مي‌کنيم.
شريعتي: يعني اگر عمل صالح را انجام داديم با روح ولايت ارتباط برقرار کرديم و غيبت براي ما مفهومي ندارد.
حاج آقا عابديني: بله معناي اين چه مي‌شود با اين نگاه؟ وقتي کسي با روح ولايت ارتباط برقرار کرد از طريق يک عمل صالح چرا از مرتبه‌ي قبل عظيم تر مي‌شود؟ به خاطر اين که وقتي با روح ولايت ارتباط برقرار کرد روح ولايت مطلق همه‌ي حسنات است. يعني تمام مرتبه‌ي قبل محفوظ است ولي تازه آن يک عمل صالح بود که با همه‌ي اعمال صالح ارتباط برقرار کرده بود. اين با مطلق همه‌ي صالحات که همه‌ي آن‌ها ظهور اين هستند مرتبط شده است. از طريق يک مبدئيتي که همه‌ي اين‌ها ظهور او هستند رابطه برقرار کرده است. حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمودند که يک کسي بود که چله‌ها مي‌گرفت روز آخر که موعد نتيجه گرفتنش بود روز چهلم اش بود يک کسي به او رجوع کرد او هم مي‌خواست رد اش نکند با يک جواب کوتاهي از او گذشت دوستش که رسيد به او گفت امروز چه شد نتيجه گرفتي؟ او گفت نه گفت الآن حضرت پيشت بود. به چه عنواني؟ يعني آن حاجتي که کسي آورد پيش او. اين چشم عظيم مي‌خواهد اين را ببيند اين افق نگاه خيلي عظيم مي‌شود که يک بار هم در جلسه‌ي عيد عرض کردم اَلمُومِنُ المُحتَاج رَسُولُ الله تَعَالَي اِلَيکم در روايت است. مومن محتاجي که به شما رجوع مي‌کند رسول خداست فرستاده‌ي خداست به سوي شما با اين نگاه انسان وقتي که پشت مي‌کند به حاجات ديگران در حدي که توان داشته باشد يا اعمال صالحي که در رصدش قرار مي‌گيرد پشت مي‌کند، البته بايد اهم و مهم بکند گاهي همه را انسان نمي‌تواند در آن حدي که توان دارد انجام بدهد. بي تفاوت نباشد. گاهي حسرت اين که چرا از دست داد حتي يکي اش را مي‌توانست انجام بدهد حسرت داشت از اين حسرت کار برمي‌آيد.
شريعتي: صفحه‌ي 222 آيات 6 تا 12 سوره‌ي مبارکه‌ي هود را تلاوت مي‌کنيم
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ?6? وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَـذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ?7? وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ?8? وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ ?9? وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ?10? إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ?11? فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللَّـهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ?12?
ترجمه:
و هيچ جنبده‌اي در زمين نيست مگر اينکه روزيِ او برخداست، و [او] قرارگاه واقعي و جايگاه موقت آنان را مي‌داند؛ همه در کتابي روشن ثبت است. (?) و او کسي است که آسمان‌ها و زمين را در شش روز آفريد، در حالي که تخت فرمانروايي اش بر آب [که زيربناي حيات است] قرار داشت، تا شما را بيازمايد که کدام يک نيکوکارتريد؟ و اگر بگويي: [اي مردم!] شما يقيناً پس از مرگ برانگيخته مي‌شويد، بي ترديد کافران مي‌گويند: اين سخنان جز جادويي آشکار نيست. (?) و اگر عذاب را از آنان تا مدتي اندک به تأخير اندازيم، مسلماً [از روي استهزا] خواهند گفت: چه عاملي آن را [از آمدن] باز مي‌دارد؟! آگاه باشيد! روزي که عذاب به آنان رسد، از آنان بازگشتني و بازداشتني نيست و عذابي را که همواره مسخره مي‌کردند، آنان را فراخواهد گرفت. (?) و اگر از سوي خود رحمتي [چون سلامتي، ثروت، اولاد و امنيت] به انسان بچشانيم، سپس آن را [به علتي حکيمانه] از او سلب کنيم [نسبت به آينده زندگي] بسيار نوميد شونده و [نسبت به نعمت‌هايي که دارا بود] بسيار کفران کننده است. (?) و اگر پس از گزند و آسيبي که به او رسيده خوشي و رفاهي به او بچشانيم، قطعاً خواهد گفت: همه [گزندها و] آسيب‌ها از فضاي زندگي ام رفت [و ديگر آسيبي نمي‌بينم و] مسلماً در آن حال [که غافل از حوادث آينده است] بسيار شادمان و خودستا خواهد بود. (??) مگر کساني که [در خوشي‌ها و آسيب ها] شکيبايي ورزيدند و کارهاي شايسته انجام دادند، اينانند که براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است. (??) ممکن است به سبب آنکه [دشمنان] مي‌گويند: چرا گنجي بر او نازل نشده، يا فرشته‌اي همراهش نيامده؟ برخي از آنچه را به تو وحي مي‌شود ترک کني وسينه ات [از ابلاغ و اظهار آن] تنگ شود [به سبب موضع گيري هاي دشمنان از ابلاغ پيام حق خودداري مکن] تو فقط بيم دهنده‌اي و خدا بر هر چيز نگهبان است. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: يک قرار جمعي و همگاني بين همه‌ي مومنين و منتظران است که ان شاء الله راس ساعت دوازده ظهر فردا همه با هم دعاي سلامت امام زمان را زمزمه مي‌کنيم و براي ظهورشان دعا مي‌کنيم. وقت در اختيار شماست
حاج آقا عابديني: بله در اين نگاه شوق به عمل صالح و حرکت حبّي که در زمان ظهور دارد که حضرت وقتي که مي‌آيند سرعت حرکت‌ها زياد مي‌شود و عقول رشد مي‌کند و عالم به سمت حقيقت توحيدي به شدت حرکت مي‌کند يکي اش مال اين است که افق نگاه به اين شکل مي‌شود. وقتي افق نگاه اين طوري شد هر چقدر شوق انسان به عمل صالح عظيم تر شود عمل صالح از انسان راحت تر صادر مي‌شود و موانع کوچک تر مي‌شوند. وقتي عمل صالح براي ما سخت است که افق نگاه ما نسبت به آن کوچک است و از دست هم داديم داديم اما اگر بدانيم که اگر چيزي که از دست داديم چقدر عظيم است براي آن به اين راحتي قدرت نداريم از دست بدهيم موانع کوچک مي‌شوند و چون انگيزه‌ي اين بزرگ و عظيم شده مانع کوچک مي‌شود. مانع در عالم تغيير نکرده وجود او قوت پيدا مي‌کند لذا در زمان ظهور همه‌ي حرکت‌ها با تمام وجود محقق مي‌شود کسي آن جا چيزي از دست نمي‌دهد هر چقدر اين جا معرفت عظيم تر مي‌شود براي او ظهور در موطن او يا فرج شخصي در موطن او محقق شده است به اين مي‌گويند فرج شخصي. الان در روايات داريم که در بهشت همه همسايه‌ي حضرات هستند همسايه‌ي حضرات بودن يعني اين که با همان اعمال صالح ارتباط محقق شده بوده در اين دنيا. همسايگي آن جا به صورت عرضي نيست. همسايگي را اين جا به دست مي‌آوريم. يعني هر عمل صالحي مجاورت است ارتباط است. يک نکته‌ي دقيق تري که در انتها عرض مي‌کنم. مرحوم محمد حسن الهي برادر علامه طباطبائي که خودش در سلوک الي الله عظيم بود و در حقايق توحيدي. از شاگردان مرحوم سيد علي آقا قاضي طباطبائي بودند. ايشان مي‌فرمايد که افراد صالح هر کدام آينه داري هستند که دارند طلعت او را نشان مي‌دهند به ما. صالح که مي‌گوييم يعني همه‌ي مردمي که يک عمل صالحي را اقلي انجام دادند. نه صالحين به معناي انبيا و اوليا. نه همه‌ي افراد به هر مقداري که عمل صالح انجام دادند مثل کساني مي‌مانند که در آينه‌ي وجودشان او را نشان مي‌دهد اگر با اين نگاه ما در جامعه‌ي مومنين بخواهيم قدم برداريم دنبال فرج کجا مي‌گرديم؟ در ارتباط با مومنين. چون همه دارند او را نشان مي‌دهند. در همين روابط عادي مان با پدر مادر با فرزندان با خانواده با دوستان. با اين نگاه جامعه‌ي مومنيني که به دنبال آن حقيقت ولايت در ارتباطات هم سطح خودش و تراز خودش و با خودش مي‌گردد ببينيد چقدر نگاه تغيير مي‌کند و چقدر روابط شوقي مي‌شود و چقدر گذشت‌ها بالا مي‌رود. اگر يک خطايي مي‌بيند چقدر گذشت اش بالا مي‌رود؟ به چه حسابي مي‌گذارد؟ به حساب ارتباط با او. چقدر شرح صدر‌ها زياد مي‌شود.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار