برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي پيامبران در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابديني
تاريخ پخش: 24-11-94
بسم الله الر حمن الر حيم و صلي الله و علي محمد و آله الطاهرين
نه چون اهل خطا بوديم رسوا ساختي ما را *** که از اول براي خاک دنيا ساختي ما را
ملائک با نگاه ياس بر ما سجده ميکردند *** ملائک راست ميگفتند اما ساختي ما را
که باور ميکند با اينکه از آغاز ميديدي *** که منکر ميشويم آخر خودت را ساختي ما را
به ظاهر ماهياني ناگزير از تنگ تقديريم *** تو خود بازيچهي اهل تماشا ساختي ما را
به جاي شکر گاهي صخرهها در گريه ميگويند *** چرا سيلي خور امواج دريا ساختي ما را ؟
دل آزردگانت را به دام آتش افکندي *** به خاکستر نشاندي سوختي تا ساختي ما را!
شريعتي: سلام ميگويم به همه شما هموطنان عزيزم. خانمها و آقايان خيلي خوش آمديد. آرزو ميکنم در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. جناب حجت السلام و المسلمين حاج آقاي عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض ميکنم خدمت حضرت عالي و همهي شنوندگان و بينندگان.
شريعتي: در روزهاي شنبه بنا شد از سيرهي انبيا در قرآن کريم براي ما بگويند مقدماتي را فرمودند رسيديم به قصهي آفرينش و خلقت آدم ادامهي فرمايشات شما را ميشنويم.
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلي آبائِهِ فِي هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِي کُلِّ سَاعَهٍ وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا به همهي مردم عزيز 22 بهمن را هم تبريک عرض ميکنم پيروزي انقلاب اسلامي و هم چنين شاکر نعمت الهي هستيم که مردم عزيز ما در صحنهي حضور پررنگشان را به خوبي نشان دادند و ان شاء الله دشمنان ما با اين حضور قوي مردم در صحنه قصد طمع به اين کشور الهي نخواهند کرد بحث ما در سيرهي تربيتي انبيا بود و پس از مقدمات و ابتداي بحث آفرينش که بحث آفرينش را از اين جا آغاز کرديم که خداي تبارک و تعالي بيان فرمودند به ملائکه که ميخواهم خليفهي خود را ايجاد بکنم وقتي که بحث خليفه مطرح شد ملائکه نگاه کردند توان نا متناهي کسي که ميخواهد جانشين خدا باشد با عالم مادي که ارض است و جاي تزاحم و محدوديت است ديدند دنبال اين فساد و خونريزي و درگيري و تزاحم هستند لذا سوال کردند چگونه ممکن است خداي تبارک و تعالي وعده به علمش داد و بعد تعليم اسماء داد به حضرت آدم و آن تعليم اسماء حقيقتش اجمالش عرض شد پس از اين که تعليم اسماء شد و ملائکه اظهار کردند اقرار کردند به اين که اين حقيقت را نميدانستند و علم اينها در اين رتبه نبوده پس از آن خطاب به ملائکه ميشود که اين انساني را که اين آدمي را که من به عنوان خليفهي خودم قرار دادم و تعليم اسماء به او دادم امر به سجدهي همهي ملائکه به او ميشود خيلي تعبير در قرآن در آيات مختلف به تعبيرات مختلف آمده است مثلا در بعضي از آيات است «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (حجر/ 29) وقتي که او را تسويه کردم و روحم را در او دميدم همه بر او به سجده بيفتيد بعد در آيات مختلف دارد که ملائکه سجده کردند همهي ملائکه سجده کردند اين که همهي ملائکه سجده کردند «فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ» (حجر/ 30) در قرآن آمده با تاکيدات مختلف آمده است هم الملائکه که عام است يعني اطلاق پيدا ميکند هم کلهم هم اجمعون تعبير خيلي با تاکيدات فراوان است که خيلي خودش جاي بيان دارد موضوع اصلي که بايد دقت بکنيم اين است که سجدهي ملک به چه معناست؟ ما بحث سنگين و سخت نميخواهيم بکنيم من پيامکهاي دوستان را که زده بودند همه را خواندم بعضي از دوستان گفته بودند بحث سنگين شده بعضي از دوستان گفتند خيلي خوب همين طور ادامه پيدا بکند در حدي که معارف بلند باشد اما در عين حال ساده تر و روان تر باشد که اجابت حاجت همه را کرده باشيم دوستان هم البته با پيشنهاداتشان ميتوانند کمک بکنند به ما که بحث را ان شاء الله در مسيري که مورد نيازتر است قرار بدهيم استفاده ميکنيم از پيامکها.
شريعتي: خيلي وقتها به دوستان هم عرض کردم اقتضاي بحث همين ادبيات را ميپسندد ولي بذل توجه شما همين حائز اهميت است و خيلي جاي سپاسگزاري دارد.
حاج آقا عابديني: سلامت باشيد بحثي که بعد از بحث سجده مطرح ميشود که حقيقت سجده چيست اگر ما ملائکه را مجردات عالم ميدانيم به همين مقدار فقط ميتوانيم اشاره بکنيم که دوستاني که اهل دقت هستند خودشان بگيرند مجردات وضع و موازات به معناي مادي ندارند يعني دو تا مقابل هم نيستند وضع يعني شما رو به روي بنده نشستيد و من رو به روي شما هستم هم چنين کنار رو به رو بالا اينها مال عالم ماده است جايي که نظام تجردي ميشود وضع و محازات نيست تا اين نبود آن موقع سجده يعني يک کسي جلوي ديگري پيشاني بخواهد بر زمين بگذارد معنا ندارد بلکه حقيقت سجده معنايش غايت خضوع و انقياد است وقتي که انسان نسبت به آن حقيقت عظيم غايت خضوع را به خرج بدهد ميگويند سجده کرده لذا سجده ممکن است گاهي تعظيم کرده که ميگويند سجده کرده لذا سجده به معناي پيشاني بر خاک گذاشتن مصداق تامّي از سجده است يک مصداقي از سجده است سجده نه به معناي پرستش است نه به معناي شکل خاص است حتي اين شکل خاص هم نيست چون ملک پيشاني ندارد ملک وضع به معناي اين که ايستاده باشد نشسته باشد ندارد منظور تواضع و خضوع است اصل تواضع و خضوع است و بلکه معناي دقيق تر اين است که حقيقت سجده يعني همهي ملائکه در خدمت انسان قرار گرفتند که روايت ميفرمايد که سجدهي ملائکه براي انسان طاعتا بود عبوديتا نسبت به خدا و نسبت به آدم اکراما و طاعتا بود يعني در خدمت انسان قرار گرفتند يعني تمام ملائکه قواي عالم هستند قواي مدبرهي عالم هستند خيلي عظيم است يعني قواي مدبرهي عالم همه در خدمت انسان قرار گرفتند براي رشد و تعالي انسان پس تمام قواي وجودي عالم که عظيم است و کثير است همهي اينها در خدمت انسان قرار ميگيرد و ميخواهد او را به سمت کمالي که دارد سوق بدهد در کنار سجدهي ملائکه تمرّد شيطان مطرح ميشود آن جا دارد که شيطان اِبا کرد از سجده و سجده نکرد وقتي که سجده نکرد سجده نکردن در مقابل سجده نکردن به چه معنا ميشود؟ يعني شيطان و ابليس در طريق کمال انسان قرار نگرفت بلکه در مقابل انسان قرار گرفت قبل از اين که انسان به عنوان خلق در عالم مطرح بشود عالم يک طريق کمالي داشت همه بر آن اساس حرکت ميکردند تا پاي انسان وسط آمد پاي آدم وسط آمد عدهاي مخالف و عدهاي موافق مطرح شدند خط هدايتي و خط ضلالت مطرح شد يعني وجود آدم اين خط هدايتي و خط ضلالت فقط اين منحصر بود به زماني که انسان خلق شد لذا سجدهي ملائکه در خط هدايتي قرار گرفتن بود تمرّد شيطان در مقابل خط هدايت انسان و کمال انسان يعني در مقابل انسان لذا از ابتدا خط عداوت و دشمني با خط شيطان آغاز شد خط محبت و هدايت با خط ملائکه آغاز شد لذا انسان مظهريت محبت و بغض در وجودش دائما وجود دارد که بايد حبّ به آن کمالات و بغض به بديها در وجودش دائما شديد باشد لذا خداي تبارک و تعالي از همان ابتدا شيطان را به عنوان دشمن انسان معرفي کرد که اين عدوّ تو است از اين پرهيز بکن يعني با تمرد شيطان اين خط عداوت آشکار شد بعد هم وقتي که خطاب به شيطان ميشود که چرا سجده نکردي خداي تبارک و تعالي خطاب ميکند سجده نکردن يک عمل بود جوابي که شيطان داد بدتر از عمل بود آن جا نقل ميکند قرآن کريم از شيطان که شيطان ميگويد من هرگز بر اين انسان سجده نخواهم کرد آن انساني که از گِل خلق شده يعني هرگز اين غير از اين است که سجده نکردم يا نميکنم هرگز سجده نميکنم يعني تعبيري که مرحوم علامه طباطبائي استفاده ميکنند هرگز سجده نخواهم کرد يعني اين در ذاتش وجود دارد تمرّد نسبت به انسان خيلي تعبير دقيق است که تمرّد از سجده و امر الهي و مقابلهي با انسان در ذات شيطان رسوخ دارد «قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ» (حجر/ 33) يعني محال است يعني هرگز سجده نخواهم کرد نفي ابد است يعني اين طور نيست الآن يک عرضي باشد يک واقعي فقط الآن باشد نه اصلا و هرگز من سجده در مقابل انسان نخواهم کرد نه فقط آدم بلکه در مقابل تمام فرزندان آدم هم همين کار را خواهم داشت و در مقابل آنها ميايستم اين خط ضلالت از همان ابتدا آغاز شد که شيطان اين خط را برگزيد و در مقابل خط هدايتي انسان قرار گرفت البته شيطان از ملائکه نبوده در ميان ملائکه بوده ولي از ملائکه نبوده «كَانَ مِنَ الْجِنِّ» (کهف/ 50) تعبيري که در قرآن است اين است که از امر رب جدا شد اين تعبيري بود که تا اين جا مطرح شد يک بحثي که من از اين جا به عنوان يک سوال ميخواهم مطرح بکنم بينندگان عزيز توجه داشته باشند اين سوال در ذهنشان بماند سوال خوبي است از اين خط هدايت و ضلالت و از اين خط ساختاري خلقت انسان که خداي تبارک و تعالي در قرآن بيان ميکند يک سوالي به ذهن انسان ميآيد که در مقام پاسخش اين آيات هستند که ان شاء الله دوستان توجه بکنند ما در ضمن مباحث به طور غير مستقيم نه صريح و مستقيم ميخواهيم به اين سوال جواب بدهيم که من کيستم حقيقت انسان چيست به ما يک فرم ميدهند وقتي ميخواهيم مشخصات را بنويسيم مينويسيم من محمد رضا عابديني فرزند چه متولد کجا شهرم کجا تابعيت کشورم کجاست اينها را مينويسيم برادرم خواهرم يعني با اينها اول خودمان را معرفي ميکنيم اما آيا اين مشخصات مشخصهي ماست ميشود اينها نباشد ولي انسان باشد؟ در قيامت دارد که وقتي آن صاخه و صداي نفخ صور محقق ميشود «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ، وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ» (عبس/ 36-34) از همه جدا ميشود از همهي اينها اما آن جا آن خودش خودش است «لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/ 37) هر کسي مشغول خودش است يعني آن چه که غير از او بود و تا به حال فکر ميکرد اوست ديگر آن جا در کار نيست يعني خودش خودش است اين جا آيات قرآن در اين نظام خلقت انسان دارد من کيستم را معرفي ميکند من نه به زمان تعلق دارم نه به مکان تعلق دارم نه به ديگران تعلق دارم نه روابطم با ديگران معرف من است نه بودن در چه کشوري معرف من است هيچ کدام از اين چيزها معرف من نيست اينها همه احکام تن من است من يک من دارم يک تن دارم ان شاء الله در بحثهاي بعدي اين بحث را بيشتر ميپردازيم اما اين را توجه بکنيم سوال من کيستم در ذهنمان باشد ببينيم چه پاسخي ميتوانيم بدهيم که جامع باشد و مانع يعني واقعا اگر اين پاسخ را داديم در همهي مراحل اين همراه انسان باشد نه تا لحظهي مرگ شيطان از اين استفاده کرد لذا شيطان تن انسان را من ديد قياس کرد آن جا به خداي تبارک و تعالي وقتي که از او سوال کرد که چرا سجده نکردي گفت که «قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» (ص/ 76) من بهتر از او هستم او را از گل خلق کردي من را از آتش و آتش رو به علو دارد و خاک و گل رو به صفر و پايين دارد قطعا آن که رو به علو دارد برتر است از آن که رو به پايين دارد لذا من هرگز بر او سجده نخواهم کرد يعني حقيقت انسان را چه ديد؟ اولين نگاه ماترياليستي و مادي گرايانه به انسان از نگاه شيطان شد که حقيقت انسان را تن اش ديد نه آن من حقيقي آن مني که «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» (بقره/ 31) آن مني که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (تين/ 4) آن مني که «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي» اينها را نديد با اين که اينها بوده نه که نديد بعدا ان شاء الله اگر فرصت شد عرض خواهيم کرد شيطان اينها را ميدانست و به خدا ابراز کرده بود نميخواست ببيند لذا تکبر کرد استکبار کرد زير بار نميخواست برود منتها وقتي آدم ميخواهد زير بار نرود يک دليلي ميخواهد درست بکند براي خودش ما همه همين طوري هستيم لذا اولين کسي که استکبار کرد در عالم و تکبر کرد در ديگران شيطان بود اولين کسي که قياس کرد و قياس غلط هم قرار داد و از اين قياسش نتايج گرفت شيطان بود اينها تعبيرات روايات است فَإِنَّ أَوَّلَ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ (نورالثقلين، ج 2، ص 6) که اولين کسي که قياس کرد ابليس بود قياس کرد و قياسش هم قياس غلطي بود که گفت او از گل است من از آتش هستم و من برتر از او هستم اين نگاه اين گونه که آدم را تن ديد و حقيقت آدم را فقط تن و بدنش ديد و تمام ارزش آدم را به همين بدن ديد و خودش را هم از نار ديد وقتي که اين دو را با هم قياس کرد ديد اين برتر از اوست لذا نميخواست آن جهت عالي آدم را ببيند پس از اين که شيطان تمرّد کرد خداي تبارک و تعالي او را از بهشت راند «قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (حجر/ 34) تعبير خيلي عظيم است تو رجيم هستي رجم شدي دور شدي و لعن الهي تا قيامت بر تو قرار گرفت تو کوچک شدي «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ» (اعراف/ 13) تعبير من الصاغرين خيلي تعبير سنگيني است يعني انسان با عصيان هر موجودي با عصيان رب کوچک ميشود از جهت وجودي ذليل شدن و خواري يک صفت است صاغرين بالاتر از اين است يعني ذاتت کوچک شد گاهي خوار شدن يک صفت است صفت يعني اين که ذات ممکن است خوار نشده باشد اما يک صفتش است ممکن است دوباره برگردد اما وقتي که شد از صاغرين تو اصلا خودت ذاتت جزء کوچک شدهها است يعني با اين تخلف از رب تو کوچک شدي ذاتت يک ذات حقيري شد وقتي ذات حقير شد همهي صفات بد از آن نشأت ميگيرد اما اگر ذات خوب باشد يا ذات حقير نشده باشد ممکن است انسان در يک صفت بد باشد در صفات ديگرش خوب باشد ممکن است يک کسي اهل بخل باشد اما شجاعت هم داشته باشد ويژگي مثبت داشته باشد اما اهل بخل باشد اما اگر ذاتي خراب شد اگر ذاتي حقير شد اين ذات حقير در تمام صفات خودش را بروز ميدهد در تمام صفاتش بد است خدا نکند انسان ذاتش تغيير بکند که «خَتَمَ اللَّـهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» (بقره/ 7) به آن جايي برسد که ختم و مهر بر قلب انسان بخورد «طَبَعَ اللَّـهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» (محمد/ 16) اگر طبع و مهر بر قلب بخورد ذات خراب شده ديگر راه برگشت نيست در نگاه الهي اما گاهي صفات است صفات قابل جبران است ذات شيطان فاسد شد با اين که خدا را خوب ميشناخت دنبالش ميگويد «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» (حجر/ 39) خيلي تعبير سنگيني است يعني پس از اين که رجيم شده خدا را قبول دارد ربوبيت الهيه را قبول دارد ميگويد ربِّ يعني رب من منتها با يک نسبت بد که تو من را گمراه کردي همه را گمراه خواهم کرد همهي انسانها را به هيچ کدام رحم نخواهم کرد که ان شاء الله در بحث خواهد آمد تا اين جاي بحث حقيقت سجدهي ملائکه به همين مقداري که عرض کرديم سجدهي ملائکه ميشود در خدمت انسان قرار گرفتن قواي وجودي عالم که اين بحث دارد گاهي بعضي از اولياء الهي مثل مرحوم ابن ميثم بحراني در شرح نهج البلاغهاي که دارند ذيل همان خطبههاي اول يا دوم نهج البلاغه است در جلد يک خيلي زيبا ميفرمايد ابن ميثم که جزء اولين شارحان قديم نهج البلاغه است ميگويد هر قواي وجودي خود انسان هم به اين عنوان ملائکهاي هستند که در خدمت انسان هستند يعني خود قواي وجودي انسان ملائکهاي هستند که اينها با انسان همراه هستند که اگر انسان اينها را به سمت صلاح ببرد و با خودش همراه بکند اين ملائکه اوج ميگيرند تعبير زيبايي که در مقام خلقت انسان روايات وارد شده که وقتي طينت انسان را ميخواستند قبض بکنند از زمين تا بياورند آب و گل را مخلوط بکنند تا آدم از او خلق شود قبلش به زمين گفته شده بود که اين قبضي که صورت ميگيرد از اين خاکي که از تو است بعضي از اينها اهل هدايت هستند و بعضي اهل عصيان هستند لذا ميگويند روايات متعدد است همراه من است خلاصه اش را عرض ميکنم وقتي جبرئيل آمد خداي تبارک و تعالي فرمود تو برو قبضهاي از اين خاک از زمين بياور تا گل آدم با اين سرشته شود منتها اختيار را به جبرئيل داد که بيايد وقتي آمد در زمين بردارد زمين با عزّ و لابه که آن قبضي از من ميخواهي برداري چون ممکن است انسان عاصي از اين هم باشد من تحمل آتش جهنم را ندارم چون از من ورود به آتش ميخواهد قطعهاي از من وارد آتش شود من تحمل ندارم آن چنان عزّ و لابه به جبرئيل و خدا کرد که جبرئيل برگشت بعد خداوند ميکائيل را فرستاد اسرافيل را فرستاد منتها گفته بود برايشان اختيار دارد که اگر آنها خواستند بياوريد بعد اين سه که برگشتند زمين اين قدر عزّ و لابه کرد خداي تبارک و تعالي عزرائيل را فرستاد و به او گفت بدون اختيار مامور هستي که بروي آن وقت عزرائيل سلام الله عليه ما با حضرت عزرائيل خيلي کار داريم لذا سعي ميکنيم هميشه اسمش را با يک ادبياتي بگوييم خيلي علاقه و ارادت داريم دارد که در وقت نمازهاي پنج گانه حضرت عزرائيل با انسان تماس دارد تصفح ميکند آن چنان احاطه دارد به عالم که همهي عالم در آن حديث معراج مثل سکه در دستش است احاطهي عزرائيل به عالم اين گونه است يک کسي در زمان سليمان نبي سلام الله عليه عزرائيل را ديد ديد عزرائيل با يک نگاه متعجبانه به او نگاه ميکند اين احساس کرد نگاه خريدارانه بود آمد پيش سليمان نبي و عرض کرد آقا من را با آن قدرت تصرفي که داريد مثلا به فلان شهري که چند هزار کيلومتر دورتر است بفرستيد سليمان هم انجام داد او را فرستاد آن جا بعد عزرائيل رفت سراغ او گفت من آن جا که تو را ديدم تعجب کردم که تو بايد چند ساعت ديگر اين جا باشي اين جا بايد من تو را قبض بکنم چطور تو آن جا ميخواهي بروي به دست خودش رفته بود تقاضا کرده بود منتقل شود اين هم نکتهاي است که ما گاهي تدبير ميکنيم فکر ميکنيم فرار ميکنيم از يک چيزي همان جايي است که داريم در همان مسيري که بايد برويم ميرويم حتي نسبت به ظالمين اين را ميگويند که خداي تبارک و تعالي کاري کرده که اگر رجل عادل و الهي بر سر کار باشد هر ظالمي که تدبير ميکند هر کاري که ميکند ميخواهد عليه آن رجل به کار بگيرد همهي آن کاري که عليه آن رجل به کار ميگيرد در طريق کمال او واقع ميشود اين تعبير خيلي زيباست اگر رجل عادل و الهي بر سر کار باشد هر تدبيري که از ظالم صورت ميگيرد تسهيل آن چه که او ميخواهد بشود است تهديد تبديل ميشود به فرصت که اگر ما در کشورمان اين قدرداني که رجل الهي و عادل به عنوان ولي فقيه بر راس کشور ما باشد را احساس بکنيم که يک رجل الهي مثل امام در ابتداي انقلاب و ادامهي انقلاب اگر اين احساس را بکنيم هر تهديدي ميتواند براي کشور تبديل به فرصت شود اينها را وسط کلام عرض ميکنم که بحث با هم معنا پيدا بکند در اين جا بود که پس از اين که شيطان مورد لعن الهي قرار گرفت و رانده شد و به آدم خطاب شد که وارد بهشت شو گل را حضرت عزرائيل برد خداوند فرمود وقتي عزّ و لابهي زمين بنا نبود اعتنا بکني از اين به بعد مامور قبض روح هم تو هستي مامور قبض روح انسانها هم شد ملکي به عنوان عزرائيل سلام الله عليه که همه مان با آن کار داريم و ارادت هم خيلي داريم بعد خداي تبارک و تعالي خطاب کرد به انسان به آدم که وارد بهشت شود با حوا خلقت حضرت حوا چگونه بود اينها هم همه بحث دارد روايات زيبايي است ولي چه کنيم که بايد با محدوديت بحث را ادامه دهيم آدم و حوا وارد بهشت شد خدا خطاب کرد که وقتي وارد شديد «وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35) در اين بهشتي که وارد شديد «إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى، وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى» (طه/ 119-118) در اين بهشت نه گرسنگي را ميفهميد نه تشنگي را ميفهميد نه عرياني را ميفهميد نه آفتاب سوزان و سختي اين گونه را ميفهميد اين بهشت خيلي تعبير زيبا است جاي باز شدن دارد خوردن است اما گرسنگي نيست خوردنهاي ما در عالم دنيا بعد از گرسنگي است تشنگي باعث ميشود به آب ميل پيدا ميکنيم و عرياني و سختيها هم براي انسان در زمين است در بهشتي که آدم و حوا واردش شد من تشبيهي که ميخواهم بکنم اگر بخواهيم در عالم دنيا نظيرش را داشته باشيم دوران جنيني که جنين در رحم مادر چگونه است؟ خوردن دارد اما گرسنگي ندارد جنين احساس گرسنگي نميکند تعبير نزديک است به اين که مراحل اما عرض ميکنم بهشتي که قرار گرفت اگر بخواهيم نظيري مثالي بياوريم که چطور ميشود گرسنگي نباشد اما خوردن باشد توجه به گرسنگي و بدن چون نيست وقتي در بهشت وارد شدند در بهشت آدم و حوا در جذبهي تامّ الهي بودند آن چنان مستغرق الهيت خدا بودند هيچ توجهي به بدن نداشتند اگر نهي شدند از آن درخت آن درختي که نهي شد که «وَلَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/ 35) آن درخت حقيقت توجه به بدن بود توجه به تن بود که اين توجه به تن ضروري بود براي انسان چون اصلا انسان خلق شده بود تا توجه به تن داشته باشد لذا خداي تبارک و تعالي آن درخت را که نهي کرد همان طور بياناتي که آمده اين نهي براي آدم عصيان به معناي تکليف نبود چرا به معناي عصيان تکليفي نبود؟ چون تکليف براي انسان در ارض محقق ميشد هنوز انسان هبوط به زمين کرده بود.
شريعتي: آن بهشت کجا بود؟
حاج آقا عابديني: خيلي بحث زيبايي است در روايات سوال کردند از حضرات معصومين که آيا اين از بهشت خلد بوده؟ حضرات ميفرمايند نه اگر کسي در آن بهشت خلد وارد شود خروج ندارد دائمي است فرمودند که اين بهشت از بهشتهاي دنيايي بوده اين که بهشت دنيايي است و بعد هبوط چيست در بحث هبوط اين را عرض خواهيم کرد که خروج از بهشت و آمدن به دنيا به چه معناست از کجا به کجا آمدند آن جا بهتر خودش را نشان ميدهد اينها در بهشت قرار گرفتند و در بهشت نهي شدند از اين که نزديک شوند به آن شجره به اين درخت نزديک نشويد اين که اين درخت چه بود و اين نهي چه بود چگونه بود اصل اين مسئله تفاصيلي دارد روايات دارد ولي همين مقدار به طور خلاصه که گفتند اين درخت ميتواند انگور باشد گندم باشد يا چه باشد يا علم آل محمد صلوات الله عليهم باشد همهي اينها آمده اينها راه دارد همهي اينها امکان پذير است چون تعلق به دنياست به معناي عمومش لذا در روايت دارد درختي است که همهي اين ثمرات از آن در ميآيد لذا اين طور نيست که يک ثمره داشته باشد همان توجه به دنيا بود که کثرتي بود که انسان به آن توجه کرد که با توجه به اين کثرت به بدنش توجه کرد تا به بدن توجه کرد و از آن درخت خورد تعبير زيبايي که در آيات قرآن چند جاي قرآن آمده «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» (اعراف/ 22) يعني تا به بدن توجه کرد تازه آدم فهميد که اين بدن آن حيوانيت بدن خودش را نشان داد چون تا حالا تعلق به بدن نداشت نه اين که بدن نبوده مثل مثلا بخواهم مثال بزنم کودک وقتي به دنيا آمده آيا عورت دارد يا ندارد؟ اما بد نميبيند چون اصلا توجه ندارد به اين تا به يک دورهاي ميرسد که دوران تميزش است که کم کم ميفهمد که عيب است و بد است ميپوشاند و حفظ ميکند آدم سلام الله عليه در يک جذبهي الهيهاي بودند که آن جذبه کودک از روي بساطت اين را نميفهمد آدم از روي جذبهي الهي که آن چنان مستغرق به الهيت بود آن چنان جذب باطن عالم بود توجه تامّ به خدا داشت توجه تامّش منصرف کرده بود تا به حال هم اين توجه محقق نشده بوده لذا اولين بار بود وقتي از آن شجره که نهي الهي که عرض کردم هنوز انسان در زمين نيامده که نهي خلاف امر الهي باشد اگر خدا فرمود نخور دنبالش هم ميفرمايد اگر خوردي «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى» (طه/ 117) از اين به بعد زحمت توجه به بدن گرسنگي دارد تشقي شقي يعني سختي يعني بايد با دست خودت از اين به بعد کار بکني اين جا نکتهي جالبي است که حواريون عيسي عليه السلام با او حرکت ميکردند اين طرف آن طرف ميرفتند خداي تبارک و تعالي هم رزق اينها را دائما ميداد چون داريم زمان موسي عليه السلام اين طوري بود دوراني که حضرت موسي در تيه بود رزق اينها از آسمان ميآمد يعني صبح اول سحر مرغ کباب شده براي اينها اگر کسي خواب ميماند اينها در روايت مفصل دارد در قرآن هم وارد شده من و سلوايي که در قرآن آمده مذکور است حواريون که با عيسي بودند رزقشان به وقت نازل ميشد يک روزي به حضرت عيسي عرض کردند از ما هم مقرب تر پيش خدا است؟ همه چيز مهيا است ما که وقف خدا هستيم خدا هم از ما پذيرايي ميکند حضرت عيسي يک بياني دارد خيلي زيباست فرمود از شما مقرب تر کسي است که با زحمت دست هايش کار ميکند و روزي حلال به دست ميآورد و ميخورد او از شما مقرب تر است خيلي تعبير زيبايي است لذا دارد بعد از آن حواريون از آن حالت خودشان را جدا کردند مشغول به کار شدند ميرفتند يک کاري که در راستاي همان نظام تربيتي هم باشد انجام ميدادند الآن ما ميگوييم لباسشويي اينها رفتند لباس شو آن زمان خود مردم لباس شوهاي خاصي بودند که لباسشان را ميدادند لذا حواريون هم يعني سفيد کننده يعني کساني که لباسها را تميز ميکردند و ميشستند اجرتي ميگرفتند و همين تناسب داشت با کار تربيتي که در نظام تربيتي روحي هم اينها ميخواهند طهارت ايجاد بکنند سفيد بکنند يعني يک کاري را مناسب با آن نظام تربيتي من اين جا دلم ميخواهد يک نکتهاي را به عنوان يک قصه بگويم اين قصهها مفيد است من يک موقعي از جهت سختي مالي باعث شده بود يک کاري را بروم در کنار طلبگي انجام بدهم دو ساعت بروم مقابله آن موقعها وقتي حروف چيني ميکردند اين را بايد تطبيق ميکردند تا غلط هايش را بگيرند تصحيح ميکردند يک مدتي که آن جا مشغول بودم يک روز خدا رحمت کند يک آقايي آمد گفت اين کتابي که چاپ شده صحيح ترين کتاب است اگر کسي بتواند غلط بگيرد من جايزه ميگيرم يک کتاب عربي بود تحريرالوسيلهي امام بود روي اين خيلي زحمت کشيده بود براي چاپ باز کردم تا نگاه کردم ديدم غلطها در صفحه برايم نور دارد به جاي اين که صفحه را بخوانم غلط را ميديدم اين قدر ملکه شده بود غلط يابي برايم به او گفتم اين صفحه تا اين را ديدم بعد از آن روز ديگر نرفتم هر چه اينها گفتند چرا گفتم احساس ميکنم که نگاه من غلط ياب شده است وقتي انسان غلط ياب ميشود نه صحيح ياب کم کم در رفتار ظاهري اش هم اين تاثير ميگذارد يعني انسان وقتي رفتار با ديگران را ميبيند غلط هايشان را زود ميبيند و آن برايش برجسته ميشود اينها ملکه ايجاد ميشود در وجود آدم اگر گفتند فلان شغل مکروه است يا فلان کار مکروه است مال اين است که آن کار بايد انجام شود حرام نيست اما اثر ميگذارد روي صفات ديگر انسان که انسان گاهي ناخواسته در صفات ديگرش اثر ميگذارد لذا تعبير قرآن اين است که وقتي به آنها ميگويند چرا شما در سقر افتاديد ميگويند «قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ?43? وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ ?44? وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ» (مدثر/ 43-45) خوض يعني فرو رفتن در دريا غوص هم يعني فرو رفتن در دريا غواص هم فرو رونده است اما غواص ميرود درّ پيدا بکند اما خواض ميرود عيب پيدا بکند لذا ما فرو ميرفتيم با کساني که عيب ياب بودند در دل مردم در وجود مردم تا عيب يابي بکنيم سبب رفتن در آتش ما اين خصوصيت ما بود نکات منفي پر رنگ ميشود در وجود ما که شيطان با اين نگاه با آدم برخورد کرد که گِلي بودن او را همهي حقيقت او را ديد اگر نگاه انسان به ديگران اين طوري شود و از خودش غافل شود اين از عظيم ترين مصيبتهايي است که بر انسان وارد ميشود.
شريعتي: خيلي ممنون نکات خيلي خوبي را شنيديم امروز صفحهي 124 را با هم تلاوت ميکنيم آيات 96 تا 103 سورهي مبارکهي مائده.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ?96? جَعَلَ اللَّـهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّـهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ?97? اعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ?98? مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ?99? قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّـهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ?100? يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّـهُ عَنْهَا وَاللَّـهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ?101? قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ ?102? مَا جَعَلَ اللَّـهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَـكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ?103?
ترجمه:
براي بهره مند شدن شما و کاروانيان، شکار کردن از دريا و خوراکي آن [در حال احرام] بر شما حلال شد. و شکار صحرا و بيابان تا زماني که مُحرم هستيد، بر شما حرام است. و از خدايي که به سوي او گردآوري ميشويد، پروا کنيد. (??) خدا، [زيارتِ] کعبه، آن خانه با حرمت، و ماههاي حرام، و قربانيهاي بي نشان، و قربانيهاي نشان دار را وسيله قوام و برپايي [زندگي، معيشت و سامان دنيا و آخرت] مردم قرار داد. اين [شرايع و احکام] براي آن است که بدانيد: يقيناً خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است ميداند؛ و قطعاً خدا به همه چيز داناست. (??) بدانيد مسلماً خدا [نسبت به نافرماني بندگان] سخت کيفر، و [نسبت به طاعت آنان] بسيار آمرزنده و مهربان است. (??) بر عهده پيامبر جز رساندن [پيام خدا] نيست. و خدا آنچه را آشکار ميکنيد و آنچه را پنهان ميداريد، ميداند. (??) بگو: ناپاک و پاک [مانند کافر و مؤمن، معصيت و طاعت، حرام و حلال، و معيوب و سالم] يکسان نيستند؛ هر چند فراواني ناپاکها تو را به شگفت آورد. پساي صاحبان خرد! از خدا پروا کنيد تا رستگار شويد. (???)اي اهل ايمان! از احکام و معارفي [که شريعت اسلام از بيان آنها خودداري ميکند و خدا هم به خاطر آسان گرفتن بر بندگانْ نهي و امري نسبت به آنها ندارد] مپرسيد؛ که اگر براي شما آشکار شود، غمگينتان کند. و اگر هنگامي که قرآن نازل ميشود از آنها بپرسيد، براي شما روشن ميشود. خدا از [اينکه شما را به] آن احکام و معارف [که باعث غم و اندوه شماست مُکلّف کند] گذشت کرد؛ و خدا بسيار آمرزنده و بردبار است. (???) گروهي از پيشينيان شما از آن احکام و معارف پرسيدند، [چون براي آنان روشن شد، از اجرايش روي گرداندند] سپس به آن کافر شدند. (???) خدا هيچ حيواني را به عنوان بحيره [ماده شتري که پنجمين حمل مادر خود باشد] و سائبه [شتري که ده ماده زاييده] و وصيله [گوسفند مادهاي که همزاد با بره نر است] و حام [شتر نري که ده شتر از او پديد آمده]، مقدس و ممنوع از تصرّف قرار نداده است. ولي کساني که کفر ورزيده اند [اين امور را] بر خدا دروغ ميبندند و بيشترشان انديشه نميکنند. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: امروز صحبت از حضرت عزرائيل شد ثواب تلاوت اين آيات را هديه ميکنيم به آن حضرت اشکالي که ندارد حاج آقاي عابديني؟
حاج آقا عابديني: نخير.
شريعتي: ما خدمت شما هستيم اشارهي قرآني امروز را بفرماييد و بعد ادامهي فرمايشات شما.
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم در جلسات گذشته بعضي از اشاراتي که عرض کرديم من فقط به سرعت يادآوري ميکنم عرض کرديم که قرآن کريم يک حقيقت زندهاي است لذا با اين نگاه در محضرش قرار بگيريم عرض کرديم که با اين نگاه که داريم از لبان پيغمبر اکرم اين آيات را ميشنويم و براي ما خوانده ميشود با اين نگاه توجه داشته باشيم توجه ما با اين نگاه در اين محضر خيلي عظيم تر ميشود هر آيهاي براي هر شخص خاصي پيغام خاص دارد يعني اين گونه نيست که يک حالت عمومي باشد اين تعبير بعضي روايات است که هر آيهاي براي هر شخص خاصي پيام ويژه دارد لذا وقتي که آيات را ميشنويم دنبال اين باشيم که بفهميم پيام اين آيه براي من چيست؟ با من چه کار دارد؟ چرا به گوش من رسيده؟ اتفاق در عالم راه ندارد همهي اينها سلسلهي علل در کار است تا به اين جا رسيده تا به اين مقصد رسيده و به گوش من رسيده امروز ميخواهيم عرض بکنيم که تعبيري که در بعضي از روايات وارد شده ميفرمايند قرآن سفرهي الهي است قرآن مدعوة الله است سفرهي پهن است به هر مقداري که آن کسي که صاحب سفره است کريم باشد سفرهي او متنوع تر است و نعمتهاي بيشتري بر سر سفره اش است اگر آن منعم کامل باشد جود علي الاطلاق باشد علم علي الاطلاق باشد سفرهاي که انداخته آن هم کامل ترين سفرهاي را که خواسته بيندازد در طول تاريخ بشريت قرآن است تعبير روايت اين است که قرآن سفرهي خداست در روي زمين تعبير روايت اين است القرآن مأدبه اللّه فتعلموا من مادبه اللّه ما استطعتم، انه الفوز المبين و الشفاء النافع تعلّموه فان اللّه يشرفکم بتعلمه (تفسير امام حسن عسکري، ص 60) از اين ياد بگيريد با اين انس بگيريد هر چقدر که ميتوانيد دوري نکنيد اين نور است شفا است نور آشکار است بعد ميفرمايد وقتي شما اين را ياد ميگيريد شريف ميشويد بالا ميرويد در بعضي روايات است اِقرَأ وَارقَع هر چقدر انسان ياد ميگيرد همان مقدار در قيامت نشان داده ميشود که بالا رفته و اوج گرفته است ان شاء الله از اين سفرهي الهي تصور بکنيد يک شعري هم زيباست ميگويد منعم کامل چو خوان باشي بود بر سر سفره اش هر آشي بود يعني آن کسي که منعم کامل است همهي نيازهاي انسان را در سفره اش قرار داده است همهي نيازهاي ما در سر سفرهي قرآن موجود است هر چيزي را که محتاج هستيم سراغ قرآن برويم آن جا است. در اشارهي قرآني فقط من يک کلام عرض ميکنم که در ذيل آيهي دومي که در اين صفحه است «جَعَلَ اللَّـهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ» (مائده/ 97) تعبير قيام للناس که کعبه قيام للناس است اين که خداي تبارک و تعالي احکامش و آن حوادثي که قرار داده اشيايي که قرار داده مال اين است که اين دين قيام پيدا بکند و قائم شود قائم بودن دين غير از انجام دين است يک موقع به من ميگويند نماز بخوان يک موقع ميگويند نماز را به پا دار اقامه کردن يعني ايجاد کردن حاکميت الهيه لذا کعبه مظهر قيام لله است کعبه مظهريت اين است که خداي تبارک و تعالي از طريق کعبه ميفرمايد اين قيام للناس است بستر تحقق توحيد و اقامهي حاکميت الهي از کعبه است که ان شاء الله ما در هر حکمي که ميخواهيم انجام بدهيم دنبال اين باشيم که حکم را اقامه بکنيم نه اين که انجام بدهيم انجام دادن يعني تنهايي اقامه کردن يعني جمعي به پا کردن ان شاء الله در هر حکمي به دنبال اقامه باشيم. با آن سوالي که عرض کردم يادمان باشد من کيستم داريم در اين آيات دنبال من کيستم ميگرديم من واقعي ما چيست که شيطان آن را خواست غير از اين نشان بدهد لذا وقتي که شيطان در بهشت وارد شد بر آدم و خواست نسبت به آن نزديک شدن به آن شجرهي منهيه آدم را ترغيب بکند تن آدم را من او نشان داد چرا؟ چون من انسان که حقيقت انسان است ابدي است فنا ندارد انسان هم وقتي ميميرد تن اش ميميرد حقيقت انسان که نميميرد «اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا» (زمر/ 42) خدا نفس را توفي ميکند نفس باقيست نفس ابديت دارد نفس زوال ندارد اما آن چيزي که زوال دارد بدن است مفارقت بين نفس و جسم ايجاد ميشود بدن ميپوسد اما انسان باقي است لذا شيطان آمد بدن انسان را که زوال پذير بود نشان داد که تو هستي بعد هم قسم خورد به خدا برايش که من ناصح هستم براي تو اگر از اين شجره بخوري ابديت پيدا ميکني «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى» (طه/ 120) و ملک ميخواهي تو را بر درخت جاودانگي و سلطنتي که پوسيدگي در آن نيست و هيچ زوالي ندارد راهنمايي بکنم؟ به آدم گفت. آن اين است که از اين درخت بخوري منتها اين درخت اين که مورد نهي الهي قرار گرفته بوده به آدم وقتي گفتند تو چرا خوردي گفت من تا به حال قسم نشنيده بودم کسي بخورد به دروغ تصور اين که قسم دروغ محقق شود براي من اصلا نبود اولين دروغ در عالم روايات دارد تعبير ابداع است شيطان ابداع کرد ابداع يعني نو آوري بدعت هم از اين است ميگويد اولين دروغ را شيطان ابداع کرد آدم را با اين گول زد قسم هم خورد به خدا و اين عصيان هنوز در ارض محقق نشده چون هنوز آدم به ارض هبوط نکرده هنوز عالم تکليف نشده قرار هم بود آدم بيايد در زمين لذا تا از اين شجرهي منهيه آدم خورد همان جا آشکار شد حيوانيت انسان و پس از آن هبوط آغاز شد که خطاب هبوط به انسان متوجه شد که ان شاء الله بحث اين که قواي شيطان هفتهي آينده اگر زنده بوديم بحث قواي وجودي شيطان يکي از زيباترين بحثها است و قواي وجودي انسان قواي وجودي شيطان در مقابل هم چگونه است تقاضاهاي شيطان از خدا و تقاضاهاي آدم از خدا ساختار اين دو را تشکيل ميدهد ان شاء الله هفتهي آينده در محضر اين روايات هستيم و بتوانيم انسان و شيطان را به خوبي بشناسيم.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار