اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-11-03-حجت الاسلام و المسلمين عابديني - سيره تربيتي انبياء در قرآن

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياء در قرآن
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين عابديني
تاريخ پخش: 03-11-94

بسم الله الر حمن الر حيم و صلي الله و علي محمد و آله الطاهرين

شريعتي: سلام مي‌گويم به همه شما هموطنان عزيزم. خانم‌ها و آقايان خيلي خوش آمديد. آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. اين برنامه‌ي سمت خداست که از شهر مقدس قم تقديم نگاه دريايي شما مي‌شود هفته‌ي گذشته آخرين جلسه‌اي بود که خدمت حاج آقاي ميرباقري در اين فصل بوديم اگر الآن بيننده‌ي برنامه‌ي ما هستند به ايشان سلام مي‌گوييم امروز دعوت کرديم از عزيز بزرگوار ديگري که شنبه‌هاي ما منور به حضور ايشان باشد جناب حجت السلام و المسلمين حاج آقاي عابديني خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم سلام عليکم و رحمة الله و برکاته. سلام عرض مي‌کنم خدمت حضرت عالي و همه‌ي شنوندگان و بينندگان اميدوارم در برنامه‌هايي که خدمت دوستان هستيم کلماتي بر زبان ما جاري شود که مورد رضايت خداي متعال باشد.
شريعتي: سلامت باشيد افتتاحيه‌ي روزهاي شنبه را در شهر مقدس قم به فال نيک مي‌گيريم ببينيم حاج آقا براي روزهاي شنبه‌ي ما چه به ارمغان آوردند.
حاج آقا عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم با حمد و ستايش خداي تبارک و تعالي و سلام و صلوات بر نبي گرامي اسلام و اهل بيت طاهرينش و عرض سلام خدمت کريمه‌ي اهل بيت خدمت همه‌ي بينندگان عزيز هم باز عرض سلام دارم بحثي که ان شاء الله شنبه‌ها در خدمت دوستان خواهيم بود در رابطه با سيره‌ي تربيتي پيغمبران در قرآن کريم و در روايات اهل بيت است يکي از بحث‌هاي بسيار زيباي تربيتي است که شايد قدرش کمتر دانسته شده و به آن کمتر پرداخته شده شايد مرحوم علامه مي‌فرمايند در قرآن کريم بيش از 2200 آيه‌ي قرآن در مورد انبيا وارد شده که اگر بخواهيم با يک ضرب و تقسيم ساده حساب بکنيم بيش از ثلث قرآن در مورد انبيا است اين که ثلث قرآن به عنوان کتاب خاتم به عنوان کتاب الهي به عنوان آن حقيقي که مي‌خواهد تا ابد انسان‌ها را به بالاترين مراتب هدايت جذب بکند بيش از 2200 آيه‌ي آن در مورد انبيا وارد شده نشانه‌ي اهميت اين حقيقت است که چقدر در هدايت گري و تربيت انسان‌ها مي‌تواند موثر باشد لذا با اين اهميتي که مرحوم علامه به آن توجه دادند و حضرت امام رحمة الله عليه که جملاتي از حضرت امام هم در اين جا نقل خواهد شد و بزرگان ديگر که چقدر اين مسئله اهميت دارد اين موضوع را به عنوان موضوع بحث در خدمت دوستان خواهيم داشت.
شريعتي: ان شاء الله من يک تشکر ويژه مي‌کنم از شما حاج آقا عابديني که علي رغم مشغله‌هاي فراوان چه در حوزه و دانشگاه دعوت سمت خدا را پذيرفتيد خدمت شما هستيم.
حاج آقا عابديني: من هم تشکر مي‌کنم از حضرت عالي و دوستان ما را لايق دانستند در اين برنامه‌ي قويم و پر ارزشي که علماي خوب و برجسته و صاحب فضل و الحمدلله عمل شرکت کردند و تا به حال با اخلاصي که هم دوستان برگزار کننده دارند و هم دوستان کارشناس داشتند توانسته بين مردم جاي خودش را باز بکند و اثر گذاري خودش را داشته باشد. براي اين که اين بحث را آغاز بکنيم چون بحث مربوط مي‌شود به قرآن کريم و سيره‌ي تربيتي انبيا در قرآن تذکر ابتدايي در مورد خود حقيقت قرآن من چند جمله‌اي به عنوان انس با قرآن ذکر مي‌کنم تا بعد بحث را جدي تر پيگيري بکنيم من يک خلاصه جمله‌اي را از حضرت آيت الله بهجت نقل مي‌کنم ايشان مي‌فرمودند که ما اگر اين کتاب را در دست نداشتيم ولي براي ما خصوصيات اين کتاب را مي‌گفتند که شفاي هر دردي است آرامش دهنده‌ي دل‌ها است و خصوصيات زيادي که در روايات وارد شده است اگر بر ما خصوصياتش را مي‌گفتند حاضر بوديم چقدر خرج بکنيم تا برويم در دور دست‌ها اين کتاب را از پشت ويترين ببينيم که اين چه حقيقتي است که اين همه آثار دارد اما چون به راحتي در دسترس همه‌ي ما است و در خانه‌هاي ما متعدد از مجلداتش موجود است اين عادت باعث شده که قدر کاملي از اين کتاب را ندانيم لذا انس با قرآن که پيغمبر صلوات الله عليه در روز قيامت به عنوان گلايه و شکايتي از امتي که قدر اين قرآن ندانستند که «يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَـذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (فرقان/ 30) و اين هجرت البته به اين نيست که زيبا چاپ شود و در بهترين جا قرار بگيرد اين از هجرت چيزي کم نمي‌کند و حتي به اين نيست که با زيباترين کلمات خوانده شود و در حقيقت زينت بخش مجالس به عنوان يک تشريفات قرار بگيرد بلکه قرآن کتاب عمل است قرآن کتاب هدايت است خواندن بايد مقدمه‌ي هدايت باشد مقدمه‌ي عمل باشد و براي انسان دستگير باشد خدا رحمت کند حضرت آيت الله بهجت را ايشان مي‌فرمودند اين حديث شريف که وارد شده که پيغمبر اکرم فرمودند ا إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ (وسائل الشيعه ج 27 ص 33 )در اين روايت شريف که من دو چيز را بين شما باقي مي‌گذارم که اين‌ها از هم جدا نمي‌شوند تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند حالا بحث حوض کوثر چيست جاي خودش اصل بر اين است که اين دو جدا نمي‌شوند تا آن جا بر من وارد شوند إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً (مستدرك الوسائل ج 11ص 372) اگر کسي تمسک بکند به اين‌ها گمراه نمي‌شود ايشان مي‌فرمودند که اين روايت شريف سرّي از اسرار شيعه را بيان مي‌کند و آن سرّ اين است که اين دو امکان جدا شدن ندارند و اگر ما در دوران غيبت واقع شديم به ظاهر مي‌بينيم امام زمان مان را براي ما در دسترس ما نيست معلوم مي‌شود اگر با قرآن رابطه برقرار شديم به امام زمان متصل شديم يعني جدايي امکان ندارد نه اين که اعتباري جدا نمي‌شوند اصلا حقيقتا اين دو حقيقت با هم يک حقيقت واحده هستند که مي‌فرمايد جدا نمي‌شوند دارد خبر از واقعه مي‌دهند که در واقع اين‌ها يک حقيقت واحده هستند لذا ايشان مي‌فرمود اگر در دوران غيبت کسي به دنبال امام زمان مي‌خواهد بگردد رجوع به قرآن و انس با قرآن آن حقيقت را برايش محقق مي‌کند لذا هر چه محبت ما به قرآن بيشتر مي‌شود ايشان مي‌فرمود که محبت با قرآن و انس با قرآن قدرت حفظ ايجاد مي‌کند براي انسان يعني کساني که مي‌خواهند قرآن را حتي حفظ بکنند هر چقدر محبت به قرآنشان بيشتر باشد اين محبت تسهيل در حفظ ايجاد مي‌کند غير از هدايت گري که هر چقدر انسان محبتش به قرآن بيشتر باشد براي انسان قدرت تاثيرگذاري بيشتر ايجاد مي‌کند يادم نمي‌رود حضرت آيت الله حسن زاده حفظه الله ايشان مي‌فرمودند خوب است انسان گاهي قرآن را ايستاده رو به قبله بخواند تا ادبي را رعايت بکند تا اين ادب براي او کمال ايجاد مي‌کند نشسته خواندن مانعي ندارد اما ايستاده خواندن يک محبت و ارادت ويژه را ابراز کردن است گاهي انسان اگر حالش مساعد بود رو به قبله بايستد و قرآن را بخواند اين نشانه‌ي آن انس و محبت است که انسان مي‌شناسد اگر ما قرآن را يک موجود زنده ببينيم عيب ما اين است که موجود زنده نمي‌بينيم اگر موجود زنده يک حقيقت حيّ ببينيم اين حقيقت حيّ رابطه‌ي ما با او متفاوت مي‌شود اگر نبي گرامي اسلام در اين جا حاضر بودند و ما به محضر ايشان يا حضرات معصومين شرف ياب مي‌شديم يا نه عالم بزرگواري بود در اين جا مي‌خواستيم خدمت ايشان برسيم قطعا نوع ارتباط ما و در محضر بودن مان غير از نوع ارتباطمان است که در محضر قرآن الآن قرار مي‌گيريم چون قرآن را حيّ نمي‌بينيم در نگاه ما اين گونه نيست در حالي که حقيقتا قرآن حيّ است چون يک حقيقت گسسته نيست تعبيري که حضرت آيت الله جوادي دارند که قرآن حبل انداخته نيست حبل آويخته است حبل انداخته يعني ريسماني که افتاده باشد اما حبل آويخته يعني سر آن در دست خداي تبارک و تعالي است و آويزان شده کسي که به آن تمسک پيدا بکند و چنگ بزند او نجات پيدا مي‌کند و بالا مي‌رود اين حقيقت نازله‌ي آن مرتبه‌ي عظيمي است که خزائنش عند الله است ان الله تجلي لعباده في کلامه خدا تجلي کرده در کلامش براي بندگانش. اين بحثي که در مورد قرآن من خدمت دوستان مي‌خواستم عرض بکنم اين است که اين نگاه باشد من يک جمله‌اي از حضرت امام مي‌خوانم تبرک به اسم مبارک امام است که حق حيات بر گردن همه‌ي ما به لحاظ ايجاد و اقامه‌ي حاکميت الهي در دوره‌ي آخر الزمان دارند ما که هم جوان دوران انقلاب بوديم هم جوان دوران جنگ بوديم و هم الحمدلله با اين ريش سفيد جوان امروز هستيم با اين حال حق حياتي که هستيم قبل از انقلاب يادمان مي‌آيد با آن وضعي که در تهران مي‌ديديم و بعد از انقلاب دوران جنگ و امروز الحمدلله اين حق حياتي که امام دارد وظيفه است که غير از آن کلمات ايشان که جاي مطرح شدن دارد احترام ايشان و آن گرامي داشت نام ايشان هم براي ما عظيم باشد امام رحمة الله عليه در ادب قرائت قرآن خطاب به فرزندشان مرحوم آسيد احمد آقا مي‌فرمايد فرزندم با قرآن اين بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگر چه با قرائت آن و راهي از آن به سوي محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثري ندارد که اين وسوسه‌ي شيطان است اين براي کساني است که ممکن است از قرآن بيش از همين خواندن اولي هم نفهمند حتي خدا رحمت کند حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمود اگر بلد نيست قرآن را بخواند باز بکند نگاه بکند صفحات را با محبت نگاه بکند من وسط کلام امام يک جمله‌اي را بگويم خيلي زيباست روايت دارد که وقتي که موسي را از آب گرفتند از آب گرفت آسيه او را آورد پيش فرعون گفت اين «وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ» (قصص/ 9) چشم روشني براي من و تو باشد چون بچه دار هم نمي‌شدند مي‌گفت شايد براي ما نفعي داشته باشد يا او را بعدا ولدي اتخاذ بکنيم فرعون گفت نه اين قرة عين من نيست و من دوست ندارم همين جريان عينا در رابطه با يوسف تکرار شده که وقتي عزيز مصر يوسف را خريد آورد خانه به زليخا گفت «وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لِامْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا» (يوسف/ 21) اين را گرامي بدار اين چشم روشني براي ماست و براي ما نافع است شايد فرزندمان را قبول بکنيم زليخا قبول کرد عزيز مصر هم قبول کرده بود آسيه هم موسي را قبول کرده بود ولي فرعون قبول نکرد روايت دارد که اگر فرعون هم محبت به موسي در دلش همان موقع ايجاد مي‌شد فرعون هم نجات پيدا مي‌کرد خيلي زيباست که حتي کودکي که هنوز در مرتبه‌اي که مبعوث به نبوت نشده و هنوز معلوم نيست ولي از اولياء الهي است اما محبت به ولي از اولياء در دوران کودکي هم اثرش اين گونه است لذا امام رحمة الله عليه نسبت به قرآن اين مسئله را مي‌فرمايد که آدم محبت داشته باشد همين با خواندن کلمات ظاهري تعبير ايشان زيباست آخرين کتاب از طرف محبوب است از طرف تو و براي همه کس و نامه‌ي محبوب محبوب است اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند اين قصه‌هايي که نقل مي‌کنند و زيبا هم است گاهي نامه‌ي بعضي از رزمنده‌ها از جبهه مي‌آمد براي مادرانشان مادر گاهي سواد خواندن نداشت ولي نامه را روي سينه اش مي‌گذاشت ده‌ها بار مي‌بوسيد مي‌بوييد ده‌ها بار به ديگران مي‌داد برايش بخوانند اين بخواند او بخواند خسته نمي‌شد مکيف مي‌شد اين جا امام ببينيد آخرين کتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه کس و نامه‌ي محبوب محبوب است اگر چه و عاشق و محب مفاد آن را نداند نفهمد چه گفته اند اما همين قدر اين محبوبش است و با اين انگيزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آيد همين مقدار هم منشأ اثر مي‌شود و انسان را راه مي‌اندازد يعني فکر نکنيد ما ديگر محروم هستيم ما ديگر نمي‌توانيم بالاخره شنيده ايد که مرحوم حاج کاظم ساروقي را که خدا چطور عنايت کرد به او و حافظ قرآن شد در حالي که هيچ سوادي نداشت از محبت به قرآن و رعايت احکام الهي که کمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دست گيرد و سبب نجات انسان شود در کلام حضرت علي خيلي زيبا آمده که اهل ايمان کساني هستند که بعد از اين که در شجاعت اين‌ها و حکمت و عبادت اين‌ها که اهل آخرالزمان را توصيف مي‌کند که اين‌ها در عبادت و شجاعت چگونه اند در کمالات اين‌ها سخن مي‌گويد و بعد مي‌گويد به وسيله‌ي قرآن پرده از ديده هايشان برداشته مي‌شود و تفسير و توضيح معاني قرآن در گوش‌هاي آنان القا مي‌شود جام‌هاي پياپي حکمت و معرفت را هر صبح و شام مي‌نوشند يعني انس و ارتباط است يُغْبَقُونَ کَأْسَ اَلْحِکْمَةِ بَعْدَ اَلصَّبُوحِ (نهج البلاغه، خطبه 150) يعني اين‌ها در حقيقت لحظه به لحظه با قرآن انس دارند صبح و شام شايد مني که عنوان يک طلبه دارم خجالت خودم را در اين که با اين که عنوان درس تفسير داريم به عنوان اين که حشر با قرآن الحمدلله زياد است وليکن وقتي که مي‌بيند آثاري که حضرت علي اين طوري در مورد قرآن مي‌گويد امام چطوري در مورد قرآن مي‌گويد مي‌فهميم چقدر کاستي در ارتباط با قرآن داريم.
شريعتي: نفس محبت خودش اين حجاب‌ها را از بين مي‌برد و خودش تاثير مي‌گذارد.
حاج آقا عابديني: حضرت آيت الله بهجت مي‌فرمودند که اعمال خيلي شرايط دارد تا اجابت شود و قبول شود اما محبت و بغض از آن مسائلي است که خيلي با شرايط کم و سرعت زياد تاثير ايجاد مي‌کند حالا ان شاء الله يک موقعي اين حقيقت مسئله را با عنوان حقيقتش بايد در ذيل بحث‌ها در يکي از بحث‌هايي که مرتبط مي‌شود با بحث محبت که شايد جريان موسي سلام الله عليه در جريان سيره‌ي انبيا باشد که بر همه محبت موسي را خداي تبارک و تعالي القا کرد تا حفظ شد حتي بر آن قابله‌اي که محافظ بود بر مادر موسي که اگر موسي به دنيا آمد در جا بکشد چون قابله‌ها را مي‌گذاشتند و وقتي به دنيا آمد رنگ و روي مادر موسي پريد گفت چرا مي‌ترسي قابله گفت چرا مي‌ترسي قابله دلداري داد گفت نه و يک تبديري را انجام مي‌دهد که محافظين را نشان داد که کشته و آن محبت خودش را خدا در دل او هم انداخت که اين محبت الهي اگر بر دل‌ها بيفتد ديگر براي انسان نجات است خيلي سرعت حرکت بيشتر است سرعتش نامتناهي است محبت سرعت نامتناهي است تعبير حضرت علي است که اين‌ها جام‌هاي پياپي حکمت و معرفت را هر صبح و شام مي‌نوشند و سرخوش باده‌ي معرفت مي‌گردند يک کلامي از مرحوم سيد علي آقاي قاضي نقل بکنم ايشان فرمودند امروز دستورالعمل قرآن کريم است خواندن قرآن است يعني اگر کسي امروز دنبال اين است که خودش را دنبال اين است که به سير و سلوک برساند امروز مي‌خواهد نجات پيدا بکند مي‌خواهد باب‌هاي مشاهده براي او گشوده شود ايشان فرمودند دستورالعمل رجوع به قرآن است ايشان فرمودند در دو وقت است که باب مکاشفه و مشاهده عمدتا بر روي سالک باز مي‌شود يکي در وقت قرائت قرآن است يکي در وقت روضه‌ي سيدالشهدا است که اين دو وقت در باز شدن ابواب مکاشفات و مشاهدات بي نظير است لذا اين باب قرآن که در دسترس ما است را نبايد به راحتي از دست بدهيم که اين دو وقت وقتي است که ابواب مشاهده و مکاشفه و عبور از عالم ظاهر براي انسان‌ها به راحتي مهيا مي‌شود و خيلي سريع انجام مي‌شود لذا ايشان توصيه اش به اين بوده که امروز اين ارتباط و انس با قرآن کريم حالا اگر يک موقعي جمله اش را هم بخواهم براي شما بخوانم مي‌فرمايد حالا دستورالعمل قرآن کريم است فِيهِ دَوَا کُل دَاء دواي هر دردي در قرآن است و شِفاء کُل عَلَّة شفاي هر بيماري در آن است و سيرابي از هر تشنگي در آن است علما و حالا يعني اگر کسي دنبال علم است اگر کسي دنبال حال است همه‌ي اين‌ها است آن قرة العيون مخلصين را هميشه جلوي چشم داشته باشيد و با آن هادي طريق مستقيم و صراط مستقيم سير نماييد و از جمله‌ي سيرهاي شريف آن قرائت است به حسن صوت و آداب ديگر خصوصا در بطون ليالي در دل شب قرآن خواندن مي‌تواند خيلي اثرگذار باشد در آن خلوت در آن وقتي که انسان تنها و بدون اين که کس ديگري حاضر و ناظر باشد منقطع از همه‌ي اغيار رابطه را وصل مي‌کند و آن تعبير ايشان اين است که هو شراب المومنين تعبير مرحوم قاضي اين است که اين شراب مومنين است مشابه همان کأس حضرت علي است تعبير به کأس کرده مي‌نوشند آن جام‌ها را اين جا مي‌فرمايد هو شراب المومنين اين شراب مومنين است که خيلي جملات و کلماتي که منتها تعبير اين است که بعضي بزرگان فرمودند قرآن با نامحرم سخن نمي‌گويد نامحرم کسي است که با قرآن محبت ندارد رابطه ندارد اگر هم يک موقعي باز مي‌کند از روي بي ميلي است اين نامحرم است مشتاق نيست لذا سعي کنيم عطش پيدا بکنيم به قرآن هر چقدر عطش ما شديد تر باشد که وقتي قرآن را باز مي‌کنيم احساس بکنيم که دوست داريم و قبل از آن که خسته شويم جدا شويم که با يک حال خوشي از قرآن جدا شده باشيم همان طور که در مورد زيارت حضرات معصومين مي‌فرمايند زُر وانصَرِف تفصيل زياد ندهيد که با ملامت و ملالت برگرديد که احساس بکنيد خسته شده ايد با نشاط برگرديد که هر موقع يادمان مي‌افتد سراغ قرآن رفتيم يک شوق و يک حالت محبت در ذهن ما باشد ان شاء الله اين عرايض اثر داشته باشد در اين که ما هم اشتياقمان به ارتباط با قرآن و انس با قرآن روز به روز بهتر شود يک دفعه گاهي ممکن است نشود امام کم کم ممکن است خودش را نشان بدهد يعني کساني که مشتاق شدند از اول اين شوق را نداشتند وقتي کم کم پرده هايش را بالا مي‌زند براي انسان تازه شيرين و شيرين تر مي‌شود رمزش محبت است هر چقدر اين محبت بيشتر شود و اشتياق قرآن خودش را بيشتر نشان مي‌دهد لذا دارد در روز ظهور حضرت وقتي که قرآن خودش را نشان مي‌دهد چون محبت‌ها خيلي زياد است تازه معلوم مي‌شود که حقيقت قرآن چيست دارد وقتي براي بعضي‌ها قرآن تجلي مي‌کرد تحملش براي وجودشان سخت مي‌شد از بس که عظيم بوده از بس اين معاني و عقايد و دقايق سنگين بوده در احوال مرحوم آخوند درود آبادي در مشهد دارد که ايشان در کنار مجاورت امام رضا عليه السلام آن جا اتراق بيتوته کرده بود بعد در شبي از شب‌ها حقيقت قرآن مرتبه‌اي تجلي بر او کرد که ايشان مي‌گويد من اصلا زبان و لفظ در اين که بتوانم اين را بگويم نيست آن چنان حقيقت عظيم است و درون من را پر کرده خيلي عظيم است ما محروم هستيم خدا رحمت کند آيت الله بهجت فرمود ما محروميت هايمان چوب عدم باورهايمان است چون باور نداريم محروم هستيم اين طور نيست که محروميت هايمان غير اختياري باشد محروميت‌هاي ما اختياري است چون باور نداريم محروم مي‌شويم لذا ايشان مي‌فرمود هر چقدر انسان باورش به اين حقايقي که آمده شديد تر باشد به اين معاني که فرمودند بيشتر باشد اين باور آن وقت دنبالش آن محبت و آن نتايج را مي‌آورد اين در مورد انس با قرآن بود که عرض کرديم.
شريعتي: يعني در واقع درک صحيح را از واقعيت و حقيقت قرآن کريم نداريم لذا اين محبت خيلي کمرنگ است و گاهي وقت‌ها هم متاسفانه نيست. ان شاء الله با حقيقت قرآن کريم روز به روز آشناتر شويم و محبت داشته باشيم و عمل بکنيم مشرف مي‌شويم محضر قرآن کريم بخش دوم گفتگويمان با حاج آقاي عابديني بعد از تلاوت آيات قرآن کريم است باران نم نمي‌اين جا مي‌بارد از حاج آقا مي‌خواهيم دعا بکنند.
حاج آقا عابديني: ان شاء الله خداوند متعال ما را که در دوره‌ي غيبت حضرت مهدي قرار گرفتيم و دوران حاکميت اقامه‌ي دين به دست امام خميني و مقام معظم رهبري محقق شده اين انقلاب را و اين حاکميت عدل را به دست صاحبش برساند و ما را هم آن امکان درک آن روز را براي همه‌ي مومنين مهيا بگرداند.
شريعتي: ان شاء الله صفحه‌ي 103 را با هم تلاوت مي‌کنيم آيات 155 تا 162 سوره‌ي مبارکه‌ي نساء.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بِآيَاتِ اللَّـهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّـهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا ?155? وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا ?156? وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ?157? بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ?158? وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ?159? فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ كَثِيرًا ?160? وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ?161? لَّـكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أُولَـئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا ?162?
ترجمه:
پس به کيفر پيمان شکني آنان و کفرشان به آيات خدا، و به ناحق کشتن پيامبران، و گفتار [بي پايه و باطل] شان که دل‌هاي ما در پوشش و حجاب است [از اين رو سخن حق را درک نمي‌کنيم، لعنتشان کرديم؛] بلکه به سبب کفرشان بر دل هايشان مُهرِ [محروميت از فهم معارف] زديم؛ به همين سبب جز اندکي ايمان نمي‌آورند. (???) و [نيز] به سبب کفرشان [به نبوّت عيسي] و گفتارشان بر مريمِ [پاکدامن و آراسته به عفت] که افترا و بهتان بزرگي بود [لعنتشان کرديم.] (???) و به سبب گفتارِ [سراسر دروغ] شان که ما عيسي بن مريم فرستاده خدا را کشتيم. در صورتي که او رانکشتند و به دار نياويختند، بلکه بر آنان مُشتبه شد [به اين خاطر شخصي را به گمان اينکه عيسي است به دار آويختند و کشتند]؛ و کساني که درباره او اختلاف کردند، نسبت به وضع وحال او در شک هستند، و جز پيروي از گمان و وهم، هيچ آگاهي و علمي به آن ندارند، و يقيناً او را نکشتند. (???) بلکه خدا او را به سوي خود بالا برد؛ و خدا همواره تواناي شکست ناپذير و حکيم است. (???) و هيچ يک از اهل کتاب نيست مگر آنکه پيش از مرگش [که لحظه روشن شدن حقايق است] به مسيح ايمان مي‌آورد [که او فرستاده خدا، بنده او و مژده دهنده به ظهور پيامبر اسلام است، ولي ايمان در آن لحظه سودبخش نيست] و مسيح روز قيامت بر [عقايد و اعمال] آنان گواه است. (???) پس به کيفر ستمي که يهوديان [به آيات خدا و بر خود و ديگران] روا داشتند، و به سزاي آنکه بسياري از مردم را از راه خدا بازداشتند، چيزهاي پاکيزه‌اي را که بر آنان حلال شده بود [مانند صيد ماهي و خوردنِ چربي و شير و گوشت حيوانات] حرام کرديم. (???) و [نيز به سبب] ربا گرفتنشان با آنکه از آن نهي شده بودند، و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع [پاکيزه‌هاي حلال شده را بر آنان حرام کرديم] و ما براي کافران عذابي دردناک آماده کرده ايم. (???) ولي از ميان آنان، ثابت قدمان در دانش، مؤمنانِ [به موسي و تورات] برپادارندگان نماز، پرداخت کنندگان زکات، مؤمنان به خدا و روز قيامت، به آنچه بر تو و [بر پيامبران] پيش از تو نازل شده ايمان واقعي مي‌آورند آنان هستند که يقيناً پاداش بزرگي به ايشان عطا خواهيم کرد. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: نکته‌ي قرآني را بفرماييد.
حاج آقا عابديني: الحمدلله در اين صفحه‌ي مبارک هم بحث انبيا در راس بحث در همان آيات اول در رابطه با عيسي بن مريم سلام الله عليه بيان شده اشاره‌اي که مي‌خواهم در بين آيات عرض کنم آيه‌ي «وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا» است يک نويدي است که تعبير رواياتش شايد ده روايت ذيل اين آيه‌ي شريفه وارد شده که اين ده روايت دسته بندي دارد تفصيلا عرض نمي‌کنم پنج روايت مي‌فرمايد که اولا معناي اين آيه اين است که اهل کتاب در وقت مرگ و احتضار حضرت عيسي را مي‌بينند قبل از موت او را مي‌بينند و ايمان مي‌آورند به او اگر کساني که نسبت به عيسي عليه السلام عناد نداشتند ولي جاهل بودند در دوره‌ي عيسي اين روايت شريف مورد استشهاد قرار گرفته که فقط موکول به زمان حضرت عيسي نيست بلکه در دوره‌ي خاتميت هم که هر کسي از دنيا مي‌رود رسول گرامي اسلام و اهل بيت عليهم السلام را در وقت احتضار و لحظه‌ي آخر دنيا مي‌بيند و اگر در دنيا مقابله نکرده بود با دين الهي عناد نداشت اهل ظلم و عناد نبود مي‌بيند حتي اگر اين‌ها را نمي‌شناخته مي‌بيند اين‌ها همان حقايقي هستند که عمري دنبالشان بود ولي نمي‌شناخت يا اشتباه گرفته بود با محبت آن‌ها از دنيا مي‌رود اما اگر نعوذ بالله ظاهر اسمي از آن‌ها را به دنبال بود اما در عمل و سيره کاملا مخالف و معاند بود مي‌بيند بغض آن‌ها را دارد يا نه اصلا مي‌شناخت ولي بغض آن‌ها را در دل گرفته بود از ابتدا اين‌ها در همان لحظه تمام وجودشان تبديل به آن بغض مي‌شوند و با بغض از اين دنيا مي‌روند کسي که با بغض آن‌ها در اين لحظه‌ي آخر از دنيا رفت برايش نجاتي متصور نيست و اگر کسي با محبت آن‌ها از دنيا رفت مواقف بعدي براي او خيلي تسهيل مي‌شود اين آيه‌ي شريف بشارتي است براي اين که انسان در لحظه‌ي مرگ حضرات معصومين عليهم السلام را آن اهل کتاب در دوره‌ي خودشان عيسي عليه السلام آن هم آن عيسايي که پشت سر امام زمان نماز خواهد خواند يعني بشارت مي‌دهد «وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف/ 6) يعني مبشر احمد صلوات الله عليه است اين عيسي آن‌ها را هدايت مي‌کند به دين ختمي يعني ديدن عيسي هدايت کردن همان هاست در همان لحظه‌ي آخر به دين ختمي يعني مي‌بينند و او هدايت مي‌کنند آن‌ها را و با ايمان نبي ختمي از دنيا مي‌روند و اهل امت رسول ختمي هم حضرت رسول گرامي اسلام و اهل بيت عليهم السلام را در آن لحظه‌ي آخر مي‌بينند روايات اين مسئله خيلي مسئله‌ي زيبايي است حتما در بحث‌هاي معاد دوستان متذکر اين بحث شده اند که اين بشارتي است که ان شاء الله بهره مند باشيم.
شريعتي: خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم مقدمه‌ي پر باري هم داشتيم ادامه‌ي فرمايشات شما را مي‌شنويم.
حاج آقا عابديني: بعد از اين که بحث انس با قرآن را عرض کرديم و عرض شد که بيش از دو هزار و دويست آيه‌ي قرآن در مورد انبيا سلام الله عليهم است و قرآن کريم ذکر انبيا را به عنوان يک حقيقت کمالي براي امت ختمي ذکر کرده من جمله‌اي را اين جا براي شما از امام رحمة الله عليه مي‌خوانم مي‌فرمايد اين که قرآن از مطالب اين از آداب الصلوة امام است من عمدا تعمد دارم در جلسه‌ي اول شايد اين ارادتي که همه‌ي ملت ما به امام دارند بايد دائم اين ذکر بر زبان‌ها بيايد و اين محبت آشکار شود اين اظهار محبت خودش شفاعت مي‌آورد و ما اميد به شفاعت امام رحمة الله عليه را داريم و اثر وجودي که گذاشت در نظام تغيير ماهيت افراد که واقعا يک تحول محبتي را ايجاد کرد که واقعا بحث گفتگو نبود يعني اگر يک ميليون جلد کتاب نوشته مي‌شد و مي‌خواستند اسلام را تبيين بکنند هيچ گاه اثرش مثل اقامه‌ي حاکميت عدلي که امام به پا کرد و اين حاکميت قلوب را يک دفعه منقلب کرد که عامي و خاص کسي که اهل علم و مطالعه بود کسي که مشغول به زندگي بود همه متحول شدند و در اين مسير قرار گرفتند اين نعمت دائما قدرداني و شکر مي‌خواهد و نبايد غافل شويم و حجاب و عادت ما را از نعمت امام رحمة الله عليه و ديگر نعمت‌هايي که خداي تبارک و تعالي به ما داده لذا من تعمد دارم از جملات ايشان در گوشه گوشه‌ي کلاممان استفاده بکنيم و محبت ما به ايشان بيشتر شود تا بلکه شفاعت ايشان بيشتر شامل حال ما شود مي‌فرمايند از مطالب اين صحيفه‌ي الهيه قصص انبيا و اوليا و حکماست اوليا و حکما هم در حقيقت حکما مثل لقمان حکيم آمده اوليا الهي گاهي کساني بودند که نبي نبودند اما ذکرشان در قرآن مثل خضر سلام الله عليه که بعضي مي‌گويند خضر نبي نبوده يا ذوالقرنين يا ديگراني که خدا در قرآن آورده يا بعضي خانم‌ها مثل حضرت مريم از اوليا الهي بودند اما به عنوان نبي ذکر نشدند ايشان مي‌فرمايد قصص انبيا و اوليا و حکماست و کيفيت تربيت حق آن‌ها را و تربيت آن‌ها خلق را يعني در اين قرآن قصه‌هايي که آمده نشان مي‌دهد که خدا چگونه آن‌ها را تربيت کرد و آن‌ها چگونه مردم را تربيت کردند ان شاء الله اين بيان را عرض خواهيم کرد که چقدر عظيم است تربيت الهي نسبت به انبيا جزء عظيم ترين کمالات عالم دنياست که محقق شده و در خطور ذهن و خيالات ما اصلا نمي‌گنجد نمي‌توانيم بفهميم که خدا چگونه انبيا را تحت تربيت خودش قرار داده در رابطه‌ي تعبير حکما اين است که جنبه‌ي يل الربي انبيا نه جنبه‌ي يل الخلقي انبيا آن جنبه‌ي يل الربي انبيا که ارتباط مستقيم آن‌ها با خداست که چطور آن‌ها تحت تربيت خدا قرار گرفتند و چه عتاب‌ها چه خطاب‌ها چه ابتلائات براي اين‌ها در آن رابطه پيش آمده و چه سنگلاخ‌ها و مسائل سنگين را طي کردند و به کمالاتي رسيدند که اصلا براي ما مفهومش هم قابل تصور نيست چه اين که بخواهيم به مصداقش چشم طمع بدوزيم به تعبير يکي از اولياء الهي مي‌گويد نسبت ما به انبيا از جهت آن مقام نبوت آن‌ها نسبت مثل حيوان است از انسان چطور حيوان از انسان خبر ندارد نسبت ما به مقام نبوت آن‌ها نه پيام نبي که پيام نبي براي ما آمده تا بفهميم اما حقيقت نبوت و رابطه‌ي آن‌ها با خدا حقيقت وجودي انبيا که در رابطه شان با خدا محقق مي‌شود ما هيچ خبري نداريم نمي‌دانيم چيست اين قدر که اين‌ها عظيم هستند لذا محبت به انبيا گرامي اسلام و با عظمت اسم بردن از آن‌ها و در دل مشعوف بودن به اين که انسان ياد آن‌ها را مي‌کند خيلي براي انسان غنيمت است اين‌ها را ساده نگيريم لذا قرآن کريم که ذکر انبيا را اين همه در قرآن آورده و ياد کرده اين گونه نيست که بخواهد تاريخ گويي بکند بلکه دارد يک حقيقت زنده و فعال را براي ما ترسيم مي‌کند که سبب نجات ماست تربيت حق آن‌ها را و تربيت آن‌ها خلق را که در اين وسط فوايد بي شمار و تعليمات بسيار است و در آن قصص به قدري معارف الهيه و تعليمات و تربيت‌هاي ربوبيه مذکور و مرموز است که عقل را متحير مي‌کند خود امام در کتاب آداب الصلوة دارد اگر من فرصت بکنم از قصه‌ي آدم و آن جريان خلقت آدم تمام يا اکثر معارف را اخلاق را و احکام از همين در مي‌آيد با اين که قصه‌ي خلافت آدم در هفت هشت جاي قرآن کريم ذکر شده در سه يا چهار جايش مفصل تر است در دو سه جاي ديگر با اختصار گاهي يک خط اشاره شده ايشان مي‌فرمايد اکثر معارف و اخلاق و احکام که ما داريم از آن قصه‌ي خلقت آدم قابل به دست آوردن است يعني قصه فقط قصه‌ي خلقت نيست قصه‌ي انبيا فقط قصه‌ي يک افرادي از نوع انساني نيست تاريخ روحاني بشريت است حقيقت انساني انسان را قرآن بيان مي‌کند هر چه جلوتر برويم عظمت اين جريان انبيا براي ما که در قرآن اين همه به آن بها داده شده است روشن مي‌شود 2200 آيه را دائم مي‌گويم تعمد دارم هم خيلي عميق است و هم وسيع است در همه‌ي مسائل قصه‌ي انبيا سرايت دارد از احکام گرفته تا اخلاق تا عقايد تا دقيق ترين معارف الهي گرفته در قصه‌ي انبيا خدا معارفش را با مصاديق بيان کرده حتي ولايت را يعني ما اگر حضرات معصومين عليهم السلام را بخواهيم بشناسيم راه شناختن نبي گرامي اسلام و حضرات معصومين از راه انبيا محقق مي‌شود چرا؟ آن بياني که قرآن کريم و خداي تعالي از حقيقت معصومين گفته تعبير زيبايي است که بعضي اوليا کردند که وقتي انبيا گرامي در آن اوج کمالاتشان که در قرآن ذکر شده اگر اين اوج کمالات کنار هم قرار بگيرد اين‌ها مي‌سازند آن انسان کاملي را که دين ختمي ارائه داده يعني همه‌ي انبيا در بالاترين مراتب کمالي شان بالاترين هايشان را بگذاريم کنار هم اين قسمت وجود ابراهيم آن قسمت وجود موساي کليم را آن قسمت وجود عيسي روح الله را آن قسمت وجود آدم صفي الله را همين طور بياييم تا انبيا بزرگوار ديگر اين‌ها بالاترين کمالاتشان وقتي کنار هم قرار مي‌گيرد تعبير زيبايي نيست اما از باب ناچاري است مثل قطعات يک پازل و جورچيني که کنار هم قرار مي‌گيرند بعد يک شکلي از اين در مي‌آيد اين حقايق وجوديه همه اشاره دارند به يک حقيقت کماليه هر کدام گوشه‌اي از آن را نشان مي‌دهند لذا تعبير آيه‌ي قرآن اين است که «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَـؤُلَاءِ شَهِيدًا» (نساء/ 41) خطاب مي‌شود به نبي گرامي اسلام که آن روزي که هر امتي نبي شان آن شاهد و ميزانشان است و تو بر همه‌ي آن شاهد‌ها شاهد هستي يعني آن‌ها شئون تو هستند هم چنان که امت انبيا شئون انبيا هستند ظهور انبيا هستند همه‌ي انبيا جلوه‌اي از وجود نبي مکرم هستند لذا اگر قرآن وجود انبيا را توصيف مي‌کند دارد نبي ختمي را توصيف مي‌کند براي ما دارد انسان کامل ختمي را براي ما ائمه‌ي معصومين را براي ما توصيف مي‌کند لذا کجا برويم بهتر از آن جا که خدا دارد آن‌ها را معرفي مي‌کند لذا گاهي بعضي‌ها غيرتشان مي‌آيند فکر مي‌کنند اگر در مورد انبيا گرامي صحبت شود با وجود اين که ما حضرات معصومين عليهم السلام را داريم جفا کرديم که به جاي ذکر حضرات معصومين سراغ انبيا برويم نه اين جفا نيست طريق است راه اين است از اين راه که مي‌رويم تازه مي‌توانيم بفهميم آن حقيقت جامعه هستند اين‌ها ظهورات اين‌ها را خدا تبيين کرده چه کسي بهتر از خدا مي‌تواند مبين آن‌ها باشد اين تعبير را اگر دقت بکنيم سير ما در آيات در مورد انبيا در حقيقت سير در کمالات حضرات معصومين است من اين جمله را تمام مي‌کنم در اين جا مي‌فرمايد که در آن قصص به قدري معارف الهيه و تعليمات و تربيت‌هاي ربوبيه مذکور و مرموز است که عقل را متحير کند تکرار قصه‌ها براي همين نکته است گاهي قصه‌ها تکرار شده قصه‌ي موسي قصه‌ي ابراهيم تکرار شده، که اين کتاب کتاب قصه و تاريخ نيست بلکه کتاب سير و سلوک الي الله و کتاب توحيد و معارف و مواعظ و حکم است و در اين امور مطلوب تکرار است تا در نفوس قاسيه نفوسي که قساوت گرفتند و سخت شدند تاثيري کند و قلوب از آن موعظت پذيرد اين جمله‌ي امام بود از آداب الصلوه مرحوم علامه طباطبائي اين جمله را مي‌فرمايد که خدا مفاهيمش را با مصاديق توضيح داده يعني نيامده بگويد نيکويي چيست نيکو را نشان مي‌دهد انبيا را نشان مي‌دهد خوب را نشان مي‌دهد به جاي اين که بگويد خوب چيست خوب را نشان مي‌دهد بيان با مصاديق که ان شاء الله در جلسه‌ي بعد بيشتر توضيح مي‌دهيم.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.