اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-07-13-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيري در نهج‌البلاغه شرح حکمت 32


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهج‌البلاغه شرح حکمت 32
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 13- 07-99
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام مي‌کنم به همه بينندگان خوب و نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. انشاءالله دل و جانتان بهاري و سبز باشد. حاج آقاي حسيني قمي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. پيروزي زيباي پرسپوليس را تبريک مي‌گويم، خوشبختانه جوان‌هاي ما در برابر دلارهاي آل سعود پيروز شدند، انصافاً خيلي نامردي بود. قبل از بازي نگاه مي‌کردم که در اين شرايط هيچ راهي براي بردن نيست، خدا را شکر که خدا کمک کرد و عزيزان ما مردانه جنگيدند.
شريعتي: انشاءالله در تمام عرصه‌هاي زندگي مردم نازنين ما موفق و پيروز باشند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، در بخش خطبه‌ها، خطبه دوازدهم «وَ قَالَ ع‏ لَمَّا أَظْفَرَهُ اللَّهُ‏ تَعَالَى‏ بِأَصْحَابِ‏ الْجَمَلِ» وقتي اميرمؤمنين در جنگ جمل پيروز شدند، «وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ» يک کسي آمد محضر اميرالمؤمنين، يکي از اصحاب اميرالمؤمنين، «وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا» گفت: اي کاش برادرم، امروز اينجا بود. «لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ» پيروزي شما را بر دشمنانتان مي‌ديد. معلوم مي‌شود برادرش را خيلي دوست داشت، دلش مي‌خواست برادرش در اين شادي پيروزي اميرالمؤمنين، شادي اميرالمؤمنين حتي در از بين بردن دشمنان مخصوصاً در جنگ‌هاي داخلي اينطور نبود حضرت شادي کنند. ما ندارم حضرت شادي کرده باشند و با غصه، اين جنگ‌هاي داخلي و تحميلي بود ولي به هر حال اميرالمؤمنين در برابر توطئه سنگين جملي‌ها پيروز شدند. اين گفت: آقا کاش برادر من اينجا بود و پيروزي شما را مي‌ديد.
اميرالمؤمنين اول سؤالي پرسيدند، اين سؤال خيلي مهم است و من در بحث امروز روي اين سؤال تأکيد دارم. فرمودند: «فَقَالَ ع أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» آيا نگاه و قلب و فکر برادرت و نيت برادرت با ما بود، اگر اينجا بود در رکاب ما مي‌جنگيد، فکر و عقيده‌اش با ما بود. گفت: بله، گفت: اگر اينجا بود حتماً در رکاب شما مي‌جنگيد. «قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا» حضرت فرمود: غصه نخور، گويي او همراه ما حاضر و شاهد بود و تمام کارها سهيم است. نه تنها برادر تو، «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا قَوْمٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ» اين يک خطبه در يک مسأله نيست، اين يک قاعده کلي است، يک اصل از اصول مهم ديني است. اميرمؤمنان فرمود: نه تنها برادر تو با ما سهيم هست و شاهد و حاضر است، «شهدنا في عسکرنا» همه کساني که هنوز به دنيا نيامدند ولي فکر و نيت و قلبشان با ما هماهنگ است در اين ثواب شريک هستند. تا قيام قيامت همه کساني که با اميرالمؤمنين همفکر و هم انديشه هستند در ثواب جهادها سهيم هستند. «سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ» آنهايي که زمان آنها را بعداً خواهد آورد، «وَ يَقْوَى بِهِمُ الايمان» کساني که ايمان به وسيله آنها بعدها تقويت خواهد شد.
يک نکته بسيار مهم در کلام حضرت هست، اينکه حضرت سؤال کردند: «أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» نه اينکه فقط بنشينيم و بگوييم: «يا ليتنا کنا معک» زباني نباشد، شاهد اينکه اين زبان نباشد چيست؟ اگر واقعاً ميل کسي، فکر کسي همراه کسي باشد گويي در آن ثواب شريک است و سهيم است، هيچ چيزي از پاداش او کم نمي‌شود اين جزء باورهاي جدي و ديني ما هست. همانطور که در لشگر باطل هم همينطور است. اگر کساني با فکر باطلي هماهنگ باشند، همه کساني که در سپاه دشمن اميرالمؤمنين بودند، به حسابشان نوشته مي‌شود که جزء دشمنان اميرالمؤمنين و سيدالشهدا هستند. اين حرف مبالغه نيست. اين صريح قرآن کريم است. سوره مبارکه آل عمران آيه 183، يهودي‌ها محضر پيامبر آمدند و گفتند: فلان معجزه، فلان معجزه و گاهي بهانه مي‌آوردند. هر معجزه‌اي پيامبر مي‌آوردند مي‌گفتند: يک معجزه ديگر. قرآن کريم مي‌فرمايد: پيامبر «قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي‏ قُلْتُمْ‏» پيامبراني قبل از من آمدند، همين معجزات را پيامبرها آوردند، «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين‏» پيامبر به اين يهودي‌ها بگو: پيامبراني قبل از ما بودند همين معجزات را آوردند، چرا ايمان نياورديد؟ نه تنها ايمان نياورديد، آنها را کشتيد. سيدالشهداء در بياني زيبا دارند که مي‌فرمايد: گاهي بني اسرائيل در يک روز جمعي از پيامبران را مي‌کشتند. گفتگويي که حضرت در مکه با عبدالله بن عمر داشتند، فرمودند: دست از ياري من برندار،     او گفت: من حاضر نيستم. شما نمي‌خواهيد برويد، «و لكن أخشى أن يضرب وجهك‏ هذا الحسن‏» مي‌ترسم برويد چهره نوراني شما هدف شمشير قرار بگيرد. حضرت فرمود: غصه صورت مرا نخور! خبر نداري بني اسرائيل گاهي در يک روز جمعي از پيامبران را مي‌کشتند و بعد در مغازه‌ها را باز مي‌کردند و کاسبي مي‌کردند. قرآن فرمود: شما همين معجزاتي از من مي‌خواهيد، اگر اين معجزه را ببيني، به ما ايمان مي‌آوري پس چرا آنها را کشتيد؟ «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِين‏» چرا آن انبياء را کشتيد.
ذيل اين آيه نوراني امام صادق(ع) حديثي دارند که در تفاسير و منابع قديمي ما هست. حضرت فرمود: اينهايي که زمان پيامبر بودند که اينها را نکشته بودند، شايد صدها سال بين اينها و آنها فاصله بود. آنوقت قرآن به اين قاطعيت مي‌فرمايد «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ» شما کشتيد. چطور خدا مي‌گويد: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ» جوابش همان يک جمله است. «أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» اينها موافق با آن کشتارها بودند. دلت با هرکسي باشد تمام است. اين باور شايد براي مردم ما سخت باشد. اين صريح قرآن است، پس در جبهه باطل، اگر با جبهه باطل هماهنگ باشيم، قرآن ما را در جبهه باطل مي‌داند. با اينکه اينها نکشته بودند، قرآن مي‌گويد: «فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ» شما کشتيد! اگر در جبهه حق باشيد، اين نمونه جبهه حق است. اميرمؤمنان فرمود: نه تنها برادرت با ما هماهنگ و حاضر بود و شاهد بود، همان ثوابي که ما داريم، او دارد «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا» در لشگر ما حاضر بودند، چه کساني؟ «هَذَا قَوْمٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ» اينهايي که بعداً به دنيا مي‌آيند، همه در اين ثواب شريک هستند. اگر کساني از فيضي محروم هستند ولي دلشان با آن گروه بوده يقين داشته باشند. در بحث وعده‌هاي الهي به صابران اين را مفصل گفتيم، کساني روزي اهل نماز شب و ذکر و دعا و برنامه‌هاي مذهبي بودند. فراوان روايت داريم اينها وقتي الآن     در بستر بيماري هستند، خداوند فرشته‌ها را مأمور مي‌کند همان ثواب را بر اينها بنويسد. يا اگر کسي روزي تنگدست شد، روزي که ثروتمند بود اهل انفاق و صدقات بود و الآن نمي‌تواند در تمام آن ثواب‌ها شريک است.    
حکمت 32 نهج‌البلاغه، حضرت تعبير زيبايي دارند «فَاعِلُ‏ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ» کسي کار خوبي انجام مي‌دهد، از اين کار خير مهمتر است. مجاهد از جهادش بالاتر است، شهيد از شهادتش بالاتر است. کسي که در راه خدا انفاق مي‌کند، از انفاقش بالاتر است. عالم از علمش بالاتر است. کسي که کار خيري انجام مي‌دهد از آن کار خير بالاتر است. چون اين منشأ است. مثل اينکه شما يک آب رواني مي‌بيني مي‌گويي: اين آب جوي از کجاست؟ مي‌گويند: يک کيلومتر بالاتر است. قطعاً سرچشمه بالاتر است. «وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه‏» يعني منافق از نفاقش بدتر است. تعبير دومي که در کافي مرحوم کليني هست، پيامبر گرامي اسلام فرمود: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه‏» يا حديثي که «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّيَّات‏» پس يک اصل ديني داريم، اگر فکر ما با گروهي هماهنگ بود، نيت و اعتقاد ما با گروهي هماهنگ بود، قطعاً در ثواب آنها شريک هستيم. در بحث امر به معروف و نهي از منکر هم هست. اگر شما به منکر راضي باشي، در گناه آن شريک هستي. به معروفي راضي باشي در ثوابش شريک هستيد. چون در آستانه اربعين سيدالشهداء هستيم حديثي در منابع قديمي ما هست. داستان آمدن جناب جابر و عطيه روز اربعين به زيارت سيدالشهداء(ع). در روضه‌ها به اين داستان اشاره مي‌شود ولي دوست دارم اين را کامل مطرح کنم.
جناب جابر با عطيه آمده است، عطيه يک شخصيت بسيار برجسته‌اي است، مي‌گويند: عطيه غلام جابر بود و دست جابر را گرفته بود. عطيه يکي از اصحاب بسيار گران سنگ اهل‌بيت است. پنج جلد تفسير قرآن دارد. همراه با مختار در قيام حضور پيدا کرد. يکوقتي به دست حجاج اسير شد، وقتي اسير شد و گرفتار دست حجاج شد، حجاج گفت: بايد از علي بن ابي طالب اعلام برائت کني. گفت: من حاضر نيستم. دشنام بدهي، گفت: حاضر نيستم. اين در منابع بسياري قديمي ما هست. در يک جلسه چهارصد تازيانه خورد! نه از حجاج اين ظلم‌ها بعيد است، حجاج جناياتش در تاريخ ثبت شده است. عمر بن عبدالعزيز مي‌گويد: اگر تمام مردم و تمام عالم جاني خود را بياورند و بدترين جنايت را بکنند، در مسابقه برنده هستيم. در يک جلسه جناب عطيه چون حاضر نشد به اميرالمؤمنين دشنام بدهد، چهارصد تازيانه خورد و اين بزرگوار راوي خطبه فدکيه صديقه طاهره هست. از عبدالله بن الحسن اين خطبه را روايت مي‌کند. خود جابر هم مقامش معلوم است. فرزند شهيد است، جابر بن عبدالله انصاري، پدرش در رکاب پيامبر به شهادت رسيده و خود جابر شخصيتي است که حامل سلام پيامبر به امام باقر(ع) هست. اين روزها خدمت امام باقر مي‌آمد و کسب فيض مي‌کرد از محضر امام، ايمان خودش را به حضرت عرضه مي‌کرد. اين دو شخصيت استثنايي و بزرگوار در منابع بسيار قديمي ما آمده از جمله بشارت المصطفي براي عماد الدين طبري، وفات عماد الدين طبري 53 هست، حدود نهصد سال پيش. من از بحار علامه مجلسي مي‌خوانم.
عطيه مي‌گويد: «خَرَجْتُ مَعَ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ زَائِرَيْنِ‏ قَبْرَ الْحُسَيْنِ» روز اربعين زيارت قبر سيدالشهداء آمديم. «فَلَمَّا وَرَدْنَا كَرْبَلَاءَ دَنَا جَابِرٌ مِنْ شَاطِئِ الْفُرَاتِ» وقتي رسيديم جابر کنار شط فرات رفت «فَاغْتَسَلَ» غسل زيارت کرد، «ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزَارٍ وَ ارْتَدَى بِآخَرَ» مثل کسي که مي‌خواهد مُحرم شود، يک پارچه‌اي به دوش و يک پارچه‌اي به کمر بست. «ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فِيهَا سُعْدٌ فَنَثَرَهَا عَلَى بَدَنِهِ» يک مقداري عطر استفاده کرد. «ثُمَّ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً» هيچ قدمي برنمي‌داشت مگر اينکه ياد خدا مي‌گفت، «إِلَّا ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى حَتَّى إِذَا دَنَا مِنَ الْقَبْرِ» جابر در آن سن و سال نابينا شده بود و بينايي نداشت. «قَالَ أَلْمِسْنِيهِ» گفت: دست مرا بگير و روي قبر سيدالشهداء بگذار. «فَأَلْمَسْتُهُ» من دستش را گذاشتم و گفتم اينجا قبر سيدالشهداء است. «فَخَرَّ عَلَى الْقَبْرِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ» تا دست جابر را روي قبر گذاشت، از هوش رفت. در روضه‌ها اين جمله زياد شنيده مي‌شود، سه مرتبه گفت: يا حسين، «يَا حُسَيْنُ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ حَبِيبٌ لَا يُجِيبُ حَبِيبَهُ» دوست جواب دوستش را نمي‌دهد. بعد گفت: «ثُمَّ قَالَ وَ أَنَّى لَكَ بِالْجَوَابِ» من چطور از شما انتظار جواب داشته باشم؟ «وَ قَدْ شُحِطَتْ أَوْدَاجُكَ عَلَى أَثْبَاجِكَ» در حالي که رگ‌هاي بدن تو را جدا کردند. بدن اينجا و سر بالاي نيزه است. يادم است يکوقت عزيزي جمله‌اي مي‌گفت، اين چند کلمه در حدي نيست، جابر مقام بالايي دارد ولي بي هوش شدن جابر احتمالاً بايد خيلي بيشتر روضه خوانده باشد و در اين نقل نيامده است. روضه وداع سيدالشهداء را خوانده، روضه علي اکبر(ع) را خوانده، حالات پاياني سيدالشهداء را خوانده، سر به نيزه زدن را خوانده، نمي‌دانم جابر چه روضه‌اي خوانده است که اين مقدار گزارش هست از هوش رفت.
عطيه مي‌گويد: «فَرَشَشْتُ عَلَيْهِ شَيْئاً مِنَ‏ الْمَاءِ» يک مقدار آب به صورتش پاشيدم، «فَلَمَّا أَفَاقَ» به هوش آمد. روضه‌خوان‌ها مي‌گويند: کاش عطيه آب به صورت جابر نمي‌پاشيد در جايي که آب پيدا نشد بچه‌هاي سيدالشهداء با نداي «هل عطش» به شهادت رسيدند. صبر مي‌کرد جناب جابر به هوش مي‌آمد. وقتي به هوش آمد گفت: من نبايد    انتظار جواب داشته باشم. «وَ فُرِّقَ بَيْنَ بَدَنِكَ وَ رَأْسِكَ» بين بدن و سر تو جدايي انداختند، «فَأَشْهَدُ أَنَّكَ ابْنُ خَاتِمِ النَّبِيِّينَ» جابر دست پرورده رسول خداست و صحابي پيامبر است. چطور با سيدالشهداء سخن مي‌گويد. «وَ ابْنُ سَيِّدِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنُ حَلِيفِ التَّقْوَى وَ سَلِيلُ الْهُدَى وَ خَامِسُ أَصْحَابِ الْكِسَاءِ وَ ابْنُ سَيِّدِ النُّقَبَاءِ وَ ابْنُ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ» تو فرزند پيامبران هستي، فرزند سيدالمؤمنين هستي، اميرالمؤمنين حليف التقوي بود. هم قسم با تقوا بود. تو فرزند هدايت هستي. پنجمين اصحاب کساء هستي، «وَ مَا لَكَ لَا تَكُونُ هَكَذَا» چطور اينطور نباشي، «وَ قَدْ غَذَّتْكَ كَفُّ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ» دست پيامبر تو را سيراب کرد، «وَ رُبِّيتَ فِي حَجْرِ الْمُتَّقِينَ» در دامن متقين تربيت پيدا کردي. «وَ رَضَعْتَ مِنْ ثَدْيِ الْإِيمَانِ» از سينه ايمان شير خوردي، «وَ فُطِمْتَ بِالْإِسْلَامِ» از کودکي با اسلام و ايمان بزرگ شدي. «فَطِبْتَ حَيّاً وَ طِبْتَ مَيِّتاً غَيْرَ أَنَّ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ طَيِّبَةٍ لِفِرَاقِكَ» دل مؤمنين داغدار است، سوز جگر مؤمنين در جدايي تو برقرار است. «وَلَا شَاكَّةٍ فِي الْخِيَرَةِ لَكَ فَعَلَيْكَ سَلَامُ اللَّهِ وَ رِضْوَانُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ أَخُوكَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا» من شهادت مي‌دهم تو همان مسيري رفتي که جناب يحيي رفت.
نام يحيي در کلمات سيدالشهداء زياد برده شده است و حضرت در طول مسير فراوان جناب يحيي بن زکريا را ياد مي‌کردند. حضرت به عبدالله بن عمر فرمود: نشنيدي اين همه پيامبران را کشتند؟ از جمله سيدالشهداء فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا أُهْدِيَ‏ إِلَى‏ بَغِيٍ‏ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ» سر يحيي را از بدن جدا کردند و بردند، اين ياد جناب يحيي فراوان است. ياد جناب يحيي فراوان است. دليلش اين است که حضرت مي‌خواستند بگويند: پايان من همان پاياني است که جناب يحيي داشت. تو سر يحيي را از بدن جدا کردي. «ثُمَّ جَالَ بَصَرَهُ حَوْلَ الْقَبْرِ» يک نگاهي به اطراف و شهدا کرد، «وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيَّتُهَا الْأَرْوَاحُ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَاءِ الْحُسَيْن‏ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمُ الْمُلْحِدِينَ وَ عَبَدْتُمُ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَارَكْنَاكُمْ فِيمَا دَخَلْتُمْ» اين تربيت يافته مکتب پيامبر است. فرمود: به خدا قسم در اجر و پاداشي که شما شرکت کرديد، شريک هستيم. عطيه به جابر گفت: ما کاري نکرديم. «فِيهِ قَالَ عَطِيَّةُ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَابِرُ كَيْفَ وَ لَمْ نَهْبِطْ وَادِياً وَ لَمْ نَعْلُ جَبَلًا وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَيْفٍ وَ الْقَوْمُ قَدْ فُرِّقَ بَيْنَ رُءُوسِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ» بين بدن و سر اين عزيزان جدايي افتاده است. «فَقَالَ يَا عَطِيَّةُ سَمِعْتُ حَبِيبِي رَسُولَ اللَّهِ ص» من از پيامبر شنيدم، «يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ» اين جمله پيامبر بزرگي دارد. پيامبر فرمود: هرکس دسته‌اي را دوست داشته باشد، با آنها محشور است. «وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِكَ فِي عَمَلِهِمْ» هرکس عمل قومي را دوست داشته باشد، با آنها شريک است. «وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً أَنَّ نِيَّتِي وَ نِيَّةَ أَصْحَابِي عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ» به خدا قسم نيت من و ياران من با همان نيتي است که سيدالشهداء و اصحابش ادامه دادند. گفت: مرا طرف خانه‌هاي کوفه ببريد! گفت: عطيه من يک وصيتي به تو بگويم که شايد بعد از اين سفر ديگر تو را ملاقات نکنم. «أَحْبِبْ مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ ص مَا أَحَبَّهُمْ وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ مَا أَبْغَضَهُمْ» دوستان آل محمد را دوست داشته باش تا وقتي که در مسير محبت اهل‌بيت هستي، اگر کسي با اهل‌بيت دشمني داشت با آنها دشمن باش. «وَ إِنْ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً» اينکه دشمن اهل‌البيت است با او دشمن باش. صوام صيغه مبالغه است. يعني همه عمرش روزه داشته باشد، شب زنده داري داشته باشد، «وَ ارْفُقْ بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» با دوستان اهل‌بيت مدارا کن. «فَإِنَّهُ إِنْ تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ» اگر يک جايي لغزش پيدا کنند، بخاطر محبتشان به اهل‌بيت قدم ديگرشان آنها را نجات مي‌دهد و برمي‌گردند. «بِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ ثَبَتَتْ لَهُ أُخْرَى بِمَحَبَّتِهِمْ فَإِنَّ مُحِبَّهُمْ يَعُودُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مُبْغِضَهُمْ يَعُودُ إِلَى النَّارِ» دوستان اهل‌بيت پايانشان بهشت است و دشمنان اهل‌بيت پايانشان آتش است.
اين يک اصل مسلّم ديني ما هست. ما از قرآن و کلام پيامبر و نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين خوانديم. اما اين نکته خيلي مهم است، «من أحب قوماً» اينجا هم اميرالمؤمنين فرمود: «أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» فکرش، ميلش با ما هست يا نه. اين محبت صرف محبت ظاهري، اينکه زباني بگوييم من کسي را دوست دارم، نيست. اگر کسي، کسي را دوست داشته باشد با او همراهي مي‌کند. اميرالمؤمنين نفرمود با ما بود، يعني اگر اينجا بود در جنگ حضور پيدا مي‌کرد. صرف اينکه بگوييم دوست داريم، کافي نيست. امسال که از اربعين سيدالشهداء محروم هستيم، نيازي به توضيح نبود. با مقدماتي که گفتيم اگر ذره‌اي ترديد داشته باشند که خداوند ثواب اربعين را به آنها مي‌دهد، يعني اين آيات قرآن و کلام اميرالؤمنين و کلام پيامبر را خوب دريافت نکرديم. سالهاي گذشته در اين ايام مي‌گفتيم:
زائر کرب و بلا گفت: خدا حافظ و رفت *** دل من پشت سرش کاسه‌ي آبي شد و ريخت
امسال دل همه شکسته است ولي يقين داشته باشيد با اين نگاهي که عرض کرديم، با اصول ديني ما، ترديد نداشته باشيد که ثواب اربعين به آنها داده مي‌شود. نکته‌ي مهم اين است که اينکه جناب جابر مي‌فرمايد: «أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ» محبت بايد صادقانه باشد. اگر ما کربلا بوديم با سيدالشهداء همراهي مي‌کرديم؟ اگر ما پاي کار بوديم جهاد مي‌کرديم در رکاب سيدالشهداء، مرد ميدان بوديم در آن عمل شريک هستيم. اگر خداي نکرده در آزمون‌هايي ما امتحان بد پس بدهيم معلوم است مي‌لنگيم. يک کسي از کنار بيمارستان صد تخت خوابي، عبور مي‌کند، مي‌گويد: خدايا به اينها پول دادي توانستند باني اين بيمارستان شوند. اگر من هم داشتم اين کار را مي‌کردم. يقين بدانيد طبق اين روايات در آن ثواب شريک است. اگر آرزويش صادقانه باشد که اگر من پول داشتم يک بيمارستان هزار تخت خوابي مي‌ساختم در آن ثواب شريک است. ملاک اين صداقت چيست؟ آقاي محترم شما نداري که چنين بيمارستاني بسازي. برادرت گرفتار است، همسايه‌ات گرفتار است و يک نسخه دارد. متأسفانه الآن با گراني دارو، يک نسخه مي‌گيرد با دفترچه و بيمه سيصد چهارصدتومان بايد بدهد. اگر ما راست مي‌گوييم، اگر واقعاً مي‌گوييم: «أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» بايد اينجا نشان بدهيم.     شما نتوانستي بيمارستان هزار تخت خوابي بسازي، عيب ندارد، آن نسخه را مي‌تواني بدهي يا نه؟ اگر من واقعاً در اين نسخه سيصد هزار توماني اين نيازمند همراهي کنم، چطور آرزو مي‌کنم اي کاش من يک بيمارستان مي‌ساختم؟
امسال ما اربعين مشرف نشديم، هزينه‌هايي که بايد هزينه مي‌کرديم، کمک‌ها را بياييم اينجا هزينه کنيم. دستگيري از ديگران بکنيم. کسي مي‌گويد: من نذر حضرت ابالفضل کردم، يکوقت مي‌گويد: من نذر مجلس حضرت ابالفضل کردم، نذر روضه‌خواني حضرت ابالفضل کردم. اگر يکوقت نذر مشخصي است، بايد انجام بدهد. اما اگر نذر کلي است، مي‌تواند هر کار خيري هست انجام بدهد. به نيت حضرت ابالفضل(ع). الآن از نيازمندان و گرفتارها دستگيري کن. اگر آن مجلس را نمي‌توانيم برگزار کنيم و نذر، نذر کلي است مي‌تواند. پس اين محبت بايد صادقانه باشد. اخيراً مصاحبه‌اي از يکي از اساتيد حوزه ديدم، سؤال کردند: اگر شما کربلا بوديد، به نظر شما در سپاه سيدالشهداء بوديد يا نه؟ خيلي جالب بود، اين بزرگوار متواضعانه گفت: نمي‌دانم بگويم قطعاً در سپاه سيدالشهداء بودم يا نه. انشاءالله در سپاه دشمنان نباشيم، خداوند کمک کند شايد در سپاه سيدالشهداء هم باشيم. ايمانمان را محک بزنيم، اگر مرد ميدان عمل هستيم در آن ثواب و پاداش‌ها شريک هستيم.
الآن يک نمونه همين بحث فرزندان غدير هست که مطرح کرديد. شما به سهم خودتان، دهه اول محرم غصه‌ مي‌خورم، يکي از نگراني‌هاي شديد من اين است. دهه اول محرم منبر مي‌رفتم، يکي از مراجع بزرگوار تقليد، از دفترشان با من تماس گرفتند، گفتند: خود آقا نشستند اينجا، صداي مبارک ايشان را مي‌شنيدم، مي‌گويم بحث شما اين شب‌ها دهه اول محرم چيست؟ گفتم: فلان موضوع. گفتند: آقا مي‌فرمايد اين شب‌ها که مردم و مستمعين زياد هستند، هم خودتان و هم به دوستانتان و همکارانتان بگوييد که بحث مهم اين شب‌ها را بحث خانواده قرار بدهيد، نسل اهل‌بيت در معرض خطر قرار مي‌گيرد و ازدواج رو به سقوط است. طلاق‌ها رو به صعود است. بيست سال ديگر ما يک کشور سالمند و سالخورده هستيم. بحث فرزندآوري که تعداد فرزندان خيلي کم شده، والاتر از آن آمارهايي که مي‌گويند، بحث سقط جنين که زياد است. آمارهايي که رسانه مي‌گويند، بسيار بالاست. خانم‌ها و آقايان فکر نکنيد آدم کشي و قتل نفس اين است که يک جوان 20 ساله را بکشيم. قتل نفس هيچ تفاوتي ندارد. شما وقتي روح در يک رحم دميده شد، فرقي ندارد شما يک رحم سه ماهه را به قتل برساني يا يک جوان 25 ساله، 30 ساله. الآن اگر يک جواني را بکشيم يک عمر عذاب وجدان مي‌کنيم. از نظر فقهي و ديه و حکم فرقي ندارد. آنچه از همه مهمتر است اين است که قبح اين کار ريخته شده است. ارادت به اهل‌بيت فقط اين نيست که اربعين پياده کربلا برويم. اگر به امام حسين علاقه داري و پياده‌روي اربعين را دوست داري، سختي‌ها را تحمل مي‌کني. فرزند آوري هم سختي‌هايي دارد. اين خطر جدي است. مثلاً در همدان کمترين رشد جمعيت در استاني مثل استان همدان است. ما واقعاً کربلا بوديم جان مي‌داديم؟ اين سختي را نمي‌توانيم تحمل کنيم، مي‌گويند: مشکلات اقتصادي است. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ‏ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» (اسراء/31) از ترس فقر فرزند خود را نکشيد. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ» من گرفتاري‌ها و مشکلات امروز شما را درک مي‌کنم، ولي با همه اينها قرآن مي‌گويد: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ‏ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» بخاطر فقر فرزند خود را نکشيد. خانم محترم، آقاي محترم، پزشک محترم، قرآني که مي‌گويد: «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ‏ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ» فرقي ندارد، در زمان جاهليت نمي‌توانستند سقط جنين نداشتند، بچه وقتي به دنيا مي‌آمد زنده به گور مي‌کردند. ما هم الآن با سقط جنين همين کار را مي‌کنيم. مشکلات اقتصادي به هيچ وجه مجوز نيست. «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ» الآن پيام ندهيد ما در روزي خود معطل هستيم.
بعضي مي‌گويند: ما پسر مي‌خواستيم، دختر شد. سقط جنين مي‌کنند. اين مجوز ديني و اخلاقي است؟ در چين و شوروي سابق نگاه کنيد، هيچ انساني حاضر نيست اين کار را بکند. «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ يَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ» (نحل/58 و 59) دختر را زنده به گور مي‌کردند. آنوقت امروز ما همان کار را داريم با گناه بسيار بزرگ مي‌کنيم. سقط جنين با کار جاهليت هيچ فرقي ندارد. يا بارداري‌هاي ناخواسته، حالا که باردار شديد، گناه قتل نفس گناه کوچکي نيست. شيطان گناه را کوچک جلوه مي‌دهد. يک جواب بيست سي ساله که نکشتيم، يک جنين کشتيم. چيزي نيست. گناهش هيچ فرقي با او ندارد. قتل نفس، قتل نفس است. اين آثار ديني است. آثار جسمي‌اش، منشأ سرطان و بسياري از بيماري‌هاي عفوني مي‌شود. منشأ آسيب ديدن احشاء اين بانويي که چنين کاري کرده است مي‌شود. آثار روحي سنگيني دارد. گاهي بعد از اين کار گرفتار افسردگي شديد مي‌شوند.
به نظر من، همه ما در يک غفلت عجيبي به سر مي‌بريم. اگر قانون نقصي دارد در بحث قانوني يک کاري بکنند. آنهايي که تريبون دارند، منبر در اختيارشان هست کاري بکنند. ديشب با يکي از پزشکان صحبت مي‌کردم از پزشکاني که مسئوليتي در وزارت بهداشت داشتند، ايشان يک جمله گفت من وحشت کردم. مي‌فرمود: خانم پيش من مي‌آيد و مي‌گويد: مي‌خواهم سقط جنين کنم. مي‌گويم: به چه دليل؟ مي‌گويد: تيروئيد من وضع خرابي دارد. گفتم: حالا يک آزمايش بدهيد. در استفتائات ببينيد، وقتي از مراجع سؤال مي‌کنند، وقتي روح در فرزند دميده شد، حدود سه ماه يا نوزده هفته، زمين و زمان به هم بيايد، هيچ راهي براي سقط جنين نيست. روح در فرزند دميده شده است. وقتي روح در فرزند دميده شد راهي براي سقط جنين نيست. قبل از سه ماهگي هم استفتائات را ببينيد. سؤال کرد مي‌گويند: احتمال دارد فرزند من عقب مانده شود. اين حرف‌ها چيست؟ در قم آقايي فرزند زيبايي داشت. گفت: اين بچه من است. قبل از اينکه به دنيا بيايد، پزشک گفت: عقب مانده است. من سقط نکردم! يک موارد بسيار بسيار بسيار استثنايي دارد که هرکس بايد از مرجع تقليد خود سؤال کند. اين آقاي پزشک به من گفت: طرف آمده مطب مي‌گويد: تيروئيد من بالاست و ممکن است بچه من عقب مانده شود. گفتم: شما اسکن تيروئيد بده و دو روز ديگر بيا تا من تکليف شما چيست. دو روز ديگر خانم آمد، رفته بود سقط کرده بود!!! قتل نفس، قتل نفس است و آدم‌کشي، آدم‌کشي است. اگر مي‌گوييم: «أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا» با اهل‌بيت هستيم، بايد بودن با اهل‌بيت را صادقانه نشان بدهيم. اگر سؤالي در اين زمينه داريد يا شک و ترديدي داريد، سؤالات خود را با ما در ميان بگذاريد.
شريعتي: دوستاني که قصد مشارکت در طرح فرزندان غدير را دارند به سايت برنامه سمت خدا يا کانال برنامه مراجعه کنيد. امروز صفحه 550 قرآن کريم آيات 6 تا 11 سوره مبارکه ممتحنه را تلاوت خواهيم کرد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي حسيني قمي: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم مي‌دهيم که توفيق آشنايي با معارف اهل‌بيت و عمل به آن را عنايت بفرمايد. بيماران کرونايي و غير کرونايي را لباس عافيت بپوشاند و به حق حضرت زهرا به همه ما توفيق تداوم راه اهل‌بيت را عنايت بفرمايد.
شريعتي: خدايا گرد غربت از ساحت کلام خود بردار و دلهاي ما به نور قرآن روشني ببخش.
«و الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ‏ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «6» عَسَى اللَّهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِيرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «7» لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «8» إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «9» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «10» وَ إِنْ فاتَكُمْ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَزْواجِكُمْ إِلَى الْكُفَّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذِينَ ذَهَبَتْ أَزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أَنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ»
ترجمه آيات: همانا براى شما در (روش) آنان، (ابراهيم و يارانش) سرمشق خوبى است براى كسى كه به خدا و روز واپسين اميد دارد و هر كس روى برتابد، خداوند بى نياز و ستوده است. اميد است كه خدا ميان شما و كسانى كه با آنان دشمنى داشتيد، (به واسطه‏ى اسلام آوردن آنان در فتح مكّه) دوستى برقرار كند و خداوند توانا است و خداوند بخشنده مهربان است. خداوند شما را از نيكى و عدل نسبت به كسانى كه با شما به خاطر دين جنگ نكرده و شما را از خانه‏هايتان بيرون ننموده‏اند منع نمى‏كند. همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. جز اين نيست كه خداوند شما را از دوستى ورزيدن با كسانى نهى مى‏كند كه به خاطر دين با شما جنگيده و شما را از سرزمين خود بيرون رانده‏اند و يا در اخراج شما همدستى كرده‏ اند و هر كس با آنان دوستى ورزد، پس اينان همان ستمكارانند. اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! هرگاه زنان مؤمن (از شوهرِ كافر جدا شده) هجرت كنان نزد شما آمدند، آنان را (از نظر ايمان) آزمايش كنيد و خداوند به ايمان آنان آگاه‏تر است. پس اگر آنان را مؤمن تشخيص داديد، به سوى كفّار باز نگردانيد، نه اينان براى آنان حلالند و نه آنان براى اينان حلال و آنچه را كه شوهران كافر (براى اين زنان) پرداخت كرده ‏اند (از قبيل مهريّه) به آنان بپردازيد و بر شما گناهى نيست كه با اينان ازدواج كنيد، به شرط آن كه مهريّه آنان را بپردازيد و همسران كافره را به همسرى نگاه نداريد و آنچه از براى آنان پرداخت كرده‏ايد از كفّار بگيريد همان‏گونه (اگر زن، مسلمان شده و به شما ملحق مى‏شد،) هزينه‏هايى را كه شوهران كافر پرداخت كرده بودند بايد از شما درخواست نمايند. اين حكم الهى است كه خداوند ميان شما مقرّر داشته و خداوند آگاه حكيم است. و اگر از همسرانى كه به سوى كفّار رفته‏اند، چيزى از شما فوت شد (و شما نتوانستيد مال و مهريّه‏ اى كه پرداخت كرده‏ايد، از كفّار دريافت كنيد)، پس آنان را تعقيب كرده (و به چيزى رسيديد،) به آنان كه همسرانشان رفته‏اند معادل آنچه خرج كرده ‏اند، بپردازيد و از خدايى كه به او ايمان داريد پروا كنيد.