اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-02-1-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيري در نهج‌البلاغه، شرح خطبه 87


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهج‌البلاغه، شرح خطبه 87
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 01- 02- 99
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم خدمت شما بينندگان خوب و نازنين‌مان، انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ‏ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» انشاءالله قدر باقيمانده ماه شعبان را بدانيم و با باطني پاک و طاهر وارد ضيافت الله شويم. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. حاج آقاي حسيني قمي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.    
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. اميدوارم از صحت و سلامتي برخوردار باشند.
شريعتي: هفته گذشته خطبه 87 نهج‌البلاغه را بيان کرديم، شنيديم و ويژگي‌هاي متقين را بيان کردند، بحث ما ناتمام ماند، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، خطبه بسيار نوراني و زيبايي است، دو خطبه در نهج‌البلاغه هست در ويژگي متقين است، يکي خطبه 87 است که حضرت در اين خطبه چهل ويژگي براي متقين بيان کردند. نکات بسيار فراوان است و بعضي عزيزاني که شرح نهج‌البلاغه نوشتند اين خطبه را جداگانه شرح کردند.
حضرت مي‌فرمايد: «عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ» محبوب‌ترين بنده نزد خدا کسي است که «عَبْداً أَعَانَهُ‏ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ» خدا کمکش کند بتواند بر نفس خودش غلبه کند. بتواند جنود عقل که در روايت امام کاظم هست، 75 لشگر در برابر جهل هست. در خطبه 102 مي‌فرمايد: «إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي لَعَبْداً وَكَلَهُ‏ اللَّهُ‏ إِلَي نَفْسِهِ»‏ (نهج البلاغه، خطبه 103) محبوب‌ترين بنده کسي است که بتواند بر هواي نفساني غلبه کند، نقطه مقابلش، چه کسي بيش از همه از او بيزار است، او را به خودش واگذار کند. معروف است رسول خدا در نيمه شب از بستر آمده بودند، همسر پيامبر نگران شد که حضرت کجا رفتند، ديد حضرت در سجده هست و مي‌خواند «لَا تَكِلْنِي‏ إِلَى‏ نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْن‏» خدايا کمک کن و دست ما را بگير.
«جَائِرٌ عَنْ‏ قَصْدِ السَّبِيلِ» کساني که از ميانه و اعتدال فاصله مي‌گيرند و راهنما براي خود انتخاب نمي‌کنند، بگويند: دنبال دنيا برويم، به سرعت برود. اما دو رکعت نماز اول وقت بخواند حال ندارد و کسالت دارد. «إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ‏  الدُّنْيَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِيَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَةِ كَسِلَ كَأَنَّ مَا عَمِلَ لَهُ وَاجِبٌ‏ عَلَيْهِ‏ وَ كَأَنَّ مَا وَنَى‏ فِيهِ سَاقِطٌ عَنْه‏» گويا واجب‌ها تکليف او نيست اما دنبال دنيا رفتن واجب است تمام وقت دنبال دنيا باشد. نقطه  مقابل عبدٌ اعانه الله، عبدٌ وکله الله است. انشاءالله جز دسته دوم نباشيم. اميرالمؤمنين وقتي مي‌خواهند ويژگي‌ها را بيان کنند از «فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ» بعضي به من گفتند: شما سريع ترجمه مي‌کنيد و مي‌گذريد، کمي حوصله کنيد. «فَاسْتَشْعَرَ» از ماده شعار است. شعار به آن لباس زيرين مي‌گويند. موچطور چسبيده به بدن است؟ «فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ» يعني هميشه دغدغه داشته باشد. در انجام وظايف نگراني داشته باشد.
حضرت مهماني داشتند، ديدند نيمه شب حضرت از خواب بيدار شد، به حياط خانه آمدند و آنچنان شديد گريه مي‌کردند که ما به گريه افتاديم. نگاه به آسمان مي‌کردند، عرضه داشتند: خدايا آن لحظه غفلت به علي نگاه رحمت داري يا نه؟ اميرالمؤمنين لحظه غفلت نداشتند. به اين دو مهمان رسيدند، حضرت فرمودند: خواب هستيد يا بيدار؟ گفتند: چه خوابي؟ اين ناله شما امکان خواب براي ما نگذاشت. در حکمت 104 هست، حضرت در ويژگي‌هاي متقين و زاهدين، زاهدين چه کساني هستند؟ «أُولَئِكَ قَوْمٌ‏ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ‏ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً» کساني که قرآن را شعار خود قرار بدهند، يعني هميشه همراهشان باشد. ابن ابي الحديد عالم اهل سنت مي‌گويد: ويژگي متقين ويژگي خود اميرالمؤمنين است. ما ملازم با قرآن هستيم؟ شبانه روز مي‌گذرد، چقدر قرآن خوانديم؟ «وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً» دثار لباس رويين است، يعني مثل يک پوشش هميشه ملازم با قرآن باشند.
«وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ» جلباب به پوشش رويين و سراسري مي‌گويند، به چادر خانم‌ها جلباب مي‌گويند، پوششي است که سراسر بدن را مي‌گيرد. يعني خوف، مثل يک پوشش سراسري در زندگي باشد. رسول گرامي اسلام فرمود: مؤمن هميشه نگراني دارد. يکي از نگراني‌ها اين است که پايان ما چه خواهد شد. خيلي آدم‌هاي خوب بودند که عاقبت به شر شدند. آيا عاقبت بخير مي‌شويم و از مسير حق فاصله نمي‌گيريم؟ در کافي مرحوم کليني هست که امام هادي(ع) دعايي که روزهاي آخر ماه شعبان مي‌خواندند، «اکثر» زياد بگو، «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ‏ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»  خدايا اگر تا اينجاي ماه شعبان ما را نيامرزيدي، روزهاي آخر به ما رحم کن که پاک وارد اين ماه شويم. امام هادي فرمود: «اللَّهُمَّ لَاتَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ، وَ لَا تُخْرِجْنِي‏ مِنَ‏ التَّقْصِيرِ» خدايا کاري کن که فکر نکنم وظيفه‌ام را انجام دادم و هميشه خودم را مقصر بدانم. امام باقر مي‌گويد: خدمت پدرم امام سجاد رسيدم، فرمود: پسرم، کتاب را بياور. کتاب چه بود؟ در کتاب عبادت‌هاي اميرالمؤمنين بود. اعمال اميرالمؤمنين درونش نوشته شده بود. کتاب را خدمت پدر دادم، از شدت ناراحتي کتاب را زمين گذاشتند. فرمودند: چه کسي مي‌تواند مثل علي عبادت کند؟ وقتي کتاب را مطالعه کردند، از شدت ناراحتي کتاب را زمين گذاشتندوفرمودند:چه کسي مثل علي عبادت مي‌کند؟                                                                                                                                                                                                                                                                                          
در زيارت چهارم اميرالمؤمنين است «السلام عليک يا ميزان الاعمال» ميزان الاعمال يعني چه؟ يعني بناست نماز مرا با نماز اميرالمؤمنين بسنجند. عمل اميرالمؤمنين ترازوي عمل ما باشد. انفاق اميرالمؤمنين ترازوي انفاق ما باشد. سيد رضي که شرح نهج‌البلاغه را جمع آوري کردند، فرمودند. يک کسي نزد معاويه آمد، بعد از شهادت اميرالمؤمنين بود. معاويه گفت: بگو اميرالمؤمنين چه ويژگي‌هايي داشت؟ اصرار کرد، خيلي عجيب است. به معاويه گفت: بخدا قسم علي خيلي پر اشک بود. مرحوم احمدي ميانجي، داستاني نقل مي‌کردند، کسي مي‌گويد: من مسجد کوفه رفتم، خيلي اهل عبادت بودم. ديدم آقايي به مسجد کوفه آمد، شروع به نماز خواندن کرد. عبادت او حواس مرا پرت کرد. حمد و سوره‌اش تمام شد به رکوع رفت و شروع به خواندن مناجاتي کرد. ديدم يکي از مناجات خمس عشر امام سجاد(ع) را مي‌خواند. به سجده رفت مناجات دوم را خواند، سجده دوم مناجات سوم را خواند، در قنوت مناجات چهارم را خواند. در رکوع مناجات پنجم را خواند. گفتم نکند اين امام زمان است، چه کسي مي‌تواند از حفظ اينطور بزند. مناجات‌هايش تمام شد، بلند شد از کسي مفاتيح خواست، گفتم: پس اين امام زمان نيست اگر امام زمان بود نياز به مفاتيح ندارد. بيشتر حساس شدم، گفتم: او کيست؟ گفت: علامه اميني است.
کسي گفت: آنوقت که يخچال نبود من دو سير گوشت خريده بودم. در ايوان گذاشتم که خراب نشود. شب تا صبح مواظب بودم که گوشت را گربه نبرد. خوابيدم، در خواب ديدم که گوشت را بردند، از خواب مي‌پريدم، گربه‌اي هم در کار نبود. من براي دو سير گوشت يک شب تا صبح نگران خوابيدم، آنوقت آقا براي نماز صبحش بيدار نمي‌شود، مي‌گويد: دلم مي‌خواهد بيدار شوم، دست ما نيست. بياييد اين نگراني و دغدغه را داشته باشيم. خيلي‌ها براي نماز صبح ساعت هم مي‌گذارند بيدار نمي‌شود براي اينکه نگراني و دغدغه ندارند. پس ويژگي اول متقين داشتن يک نگراني هميشگي است. اگر اين نگراني را داشت « فَزَهَرَ مِصْبَاحُ‏ الْهُدَى‏ فِي‏ قَلْبِهِ» چرغ هدايت در قلبش روشن مي‌شود. چراغ هدايت چه فايده‌اي دارد؟ ِ «وَ أَعَدَّ الْقِرَى‏ لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ» ما يک عاقبت و مرگي داريم. قيامتي هست،چرا از مرگ نگران هستيم؟ چون وسايل پذيرايي‌اش را آماده نکرديم.
اگر انسان به اين درجه رسيد که وسايل پذيرايي را آماده کرده باشد ترسي ندارد. اگر آمادگي داشته باشيم مرگ نگراني ندارد. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي، از مروج الذهب مسعودي نقل مي‌کند. حضرت در جنگ بودند، تشنه شدند. به دامادشان عبدالله بن جعفر همسر زينب کبري(س) فرمود: براي ما آب بياور. تشنه هستم، اميرالمؤمنين خون از بدن مبارکشان رفته بود و اگر پيراهن از تن درمي‌آوردند يکجاي سالم در بدن حضرت نبود. خيلي از ياران حضرت جانباز بودند، عمار چشمش، مالک اشتر چشمش، عبدالله بن عفيف دو چشمش. حضرت فرمود: برايم آب بياوريد. گفت: آب نيست. در جنگ‌ها نگهداري آب سخت بود، به آب کمي عسل مي‌زدند که کمي قوت داشته باشد. گفت: آب و عسل داريم، فرمودند: هرچه هست بياور. گفت: من شربت عسل به حضرت دادم. آقا ميل کردند و فرمودند: عبدالله عسل براي طائف است. گفتم: جانم به فداي شما! شما وسط جنگ تشخيص مي‌دهي عسل براي کجاست. فرمود: عبدالله هيچ چيزي فکر مرا مشغول نمي‌کند. چرا حضرت اينطور بود؟ چون وسايل پذيرايي را آماده کرده است.
يکي از علما در بيمارستان بستري بود و ناراحتي کبدي داشت. بعد از چند روز خوب شد. يک روز پزشک با پرستارها دور تختش بودند و گفتند: الحمدلله حال شما خوب شده است. اين عالم نگاهي کرد و گفت: خوب شدم؟ از همه ممنونم ولي من دارم از دنيا مي‌روم. اين شعر سعدي را خواند:
در رفتن جان از بدن، گويند هر نوعي سخن *** من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم مي‌رود
اين شعر را خواند و تمام، پزشک تعجب کرد که اين چه مرگي است؟ مگر مي‌شود آدم اينقدر آماده باشد؟ چرا اينطور هستند؟ نگاه کلي حضرت در نهج‌البلاغه چيست؟ اينکه فضا را عوض کند. دنيا براي شما ولي يک کاري براي اين طرف بکنيد. اين داستان را شيخ صدوق در أمالي نقل کردند. در کمال الدين شيخ صدوق هم هست. راوي داستان امام صادق(ع) است. حضرت موسي از منطقه‌اي عبور مي‌کردند و ديدند کسي دارد قبر مي‌کند. حضرت فرمودند: نياز به کمک نداري؟ گفت: چرا. حضرت کمک کردند و قبر را آماده کردند. جناب موسي فرمود: بروم در قبر ببيني اندازه‌اش خوب است؟ جناب موسي کليم الله رفت خوابيد، اندازه قبر مشخص شود. آمد از جا بلند شود، کسي که بالا بود، گفت: نمي‌خواهد بلند شوي. من ملک الموت بودم و به اين شکل آمدم. همانجا باش!
اينقدر فاصله ما کم است. نتيجه اين است که اگر وسايل پذيرايي را آماده کرديم اميرالمؤمنين مي‌شويم. چقدر گفتيم: ثلث مال     خود را وصيت کنيد. ارثت را وصيت کن. اگر وارثان تو نياز ندارند، الآن تو زنده هستي، مرحوم آقاي حق شناس خيلي به مرحوم حاج محقق علاقه داشت. آقاي حق شناس مريد آقاي حاج محقق بود. ايشان مي‌گفت: آقاي حج محقق بالاي همين منبر حديث مي‌خواند. «يَعِيشُ‏ النَّاسُ‏ بِإِحْسَانِهِمْ أَكْثَرَ مِمَّا يَعِيشُونَ بِأَعْمَارِهِم‏» (دعوات/ص291) مردم با احسانشان بيش از آن زندگي مي‌کنند که با عمرشان، کم و زياد عمر دست خداست. اگر احسان کردي و نيکي کردي، عمر با احسان، زندگي با احسان خيلي بهتر از زندگي با عمر است. «وَ يَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِمْ أَكْثَرَ مِمَّا يَمُوتُونَ بِآجَالِهِم‏» مرحوم آيت الله احمدي ميانجي فرمودند: جلسه‌اي در قم بود براي آيت الله العظمي حاج آقاي مرتضي حائري، ايشان استاد حوزه بود و از مراجع تقليد بالاتر بود. در قم سه تا کار کرد، 1- جلسه مبارزه با فقر 2- بنياد ايتام 3- مؤسسه قرض الحسنه؛ خودش ضامن مي‌شد براي کساني که از صندوق وام مي‌گيرند. مي‌گفتند: چرا شما ضامن مي‌شويد؟ مي‌فرمود: من خانه‌ام را براي فقرا گذاشتم، خانه مرا ضمانت برداريد. يکي از عزيزان مي‌گفت: من در آن جلسه بودم. براي اينکه بازاري‌ها را تشويق کند به فقرا پول بدهند، مي‌فرمود: شما امشب مي‌خواهيد چقدر بدهيد؟ اين مبلغ را بده، تا هفته ديگر اگر خدا برايت جبران نکرد بيا پولت را پس بگير. تمام وجودش را اين مرجع تقليد وقف کرده بود براي مبارزه با فقر، اگر ايشان بود کسي هم رديف ايشان نبود.
روزه چقدر ثواب دارد؟ امام صادق فرمود: افطار بدهي از روزه برايت بالاتر است. مرحوم آيت الله احمدي ميانجي مي‌فرمود: از افطار بالاتر اين است که شما پولش را بدهي، خود آن شخص با زن و بچه‌اش دور هم بنشينند. «تَفْطِيرُكَ‏ أَخَاكَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِيَامِكَ» (مکارم الاخلاق/ص137) الآن حرکت‌هاي خودجوش و مردمي زياد صورت مي‌گيرد ولي  به نظر من، مقدم بر همه اين است که ما به اطرافمان نگاه کنيم، اگر در خويشان و بستگان نيازمندي ندارم، در محله هيچکس را نمي‌شناسم، به مسجد محله بدهيد. به کميته بدهيد. اباصلت روز آخر ماه شعبان نزد امام رضا (ع) رفت، حضرت فرمود: چند روز ديگر به ماه رمضان نمانده است. چند سفارش کردند يکي اين بود، تا ماه رمضان نيامده است، هيچ امانتي بر گردنت نباش. اگر حق الله و حق الناسي هست، پاک کن. بايد پاک شوي و وارد اين ماه شوي.
مرحوم زاهد مي‌فرمودند: در نجف يک دزدي بودند، معروف بود. ماه رمضان روزه مي‌گرفت. نزديک افطار که مي‌شد سر سفره مي‌رفت مي‌ديد هرچه بخورد مال حرام است. با دزدي نمي‌شود افطار کرد. نزد مردم مي‌رفت و مي‌گفت: من روزه بودم، يک چيزي بدهيد افطار کنم. مردم باور نمي‌کردند. گاهي يک ساعت از افطار مي‌گذشت و مردم چيزي به او نمي‌دادند. دزد هم ماه رمضان با لقمه حلال افطار مي‌کرد. اگر خمس در مالت باشي، نمي‌تواني آن غذا را تصرف کني. اگر شک داري نصفش سهم سادات است، عده‌اي از مراجع مي‌گويند: سهم سادات را خودت بده. خودت سادات فقير را پيدا کن و بده. رد مظالم بدهيد، احسان کنيم و از پول خودمان بدهيم.
مرحوم احمدي ميانجي نقل کردند، يک عده سفره‌هايشان آباد است. يک نگاه به همسايه‌ات بکن، ببين او هم دارد؟ يک کسي گفت: من در خانه نشسته بودم، همسايه ما در تابستان هندوانه خورد و پوست هندوانه را لب پنجره گذاشت. اين بچه من پوست هندوانه را ديد، گفت: بروم بخورم. رفت پوست هندوانه را بردارد، نگذات پوست هندوانه را بردارد. من خيلي ناراحت شدم. گاهي ناراحتي‌هاي آدم يک خاطره در زندگي مي‌شود. اين خاطره تلخ از ذهنم نمي‌رود که بچه من پوست هندوانه خواست و به او ندادند. رفتم بازار به هر شکلي بود هندوانه خريدم. هندوانه را آوردم و به بچه‌ام دادم ولي آن خاطره هيچوقت از ذهنم پاک نشد. اگر فقير و نيازمندي دارد مي‌بيند و خبر دارد، يک کاري کنيم رحمت الهي شامل حال آنها هم شود.
شريعتي: امروز صفحه 383 قرآن کريم، آيات 64 تا 76 سوره مبارکه نمل را تلاوت خواهيم کرد.
«أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَ‏ يُعِيدُهُ‏ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «64» قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «65» بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ «66» وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَ إِذا كُنَّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنَّا لَمُخْرَجُونَ «67» لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «68» قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ «69» وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ «70» وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «71» قُلْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ رَدِفَ لَكُمْ بَعْضُ الَّذِي تَسْتَعْجِلُونَ «72» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ «73» وَ إِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ «74» وَ ما مِنْ غائِبَةٍ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ «75» إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ»
ترجمه آيات: كيست كه آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را (در قيامت) باز مى‏گرداند و كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى‏دهد؟ آيا با خداوند معبودى هست؟ بگو: اگر راست مى‏گوييد برهانتان را بياوريد. بگو: جز خداوند، هيچ كس در آسمان‏ها و زمين، غيب نمى‏داند و كسى نمى‏داند چه زمانى برانگيخته خواهد شد. بلكه علم مشركان در قيامت به كمال خواهد رسيد، بلكه آنان (امروز) درباره‏ى آن (آخرت) در شك هستند، بلكه نسبت به (چگونگى) وقوع آن كورند. و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: آيا هرگاه ما و پدرانمان (بعد از مرگ) خاك شديم، آيا حتماً (زنده از گور) بيرون آورده مى‏شويم؟ در حقيقت به ما و نياكانمان از قبل، اين وعده داده شده، (لكن) اين وعده جز افسانه‏هاى پيشينيان چيز ديگرى نيست. بگو: در زمين بگرديد پس بنگريد كه فرجام گنه پيشگان چگونه بوده است. و بر (انحراف و عواقب شوم) آنان اندوه مخور و از آنچه مكر (و توطئه) مى‏كنند، دلتنگ مباش. و مى‏گويند: اگر راست مى‏گوييد، اين وعده (عذاب دنيا يا قيامت) كى خواهد بود؟ بگو: چه بسا بخشى از آن عذابى را كه با شتاب مى‏خواهيد، در پى شما باشد (و به شما برسد و خود خبر نداشته باشيد). و البتّه پروردگار تو بر (اين) مردم داراى بخشش است و لكن بيشترشان شكرگزار نيستند. و البتّه پروردگارت، آنچه را در سينه‏هاشان پنهان دارند و آنچه را آشكار مى‏نمايند، (به خوبى) مى‏داند. و هيچ (موجود) پنهانى در آسمان و زمين نيست، مگر اين كه در كتابى روشن (نزد خداوند ثبت) است. همانا اين قرآن، بيشتر آنچه را بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند، (به طور صحيح) بر آنان حكايت مى‏ كند.
شريعتي: خدايا هيچ سختي نيست که با حضور تو آسان نشود و هيچ مشکلي نيست که با ياد تو سامان نگيرد، حضورت را از ما نگير. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني قمي: « قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ» پايان مجرمين چه بود؟ يکي از دستورات مهم قرآني سير در زمين است. آنهايي که ظلم کردند آخر به کجا رسيدند. الآن فلان خير مثلاً بيمارستان يا مدرسه ساخته است، برويم از بچه‌هايش تجليل کنيم. در قم بيمارستاني هست، به نام نکوئي، چند وقت پيش گفتيم بچه‌هايش را پيدا کنيم و از او تجليل کنيم. يک نفر از بچه‌هايش را پيدا نکردند، ولي آثارش باقي ماند. خوب‌ها آثارشان مي‌ماند و بدها، بدي نامشان مي‌ماند. «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ‏ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»         خدايا اگر تا اينجاي ماه شعبان ما را نيامرزيدي، در اين باقيمانده ماه شعبان رحمت خود را شامل حال ما کن.
شريعتي: به مناسبت آغاز ماه رمضان طرح صدقه و قرباني را فراموش نکنيد. به سايت و کانال برنامه مراجعه کنيد، راه‌هاي مشارکت شما قيد شده است. انشاءالله بهترين‌ها نصيب شما شود.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»