اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-10-03-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-شرح خطبه دوم نهج البلاغه

حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي– سيري در نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين (خطبه دوم)

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: سيري در نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين (خطبه دوم)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

تاريخ پخش: 03- 10-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

پيراهن من از صلوات است و سلام *** از صبح نگاهبان خويشم تا شام

ديوار نمازخانه را مي‌مانم *** مشتاق سجودم و موظف به قيام

سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و گرانقدرمان، انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي حسيني قمي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. اميدواريم بتوانيم مهمان سفره اميرالمؤمنين باشيم و از اين دريا بهره ببريم.

شريعتي: امروز هم خطبه‌ي دوم از نهج‌البلاغه شريف اميرالمؤمنين علي(ع) را خواهيم شنيد.

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، «أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ» يک جمله‌اي از ابن ابي الحديد نقل کنم ذيل همين خطبه دوم، ابن ابي الحديد از علماي اهل سنت است و شرحي بر نهج‌البلاغه دارد و حدود هفتصد سال پيش زندگي مي‌کرد. وقتي به اين خطبه مي‌رسد مي‌گويد: خدا چه اميرمؤمناني آفريده است. «فسبحان من خصه‏ بالفضائل‏ التي» سبحان الله آن خدايي را که علي را به فضايلي اختصاص داده که «لا تنتهي ألسنة الفصحاء إلى وصفها» زبان فصيحان و بليغان قادر به توصيف فضايل حضرت نيست. «و جعله إمام كل ذي علم و قدوة كل صاحب خصيصة» امام هر صاحب دانشي علي بن ابي طالب را خدا قرار داد. اسوه و الگوي هرکسي که يک ويژگي دارد باز اميرمؤمنان است، وسط شرح کلمات که مي‌رسد اين عبارات را مي‌خواند. از خطبه‌هاي نوراني اميرالمؤمنين اين خطبه دوم است. از همه عزيزاني که صاحب بيان هستند مي‌خواهم از اين خطبه نوراني غفلت نکنند.

حضرت سخنشان را با حمد الهي آغاز مي‌کنند، دليل اين حمد چيست؟ مي‌خواهند با اين حمد نعمت بيشتري را دريافت کنند. اشاره به آيه سوره مبارکه حضرت ابراهيم دارد «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُم‏» (ابراهيم/7) خدا به شما اعلام کرد که اگر حمد خدا را بگوييد، «أزيدنکم» بخواهم نعمت بيشتري دريافت کنم راهش حمد است. شبيه تعبيري که در خطبه 112 خوانديم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ وَ النِّعَمَ‏ بِالشُّكْرِ» حمد خدايي را که نعمت را به حمد وصل کرده است. اگر شما حمد خدا را بگويي خدا نعمت بيشتري به شما مي‌دهد. يا شبيه تعبيري که در خطبه 157 اميرالمؤمنين هست. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ‏ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ» حمد خدايي را که اگر حمدش کني، فضل بيشتري شامل حالت خواهد شد. در خطبه اول نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ لَا يَبْلُغُ‏ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّون ‏وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‏» حمد خدايي که نه کسي مي‌تواند مدحش را بکند، کسي نمي‌تواند نعمت‌هايش را بشمارد و هيچکس نمي‌تواند حقش را ادا کند.

در نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين غالباً خطبه‌ها را با حمد الهي شروع مي‌کردند، پس براي چه الحمدلله مي‌گوييم؟«أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ» اگر بنده سپاسگزاري باشي اگر حمد خدا بگويي، خدا نعمت بيشتري مي‌دهد. 2- «وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ» من چند مورد از شرح بزرگان را ديدم، يکي از شارحين ترجمه کرده که مي‌خواهم تسليم عزت خدا باشم. يکي از شارحين معنا کرده خدايا الحمدلله مي‌گويم براي اينکه بگويم من ياغي نيستم. تلاش مي‌کنم بنده تو باشم. سعدي مي‌گويد:

بنده همان به که ز تقصير خويش عذر به درگاه خدا آورد

ورنه سزاوار خداونديش کس نتواند که به جا آورد

خدا رحمت کند آيت الله آخوند کاشي(ره) که قبر ايشان در تخت فولاد اصفهان است. ايشان استاد آيت الله مدرس بوده است. استاد آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بوده است. قصه‌هاي فراواني دارد. در حالات ايشان هست يکوقت در مدرسه آمد، سر حوض وضو بگيرد. وقتي خواست وضو بگيرد طلبه‌ها خيلي مواظب بودند، آداب وضو را بخوانند. کسي نباشد که ايشان راحت باشد. طلبه‌ها از بس علاقه داشتند دور حوض را خلوت مي‌کردند. ايشان داشت مقدمات دعاي وضو را مي‌خواند، يک کسي از بيرون مدرسه آمد، يک وضوي خيلي سريع گرفت. تا ايشان دعاي اول را بخواند ايشان وضو گرفت. مرحوم آخوند به وضوي خودش و نماز خودش نگاه کرد، گفت: اين وضو که گرفتي چه بود؟ پيرمرد گفت: وضوهاي خوب براي شما، نماز خوب براي شما، ما فقط آمديم بگوييم: خدايا ما ياغي نيستيم. مرحوم آخوند وقتي اين جمله را شنيد ديگر نتوانست وضو بگيرد و نشست گريه کرد.

خدايا ما تسليم عزت تو هستيم. ما بدهکار تو هستيم. کل عمر هم الحمدلله بگوييم و کار خير کنيم، نمي‌توانيم حق تو را ادا کنيم. اگر مقلد مرجعي هستيم که اجازه به اهدايء عضو مي‌دهد، چقدر خوب است در وصيت نامه بنويسيم و فرم اهداء عضو را قبلاً پر کنيم که اگر حادثه‌اي برايم پيش آمد، اعضاي بدنم را اهداء کنيد. متأسفانه فرهنگ اهداء در کشور ما جا نيافتاده است. اگر در حوادث يک کسي از يک مرگ مغزي قلبي دريافت کند، کليه دريافت کند، تا آخر عمر خودش را مديون آن خانواده مي‌داند. آنوقت ما تمام وجودمان را حساب کنيم از خداي متعال است.

خدا رحمت کند آيت الله العظمي حائري، روزهاي آخر عمرشان که بيماري شديد شد، يک کسي گوسفندي فرستاد، براي قرباني و صدقه، گوسفند را که به منزل ايشان فرستادند، فرمود: گوسفند را داخل بياوريد. فرمود: خوشا به حال تو، يک ساعت ديگر قرباني مي‌شوي و هدفي که خدا از آفرينش تو داشت، به هدفت مي‌رسي. عبدالکريم چه بگويد کهدارد مي‌ميرد و به جايي نرسيد! يکي از مراجع بزرگ مي‌فرمودند از قول آيت الله العظمي سيد عبدالهادي شيرازي که مرد عجيبي بود و مقامات علمي فراواني داشت. يکوقت گربه‌اي ديد و گفت: خدايا مي‌شود همانطور که با اين گربه حساب مي‌کني، با ما هم حساب کني. ما خودمان را طلبکار ندانيم! اولياي خدا مي‌گفتند: ما تا آخر عمر بدهکار هستيم. «أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ» خدايا ما تسليم عزت تو هستيم، ما ياغي و طاغي نيستيم. حمد خدا باعث مي‌شود انسان از گناه مصون بماند. همانطور که نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است، حمد خدا هم بازدارنده است. وقتي حمد خدا را گفتي متوجه مي‌شوي هميشه بدهکار خدا هستي، معصيت خدا نمي‌کني.

پس به اين سه جهت حمد خدا مي‌گوييم. باز شارحيم نهج‌البلاغه گفتند: «استعصاماً» اشاره به ادامه آيه است،«لَئِنْ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ» چرا الحمدلله مي‌گويم؟ 1- «لَأَزِيدَنَّكُمْ» براي اينکه نعمت بيشتري دريافت کنم. گرفتار «لئن کفرتُم» نشوم. اين جمله اول بود. از خدا کمک مي‌خواهم چون محتاج کفايت خدا و لطف و عنايت خدا هستم. من در بحارالانوار نگاه مي‌کردم، بابي داريم به نام باب تحميد، حمد الهي. هر حمدي که ائمه مي‌گويند، بعدش وصف خاصي است. اگر عزيزاني که بيننده هستند بخواهند بحث را پيگيري کنند، واژه الحمدلله را جستجو کنند. بعد از الحمدلله ببينند اهل‌بيت چطور حمد خدا را گفتند. در حد ي رساله کامل خوب، صدها ويژگي است که چرا حمد خدا را مي‌گوييم. در بحار علامه مجلسي در 110 جلد نگاه کردم، بيش از سه هزار و صد الحمدلله در کلام اهل‌بيت آمده است. يک بحث مهمي است و رساله‌اي است که ما بدانيم اهل‌بيت چطور خدا را حمد کردند. در قرآن 27 بار حمد الهي است و هرکدام توصيفي است.

در قرآن نه فقط به ما سفارش حمد شده است، خداوند هم خودش را شاکر معرفي کرده است. در صفا و مروه اين شعار را بزرگ نوشته است. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ‏ شَعائِرِ اللَّهِ‏ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيم‏» (بقره/158) خدا مي‌گويد: من هم شاکر هستم و حمد مي‌گويم. سپاسگزار کسي هستم که کار خوبي انجام مي‌دهد. باور کنيد از ميان اين سه هزار حديثي که گفتم، سه مورد را بخوانم. اين حديث از پيامبر خدا هست و حديث لطيفي است. رسول خدا فرمود: «أَوَّلُ‏ مَنْ‏ يُدْعَى‏ إِلَى‏ الْجَنَّةِ» فرداي قيامت وقتي مي‌خواهند به بهشت دعوت کنند، چه کساني مقدم هستند؟ «الْحَمَّادُونَ» آنهايي که اهل حمد هستند. يک قيدي هم دارد، «الَّذِينَ يَحْمَدُونَ اللَّهَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» در سختي‌ها و گرفتاري‌ها، اگر کسي به اين درجه رسيد و بتواند الحمدلله بگويد، روز سختي و روز پريشاني، روز فقر و بيماري، ما بدهکار خدا هستيم. خدا خيلي به ما نعمت داده است. اول کسي که در بهشت مي‌رود، الحمادون است.

مرحوم آيت الله العظمي اراکي، خاطراتي دارند به نام «آينه صدق و صفا» يک خاطره دارند که يکي از علماي بزرگ در نجف، مرحوم آخوند ملا عبدالله گلپايگاني، اين بزرگوار در نجف درس مي‌خواند، جوان بود و سني نداشت و زود از دنيا رفت، شاگرد اول مرحوم آخوند خراساني بود. ايشان وقتي به استاد اشکال مي‌کرد گاهي تمام وقت درس را مي‌گرفت. مرحوم آخوند خراساني يک مطلبي که بيان مي‌‌کردند، مي‌فرمودند: اين فاضل جوان گلپايگاني ما کجاست؟ حرفي در مورد اين حرف ما ندارد؟ ايشان چهل سالگي از دنيا رفت. ايشان را خواب مي‌بينند و مي‌گويند: بعد از مرگ چه کردي؟ مي‌گويد: وقتي از دنيا رفتم، فرشته‌ها آمدند گفتند که چه براي اينجا آوردي؟ گفتم: هرچه مي‌خواهيد. چه مي‌خواهيد؟ نماز مي‌خواهيد. روزه مي‌خواهيد. عبادت مي‌خواهيد. فرشتگان مي‌گويند: نماز و عبادت فايده ندارد. ما بايد بخوانيم اما اين نمازها که نماز نيست، براي نجات کافي نيست. در برابر بدهي که به خدا داريم اينها به جايي نمي‌رسد. مي‌گويد: من نجف بودم، زيارت اميرالمؤمنين بودم. نماز شب دارم، زيارت عاشورا خواندم، مستحبات را رو مي‌کند. مي‌گويند: فايده ندارد. ديگر چه داري؟ مي‌گويد: از گلپايگان آمدم و بهترين دوران جواني و عمرم را در نجف درس خواندم. ايشان در هر رشته‌اي مي‌رفت، استاد اول آن رشته مي‌شد. غربت آمدم و درس خواندم. مي‌گويند: نه، فايده ندارد. ديگر چه داري؟ مي‌گويد: هيچي ندارم. مي‌گويند: نه تو درّ گرانبهايي داري که خوب است. يادت هست روزي در مسيري مي‌رفتي، پياده به کربلا رفتي. براي زيارت نبود، کاري داشتي. پايش زخم مي‌شد در راه مي‌نشيند و مي‌گويد: خدايا، اين زندگي شد، پول يک سفر هشتاد کيلومتري هم ندارم و شروع به شکايت مي‌کند. آخر سر يک مرتبه مي‌گويد: خدايا اشتباه کردم. الحمدلله، الحمدلله، الحمدلله! خدايا چرا نعمت‌هايت را نگفتم؟ خيلي به من نعمت دادي. نعمت جواني دارم، استعداد دارم، استادهاي خوب دارم، الحمدلله، جوار حرم اميرالمؤمنين دارم، الحمدلله، ايمان دارم الحمدلله. نعمت‌ها را مي‌شمارد. رفيق خوب دارم، پدر و مادر خوب دارم، الحمدلله. يک مشکل فقر دارم، از آن به بعد حواسش را جمع کرد و در زندگي حمد را سرلوحه زندگي قرار داد. فرشته‌ها مي‌گويند: اين روحيه حمدي که در زندگي‌ات پيدا شد و حمد کردي، اين درّ گرانبهاست و با اين بهشت برو.

ممکن است يکوقت نماز و دعاي ما، عبادات و مستحبات ما، ما را نجات ندهد. ما خيلي به خدا بدهکار هستيم. ما گرفتاري و مشکلات زياد داريم و بارها مشکلات را گفتيم. با همه گرفتاري‌ها نبايد نعمت‌ها را بگوييم و حمد خدا کنيم. همين الآن نعمت‌هاي خدا را فهرست کن. پدر و مادر خوب داري، امنيت داري، ايمان، تشيع، ولايت، خداشناسي، اينها را بشمار. مرحوم آخوند ملا عبدالله گلپايگاني، اين مرد بزرگي که در هر رشته بود، استاد آن رشته بود، وقتي شمرده بود خدمات را، گفتند: اين الحمدلله تو را نجات داد. پس تعجب نکنيم اولين کساني که به بهشت مي‌روند حمّادون هستند. اميرالمؤمنين فرمود: اگر بگوييد خدايا از تو ممنونم، سه خاصيت دارد. 1- خدا نعمت بيشتري به تو مي‌دهد. 2- خدايا ما ياغي نيستيم و بدهکار هستيم. 3- جلوي معصيت را مي‌گيرد. يک رفيقي داريم پروفسور سرطان خون است. از او پرسيدم: ما چند نوع سرطان داريم؟ گفت: من در يک رشته سرطان دارم، در سرطان خون تا الآن چهار هزار نوع سرطان خون شناسايي کرديم. نبايد الحمدلله بگوييم؟ خدايا از تو ممنونيم! براي بيماري‌هايي که نداريم.

در ثواب الاعمال شيخ صدوق امام صادق(ع) فرمود: اگر کسي بگويد «الحمدلله کما هو اهله» خدايا همانطور که خودت اهل حمد هستي، ما نمي‌توانيم حمد تو را به جا بياوريم. امام صادق فرمود: تمام نويسندگان، فرشتگاني که در آسمان مسئول نوشتن حسنات هستند همه سرگرم نوشتن حسنات هستند. از امام سؤال کردم: چطور همه نويسندگان مشغول نوشتن مي‌شوند؟ امام صادق فرمود: فرشته‌ها به خدا مي‌گويند: خدايا اين چه گفت؟ ما غيب نمي‌دانيم. خداوند خطاب مي‌کند همين که گفت را بنويسيد و من خودم مي‌دانم چطور حساب کنم. اين پيام دارد. درّ گرانبهايي که اين مرد بزرگ را نجات داد رضايتمندي در زندگي است. ما هميشه طلبکار هستيم.

من مشهد بودم، دو سه منبر داشتم. بعد به سلماني رفتم. اولين بار بود آقاي آرايشگر را مي‌ديدم. گفتم: حال شما چطور است؟ گفت: بميرم راحت شوم. جرأت نمي‌کنيم به کسي بگوييم: حالت چطور است؟ از رسول خدا(ص) فرمود: وقتي مؤمني غذايي مي‌خورد، سير مي‌شود و بعد الحمدلله مي‌گويد، خدا ثواب روزه دار را به اين آقايي که غذا خورده است، مي‌دهد. حضرت فرمود: خدا خودش شاکر و سپاسگزار است. اين ويژگي را چون خودش دارد دوست دارد ديگران هم اين ويژگي را داشته باشند. «وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ» از خدا کمک مي‌خواهيم، به جايي مي‌خواهم برسم که محتاج ديگران نباشم. «إِنَّهُ لَا يَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ» کسي که خدا هدايتش کند گمراه نمي‌شود. «وَ لَا يَئِلُ‏ مَنْ عَادَاهُ» کسي که خدا با او دشمني کند نجات پيدا نمي‌کند. «وَ لَا يَفْتَقِرُ مَنْ كَفَاهُ» اگر کسي خدا به فريادش رسيد، فقير ديگري نخواهد شد. قديم‌ها بر سر در خانه‌ها مي‌نوشتند «أَ لَيْسَ‏ اللَّهُ‏ بِكافٍ عَبْدَه‏» (زمر/36) خدا نمي‌تواند ما را کفايت کند؟

«فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ» حمد خدا بهترين چيزي است که در ترازوي عمل ما مي‌گذارند. ترازوي نامه عمل ما چيزي نمي‌خواهد بارش سنگين شود؟ سنگين‌ترين چيزي که روي ترازوي عمل مي‌آيد حمد است. «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا» از کلماتي است که براي ما نيست و فقط براي اميرالمؤمنين است. اخلاص در اين شهادت را امتحانش را پس دادم که راست و خالصانه مي‌گويم. «مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا» عقيده به اخلاص اين توحيد خودم دارم. «نَتَمَسَّكُ بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِيلِ مَا يَلْقَانَا» مي‌خواهم لا اله الا الله ذخيره‌اي باشد براي سکرات مرگ، ما اگر بتوانيم لا اله الا الله بگوييم، نجات پيدا مي‌کنيم. من باور کنم با «لا اله الا الله» زندگي کنم. روايتي از رسول خدا هست که فرمود: «من قال لا اله الا الله مخلصاً دخل الجنه» با اخلاص کسي «لا اله الا الله» بگويد، مجوز ورود داشته است. يک مقدار زندگي کم و زياد شود پيش ديگران سجود نمي‌کنم و دنبال مال حرام نمي‌روم. اينهايي که دنبال ربا و کم فروشي مي‌روند، براي اين است که اگر در مسير حلال بروم، خدا نمي‌تواند زندگي مرا تأمين کنم. اين در توحيد مشکل دارد. اگر گفتم: جز خدا هيچ مؤثري در عالم نيست. تمام عالم دست به دست هم بدهند نمي‌توانند ضرري به من بزنند.

روايتي از رسول خداست که فرمودند: در سکرات مرگ بگوييد، لا اله الا الله، هرکس حرف آخرش لا اله الا الله باشد، بهشتي است. به شرط اينکه ايمان ما به سکرات مرگ برسد. اگر بتوانيم ايمانمان را برسانيم، چون صريح روايات است. يک چيزهايي است ايمان را از بين مي‌برد. هفت مورد از چيزهايي که ايمان را از بين مي‌برد را بگويم. 1- «الْحَسَدَ يَأْكُلُ‏ الْإِيمَانَ» حسادت ايمان نمي‌گذارد. 2- «لَا إِيمَانَ‏ لِمَنْ‏ لَا حَيَاءَ لَهُ» آدم بي حيا ايمان ندارد. بعضي در مسائل سياسي خيلي بي حيايي مي‌کنند. در مسائل اجتماعي و مسائل فردي، حياء فقط به اين نيست که بگوييم حياء، حجاب و عفاف يادمان بيايد. اين يک نمونه است. 3- «لَا إِيمَانَ‏ لِمَنْ‏ لَا أَمَانَةَ لَه‏» 4- «لَا إِيمَانَ‏ لِمَنْ‏ لَا تَقِيَّةَ لَه‏» يک چيزهايي اسرار است و هرجايي نبايد گفت. کسي که تحمل ندارد تو چه کار مي‌کني، اين کار تو خوب است، اما امروز کسي را مي‌بيني و نمي‌تواني توجيه کني، بسنج. 5- «لَا إِيمَانَ‏ لِمَنْ‏ لَا صَبْرَ لَهُ» گرفتاري کوچک، به زمين و زمان ناسزا بگوييم. 6- از امام صادق(ع) که فرمود: کسي حديث ما را پخش کند جايي که نبايد پخش کند، خدا ايمان را از او مي‌گيرد. 7- اگر در جامعه بدعت‌ها آشکار شد، فرياد بزن.

يونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام صادق است. آمدند به او پول بدهند، چون افشاگري مي‌کرد عليه عده‌اي که مذهب واقفيه را ايجاد کرده بودند، بعد از شهادت موسي بن جعفر عده‌اي مي‌خواستند پول‌هايي که از حضرت دستشان هست بخورند، گفتند: ما امام نداريم. چه کسي گفته امام رضا امام است. يونس بن عبدالرحمن افشاگري عليه‌شان مي‌کرد، شبانه او را خواستند، گفتند: چه خبر است؟ ده هزار دينار حق السکوت مي‌دهيم هيچي نگو. گفت: من از امام صادق شنيدم که وقتي در جامعه بدعت‌ها پيدا مي‌شود، عالم بايد علمش را اظهار کند و الا خدا نور ايمان را از او مي‌گيرد و آنجا جاي سکوت نيست. بزرگي مي‌فرمود: خدا به ما مي‌گويد: بايد با ايمان از دنيا برويد. خدايا سکرات مرگ هم هست، ما هشياري کامل نداريم. خدايا نزديک مرگ هشياري را از ما مي‌گيري و بعد مي‌گويي: با ايمان از دنيا برو. من چطور با ايمان از دنيا بروم؟ اميرالمؤمنين خودش در نهج‌البلاغه فرمود. در مورد سکرات مرگ مي‌گويد: «اجْتَمَعَتْ‏ عَلَيْهِمْ‏ سَكْرَةُ الْمَوْتِ» سکره، صريح قرآن است. ما هشياري‌مان صد در صد نيست، بعد هم مي‌گويد: با ايمان از دنيا برويم. چطور از دنيا برويم؟ اين بزرگ اين جمله را زيبا فرمود، اگر توحيد در تمام زندگي ما باشد، در حالتي که هشياري ما کامل نيست، مي‌توانيم «لا اله الا الله» بگوييم. کساني که سه چهار ساعت بيهوش هستند، به تدريج هشيار مي‌شوند. در اواخر هشياري اسرار زندگي را مي‌گويند. لذا بعضي که حواسشان جمع است، مي‌گويند: تا هوش نيامدم کسي کنار من نيايد. مثلاً يک ازدواج دوم مخفي داشته و در هشياري اسم نفر دوم را مي‌آورد. اگر ايمان ملکه زندگي ما شود، در تمام زندگي ما جريان داشت، آنوقت در سکرات مرگ که هشياري ما کامل نيست، چرا اينقدر به ما مي‌گويند: دعاي عهد بخوانيد؟ بعد از نمازها سلام بدهيد؟ هر روز زيارت عاشورا بخوانيد؟ اينها ملکه ما باشد. ايمان، شهادت، يگانگي خداوند، اينقدر در زندگي ما مهم است. الآن اهل‌بيت از ما چه مي‌خواهند؟ اگر من مخلص اهل‌بيت بودم، هرچه اهل‌بيت گفتند، عمل کردم، در لحظاتي که هشياري من صد در صد نيست، ايمان به داد ما مي‌رسد.

شريعتي: امروز صفحه 265 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.

«إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ «52» قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ «53» قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‏ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ «54» قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ «55» قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ «56» قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ «57» قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ «58» إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ «59» إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ «60» فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ «61» قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ «62» قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ «63» وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ «64» فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ «65» وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ «66» وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ «67» قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ «68» وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ «69» قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ»

ترجمه آيات: آنگاه كه بر او وارد شده و سلام كردند، ابراهيم گفت: همانا ما از شما بيمناكيم. گفتند: مترس كه ما تو را به فرزند پسرى دانا مژده مى‏دهيم. ابراهيم گفت: آيا با اينكه پيرى به من رسيده، مرا چنين بشارتى مى‏دهيد؟ پس به چه چيز (عجيبى) بشارت مى‏دهيد. (مهمانان) گفتند: ما تو را به حقيقت بشارت داديم، پس از نااميدان مباش! (ابراهيم) گفت: جز گمراهان چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى‏شود. سپس (ابراهيم) گفت: اى فرستادگان! (الهى) كار شما چيست؟ گفتند: ما به سوى قومى تبهكار فرستاده شده‏ايم (تا آنان را هلاك كنيم) مگر خاندان لوط كه ما قطعا همه آنان را از هلاكت نجات مى‏دهيم. مگر همسرش كه مقدر كرده‏ايم او از بازماندگان (در كيفر) باشد. پس چون فرستادگان (الهى) به سراغ خاندان لوط آمدند. (لوط) گفت: شما گروهى ناشناس هستيد. (فرشتگان) گفتند: در واقع ما آنچه را (از نزول عذاب كه) درباره‏اش ترديد داشتند، براى تو آورده‏ايم و ما به حقّ نزد تو آمده‏ايم و قطعاً ما راستگويانيم. پس خاندانت را پاسى از شب (گذشته) حركت بده و خودت از پشت سرشان برو و هيچ‏يك از شما (به پشت سرش) توجّه نكند به آنجا كه مأمور شده‏ايد برويد. وبه لوط اين امر حتمى را رسانديم كه ريشه و بن اين گروهِ (تبهكار)، صبحگاهان قطع شده است. واهل شهر شادى‏كنان (براى تعرض به مهمانان به سراغ خانه لوط) آمدند. لوط گفت: همانا اين گروه مهمان من هستند پس مرا (در برابر آنان) رسوانكنيد و از خدا پروا كنيد و مرا خوار و شرمنده نسازيد. (تبهكاران شهر) گفتند: آيا ما تو را از (مهمان كردن) مردم منع نكرديم.

شريعتي: انشاءالله از هفته آينده روزهاي دوشنبه در خدمت حاج آقاي حسيني قمي خواهيم بود. روزهاي سه‌شنبه در خدمت حاج آقاي کاشاني هستيم.

حاج آقاي حسيني قمي: يک نکته از آيه‌اي که تلاوت شد بگويم. داستان حضرت ابراهيم(ع) است، وقتي به ايشان بشارت فرزند دادند، در سن صد سالگي خدا به حضرت ابراهيم وعده داد که فرزندي به تو خواهيم داد. حضرت ابراهيم تعجب کرد. «قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ، قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» چه کسي از رحمت خدا نا اميد مي‌شود الا گمراهان، کساني که خدا به آنها فرزندي عنايت نکرده و به ما پيام مي‌دهند، نا اميد نباشند. خيلي‌ها با درمان‌هاي ساده مشکلشان حل مي‌شود. يکي از بهترين خيرات اين است که بينندگان کمک کنند، کساني با مبلغ کم مشکلشان حل مي‌شود. خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد به همه کساني که آرزوي فرزند دارند، اولاد سالم و صالح عنايت بفرمايد.

شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»