برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهجالبلاغه اميرالمؤمنين (خطبه اول)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 12- 09-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اي قبلهي ابرهاي بار آور تو *** دريا به نماز ايستاده در تو
باران که گرفته است تسبيح به دست *** دارد صلوات ميفرستد بر تو
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي حسيني قمي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. فردا شبف شب ولادت وجود مقدس امام عسکري(ع) است که تبريک ميگويم و انشاءالله در مراسم جشن و شادي اهلبيت شرکت خواهند کرد. روز شنبه گراميداشت وفات کريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(س) هست و توفيق داريم خدمت همه مخاطبين عزيز باشيم. امروز روز معلولين هست، اميدواريم هم مسئولين و هم مردم حواسشان به اينها باشد. در کشورهاي اروپايي اگر در يک خانواده معلول باشد سرقفلي آن خانواده است و بسيار رسيدگي ميشود. بحث اشتغال اين بزرگواران هست، اگر صاحب يک کارخانه خصوصي بخشي از استخدامها را از معلولين انجام بدهد بسيار خوب است. بحث اشتغال و ازدواج و تکريم اين عزيزان توجه ويژه ميخواهد. انشاءالله راديو قرآن هم به زودي با برنامه سمت خدا همراه شود و شنوندگان هم بتوانند برنامه را از اين طريق گوش بدهند.
شريعتي: در محضر نهجالبلاغه شريف هستيم و بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: خطبهي اول نهجالبلاغه، عنوان بحث ما بود. فرازي را خوانديم، امروز فراز را مرور کنم و فراز بعدي را عرض کنم، اميرالمؤمنين ميفرمايد: «وَ اسْتَأْدَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ وَ عَهْدَ وَصِيَّتِهِ إِلَيْهِمْ» يعني خداوند از فرشتگان خواست که آن عهد و قراري که با خدا داشتند، ادا کنند. آن عهد چه بود؟ «فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ» با ميل و رغبت بر حضرت آدم سجده کنند. «وَ الْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ» براي بزرگاشت حضرت آدم خضوع و خشوع کنند. «فَقَالَ سُبْحَانَهُ [لَهُمْ] اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ» حضرت فرمود: به آدم سجده کن. «وَ قَبِيلَهُ اعْتَرَتْهُمُ» نه تنها ابليس و يارانش حاضر به سجده نشدند. چرا سجده نکردند؟ «اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ» تعصب باطل آنها را فرا گرفت. «وَ غَلَبَتْ [عَلَيْهِمُ] عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ» شقاوت و بدبختي و بددلي و تکبر و حسادتي که در شيطان بود نگذاشت به آدم سجده کند. «وَ [تَعَزَّزُوا] تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ» گفتند: ما از آتش آفريده شديم، «وَ [اسْتَوْهَنُوا] اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ» آدم از خاک آفريده شده است. آتش بالاتر از خاک است، بنابراين ما به خاک سجده نميکنيم. ملاصدرا يک تعبير لطيفي دارد. ميگويد: شيطان حواسش نبود گرچه از خاک بود، اما قرآن ميفرمايد: «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»، ثانياً «لِما خَلَقْتُ بِيَدَي» اين دست ساز خودم است و من از روح خودم در او دميدم.
«فَأَعْطَاهُ اللَّهُ» وقتي شيطان حاضر به سجده نشد، «النَّظِرَةَ» از خدا خواست به من مهلتي بده، خدا به او مهلت داد، «اسْتِحْقَاقاً لِلسُّخْطَةِ» براي اينکه تصور نکنند کساني که خدا به آنها مهلتي ميدهد، هميشه به نفعشان است، نه، گاهي براي اين است که پيمانهشان پر شود و مستحق عذاب بيشتري شوند. «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» (آلعمران/178) اينکه ما به يک عدهاي با اينکه طغيان ميکنند، سرکشي ميکنند باز هم خدا عمر داده و هيچ مشکلي ندارند، ميگويند: ما يک رکعت در عمرمان نماز نخوانديم، روزگار خوبي داريم، اينها بايد بترسند. «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِين» اين پيمانه که پر شد، عذاب دردناکي است. در حکمت 116 اميرمؤمنان فرمودند: سختترين آزمون خداوند مهلت دادن است. مهلت به گنهکار ميدهد. اين نظير همين بحثي است که زينب کبري به يزيد فرمود: فکر نکن اگر بر تخت قدرت نشستي و ميتازي خدا دوستت دارد. اينکه انسان هميشه در سلامت باشد و در تاخت و تاز باشد، به اين معنا نيست، دارد غرق ميشود و خبر ندارد.
اگر غرق در نعمت هستيم و به وظيفه عمل ميکنيم هيچ، اگر غرق در نعمت هستيم و نافرماني ميکنيم عذاب است. «وَ اسْتِتْمَاماً لِلْبَلِيَّةِ» خدا به شيطان مهلت داد تا آزمون بندگان تمام شود. چون ما وقتي در برابر شيطان مقاومت کنيم هنر کرديم. اگر موانعي داشت مقاومت کرديم و راه را پيموديم هنر کرديم. «وَ إِنْجَازاً لِلْعِدَةِ» آن وعدهاي که خدا به بندگان داده بود و من آنها را امتحان خواهم کرد. «فَقَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم». «ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً» آدم که آفريده شد، خداوند حضرت آدم را در خانهاي قرار داد که دو ويژگي داشت. «أَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ» دو ويژگي که شاحرين نهجالبلاغه فرمودند: معلوم است اگر زندگي آدم اينطور باشد، بهشت ميشود. بهشت اين دو ويژگي را داشت که اميرالمؤمنين توصيه کردند. لوازم زندگي انسان کامل باشد. نعمت بر انسان کامل باشد. اگر نعمت بر انسان کامل بود وهيچ مشکلي از نظر لوازم زندگي و نعمت نداشته باشد، امن و امان هم باشد، بهشت است. حضرت آدم هم در بهشت با اين دو ويژگي زندگي ميکرد. «وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ» به حضرت آدم خداوند تذکر داد که مواظب شيطان و دشمني ابليس باش، در قرآن کريم اين آيه را همه بلد هستند. سوره طه آيه 117، خداوند به حضرت آدم فرمود: مواظب باش، «فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ» اين دشمن توست.
از اينجا داستان فريبي است که شيطان زد «فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ» چرا شيطان حضرت آدم را فريب داد؟ بخاطر حسادتي که به آدم داشت. در روايات ما هست منشأ وسوسه شيطان و سقوط شيطان دو چيز بود، يکي تکبر و يکي حسادت، تکبر اجازه نداد سجده کند، حسادت هم براي فريب حضرت آدم رفت. اگر در زندگي تکبر و حسادت داشته باشيم يک شيطان کوچک در محيط خود هستيم. آدم متکبر و حسود شيطان است. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: چون حسادت کرد سراغ دشمني با حضرت آدم رفت. «وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ» حضرت آدم در اين وسوسه قرار گرفت، ما اعتقاد به عصمت انبياء داريم، معتقد هستيم انبياء معصوم هستند. اگر انبياء معصوم نباشند چطور ميشود الگوي ما باشند؟ عصمت به اين معنا نيست که نتوانند گناه کنند، ميتوانند و انجام نميدهند. اين يک ترک اولي بود و بهتر بود حضرت آدم اين کار را نميکرد. حضرت آدم يقين داشت که نبايد سراغ اين درخت برود، اما دچار ترديد شد. يقينش را به شک فروخت. «وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ» با اينکه تصميم جدي داشت اما متزلزل شد. در سوره مبارکه طه هست «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115) لذا حضرت آدم جزء انبياي اولوالعزم نيست. اولوالعزم بايد يک عزم راسخي داشته باشند و ترک اولي هم نبايد انجام ميداد.
«وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَدَلِ وَجَلًا» شادي و خوشي بهشت را تبديل به نگراني بيرون آمد از بهشت کرد. «وَ بِالاغْتِرَارِ نَدَماً ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ» اينطور نبود که خطايي کرد درهاي رحمت بسته شود، «وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ» خداوند کلماتي ياد او داد که توبهاش پذيرفته شد و اشاره ميکنيم. «وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ» توبهاش را قبول کرد، کلمات را ياد او داد و وعده داد دوباره به بهشت برميگرداند. «فَأَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ» خداوند حضرت آدم را هبوط داد و به زمين آمد. دنيا دار ابتلا است. «وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ» اينجا که محل نسل و فرزندان و چيزهايي که در دنيا وجود دارد.
«اهبطه الي دار البلية» در روايتي از امام صادق(ع) هست که فرشتهاي سراغ حضرت آدم آمد، ديد حضرت آدم خيلي ناراحت است. خيلي گريه و زاري کرد و خداوند توبهاش را قبول کرد و به او تسلي داد. آن فرشته گفت: خيلي ناراحت نباش و اصلاً بنا بود از اول تو روي زمين بيايي. خدا از اول به ما خبر داده بود که جاي تو روي زمين است. «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة» (بقره/30) از اول بنا بود تو روي زمين باشي. اينها مقدمه بود تا رسيدي به اينجا، حضرت آدم را دلداري دادند.
خود اميرمؤمنان وقتي ميخواهند وسوسه شيطان را توضيح بدهند، فرمودند: «فأغتَّرهُ» حضرت آدم را فريب داد. همه ضماير به حضرت آدم برميگردد. متأسفانه حرفي که منشأ آن ديني نيست، ميگويند: ابليس نتوانست حضرت آدم را فريب بدهد، سراغ خود آدم رفت. از مسير همسرش حضرت حوا وارد شد. زن منشأ شر است! حضرت آدم را شيطان نتوانست فريب بدهد و از طريق همسرش فريب داد. اين حرف ديني نيست. يک آيه پيدا کنيد که قرآن گفته باشد که شيطان سراغ حضرت حوا رفت. چنين حرفي نداريم. قرآن دو تعبير دارد، يک تعبير دارد، سراغ حضرت آدم رفت. يک تعبير دارد «فَوَسْوَسَ لَهُمَا» (اعراف/20) لَهُما يعني آدم و حوا با هم، اما شما پيدا کنيد که سراغ حوا رفته باشد و از طريق حوا سراغ حضرت آدم آمده باشد، چنين تعبيري نداريم. منشأ اين حرف کجاست؟ اين متأسفانه در تورات هست و ما اعتقاد داريم اين تورات، توراتي نيست که بر حضرت موسي نازل شده است. در اول انجيل عيسي مسيح نوشتند در قرن اول ميلادي پس از صعود عيسي مسيح به آسمان عدهاي به نوشتن سرگذت عيسي مسيح پرداختند. يعني شما همه عالم را بگرديد، بزرگ مسيحيان عالم اعتقاد ندارد اين انجيل همان است که بر عيسي نازل شده است. اول انجيل لوقا آمده است که نوشته است: من نوشتههاي قبل از خودم را مطالعه کردم. کتابهاي قبل از خودم را خواندم و با مطالعات خودم اين انجيل را نوشتم.
در کتاب اول تورات، باب سوم که کتاب پيدايش است، در مورد ابليس مينويسد: چون ابليس ديد آن درخت براي خوراک نيکوست و به نظر خوشنما ميآيد، شوهر خود را فريب داد. اول ابليس سراغ حوا رفت و از مسير حوا آمد آدم را گول زد. چنين چيزي نداريم و حضرت امير هم همه ضماير را به حضرت آدم برميگردد. حضرت آدم از انبياي بزرگ الهي است و پنج فضيلت مهم دارد. در قرآن کريم سوره صاد آيه 75 «لِما خَلَقْتُ بِيَدَي» اين دستساز من است. «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» به فرشتگان فرمان ميدهد «فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ» (فجر/29) به سجده بيافتيد. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره/31) تعليم اسماء به حضرت آدم ياد داد. آدم معلم فرشتگان شد «قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِم» (بقره/33) ما از حضرت آدمي سخن ميگوييم که تعبير قرآن است به دست خدا درست شده است. فرشتگان بر او سجده کردند، خدا به او اسماء را ياد داد و معلم فرشتگان بود. اما چطور شد فريب ابليس را خورد؟ يک نکته خيلي مهم که اميرالمؤمنين ميفرمايد: «فَاغتَّرهُ» شارحين نهجالبلاغه زيبا اشاره کردند، گفتند: دو مسأله بود. 1- ابليس تکرار ميکرد. هي گفت: از اين درخت بخوري چيزي نميشود. در خوبيها و بديها يادمان باشد. انسان يکي از ويژگيهايش تأثير پذيري است. يک حرف خوب را ده بار بگويي بالآخره اثر دارد. پدر و مادرها در تربيت فرزندانشان حوصله داشته باشند و با زبان نرم و خوش صحبت کنند. ما زود خسته ميشويم و اين درست نيست. چرا اينقدر گفتند: از رفيق بد فرار کنيد؟ براي اينکه تأثيرگذار است. شيطان بر اثر تکرار توانست آدم را فريب بدهد. 2- در اثر قسمهاي شديد و غليظي که خورد. «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ» (اعراف/21) قسم خورد من خيرخواه شما هستم. پس حضرت آدم با اين پنج ويژگي 1- از بس ابليس تکرار کرد و قسم خورد. بايد ياد بگيريم به هر قسمي اعتماد نداشته باشيم. اميرالمؤمنين در نامه به مالک اشتر ميفرمايد: «فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌ» کسي که سخنچين است خائن است. «وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ» ولو قيافه خيرخواه بگيرد. کسي که سخنچيني ميکند قسم ميخورد من خيرخواه شما هستم و با شما دشمني ندارم که شما باور کنيد. تکرار زياد در بديها و خوبيها داشته باشيم، در بديها وقتي رفيق بد پيدا کرديم و يک حرف ناجور زياد به ما بگويند، آدم ابوالبشر هم باشي ميپذيري.
بايد مواظب باشيم. نکته دوم اين است که در روايات فراواني داريم، سجده بر آدم چطور بود؟ مگر ميشود بر غير خدا سجده کرد؟ مگر سجده بر غير خدا جايز است؟ در روايات فراوان آمده و از امام رضا در عيون الاخبار الرضا هست که فرمودند: «كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِيَّةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً» سجده براي خدا سجده عبوديت است اما سجده براي حضرت آدم سجده گراميداشت است. شبيه داستان حضرت يوسف «وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدا» (يوسف/100) برادرها و حضرت يعقوب، همه در برابر يوسف سجده کردند و اين سجده عبوديت نيست. يادمان باشد بايد مجهز باشيم. گاهي يک شبهه و سؤالي هست، کسي که بر امام رضا سجده ميکند، نميخواهد امام رضا را بپرستد. سجده گراميداشت است. چند وقت پيش سخنراني داشتم، يک آقايي آمد بعد از منبر عمداً بلند بلند صحبت کرد که همه را تحت تأثير قرار بدهد. گفت: من از شرکي که شما شيعيان گرفتار هستيد، پاک شدم. نبايد در شهر امام رضا افکار وهابي وجود داشته باشد. گفتم: کدام شرک؟ گفت: اينکه شما زيارت امام رضا ميرويد و توسل به حضرت داريد، زيارت و توسل شرک است. گفتم: من دو آيه ميخوانم، اگر جواب اين دو آيه را دادي بحث را ادامه ميدهيم وگرنه بحثي نداريم. يکي سوره مبارکه يوسف آيه 97 است که قرآن کريم ميفرمايد: وقتي داستان حضرت يوسف تمام شد، برادرها نزد يعقوب آمدند و گفتند: «قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» تو از خدا بخواه ما را بيامرزد. اگر به امام رضا گفتيم: اي امام رضا تو از خدا بخواه ما را بيامرزد، اين شرک است. يکي هم آيه 64 سوره نساء است. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» اگر گنهکارها خدمت شما آمدند، پيامبر برايشان استغفار کند. اين شرک است؟ اين دو آيه را خوانديم، گفت: شما فقط همين دو آيه را بلد هستيد. يادمان باشد سجده بر امام هم کرديم، سجده گراميداشت است. سجده عبوديت داريم که اختصاص به خداوند دارد. فرشتگان هم در برابر حضرت آدم سجده عبوديت نکردند. يک سجده بزرگداشت هم داريم که مانعي ندارد.
اميرالمؤمنين اشاره کردند که چرا شيطان حاضر نشد سجده کند؟ گفت: من از آتش هستم و آدم از خاک است و قياس کرد. آنچه ابليس را زمين زد قياس باطل او بود. در روايات فراواني داريم بعضي از فرقههاي اسلامي گرفتار قياس شدند. چرا؟ خدا مرحوم آيت الله آصفي را رحمت کند، مقالهي مفصلي در اين زمينه دارند. وقتي صد سال از مبدأ اسلام گذشت، پرسشهاي ديني مردم زياد شد. جواب همه پرسشها در قرآن نبود، گرفتار قياس شدند چون حاضر به مراجعه به ائمه نبودند. ائمه تذکر ميدادند و ميفرمودند: يکي از سران فرقههاي اسلامي خدمت امام صادق آمد. ابوحنيفه خدمت امام صادق آمد، امام صادق فرمود: به من خبري رسيده است که تو قياس ميکني؟ فرمود: بله من در فتاوي قياس کردم. حضرت فرمود: اين کار را نکن. اول کسي که قياس کرد ابليس بود. گفت: من از آتش و او از خاک و آتش از خاک بالاتر است پس من نبايد به او سجده کنم. بعد حضرت چند سؤال پرسيدند. امام صادق فرمود: مگر نميخواهي قياس کني، نماز بالاتر است يا روزه؟ پس چرا بانوان در ايامي که معذور از انجام واجبات هستند، اين ايام که ميگذرد نمازهايشان قضا ندارد، روزههايشان قضا دارد؟ چرا خدا قضاي نماز را بر آنها واجب نکرده است. تو ميگويي نماز بالاتر است. جواب بده! در سؤال و جوابش ماند و چند سؤال ديگر حضرت پرسيدند و هيچکدام را نتوانست پاسخ بدهد. يکي از مشکلاتي که ابليس داشت 1- تکبر 2- حسادت 3- قياس بود.
در روايتي امام صادق فرمود، ما در جامعه زياد ديديم که بعضي ميگويند: نماز خواندن سخت است به ما نگو. ميگوييم: خمس بده. ميگويد: خمس مال نميدهم اما در طول سال کارهاي خير ميکنم. اينقدر به فقرا کمک ميکنم. يکوقتي آقايي به من ميگفت: ما از خدا طلبکار هستيم اينقدر پول در راه خدا ميدهيم. مثلاً خانمي ميگويد: دلت پاک باشد. در حجاب اينقدر اصرار نکن. همين خانمهايي که گاهي پوششهاي مناسب ندارند، نمازهايي ميخوانند، روزه ميگيرند. در يکي از کشورها اول ماه رمضان يک خانم خيلي باحجابي را ديدم، تا ديروز حجاب نداشت، گفتم: الحمدلله، گفت: نه اين حجاب براي ماه رمضان است. عيد فطر دوباره برميگردم به همان حالت. خدا عبادتي را ميخواهد که خودش فرمان داده است. اگر ما جا به جا کرديم اينها وسوسه ابليس است. امام صادق فرمود: ابليس به خدا گفت خدايا مرا از سجده بر آدم عفو کن، « أَنَا أَعْبُدُكَ عِبَادَةً لَمْ يَعْبُدْكَهَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ» عبادتي ميکنم که ملک مقرب و نبي مرسلي اينطور عبادت نکرده باشد. مرا معاف کن، اين وسوسه ابليس است. اميرمؤمنان شش هزار سال عبادت کرد. اگر سالهاي آخرت باشد، تعداد سالهاي آخرت چقدر است؟ قرآن کريم ميفرمايد: يک روزش پنجاه هزار سال است. يک روز قيامت پنجاه هزار سال است. شش هزار سال اينطور عبادت کرده باشد. اميرالمؤمنين ميفرمايد: شايد از اين سالهاي قيامت باشد. گفت: خدايا اين سجده را از من نخواه، عبادتي ميکنم که هيچ ملک و مقربي نکرده باشد. خدا اگر حجاب را خواسته، حجاب با زيارت عاشورا درست نميشود. خبر دارم از خانمهايي که حجاب ندارند ولي زيارت عاشورا و جمکران ترک نميشود. خدا به ابليس فرمود: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَةَ لِي إِلَى عِبَادَتِكَ إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ» (تفسير القمي/ج1/ص42) خداوند فرمود: آنچه من ميخواهم نه آنچه تو ميخواهي. قلبت پاک باشد! چه کار به حجاب و نماز و حلال و حرام من داري؟!
شريعتي: امروز صفحه 244 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. روز شنبه با حضور کارشناسان برنامه از شهر مقدس قم در اختيار شما هستيم.
حاج آقاي حسيني قمي: سوره مبارکه ابراهيم آيه 22 ميفرمايد: فرداي قيامت شيطان از خودش دفاع ميکند و ميگويد: خدايا اينها بي خود گردن من نگذارند. «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُم» خودتان را سرزنش کنيد. مرا سرزنش نکنيد. 124 هزار پيامبر شما را دعوت کرد، قبول نکرديد، دعوت مرا قبول کرديد. آنوقت ميگوييد: شيطان ما را فريب داد. توجيهي براي گناه خودمان نداشته باشيم.
شريعتي:
اي قبله ابرهاي بار آور تو *** دريا به نماز ايستاده در تو
باران که گرفته است تسبيح به دست *** دارد صلوات ميفرستد بر تو
«فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ «70»قالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ ما ذا تَفْقِدُونَ «71»قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ «72»قالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ ما كُنَّا سارِقِينَ «73»قالُوا فَما جَزاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كاذِبِينَ «74»قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ «75»فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَها مِنْ وِعاءِ أَخِيهِ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ «76»قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُونَ «77» قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنا مَكانَهُ إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»
ترجمه آيات: پس چون بارهاى برادران را مجهّز و مهيا ساخت، ظرف آبخورى (گران قيمتى) را در خورجين برادرش (بنيامين) قرار داد، سپس منادى صدا زد؛ اى كاروانيان! قطعاً شما دزد هستيد. (برادران يوسف) رو به ماموران كردند و گفتند: شما چه چيزى را گم كردهايد. گفتند: پيمانه و جام مخصوص شاه را گم كردهايم و براى هركس آن را بياورد، يك بار شتر (جايزه) است و من اين را ضمانت مىكنم. گفتند: به خدا سوگند شما مىدانيد كه ما براى فساد در اين سرزمين نيامدهايم و ما هرگز سارق نبودهايم. (مأموران يوسف) گفتند: پس اگر دروغ گفته باشيد، كيفرش چيست؟گفتند: كيفرش چنين است كه هر كس پيمانه در بارش پيدا شود، خود او جزاى سرقت است (كه به عنوان گروگان يا برده در اختيار صاحب پيمانه قرار گيرد) ما (در منطقه كنعان) ظالم (سارق) را اينگونه كيفر مىدهيم. پس (از پذيرش كيفر، ماموران شروع به بازرسى كرده و) قبل از بارِ برادرش، به (بازرسى) بار ساير برادران پرداخت، سپس پيمانه را از بار برادرش بيرون آورد. ما اينگونه براى يوسف تدبير كرديم، زيرا طبق قانون شاه مصر، يوسف نمىتوانست برادرش را بازداشت كند، مگر آنكه خدا بخواهد (كه كيفر سارق در كنعان را مقدّمه بازداشت اين برادر قرار مىدهد.) ما هر كس را كه بخواهيم (و لايق باشد) درجاتى بالا مىبريم و برتر از هر صاحب دانشى، دانشورى است. (برادران) گفتند: اگر او سرقت كند (جاى تعجب نيست، زيرا) پيش از اين نيز برادر او دزدى كرده بود. يوسف (اين تهمت را) در دل خود پنهان داشت و (با آنكه ناراحت شده بود) به روى آنان نياورد. (ولى) گفت: موقعيّت شما بدتر (از او) ست و خداوند به آنچه توصيف مىكنيد داناتر است. (برادران) گفتند: اى عزيز! همانا براى او پدرى است پير و سالخورده، پس يكى از ما را به جاى او بگير (و او را رها كن)، همانا ترا از نيكوكاران مىبينيم.