برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مهمترين احکام ديني؛ حقوق الهي و حقوق مردم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 26-05-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
به يک پيک تو ميبخشم تمام روز و شبها را *** که تسکين ميدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان با لهجهات حسي غريب مشترک دارم *** فضا را يک نفس پر کن به هم نگذار لبها را
به دست آور دل من را، چه کارت با دل مردم *** که واجب را به جا آور، رها کن مستحبها را
بيا اين بار شعرم را به آداب تو ميگويم *** که دارم ياد ميگيرم زبان با ادبها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگير است اي عابر *** براي هر قدم يک دم نگاهي کن عقبها را
شريعتي: سلام به روي ماه شما، سلام به شما و ايمان سرشار شما، بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي حسيني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان و شنوندگان راديو قرآن دارم. عزيزاني که از شبکههاي مختلف برنامه را ميبينند، به همه عرض سلام دارم.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که روزهاي پنجشنبه ما در ماه ذي القعده مزين به حضور جنابعالي است و بحث احکام که خيلي مورد نياز بود را شنيديم. حاج آقاي حسيني دو چيز را از غربت در آوردند يکي نهجالبلاغه شريف و ديگري هم بحث احکام بود که با بيان فصيحشان ما را با احکام آشنا کردند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني: چون فردا 25 ماه ذي القعده است، دحو الارض است. روزي که زمين گسترش پيدا کرد. عزيزان حتماً به مفاتيح مرحوم محدث قمي مراجعه کنند. در سال چهار روز هست که روزهاش ممتاز است و معادل شصت سال هست. يکي دحو الارض است. عزيزان حتماً از روزه فردا غفلت نکنند، اگر روزه قضا دارند حتماً بايد نيت روزه قضا را بکنند. آنهايي که روزه قضا دارند، بارها گفتيم، نميتوانند فقط نيت مستحبي کنند. انشاءالله ثواب روزه مستحبي را هم خداوند به آنها عطا خواهد فرمود. از روزه فردا غفلت نکنند که هم جمعه و هم دحوالارض است. در ميان اعمال فراواني که فردا مستحب است، مرحوم ميرداماد از علماي بزرگ شيعه يک رسالهاي دارند. رسالهي «اربعة ايام» اين چهار روزي که در سال روزهاش ممتاز است، در اين رساله مطالبي را در مورد اين چهار روز نوشتند. ايشان مينويسند: در ميان همه اعمال دحو الارض، بهترين عمل دحوالارض از روزه معادل شصت سال بالاتر، زيارت مولايمان ابالحسن علي بن موسي الرضا(ع) است. کساني که مشهد مشرف هستند، بمانند و جايي نروند. فردا دحوالارض روز زيارتي امام رضا(ع) است. اگر هم مشهد مشرف نيستند روز زيارتي دحوالارض 25 ذي القعده، خودشان را به حرم امام رضا برسانند.
شريعتي: مسألهي اول امروز را فرموديد، مسأله دوم را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: به نظرم ما يک مقدار به مسائل حق الناس و مسائل مالي بپردازيم. گاهي مورد غفلت قرار ميگيرد. يکوقت انسان نماز نخوانده و روزه نگرفته است، آن هم دِيني بر گردن انسان است. ولي يکوقت بدهي مالي داريم. بدهي مالي را حتماً بايد جبران کنيم. حق الناس را حتماً بايد جبران کنيم. البته محدوده حق الناس هم به اين چند مسألهاي که ميگوييم نيست. خيلي از اين وسيعتر است. متأسفانه امروز فکر ميکنند حق الناس يعني از ديوار مردم بالا بروي. پولي کسي را بزني حق الناس است. اينها درست است اما وقت مردم چطور، حق الناس نيست؟ خدا مرحوم محدث قمي را رحمت کند. گفتيم: يک وقت مرحوم حاج ميرزا علي آقاي محدث زاده پسر ايشان منبر رفت، حديثي خواند. بعد از منبر کسي آدرس حديث را سؤال کرد، ايشان گفته بود: نميدانم. در عالم رؤيا پدر را ديد. پدر فرمود: آدرس حديث فلانجا است ولي بدون مطالعه منبر نرو. وقت مردم امانت است. معلمي که سر درس ميرود، استاد دانشگاه، پزشکان خيلي بايد حق الناس را رعايت کنند.
همان هفته يک کسي در قم به من گفت: من مطب دکتر رفتم. به من گفتند: ساعت 7:30 بيا، من هم سر ساعت رفتم. گفتم: آقاي دکتر تشريف دارند؟ گفتند: الآن از تهران حرکت کردند. وقتي که بيمار ميدهند همزمان با وقتي است که تازه دکتر دارد از تهران حرکت ميکند. باز هفته بعد رفتيم دوباره همين اتفاق افتاد. مريض دو ساعت زودتر از دکتر بيايد بنشيند. اين حق الناس نيست؟! مريض حال ندارد، مشکل دارد. وقتش برايش ارزش دارد. بينندگان به ما پيام بدهند اگر تا به حال پزشک رفتند معطل نشدند، سر ساعت داخل رفتند. به ما بگويند ما تشکر کنيم!
عزيزي ميگفت: در يکي از اين کشورهاي اروپايي وقت پزشکي داشتم. رسم آنجا اينطور است که سر ساعت دکتر خودش از درون مطب بين مريض ميآيد سلام ميکند، با مريض همراهي ميکند و مريض را در اتاق ميبرد. من خيلي غصه خوردم. طرف مادر است، کار دارد، خانهدار است. بچهدار است. يکوقتي براي من پيش آمد. ميخواستم بچه را نزد متخصص اطفال ببرم. زنگ زدم چه ساعتي بيايم؟ گفت: فلان ساعت! من احتياطاً دوباره زنگ زدم. گفتم: ما بياييم؟ گفت: همين الآن بياييد. وقتي رفتم ديدم عين چهل مريض نشستند و هنوز اين پزشک نيامده است. گفتم: من به شما زنگ زدم! کار و وقت و زمان و آبرو و جان مردم حق الناس است.
کتابي که دست من هست استفتائاتي از آيت الله العظمي صافي گلپايگاني است. چون سوال يک مقدار مفصل است از ايشان نقل ميکنم و الا فتوا، فتواي همه مراجع است و اختصاص به ايشان ندارد. کسي سؤال کرد شخصي براي تربيت فرزندانش دست به کتک با کمربند و يا هر چيز ديگري ميزند و آنان را به وضعي تنبيه ميکند که جاي آن کبود و سياه ميشود و يا خون ميآيد. آيا چنين کاري شرعاً جايز است يا نه؟ جواب: زدن فرزند براي تأديب به صورتي که جايش سياه شود يا خون بيايد. فرمودند: تنبيه بايد به نحوي باشد که موجب ديه نشود. کسي ميخواهد تنبيه کند نبايد ديه بزند. يعني اگر سرخ شد بايد ديه بدهد. پس اگر طوري باشد که بدن يا صورت سرخ يا کبود و سياه شود و خون بيايد، حرام و معصيت است و به هريک ديه دارد. تفصيل آن در توضيح المسائل ذکر شده است. اگر در صورت کسي زدي سرخ شد، يک مثقال و نيم طلا ديه دارد. از سرخي گذشت و کبود شد، سه مثقال ديه دارد. از کبودي گذشت و سياه شد، شش مثقال طلا ديه دارد.
امسال ماه رمضان منبر بودم، يک جواني هرشب ميآمد نفر اول پاي منبر ما مينشست. يک روز گفتم: شما خيلي مقيد شدي. گفت: دنبال يک مسأله ميگردم. گفت: پارسال يک مسأله گفتي خيلي به نفع من شد. شما اينجا مسأله ديه را گفتي، پدر من در جلسه بود. پدرم آدم متديني است و وضع مالي خوب هم دارد. وقتي به خانه رفتيم، گفت: پسر ديدي آقا چه گفت؟ من اينقدر به صورت شما زدم و صورت شما سرخ و کبود شد، سياه شد، بيا با هم مصالحه کنيم. ديديم نميشود حساب کرد که چند بار زده و چقدر ديه دارد. گفت: ما کوتاه آمديم و مصالحه کرديم. با هم تفاهم کرديم و بيست ميليون تومان از بابا گرفتيم. گفت: حالا آمدم ببينم از آن مسألهها ديگر نداري؟
سر بچه هم نبايد کلاه گذاشت. مثلاً فرض کنيد من بچه را زدم، بايد سه مثقال طلا بدهم بعد بگويم: ماشاءالله، يک آدامس بدهم! بايد بداند که طلبش چقدر است و از چقدر دارد چشم پوشي ميکند. هرکسي به کسي بدهکار است، بايد مبلغ مشخص کند، بعد ميخواهند بگذرند، بگذرند. اگر مبلغ مشخص نباشد و اين گذشت، بعداً فهميد عجب! چه کلاهي سرش رفته است. قضيه سر بيست ميليون بوده است، ميتواند از طلب برگردد. بنابراين اگر خواستيد با بچه مصالحه کنيد به بچه بگوييد: پسرم من شما را زدم، ده ميليون بايد ديه بدهم. اگر به خوبي راضي شد که هيچ، اگر راضي نشد بايد همه را پرداخت کنيد.
پس فرمودند: تنبيه بايد به نحوي باشد که موجب ديه نشود، اگر طوري باشد که بدن يا صورت سرخ شود و يا کبود و سياه شود و خون بيايد، حرام و معصيت است و هريک ديه دارد که تفصيل آن ذکر شده است. ضمناً يادآوري شود زدن زياد مخصوصاً به صورت گفته شده در سؤال غالباً نتيجه معکوس دارد و در آينده عکس العملهاي غير مطلوب از طرف فرزندان دارد. به هر حال بايستي کمال ملاحظه را در تأديب فرزندان نمود که هدف تربيت باشد نه شفاء دل! پدر عصباني شده ميخواهد دلش خنک شود! که به خاطر حال عصبانيتي که پيدا شده پيش ميآيد.
گفتند: شخصي فرزند خودش را طوري زده که ديه واجب شده است. اين شخص ديه را به صاحب ديه نپرداخت تا فرزند بالغ شد. حال بايد ديه را به فرزند بدهد و اگر فرزند خودش ببخشد يا مصالحه کند بريء الذمه ميشود يا نه؟ فرمودند: بله! مورد سؤال فرزند بالغي است که ميخواهد ببخشد، اشکال ندارد. اگر فرزند ديه را ببخشد يا مصالحه کند يا کلش را بخشيد، پدر بريء الذمه ميشود.
سؤال کردند معلمي که شاگرد خود را کتک زده است به حدي که ديه واجب شود، ديه را به ولي شرعي ميدهند يا بعد از بلوغ به خودش ميدهند؟ الآن هفت ساله است و بالغ نشده است. سؤال کردند: اگر ديه را به پدر کودک دادند آيا او ميتواند مصرف کند يا بايد نگه دارد؟ جواب: فرمودند ديه به ولي شرعي طفل پرداخت ميشود. خداي نکرده معلم در صورت بچه زد و صورتش سرخ شد. بايد به ولي شرعي او ديه بدهد. يا به پدر بزرگش بدهد. يا اينکه پدر و پدر بزرگش از دنيا رفتند، به کسي بدهد که ولي شرعي او باشد. ولي بايد ديه را براي طفل حفظ کند يا به مصارف لازم او برساند. ولي ميتواند به عنوان قرض ديه را مصرف نمايد و بعد از بلوغ طفل به او بپردازد. پول را خرج ميکند اما يک دِيني است و بايد بدهد. طفل بعد از بلوغ ميتواند عفو نمايد. سر کلاس بچه را زدي به بچه بگوييد: ببخشيد. بچه حق بخشيدن ندارد! بعد از بلوغ ميتواند عفو کند و در صورت تمايل عين ديه را برگرداند.
ما در مسألهي خمس، بارها کلياتش را گفتيم. چون مسأله خمس خيلي مهم است. بارها گفتيم که خمس صريح قرآن است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» (انفال/41) تعريف خمس هم خيلي ساده است. شما از امروز اول فروردين، از اول شهريور يک حقوقي گرفتيد. به شغلي، صنعتي، تجارتي مشغول شديد. از اول شهريور حساب کن تا اول شهريور سال ديگر!
شريعتي: يعني هر شخصي بايد براي خودش يک سال معين و مشخصي داشته باشد؟
حاج آقاي حسيني: بله، شما اول شهريور اولين حقوق را گرفتيد. تا يک سال شما هرچه جمع کرديد، هرکاري ميخواهي طبق متعارف خرج کن. مشهد ميروي، مکه ميروي، اولاد داري، عروس داري، داماد داري، خانه ميخري، ماشين ميخري. همه کارهايت را انجام بده تا اول شهريور سال آينده. اول شهريور سال آينده بعد از دوازده ماه حقوقت را گرفتي، آخر سر نگاه کن اگر چيزي اضافه نيامد که هيچ، اگر کم آوردي هيچ! اگر نه، ديدي خدا الحمدلله به اين کسب برکت داده است. خانه و زندگي و سفر و ماشين و عروس و جهيزيه و همه کارهايت را کردي. باز ده ميليون اضافه داري. براي يکبار، اسلام ميگويد: از اين ده ميليون که اضافه آمده، هشتاد درصد براي خودت! بيست درصدش را به من بده! «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» براي خداست. خدا نياز ندارد. خداوند غني است. خدا قدرت به تو داده، زمين و زمان و توانايي و نشاط به تو داده است. تو شروع به کسب و کار کردي، حقوق گرفتي بسم الله! اضافه نيامد و کم آوردي هيچ! اما اگر اضافه آمد هشتاد درصد براي خودت و بيست درصد را به خدا بده. از اين بيست درصد نصفش سهم سادات فقير است در برابر زکات که به غير سادات ميدهند. يک ميليون هم خرج دين است، ميگويند: سهم امام زمان است که خرج دين و تبليغ دين ميشود. اين خمس است! حالا اصلاً دو ميليون نيست. شما آخر سر حساب کردي ده هزار تومان اضافه آوردي. هشت هزار تومان براي شما و دو هزار تومان خمس بده.
شکي نداشته باشيم، من اعتقاد دارم، الآن اگر در جامعه ما خمس نميپردازند، مشکل اعتقادي نيست. مشکل وسوسههاي شيطاني است و اينکه نميتوانيم دل بکنيم. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» (توبه/60) آقاي کشاورز، گندمت به هزار کيلو رسيد. 950 کيلو براي تو، پنجاه کيلو براي فقرا است. ندهي، پول فقرا را ميخوري. پانصد تا گوسفند داري. آقاي دامدار 495 گوسفند براي تو، پنج تا براي فقراست. اگر جامعه ما و کشاورز ما و دامدار ما زکات نميدهد، بحث اين نيست که اين کجا ميرود؟ زکات را بايد خودتان مستقيم به فقرا بدهيد. براي زکات نميخواهد به مرجع تقليد مراجعه کنيد. در محله شما هرجا فقير هست به آنها بدهيد. براي اينکه اين بهانهها از بين برود، بعضي مراجع ميفرمايند: شما سهم سادات را خودتان بدهيد. اگر شک داريد مواظب باشيد اشتباه نکنيد. بعضي از مراجع مثل آيت الله العظمي خويي (ره)، آيت الله العظمي سيستاني، آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، ميگويند: سهم سادات فقير را خودتان بدهيد. سهم امام را به مرجع تقليد بدهيد.
انشاءالله نباشد کسي که به وسوسه شيطاني گرفتار شده باشد، اگر احياناً دچار وسوسه شيطاني شد، نزد مرجع تقليد برو و بگو: شما کجا ميخواهيد هزينه کنيد؟ من خودم مباشرت کنم و مستقيم انجام بدهم. مگر ميشود از مرجع تقليدي که از او تقليد ميکنيم، حرام و حلال خدا را از او گرفتيم. آنوقت در مصرف ده هزار تومان، پنجاه هزار تومان، ده ميليون تومان به او اعتماد نکنيم؟ تو حلال خدا را از فتواي اين آقا گرفتي، حکم الهي را از او گرفتي، او را فقيه جامع الشرايط ميداني و بايد عادل باشد. اگر اين فقيه عادل نيست اصلاً نميتواني از او تقليد کني.
من صادقانه و از سر دلسوزي ميگويم. امروز در حوزههاي علميه من خبر دارم. از نزديک خبر دارم، چون مردم ما در پرداخت خمس و زکات کوتاهي ميکنند. هم کشاورزان و هم دامداران ما کوتاهي ميکنند. ما گفتيم همه کارهايشان را بکنند. هر خرجي دارند انجام بدهند، اگر اضافه آمد خمس و زکات بدهند. خمس براي کساني است که گرفتاري را ندارند و الا خمس بر گردنش نيست. من کساني را ميگويم که با وجود اينکه اضافه ميآورند اما در پرداخت خمس و زکات کوتاهي ميکنند. الآن در جامعه حوزههاي علميه ما که بناست آن عالم ديني که درس ميخواند و تبليغ ميکند، الآن اين هزينهاي که خرج تحصيل يک عالم وارسته که تمام وقتش را براي حوزه و براي درک دين گذاشته است، از حداقل حقوق کارگر کمتر است. حقوق کارگر امسال حدود يک ميليون تصويب شد. يک عالم، يک فاضل، کسي که سي سال تمام هم و غمش را ميگذارد، اينها کساني هستند که اگر در هر رشته ديگري ميرفتند، بهترين متخصص در آن رشته ميشدند. حالا آمده و وقتش را در اينجا گذاشته و بناست يک هزينه تحصيل در کنار اين کار به او داده شود، از حداقل حقوق يک کارگر کمتر است. کساني که قرار است طبيب روح و جان انسانها باشند. اينها حتماً وظيفه دين ما و وظيفه تکليفي ما هست. خوب در حوزه کساني هم هستند که صاحب قلم هستند يا صاحب بيان هستند، يا وضع مالي خانوادگيشان خوب بوده يا آقا قاضي است و فلان جا يک مسئوليتي دارد. اگر وهابيت دارد بچههاي ما را ميبرد و اگر تبليغ ميکند امکانات دارد. پول دارد. مگر بدون پول ميشود کاري کرد؟ مگر ميشود تبليغ کرد؟ هرگاه انسان از تجارت يا صنعت يا کسبهاي ديگر مالي بدست آورد، چنانچه از مخارج سال خود او و عيالاتش زياد بيايد بايد خمس يعني پنج يک آن را بپردازد. اين مسأله اول است.
شريعتي: انشاءالله همه بتوانيم عمل کنيم و باور اعتقاد داشته باشيم و مطمئن باشيم در بحث خمس و زکات قطعاً خداي متعال جايگزين خواهد کرد و اگر احياناً واهمهاي هست از وسوسه شيطان است که به خداي متعال پناه ميبريم. امروز سوره بقره تمام خواهد شد. از فردا آيات مبارکه سوره آل عمران را با هم تلاوت خواهيم کرد. انشاءالله عامل به دستورات اين کتاب آسماني باشيم.
«وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ «283» لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير «284» آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير «285» لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين «286»
ترجمه: و اگر در سفر بوديد و نويسندهاى نيافتيد، وثيقهاى بگيريد و اگر به يكديگر اطمينان داشتيد (وثيقه لازم نيست.) پس كسى كه امين شمرده شده، امانت (و بدهى خود را بموقع) بپردازد و از خدايى كه پروردگار اوست پروا كند. و شهادت را كتمان نكنيد و هر كس آنرا كتمان كند، پس بىشك قلبش گناهكار است و خداوند به آنچه انجام مىدهيد داناست. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، تنها از آنِ خداست. (بنابراين) اگر آنچه را در دل داريد آشكار سازيد يا پنهان داريد، خداوند شما را طبق آن محاسبه مىكند. پس هر كه را بخواهد (وشايستگى داشته باشد) مىبخشد و هر كه را بخواهد (ومستحقّ باشد) مجازات مىكند و خداوند بر هرچيزى تواناست. پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان دارد و همه مؤمنان (نيز) به خدا و فرشتگان و كتابها (ى آسمانى) و فرستادگانش ايمان دارند (و مىگويند:) ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمىگذاريم (و به همگى ايمان داريم) و گفتند: ما (نداى حقّ را) شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزش تو را (خواهانيم) و بازگشت (ما) به سوى توست. خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايىاش تكليف نمىكند، هركس آنچه از كارها (ى نيك) انجام دهد به سود خود انجام داده و آنچه از كارها (ى بد) كسب كرده به ضرر خود كسب كرده است. (مؤمنان مىگويند:) پروردگارا! اگر (در انجام تكاليف چيزى را) فراموش يا خطا نموديم، ما را مؤاخذه مكن. پرودگارا! تكليف سنگين بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان) بر كسانى كه پيش از ما بودند قرار دادى. پروردگارا! آنچه را (ازمجازات) كه طاقت تحمل آنرا نداريم، بر ما مقرّر نكن و از ما درگذر و ما را بيامرز و در رحمت خود قرارده، تو مولى و سرپرست مايى، پس ما را بر گروه كافران پيروز گردان.
شريعتي: اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: آيهاي که تلاوت شد متناسب با بحث ماست که گفتيم: حقوق مالي در اسلام خيلي تأکيد شده است. طولاني ترين آيه قرآن آيه 282 سوره مبارکه بقره است که در مورد مسائل مالي است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» هرکس سؤال کرد طولاني ترين آيه قرآن، کدام آيه است؟ آيه 282 سوره بقره،آيه حق الناس است. «وَ إِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا» طولاني ترين آيه سفارش به ثبت و ضبط مسائل مالي هست. اسلم فقط نماز و دعا نيست. مسائل مالي را طولاني ترين آيه ذکر کرده است.
در رسالهي امام (ره) آمده است، مهري که زن ميگيرد خمس ندارد. مهريه خمس ندارد. ارثي که به انسان ميرسد خمس ندارد. اگر مالي که به ارث انسان رسيد، ميدانيم از کسي رسيده است که او اهل خمس نبوده است. اگر مالي به انسان برسد و بداند کسي که اين مال از او به ارث رسيده است، خمس آن را نداده است. مثلاً پدر ما هيچوقت اهل خمس نبوده است. ارث خمس ندارد ولي از کسي به ما ارث رسيده که او اهل خمس نبوده است. اينجا فرمودند: بايد خمسش را بدهيد.
فرمودند: اگر به واسطه قناعت کردن چيزي از مخارج سال انسان زياد بيايد. يعني صرفه جويي کرده و زياد آمده است. آيا اين خمس دارد يا نه؟ بله بايد خمس بدهد. هرچيزي اضافه بيايد خمس دارد ولو با صرفه جويي باشد. اگر با عين پول خمس نداده، مثلاً ديروز سال خمسي من بوده و نرفتم خمس مالم را حساب کنم. با همين پول بروم يک جنسي را بخرم. يعني به فروشنده بگويد: اين جنس را به اين پول ميخرم! پول را بدهد و بگويد: اين فرش را به من بده! يا در وقت خريد قصدش اين باشد که از پولهايي که خمسش را نداده، فرمودند: اگر حاکم شرع اجازه داد، داد. اگر حاکم شرع اجازه ندهد، فرمودند: چنانچه حاکم شرع معامله پنج يک آن را اجازه بدهد معامله آن مقدار صحيح است و آن يک پنجم را بايد به حاکم شرع بدهد و اگر اجازه ندهد معامله آن مقدار باطل است. حاکم شرع منظور مجتهد و مرجع تقليد است. فرمودند: معامله آن مقدار باطل است. شما نسبت به يک پنجم معاملهات باطل است. شما مالک آن پول نبودي و مال شما نبوده است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَه» اگر با عين اين پول رفتي معامله کردي، معامله تو در اين يک پنجم باطل است.
شريعتي: الآن ما ميخواهيم شروع به خمس دادن کنيم. قدم اول چيست و بايد چه کنيم؟
حاج آقاي حسيني: کساني که تا به حال اهل خمس نبودند، بايد براي اولين بار به دفتر مراجع تقليد مراجعه کنند. وحشت هم نکنند. فکر ميکنند اگر الآن بروند مرجع تقليد به 110 زنگ ميزند که اينها را دستگير کنند. نه! اينطور نيست. شما برو حساب و کتاب کن، بر فرض هم که صد ميليون بدهکار شوي. آخرش بگو: ندارم بدهم! کسي کاري ندارد. شما بدهکار ميشويد و به مرور زمان پرداخت ميکني. افراد وقتي ميروند خيلي با خاطر آرام برميگردند. آرامش پيدا ميکنند.
مسأله بعدي که باز پرسيدند: اگر چيزي را که خمس آن داده نشده به کسي ببخشيم، مثلاً ديروز سال خمسي من بود، من نرفتم پرداخت کنم. اين پول را به شما ببخشم. صد هزار تومان به شما بدهم. از اين صد هزار تومان، بيست هزار تومان ملک شما نميشود. اگر چيزي را که خمس آن داده نشده به کسي ببخشم، پنج يک آن چيز براي او نيست.
ما براي خمس سال مشخص ميکنيم. اينکه ميگويند: سال در حقيقت آسان گرفتن است. اينکه انسان بخواهد هر روز مراجعه کند و يا اينکه هروقت يک منفعتي به دستش برسد و بخواهد خمسش را بدهد سخت است. ولي گفتند: نه، اين خيلي پيچيده نيست. شما يکسال را حساب کن و بعد از يک سال مراجعه کن.
خدا مرحوم آيت الله العظمي شاه آبادي را رحمت کند. ايشان ناراحت بود که چرا مردم دنبال مقامات و سير و سلوک راه نميافتند؟ کسي که امام راحل را توانست جذب کند. امام آنچنان جذب ايشان شد که معروف است امام فرمود: روحي به لطافت روح شاه آبادي نديدم. هفت سال در قم شاگردي ايشان را کرد. فرمود: اگر ايشان تهران نميرفت تا آخر عمر شاگردي ايشان را ميکردم. ميگويند: ايشان ناراحت بود که چرا مردم دنبال اين مقامات راه نميافتند؟ يکوقت يکي آمد گفت: ما تسليم هستيم. ديگر هرچه شما بگوييد ما گوش ميکنيم. ايشان سه دستور به آنها داد. يکي اين بود که فرمود: خمستان را ماهانه پرداخت کنيد. کمتر از يک سال خمستان را پرداخت کنيد. فرمودند: انسان ميتواند در بين سال هروقت منفعتي به دستش آيد خمس آن را بدهد و جايز است دادن خمس را تا آخر سال تأخير بياندازد و اگر براي دادن خمس سال شمسي قرار بدهد، مانعي ندارد.
کسي که مانند تاجر و کاسب بايد براي دادن خمس سال قرار دهد، اگر منفعتي بدست آورد و در بين سال از دنيا رفت، فرض کنيد اول مهر سال خمسي من است. من شهريور از دنيا رفتم. فرمودند: بايد مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت کسر کنند و خمس باقيمانده را بدهند. حالا که من سر يازده ماه از دنيا رفتم، تا اينجا بايد خمس را حساب کنند و پرداخت کنند.
شريعتي: اين آخرين جلسهاي است که ما در پنجشنبههاي ماه ذي القعده در خدمت شما بوديم. روزهاي بسيار دل انگيزي بود. آرزو ميکنم که انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. انشاءالله به زودي زود چشم ما به جمال نوراني شما روشن شود.
حاج آقاي حسيني: ماه ذي القعده است و فردا دحو الارض است. اگر زيارت امام رضا هم مشرف شديد ما را هم دعا کنيد. دعاي سيد الشهداء (ع) به امام سجاد را در عصر عاشورا بخوانيم. «بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ يا مَنْ يَقْدِرُ عَلى حَوآئِجِ السّآئِلينَ يا مَنْ يَعْلَمُ ما فِى الضَّميرِ يا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبينَ يا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومينَ يا راحِمَ الشَّيْخِ الْكَبيرِ يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ يا مَنْ لايَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» خدا را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم که حوائج همه ملتمسين دعا را برآورده بفرمايد. مريضها لباس عافيت بپوشاند. گرفتاريها بر طرف بفرمايد.
شريعتي: خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شکن، خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي. براي آمدنش دعا کنيم. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»