برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: فضايل اخلاقي در نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 19-02-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيزم. خانمها و آقايان، بينندههاي خوب و نازنين و شنوندههاي بسيار گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستيد باغ ايمانتان آباد باشد و تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. خيلي خوشحاليم که امروز هم در اين لحظات و دقايق مهمان لحظات ناب و نوراني شما هستيم. حاج آقاي حسيني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. در آستانه نيمه شعبان هستيم و ولادت حضرت وليعصر، انشاءالله مردم ديگر ميدانند و نيازي به گفتن نيست. براي حضرت وليعصر سنگ تمام ميگذارند انشاءالله. هم در شعار، هم در شعور، هم در جشنها، هم در مجالسي که انشاءالله معرفت ما را بيشتر کند. مث هميشه پيامهاي عزيزان را خوانديم. بيش از پنجاه صفحه پيام بود که واقعاً شرمنده الطاف عزيزان شدم. من يادآوري کنم که عزيزان گفته بودند چرا برنامه سحرگاهان شروع ميشود؟ الحمدلله تکرار برنامه ديگر بعد از نماز صبح پخش ميشود. يک مطلب ديگر اينکه نوشته بودند از طرف بانک کشاورزي تا 25 ميليون تومان کساني که از بانک کشاورزي قرض گرفتند، هم سودشان، هم جريمهشان بخشيده شده است. انشاءالله تا نيمه شعبان هم بقيه بانکها هم بپيوندند. جشن نيمه شعبان جشن حقيقي براي همه باشد.
شريعتي: ديشب کسي نوشته بود من ميدانم حاج آقاي حسيني تا الآن کتابخانه هستند. از طرف من به ايشان خسته نباشيد بگوييد. امروز منتظر هستيم که صحبتهاي شما را بشنويم.
بسم الله الرحمن الرحيم، پاي سفره نوراني اميرالمؤمنين، نهجالبلاغه، بخش حکمتها، حکمت 257 هستيم. خطاب حضرت به کميل هست. کميل يکي از بهترين ياران اميرالمؤمنين بود. دعاي کميل يادگاري است که او براي ما از اميرالمؤمنين نقل کردند. دعاي کميل را اميرالمؤمنين در سجده او تا آخرش را خواندند و کميل از اميرالمؤمنين ياد گرفته است. اميرالمؤمنين در شب نيمه شعبان سر به سجده گذاشتند و تمام دعا را در سجده خواندند و کميل ياد گرفت. بنابراين يکي از عبادتهاي خوب همين احياء شب نيمه شعبان هست که الحمدلله خيليها به اين احياء توجه دارند و يکي هم همين دعاي کميل خواندن است که امسال شب جمعه هست. کميل بعد به شهادت رسيد. پايان عمرش با شهادت بود.
حضرت به او ميفرمايد: «يَا کُمَيْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ يَرُوحُوا فِي کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ يُدْلِجُوا فِي حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ» به اهت سفارش کن که روزها دنبال کسب مکارم اخلاقي باشند، شبها هم دنبال رفع حوائج مردمي که در خواب هستند و در استراحت هستند. «مَنْ هُوَ نَائِمٌ» را شارحين نهجالبلاغه فرمودند: ما بايد طوري برويم که بيسر و صدا باشد. خواستيم خدمتي هم بکنيم خودش خواب است ولي شما به فکر خدمت رساني هستي. بي سر و صدا خدمت کنيد. آبرومندانه باشد. کسي متوجه نشود. ماشين راه نياندازيد که ما داريم در خانه فاني چيزي ميبريم. عکس و فيلم نگيريد! «فَوَالَّذِي وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ» حضرت قسم ميخورند. قسم به خداوند، «مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً» اگر کسي دلي را شاد کرد، «إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً» خداوند از اين سرور يک لطفي را ميآفريند، «فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ» روزي که خود اين آدم گرفتار شد، اين لطف «جَرَى إِلَيْهَا کَالْمَاءِ» خيلي تعبير لطيفي است. مثل آب که ميگردد و مسير خودش را پيدا ميکند، روزي که اين آقا گرفتار شد، آن لطف، «کَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ» مثل آب در سراشيبي که به سرعت ميرود و مسير را طي ميکند، آن روزي که اين آدم گرفتار شد، اين لطف اين گرفتاري را از او برطرف ميکند. «حَتَّى يَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِيبَةُ الْإِبِلِ» حضرت دو تشبيه دارد. پس خلاصه اين پيام اين است که شما دنبال کار خير باشيد، يقين داشته باشيد، همانطور که آب در سراشيبي مسيرش را پيدا ميکند، يک روزي که شما گرفتار شديد، آن لطفي که در حق ديگران انجام داديد، خداوند همان لطف را به شما برميگرداند و رفع گرفتاري شما ميشود.
من ذيل اين کلام در شرح نهجالبلاغه مرحوم تستري ديدم که دو قصه زيبا ايشان بيان کردند که چطور يک روز اين لطف به فرياد ما ميرسد. قصه اول را از کتاب معجم البلدان نقل کردند. ميدانيد معجم البلدان يکي از کتابهاي مهم است که تقريباً براي هفتصد سال پيش است. بسيار کتاب مهمي است. داستان اين است که مينويسند در استان دياربکر که يکي از استانهاي ترکيه هست و خيلي هم خوش آب و هوا است و الآن بالاي يک ميليون نفر جمعيت دارد و توريستي است. در آن استان در تاريخي که اينها نقل ميکنند، استانداري داشته که اين استاندار خيلي ذوق شعري داشته و با شعرا خيلي رسيدگي ميکرده است. شاعري که از راه دور ميآمد ميگفت: کاري نداشته باشيد و فقط سه روز از او پذيرايي کنيد و بعد از سه روز بياييد ببينيم براي ما چه شعري آورده است؟
يک شاعري به نام غسان، آمد سه روز پذيرايي شد و بعد از سه روز بايد شعر را ميبرد. اين بنده خدا بايد از قبل شعر را آماده ميکرد. اما نکرده بود. گفت: همانجا يک شعري ميگوييم. آنجا هم که آمد، هرچه اين سه روز به خودش فشار آورد، شعر نيامد. گاهي قريحه شعر باز نميشود. گفت: سه روز ما اينجا خورديم و خوابيديم، الآن برويم پدر ما را درميآورند. چه بگويم؟ يک نقشهاي ريخت و يک شعري از يک شاعر دوردستي که در يک محل ديگر بود را برداشت و فقط تلخيص را عوض کرد. آخرش شعر تخلص شاعر را عوض کرد و به نام خودش تمام کرد. گفت متوجه نميشوند. رفت شعر را خواند و او هم خيلي خوشش آمد و و تجليل کرد و گفت: عجب شعري گفتي؟ حق بود که ما اين سه روز از شما پذيرايي کرديم و يک جايزه مفصلي به او داد. يک آدم سخن چين فضولي رفت به اين استاندار گفت: سر شما کلاه گذاشتند. اين شعر براي او نبود. استاندار خيلي ناراحت شد. سخن چين گفت: اين شعر براي فلان شاعر به نام بني اسد است. اين استاندار براي اينکه بيشتر با اين شاعر برخورد کرده باشد، گفت: به خود شاعر اصلي بگوييد: شعر خودش را با دست خط خودش بنويسد و براي ما بفرستد که ما در چشم اين بکنيم و ديگر از اين بازيها براي ما در نياورد. اين فهميد جريان از اين قرار است و دارد رسوايي به بار ميآيد. باز يک نقشه ريخت! يک پيکي فرستاد زودتر از اينکه نامه اين استاندار برسد، رفع پيش شاعر و گفت: واقعيت اين است و ما اعتراف ميکنيم و يک اشتباهي کرديم. بالاخره قريحه ما باز نشد و چنين شد. تو به داد ما برس! آبروي ما را بخر. شاعر خيلي جوانمردي کرد. وقتي نامه استاندار آمد گفت: اين شعر براي تو هست و به دست خط خودت بنويس. گفت: نه! من اصلاً اين شعر را نميشناسم. شاعرش کيست؟ خبر ندارم. اولين بار است که اين شعر را ميشنوم. چرا آن بنده خدا را متهم کرديد؟ اين شعر براي من نيست. آمدند و اين سخن چين را تنبيه کرد و يک جايزه اضافهاي هم به غسان داد.
يک کار خير و يک کار خوب، يک فضيلت اخلاقي، به هر ترتيب اين بيچاره هم گرفتار شده است. منظور از اين داستان اين قسمت است که زمانه گذشت و اين شاعري که در آن منطقه زندگي ميکرد، تحت وسوسه قرار گرفت و مردم شهر عليه استاندار قيام کردند. اين هم همراهي کرد و قيامشان شکست خورد و او را نزد استاندار بردند. گفت: بايد پدر اين شاعر را در بياوريد. عليه من قيام کرده و با مردم همراهي کرده است. غسان گفت: اگر ميشود اين را به من ببخشيد. اصرار کرد و التماس کرد و او را بخشيدند. نزد ابن اسد آمد گفت: ميداني من چه کسي هستم؟ گفت: من چه شناختي از تو دارم؟ خبر ندارم! گفت: من همين قدر از تو ميدانم که تو فرشته آسماني هستي! ما عليه حکومت قيام کرديم و ما را دستگير کردند و اعدام کنند. گفت: من همان آدمي هستم که آن روز به من شعرت را دادي و آبروي ما را خريدي! لذا اميرالمؤمنان(ع) ميفرمايد: اگر در حق کسي خدمتي کرديد يقين داشته باشيد که مثل آب که در سراشيبي ميآيد و مسير خودش را پيدا ميکند، اين لطف روزي به فرياد تو ميرسد.
باز مرحوم تستري در شرح نهجالبلاغه يک قصه ديگري را هم نقل کردند. از حوصله اين مرد من تعجب ميکنم. تمام اين کتابها مثل اينکه در مشتش باشد، هر کلامي از اميرالمؤمنين را که ميخواند. دست ميکند از اين کتاب، از آن کتاب، قصهاي، حديثي، شعري در ميآورد و واقعاً تسلط عجيبي دارد. اصلاً اگر قصههاي شرح نهجالبلاغه را جمع کنند، کتاب جالبي ميشود و کمکي به فهم کلمات اميرالمؤمنين(ع) است. اين داستان در شهري به نام رقّه، همين رقّهاي که الآن در سوريه و درگيريهاي تروريستي در آن هست، آنجا کسي بود به نام خزيمه که آدم ثروتمندي بود. خيلي به فقرا رسيدگي ميکرد و دستگيري ميکرد ولي روزي ورق برگشت و خودش به صفر رسيد. خزيمه که از همه دستگيري ميکرد، اوضاع به هم ريخت و به صفر رسيد. ديگر خانه نشين شد. فرماندار شهر گفت: ما خزيمه را مدتي است نميبينيم! گفتند: بله ورق برگشته و هيچي نگفت. جلوي جمع چيزي نگفت. شبانه ناشناس نقاب زد، اينکه اميرالمؤمنين ميفرمايد: «مَنْ هُوَ نَائِمٌ» اگر راست ميگوييد، خدمت ميکنيد نقاب بزن! اگر راست ميگويي نگذار طرف بفهمد که شما چه کسي هستي. فرماندار شبانه در خانهاش آمد و نقاب زد و يک کيسه پول به او داد. خزيمه گفت: تو چه کسي هستي؟ گفت: معرفي نميکنم. گفت: معرفي نکني نميگيرم! گفت: نگويي نميگيرم. گفت: پس من يک رمزي ميگويم «انا جابر اثرات الکرام» ما زمين خوردهها را بلند ميکنيم. هرکس زمين خورد ما زير بازويش را ميگيريم. تو رمز را بدان و بيش از اين ديگر تحقيق نکن. اين آقا آمد و پول را داد و برگشت. فرماندار وقتي برگشت، ديروقت بود. چطور اين وقت شب تنها بدون محافظ و نگهبان بيرون رفته بود، خانمش مشکوک شد! تو اين وقت شب کجا رفته بودي؟ او هم نميخواست جريان را بگويد. هرچه اصرار کرد، گفت: نه بايد داستان را بگويي. گفت: رمزي ميگويم و جايي نقل نکن.
خزيمه که وضع مالياش خوب شد و شخصيتي شد و نزد سليمان بن عبدالملک رفت. گفت: خيلي وقت است نبودي؟ گفت: ما زمين خورديم. کسي که زير بال زمين خوردهها را ميگيرد به داد ما رسيد. هرچه هم گفتيم: نگفت که چه کسي است. گفت: کاش ميپرسيدي و تحقيق ميکردي. گفت: نقاب به چهره داشت و من او را نشناختم. گفت: اگر او را شناختي به ما خبر بده. خليفه خيلي از اين آقاي خزيمه خوشش آمد، چون رفيق سليمان بود و بعد از مدتها او را نديده بود. گفت: الآن که داري برميگردي بگذار ما حکم فرمانداري را به تو بدهيم! فرماندار را برکنار ميکنيم و تو فرماندار شو. حکم فرمانداري را گرفت و اين خوش انصاف آمد اول کاري که کرد حسابرسي مالي کرد و گفت: پولها را کجا خرج کردي؟ خوب از پولهايي که نميخواست به کسي بگويد به خزيمه داده بود. خوب حساب مالي درست در نيامد و او را به زندان انداخت. چند روزي زندان بود، خانمش متوجه جريان شد. براي فرماندار جديد پيغام داد که اين کسي که در زندان کردي به غل و زنجير زدي، يادت باشد «جابر اثرات الکرام» است. همين کسي است که نصف شب ميآمد و زير بازوي زمين خوردهها را ميگرفت! او ديگر از شرمندگي مرد! خيلي خجالت کشيد.
متأسفانه شايد ما فکر کنيم اينها افسانه است. از بس بعضي از فضيلتهاي اخلاقي در جامعه ما کمرنگ شده است. خزيمه رفت عذرخواهي کرد. گفت: خانم شما به داد ما رسيد و خبر داد. گفت: بايد يک جايي برويم. گفت: خليفه از من پرسيده بود اين جابر اثرات الکرام چه کسي است؟ بلند شو من تو را ببرم و بگويم تو چه کسي هستي که زير بازوي زمين خوردهها را ميگيري. خليفه حکم استانداري به او داد. خزيمه سر جاي خود فرماندار ماند و او هم استاندار شد. متأسفانه امروز تا دولتها عوض ميشود تا چايچي فلان استان هم عوض ميشود.
باز مرحوم علامه شوشتري اين قصه را به اين مناسبت عرض ميکند که اميرالمؤمنين(ع) فرمود: مطمئن باشيد اگر شما يک روز کار خيري انجام داديد، شما دلي را شاد کرديد، اين شاد کردن دنبال شماست. اگر روزي هم شما زمين خورديد، مثل آبي که در سراشيبي مسير خودش را پيدا ميکند. يقين بدانيد روزي اين به فرياد شما ميرسد.
شريعتي: من معتقد هستم اگر روزي به کسي لطفي کرديم، خوبي کرديم، حتي اگر او در حق تو بدي کرد، روزي از راه ديگري به داد تو ميرسد.
حاج آقاي حسيني: من يکبار ديگر اين جمله را باز ترجمه کنم. حکمت 257 نهجالبلاغه، اميرالمؤمنان به کميل فرمود: روزها دنبال کسب مکارم اخلاقي باشند، شبها هم دنبال رفع حوائج مردمي که در خواب هستند. يعني بي سر و صدا و آبرومندانه! «فَوَالَّذِي» حضرت قسم خوردند که به خدا قسم اگر کسي دلي را شاد کند، خدا از اين شادي يک لطفي را ايجاد ميکند که روزي که خودت گرفتار شدي، اين لطف به فريادت ميرسد. «جَرَى إِلَيْهَا کَالْمَاءِ فِي انْحِدَارِهِ» مثل آب در سراشيبي مسيرش را پيدا ميکند «حَتَّى يَطْرُدَهَا» تا اين گرفتاري را از آنها برطرف کند.
يک داستان ديگري هم از امام صادق(ع) نقل کنم. داستان جالبي است که مرحوم تستري اين را نقل کردند. در کافي مرحوم کليني(ره) است. امام صادق يک صحابي به نام صفوان داشت. صفوان جمال، شتربان بود. شترهاي خودش را کرايه ميداد. ميگويد: من خدمت امام صادق(ع) بودم. کسي از راه رسيد و گفت: ما هرچه در اين شهر ميگرديم و ميخواهيم شتري کرايه کنيم، پول نداريم، کرايه نداريم. حضرت فرمود: اين صفوان جمال است. هنرش اين است. صفوان بلند شو و مشکل اين برادر ايماني را حل کن. صفوان رفت و مشکل برادر ايماني را حل کرد و برگشت. حضرت پيگيري کردند. فرمودند: چه کردي؟ گفت: الحمدلله! خدا مشکل او را حل کرد. حضرت فرمود: بدان، «أَمَا إِنَّكَ أَنْ تُعِينَ أَخَاكَ الْمُسْلِمَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَوَافِ أُسْبُوعٍ بِالْبَيْتِ مُبْتَدِئاً» (كافي، ج 2، ص 198) يک هفته مکه برويد و شبانه روز بخواهيد طواف کنيد، چقدر وقت ميبرد. اين از يک هفته طواف، آنهايي که مکه و کربلا ميروند الآن شب نيمه شعبان بخواهيم يک جشن ولادتي برويم، فرض کن خانم شما ميگويد:آقا مواظب بچه باش! شما باش من امشب بروم. يقين داشته باش بيشتر ثواب داري. مادري داري، پدري داري، مادربزرگي داري، پدربزرگي داري، يک کسي گرفتاري دارد، کاري دارد، قطعاً جشن امام زمان ارزش است. اما يادمان باشد. فرمود: اگر حاجت اين مؤمن را برآورده کني از يک هفته طواف بيشتر ثواب دارد.
حضرت اين داستان را فرمودند. فرمودند: کسي خدمت امام حسن(ع) آمد. حضرت مسجد بودند. کاري داشت، مشکلي داشت. گفت: بلند شويد با من فلان جا برويم. حضرت همراه او راه افتاد. در راه که حضرت آمدند بروند، ديدند اِ... جلوتر از ما امام حسين آنجا بود. گفت: مؤمن، امام حسين اينجا بود. چرا به امام حسين نگفتي؟ گفت: اتفاقاً من مي خواستم بروم. به من گفتند: امام حسين معتکف است، کاري با او نداشته باشيد. اعتکاف او به هم ميخورد. چيزي به او نگوييد. من مسجد آمدم تا شما را ببينم. حضرت فرمود: اشتباه گفتند. کساني که نگذاشتند نزد برادرم بروي، اشتباه کردند. اگر ميآمد از اعتکاف يک ماه براي او بالاتر بود.
گاهي ما اين سبک، سنگينها را يادمان ميرود. فکر ميکنيم عبادت فقط نماز خواندن است. نماز خواندن قطعاً خوب است. عبادت خوب است ولي به جاي خودش يادمان باشد امام حسن فرمود: اگر به برادرم امام حسين ميگفتي، اعتکاف را رها ميکرد و دنبال تو ميآمد و ثوابش از يک ماه اعتکاف براي او بيشتر بود.
من سه حکمت ديگر در نظر گرفتم بخوانم. حکمت بعدي حکمت 19 نهجالبلاغه است. اميرالمؤمنين فرمود: «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَيَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ» حضرت ميفرمايد: يکوقت «ذَوِي الْمُرُوءَاتِ» آدمهاي جوانمرد، آدمهايي که شخصيتي براي خودشان دارند. اهل مروت و مردانگي هستند، اينها اگر اشتباهي کردند، «أقيلوا» يعني اقاله کنيد. «فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَيَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ» آدمهاي خوب و جوانمرد که مردانگي و فتوت در زندگيشان هست اگر يک روزي هم زمين بخورند، اشتباهي هم بکنند، «إِلَّا وَيَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ» دستش در دست خداست. خدا او را بلند ميکند. اگر انسان اهل مردانگي و جوانمردي و دستگيري از ديگران باشد، يک روزي هم اشتباه کند، حضرت ميفرمايد: شما هم از اشتباه او بگذريد. آدمهاي خوب و با شخصيت اشتباهي کردند، شما بگذريد. فرق بگذاريد. کوتاه بياييد.
مشکل جامعه ما اين است که يکباره به سيم آخر ميزنيم. تعبير بسيار جالبي در کلام حضرت است، ميفرمايد: «ان کف الله تعالي عليهم» حضرت دستشان را بالا آوردند و فرمودند: دست خدا بالاي سر اينهاست، يک روزي هم اشتباه کنند و مشکلي پيدا کنند، خدا يک روز به فريادشان ميرسد. پس شما هم گذشت کنيد.
«ذَوِي الْمُرُوءَاتِ» يعني چه؟ مردانگي را هرکس يک طور معنا ميکند. به چه کسي جوانمرد ميگويند؟ يک نفر خدمت رسول الله آمد و گفت: من خيلي آدم خوبي هستم. حضرت چهار حالت براي او بيان کردند. فرمودند: اگر عقل داري آدم با فضيلتي هستي. مروت و جوانمردي، اگر اخلاق داري، مروت داري و جوانمرد هستي. ما به چه کساني جوانمرد بگوييم؟ آدمهايي که خوش اخلاق باشند. آدمي که اخلاق داشت به فرياد ديگران ميرسد. زمين خورده را بلند ميکند. به زن و بچهاش ظلم نميکند. در جامعه ظلم نميکند. رسول خدا فرمود: معيار اين است. به هرکسي جوانمرد نگوييم. مروت و مردانگي و جوانمري به تعبير پيامبر خدا کسي جوانمرد است که اخلاق داشته باشد. بعد فرمود: اگر پول داري، ميتواني به مالت بنازي که ما پول داريم. اگر تقوا داري، دين داري. پس يادمان باشد که حضرت ميفرمايد: «أَقِيلُوا ذَوِي الْمُرُوءَاتِ» آنهايي که مردانگي دارند و جوانمردي دارند. شخصيت اخلاقي دارند. هميشه دستگير ديگران هستند و خوش اخلاق هستند، شاد و شاداب هستند، اخمو نيستند. اگر اشتباهي هم کرد، با او ملاحظه کنيد. اينطور آدمها اگر زمين بخورند، دستش در دست خداست و خدا او را بلند ميکند و حضرت فرمودند: خدا بر سر اينها سايه افکنده است.
البته ممکن است بينندهها پيام بدهند و بگويند: شما از چه ترويج ميکنيد؟ پس اينهايي که هر خطايي کردند... نه! در روايت داريم «وَ أَقِيلُوا الْكِرَامَ عَثَرَاتِهِمْ إِلا فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ» (دعائمالاسلام، ج 2، ص 465) يکوقت يک کار حرامي انجام ميدهد و حقي را ضايع ميکند. حد الهي تعطيل نميشود، اما قبل از حد الهي به ما ظلمي کرده و اشتباهي کرده، مخصوصاً اينجا اهل گذشت باشيم.
«اقيلوا» اقاله يعني گذشت، در فارسي معنا ميکنند، ميگويند: اگر کسي جنسي خريد، آمد پس بدهد، اقاله کنيد و جنس را پس بگيريد. آقا شما جنسي را به کسي فروختي، اين بنده خدا پشيمان شد. پس بگير! در بازارها تابلو زدند: جنس فروخته شده پس گرفته نميشود!!! درست ضد دستوري که اسلام گفته: اقاله مستحب است. پس بگيريد. در اروپا پس گرفتن قانوني قانوني است. شما تا يک ماه اگر جنس را خريدي از شما پس ميگيرند با همان برخوردي که به شما فروختند. گاهي ما پس ميگيريم، اما طوري برخورد ميکنيم که طرف ميگويد: چه غلطي کردم جنس را پس دادم!
متأسفانه بعضي از ما به جاي اينکه اين را ياد بگيريم که دستور ديني خودمان هست، آنجا هم ميرويم سوء استفاده ميکنيم. من ديدم بعضي از ما متأسفانه جنسي را ميگيرد، ميداند قانون است يک ماه پس ميگيرند. تا 29 روز از آن استفاده ميکند، مثلاً يک پالتويي را ميخرد، 29 روز استفاده ميکند، روز سيام ميرود پس ميدهد. اين خيلي بد است، تصرف در مال است. حقي را ضايع کردن است. اقاله به معني باز پس گرفتن است. در بازار اسلامي ما انشاءالله رواج پيدا کند.
شريعتي: امروز بعد از ظهر انشاءالله در نمايشگاه کتاب حوالي ساعت 16:30 منتظر شما هستيم. سالن A3 راهروي پنج، غرفه شماره 42 که محصولات فرهنگي برنامه سمت خدا و کتابهاي کارشناسان عزيز ما را ميتوانيد تهيه کنيد. امروز صفحه 575 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه مزمل و آيات ابتدايي سوره مبارکه مدثر در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«إِنَ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «20»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ «1» قُمْ فَأَنْذِرْ «2» وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ «3» وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ «4» وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ «5» وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ «6» وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ «7» فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ «8» فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ «9» عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ «10» ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً «11» وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً «12» وَ بَنِينَ شُهُوداً «13» وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً «14» ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «17»
ترجمه: همانا پروردگارت مىداند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند، نزديك به دو سوم شب يا نصف آن يا يك سوم آن را به عبادت برمىخيزيد و خداوند شب و روز را اندازهگيرى مىكند. او مىداند كه شما نمىتوانيد به طور دقيق آن را احصا كنيد. از اين رو شما را بخشيد (و حساب دقيق شب را از شما برداشت) پس آنچه ميسّر است از قرآن بخوانيد. خداوند مىداند كه برخى از شما بيمار خواهند شد و گروه ديگرى به سفر مىروند تا از فضل خدا (رزق) جويند و گروه ديگرى در راه خدا به جهاد مشغولند (و از تلاوت قرآن باز مىمانند) پس (اكنون كه فرصت داريد) هرچه مىتوانيد از قرآن بخوانيد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به خداوند وام دهيد، وامى نيكو (بدانيد كه) آنچه براى خود از پيش فرستيد، آن را نزد خدا نيكوتر و با پاداشى بزرگتر خواهيد يافت و از خداوند طلب آمرزش كنيد كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است.
به نام خداوند بخشنده مهربان، اى ردا بر خود كشيده. به پا خيز و هشدار ده. و پروردگارت را بزرگ بدار. و لباست را پاكيزه دار. و از پليدى دور شو. و (در عطا) منّت مگذار. و (كارت را) بزرگ مشمار و به خاطر پروردگارت صبر كن. پس هنگامى كه در صور دميده شود. پس آن روز، روز سختى است. بر كافران آسان نيست. مرا واگذار با آن كه خود به تنهايى آفريدم. و به او مالى پيوسته و در حال فزونى دادم. و پسرانى كه در كنارش حاضرند. و براى او اسباب كاميابى را به طور كامل آماده كردم. با اين حال، طمع دارد كه بيفزايم. هرگز، زيرا او به آيات ما عناد مىورزد. به زودى او را به گردنهاى سخت گرفتار مىكنم.
شريعتي: انشاءالله بهترينها نصيب شما شود. اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: آيهاي که تلاوت شد، آيه پاياني سوره مزمل چند دستور اخلاقي کنار هم دارد که اين رديف بودن آن خيلي مهم است. نگاه دين نگاه جامعي است. از جهاد تعريف ميکند، «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» هرچقدر ميتوانيد قرآن بخوانيد. «وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» نماز بخوانيد و زکات مالتان را بدهيد. «وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» قرض بدهيد. اينها هم رديف هم هستند. نماز و زکات و قرض و جهاد و تلاوت قرآن. نگاه دين نگاه جامعي است. اينکه فکر کنيم فقط قرآن بخوانيم و فقط خدمت به خلق کنيم، نه! اگر جهاد بوديم، در ميدان مبارزه بوديم. اهل قرض دادن بوديم. اهل نماز بوديم و اهل زکات بوديم. اين نگاه جمع است.
شريعتي: هفته قبل که خدمت حاج آقاي ميرباقري بوديم، ايشان يک نکاتي را از جزء سي قرآن کريم براي ما گفتند. از سورههايي که انتخاب کردند و شرح دادند و تفسير کردند. نکات خوبي را شنيديم. بحثي ايشان در مورد سوره مبارکه کافرون و صف بندي جبهه اسلام و کفر داشتيم و نبي مکرم اسلام و مقامات و شئون ايشان، الحمدلله در ايام نمايشگاه بين المللي کتاب تهران چاپ شده و به بازار عرضه شده و مقام بسم الله و سوره کافرون، تحت عنوان «تأملات قرآني» جلد اول هست و سلسله مباحث برنامه سمت خداست که حاج آقاي ميرباقري زحمت کشيدند و دوستانشان اين کتاب را تأليف کردند و عرضه کردند و انشاءالله دوستان مطالعه کنند و از مطالب اين کتاب بهرهمند شوند.
حاج آقاي حسيني: شب نيمه شعبان همه نمازها و دعاها جاي خود، احياي شب نيمه شعبان را هم فراموش نکنند. الآن 4:30 اذان صبح است و مردم هم تا ساعت يک و دو بيدار هستند. دو ساعت بيشتر بيدار بمانند و احياء بگيرند. به عبادت بپردازند و سعي کنند جلساتي که دور هم هستند به گناه کشيده نشود. دعاي کميل را هم بخوانند که در شب نيمه شعبان اميرالمؤمنين در سجده اين دعا را خواندند و به کميل ياد دادند.
حکمت بعدي حکمت 396 است، اميرالمؤمنين چهار مطلب را اينجا بيان کردند. 1- «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» مرگ آري و ذلت هرگز! چون ايام ولادت امام حسين(ع) سوم شعبان بود. جالب است اين را بگويم. قرآن کريم آيهاي در سوره مبارکه غافر دارد. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» (غافر/51) ما پيامبران و اولياء را ياري ميکنيم «فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» در دنيا و قيامت، خيلي براي من جالب بود. ديدم يکي از مفسرين اهل سنت در تفسير «في ظلال» براي سيد قطب هست که وقتي به اين آيه رسيد اين سؤال را مطرح کرده است. کجا خدا انبياء و اوليائش را در دنيا ياري کرده است؟ در قيامت بله، همه قيامت براي انبياء و اولياست ولي خدا در دنيا کجا ياري کرده است؟ ما ياري ميکنيم «رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» اين همه پيامبران را کشتند. سيدالشهداء را سر بريدند. اين همه ائمه را شهيد کردند. بني اسرائيل يک روز هفتاد نبي را ميکشتند. معاذ الله خدا که دروغ نميگويد. « إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» در تفسير في ظلال ميگويد: پيروزي مگر پيروزي خون بر شمشير است. اگر ما پيروزي خون بر شمشير را باور کنيم، چرا خدا ياري کرده است. مثالش جالب است. اين مفسر اهل سنت ميگويد. چون سيدالشهداء سوم شعبان دو ولادت دارد. يکي ولادت از مادر و يکي هم ولادت دومشان که سوم شعبان ورود حضرت به مکه است و مقدمه نهضت سيدالشهداء(ع) است. از سوم شعبان امام حسين به مکه رسيدند. «يستوي في هذا المتشيعون و غير المتشيعين» ميگويد: اولاً امام حسين براي شيعهها نيست. شيعه و غير شيعه، بعد غير شيعه هم نه فقط مسلمانها، «من المسلمين و كثير من غير المسلمين» شيعه، مسلمان، مسيحي، همه مليتها و اديان، امام حسين براي همه است. ميگويد: من از شما سؤال دارم. اگر امام حسين در 57 سالگي به شهادت نميرسيد، چقدر ديگر ميخواست عمر کند؟ ده سال ديگر، بيست سال ديگر، در 70 سالگي يا هشتاد سالگي به مرگ طبيعي از دنيا ميرفت. ميگويد: اگر سيدالشهداء هزار سال عمر ميکرد نميتوانست پيام خودش را به اين زيبايي که با شهادتش رساند، برساند. پس اين پيروزي است.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» مرگ آري، شهادت آري اما ننگ هرگز! «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّلُ» به کم قانع باش ولي اينکه به ديگران التماس کني و شخصيت خودت را از بين ببري، نه! از کلمات بسيار کوتاه و زيباست. نهجالبلاغه است. آهنگ کلام حضرت آموزنده است. آدم هرکجا خواست طمعي کند، يادش باشد «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّلُ» آدم به کم قانع باشد، يکوقت بله بايد ابزار زندگي همه فراهم شود. ما هميشه غصه ميخوريم،گرفتاري و مشکلات مردم، مسئولين بايد صد برابر اين، هزار برابر اين به فکر مردم باشند. اينها جاي خود است و ما نميخواهيم توجيه کنيم. ولي ما الآن در گرفتاري هستيم، آيا اين را بپذيريم يا توسل به اين معنا که ذلت را بپذيريم، پيش هرکسي آبروي خودمان را ببريم. به هر ابزاري متوسل شويم. «مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً لَمْ يُعْطَ قَائِماً» اگر کسي نشسته به خواسته خودش نرسد، ايستاده هم به خواستهاش نميرسد. بخواهيم ساده ترجمه کنيم، يعني اگر شما با تلاش معتدل و صحيح به خواستهات نرسيدي، يقين بدان با راههاي نادرست و غلط و حرامخواري نخواهي رسيد. «الدَّهْرُ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ، وَيَوْمٌ عَلَيْكَ» روزگار دو روز است، يک روز با تو هست، يک روز با تو نيست.«فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلاَ تَبْطَرْ» روزي که روزگار با تو هماهنگ است، مغرور نباش و خودت را گم نکن. «وَإِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ» روزي هم که با تو نيست، صبر کن، هردو آزمون توست. بارها گفتيم که آزمون فقر آزمون است. آزمون غنا آزمون است و معلوم نيست آزمون ثروت، آن چيزي که دنيا به اقبال کرده و همه چيز در کام ما هست، سختتر از آزمون فقر است.
شريعتي: چقدر لطيف و عميق، فقط بايد اميرالمؤمنين باشي و به راههاي آسمان آشناتر از راههاي زمين باشي که بتواني کلامي را با اين بلاغت و فصاحت و با اين عمق به تاريخ و به همه فرزندانت، «انا و علي ابوا هذه الامه» برساني.
حاج آقاي حسيني: از بينندگان تقاضا داريم در آستانه ولادت امام زمان(ع) هستيم، خيليها التماس دعا گفتند. اين ماه تنها ماهي است که هيچ شهادت و وفات در اين ماه نيست. ماه شعبان همه ولادت و جشن است. عيدي بدهيم که امام زمان هم به ما عيدي بدهد. با گذشتمان، صلحمان و بخششمان عيدي بدهيم که به ما عيدي بدهند. تقاضا ميکنم سه مرتبه اين آيه را تلاوت کنيد. «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» خدا را به حق حضرت وليعصر قسم ميدهيم که حوائج همه عزيزاني که التماس دعا گفتند را برآورده بخير بگرداند. به مريضها لباس عافيت بپوشاند. قرضشان ادا بفرما. امر ازدواج جوانها مقرر بفرما. حوائج دنيا و آخرت اينها را برآورده به خير بفرما. عيدي همه ما را به دست امام زمان مقرر بفرما.
شريعتي: بهترينها نصيب شما شود.