برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بررسي پيامهاي بينندگان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 26-11-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
آغوش سحر تشنهي ديدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشيد که در اوج فلک خانهي اوست *** همسايهي ديوار به ديوار شماست
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما بينندهها و شنوندههاي عزيزمان، انشاءالله هرجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. حاج آقاي حسيني سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: عرض سلام خدمت همه بينندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. مثل هميشه همهي پيامها را خوانديم و امروز هم انشاءالله به پيامهاي عزيزان پاسخ خواهيم داد. قبل از شروع مطلبي را يادآوري کنم. اين روزها اعلام کردند جريمهي بيمهي موتورسوارها را بخشيدند. از ده ميليون موتور سواري که داريم هشت ميليون بيمه نيستند. از اين فرصتي که تا آخر سال اعلام کردند، گفتند: اگر کسي بيايد بيمه کند گذشته را ميبخشيم. البته الآن بخشيدگي که باز معنا ندارد. مثل همين جريان، چون اگر کسي شش ماه بيمه نداشته باشد، ميگويند: جريمه را بخشيديم. چه جريمهاي؟ شما در اين شش ماه اگر براي اين آقا حادثهاي پيش ميآمد، خدمات ميدادي؟ ولي شما را جريمه ميکنند. اين جريمه کجا ميرود؟ اگر بيتالمال برود، ما حرفي نداريم. ميگويند: ما بايد جريمه شويم، گوشمالي لازم داريم، بيتالمال برو. مثل جرايم پليس، الآن اين جرايم در ستاد بيمه ميرود. يعني شش ماه، يک سال هيچ خدمتي نداده، آنوقت مطالبه جريمه ميکند. حالا لطف کردند گفتند: اين را نميگيريم. بخشودگي، تعبير بخشودگي صحيح نيست. تقاضا ميکنيم از عزيزان که هرطور هست اين کار را انجام بدهند.
شريعتي: يک سلام ويژه هم به هموطنان خارج از کشور داريم. هفته گذشته بحث ما خيلي مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت. امروز ببينيم براي ما چه آوردهايد.
حاج آقاي حسيني: هفته گذشته پيامهاي کارت پستالي خانمها در مورد آقايان را خوانديم. گفتيم: آقايان حالا جبران کنند. اين هفته هم پيامهاي خيلي خوبي رسيده است. اين هفته ميخواهم پيامهاي آقايان را بخوانم. انصافاً خوشحال شدم. به نظرم کساني که ميخواهند روي اين مسأله مطالعات جدي داشته باشند، اين پيامها را بخوانند، براي ديدگاهشان خيلي مهم است. من اين هفته پيامهاي خوب را به دو دسته تقسيم ميکنم. يک دسته همين پيامهاي کارت پستالي است. دسته ديگر هم تحليلي است. يعني دلايل اينکه چرا اينقدر اظهار رضايت کردند را بيان کردند. اين تحليليها براي کار ما مهمتر است. من دسته اول را خيلي سريع ميخوانم.
يکي از آقايان نوشته همسرم تاج مرصعي است بر سرم که نگهباني از آن بر عهدهي من است. يکي نوشته همسرم نامش فرشته است اما به راستي فرشته آسماني است و زبان من قاصر از بيان خوبيهايش است. يکي نوشته عزيزم تو روشنايي خانه ما هستي. نوشتند بدون همسرم زندگي تنگ و تاريک است. ديگري نوشته اگر به من گفته شود، فقط ميتوانم يک نعمت خدا را نگه دارم و ما بقي را تحويل دهم، همسر مهربانم را انتخاب ميکنم. آقاي ديگر نوشته همه فاميل به ما غبطه ميخورند. يک قصهي کوتاهي نوشته که جالب است. ايشان نوشته: من شب کار هستم. يک شب ساعت سه صبح از سر کار برگشتم. چون کليد خانه را برنگشته بودم، تا پنج صبح که همسرم براي نماز بيدار ميشود در نزدم. اين را در داستان اولياي خدا شنيده بوديم. در مورد آ ميرزا جواد آقاي تهراني هست، در مشهد يک چنين قصهاي معروف است.
باز کسي نوشته بهترين زن دنيا را دارم. مرا از فقيري به پادشاهي رساند. باز کسي نوشته بعد از خدا همسرم، پيام ديگري دادند که اگر بهشت زير پاي اين زن نباشد، زير پاي کيست؟ باز کسي نوشته: شرمندهام که نتوانستم کمي از محبت همسرم را جبران کنم. آقاي ديگري نوشته عاشق همسرم هستم، بعد از خدا همسرم! بخاطر سعه صدر، متانت، گذشت و خوش قلبيهاي او. آقايي نوشته: خانم من بينهايت خوب، مهربان، صبور، بيتوقع، سازگار و با تقواست. باز کسي نوشته: بعد از ازدواج فهميدم، اينکه قرآن ميگويد: همسر مايهي آرامش است يعني چه. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) اين پيامهاي کوتاه و تعبيرات لطيفي بود که آقايان داشتند. اگر کسي از اين قافله جا مانده است، چون خيليها نوشتند وقتي شما اين پيامها را ميخوانديد، يادمان آمد ما هم بايد بگوييم. در مورد خانمهايشان بگويند. در مورد شوهرانشان بگويند. پيامهاي فراواني است که به نظر من پيامهاي تحليلي مهمتر است. من پنج مورد از تحليليها را ميخوانم.
يکي نوشته همسرم منجي من است، مرا از اعتياد نجات داد. من اين مقدار اطلاعات نداشتم و صادقانه اعتراف ميکنم که باور نميکردم اين مقدار پيام باشد. ده پيام نظير اين بود. که من گرفتار اعتياد بودم و همسرم با صبرش مرا نجات داد. با من ساخت تا من نجات پيدا کنم. کسي نوشته من بداخلاق، معتاد، ولگرد، رفيق باز را به راه راست هدايت کرد. کسي نوشته همسرم باعث شد از اول ازدواج کارهايي که از گفتن آن شرم دارم کنار بگذارم. شکر خدا الآن آدم شدم. چقدر يک زن ميتواند تأثيرگذار باشد. کسي نوشته از زماني که خانم من شريک زندگي من شده است، خيلي به خدا نزديک شدم. خيلي دوستش دارم. آخري نوشته که از همسر عزيزم تشکر ميکنم. با وجود روزهاي سخت و اعتياد من کنارم صبورانه ماند و مرا حمايت کرد. سه سال است که پاک هستم. دست همسرم را ميبوسم. گاهي در يک صفحه ده نفر از آقايان نوشتند که مشکل مالي داشتيم، سختيهاي شديدي داشتيم و اين همسر ما بود که با ما همراهي کرد. نقش زن در زندگي مشترک!
من چهار مطلب را در نظر گرفتم بخوانم. مطلب اول را با اين عنوان نوشتم، نقش منجي بخش زن يا مرد. زن ميتواند يک خانه و خانواده را نجات بدهد يا مرد ميتواند نجات بدهد؟ اين خيلي مهم است. بسياري از خانهها و خانوادهها وقتي تشکيل ميشود، يک سال بعد، دو سال بعد يا همان اول يک مشکلاتي پيش ميآيد که اين زن است که با صبرش و سنگ صبور بودنش ميتواند زندگي را نجات دهد. من صادقانه اعتراف ميکنم از وقتي که اين پيامها را خواندم نگاه جديدي پيدا کردم و خيلي خوشحال شدم. يعني بيش از اينکه تا حالا فکر ميکردم، باور کردم که زن چقدر ميتواند نقش نجات بخشي در خانه و خانواده داشته باشد. ما گاهي آدم بداخلاق و لجباز و معتاد را حاضر نيستيم نيم ساعت تحمل کنيم. کم طاقت هستيم. ولي يک زن شبانه روز و سالها با اينجور مرد ميسازد، بعضي گفتند: ده سال زن با من ساخته تا من آدم شدم. با من کنار آمده و مرا تحمل کرده است. بعضي نوشتند: مثل يک مادر غمخوار من بوده است. غصه مرا خورده و درد مرا احساس کرده است. اينها خيلي مهم است. حالا مشکلات مختلف، مشکلات مالي، بعضيها نوشتند: من دو بار ورشکست شدم و به صفر رسيدم. همسرم از من جدا نشد و صبر کرد دوباره زندگي را با هم ساختيم.
من باز هم تقاضا ميکنم که از اين پيامهاي تحليلي بفرستيد. مثلاً آقا بنويسد من ولگرد بودم. بداخلاق بودم. معتاد بودم و زن و بچهام را اذيت کردم ولي همسرم با من ساخته و من را آدم کرده است. يا برعکس خانمها بنويسند. متأسفانه الآن آمار طلاقها بيشتر براي شش ماهه اول و بعد براي يک ساله اول است. يعني دختر و پسر اصلاً حوصله نميکنند ببينند ميتوانند با هم کنار بيايند يا نه؟ ميتوانند اصلاح کنند يا نه؟ به يک ايدهآل ميانديشند، فکر ميکنند حتماً بايد به اين ايدهآل برسند. من همينجا بگويم مخصوصاً به پسرها و دخترها که اينکه فکر ميکنيد اگر اين زندگي را بر هم بزنيد، حتماً يک زندگي خوب در انتظار شماست، اشتباه است. همين الآن در دادگاههاي خانواده هزاران پرونده طلاق هست که شش ماه از ازدواجشان گذشته است. نه ماه از ازدواجشان گذشته است. من به اين پسر و دخترها و به پدر و مادرهايشان ميگويم. اگر فکر ميکنيد با به هم زدن اين زندگي يک زندگي ايدهآل و آسماني نصيب شما ميشود، غالباً مشکلات زندگي دوم کمتر از زندگي اول نيست. در اين مسأله خانمها آسيب پذير تر هستند. در جامعه ما اينطور است. اگر آقايي همسرش را طلاق داد، زودتر ميتواند ازدواج کند. ولي يک خانمي اگر از شوهرش جدا شد سختتر ميتواند ازدواج کند. در عين حال هيچکدام اينطور نيست که صد در صد زندگي بعدي زندگي ايدهآلي هست. لذا به همان حرف برميگرديم، زنها و مردهايي که با مشکلات زندگي ساختند. با مشکلات مالي، بداخلاقي، با ولگردي و رفيق بازي صبر کردند و درستش کردند.
شريعتي: يک نکته من بگويم. واقعاً انرژي که براي تشکيل زندگي مجدد اينهايي که خداي نکرده طلاق ميگيرند، ميگذارند و زندگي جديد ميسازند، قدري تحمل کنند و زندگي اول را حفظ کنند و اصلاح کنند.
حاج آقاي حسيني: عنوان اول بحث من اين است که زن يا مرد نجات بخش خانه و خانواده هستند. اين همان است که در داستان حضرت زهرا(س) اشاره کرديم. وقتي پيامبر خدا از اميرالمؤمنين سؤال ميکند: فاطمه براي تو چگونه همسري است؟ اميرالمؤمنين در جواب پيامبر عرض کرد: يا رسول الله! «نعم العون علي طاعة اللَّه» (بحارالانوار/ ج43/ص117) جملهي کوتاهي است ولي خيلي زيباست. من همينجا تقاضا ميکنم در اين ايام وقتي ميخواهيم کلماتي در مجالس مذهبي بگوييم، سلام به ائمه خيلي خوب است. ولي شايد زيباتر از اين بخشي از بيانات ائمه باشد. اين جمله را ميشود تابلو کرد که اميرالمؤمنين در جواب پيامبر خدا وقتي سؤال ميکند: فاطمه چگونه همسري است؟ عرض ميدارد: خوب ياوري براي بندگي خداست! يعني زن و مرد هردو ميتوانند يار و ياور هم براي بندگي باشند، مثل همين پيامهايي که آمده است. خانم مردش را اصلاح کرده است. يا آقا خانمش را اصلاح کرده است. به جاي «نعم العون علي طاعة الله» ميشود «نعم العون علي معصية الله» باشد. يعني مثلاً خانمهايي که انتظارات بيش از حد از مردان دارند. خوب مرد نميتواند، وقتي نتوانست انتظارات مالي زن را تأمين کند، گرفتار حرامخواري ميشود.
من سؤال ميکنم، امروز در جامعه ما کم فروشي هست يا نه؟ رشوه خواري و ربا خواري هست يا نه؟ حرامخواري به عنوان کلي هست يا نه؟ حتماً هست. يک بخشي مرهون اين است که مرد در خانه در فشار است و نميتواند نيازهاي مالي را از راه حلال تأمين کند، گرفتار حرام است. راه حرام خواري براي همه آماده است. براي همين زن ميشود هم «نعم العون علي طاعة الله» باشد و هم «نعم العون علي معصية الله» باشد. يعني کاري کرد که مردي که در خانه پدر و مادرش دنبال مال حرام نرفته بود، در زندگي مشترک بخاطر انتظاراتي که همسرش از او دارد، به مال حرام ميافتد. يا برعکس، يعني مردي که از همسرش انتظاري دارد که همسرش را به گناه مياندازد. «نعم العون علي طاعة الله» باشد. «نعم العون علي معصية الله» هم ميتواند کاري کند اين زن مؤمنه که در خانه پدر و مادرش با ايمان بوده است، پيامهاي زيادي داريم که مثلاً خانم نوشته: من در خانه پدر و مادرم که بودم، حجابم خوب بود. در زندگي مشترک که آمدم، مرد من به من اصرار ميکند که چادرت را بردار و بد حجاب باش. در جمع دوستان من شيک باش. اين مرد «نعم العون علي معصية الله» ميشود. او را مجبور به بد حجابي ميکند. مجبور به آرايش و گناه ميکند. اينها هيچ کدام مجوز شرعي نميشود. چه در مورد حرامخواري و چه در مورد حجاب. ولي اينها کمک کردند که به جاي «نعم العون علي طاعة الله»، «نعم العون علي معصية الله» شدند.
يا همسرش را مجبور ميکند به اينکه تو حتماً بايد اشتغالي داشته باشي. چرا بيکار هستي؟ در پيامها خوانديم که خانمي گفته بود: شوهر من به من ميگويد: تو سر بار اين خانه هستي. فقط ميخوري و ميخوابي! من ميخواهم به يک پيام تلخ هم اشاره کنم. خانم نوشته من فوق ليسانس هستم. ولي شاغل نيستم. شوهرم به من سرکوفت ميزند که تو در خانه ميخوري و ميخوابي! خيلي مرا اذيت ميکند و شبها با گريه ميخوابم که اينقدر مورد طعن شوهرم هستم. به دليل اينکه ميگويد: تو سربار من هستي و هيچ کاري نميکني! اين خانم نوشته کار هست، ولي نه کاري که مناسب من باشد. کار منشيگري هست، ولي مراجعه کردم گفتند: تو به شرطي ميتواني در اين شرکت بيايي و منشي باشي که اين چند مسأله را انجام بدهي. اولاً بايد حجابت را کنار بگذاري. بد حجاب باشي. خانم محجبه براي مشتري ما جاذبه ندارد. من نميدانم اين سخن من رسانهاي هست يا نيست ولي اين درد جامعهي ماست. اگر ما درد جامعه را منتقل نکنيم مشکلي حل نميشود. شايد منتقل کرديم و حل شد. اين خانم مينويسد من دنبال کار رفتم ولي در آن شرکت به من گفتند: اگر ميخواهي شاغل باشي بايد فلان مدل عطر را استفاده کني که براي جذب مشتري جاذبه داشته باشد. من از همه عذرخواهي ميکنم! نوشته من سر اشتغالي رفتم و به من گفتند: اين مدل رژ لب را بايد بزني و آرايش را بکني و اين مدل بايد ابرو برداري که اينجا جاذبه داشته باشي. اينها شرايط گزينش و استخدام براي يک زن است! يکوقت ما اين چيزها را قبول نداريم و ميگوييم: فقط پول! اما به آن کارفرما و رئيس شرکت و مرد شريک زندگي ميگوييم: ميخواهيم کجاي دنيا را بگيريم؟ چه ديني داريم؟ امام حسين فرمود: آزاد مرد باشيد! اصلاً پاي بندي به دين نداريد. حداقل مرد باشيد، آزاد مرد باشيد! اين مردانگي و جوانمردي است؟ اين استعمار و استثمار جديد است. استفاده ابزاري است.
من واقعاً هميشه غصه خوردم. چه حقوقهايي به اينها ميدهند. من با گوش خودم شنيدم. نماينده مجلس از شهرک صنعتي با راديو مستقيم تماس ميگيرد. گفتند: کجا هستي؟ گفت: فلان شهرک صنعتي هستم. چه خبر؟ گفت: من اينجا دارم از خانمها ميپرسم که خانم به شما ماهي چقدر ميدهند؟ ميگويد: ماهي 150 هزار تومان! اين براي دو سال پيش است. 150 هزار تومان براي يک زن حقوق است؟ يعني کمترين حقوق آن هم با اين شرايط، براي جذب مشتري! اين استعمار و استثمار و نامردي نيست؟ آنوقت يک مردي به همسرش بگويد: تو بايد سر کار بروي. تو سربار خانه من هستي. براي چه درس خواندي؟ در ادامه نوشتند: برايتان پيش آمده يک جايي رفته باشيد، مهماني رفته باشيد بدون دعوت، صاحبخانه از حضور شما راضي نباشد. چه حسي داريد وقتي سر سفرهي آن ميزبان نشستيد. من در خانه اين آقا چنين حسي دارم! يعني قبول نداريم که در اسلام نفقهي زن بر عهدهي مرد است؟ اين از قوانين مسلم ديني ما هست.
اصل اشتغال بانوان در جامعهاي که ما ميليونها مرد بيکار داريم. نقد منصفانه بگوييم. ما قبلاً هم گفتيم، زني سرپرست خانواده است، چارهاي نيست. دولت بايد زندگياش را تضمين ميکرد. دولت کوتاهي کرده است. يک زني که سرپرست خانواده است، بايد دولت اسلامي زندگي او را تأمين ميکرد، نکرده و اين زن مجبور به اشتغال است. بانواني هستند که پزشک هستند، کاري ميکنند که خانمها ديگر نيازي براي مراجعه به مردها نداشته باشند. خانمهايي هستند که معلم و استاد هستند، خيلي از اينها ممنون هستيم. اينها کاري ميکنند که دختران ما مجبور نباشند سر کلاسهايي بروند که مرد بيايد تدريس کند. اينها را قبول داريم. ولي از اينها بگذريم چه اصراري است، مخصوصاً در فضاي امروزي، با آمارهايي که ميدهند. سه ميليون، چهار ميليون بيکار داريم. اگر ما سه ميليون زن شاغل داريم، سه ميليون مرد بيکار داريم، يعني ما راضي شديم سه ميليون مرد در خانه بنشينند، در برابرش سه ميليون مرد شاغل باشند، غير از اين سه شغلي که گفتيم که چارهاي نيست.
يک عده از خانمها ميگويند: جواب مردها چيست؟ اين را بايد در فرهنگ اصلاح کنيم. يعني مرد بايد زندگي همسرش را در حد توان تأمين کند. نه فقط نفقه بدهد، پول جيب هم بدهد. هر مقداري که ميتواند. همسر هستند يعني سرشان را يکجا ميگذارند. يعني فکرشان يکي است. فکر و مغز و تدبيرشان يکجا است. آنوقت يک زن براي اشتغال خودش چه توجيهي دارد؟ شما ميگوييد: سه ميليون مرد بيکار داريم. از آن طرف هم سه ميليون زن شاغل داريم. يعني ما راضي شديم که مردها در خانه بنشينند و زنهايمان اشتغال داشته باشند.
آقاي قرائتي يک حرف زيبايي ميزنند. ميفرمودند: من تعجب ميکنم اسرائيل، صهيونيستها روزي چند تا قوانين بينالملل را نقض ميکنند. هيچکس نميگويد: چرا؟ ما آنوقت بايد ملتزم با اين باشيم چون کنوانسيون بينالملل و حقوق بشر و حقوق زنان گفته، بايد اين دو ميليون زن شاغل را داشته باشيم. واقعاً تأسف دارد.
تازگي شنيدم که جناب رئيس جمهور با افتخار ميگفتند: که ما در سال گذشته يک ميليون و پانصد هزار شغل ايجاد کرديم. از اين يک ميليون و پانصد هزار شغل، ششصد هزار شغل براي بانوان ايجاد کرديم. اگر اينها جزء همان سه دسته است، خيلي ممنون! اما اگر جزء آن سه دسته نيست، يعني شما ششصد هزار مردي که بايد بروند خرج زندگي را بدهند، خانه نشين کرديد! مشکل ازدواج اينها از بين ميرود. همه مفاسدي که الآن شاهد هستيم. الآن در يازده دولت، هر دولتي آمده براي کسب آراء زنان گفته: من بيايم، اشتغال زنان را درست ميکنم. وقتي اين فرهنگ در جامعه جا افتاد، نتيجهاش اين ميشود که مردي به خودش جرأت ميدهد به همسرش اينطور خطاب کند. تو برو به هر قيمتي شده شغل پيدا کن ولو منشيگري! ما بايد فرهنگ را اصلاح کنيم. زنان ما باور کنند، اينکه امام (ره) فرمود: از دامن زن مرد به معراج ميرسد.
الآن يک خانم در پرسشنامه سؤال ميکند، وقتي به اشتغال ميرسد، خجالت ميکشد بنويسد خانهدار است. اين فرهنگ بايد اصلاح شود. با افتخار بگو من مادر هستم! با افتخار بگو من همسر هستم! اگر خانه اصلاح شد تمام مشکلات ما حل ميشود. آقا نوشته: خانم من مرا اصلاح کرد. خوب اگر بنا باشد زن و مرد در تهران بزرگ سر يک شغلي باشند، زن و مرد شش صبح از خانه بيرون بروند، شش بعد از ظهر برگردند. اين زن مادر ميشود؟ اين زن همسر مهربان ميشود؟ اين محيط همان محيط خانهاي است که قرآن ميفرمايد: «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» يک داستاني بگويم جالب است.
من مجلهاي ميخواندم با آقايي مصاحبه کرده بودند. اين آقا چند وقت پيش از دنيا رفت. اين آقا چهل سال همسايهي مرحوم آيت الله بهجت بود. با ايشان مصاحبه کردند: شما در اين چهل سال خاطراتي از ايشان داريد؟ گفت: خيلي خاطره دارم. گفتند: يکي را بگو. گفت: خانم من از دنيا رفت. ما براي شهر اليگودرز بوديم. بستگان خانم من با خبر شدند و از اليگودرز به خانه ما آمدند تا براي مراسم خاکسپاري آماده شويم. خيلي خانه شلوغ شد. ديدم در خانه را ميزنند. در را باز کردم و ديدم آيت الله بهجت است. سلام کردم و گفتم: ببخشيد حتماً سر و صدا مزاحم مطالعه شما شد. فرمودند: نه! گفتم: گرفتاري اين مراسم را داري يک پولي براي شما آوردم. يک پولي به من دادند و فرمودند: اين را هزينه کنيد. بعداً ايشان ميگويد: وقتي دستم باز شد و رفتم و هرچه اصرار کردم ايشان پول را پس نگرفت. خيلي اصرار کردم فرمود: اگر بدهي ميدهم براي همسرت قرآن بخوانند. مرحوم بهجت سؤال کردند: مراسم تشييع چه وقت است؟ گفتند: کسي از شما توقع تشييع ندارد! فرمود: نه من ميخواهم بيايم! گفتم: شما دعا کنيد. کافي است! فرمود: نه من بايد براي تشييع بيايم! گفتيم: فردا فلان ساعت تشييع است. ايشان براي تشييع در حرم حضرت معصومه(س) آمدند. گفتم: خيلي لطف کرديد، بفرماييد! فرمود: نه، کجا خاک ميکنيد؟ من ميخواهم تا خاکسپاري بيايم. هرچه اصرار کردند فرمود: من ميآيم. وقتي خاکسپاري تمام شد، گفتم: چرا اصرار داشتيد که بياييد؟ فرمود: بخاطر اينکه همسر شما زن بهشتي است و با شهداء محشور ميشود. گفتم: شما خبر از زندگي ما نداشتيد، براي چه اين را ميگوييد؟ فرمود: چرا. ما چهل سال است با شما همسايه ديوار به ديوار هستيم. يک ديوار دو متري بين خانه ما و شما فاصله است. در اين چهل سال يکبار صداي اين زن را نشنيدم. يکبار من اين زن را نديدم. اين زن بهشتي است.
اگر ما دنبال فضيلتها هستيم، اين مسابقات دنيايي که امروز ميرويم ما را به جايي نميرساند. خدا شهيد مطهري را رحمت کند. ميفرمود: بعضي فکر ميکنند چون ما هواپيما از اروپا وارد ميکنيم، سبک زندگي ما بايد از آنها بيايد. اين خطاست. اگر در صنعت محتاج آنها هستيم، سبک زندگي اينطور نيست. آنها در سبک زندگي شکست خوردند. من اهل شعار نيستم. اهل اينکه يک طرفه هم بکوبم نيستم. ما صنعت را از آنها گرفتيم ولي در سبک زندگي موفق نيستند. الآن همين دولت سوئد که نخست وزير سوئد اخيراً به ايران آمده، بيشتر کابينهاش زنان هستند. مثلاً اگر پانزده وزير داشتند، سيزده وزير زن بود. همين سوئديها در سبک زندگي شکست خوردند. امروز چيزي به نام خانه و خانواده ندارند. خودشان نسل خودشان را در معرض خطر ميدانند. ميگويند: ما تا فلان سال منقرض ميشويم. خانه و خانواده نداريم. زندگي نداريم.
يکي از دوستان ما ميگفت، شهيد هم شد. ميگفت: من سه دختر دارم! من حواسم به تحصيل اينها بود. حواسم به اشتغال اينها بود ولي از ازدواج اينها غفلت کردم. الآن سه دختر دارم که تحصيلاتشان عالي است، اشتغالشان فوقالعاده است، ولي سنها بالا و هيچکدام زندگي ندارند. انشاءالله همه دخترخانمها خوشبخت شوند. اگر فقط به فکر اشتغال و فکر تحصيلاتي بوديم که ضروري يا غير ضروري است، ما بارها گفتيم تحصيلي خوب است که مورد علاقه شما باشد. خانم درس خوانده فوق ليسانس گرفته، ميگوييم: چه خواندي؟ ميگويد: اسمش را نياور که يادش ميافتم ناراحت ميشوم. خوب براي چه خواندي؟ پدر پير تو با حقوق کارمندي رفته وام گرفته که تو در فلان دانشگاه غير دولتي ثبت نام کردي و درس خواندي، الآن اسم رشتهاي که خواندي هم نميگويي! گاهي فکر تحصيل و اشتغال هستيم، ولي از خانه و خانواده غفلت کرديم.
يک روايتي است از يحيي المازني، ميگويد: من سالها همسايهي ديوار به ديوار زينب کبري(س) بودم. کسي است که حاج آقاي فرحزاد ديروز حديثش را خواندند که در قيامت وقتي حضرت زهرا(س) وارد ميشود، حديث شفاعت، راوياش همين يحيي المازني است. ميگويد: من سالها همسايهي خانه زينب (س) بودم. «والله ما سمعت لها صوتا و لا رعيت لها شخصا» به خدا قسم خودش را نديدم و صدايش را هم نشنيدم. همين بانوان بودند که آن روزي که بايد به ميدان ميآمدند، 22 بهمن براي اينها بود. انقلاب براي اينها بود. دفاع مقدس و مدافعين حرم براي اينها هستند. ما ميگوييم: حضور را يک اصل تلقي نکنيد. همه چيز را فداي حضور نکنيم. اولويتها را در نظر بگيريم.
شريعتي: يعني حضور متناسب با شخصيت و ظرافتهاي خانمها باشد و بستر و عرصهاش فراهم باشد.
حاج آقاي حسيني: اينکه يک آقايي اينطور همسرش را مورد سرزنش قرار بده که چرا شاغل نيستي، با اين شرايطي که اشاره کردم.
شريعتي: صفحهي 491 قرآن کريم، آيات 23 تا 31 سورهي مبارکه زخرف در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ «23» قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ «24» فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «25» وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29» وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ «30» وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ «31»
ترجمه: و بدين گونه ما در هيچ شهر و ديارى پيش از تو هشدار دهندهاى نفرستاديم مگر آنكه ثروتمندان مغرورشان گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و از آثار آنان پيروى مىكنيم. (پيامبرشان) گفت: آيا اگر آئينى هدايت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد برايتان بياورم (حاضريد دست از راه نياكان برداريد) گفتند: ما به آنچه بدان فرستاده شدهايد كافريم.پس ما از آنان انتقام گرفتيم و بنگر كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه است. و (به ياد آور) زمانى كه ابراهيم به پدر (عمويش آزر) و قوم خود گفت: همانا من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم. مگر (پرستش) كسى كه مرا پديد آورد كه البتّه او هدايتم خواهد كرد. و آن (كلمه توحيد) را در ميان نسلش كلمه ماندنى قرار داد. باشد كه آنان (به توحيد) بازگردند. (من نه تنها مشركان را هلاك نكردم) بلكه آنان و پدرانشان را كامياب كردم تا آن كه حقّ (قرآن) و پيامبرى آشكار به سراغشان آمد. و چون حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين سحر است و ما به آن كفر مىورزيم.و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ (از نظر جاه و مال) از دو قريه (مكّه و طائف) نازل نشده است.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: خيليها به ما سفارش کردند دعاي سيدالشهداء(ع) را در عصر عاشورا بخوانيم. فرمود: يادگار مادرم فاطمه زهرا(س) هست. اين ايام هم مناسب با صديقه طاهره(س) است. روايتش را خوانديم که عصر عاشورا امام حسين(ع) در خيمه رفتند و به امام سجاد فرمودند: اين دعا يادگار مادرم هست. در گرفتاري سخت بخوان. «بسم الله الرحمن الرحيم، بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ يا مَنْ يَقْدِرُ عَلى حَوآئِجِ السّآئِلينَ يا مَنْ يَعْلَمُ ما فِى الضَّميرِ يا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبينَ يا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومينَ يا راحِمَ الشَّيْخِ الْكَبيرِ يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ يا مَنْ لايَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» خدايا به حق صديقه طاهره(س) همه آنهايي که التماس دعا دارند يا ندارند، گرفتاريشان بر طرف بفرما. رفع هم و غم و گرفتاري و پريشاني از مؤمنين بفرما. مسلمانها در سراسر عالم بر دشمنانشان پيروز بفرما. شر آمريکاييها و صهيونيستيها و تکفيريها و داعشيها به خودشان برگردان. به حق صديقه طاهره مخصوصاً آنهايي که سفارش کردند لباس عافيت بپوشان. زندگيهاي خانوادگي ما را گرمتر از گذشته با عقل و تدبير و نور اهلبيت بگردان.
شريعتي: بهترينها نصيب شما شود. زندگي شما گرم و منور به نور اهلبيت باشد.