اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-10-07-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – اعتدال در سيره‌ي پيامبر اکرم(ص)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اعتدال در سيره‌ي پيامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 07-10-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
صبحي گره از زلف تو باز خواهد شد *** راز شب تار برملا خواهد شد
تو آيه‌ي وحدتي که با آمدنت *** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيزم. خانواده‌ي بزرگ و صميمي سمت خدا، بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، انشاءالله هرجا که هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي حسيني سلام عليکم و رحمه الله.
حاج آقا حسيني: عرض سلام خدمت همه بينندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. از همه عزيزاني که باعث تغيير ساعت در برنامه شدند، تشکر مي‌کنم. اين ساعت خيلي مناسب است. ديگر تداخل با پخش اخبار ندارد. از جناب آقاي پورمحمدي تشکر مي‌کنم. از عزيزاني که در راديو قرآن با ساعت برنامه هماهنگ شدند، تشکر مي‌کنم. يک مطلبي هم قبل از شروع سخن يادآوري کنم. از ماه ربيع سه روز ديگر بيشتر باقي نمانده است. جمعه آخرين روز ماه ربيع‌الاول است. بنابراين اجازه‌اي که از مراجع تقليد در مورد رد مظالم گرفته بوديم و در مورد آزادي زندانيان در همين سه روز است و تمام مي‌شود. من ديروز خدمت حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي بودم، مخصوصاً ايشان تأکيد کردند و فرمودند: به مردم بگوييد: مهلت همين ماه ربيع است ولي بعد از ماه ربيع‌الاول هم براي آزادي زندانيان اقدام کنيد، ولي ديگر از کمک‌هاي مردمي. آن مقداري که براي اجازه سهم امام بود که گفتيم: مراجع تقليد اجازه دادند، حضرت آيت الله العظمي مکارم، حضرت آيت الله العظمي سيستاني، آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، آيت الله العظمي وحيد خراساني و آيت الله العظمي شبيري زنجاني، براي ماه ربيع الاول است که تا جمعه فرصت هست آن يک ميليون از سهم امام را بدهند. ماه ربيع را از همه آقايان اجازه گرفتيم، نسبت به آيت الله العظمي سيستاني هم نماينده‌ي تام الاختيار ايشان در ايران حاج آقاي شهرستاني فرمودند. در مسأله‌ي وجوهات هم همانطور که بارها گفتيم، در وجوهات شرعي مثل خمس حتماً بايد به مراجع تقليدشان يا نمايندگي‌ها و دفاترشان در شهرستان‌ها مراجعه کنند. وجوهات شرعي را آنجا بپردازند. سهم امام تا آخر ماه ربيع الاول يک ميليون بود که براي آزادي زنداني‌ها بود. خدمت آيت الله العظمي مکارم بودم. به عنوان نمونه مي‌فرمودند: ما به چهارصد حوزه علميه در ايران و سراسر جهان داريم کمک مي‌کنيم. غير از خدمات ديگر و کارهاي فرهنگي که دارند، اشراف اين مراجع به همه اين خدمات هست. انشاءالله مردم مراجعه کنند. رد مظالم هم تا آخر ماه ربيع دويست هزار تومان بود که خودشان مي‌توانند به نيازمندان بدهند.
يک آقايي مي‌گفت: از شما نقل کردند که اين دويست هزار تومان که بدهند، هرچه بدهي داشتند پاک مي‌شود. اگر کسي پنجاه ميليون مظالم بر گردنش باشد، دويست تومان بدهيد پاک مي‌شود. باز خيلي‌ها سؤال کرده بودند که کساني که به دولت خسارتي وارد کردند و مي‌خواهند بپردازند، آن خسارت‌هايي که به دولت وارد شده مي‌توانيد به شماره حسابي که در برنامه زيرنويس مي‌شود واريز کنيد.
شريعتي: بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي حسيني: بحث ما در مورد سيماي پيامبر گرامي اسلام در نهج‌البلاغه بود. امروز خطبه‌ي 127 را مي‌گويم. چند روز پيش يکي از اساتيد بزرگوار حوزه که من خيلي به ايشان ارادت دارم، در يک جلسه‌ي خيلي مهمي بنا بود ايشان در مورد سيره‌ي پيامبر خدا صحبت کنند. من خيلي دقت کردم ببينم ايشان از ميان ويژگي‌ها ، کدام ويژگي را انتخاب مي‌کنند. ديدم ايشان اين حديث را خواندند. اگر بخواهيم به اين حديث عنوان بدهيم، «اعتدال در زندگاني پيامبر» هست. روايت لطيفي است که شيخ صدوق در عيون الاخبار الرضا و در معاني الاخبار نقل کردند. «يحسن الحسن و يقويه و يقبح القبيح و يوهنه معتدل الامر غير مختلف» پيامبر خدا «يحسن الحسن» اگر خوبي‌ را مي‌ديدند، تحسين مي‌کردند. «يقويه» و تقويت مي‌کردند. اگر بدي مي‌ديدند، تقبيح مي‌کردند. زشت مي‌شمردند و کاري مي‌کردند اين قبيح از بين برود. برخورد و رفتار و گفتار و اعمال پيامبر در اعتدال بود. چرا اين ويژگي اينقدر مهم است که اين استاد بزرگوار يک ساعت روي آن بحث مي‌کرد؟
واقعيتي که هست اين است که يکي از مشکلات ما در زندگي فردي و اجتماعي و خانوادگي، اين است که ما نسبت به خوبي‌ها بي‌تفاوت عبور مي‌کنيم. مثلاً خانم خانواده يک گلايه‌هايي از شوهرش دارد. حتماً درست است. ولي تا به حال شده خوبي‌هايش را تحسين کنيد؟ پيامبر خدا «يحسن الحسن» خوبي مي‌ديد تقويت مي‌کرد. تحسين مي‌کرد. چقدر در روحيه‌ي همسر شما اثر دارد. اگر خانم بگويد: چه کار خوبي کردي امروز، يک تعريف و تمجيدي بکند. متأسفانه در فرهنگ ما نيست. «يقبح القبيح» قسمت دوم را عمل مي‌کنيم، اگر يک جا بدي ببينيم، مي‌گوييم. ولي اگر خوبي ببينيم با خوبي کاري نداريم.
پدر بزرگوار شما از فرزندت گلايه داري. فرزندان هم هميشه تابع نيستند. اما شما يک موقع از خوبي‌هايش هم تعريف کني؟ بگويي: پسرم فلان کار تو چقدر خوب بود. تحسين کني و تقويت کني که بتواند آن خوبي را بيشتر کند. يکي از مراجع بزرگوار تقليد مي‌فرمود: بعد از نود سال ديگر چيزي نمي‌خواهم. ولي آمدند به من گفتند: فلان کتاب شما را به عنوان کتاب سال انتخاب کرديم. ايشان مي‌فرمود: من در همين سن و سال خوشحال شدم. هيچي هم نمي‌خواهم و ديگر هواو هوسي ندارم. ولي وقتي مي‌بينم به اين کتاب من توجه شده و تحسين مي‌کنند، خوشحال مي‌شوم. شما الآن به يک بچه سه چهار ساله بگويي: ماشاءالله چقدر قشنگ بود! خوشحال مي‌شود و بالا مي‌پرد. يعني از يک بچه چهار ساله تا يک پيرمرد نود ساله وقتي تحسين مي‌کني اثرگذار است. اين در جامعه ما کم است.
الآن آقاي محترم شما از خانمت گلايه داري. خوب هيچکس از زندگي صد در صد رضايت ندارد. مشکلاتي در زندگي هست. ولي شده تا به حال خوبي همسرت را تحسين کني؟ دو نفر نزد من آمده بودند. گفتند: ما آمديم جدا شويم. به من گفتند: مشاوره به ما نده. فقط صيغه طلاق را بخوانيد. گفتم: صيغه طلاق کاري ندارد. دو کلمه است. «زوجة موکلتي طالق» تمام شد. ولي شما مي‌خواهيد جدا شويد. فقط يک سؤال دارم. دو تا کاغذ سفيد به اينها دادم. گفتم: من يک ساعت ديگر مي‌آيم. در اين ستون خوبي‌هاي همديگر و در اين ستون بدي‌هاي همديگر را بنويسيد. «يحسن الحسن و يقويه» پيامبر خوبي‌ها را تحسين مي‌کرد. رفتم و برگشتم ديدم اين ورقه‌ي سفيد را فقط خط خطي کردند. گفتم: چرا کاغذ را باطل کرديد؟ گفتم: بنويسيد. اصلاً نمي‌توانست بر زبان بياورد چه اشکالي دارد. گفتم: شما خجالت مي‌کشيد، بگوييد من بنويسم. ستون خوبي‌ها ده مورد نوشته شد. ستون بدي‌ها با زحمت پر شد. چيزهاي جزئي که مي‌شود رفع کرد. الآن پدر و مادر از اولاد ناراضي هستند. ستون باز کنند، خوبي‌ها و بدي‌ها را بنويسند. جوان عزيز که از پدر و مادرت گله داري، ستون باز کن بنويس. يکبار شد به پدرت بگويي: پدرجان چقدر براي ما زحمت کشيدي؟ دختر خانم شد يکبار به مادرت بگويي: چقدر براي ما زحمت کشيدي؟ جانت را براي زندگي ما گذاشتي.
متأسفانه در جامعه يکسره داريم مي‌رويم. يعني اگر رفتيم به طرف اينکه کسي را بکوبيم، مثال زدم گفتم از خانه و خانواده و جامعه بالا برويد. آن بالا هم از ما تشکيل شده است. اگر کساني هم که در حکومت هستند مشکل دارند، ما هستيم. چهار ميليون کارمندي که داريم از چين وارد نشدند. ما بايد درست شويم تا يک حکومت و سيستم و نظام درست شود.
يک سبکي حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني دارند. ايشان در سبکش منحصر به فرد است. هروقت ايشان يک کار خوبي مي‌بينند، از يک عالمي، امام جمعه‌اي، سخنراني، مسئولي، از يک مداحي، يک کار قشنگي کردند، يا خودشان يا آقازاده‌شان تماس مي‌گيرند، آقا کاري که کرديد خيلي خوب بود. سخنراني شما خيلي خوب بود. گاهي به وزير و رئيس جمهور و استاندار زنگ مي‌زنند. گاهي به امام جمعه يک شهرستان زنگ مي‌زنند. گاهي به يک مداح زنگ مي‌زنند. اين کار شما خيلي قشنگ بود. هم خوبي‌ها را تحسين مي‌کنند. هم اگر بدي ببينند، محکم مقاله‌اي مي‌نويسند، گاهي تماس مي‌گيرند و مي‌گويند: چرا اين کار را کرديد؟ اين يک مصداق امر به معروف هم هست. وقتي خوبي را تحسين کرديم، خوبي رواج پيدا مي‌کند.
الآن مثلاً رسانه فلان برنامه خوب را پخش مي‌کند. زحمت بکش پيامي بده و بگو: اين کار شما خيلي قشنگ بود. حوصله نداريم. حالا خدا نکند يک کار بدي باشد، همه شروع مي‌کنيم فضاسازي و جوسازي مي‌کنيم. در برابر قوي بايد موضع گيري کرد، اشکالي ندارد. ولي چرا در برابر خوبي‌ها موضع گيري نمي‌کنيم؟ يک برنامه خوب پخش شد. يک گزارش خوبي شد. من همين‌جا باز براي اينکه به اين سيره رسول الله عمل کرده باشم، همين‌جا بگويم. خيلي از شبکه خبر خوشم آمد. ديدم يک گزارشي از زندگي جانبازاني که در دوره هشت سال نبرد و دفاع مقدس، گرفتار بيماري‌هاي رواني شدند. واقعاً جانبازان اعصاب و روان مورد غفلت هستند. اين برنامه آمار مي‌داد و مي‌گفت: الآن چهل، پنجاه هزار نفر اين چنين داريم. با يک خانم يکي از جانبازان مصاحبه مي‌کرد، مي‌گفت: وقتي حالش به هم مي‌خورد، من دست دختر بچه‌ام را مي‌گيرد و از خانه بيرون مي‌آيم. وقتي برمي‌گرديم مي‌بينيم همه زندگي را از بين برده است. دست خودش هم نيست. چند بار ما بخاطر اين چنين مستندهايي تشکر کرديم؟ فلان برنامه مذهبي مثل سمت خدا، چقدر برنامه‌ي خوبي است. چقدر زحمت مي‌کشند. مکرر از من سؤال مي‌کنند: چه فکري در اين برنامه هست که اينقدر مورد اقبال قرار گرفته است؟ بارها گفتم: تلاش کارشناسان جاي خود، ولي انصافاً تلاش تهيه کننده و دلسوزي اينکه دين شناس و رسانه شناس و مخاطب شناس است. اين سه ويژگي را دارد. خود حضرتعالي که خودتان را وقف اين برنامه کرديد. جاي ديگر حضور نداريد. من خواهش مي‌کنم اين عادت سبک ما شود.
شريعتي: يک باور غلط هست اينکه ما خوبي‌ها را تحسين نمي‌کنيم مثل اينکه مي گويند: خوب است، بايد خوب باشد. اين ديگر عادي است، بايد خوب باشد.
حاج آقاي حسيني: ما در مورد خانم‌هاي خانه‌دار گفتيم. چقدر زحمت مي‌کشند خانه را مرتب مي‌کنند. به چشم نمي‌آيد. آقا خانه مي‌آيد مي‌بيند همه چيز سر جايش است. مي‌گويد: خوب بايد سر جايش باشد. آن روزي که به هم ريخته است، متوجه مي‌شود. مي‌گويد: اين چه زندگي است؟ يک روز غذا نيست، مي‌گويد: چرا غذا نيست. متوجه مي‌شود. ولي وقتي همه چيز روي نظام خودش است، خانه مرتب است. غذا آماده است. لباسش مرتب است. بچه‌ها ساکت هستند. اصلاً متوجه نمي‌شويم. يکي از آقايان حرف قشنگي مي‌زد. مي‌گفت: کي متوجه درد مي‌شويم؟ وقتي گوش درد مي‌گيريم تازه مي‌گوييم: اي بابا چه درد بدي است. وقتي همه چيز جاي خودش است اصلاً يادمان نيست. بخاطر همين ناسپاس هستيم.
يکوقتي مقاله‌اي مي‌خواندم. پسربچه‌اي ده ساله مشکلش اين بود که احساس درد نمي‌کرد. مثلاً يک کسي از جايي مي‌افتد دستش مي‌شکند، درد مي‌گيرد. کليه درد مي‌گيرد، درمان مي‌کند. هشدار است. اين بچه نادر بود. دستش مي‌شکست متوجه نمي‌شد. درد ندارد. بعد از چند روز مي‌ديد دستش سياه شد. تازه مي‌فهمد دستش شکسته است. اين خيلي مهم است. چون درد نداريم نمي‌گوييم: الحمدلله خدا را شکر! ما ناسپاس نسبت به پروردگار هستيم. ناسپاس نسبت به رفيق هستيم. ناسپاس نسبت به جامعه هستيم. نسبت به متولي‌ها ناسپاس هستيم. ناسپاس هستيم نسبت به کساني که به ما نعمت دادند. نسبت به همسرمان ناسپاس هستيم. چرا؟ چون خوبي‌ را نمي‌بينيم. «يحسن الحسن» نيستيم. رسول خدا خوبي را تحسين و بدي را زشت مي‌شمرد.
من پيش يک آقايي بودم، متخصص سرطان شناسي بود. گفتم: ما گاهي در اين برنامه‌ها اشتباه نگوييم. به ما بگوييد: چند نوع سرطان داريم؟ گفت: چهار هزار تا را برايت نام ببرم. ما نمي‌گوييم: الحمدلله چهار هزار تا را نداريم! چقدر درد و مرض نداريم.
ياد حاج آقاي عالي بخير که يک تعبيري از ايشان يادم هست. مي‌فرمودند: امام سجاد(ع) در دعا به ما ياد داده، بگو: خدايا شکرت به تعداد دردهايي که ما نداريم. چند درد و مرض هست که فهرست کنيم. يکي از سلول‌هاي بدن ما نافرماني کند، درد و مرض مي‌شود. ما مي‌توانيم ميليون‌ها درد و مرض داشته باشيم و نداريم.
خدا مرحوم محدث قمي را رحمت کند. مي‌فرمود: اگر جايي حديثي را خوانديد، اگر اسم نويسنده را نبري ناسپاسي است. چرا اسم نمي‌بري؟ «يحسن الحسن و يقويه و يقبح القبيح» در جامعه برسيم به جايي که خوبي‌ها را تحسين کنيم. تقويت کنيم. هرکجا هستي، همکارت به تو خدمتي کرد، بگو و تشکر کن.
پيامبر خدا فرمود: «قَوْلُ‏ الرَّجُلِ‏ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ» (كافي، ج 5، ص 569) الآن بعضي از اين آموزه‌هاي اخلاقي، تربيتي، اينها دقيق‌ترين آموزه‌هاي تربيتي است. اگر الآن بگويند: يک کتابي در موضوع روانشناسي تربيت جوان‌ها و خانواده‌ها آمده است. از فلان نويسنده غربي ترجمه شده است. مي‌گويد: برويم ببينيم چه گفته است؟ 1400 سال پيش پيامبر خدا ظريف‌‌ترين، دقيق‌ترين نکات تربيتي که امروز در هرجا بخواهي کاربرد دارد و در شناخت و برخورد ديگران تأثير دارد در يک جمله کوتاه گفته است. «قَوْلُ‏ الرَّجُلِ‏ لِلْمَرْأَةِ إِنِّي أُحِبُّكِ» مردي به همسرش بگويد: من دوستت دارم، اين از دلش نمي‌رود. پدر به فرزندت بگو: دوستت دارم. فرزند به پدرت بگو: دوستت دارم. رفيق به رفيقت بگو: من به شما علاقه دارم. اين را ابراز کن. جامعه به مردم بگوييد: دوستتان داريم. مسئولين به مردم بگوييد: مديون شما هستيم. شما را دوست داريم. اگر همين را در فلان کتاب ترجمه فلان دانشمند ببينيد، مي‌گوييد: عجب نکته‌ي مهمي را نوشته است. نوشته محبت خودتان را اظهار کنيد. 1400 سال پيش خاتم الانبياء دقيق‌ترين و ظريف‌ترين نکات تربيتي و روان‌شناسي را براي ما بيان کرده است. متأسفانه امروز ما فقط نکته‌هاي منفي را مي‌بينيم. يعني الآن طوري شده اگر با کسي خوب بوديم به عرش مي‌بريم. اگر با کسي بد بوديم به فرش مي‌بريم. در بحث جناح‌هايي که الآن داريم. همديگر را تکفير مي‌کنند. امروز اينها آمدند. ديروز شما بوديد. فردا نوبت شماست. رقيب شما هيچ خوبي ندارد؟ اين انصاف است. الآن در اين 37 سال هرکس آمد، هر حزب و جناحي قدرت دستش گرفته، جناح مقابل به شدت تخريبش کرده است. آقا شما هيچ خدمتي نکرديد. هيچ جناحي براي ما فرقي ندارد. همه زير خيمه اين انقلاب و نظام هستند و براي ما فرقي ندارند. بحث جناحي نيست، چرا اينطور برخورد مي‌کنند؟
در خاطرات مرحوم بروجردي مي‌ديدم، در دوران خودشان، در زمان مرجعيت‌شان با يک حرکتي مخالف بودند. امام راحل ما با همه عظمتي که داشت، خودش را وقف ترويج از آيت الله بروجردي کرد. اينقدر به ايشان علاقه داشت و اعتقاد داشت. مرحوم بروجردي به جهتي با آن حرکت موافق نبود. آنها گوش نمي‌کردند و کار خودشان را مي‌کردند. يک روز ايشان در درس دو جمله فرمود که آنهايي که اين کار را مي‌کنند، کارشان مورد رضايت امام زمان نيست. به قدري اين مرد نفوذ کلام داشت، آقايي که مخاطب کلام ايشان بود، سران گروه بود، شب به خانه رفته بود. در قم مستأجر يک آقايي بود. تا رفته بود، صاحبخانه گفته بود: بساطت را جمع کن. گفته بود: چرا؟ گفت: مگر نديدي آقاي بروجردي گفت: شما کارت مورد رضايت امام زمان نيست. من راضي نيستم در خانه من باشي! اين خودش فهميده بود با اين فضا جايش در قم نيست. شبانه به خانه‌ِ‌ِ‌ي داماد آيت الله العظمي بروجردي آمده بود. گفت: من دارم شبانه از قم فرار مي‌کنم. قم ديگر جاي زندگي من نيست. فقط زن و بچه‌ام را به شما سپردم. ايشان خدمت آيت الله العظمي بروجردي مي‌رود وساطت کند. مي‌گويد: اين جريان پيش آمده است. اين آقا رفت ولي زن و بچه‌اش را صاحبخانه گفته: بايد بيرون برويد. رمز موفقيت پيامبر و کساني که راه پيامبران را مي‌روند اين بود. آيت الله العظمي بروجردي با آدمي که با او مخالف بود، فرمود: صاحبخانه را بگوييد بيايد. به صاحبخانه گفت: تا به حال مستأجر تو بودند. از امروز مستأجر من هستند. اول ماه به اول ماه مي‌آيي از من اجاره مي‌گيري. گروه و دسته‌اي که ايشان با حرکت آنها موافق نبود. فرموده بود: حرکت شما خلاف نظر امام زمان است. من يک حرفي زدم و حرفم سر جاي خود، اما چرا بايد اينطور برخورد کنيد؟
اگر کسي از حزب ما بود، او را بالا مي‌بريم. اگر نبود، زمين مي‌زنيم. پيامبر اينطور نبود. «يحسن الحسن و يقويه و يقبح القبيح و يوهنه» خوبي‌ها را تحسين مي‌کرد و بدي‌ها را تقبيح مي‌کرد. افراط و تفريط در زندگي پيامبر نبود.
شريعتي: انشاءالله همه ما به سيره‌ي نبي مکرم اسلام عمل کنيم. انشاءالله از برکات و ثمرات آن بهره‌مند شويم و مسلماني خودمان را پربار و پر ثمر کنيم. امروز صفحه 442 قرآن کريم، آيات 28 تا 40 سوره مبارکه يس در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ «28» إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29» يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «30» أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ «31» وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ «32» وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ «33» وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ «34» لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ «35» سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ «36» وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ «37» وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ «38» وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ «39» لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ «40»
ترجمه: و ما بعد از (شهادت آن مرد خدا) هيچ لشگرى از آسمان براى هلاك قوم او نفرستاديم و اصولًا سنّت ما قبل از اين هم چنين نبود (كه براى عذاب اهل زمين سپاهى از آسمان بفرستيم). تنها يك صيحه (آسمانى، صيجه‏اى تكان دهنده و مرگبار كه) ناگهان همگى خاموش شدند. اى دريغ بر بندگان! كه هيچ پيامبرى بر آنان نيامد مگر آن كه او را به استهزا گرفتند. آيا نديدند چه بسيار نسل‏هايى را كه قبل از آنان هلاك كرديم و آنان به سوى اين كفّار بر نمى‏گردند؟ و نيستند آنان مگر اين‏كه همگان نزد ما حاضر مى‏شوند. و زمين مرده كه ما آن را زنده كرديم و دانه‏اى از آن خارج ساختيم كه از آن مى‏خورند، براى آنان نشانه‏اى است (بر امكان معاد). و در آن، باغ‏هايى از درختان خرما و انگور قرار داديم و در آن چشمه‏ها شكافته و روان ساختيم. تا از ميوه‏ى آن و آن چه‏دستانشان به عمل آورده است، بخورند، پس چرا سپاسگزارى نمى‏كنند؟ منزّه است خدايى كه تمام زوج‏ها را آفريد، از آن چه زمين مى‏روياند و از خود مردم و از آن چه نمى‏دانند. و نشانه‏اى (ديگر) براى آنان شب است كه ما روز را (مانند پوست) از آن بر مى‏كنيم، پس در تاريكى فرو مى‏روند. و خورشيد به (سوى) قرارگاه خود روان است، آن نظام تقدير خداوند عزيز داناست. و براى ماه نيز منزلگاه‏هايى معين كرده‏ايم، تا همچون شاخه كهنه‏ى خرما برگردد. نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب را سزد كه بر روز پيشى گيرد هر كدام در سپهر و مدار معينى شناورند.
شريعتي:    مباحث ياد مرگ حاج آقاي عالي هر هفته در کانال برنامه قرار مي‌گيرد. مي‌توانيد از مباحث ارزنده‌ي ايشان استفاده کنيد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: سوره‌ي مبارکه يس که قلب قرآن است، باز ما به «يحسن الحسن» عمل کنيم. از ايشان بخاطر جلسه‌ي حضرت خديجه کبري(س) تشکر کنيم. انشاءالله براي همه مادران ائمه(ع) ادامه پيدا کند. از نکات آموزنده اين سوره اين آيه است که تلاوت شد. «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» نگفتيم: يکوقتي که پيامبران گرامي، مخصوصاً پيامبر اسلام ويژگي‌شان اين بود که با دلسوزي سخن مي‌گفت. دلشان مي‌سوخت، اين همه استهزاء مي‌کردند و ساحر و کذاب و مجنون مي‌گفتند، ولي اينها دلسوزي مي‌کردند. مرحوم علامه طباطبايي در الميزان دارند که اين آيه کلام خداست. که خدا مي‌فرمايد: «يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ» تأسف بر اين بندگان. «ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» هر پيامبري آمد مسخره‌اش کردند. خدا دارد بر اين افسوس مي‌خورد. ولي نظير اين تعبير جالب است خدا مي‌گويد: «يا حسرةً» پيامبر خدا آنقدر حسرت و غصه خورد که خدا به او دلداري مي‌دهد تو ديگر غصه نخور.
سوره مبارکه فاطر که نکته‌اش را هفته گذشته نگفتيم. آيه 8 سوره فاطر مي‌گويد: «فَلا تَذْهَبْ‏ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات‏» خيلي زيباست. پيامبر جانت را از حسرت از دست نده. داري از غصه مي‌ميري. «فَلا تَذْهَبْ‏ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات‏» من غصه مي‌خورم، تو ديگر نمي‌خواهد غصه بخوري. خدا خودش غصه مي‌خورد. مي‌گويد: تو اينقدر غصه نخور، جانت را از دست مي‌دهي. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَك‏» (کهف/6) کسي مي‌تواند در تبليغ دين تأثيرگذار باشد که اين افسوس و دلسوزي و نگراني را براي مخاطب خودش داشته باشد.
چون سوره مبارکه يس قلب قرآن هست، خيلي توصيه‌ي خوبي است، علما و بزرگان فراوان گفتند. اگر بتوانيم روزي يک بار سوره‌ي يس را تلاوت کنيم و به امام زمان هديه کنيم، مخصوصاً جوان‌ها و نوجوان‌ها، روزي يکبار سوره‌ي يس را بخوانند و روزي يکبار هم زيارت آل ياسين را هم بخوانند. بهترين زيارت امام زمان است. هروقت در طول روز وقت داشتيم بخوانيم. وقتي از امام زمان سؤال کردند: چطور شما را زيارت کنيم؟ فرمود: بگوييد: «قولوا کما قال الله» آنطور که خدا گفته است. اول زيارت آل ياسين، «سلام علي آل ياسين» آنطور به ما سلام بدهيد. از امروز شروع کنيد يک بار سوره يس و يکبار هم زيارت آل ياسين را بخوانيد. خيلي وقت نمي‌گيرد.
يکي از مراجع بزرگوار مي‌فرمودند: اگر شما هر روز اين سوره يس و زيارت آل ياسين را بخوانيد و به امام زمان هديه کنيد، اگر هر روز يک هديه براي امام زمان بفرستيد، مي‌شود امام زمان شب قدر به ياد ما نباشد؟ اگر شما همسايه‌اي داشته باشيد و هر روز کاسه آشي براي شما بياورد، بگويد: هيچي از شما نمي‌خواهم، فقط شب قدر يک دعا به ما بکن. امکان دارد يادمان برود؟
شيخ صدوق در کتاب عيون الاخبار الرضا اين حديث را نقل کرده است. پيامبر خدا سيره‌شان اين بود. «ترک من الناس ثلاث» سه کار را هيچوقت پيامبر انجام نمي‌داد. در رابطه‌ با مردم و روابط اجتماعي هيچوقت اين سه کار را انجام نمي‌داد. 1- «لا يَذُّمُ احداً» (بحارالانوار/ج16/ص152) سرزنش نمي‌کرد.    نگوييد: شما گفتيد «يقبح القبيح» اينکه بگوييم: کاري زشت است، فرق دارد. ولي سرزنش نمي‌کرد. بارها گفتيم: کسي مؤمني را به خاطر کاري سرزنش کند، پيامبر گفت: نمي‌ميرد تا به اين گناه گرفتار شود. بلافاصله علامه مجلسي توضيح داده که پس نهي از منکر چه شد؟ شما مخالف نهي از منکر هستيد؟ نه، نهي از منکر اين است «فَلا تَذْهَبْ‏ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرات‏» دلش سوخته، مي‌خواهد دستش را بگيرد و بلند کند. 2-«وَ لَا يُعَيِّرُهُ»، تعيير و عيب‌جويي نمي‌کرد. 3- «وَ لَا يَطْلُبُ عَوْرَتَه» دنبال عيوب کسي بگرديم، عيوب ديگران را جمع کنيم که روزي به حسابش بگذاريم. پيامبر فرمود: خدا دنبال عيوبش مي‌رود، رسوايش مي‌کند ولو در درون خانواده‌اش.
شريعتي: چقدر در اين روزها به اين سيره و آموزه‌هاي پيامبر نياز داريم. انشاءالله فاصله خودمان را با پيامبر و اهل‌بيت نزديک و نزديک‌تر کنيم و برسيم به جايي که رمز و راز گلستان شدن جامعه ما عمل کردن به همين سيره‌هاست. دعا بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم مي‌دهيم همه کساني که التماس دعا مي‌گويند، حوائج‌‌شان برآورده بفرما. مريض‌ها را شفا عنايت بفرما. گرفتاري‌هايشان برطرف بفرما. امر ازدواج جوان‌هاي ما را مقدر بفرما. دنيا و آخرت ما را از محمد و آل محمد جدا مگردان.
شريعتي: السلام عليک يا رسول الله