اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-09-16-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي-سيماي پيامبر اکرم(ص) در نهج‌البلاغه- خطبه 95

حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيماي پيامبر اکرم(ص) در نهج‌البلاغه- خطبه 95

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: سيماي پيامبر اکرم(ص) در نهج‌البلاغه- خطبه 95

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

تاريخ پخش: 16-09-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيز. بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان. انشاءالله در اين ماه ربيع المولود لحظه لحظه زندگي ما منور به نور صلوات بر محمد و آل محمد باشد. حاج آقاي حسيني سلام عليکم و رحمه الله.

حاج آقا حسيني: عرض سلام خدمت همه بينندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. ايام بسيار فرخنده و خجسته و ولادت خاتم الانبياء و امام صادق را تبريک مي‌گويم. اين ايام فصل عروسي و شادي است. بعد از دو ماه عزاداري فصل شادي اهل‌بيت(ع) است. انشاءالله فصل صلح و صميميت بين خانواده‌ها باشد. روز دانشجو را هم به همه دانشجويان عزيز تبريک مي‌گويم.

شريعتي: به رسم سه‌شنبه‌ها مهمان نهج‌البلاغه شريف هستيم. امروز از سيماي پيامبر(ص) براي ما خواهند گفت. بحث امروز را مي‌شنويم.

حاج آقاي حسيني: اميرالمؤمنين(ع) در خطبه‌ي 95 سيماي پيامبر(ص) را بيان مي‌کنند که حضرت در چه فضايي چه هنر بزرگي را نشان دادند. «بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلالٌ فِي‏ حَيْرَةٍ» اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: خداوند در حالي پيامبر را به رسالت مبعوث کردند که مردم عصر جاهليت شش ويژگي داشتند. 1- «ضُلال» جمع ضال است. يعني همه گمراه بودند. گمراهاني بودند آن هم «في حيرةً» در سرگرداني بودند. يک زمان آدم فقط گمراه است، بالاخره مي‌گردد و راهش را با زحمت پيدا مي‌کند. يک زمان دور خودش مي‌گردد. اينکه دور خودش بگردد ديگر راه را پيدا نمي‌کند. 3- «وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ» حاطب يعني جمع کننده هيزم. اينها هيزم جمع مي‌کردند و آتش فتنه جاهلي را هي بيشتر مي‌کردند. 4- «قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الاهْوَاءُ» گرفتار هواي نفساني بودند. 5- «وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ» تکبر و خود بزرگ بيني هم اينها را گرفتار کرده بود. اين خيلي سنگين است. اينکه آدم گمراه باشد. در سرگرداني باشد. آتش فتنه را هم بيشتر کند. گرفتار هوا پرستي و تکبر هم باشد. همين خود بزرگي بيني براي نابودي انسان‌ها کافي است. 6- «وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ» اين جاهليت بسيار کور اينها را ذليل و خوار کرده بود. 7- «حَيَارَي فِي زَلْزَالٍ مِنَ الامْرِ» در آن ناپايداري که داشتند، وضعيت استقراري نداشتند، باز هم سرگردان بودند. «وَ بَلاءٍ مِنَ الْجَهْلِ» چطور مردم هم گمراه بودند، هم سرگردان بودند، هم گرفتاري هواي نفساني و خود بزرگ بيني بودند، هم ذليل شده بودند و تازه هيزم در آتش فتنه هم مي‌ريختند. پيامبر خدا در اين فضا زندگي مي‌کردند.

کسي خدمت پيامبر خدا آمد. حضرت مکارم اخلاق و تعاليم اسلامي و آسماني را براي او گفت. طرف ديد حرف‌هاي خوبي است. تصميم گرفت مسلمان شود. گفت: من يک سؤال ديگر دارم. به اين سؤال من پاسخ بدهيد ديگر تصميم نهايي را خواهم گرفت. گفت: چون در دنيا دائم دنبال جنگ و قتل و غارت و حمله هستيم، اين بهشتي که شما وعده مي‌دهيد که ما مسلمان شويم، مي‌شود در بهشت هم از يک طبقه به طبقه ديگر حمله کنيم؟ حضرت فرمود: بهشت جاي امن و سلام و سلامت است. گفت: «لا خير في جنة لا حرب فيها» بهشتي که جنگ در آن نباشد نمي‌خواهيم. حاضر نشد اسلام بياورد. مرحوم علامه مجلسي در حالات پيغمبر در بحار نقل کردند. اين است که اميرالمؤمنين اين هفت ويژگي را براي جاهليت نقل کرده بود.

سه ويژگي براي پيامبر خدا، «فَبَالَغَ (صلي الله عليه و آله) فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَي عَلَي الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَي الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نهج‏البلاغه، خطبه 95) پيامبر با آن ويژگي‌ها چه برخوردي کرد. هنر پيامبر اين سه مورد است. 1- «فَبَالَغَ (صلي الله عليه و آله) فِي النَّصِيحَةِ» در خيرخواهي کوتاهي نکرد. مبالغه کرد. آنچه در توان داشت در خيرخواهي براي مردم خرج کرد. مبلغين دين وقتي مي‌توانند موفق باشند که در خيرخواهي کم نگذارند. در زيارت اربعين خوانديم: «فَأَعذَرَ فِي الدُّعاءِ» امام حسين براي کسي عذري باقي نگذاشت. «ومَنَحَ النُّصحَ» خيرخواهي و اوج مهرباني و صميميت را تمام کرد. «وَ مَضَي عَلَي الطَّرِيقَةِ» آن روشي که بايد مي‌رفت با پايداري و مقاومت رفت. «وَ دَعَا إِلَي الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» به حکمت و موعظه حسنه دعوت کرد.

آيه‌‌ي 128 سوره مبارکه توبه، قرآن در ويژگي پيامبر مي‌فرمايد: «لَقَدْ جاءَكُمْ‏ رَسُولٌ‏ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» اين از خودتان است. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» شما به رنج مي‌افتاديد، پيامبر ناراحت مي‌شد. مبلغ دين وقتي حرفش اثر دارد که با مخاطبش رابطه محبت آميز را برقرار کرده باشد.

من يکوقتي در جمع معلمين که مي‌روم، مي‌گويم: اگر مي‌خواهيد کلام شما در دانش آموز اثر داشته باشد، يک رابطه دلسوزي را بايد دانش آموز احساس کند. باور کند معلمش دلسوز اوست. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» است. اگر دانش‌آموز باور کرد که معلم دلش براي او مي‌سوزد، آنوقت کلامش تأثير مي‌گذارد. «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ» در هدايت مردم حرص مي‌خورد. «بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» نسبت به مؤمنين مهربان بود.

مي‌دانيد سخت‌ترين آموزش، آموزش کلاس اول است. دانش‌آموزي که اصلاً الفبا را نمي‌شناسد. معلم کلاس اول بايد به اين دانش‌آموز خواندن و نوشتن را ياد بدهد. مردم عصر جاهليت الفباي زندگي را بلد نبودند و پيامبر با همان دلسوزي بايد الفبا را ياد مردم مي‌داد. لذا گزارش اصحاب پيامبر اين است. «کان رسول الله يعلمنا» وقتي مي‌خواست آموزه‌هاي ديني و مکارم اخلاقي را ياد ما بدهد، «تعليم المکتب» مکتب يعني معلم، «الغِلمان الکتابة» غلمان يعني بچه‌ها، معلم چطور نوشتن را به بچه‌ها ياد مي‌دهد؟ دانش‌آموزي که هيچي نمي‌داند و جاهل جاهل است. پيامبر خدا با جامعه‌اي طرف بود که الفباي زندگي را نمي‌دانستند. گمراه و سرگردان بودند. آتش فتنه را مي‌افروختند. متکبر بودند. چطور بايد اين جامعه را تعليم مي‌داد؟ دستشان را مي‌گرفت و قدم به قدم با اينها راه مي‌رفت. ويژگي مهم اين بود که پيامبر خدا فقط نمي‌گفت، عمل هم مي‌کرد. اگر سخاوت و جود و گذشت بود نمونه هم نشان مي‌داد. «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي‏ أُصَلِّي‏» (نهج‏الحق، ص 426) به من نگاه کنيد چطور نماز مي‌خوانم، همينطور بخوانيد. در مسائل اخلاقي هم همينطور بود. مثلاً در بحث انفاق اينقدر پيامبر انفاق مي‌کرد که آيه نازل مي‌شد چه خبر است؟ «لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء/29) اينقدر ديگر انفاق نکن. خودت ديگر هيچ نداري.

اگر بحث عبادت مي‌شد «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» (طه/1و2) آنقدر نماز مي‌خواند، «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» اگر بحث جهاد بود، همين نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين است. مي‌فرمايد: وقتي جنگ سخت مي‌شد، ما به پيامبر پناه مي‌برديم. اگر بحث شهادت بود، عزيزان خودش را مقدم مي‌دانست. در بدر عمويش عبيده به شهادت رسيد. در احد عمويش حمزه به شهادت رسيد. در موته پسرعمويش جعفر ابن ابي طالب به شهادت رسيد. در تمام عرصه‌ها سرمشق بود. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» (مائده/24) قوم موسي به موسي گفتند: شما برو بجنگ، ما اينجا نشستيم.

به قدري پيامبر روي فضايل اخلاقي تأکيد داشت که محدودش هم نمي‌کرد. اين مکارم اخلاقي را حتماً بايد مسلمان و مؤمن و متدين باشد انجام بدهد. نه! مي‌فرمود: تو فضايل اخلاقي را انجام بده. من فضايل اخلاقي را مي‌پذيرم و مي‌خرم از هرکسي که باشد. يعني کافري باش. مشرک و يهودي و مسيحي هستي. ضد خدا هستي، باشد. تو فضايل اخلاقي را انجام بده، من از تو قبول مي‌کنم. من در قيامت به تو پاداش مي‌دهم.

کتابي همراه من است به نام «انوار الولايه» براي علامه ملا زين العابدين گلپايگاني است. يک عالم بزرگواري به نام ملا آخوند زين العابدين گلپايگاني داشتيم معروف به حجت الاسلام است. آيت الله العظمي بوده ولي معروف به حجت الاسلام است. ايشان قبرش در گلپايگان زيارتگاه است. مردم براي زيارت مي‌روند. استاد ميرزاي شيرازي بوده است. وقتي شيخ انصاري از دنيا رفت، دنبال ايشان آمدند که نوبت شماست. گفت: من ديگر توانايي ندارم و پير شدم. بعد از شيخ انصاري مرجعيت را قبول نکرد. در اين کتاب اشاره مي‌کند مگر کارهايي که مي‌کنيم نيت و قصد قربت نمي‌خواهد. گاهي از ما سؤال مي‌کنند من استخر رفتم و يادم رفته غسل کنم. دو ساعت حمام رفتم و پاک پاک شدم. يادم رفته غسل کنم، مي‌گويند: دوباره بايد بروي. اعمال بدون نيت نمي‌شود. قصد قربت هم مي‌خواهد. فقط بايد براي خدا باشد. شما در اسکانديناوي 22 ساعت روزه بگير. دقيقه آخر ريا کني، روزه باطل است. نيت نباشد فايده ندارد. قربة الي الله نباشد فايده ندارد. ايشان مي‌فرمايد: من هفت مثال مي‌زنم که خدا از شما قبول مي‌کند ولو نيت نداشته باشي. يک مثالش که به بحث ما مربوط است، سخاوت است. اگر شما دست دهنده داشتي. جود و سخاوت داشتي. يکي پناه دادن به ديگران است. يک بي سر پناهي را پناه بدهي.

بعد ايشان حديث مي‌خواند. از کافي شريف مرحوم کليني از امام باقر (ع) نقل کرده است. فرمودند: يک مؤمني در يک جايي زندگي مي‌کرد، حاکمش حاکم اسلامي بود. کشور اسلامي بود ولي جبار بود. يک پادشاه ظالمي بود. مسلمان بود ولي ستمگر بود. اين مؤمن ديد زندگي در اينجا فايده ندارد. ذليلش کردند و اذيت و تحقيرش کردند. گفت: من از اينجا فرار مي‌کنم. گفت: در يک کشور غير اسلامي بروم بهتر از اينجاست که اينقدر مرا اذيت کنند. خانه يک مشرکي رفت. اتفاقاً مشرک از او پذيرايي کرد و مهماني کرد. وقتي مرگ اين آقاي مشرک که به اين مؤمن خدمت کرد، فرا رسيد، خداوند خطاب کرد: به عزت و جلال خودم قسم، قانون ما اين است که در بهشت انسان مشرک نمي‌رود، اگر اين قانون نبود من تو را به بهشت مي‌بردم. ولي در همان جايي که هستي ما به آتش خطاب کرديم که به هيچ وجه حق اذيت اين را نداري! آتش براي او سرد شود و خدا روزي او را مي‌دهد. کسي از امام باقر سؤال کرد: براي او از کجا روزي مي‌برند؟ از بهشت؟ حضرت فرمود: از هرجايي که خدا بخواهد روزي او را مي‌دهد. فضايل اخلاقي از يک کافر هم باشد خدا مي‌پذيرد. بهشت براي مؤمنين است و او را راه نمي‌دهند ولي در جهنم جايش امن است. پيامبر(ص) هم فضايل اخلاقي را که آورد نگفت: اين فضايل اخلاقي را فقط براي مؤمن محدود مي‌کنم.

باز ايشان داستان حاتم طايي را مثال زدند. حاتم طايي مسلمان نبود. ولي بخاطر اينکه حاتم بود خدا به او پاداش مي‌دهد.

مثال سوم داستان سامري است. در قرآن داستان سامري مفصل آمده است. کسي که باعث شد بني اسرائيل گوساله پرست شوند. مرحوم علامه طبرسي در مجمع البيان مي‌نويسد ششصد هزار نفر گوساله پرست شدند. هفت روز طول کشيد گوساله را آماده کرد. سه روز وقت داشت مردم را به گوساله پرستي دعوت کرد، ششصد هزار نفر گوساله پرست شدند. حضرت موسي از ميقات بازگشت. قوم بني اسرائيل مجازات سنگيني شدند. در قرآن هست که هيچ امتي قبل از حضرت موسي چنين مجازاتي را نداشته است. نوبت به سامري رسيد، روايت اين است که موسي تصميم گرفت سامري را به قتل برساند. خدا وحي کرد: يا موسي حق نداري سامري را به قتل برساني. چرا؟ چون او آدم سخاوتمندي بوده است. خدا سخاوت را دوست دارد. از سامري باشد. از مشرکي که داستانش را گفتيم باشد. اگر از مؤمن باشد و قصد قربت داشته باشد چقدر زيباست. پيامبر الفباي زندگي را به مردم نشان مي‌داد و خودش در زندگي ترسيم مي‌کرد.

اگر خدا مکارم اخلاقي و فضايل اخلاقي را دوست دارد و حتي از مشرک هم قبول مي‌کند، يکي از فضايل اخلاقي که بايد در زندگي داشته باشيم، دستگيري از ديگران است. ما بحث زندانيان را چند سال پيش هم مطرح کرديم. الآن شب‌هاي بلند زمستاني است. تقريباً از ساعت پنج بعد از ظهر تا هفت صبح هوا تاريک است. چهارده ساعت طول شب‌هاي زمستاني است. انصافاً ما مي‌توانيم يک شب را از جايي بيرون نرويم؟ ببينيد آسيب‌هايي که به خانواده‌هاي زنداني‌ها مي‌رسد خيلي زياد است. اينها دختر و پسر دارند. نوه و نتيجه دارند. داماد و عروس دارند. در پيامي نوشته بودند: پسر من دوازده سال دارد. هفت سال است پدرش را نديده است. الآن ما صدها کودک شيرخوار در زندان داريم. اين بچه‌ها در زندان الآن محتاج شير خشک هستند و مشکلات اوليه زندگي‌شان را دارند. تا مي‌گوييم: زنداني، منظور ما قاچاقچي نيست. تبهکار و اشرار نيست. مفسد في الارض نيست. ما با آنها کاري نداريم. حرف ما زندانياني است که جرايم غير عمد هستند. در آمارها هست که بيست درصد از زندانياني که دوران محکوميت اينها تمام مي‌شود و برمي‌گردند زندگي‌شان به طلاق کشيده مي‌شود. حالا وظيفه ما چيست؟ حکومت يک وظيفه دارد و مردم يک وظيفه دارند. قوه قضاييه بايد براي زندان جايگزين پيدا کنند. متأسفانه بعضي از قضات محترم ما حرف اولشان زندان است. زندان را آخرين مرحله بگذاريد. مگر مي‌شود که هرکس بدهکار بود را راحت در زندان بياندازيم؟ در سوره بقره آيه 280 هست که مي‌فرمايد: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ» آقايي که بدهکار است، اگر در تنگدستي است و ندارد، «فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ» به او مهت بدهيد. قرآن مي‌گويد: اگر کسي ندارد به او مهلت بدهيد. من زندان بروم چه دردي را از طلبکار دوا مي‌کند؟

من يکوقت ديدم پزشک جراحي زندان بود. مي‌گفت: من اگر از اينجا بيرون بروم ماهي سي ميليون درآمد دارم. اينجا بمانم پولي براي طلبکارها جور نمي‌شود. «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏» قرآن مي‌گويند: اگر بگذريد بهتر است. يا حداقل مهلت بدهد. در روسيه وقتي کسي دوره آموزش قضا را مي‌بيند، چند وقت خود قاضي را در زندان مي‌برند، مي‌گويند: چند وقت زندان برو. شرايط زندان را حس کن. فردا که رفتي قاضي شدي بداني براي چه جايي حکم مي‌دهي!

وظيفه مردم چيست؟ 1- «وَ أَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ» اگر مي‌توانند بگذرند. اينقدر ما مي‌گوييم: اميرالمؤمنين گذشت. حضرت يوسف هجده سال زندان بود. وقتي آمد تا برادرها گفتند: ما را ببخش. گفت: «لا تَثْرِيبَ‏ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُم‏» (يوسف/92) خدا ببخشد جاهل بوديد، عيبي ندارد. جواني هست و جاهلي، حرفش را هم نزنيد.

وقتي حضرت يعقوب به يوسف گفت: به من بگو برادرها با تو چه کردند؟ گفت: نپرس برادرها با من چه کردند؟ بپرس خدا چه لطفي در حق من کرد. حضرت يوسف يک کلمه از اذيت و آزار برادرها نگفت.

در اين ماه عزيز، بياييم اگر مي‌شود از اين عزيزان بگذريم. حداقل تخفيف بدهيم و کنار بياييم. پيامبر خدا در مسجدالنبي بودند. ديدند دو نفر دارند با هم صحبت مي‌کنند. حضرت فرمودند: چه شده است؟ گفت: از اين طلب دارم نمي‌دهد. حضرت فرمود: نصف طلبت را از او بگير.

در کافي شريف حديث داريم. يکي از اصحاب امام صادق(ع) خدمت حضرت آمد. گفت: با فلاني صحبت کنيد يک طلبي از من دارد. به من مهلت بده چند وقت ديگر به او مي‌دهم. حضرت آن آقا را خواست. حضرت به او فرمود: تو خبر داري که اين آقا به ما پناه آورده است. تو از حال او با خبر هستي. اين پول تو را که ندارد بدهد، نرفته شکم پرستي کند. شهوت راني نکرده است. خود او هم از مردم طلب دارد و پولش دست ديگران است. کالاهايي دارد که به فروش نرفته است. حضرت فرمود: کل طلب خودت را ببخش. فرمود: فکر نکني وقتي مي‌گويم بگذر، خدا تمام حسنات او را به تو مي‌دهد؟ گفت: من فکر مي‌کنم اگر بگذرم خدا تمام حسنات او را به من مي‌دهد. فرمود: من اين را نگفتم. فضل خدا زياد است. لازم نيست از حسنات او به تو بدهد.

عموم مردم مي‌توانند در اين زمينه قدم بردارند. آنهايي که اهل خير هستند و مي‌توانند کمک بکنند. ما يک راه ديگر هم پيشنهاد مي‌کنيم. از مراجع تقليد اجازه گرفتيم که عزيزان بتوانند از سهم امام خودشان تا مبلغ يک ميليون تومان براي آزادي زندانيان در جرايم غير عمد بدهند. مراجع بزرگواري چون حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي که حتي ايشان فرمودند: من خودم هم يک مبلغ قابل توجهي را براي آزادي زندانيان مي‌دهم. حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، آيت الله العظمي سيستاني، من در قم با نماينده ايشان حاج آقاي شهرستاني و در تهران با حاج آقاي روحاني نماينده ايشان صحبت کردم. آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله العظمي شبيري زنجاني، گفتند تا يک ميليون از سهم امام را براي آزادي زندانيان در جرايم غير عمد بدهند.

مقام معظم رهبري هم مي‌فرمايد: اگر کسي مي‌خواهد خمس بدهد، از سهم امام تا يک سوم به ارحام فقير مي‌تواند بدهد. براي مثال من شش ميليون خمس دارم. يک شش کلش، يک سوم سهم امام مي‌شود. سه ميليون سهم امام و سه ميليون سهم سادات است. از سه ميليون سهم امام، يک سوم را به ارحام فقير بدهيد. اگر زنداني بود که يک بخش است. اگر هم زنداني هم نبود به ارحام فقير بدهد.

من تقاضا مي‌کنم بينندگان شناسايي کنند. خبر بگيرند. ستاد ديه هم کار خوب و دقيقي دارند. از طريق عابربانک‌ها هم مردم مي‌توانند کمک کنند. اگر يکوقت زنداني سيد باشد، سهم سادات و زکات محدوديت ندارد. انشاءالله عزيزان کاري کنند که تا شب تولد حضرت خاتم‌الانبياء خيلي از پدرها را به آغوش خانواده‌ها برگردانند.

شريعتي: امروز صفحه 421 قرآن کريم، آيات 23 تا 30 سوره مبارکه احزاب را در سمت خداي امروز تلاوت مي‌کنيم.

«مِنَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا «23» لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «24» وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزاً «25» وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً «26» وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيراً «27» يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلًا «28» وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً «29» يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «30»

ترجمه: از ميان مؤمنان مردانى هستند كه آنچه را با خداوند پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند (و خود را آماده‏ى جهاد نمودند)، برخى از آنان پيمانشان را عمل كردند (و به شهادت رسيدند) و بعضى ديگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقيده و پيمان خود را) تغيير ندادند. تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند يا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زيرا كه خداوند آمرزنده‏ى مهربان است. و خداوند كسانى را كه كفر ورزيدند با دلى پر از خشم برگرداند، بدون آن كه هيچ خيرى (پيروزى و غنيمتى) به دست آورند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت (و آنان را پيروز كرد)، و خداوند، تواناى شكست‏ناپذير است. و خداوند كسانى از اهل كتاب (يهوديان) را كه از مشركان عرب پشتيبانى مى‏كردند، از برج و قلعه‏هاى مرتفعشان پايين كشيد و در دل‏هاى آنان ترس و وحشت افكند، (كه در نتيجه شما مسلمانان) گروهى (از آنان) را كشتيد و گروهى را اسير كرديد. و سرزمين آنان وخانه‏ها واموالشان و (نيز) زمينى را كه در آن گام ننهاده بوديد در اختيار شما گذاشت، و خداوند بر هر كارى تواناست. اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زينت (و زرق و برق) آن را مى‏خواهيد، بياييد تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهره‏مند سازم و به وجهى نيكو (بدون قهر و خشونت) رهايتان كنم. و اگر خدا و رسولش و سراى آخرت را مى‏خواهيد، پس (بدانيد كه) قطعاً خداوند براى نيكوكاران از شما پاداش بزرگى را آماده كرده است. اى همسران پيامبر! هر كس از شما كار زشت (و گناهى) آشكار مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و اين (كار) براى خدا آسان است.

شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي حسيني: تقاضا مي‌کنم از همه بينندگان سه مرتبه آيه «أَمَّنْ يُجِيبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء» براي رفع گرفتاري و پريشاني‌ها، شفاي مريض‌ها و آزادي زنداني‌ها بخوانند. انشاءالله به حق خاتم الانبياء و امام صادق همه گرفتارها را نجات عنايت بفرمايد.

شريعتي: بهترين نصيب شما شود. انشاءالله ماه ربيع سرشار از خبرهاي خوب براي همه شما باشد.