اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-06-09-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيره تربيتي امام علي(ع)

حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيره تربيتي امام علي(ع)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي امام علي(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 09-06-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما هموطنان عزيزم. بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوب و نازنين‌مان. امروز در خدمت حاج آقاي حسيني قمي هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.  
حاج آقا حسيني: عرض سلام خدمت همه بينندگان و همينطور شنوندگاني دارم که از راديو قرآن برنامه را مي‌بينند.
شريعتي: امروز حاج آقاي حسيني مي‌خواهند به سؤالات و دغدغه‌هاي شما پاسخ بدهند. متناسب با بحث‌شان و مطالبي که در ذيل بخث سيره تربيتي شنيديم.
حاج آقاي حسيني: جمعه‌اي که در پيش هست، عزيزان مي‌دانند شهادت امام جواد(ع) پاره تن امام رضا(ع) است. انشاءالله در هرکجا که هستيد از تشکيل و شرکت در اين مجالس غفلت نکنيد. شنبه اول ماه ذي‌الحجه سالروز ازدواج اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(س) است. در تقويم‌ها نوشتند که روز ازدواج است. به همه آنهايي که ايام جشن ازدواجشان است تبريک مي‌گوييم.
همانطور که اشاره فرموديد، در طول هفته‌هاي متعددي که در محضر عزيزان هستيم، پرسش‌ها زياد است. ولي مباحث اجازه نمي‌داد. مطلب اولي که فراوان در پيام‌ها بوده، در گذشته و حال و قطعاً در آينده هم خواهد بود، الحمدلله امروزه ما در کشورمان فقط مشکل نظامي و امنيتي نداريم. از لحاظ نظامي در آرامش هستيم. با اينکه در کشورهاي ديگر ناامني هست. از شر داعش در امان هستيم. داعش فقط نظامي نيست. داعش فرهنگي و سياسي هم خطرش کمتر از داعش نظامي نيست. بداخلاقي‌هاي سياسي در بين مردم زياد شده است. سر خط خبرهاي روز، دائم درگيري دو جناح با هم است که اين قطعاً در رفتار و روحيات مردم اثر مي‌گذارد. روزنامه براي هر ارگان و نهادي است، به جاي حل کردن و بيان مشکلات آن نهاد و ارگان درست مي‌رود يک نهاد ديگري را مورد هدف قرار مي‌دهد. روزنامه دولت است، مي‌رود قوه قضاييه را مورد هدف قرار مي‌دهد. اين بداخلاقي که امروز در کشور ما هست در مردم هم اثر مي‌گذارد.
اميرالمؤمنين جمله‌اي دارد کلمه 200 نهج‌البلاغه است. فرمود: «وَ أُتِيَ بِجَانٍ وَ مَعَهُ غَوْغَاءُ» يک آدم خلافکاري را آوردند و يک عده هم دنبال اين سر و صدا و فرياد مي‌کردند. حضرت اين منظره را نپسنديد، فرمود: «فَقَالَ لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ» فرمود: چه شده؟ شما فقط در بدي‌ها و آشوب‌ها و دعوا پيدايتان مي‌شود. براي چه اينجا آمديد؟ يک عده از دعوا و درگيري لذت مي‌برند. در شلوغي بودن خوشحالشان مي‌کند. من امروز در رسانه، سايت‌ها، روزنامه‌ها نگاه اصلاحي نمي‌بينم. نگاه اصلاحي اين است که از سر دلسوزي باشد. اگر واقعاً براي خدا کار مي‌کنيم، ديگر اين جناح و آن جناح معني ندارد. پس چه وقت گرفتاري‌هاي مردم را حل کنيم؟
آيت الله العظمي شبيري زنجاني در کتاب «جرعه‌اي از دريا» در خاطرات خودشان نقل کردند، مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني را از عراق به ايران تبعيد کردند. در زمان آيت الله العظمي حائري بود. حوزه در قم بود. بنيانگذار حوزه در قم آيت الله العظمي حائري بود. آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني يازده ماه از عراق به ايران تبعيد شد. به قم آمد، ايشان مرجعيت داشت ولي در قم همه يک پارچه مقلد آيت الله العظمي حائري بودند. يک کسي آمد به آيت الله حائري گفت: من مقلد شما هستم. وجوهات دارم، اجازه مي‌دهيد پول وجوهات، خمس و زکاتم را به آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني بدهم؟ ايشان مي‌فرمايد: براي چه از من اجازه مي‌گيري؟ ايشان آقا هستند و ما نوکر هستيم. کسي که طبقه‌اش مقدم است و در ايران مرجعيت عامه دارد، مي‌گويد: ما نوکر هستيم! اين اخلاق کجا بايد پيدا بشود؟ آيا در بين مسئولين ما نبايد اينطور باشد؟
يک کسي از دنيا رفت. وصيت مي‌کند ده هزار دينار عراقي به آيت الله العظمي حائري بدهند. در اصل رضاخان که مرحوم حائري با خون دل بسيار حوزه را اداره مي‌کرد. امام (ره) فرمود: حفظ حوزه توسط آيت الله حائري کمتر از انقلاب ما نبود. با آن شرايط سخت در برابر حکومت رضاخان، يک کسي به آيت الله حائري نامه مي‌نويسد، که اجازه مي‌دهيد ما ده هزار دينار را به آيت الله نائيني که در عراق بود، بدهيم؟ ايشان مي‌گويد: بدهيد. ما و ايشان هر دو نوکر امام زمان هستيم.     اصحاب ايشان با شنيدن اين خبر ناراحت مي‌شوند و مي‌آيند اعتراض مي‌کنند. ما مشکل حوزه داريم. چرا شما گفتيد که ده هزار دينار را به آيت الله نائيني بدهند؟ فرمود: فرقي ندارد. ما براي خدا کار مي‌کنيم.
آيت الله العظمي شيخ انصاري وقتي به مرجعيت مي‌رسد و مي‌گويند: شما مرجع تقليد هستي. مي‌گويد: نه! مازندران، سعيد العلماي مازندراني هم دوره من بوده است. او مقدم بر من است. قبر ايشان در بابل است. مي‌روند مي‌گويند: آقا گفته: نوبت شماست. مي‌گويد: برويد به آقا بگوييد: درست است آن زمان با هم بوديم، من جلوتر بودم. من فاصله گرفتم. شما الآن از من جلوتر هستيد. الآن شما امروزه نگاه کنيد. دائم دعوا است. اين را براي اين عرض کردم که ما خبر داريم اما همين مقدار از دست ما برمي‌آيد که صداي ما برسد.
هفته قبل يک برنامه در رسانه ملي پخش شد که يک نقد خيلي منصفانه و خوبي بود. دو طرف را مي‌آورد که مسائل و مشکلات اقتصادي را تحليل کنند. هفته گذشته نقد بانکداري در تلويزيون مطرح شد، از مردم نظرخواهي کرده بودند و سؤال کردند که آيا شما از عمليات بانک‌ها راضي هستيد يا نه؟ بالاي 94 درصد مردم ناراضي بودند. کمتر از شش درصد مردم راضي بودند. نظام و انقلاب ما در آستانه چهل سالگي است. بعد از چهل سال از مردم سؤال مي‌کنيم راضي هستيد؟ مي‌گويند: نه راضي نيستيم.
در خبري مي‌خواندم يکي از کارهايي که بانک‌ها انجام مي‌دهند اين است که مثلاً اگر چهارصد ميليون به شما وام مي‌دهد، 25 درصد صد ميليون را شما بايد در همان بانک مسدود کني. براي اينکه مشکل قانوني پيدا نکند، بايد اول صد ميليون مسدود کني. که وقتي چهارصد ميليون وام مي‌گيري، صد ميليونش را پيش پيش داده باشي. يعني شما حساب کني بالاي چهار پنجاه درصد از مردم سود مي‌گيرند.
ديروز سالگرد شهيد رجايي و باهنر بود. يک کاري کنيم ارواح اين شهدا از ما راضي باشد. بعد از چهل سال خيلي بد است که مردم از نظام بانکداري ما ناراضي باشند. راه حل اين خيلي ساده است. آقايان تصميم بگيرند. سال 61 راه حل اين درست شد. به امام گفتند: چاره‌اي نداريم. حتماً بايد جريمه ديرکرد را بگذاريم. امام فرمود: با فتواي من نمي‌خواند. من اجازه نمي‌دهم. امامي که حفظ نظام را از اوجب واجبات مي‌دانست. فرمود: اين قانون با فتواي من نمي‌خواند. رفتند از طريق شوراي نگهبان حل کردند.  
چند روز پيش خدمت خانواده شهيد عبوري در ساري بودم. ايشان پدر سه شهيد بود. گفت: سال 65 خدمت امام رفتم. وقتي خواستم وارد شوم يکي از پاسدارهايي که نگهبان بود، به من گفت: از طرف من دست امام را ببوس. گفتم: باشد. خدمت امام آمدم و دست امام را بوسيدم. گفتم: از طرف نگهبان بود. نشستم، امام فرمود: بچه‌ها چه شدند؟ ماجراي فرزندانت چيست؟ گفتم: پسر بزرگم 29 فروردين در جبهه به شهادت رسيد. دو ساعت بعد خمپاره خورد پسر دوم من به شهادت رسيد. هنوز سوم پسر اولم را نگرفته بودم، خبر شهادت پسر دوم را به من دادند. حدود چهل روز از شهادت اين دو فرزند من نگذشته بود که فرزند سوم من را منافقين در شهر ساري ترور کردند. وقتي اين را به امام گفتم، خيلي گريه کرد. من به امام گفتم: اينقدر گريه نکنيد. من اگر مي‌دانستم شما اينقدر گريه مي‌کنيد به شما نمي‌گفتم. امام دستمالي درآوردند به صورت من و خودشان کشيدند. خواستم دستشان را ببوسم، اين بار اجازه ندادند. وارد که شدم نمي‌دانست جريان چيست. منظورم اين است که پدر سه شهيد در ظرف چهل روز سه پسرش را تقديم کرده و تازه به امام مي‌گويد: چرا گريه مي‌کنيد؟ مي‌گفت: وقتي خانه و زندگي امام را ديدم، گفتم: اين مرد، مرد خداست. اين زندگي را که ديدم گفتم: اجازه بدهيد من در سنگر بچه‌هايم بروم و جاي آنها را پر کنم. امام فرمود: نه من اجازه نمي‌دهم. شما بايد مکه بروي. گفتم: من ثبت نام مکه دارم. گفت: نه، اينکه من مي‌گويم. با اصرار امام همان سال مرا حج بيت الله الحرام فرستاد. چرا اين ايمان‌ها آمد؟ چون آن عملکرد را از امام مي‌ديدند. سادگي زندگي امام را مي‌ديدند. تشريفات و تکلفي نداشت.
يکي از دوستان ما براي تبليغ و سخنراني در ماه رمضان به يکي از روستاهاي اطراف کرمان رفته بود، به تازگي برگشته است. وقتي ايشان گزارش از سفرش مي‌داد، دل آدم کباب مي‌شد. از فقر و گرفتاري و کپر نشيني مردم و از بچه‌هاي مريض مي‌گفت. بايد به اينجاها برويم و گرفتاري مردم را حل کنيم. الحمدلله امروز مردم ما پاي اين نظام ايستادند و دشمن نمي‌تواند نفوذ کند. کشورهاي ديگر اينطور نيست. مردم ما منسجم هستند. ما بايد قدر اين مردم را بدانيم. دوازده ميليون دختر و پسر داريم که از وقت ازدواجشان گذشته است. مرحوم غلامرضا يزدي(ره) به بعضي از پولدارها مي‌گفت: تعجب مي‌کنم شما چرا از غصه نمي‌ميريد؟ فقط مسئولين را نمي‌شود گفت. خود مردم هم بايد به داد هم برسند.
دولت در اول ماه بايد به هشت ميليون نفر حقوق بدهد. چهار ميليون بازنشسته، چهار ميليون سر کار. اين هشت ميليون چه کساني هستند؟ خود ما هستيم. مردم از نظام جدا نيستند. هرکس در حد توان خودش اگر تلاش کند حتماً اصلاح مي‌شود.
شريعتي: امروز صفحه 323 قرآن کريم آيات 11 تا 24 سوره مبارکه انبياء براي شما تلاوت خواهد شد.
«وَ كَمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْيَةٍ كانَتْ ظالِمَةً وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِينَ «11» فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها يَرْكُضُونَ «12» لا تَرْكُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَ مَساكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْئَلُونَ «13» قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «14» فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ «15» وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ «16» لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلِينَ «17» بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ «18» وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا يَسْتَحْسِرُونَ «19» يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لا يَفْتُرُونَ «20» أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنْشِرُونَ «21» لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «22» لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ «23» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ هذا ذِكْرُ مَنْ مَعِيَ وَ ذِكْرُ مَنْ قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ «24»
ترجمه: و ما چه بسيار آبادى‏هايى را در هم شكستيم كه مردمش ستمگر بودند و پس از آنها قومى ديگر را پديد آورديم. پس چون (قوم ستمگر) قهر ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند. (امّا خطاب رسيد كه) فرار نكنيد! و به خانه‏هايتان و آنچه در آن كامياب بوديد باز گرديد، شايد مورد سؤال قرار گيريد. (و چون عذاب ما را جدّى ديدند) گفتند: اى واى بر ما! همانا ما ستمكار بوديم. و پيوسته، اين سخن آنان بود تا ما آنها را درو كرده و خاموش و بى‏حركت ساختيم.و ما، آسمان و زمين و آنچه را كه ميان آنهاست براى بازى نيافريديم.(و) اگر چنانچه (بر فرض محال) مى‏خواستيم سرگرمى انتخاب كنيم و بازيگر بوديم، هر آينه آن را از پيش خود (و متناسب با خود)انتخاب مى‏كرديم. (اين چنين نيست،) بلكه ما حقّ را بر باطل مى‏كوبيم تا مغز آن را در هم بشكند، پس بى‏درنگ، باطل محو و نابود مى‏شود. و واى بر شما از آنچه (خداوند را به آن) توصيف مى‏كنيد (و نسبت لهو و لعب و بيهوده كارى مى‏دهيد).و براى اوست هر كه در آسمان‏ها و زمين است، و كسانى كه نزد او هستند (فرشتگان) از (براى) عبادت او تكبّر نمى‏ورزند و خسته و درمانده نمى‏شوند. آنان شبانه روز بى آنكه سستى ورزند، خداوند را به پاكى مى‏ستايند. آيا خدايانى كه (كفّار) از زمين انتخاب كرده‏اند، مردگان را زنده مى‏كنند؟ اگر در آسمان‏ها و زمين خدايانى جز اللّه بود، هر آينه آن دو فاسد مى‏شدند، پس منزّه است خداوندِ پروردگار عرش، از آنچه (ناآگاهان) توصيف مى‏كنند. او (خداوند) از آنچه انجام مى‏دهد سؤال نمى‏شود، امّا آنها (مردم، در انجام كارهايشان) مورد بازخواست قرار مى‏گيرند. آيا آنها (كافران) بجاى خداوند (يكتا) خدايان ديگرى را گرفته‏اند؟ (پس به آنان) بگو: دليل‏تان را بياوريد. اين (قرآن) يادنامه‏ى پيروان من و يادنامه كسانى است كه پيش از من بوده‏اند (كه همه بر نداشتن شريك براى خداوند اتفاق كلمه دارند) امّا اكثر مردم، حقّ را نمى‏دانند، پس (از آن) روى گردانند.
شريعتي: ادامه فرمايشات شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي حسيني: يک عده پرسيده بودند، در مورد خمس ما مي‌توانيم اگر در ارحام و خويشاوندان ما نيازمند و فقير بود، خمس خودمان را به آنها بدهيم يا نه؟ ارحام فقير اگر سادات هستند مشکلي ندارد. به شرط اينکه پدر و مادر و اولاد نباشد. نمي‌توانيم از سهم سادات به پدر و مادر و اولاد خودمان بدهيم. اگر غير از اين باشد اشکالي ندارد. سهم سادات را به ارحام سيد فقير بدهيد. زکات براي غير سادات و خمس براي سادات فقير است. سؤال کردند يک وقت سادات هم نيست. دختر عمه و پسر عمه‌اي داريم که سادات نيست و فقير است. اين را بايد از سهم امام با اجازه مرجع تقليدشان باشد. آنچه من اطلاع دارم دفتر مقام معظم رهبري تا يک سوم را به ارحام فقير اجازه مي‌دهد. تا يک سوم سهم امام را به ارحام فقير اجازه مي‌دهد. اما اگر بيش از يک سوم مي‌خواهند حتماً بايد با دفتر مرجع خود در ميان بگذارند.
سؤال کردند که با توجه به اينکه حضرت موسي (ع) در خانه فرعون بزرگ شده بود، چطور شما مي‌گوييد: موسي را نشناخت؟ ما نگفتيم: موسي را نشناخت. گفتيم: مأمورين کاخ فرعون نمي‌گذاشتند موسي و هارون وارد کاخ شوند.
باز پرسيدند که شما گفتيد: پيامبران با وضع پادشاهي نبودند. اگر آنطور بودند که همه از طمع يا ترس ايمان مي‌آوردند؟ پس سليمان چه؟ بله سليمان استثناء است. در ميان پيامبران يک استثناء است که حضرت سليمان با آن « َ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي‏ لِأَحَد» (ص/35) و الا بقيه انبياء اينطور نبودند.
نکته ديگري که باز ديدم بعضي از بينندگان سؤال کردند، حديثي خوانديم از اميرالمؤمنين(ع) که «إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ‏ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بالاترين‌ حسرت‌ها در روز قيامت حسرت کسي است که «حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ» مالي بدست آورده ولي در طاعت و بندگي نبوده است. «فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ» (نهج‌البلاغه/حکمت429) براي فرزندان ارث مي‌گذارد، بچه‌ها در راه طاعت خدا هزينه مي‌کنند. آنوقت بچه‌ها بهشتي مي‌شوند و اين گرفتار عذاب است. من گفتم فرزنداني هستند که نماز و روزه پدر را قضا مي‌کنند و برايش نماز و روزه مي‌دهند. اما آيا اين همه چيز را جبران مي‌کند؟ اينکه يک عده بگويند: چه خوب، پس ما هم نماز نمي‌خوانيم، پولش را مي‌دهيم!؟ وصيت مي‌کنيم بعد از مرگ شصت سال براي ما نماز و روزه بدهند. اين قطعاً معنا ندارد. آن بچه‌ها خدمت کردند، يک تخفيفي در عذاب پدر مي‌شود. اما آن چوبش جاي خودش هست. من اگر يک عمر نماز نخواندم. روزه نگرفتم. خمس مالم را ندادم. رباخواري کردم. حلال و حرام را قاطي کردم. براي من مهم نبود. اتفاقاً بچه‌هاي من آدم‌هاي خوبي بودند. به فکر من بودند و پول‌هايم را هم حلال کردند. مؤاخذه من سر جايش است. من خمس مالم را ندادم. رباخواري کردم. من مال يتيم خوردم. کم فروشي کردم.
شريعتي: يک خاطره به ذهنم رسيد. يک شبي در يکي از اين رستوران‌هاي بين راهي از شهري به شهري مسافرت مي‌کردم. دو نفر با هم حرفشان شد. بعد يکي از اينها از شدت عصبانيت يکي از ليوان‌هاي روي ميز را شکاند. صاحب رستوران ناراحت شد و گفت: چرا اين کار را مي‌کني؟ گفت: پولش را مي‌دهم. يک ليوان ديگر را هم شکست و گفت: پولش را مي‌دهم.
حاج آقاي حسيني: طاعت مهم است. قرآن مي‌گويد: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين‏» (مطففين/1) قطعاً خيرات دادن مؤثر است. اما عذاب سر جاي خودش هست. حضرت عيسي مرور مي‌کردند، در قبري عذاب مي‌شد. در فاصله ديگر قبر ديگر عذاب نداشت. عرضه داشت: خدايا چرا عذاب از روي اين برداشته شده است؟ خطاب شد يا عيسي اين فرزندي داشت، که فرزند او يک يتيمي را سرپرستي کرد. خدمتي کرد. خدا عذاب را از پدر برداشت. قطعاً تأثير دارد ولي به اين معنا نيست که جرم ما ديگر پاک شود.
شارعين نهج‌البلاغه هم به نکته‌ي ديگري اشاره کردند. فرمودند: ممکن است اصلاً بچه‌ها خبر نشوند. پدر رباخواري و رشوه خواري و حرام خواري کرده است. فرزندان اصلاً با خبر نشدند. ارث را برداشتند بدون اينکه با خبر باشند، در راه خدا خرج کردند. يکوقت خبر دارند که چه اشتباهاتي کرده و يکوقت باخبر نيستند. بچه‌ها بدون اطلاع پول پدر را در راه خدا خرج کردند. من سؤال مي‌کنم. اين بچه‌ها بهشتي هستند يا نه؟ حتماً بهشتي هستند. آن پدر قطعاً گرفتار است.
گفتم پدر مالي را به ارث گذاشت، فرزندانش در راه خدا انفاق کردند. «فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ» بچه‌ها بهشتي مي‌شوند. بچه‌ها خبر نداشتند پدر از کجا آورده است. رفتند بيمارستان ساختند. مدرسه ساختند. خرج گرفتارها کردند و اينها بهشتي شدند. «وَ دَخَلَ الاوَّلُ بِهِ النَّارَ» (نهج‏البلاغه، حكمت 429) پدر جهنمي است. آقا پدر ما جهنمي است؟ بله. در دعاي کميل مي‌خوانيم «أن تخلد فيه المعاندين» معاندين جايش جهنم دائمي است. اما بقيه چه؟ بعضي‌ها بايد در آتش جهنم وارد شوند تا پاک شوند.  کلمه 416 از کلمات حکمت آميز هم نظير اين است که خود عزيزان مراجعه کنند.    
شريعتي: اي که دستت مي‌رسد کاري بکن *** پيش از اين کز تو نيايد هيچ کار
انشاءالله تا هستيم قدر داشته‌هايمان را بدانيم که انشاءالله ذخيره و اندوخته آخرتمان باشد. حاج آقاي حسيني دعا بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: انشاءالله خداوند به حق امام جواد(ع) به همه بي‌فرزندها، فرزند صالح عطا کند. انشاءالله خداوند به کساني که ثروت زيادي هم دارند دست دهنده عطا کند. خيلي از افراد نوشتند ما با پانصد هزار تومان مشکل ناباروري‌مان حل مي‌شود. انشاءالله کساني که مي‌توانند کمک کنند تا هم يک مؤمن و هم يک لا اله الا الله گو را به خانواده‌ها اضافه کرده باشند.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.