حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي – سيري در نهجالبلاغه
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 12-05-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
تا داشتهام فقط تو را داشتهام *** با ياد تو قد و قامت افراشتهام
بوي صلوات ميدهند دستانم *** از بس که گل محمدي کاشتهام
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم و همينطور شنوندههاي خوب و نازنين که از طريق راديو قرآن شنونده ما هستند. آرزو ميکنم در هرکجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. امروز در خدمت حاج آقاي حسيني قمي هستيم. سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: عرض سلام خدمت همه بينندگان و همينطور شنوندگاني دارم که از راديو قرآن برنامه را ميبينند.
شريعتي: امروز هم پاي سفره اميرالمؤمنين خواهيم نشست که پدر همه ما هستند، فرمودند: «علي ابوا هذه الامه» و انشاءالله اين پدر امروز ميخواهند ما را راهنمايي ميکنند.
حاج آقاي حسيني: کلمات حکمت آميز، کلمه 425. «إِنَّ لِلَّهِ عَبَّادًا اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ يُقِرُّهُمْ فِيهَا مَا بَذَلُوهَا فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ» اگر بخواهيم به اين کلمه حکمت آميز عنوان بدهيم، نعمت براي خدمت عنوان اين است. اگر خداوند به کساني نعمتي ميدهد، حالا اين نعمت، ثروت باشد. موقعيت اجتماعي باشد، حافظه خوب باشد، علم و دانش باشد، هرچه باشد. هرچه اين بنده اضافه دارد براي خدمت به خلق است. اينها را ميخواهد واسطه خدمت خلق قرار بدهد. و اگر اين را استفاده نکنند خدا از اينها ميگيرد و به کس ديگر ميدهد.
«إِنَّ لِلَّهِ عَبَّادًا اخْتَصَّهُمْ بِالنِّعَمِ» خدا به بعضي از بندگانش نعمتهاي خاصي ميدهد. ثروت و موقعيت و آبروي بيشتري ميدهد. چرا؟ «لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ» براي اينکه به ديگران خدمت کند. «يُقِرُّهُمْ فِيهَا مَا بَذَلُوهَا» تا وقتي اهل خدمت باشند، اين نعمت دست اينها ميماند. «فَإِذَا مَنَعُوهَا»اگر بخل ورزيدند، «نَزَعَهَا مِنْهُمْ» از اينها ميگيرد «فَحَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ» به ديگران ميدهد.
ما با اين باورها زندگي ميکنيم. اگر من ثروتي و موقعيت و آبرويي داشتم، هرکس هرچه داشت، يادش باشد اگر يک روزي از او گرفته شد، شايد به اين جهت بود که به اين وظيفه عمل نکرده است. نعمت فقط ثروت نيست. يکوقت کسي وضع مالي هم ندارد. از آبروي خودش ميتواند خوب استفاده کند.
خدا مرحوم آيت الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري را رحمت کند. روزهاي آخر عمرشان گرفته و ناراحت بود. پنجاه هزار تومان بدهکار بود. هفتاد سال پيش خيلي مبلغ زيادي بود. بدهي براي چه بود؟ براي خرج حوزه و تبليغ دين بود آن هم در عصر رضاخان بود. امام (ره) فرمودند: اداره حوزه توسط حاج شيخ عبدالکريم کمتر از انقلاب ما نبود. ايشان ناراحت بوده پنجاه هزار تومان بدهکار است. به آقا ميگويد: شما براي چه ناراحت هستيد؟ بالاخره هرکس بعد از شما به مرجعيت برسد، بدهي را ميدهد. يک جمله فرمودند: من نگرانيام براي اين نيست که پنجاه هزار تومان براي دين مقروض هستم. نگراني من اين است که از دنيا ميروم، اگر امام زمان از من سؤال کند آبرويي که ما به تو داديم با اين آبرو بيش از اين ميتوانستي قرض کني، چرا اين کار را نکردي؟ آنوقت جواب امام زمان را چه بدهم؟ بعضي از ما ميگوييم: سري که درد نميکند دستمال نميبندند. خوشي راحت باش، چرا دنبال درد سر بروي! اگر خدا به توآبرو داد، ثروت داد، پست و موقعيت داد، علم و دانش داد، الآن فصل تابستان است. شما نفر اول مدرسه بوديد. قبول شدي، نمره عالي گرفتي. ميداني دختر همسايه استعداد تو را نداشته، در يک کلاس و يک درس ضعيفتر از تو بوده است. نياز به کمک دارد. شکر اين نعمت اين است که تو از اين قدرت خودت براي کمک به او استفاده کني.
ديروز در يک شهرستاني در جمع فرهنگيان بودم، يک سؤال پرسيدم و گفتم: خودتان جواب بدهيد. گفتم: الآن فصل تابستان است. معلم بايد جگرش براي دانش آموز بسوزد. بالاخره خدا اين نعمت و قدرت را در اختيار شما قرار داده است. آيا به دانش آموزان در اين فصل يک زنگ زديد که اگر کاري دارند، مشورتي ميخواهند، انتخاب رشته دارند، در درسي عقب ماندگي داريد؟ محدود گفتند که ما تماس گرفتيم. نعمت است که خدا در اختيار شما قرار داده است. بايد استفاده کنيد. همين که زنگ بزنيد دانشآموز لذت ميبرد. حضرت فرمود خدا اين نعمتها را داده «يُقِرُّهُمْ فِيهَا مَا بَذَلُوهَا» يادم باشد اگر روزي اين نعمت از من گرفته شد، «فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ» اگر من براي بندگان خدا خرج نکردم، خدا اين نعمت را از من ميگيرد. «فَحَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ» مگر اينکه اهل کار خير باشد.
نظير اين جمله کلمهي 304 نهجالبلاغه است. اميرالمؤمنان ميفرمايد: «إِنَّ الْمِسْكِينَ رَسُولُ اللَّهِ» نيازمندي که سراغ شما بيايد، فرستاده خداست. اين دانشآموزي که به تو مراجعه کرده، اين همسايه، اين نيازمند، اين بنده خداست. فرستاده خداست. فرستاده خدا فقط خاتم الانبياء نيست. مسکين هم رسول الله است. «فمن منعه فقد منع الله ومن أعطاه فقد أعطى الله» هرکس به او خدمت کند، به خدا کمک کرده است. خدا خودش ميگويد: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ» (بقره/245) اگر من باور کنم با رسول الله و فرستاده خدا برخورد ميکنم، سعي ميکنم خوب برخورد کنم.
واقعاً اگر گرفتارها را فرستاده خدا بدانيم، الآن اين همه ادعا ميکنيم عجل لوليک الفرج، آقا بيا! بسم الله، در کلمات خود حضرت هست اگر کسي ميخواهد به ما خدمت کند، در عصر غيبت به شيعيان ما خدمت کند. يکي از اساتيد ما ميفرمود: زيارت امام رضا ميرويم، زيارت جامعه کبيره ميخوانيم. «بابي انتم و امي و نفسي و اهلي و مالي» آقا پدرم، مادرم، هستيام، خانهام، کاشانهام، زندگيام، جانم، همه به فداي شما باشد. آن استاد ميفرمود: چرا دروغ ميگوييم؟ من که به همسايه گرفتارم حاضر نيستم کمک کنم، من که به برادر زاده گرسنهام حاضر نيستم کمک کنم، چرا ميروم به امام رضا خالي بندي ميکنم و در زيارت جامعه اينطور ميخوانم.
جمله سوم از اميرالمؤمنان کلمه 95 است. اگر بناست خدمتي براي مؤمنين انجام دهيم اين سه شرط را در آن رعايت کنيم. «لا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلا بِثَلاثٍ» (نهجالبلاغه/حکمت101) سه شرط در برآوردن حاجت مردم هست. «وَ بِاسْتِكْتَامِهَا» مکتوم شمردن، «وَ بِتَعْجِيلِهَا» استصغار يعني نزد خودت بزرگ جلوه نکند. فکر نکنيم کاري کرديم. «بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ» بگذاريم خدا بزرگش کند. «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ» (بقره/261) هفت تا ميشود. هفتصد تا ميشود اما تو چيزي نگو. پيش خودت بزرگ جلوه نده.
خدا مرحوم آيت الله طباطبايي را رحمت کند. ايشان برادري داشتند که بسيار مرد بزرگي بود. يکوقتي پيغام به علامه طباطبايي داده بود. من در عالم احضار ارواح روح پدر را احضار کردم، پدر از شما شکايت دارد. چرا؟ گفته: اين آقا تفسير الميزان که نوشته در ثوابش مرا شريک نکرد. الميزان بيست جلد است. اگر هر جلد پانصد صفحه باشد، ده هزار صفحه است. علامه ميگويد: من اين را کار مهمي نميدانستم که بخواهم پدر را سهيم کنم. خدايا اگر اين کار ارزشي نزد تو دارد پدر ما هم سهيم باشد. استصغارها، تو خودت کوچک بشمار خدا بزرگ ميکند. خدا به تفسير علامه طباطبايي عظمت داد.
مخفي کن، استکمام، مکتوم کن. تو همه جا فاش نکن. خدا افشا ميکند. در قرآن کريم هست، ابراهيم از خدا خواست «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) ابراهيم از خدا خواست خدايا کمک کن نام ما به نيکي برده شود.
«وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُو» زود انجام بده. آن بنده خدايي که به تو مراجعه ميکند، برايش دلنشين باشد. امروز و فردا نکن. بعضيها کاري ميکنند که طرف جرأت نکند مراجعه کند.
يکي از اصحاب امام صادق(ع)، مرحوم کليني در کافي نقل ميکند. کسي به نام محمد بن بِشر خدمت امام صادق آمد. گفت: شما شهاب ابن عبد ربه را ميشناسي. حضرت فرمودند: بله! گفت: ما هزار درهم به اين آقا بدهکار هستيم. الآن يک مقدار مشکل دارم، يک مقدار با تأخير مي توانم بدهم. حضرت دستور دادند که شهاب بيايد. حضرت به شهاب فرمود: الآن محمد بن بشر نزد من بود. تو خبر داري. اولاً ميداني از دوستان و شيعيان ماست. ثانياً ميداني گرفتاري مالي دارد. ثالثاً ميداني خرج شکم پرستي و شهوتراني هم نکرده است. پول تو را نخورده است. رابعاً هم ميداني اين از بقيه طلبکار است. پول پيش مردم دارد و نميتواند دين تو را بدهد. يک مقدار هم سرمايه دارد و فروش نرفته است. حالا هم به من رجوع کرده است که از او بخواه به من مهلت بده. حضرت به او فرمود: همه را ببخش! اين هزار دينار را ببخش. شهاب به امام صادق گفت: فکر کنم شما جزء کساني هستي که ميخواهي به من بگويي که اگر اين کار را کنم خدا از حسنات او به من ميدهد. حضرت فرمود: نه، من چه وقت گفتم: خدا از حسنات او به تو ميدهد؟ کرم خدا بالاتر از اين است. عدالت خدا بالاتر از اين است. اين بنده خدا شب سرد زمستاني نماز خوانده، روز تابستان روزه گرفته، حج خانه خدا رفته است. حالا ثوابهايش را بگيرد و به تو بدهد. گفت: چه ميشود اگر اين کار را کنم؟ حضرت فرمود: خدا به تو جزا ميدهد و اجر و حسنات او هم محفوظ براي خودش است. گفت: گذشتم.
داريم که شخصي خدمت امام صادق آمد. گفت: من از دست يکي از دوستانم شاکي هستم. آقا فرمود: چه کرده است؟ گفت: از من طلبي دارد و خيلي سختگيري ميکند. من هم طلب او را ميدهم. يک ذره مراعات نميکند. حضرت آن طرف را خواستند. به او فرمود: الآن فلاني از تو شکايت کرد. چرا مردم را اذيت ميکني؟ با او مدارا کن. خيلي آدم عجيبي بود. برعکس شهاب ابن عبد ربه که خيلي با معرفت بود، اين شخص گفت: بيخود کرده از من شکايت ميکند. من حقم را تا دينار آخر گرفتم. ديناري اضافه نگرفتم. امام تکيه داده بودند. حضرت عصباني شدند و نشستند. ائمه وقتي گرفتاري شيعيانشان را ميديدند ناراحت ميشدند. فرمودند: تو حقت را کامل گرفتي، ظلم نکردي؟ فرمودند: «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَل» (رعد/21) مؤمنين به خويشاوندانشان ميرسند، «وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب» مؤمنين در قيامت نگران سوء الحساب خدا هستند. مگر خدا با کسي بدحسابي ميکند؟ «يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب» همين کاري است که تو ميکني. اگر خدا با ما اينطور رفتار کند براي ما چه ميماند؟ «الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» اين حديث را مرحوم طبرسي در مجمع البيان نقل کرده است. پيامبر خدا فرمود: فرداي قيامت هيچ کسي با عمل نجات پيدا نميکند. به پيامبر خدا فرمودند: يا رسول الله حتي شما؟ فرمود: حتي من! فرمود: مگر اينکه من هم مشمول لطف الهي شوم.
الآن چقدر ما زنداني براي چک داريم. صد هزار زنداني جرايم غير عمد مالي در زندانها داريم. اگر ما هم محتاج رحمت الهي هستيم، ما هم نسبت به ديگران همين رحمت را داشته باشيم.
ما بايد اين طرف قصه را هم بگوييم. افرادي هستند به من ميگويند: ما الآن به افراد زيادي قرض داديم ولي حتي يک قسط را هم ندادند. از طرف بانک زنگ ميزنند، سراغش رفتيم و گفتيم: چرا قسطهايت را نميدهي؟ گفت: شما که هستي؟ گفته: من ضامن هستم. گفته: ضامن چه کسي است؟ مگر تو ضمانت نکردي؟ خودت قسطها را هم پرداخت کن.
در فتح خيبر يک تيري به يکي از اصحاب خورد و به شهادت رسيد. هنوز در خون خودش ميغلتيد اصحاب گفتند: فلاني هم به شهادت رسيد. پيغمبر فرمود: به شهادت رسيد درست است ولي ديروز غنايم را تقسيم ميکرديم اين آقا يک عبا از غنايم دزديد. اين عبا الآن براي او آتش شده است. چرا پيغمبر اينطور گفت؟ براي اينکه بستگانش بروند بياورند. ديگران بترسند. اين اثر داشت. يکي هم گفت: پس من هم يک کفش برداشتم بروم بياورم.
شريعتي: امروز صفحه 295 قرآن کريم آيات 16 تا 20 سوره کهف از جزء پانزدهم براي شما تلاوت خواهد شد.
«وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرفَقاً «16» وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً «17» وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً «18» وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً «19» إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً «20»
ترجمه: و آنگاه كه از مشركان و آنچه جز خداى مىپرستند فاصله گرفتيد، پس به غار پناه بريد، تا پروردگارتان از رحمت خود براى شما گشايشى بخشد و برايتان در كار (و سرنوشت) شما گشايشى فراهم آورد. و (اگر آنجا بودى) خورشيد را مىديدى كه هنگام طلوع، به سمت راست آنان متمايل مىشود وچون غروب كند، ايشان را وامىگذارد وبه چپ متمايل مىگردد و آنان در محلّى وسيع از آن غار قرار داشتند. اين از آيات و نشانههاى خداست.هر كس را خدا هدايت كند، او هدايت يافتهى واقعى است و هر كه را به بيراهه واگذارد وگمراه كند، هرگز براى او ياورى راهنما نخواهى يافت. و (اگر به آنان نگاه مىكردى) آنان را بيدار مىپنداشتى (زيرا چشمانشان باز بود،) در حالى كه آنان خواب بودند و ما آنان را به پهلوى راست و چپ مىگردانديم (تا بدنشان سالم بماند) و سگشان دستهاى خود را بر آستانهى غار نهاده بود (و نگهبانى مىداد) اگر نگاهشان مىكردى، پشت كرده و از آنان مىگريختى و سرتاپا، پراز ترس از آنان مىشدى. وما آنگونه (كه خوابشان كرديم)، آنان را (از خوابى كه شبيه مرگ بود) برانگيختيم تا ميان خود از يكديگر پرسش كنند. يكى از آنان گفت: چه مدّت (در اين غار) ماندهايد؟ گفتند: يك روز يا بخشى از روز. (سرانجام) گفتند: پروردگارتان داناتر است كه چه مقدار ماندهايد. پس يكى از خودتان را با اين پولتان به شهر بفرستيد تا ببيند كدام يك غذاى پاكيزهترى دارد، پس غذايى از آن برايتان بياورد و بايد (در اين كار) زيركى و دقّت به خرج دهد، و مبادا كسى را از شما آگاه كند! زيرا اگر آنان (مشركان) بر شما دست يابند، سنگسارتان خواهند كرد، يا شما را به آيين خودشان باز خواهند گرداند و در اين صورت هرگز رستگار نخواهيد شد.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: در بحث قصه امام زمان، عمر طولاني امام زمان يکي از آياتي که راحت ميشود به آن استدلال کنيم همين داستان اصحاب کهف است. اگر خدا اراده کند، اصحاب کهف سيصد سال زنده ماندند. آنوقت نميتواند امام زمان را هزار سال نگه دارد؟ اينها در خواب بودند. غذا نداشتند. اين قدرت خداي متعال است.
اگر اينجا مشکل کسي را حل کرديم، حتماً خدا يکطور جبران ميکند. يکجايي هم خدا به فرياد ما ميرسد. قرآن ميگويد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/2 و3) ما اين آيه را قبول داريم. يک نشانه تقوا انصاف با ديگران است. از جايي که فکرش را نميکني خدا برايت جبران ميکند.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي حسيني: انشاءالله خدا به حق محمد و آل محمد به ما همه کساني که به برکت قرآن و کلام امير مؤمنان به برکت داستان امام صادق دلشان به رحم آمد، به ديگران رحم ميکنند، خدا به آنها رحمتهاي خود را نازل کند.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.