اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-02-14-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي - سيره‌ي تربيتي حضرت علي عليه السلام

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره‌ي تربيتي حضرت علي عليه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 14-02-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
هنوز اسير سکوت تواند زندان‌ها *** و پايبند نگاهت دل نگهبان‌ها
تو مثل يک نفس تازه حبس مي‌گشتي *** تويي که در نفست گم شدند توفان‌ها
چه خلوت خوشي-آرام زير لب گفتي- *** و سجده کردي، جاي تمام انسان‌ها
نشد طلوع کني تا تو را طواف کنند *** تقيه کار شدند آفتاب گردان‌ها
تو يوسفي و مجازات يوسفي اين است *** چنين دهند گواهي تمام قرآن‌ها

شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان محترم و حاج آقاي حسيني خيلي خوش آمديد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه‌ي بينندگان و شنوندگان محترم دارم عرض تسليت امام موسي بن جعفر عليه السلام دارم مخصوصا براي ما که اين افتخار را داريم ميزبان حضرت رضا و حضرت فاطمه‌ي معصومه و حضرت شاه چراغ فرزندان بزرگوار امام موسي بن جعفر سلام الله عليه هستيم مخصوصا اين ايام و اين روز بايد با يک عظمت بيشتري برگزار شود اميدواريم خداوند به همه‌ي ما توفيق آشنايي با معارف اهل بيت را عنايت فرمايد.
شريعتي: الهي آمين بحث امروز ما سيره‌ي تربيتي امام کاظم عليه السلام است.
حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم اين کتابي که دست من است تاريخ بغداد است يکي از مهم ترين کتاب‌هاي تاريخي اهل سنت است يعني مطمئن باشند بينندگان و شنوندگان که امکان ندارد شما کتابخانه‌اي از کتابخانه‌هاي اهل سنت را ببينيد که تاريخ بغداد در آن نباشد همان طور که روي جلد اين کتاب نوشته مولف اش خطيب بغدادي است وفاتش 463 است يعني حدود هزار سال از وفات خطيب بغدادي مي‌گذرد اين کتاب هم چاپ بيروت است چاپ‌هاي متعددي دارد شايد ده‌ها مرتبه به شکل‌هاي مختلف چاپ شده شايد مفصل ترين تاريخ در تاريخ بغداد باشد به مناسبت اين که امام موسي بن جعفر سلام الله عليهما شهادتشان در بغداد بوده و محل خاک سپاريشان در بغداد است اشاره‌اي دارد به زندگاني امام کاظم من از اين مولف و تاريخ معتبر اهل سنت شروع مي‌کنم عبارت‌هاي جالبي دارد مي‌نويسد کَانَ مُوسَي بن جَعفَر يَدعَي العَبدَ الصَّالِح مِن عِبَادَتِهِ وَ اِجتِهَادِهِ امام موسي بن جعفر به خاطر کثرت عبادت و تلاش اش در راه بندگي خدا معروف بود به عبد الصالح و کَانَ سَخيّا کَرِيما وَ کَانَ يَبلغه عَنِ الرّجل أنّه يؤذيه فَيبعث اِلَيه بصرّه فِيها ألف دِينَار وَ کَانَ يصرّ الصرّر ثَلاث مأه دِينَار وَ اَربَعَ مأه دِينَار وَ مأتي دِينار ثمّ يقسّمها بِالمدينه (تاريخ بغداد، ج 13، ص 27) جالب است در زندگي اهل بيت همين آقايي که مي‌گويد معروف شده به عبدالصالح ولي فقط اين نيست که عبادت و شب زنده داري بکند سخي و کريم بود و به حضرت خبر مي‌رسيد که فلاني پشت سر شما حرفي زده شما را اذيت مي‌کند عکس العمل حضرت چه بود؟ خيلي جالب است به ما خبر بدهند کسي عليه ما نقشه‌اي مي‌ريزد يا غيبتي کرده چه مي‌کنيم؟ خود ما هم نقشه مي‌کشيم آقا موسي بن جعفر تا خبر مي‌شد که فلاني دارد اذيت مي‌کند و صفحه گذاشته سيبعث اليه بسرة حضرت يک کيسه پول برايش مي‌فرستاد هديه‌اي برايش مي‌فرستاد به عنوان هديه پول برايش مي‌فرستاد اين يک قصه‌اي است که خطيب بغدادي از امام موسي بن جعفر دارد قصه‌ي دوم اش خيلي جالب است وَ لَمَّا دَخَلَ هَارُونُ الرَّشِيدُ الْمَدِينَةَ تَوَجَّهَ لِزِيَارَةِ النَّبِيِّ ص وَ مَعَهُ النَّاسُ فَقَدِمَ إِلَى قَبْرِ النَّبِيِّ ص‏ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْعَمِّ مُفْتَخِراً بِذَلِكَ عَلَى غَيْرِهِ فَتَقَدَّمَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ إِلَى الْقَبْرِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَهْ فَتَغَيَّرَ وَجْهُ الرَّشِيدِ وَ تَبَيَّنَ الْغَيْظُ فِيه‏ (احتجاج، ج 2، ص 393) هارون الرشيد آمد مدينه آمد کنار قبر پيغمبر بالاخره هارون بود خليفه‌ي عباسي بود خيلي از بزرگان و سران قبائل و همه همراهش بودند آقا موسي بن جعفر سلام الله عليه هم همراه هارون الرشيد در مسجد النبي بود وقتي رسيدند کنار قبر هارون مي‌خواست بگويد ما پسر عموي پيغمبر هستيم از بني عباس هستيم عباس عموي پيغمبر است پس ما هم پسر عموي پيغمبر هستيم خواست فخر بفروشد بگويد که ما اين قدر نزديک هستيم جلو همه‌ي جمعيتي که همراه هارون بودند هارون گفت السلام عليک يا رسول الله يابن عمّ سلام بر تو‌اي پسر عمو يا رسول الله امام موسي بن جعفر وقتي حرف هارون تمام شد حضرت آمد نزديک عرضه داشتند السلام عليک يا ابت سلام بر تو پدر جان جدّ بزرگوارشان بود يعني اگر تو خيلي خيلي هنر بکني بگويي يابن عمّ من مي‌گويم پدر جان يکي از ويژگي‌هاي ستمگران اين است که نبايد کسي بالاي حرفشان حرفي بزند ديد نمي‌تواند چيزي بگويد گفت بله هَذَا الفَخر يَا اَبَالحَسَن گفت بله اين افتخار است که پيغمبر را پدر خطاب بکني اين جلد 15 ام کتاب تاريخ بغداد خطيب بغدادي است داستان سومي که نقل کرده اين است که امام موسي بن جعفر معروف است اين را همه مي‌دانند ساليان سال در زندان بودند روزهاي آخر پيامي دادند براي هارون نامه‌اي فرستادند که در نامه اين جمله نوشته بود إِنَّهُ لَنْ يَنْقَضِيَ عَنِّي يَوْمٌ مِنَ الْبَلَاءِ , إِلَّا انْقَضَى عَنْكَ يَوْمٌ مِنَ الرَّخَاءِ در نامه به هارون نوشتند که هارون اين را بدان هر يک روز که از من بر زندان بگذرد يک روز از خوشي‌هاي تو تمام مي‌شود اين‌هايي که ظلم مي‌کنند اذيت مي‌کنند يک کسي را بي جرم در زندان انداختند برايش يک دستاويز بيخودي درست کردند مي‌توانند از زنداني بگذرند نمي‌گذرند فکر نکنند که زنداني‌ها همه اش در زندان هستند و خوشي شما دائمي است من همين جا تقاضا مي‌کنم به مناسبت روز شهادت واقعا سختي زندان و زنداني را آدم درک نمي‌کند خود زنداني يک طرف بچه‌هايي که دارند چه گناه کردند خانواده‌هايي که درگير مي‌شوند دختر پسر جوان دارد دانشگاهي دارد او هم دلش مي‌خواهد بچه‌ي مدرسه‌اي از مدرسه مي‌آيد بگويد پدر من اين برنامه را در مدرسه داشتم دختر پسر کوچک دارند بچه‌هاي بزرگ عروس داماد دارد يک تلاشي بکنيم به احترام امام موسي بن جعفر اين همه ما از سختي زندان مي‌گوييم اگر مي‌توانيم دست زنداني را بگيريم ما رضايت بدهيم الآن آمار را لابد شنيده ايد سه هزار زنداني فقط براي مهريه زنداني هستند علما و مراجع ما گفتند اين کار صحيح نيست اگر مرد ندارد مهريه را بدهد قدرت بر پرداخت ندارد اصلا زندان معنا ندارد علي‌اي حال بحث حقوقي اش بماند اين را اگر مي‌توانيم قدمي برداريم کمکي بکنيم براي آزادي زندانيان رضايتي بدهيم هر کس هر راهي دستش مي‌رسد فکر نکنيم زندان فقط زنداني است که هارون الرشيد امام را در زندان انداخته نه اگر من هم ظالمانه کسي را در زندان انداختم من هم به اندازه‌ي خودم هارون الرشيد هستم روز امام موسي بن جعفر است حتما حضرت راضي هستند اين را ما بگوييم قاضي اول چيزي که امضا مي‌کند زندان است جناب قاضي زندان امضا کردن که کاري ندارد امضا بکن زندان خيالت راحت شود ببينيد در اسلام موارد زندان چند تا است؟ اين که اين همه در اين اواخر علما فقها مراجع اعتراض مي‌کنند براي هر چيزي نفرستيد زندان زندان جاي خودش را دارد ما نمي‌گوييم زندان در اسلام نيست اما موارد و مصاديق زندان در اسلام بسيار کم است يک کسي که بدهکار است خبر بدهد که نمي‌تواند بپردازد برود آن جا پول مي‌شود؟ من نمي‌خواهم کسي را تشويق بکنم پول مردم را ندهد او هم بد کرده که پول مردم را نداده اگر واقعا مي‌توانسته بدهد اما غالب زنداني‌ها که جرم‌هاي عمدي نيست جاني است بايد ادب شود تاديب شود اما غالب زندان‌ها همين است؟ شما آمار‌ها را ببينيد فکر نکنيم اگر از عمر ما مي‌گذرد از عمر زنداني مي‌گذرد خوشي ما جاودانه است امام موسي بن جعفر عليه السلام از زندان نامه نوشتند براي هارون الرشيد گفتند من در اين سياه چال هستم يک روز از زندان من که بگذرد يک روز از خوشي تو مي‌گذرد حَتَّى نُفضِيَ جَمِيْعاً إِلَى يَوْمٍ لَيْسَ لَهُ انْقِضَاءٌ، يَخسَرُ فِيْهِ المُبْطِلُوْنَ تا برسيم در پيشگاه الهي فکر نکنيد يک طرفه است اين هم نامه‌ي امام موسي بن جعفر بود اين دو سه مطلب بود که از تاريخ بغداد خواندم خطيب بغدادي از علماي مهم اهل سنت است مطلبي هم در جلد اول تاريخ بغداد است خيلي جالب است اين مطلب مي‌نويسد که راجع به امام موسي بن جعفر سلام الله عليهما از قول ابي علي خلال که تقريبا معاصر با احمد حنبل يک فاصله‌ي کمي دارد او هم از علماي اهل سنت است او مي‌گويد ما همني امر فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به الا سهل الله تعالي لي ما احب (تاريخ بغداد، ج1، ص133) ببينيد توسل به موسي بن جعفر چه تاثيري دارد به حضرت مي‌گويند باب الحوائج است مي‌گويد هيچ مشکلي براي من پيش نيامد هر وقت گرفتار مي‌شدم متوسل به امام موسي بن جعفر مي‌شدم و حضرت گرفتاري ام را برطرف مي‌کرد هيچ مشکلي نبود که برطرف نکند اين کتاب سوم مطالب السئول في مناقب آل الرسول مال کمال الدين محمد بن طلحه‌ي شافعي است وفات 650 است حدود هشت صد سال پيش است از کتاب‌هاي مهم است اين هم باز چند مطلب در مورد موسي بن جعفر دارد جالب است عبارت اولش اين است هُوَ الاِمامُ الكَبِيرُ القَدر العَظيم الشأن ، اَلكَثير التهجّد، اَلجادّة فِي الإجتهاد، اَلمشهُود لَهُ بِالكَرَامات، اَلمَشهور بِالعِبادة ، اَلمُواظِب عَلَي الطَّاعَات ، يبيّت الليل ساجدا و قائما و يقطع النهار متصدقاً و صائماً ولفرط علمه و تجاوزه عن المعتدين عليه دُعي كاظما، كان يجازي المسيء بإحسانه إليه ، ويقابل الجاني عليه بعفوه عنه ، و لكثرة عباداته كان يسمي بالعبد الصالح ، ويُعرف بالعراق بباب الحوائج إلي الله ، لنجح المتوسلين إلي الله تعالي به ، كراماته تحار منها العقول (مطالب السؤول، ص 82) امامي است که قدر و منزلتش بالاست کراماتش معلوم است شب را به صبح مي‌آورد در سجده و عبادت و دو بعد است فقط شب زنده داري نيست روزش دنبال فقرا و صدقه دادن و روزه بود از بس گذشت مي‌کرد نسبت به کساني که به او ظلم مي‌کردند امام موسي کاظم ناميده شد کظم غيض داشت کسي بدي مي‌کرد با احسان جواب مي‌داد کسي جنايتي مي‌کرد ظلمي مي‌کرد مي‌گذشت شبيه همان تعبيري که خطيب بغدادي داشت به خاطر عبادت زياد معروف به عبد الصالح بود در عراق حضرت موسي بن جعفر به باب الحوائج معروف است اين باب الحوائج که مي‌گوييم مال ما نيست از هشت صد سال پيش اين عالم سني مي‌نويسد در عراق موسي بن جعفر به باب الحوائج الي الله معروف بود اين‌هايي که مي‌گويند زيارت شرک است توسل شرک است جواب اين کتاب‌ها را بدهند کرامات امام موسي بن جعفر عقل را حيران مي‌کرد يک عالم شيعي ننوشته مجلسي ننوشته علامه اميني ننوشته که الغدير را نوشته يک عالم اهل سنت هشت صد سال پيش نوشته آدم اگر کرامات حضرت را ببيند يقين مي‌کند «أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ» (يونس/ 2) اين‌ها پيش خدا يک حساب ديگري دارند. مطلب ديگري که جالب است القاب حضرت را که نقل مي‌کند کاظم صابر صالح امين از اين‌ها مي‌گذرم يک داستان جالبي نقل کرده داستان مال شقيق بلخي است که از عرفا است معاصر با امام موسي بن جعفر است از عرفاي صوفي مذهب بود مي‌گويد من سفر حجي داشتم جالب است که ببينيم عالم سني از قول شقيق در مورد حضرت کاظم بگويد عَن شَقيق البَلخي قَالَ خَرجَت حَاجا سنة تسع وَ أربعين وَ مائة فنزلت القادسية فإذا شاب حَسَن الوجه شَديد السمرة عَليه ثوب صوف مشتمل بشملة في رجليه نعلان وَ قد جلس منفردا عن الناس فقلت في نفسي هذا الفتى من الصوفية يريد أن يكون كلا على الناس والله لأمضين إليه أوبخه فدنوت منه فلما راني مقبلا قال يا شقيق «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» (حجرات/ 12) فقلت في نفسي هذا عبد صالح قد نطق على ما في خاطري لألحقنه ولأسألته أن يحاللني فغاب عن عيني فلما نزلنا واقصة إذا به يصلي وأعضاؤه تضطرب ودموعه تتحادر فقلت أمضي إليه وأعتذر فأوجز في صلاته ثم قال يا شقيق «وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى» (طه/ 82) فقلت هذا من الأبدال قد تكلم على سرى مرتين فلما نزلنا زبالة إذا به قائم على البئر وبيده ركوة يريد أن يستقى ماء فسقطت الركوة من يده في البئر فرفع طرفه إلى السماء وقال :أنت ربى إذا ظمئت إلى الما، وقوتي إذا أردت الطعاما يا سيدي مالي سواها قال شقيق فوالله لقد رأيت البئر قد ارتفع ماؤها فأخذ الركوة وملأها توضأ وصلى أربع ركعات ثم مال إلى كثيب رمل هناك فجعل يقبض بيده ويطرحه في الركوة ويشرب فقلت أطعمني من فضل ما رزقك الله أو ما أنعم الله عليك فقال يا شقيق لم تزل نعم الله علينا ظاهرة وباطنة فأحسن ظنك بربك ثم ناولني الركوة فشربت منها فإذا هو سويق وسكر ما شربت والله ألذ منه ولا أطيب منه ريحا فشبعت ورويت وأقمت أياما لا أشتهى طعاما ولا شرابا ثم لم أره حتى دخلت مكة فرأيته ليلة إلى جانب قبة الميزاب نصف الليل يصلي بخشوع وأنين وبكاء فلم يزل كذلك حتى ذهب الليل فلما طلع الفجر جلس في مصلاة يسبح ثم قام إلى صلاة الفجر وطاف بالبيت أسبوعا وخرج فتبعته فإذا له حاشية وأموال وغلمان وهو على خلاف ما رأيته في الطريق ودار به الناس يسلمون عليه ويتبركون به فقلت لهم من هذا قالوا موسى بن جعفر فقلت قد عدبت أن تكون هذه العدائب إلا لمثل هذا السيد مي‌گويد من در سال 149 سفر حجي داشتم رسيديم به يک منزل گاهي جمعيت زياد بودند اما ديدم جواني در گوشه‌اي نشسته چهره‌ي خيلي زيبا روي لباس هايش لباس پشمينه‌اي تن کرده کفش و نعليني به پا کرده نشسته تنها مشغول ذکر و عبادت خودش است من پيش خودم گفتم که اين از آن سران صوفيه است اين طوري اين ترتيب را براي خودش درست کرده که کلّ علي الناس باشد مي‌خواهد خودش را به گرده‌ي مردم بيندازد گفتم پيش خودم گفتم مي‌روم که سرزنشش بکنم که چرا اين کار را مي‌کني تا نزديکش شدم به طرف موسي بن جعفر که مي‌رفتم حضرت با اسم من را صدا کرد فرمود گمان بد به کسي نداشته باش تا اين جمله را به من گفت رها کرد از من جدا شد گفتم اين عجيب است هم اسم من را گفت هم از فکر من خبر داشت بروم پيدايش کنم ديگر نديدمش رفتيم به يک مجلس ديگري گفتم بروم عذرخواهي بکنم معلوم است خيلي مرد بزرگي است مي‌گويد تا نزديک شدم که بگويم من را ببخشيد حضرت فرمود يا شقيق اين آيه را بخوان «وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى» يعني ما بخشيديم از خدا طلب آمرزش بکنم گفتم اين ديگر چه کسي است دو دفعه باطن من را خبر داده اين از اوتاد است مي‌گويد باز دوباره از حضرت جدا شدم رسيديم به يک منزل ديگري ديدم حضرت مشغول آب است از چاهي آب مي‌خواهد آب بياورد دلوي دستش است دلو از دست حضرت افتاد پايين چاه ايستاد يک دعايي کرد دعا را هم نقل کرده مي‌گويد اين دعا را که اين آقا کرد ديدم آب چاه آمد بالا حضرت دلو را برداشت آب گرفت وضو گرفت به من هم آب را داد نوشيدم مي‌گويد آب به قدري خوش طعم بود من آبي به اين خوش طعمي نديده بودم گذشت وارد مکه شديم يک شب در مسجد الحرام ديدم که در نيمه‌ي شب مشغول نماز است اين آقايي که سه مرحله اين برخورد را داشتم و هنوز حضرت را نمي‌شناخت با گريه با ناله با خضوع دارد عبادت مي‌کند تا اذان صبح مشغول عبادت شد در مسجد الحرام نمازش را خواند نشست مشغول تسبيحاتش طواف کرد از مسجد الحرام که رفت بيرون ديد مردم دورش ريختند سوال کردم اين مرد کيست؟ گفتند موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن ابي طالب اين عبادتشان است آن هم باب الحوائج بودنشان است اين هم علم غيبشان است اجمالي از منابع اهل سنت گفتم مطلب ديگري از ارشاد شيخ مفيد عرض مي‌کنم شيخ مفيد هم تقريبا هزار سال از وفاتش گذشته کتابي دارند به نام ارشاد در زندگي اهل بيت ترجمه هم شده کتابي که شيخ مفيد بنويسد معلوم است چه کتابي است ايشان گزارشي از حضرت کاظم دارد كَانَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى ع أَعْبَدَ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَكْرَمَهُمْ نَفْساً وَ رُوِيَ أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي نَوَافِلَ اللَّيْلِ وَ يَصِلُهَا بِصَلَاةِ الصُّبْحِ ثُمَّ يُعَقِّبُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَخِرُّ لِلَّهِ سَاجِداً فَلَا يَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ الدُّعَاءِ وَ التَّمْجِيدِ حَتَّى يَقْرُبَ زَوَالُ الشَّمْسِ وَ كَانَ يَدْعُو كَثِيراً فَيَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَظُمَ‏ الذَّنْبُ‏ مِنْ‏ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ وَ كَانَ يَبْكِي مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ حَتَّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ وَ كَانَ أَوْصَلَ النَّاسِ لِأَهْلِهِ وَ رَحِمِهِ وَ كَانَ يَفْتَقِدُ فُقَرَاءَ الْمَدِينَةِ إِلَيْهِمْ فِيهِ الْعَيْنَ وَ الْوَرِقَ وَ الْأَدِقَّةَ وَ التُّمُورَ فَيُوصِلُ إِلَيْهِمْ ذَلِكَ وَ لَا يَعْلَمُونَ مِنْ أَيِّ جِهَةٍ هُو (ارشاد، ص 231) عابد ترين فقيه ترين سخاوتمند ترين مردم زمان خود بود من باز تاکيد مي‌کنم اين‌ها خيلي مهم است در اين گزارش‌ها هم بود فقط عبادت و شب زنده داري شب نيست همان آقايي که عبادت شب را دارد روز دنبال فقرا و بيچارها مي‌رود همان آقايي که به فقرا کمک مي‌کرد بيش از همه به اهل خودش و خويشان و ارحام خودش مي‌رسيد بارها اين روايت را خوانده ايم لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج (بحارالانوار، ج 74، ص 44) تا ارحام من نيازمند است من صدقه به بيگانه نمي‌توانم بدهم خواهش مي‌کنيم روز شهادت امام موسي بن جعفر است عزيزان تصميم بگيرند اين قدر راحت طلب نباشند از در خانه مي‌آيد بيرون صندوق کميته‌ي امداد پول مي‌اندازد براي چه مي‌اندازي؟ کميته‌ي امداد از يادگارهاي امام راحل است بله امام اين را گذاشت براي کساني که در ارحامش فقيري نباشد اگر در ارحامت فقير است حق نداري به بيگانه بدهي اين پول را جمع بکن يک هفته دو هفته يک صندوقي در خانه ات داشته باش زير فرشت بگذار يک گرهي از خويشاوندانت باز بکن پسر عمه‌اي داري بستگاني داري ارحام داري آن‌ها مقدم هستند اين طور نباشد ما از اهل خانه‌ي خودمان غفلت بکنيم اين حديث از امام کاظم است فرمود مَنْ دَخَلَ السَّوْقَ فَاشْتَرى‏ تُحْفَةً فَحَمَلَها اِلى‏ عِيالِهِ كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى‏ قَوْمٍ مَحاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالإناثِ قَبْلَ الذُّكُورِ (وسائل الشيعه، ج 15، ص 227) کسي برود بازار هديه‌اي بخرد بياورد براي زن و بچه اش مثل صدقه دادن مي‌ماند يک آقايي مي‌گفت من هر وقت مشکلي دارم بخواهم نذر بکنم نذر زن و بچه ام مي‌کنم اشکال دارد؟ نه نذر کار خير است امام زاده‌ها خوب امامان خوب گفت نذر زن و بچه ام مي‌کنم چه اشکالي دارد؟ شبانه مي‌رفت سراغ نيازمندان وسيله مي‌برد پول مي‌برد غذا مي‌برد آرد مي‌برد خرما مي‌برد نمي‌دانستند از کجا دارد مي‌آيد آبروداري را خيلي مواظب باشيم اين‌هايي که صندوق‌هايي دارند موسساتي دارند کميته است بهزيستي است يا هر کس در محل خودش اين‌ها را خيلي مواظب باشند در روايت داريم آن چيزي که در صدقه مهم است لايتم المَعرُوف اِلَّا بِثَلَاث بِتَعجِيلِهِ وَ تَصغِيرِهِ وَ تَستِيرِهِ (سفينه، ج 2، ص 178) بپوشانيم نگذاريم کسي متوجه شود امام شبانه در خانه‌ي فقرا و نيازمندان مي‌رفت باز در حالات عبادي حضرت اين جمله است که حَجَّ مَاشِياً حضرت چهار مرتبه پياده حج مشرف شدند نه اين که نداشتند روايت است محمل‌ها بود ولي دوست داشتند در راه خانه‌ي خدا پياده بروند و برادرشان علي بن جعفر که بسيار مرد جليل القدري است فرزند امام صادق عليه السلام برادر امام موسي بن جعفر بسيار بسيار مرد جليل القدري است او در خدمت حضرت بود و اهل و عيالش را هم مي‌بردند اين هم قابل توجه آن‌هايي که تنها مي‌روند سفرهاي زيارتي اين هم پسنديده نيست الآن به بعضي‌ها مي‌گويي چقدر سفر رفتي من ايام کربلا مشرف بودم کسي گفت خدا قبول بکند الآن 56 امين سفر است گفتم چند سفر با خانواده آمدي؟ آقا موسي بن جعفر با جميع اهل و عيالش مي‌آمدند اين پسنديده نيست آقا راه بيفتد هر روز مکه مشهد کربلا بدون خانواده قطعا سفر با خانواده تاثير معنوي در زندگي خود انسان دارد گفتم ان شاء الله بيشتر باشد چند سفر با خانواده آمدي؟ آقا موسي بن جعفر جميع عيالش با ايشان بودند کسي را زمين نگذاشت اگر مي‌گويي ندارم صبر بکن مي‌خواهي پنج سفر بروي پنج سفر را جمع بکن با خانواده برو يکي از عزيزان قصه‌اي را براي من نقل مي‌کرد مي‌گفت هنوز جنگ ايران عراق شروع نشده بود رفت و آمد بين ايران و عراق برقرار بود قبل از شروع جنگ ولي يک کمي مراقبت بود ايشان مي‌گفت من در خرم شهر قاضي بودم ديدم يک پيرمرد افغاني را دستگير کردند آوردند در دادگاه گفتند اين دم مرز مي‌خواست از مرز ايران برود عراق ببينيد هدفش چه بوده به او مشکوک شده بودند مي‌گفت از او پرسيدم پيرمرد کجا مي‌رفتي گفت مي‌رفتم مکه گفتم اشتباه نمي‌کني؟ الآن دو سه ماه تا حج مانده آن هم از اين جا از خرم شهر مي‌روي عراق از عراق مي‌خواهي بروي مکه اين مسير مکه است؟ نشست قصه اش را گفت گفت من يک کارگر افغاني هستم آدم ساده‌اي که با دستمزد کارگري زندگي ام اداره مي‌شود از چند ماه سه ماه قبل از حج از افغانستان راه مي‌افتم تمام مسير‌ها را مي‌گفت يک کمي کار مي‌کنم يک کمي پول مي‌دهند يک کمي سواره مي‌آيم يک کمي پياده از چند ماه يواش يواش مي‌آيم اين آقاي قاضي مي‌گفت من باورم نشد گفتم مسير را از اين جا کجا مي‌روي از اين طرف کجا مي‌روي ديدم منزل به منزل کجا مي‌رود تا مي‌رسد به عربستان همه را دقيق بلد است باز مطمئن نشدم گفتم اعمال حج چيست ديدم قشنگ بلد است احرام و طواف و اگر اين اشتباه در حج پيش آمد چه کار بايد بکني کفاراتش چيست ديدم خيلي استاد است خيلي خوشحال شدم گفتم پيرمرد اين سفر چندمت است يک پيرمرد افغاني که از چند ماه قبل راه افتاده گفت با همان لهجه‌ي خودش گفت پنجاهمين سفرم است پنجاه سفر اين طوري رفته از سه چهار ماه قبل از حج راه مي‌افتم پول مي‌گيرم کار مي‌کنم پياده يا سواره اين ايمان است واقعا آدم بايد لذت ببرد گاهي ما ديده ايم حاجي خودمان در سفر حج به حاجي مي‌گوييم از مدينه محرم شديم بايد برويم مکه حاج آقا چند کيلومتر است؟ مي‌گوييم چهارصد مي‌گويند هواپيما باشد؟ مي‌گوييم فرودگاه نيست مي‌گويند هليکوپتري چيزي نيست؟ امام موسي بن کاظم چهار بار اين سفر را پياده رفتند با اهل و عيال محامل در اختيار حضرت بود اما خودشان پياده مي‌رفتند من در يک جلسه‌اي اخيرا گفتم در اسلام مليت نيست پيغمبر صهيب رومي را از روم آورد بلال حبشي را از حبشه آورد سلمان را از اين جا آورد زير يک خيمه اما ابولهب عموي خودش را بريد گفت «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ» (مسد/ 1) اين‌ها يادمان باشد در معاملات در رفتارها يک بار ديگر عرض کردم اين آمار را حالا که صحبت به اين جا رسيد اشاره مي‌کنم يکي از عزيزان شايد راضي نباشند نامشان را ببرم از دوستاني که از برنامه‌هاي شبکه هستند تازگي از سوريه آمده بودند با اطلاع دقيق مي‌گفتند در شهداي مدافع حرم اولين آمار مال شهداي افغاني است بعد نوبت مي‌رسد به شهداي ايراني شهرهاي ما همه جا دسته گل‌ها شهدا را تشييع مي‌کنند ولي گفت آمار اول مال آن‌ها است پيش قدم هستند اين را يادمان باشد در برخوردها رعايت بکنيم من نمي‌خواهم گلايه بکنم ولي به هر ترتيب جاي گلايه هم دارد باور بفرماييد مهاجريني که اين را غريبه نشنوند اين جا مي‌گوييم فقط من و شما و مخاطبين سمت خدا بشنوند مهاجرين از مليت‌هاي مختلف ايراني باشد افغاني عراقي باشد مي‌روند در کشورهاي اروپايي که ما اين‌ها را دولت کفر مي‌دانيم کسي غير از خودي نشنود آن‌ها برخوردشان با مهاجرين بهتر از برخوردي است که ما با مهاجرين دارم درست است آن‌ها به خاطر مشکلات خودشان مهاجر پذير هستند يعني اگر اروپا امروز مهاجر مي‌پذيرد به خاطر مشکل جمعيتي است آن‌ها در تهديد جمعيت هستند نسلشان منقرض مي‌شود يکي از انگيزه هايشان اين است که اگر مهاجر مي‌پذيرند براي اين است که اين مشکل را برطرف بکنند مشکل نيروي کارشان را حل بکنند همه‌ي اين‌ها را درک مي‌کنم ولي در عين حال آن‌ها که کافر هستند مهاجر ايراني عراقي افغاني باشد به مراتب از اين که ما برخورد مي‌کنيم رفتارشان بهتر است مهاجر مي‌تواند شناسنامه بگيرد پاسپورت آن کشور را مي‌گيرد کرامتش حفظ مي‌شود در بالاترين رده‌ها مسئوليت دارد در حد رده‌هاي بالا من نمي‌خواهم بگويم بينندگان پيام بدهند شما خبر نداريد قوانين نيست هر چه قانون است ما کاري نداريم ولي کرامت که کاري ندارد؟ من خبر دارم از مشکلات اگر آن‌ها مي‌پذيرند آن‌ها هم به انگيزه‌ي حل مشکلات خودشان است ولي اين کرامت را در يک کشور اسلامي که ما هستيم ما به يک مهاجر خيلي بايد کرامت انساني اسلامي بدهيم برخورد ما خيلي بايد بهتر باشد يک کسي مي‌گويد رأيت أبا الحسن عليه السلام يعمل في أرض له قد استنقعت قدماه في العرق، فقلت له: جعلت فداک أين الرجال؟ فقال: يا علي قد عمل باليد من هو خير منّي في أرضه ومن أبي، فقلت له: ومن هو؟ فقال: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأمير المؤمنين وآبائي عليهم السلام کلّهم کانوا قد عملوا بأيديهم وهو من عمل النبيّين والمرسلين والأوصياء والصالحين ((وسائل الشيعه، ج 2، ص 531) من ديدم امام موسي بن جعفر مشغول کار هستند به حضرت گفتم اَينَ الرِّجَال اين را جوانان توجه بکنند دنبال کار هستند مشکل بيکاري خيلي در کشور ما جدي است ولي در عين حال اگر ما از بينندگان بپرسيم کار را مساوي با يک چيزي بنويسيد چه مي‌نويسند؟ ميز و اداره اين پسنديده نيست اين فرهنگ بايد اصلاح شود تا اصلاح نشود هيچ وقت اين مشکلات حل نمي‌شود کار مساوي با ميز و اداره نيست امام موسي بن جعفر با اين مقاماتي که از ايشان گفتيم داشتند در زمين کشاورزي کار مي‌کردند در قصه‌ي ديگري حضرت مي‌خواستند زمين کشاورزي از کسي بخرند فرمودند نمي‌خرم از تو چون کسي که زمين کشاورزي اش را بفروشد روزي اش از بين مي‌رود آن کسي که مي‌خرد روزي به او مي‌رسد حضرت دوست نداشتند زمين کشاورزي کشاورزي را بخرند مي‌فرمود برکت از زندگي ات مي‌رود برکت از زندگي کسي که زمين کشاورزي را بفروشد از بين مي‌رود چقدر همين طور زمين‌هاي کشاورزي تبديل مي‌شود بَايِعُ الزَّرِيعَة کسي که زمين کشاورزي را بفروشد برکت از زندگي اش مي‌رود لذا حضرت دوست نداشتند زمين کشاورزي از کسي بخرند خودشان زمين کشاورزي را احيا مي‌کردند اول بسم الله شروع مي‌کردند. ديد حضرت دارد کار کشاورزي مي‌کنند گفت شما با اين عظمت و شخصيت چرا مرد‌ها کجا هستند فرمودند کسي کار دستي انجام داده با بازويش کار کشاورزي انجام داده از من خيلي بهتر بوده رسول الله حضرت علي و آبائي تمام پدران من اين کار‌ها را انجام دادند در مدينه هنوز چاه‌هايي است در ميقات شجره تابلو نوشته آبار علي آبار جمع بئر است چاه‌هاي علي هيچ کسي به اندازه‌ي حضرت علي کار کشاورزي نکرده و کار آبادي و عمران نداشته در 25 سالي که حضرت علي خانه نشين بود به اندازه‌ي حضرت علي هيچ کس کار آباداني و عمراني کشاورزي و نخلستان را نداشته فرمود کساني از اين کارها کردند که از من بهتر بودند حضرت فرمودند مِفْتَاحُ الْجَنَّةِ لِسَانُ الْعَبْدِ (بحار الأنوار، ج ‏48، ص 105) ما مفاتيح الجنان نداريم؟ کليد‌هاي بهشت مرحوم محدث قمي نوشته اين دعاها خوب است حتما هم بايد باشد به تعبير امام رضوان الله عليه کارخانه‌ي انسان سازي است ولي از چيزهاي ديرگ غافل نباشيم زبان انسان کليد بهشت است اين زبان مي‌تواند ما را بهشتي بکند ببرد بهشت همين طور مي‌تواند ببرد جهنم فکر نکنيم فقط با مفاتيح الجنان و دعاست همين دعاها دارند به ما ياد مي‌دهند مراقبت بکنيد در شب اول ماه رجب پيغمبر خدا دعا مي‌کرد خدايا کمکمان بکن اَعِنّا عَلَي الصّيامِ و القِيامِ وَ حِفظِ اللِّسانِ (دعاي هر شب ماه رجب) کليد بهشت زبان انسان است.
شريعتي: خيلي ممنون
حاج آقا حسيني: من يک آماري تازگي ديدم خيلي رقم بالا از جوان‌هاي بيکار واقعا بايد دعا کنيم هم بايد مسئولين تمام همّ و غمشان را بر اين مسئله بگذارند موانع را بردارند نوع نگاه ما هم بايد به کار عوض شود
شريعتي: ان شاء الله صفحه‌ي 204 را امروز با هم تلاوت مي‌کنيم آيات 107 تا 111 سوره‌ي مبارکه‌ي توبه
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ?107? لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ ?108? أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ?109? لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ?110? إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّـهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ?111?
ترجمه:
و [از منافقان] کساني هستند که بر پايه دورويي و نفاق، مسجدي ساختند براي آسيب رساندن و ترويج کفر و تفرقه افکني ميان مؤمنان و کمين گاهي براي [گردآمدن] کساني که پيش از اين با خدا و پيامبرش جنگيده بودند، سوگند سخت مي‌خورند که ما با ساختن اين مسجد جز خوبي [و خدمت] قصدي نداشتيم، ولي خدا گواهي مي‌دهد که بي ترديد آنان دروغگويند. (???) هرگز [براي عبادت و نماز] در آن مسجد نايست، قطعاً مسجدي که از نخستين روز بر پايه تقوا بنا شده شايسته تر است که در آن [به نماز و عبادت] بايستي، در آن مرداني هستند که خواهان پاکيزگي [و طهارت جسم و جان] هستند؛ و خدا پاکيزگان را دوست دارد. (???) آيا کسي که بنياد [امورش] را بر پايه تقواي الهي و رضاي او نهاده بهتر است يا کسي که بنياد [امورش] را بر لب پرتگاهي سست و فروريختني نهاده؟! و آن بنا با بناکننده اش در جهنم سقوط مي‌کند؛ و خدا گروه ستمکاران را هدايت نمي‌کند. (???) همواره آن ساختماني که بنا نهاده اند در دل هايشان مايه شک و ترديد است تا دل هايشان [به سبب مرگ] پاره پاره شود، و خدا دانا و حکيم است. (???) يقيناً خدا از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به بهاي آنکه بهشت براي آنان باشد خريده؛ همان کساني که در راه خدا پيکار مي‌کنند، پس [دشمن را] مي‌کشند و [خود در راه خدا] کشته مي‌شوند [خدا آنان را] بر عهده خود در تورات و انجيل و قرآن [وعده بهشت داده است] وعده‌اي حق؛ و چه کسي به عهد و پيمانش از خدا وفادارتر است؟ پس [اي مؤمنان!] به اين داد و ستدي که انجام داده ايد، خوشحال و شاد باشيد؛ و اين است کاميابي بزرگ. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشاره‌ي قرآني را بفرماييد
حاج آقا حسيني: آيه‌ي پاياني اين صفحه «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» خدا از مومنين خريداري مي‌کند جانشان را و مالشان را اين نکته را ما بارها گفتيم اين جاده يک طرفه نيست که ما فقط بگوييم خدايا بده بده بده نه خريد و فروش معامله است جاده دو طرفه است مي‌خري مي‌دهي جان و مال جان که خبري نيست جهاد نيست بسم الله از مالمان بگذريم از مال و جانت بگذر تا خدا به تو بهشت بدهد وقتي در نفخ صور دميده مي‌شود روايت است که هر کسي سر از قبر برمي‌دارد مي‌گويد اَللّهم اَرحمني جواب مي‌آيد فَيجابون لَئِن رَحمتم فِي الدُّنيا لَتُرحَمُون اليومَ (بحارالانوار، ج 7، ص 121) اگر در دنيا رحمت شما شامل حال شما ديگران شد اين جا رحمت است خريد و فروش و داد و ستد و معامله است من اشاره مي‌کنم باز يک داستاني از امام کاظم را که اين معامله واقعا معامله است امام کاظم به کسي به اسم عاصم فرمودند يا عاصم کيف انتم في التواصل والتواسي؟ قلت: على أفضل ما کان عليه أحد. قال عليه السلام: أيأتي أحدکم الى دکان اخيه او منزله عند الضائقة فيستخرج کيسه ويأخذ ما يحتاج اليه فلا ينکر عليه؟ قال: لا  قال عليه السلام: فلستم على ما احب في التواصل (بحارالانوار، ج 74، ص 231) شما مومنين در به هم رسيدن و نيکي به هم کردن چطوري هستيد؟ به جايي رسيدي که اگر يک کسي گرفتاري داشت برود منزل برادرش مي‌رود مي‌بيند برادرش در منزلش نيست مي‌گويد برادرم نيست نباشد خانه‌ي من و برادرم نيست کيسه اش را برداريد به اندازه‌ي پول برداريد من يقين دارم او ناراضي نيست مشکلي ندارد به اين جا رسيده ايد که برادرش برود خانه‌ي برادر ايماني از کيفش پول بردارد؟ به اين جا رسيديد؟ گفت نه ما از اين شوخي‌ها با هم نداريم فرمود به آن چيزي که ما دوست داريم نرسيديد حضرت ملاک را مي‌دهند اگر امروز روز شهادت امام موسي بن جعفر است عزاداري‌ها بايد به حد اعلي باشد اما اين سيره‌ي امام يادمان نرود امروز به ياد از دست رفتگانمان يک مشکلي حل بکنيم قطعا در زندگي مان تاثير گذار است. يک داستاني در مورد امام موسي بن جعفر عرض مي‌کنم بعد هم اشاره‌اي مي‌کنم به اعمال شب بيست و هفتم و روز بيست و هفتم فردا بيست و ششم است و پس فردا بيست و هفتم روز پنج شنبه هم شب بيست و هفتم موقعيت خاصي دارد هم روز امشب که شب بيست و ششم ماه رجب است غفلت نکنيم شب وفات حضرت ابوطالب عليه السلام است اين بزرگ حامي پيغمبر خدا من همين مقدار بگويم مجال کم است وقتي پيغمبر ياوري مثل حضرت ابوطالب پدر حضرت علي را از دست داد با فاصله‌ي کوتاهي حضرت خديجه و حضرت ابوطالب از دنيا رفتند پيغمبر نتوانستند در مکه بمانند هجرت پيغمبر بعد از از دست دادن يار و ياورشان شد اين سال را سنة الحزن ناميدند سال غم و غصه و اندوه سالي که اين دو ياور را از دست دادند غفلت نکنيم از مقامات اين بزرگوار ظلم مي‌شود به حضرت ابوطالب آن شعري که شاعر بزرگ دارد و لو ولا ابوطالب اگر نبود حضرت ابوطالب و حضرت علي بن ابوطالب نبودند اثري از حمايت دين و دين باقي مي‌ماند؟ فردا شب که شب بيست و هفتم ماه مبارک رجب است شب مبعث است امام جواد عليه السلام فرمودند که ماه رجب يک شبي دارد إِنَّ فِي رَجَبٍ‏ لَيْلَةً هِيَ خَيْرٌ لِلنَّاسِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ (مستدرک الوسائل، ج 6، ص 288) از آن چه که خورشيد بر آن مي‌تابد بالاتر است فرمود کسي که در اين شب عمل صالح انجام بدهد دنبال عبادت باشد ثواب عمل شصت سال را دارد يک دستورالعمل است خيلي پيچيده هم نيست ساده است بينندگان به مفاتيح هم مي‌توانند مراجعه بکنند دوازده رکعت نماز است شش دو رکعتي است نمازهاي مستحبي دو رکعت دو رکعتي است وقتي نماز تمام شد مثل نماز صبح است البته بهتر است از سوره‌ي حضرت محمد که مفصلات مي‌گويند تا به طرف آخر از سوره‌هاي پايان قرآن يک سوره‌اي را بخواند اگر نمي‌خواهد سوره‌ي بلند بخواند توحيد بخواند دوازده رکعت که تمام شد بعد از نماز هر کدام از اين سوره‌هايي که مي‌گوييم هفت مرتبه بخواند چهار قل توحيد را هفت مرتبه کافرون را هفت مرتبه ناس را هفت مرتبه فلق را هفت مرتبه قدر و آيت الکرسي را هم هفت مرتبه خود حمد هم هفت مرتبه بخواند ساعت بگيريم بيست دقيقه نمي‌شود در مفاتيح هم است يک دعايي هم دارد اگر آن دعا را توانستند بخوانند شب مبعث است ولي شب زيارتي حضرت علي عليه السلام شب بيست و هفتم تمام مردم عراق تقريبا همه‌ي کساني که مي‌روند نجف زيارت حضرت علي شب مبعث است ولي شب زيارتي حضرت علي است اگر نبود حضرت علي از آن بعثت اثري باقي نمي‌ماند و روز بيست و هفتم روز پنج شنبه هم اين را هم عرض بکنم ان شاء الله همه‌ي کساني که موفق شدند دعا بکنند در طول سال چهار روز روزه اش ممتاز است رساله‌اي دارد مرحو ميرداماد رساله‌ي اربعة ايام چهار روز در سال روزه اش ممتاز است روزه اش معادل شصت سال است و يکي روز مبعثت است اگر کسي روزه‌ي قضا دارد نيت قضا يادش نرود ولي خداوند ثواب روز مبعث را عطا خواهد کرد يکي از اعمال ديگر که مال روز بيست و هفتم است صلوات زياد بر محمد و آل محمد است اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و زيارت پيغمبر و يک نمازي دارد که عزيزان مراجعه بکنند.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.