برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره ي تربيتي امام علي عليه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 25-12-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
چقدر پنجره را بي بهار بگذاري و يا نيايي و چشم انتظار بگذاري
مگر قرار نشد شيشهاي از آن مِي ناب براي روز مبادا کنار بگذاري
بيا که روز مباداي ما رسيد از راه که گفته است که ما را خمار بگذاري
گمان کنم که تواي گل بدت نميآيد هميشه سر به سر روزگار بگذاري
نيايي و همهي سررسيدهاي مان را مدام چشم به راه بهار بگذاري
گمان کنم وسط کوچهي دوازدهم قرار بود که با ما قرار بگذاري
چراغ برکت روشن بيا مگر داغي به جان اين شب دنباله دار بگذاري
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما بينندگان محترم و حاج آقاي حسيني خيلي خوش آمديد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همهي بينندگان محترم دارم. مثل هميشه همهي پيام هايشان را مطالعه ميکنيم و ان شاء الله در فرصت مناسب به پاسخش خواهيم پرداخت.
شريعتي: ان شاء الله بحث ما چه خواهد بود؟
حاج آقا حسيني: مهمان سفرهي حضرت علي عليه السلام هستيم از همين حالا بينندگان گفتيم يک وقتي مرحوم آيت الله بهجت ميفرمودند وقتي از نهج البلاغه ميخوانيد مردم پاي منبر حضرت علي هستند ما واسطه هستم فقط براي اين که اين کلام را منتقل بکنيم همهي ما بنشينيم پاي سفرهي با برکت حضرت علي. در بخش سوم نهج البلاغه که بخش کلمات حکمت آميز يا کلمات قصار حضرت علي است کلمهي 127 است عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ، وَيَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ، وَيُحَاسَبُ فِي الاْخِرَةِ حِسَابَ الاَْغْنِيَاءِ حضرت علي در اين کلمهي نوراني از شش گروه ميفرمايد من تعجب ميکنم البته يک مورد ديگري هم دارد که اشاره ميکنم در کلمات قصار کلمهي 82 که مجموعا ميشود هفت گروه هفت تعجب حضرت علي سلام الله عليه از هفت دسته از مردم است ببينيم تعجبهاي حضرت چه چيزهايي هستند و از چه کساني تعجب کرده است اولي اش ميفرمايد عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي مِنْهُ هَرَبَ، وَيَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى إِيَّاهُ طَلَبَ، فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ، وَيُحَاسَبُ فِي الاْخِرَةِ حِسَابَ الاَغْنِيَاءِ من از آدمهاي بخيل تعجب ميکنم آدمهاي بخيل آن فقري که ميخواهد از آن فرار بکند خودش به دست خودش جلوتر ميآورد براي خودش ايجاد ميکند يک عده از بخيلها حتي براي خودشان هم حاضر نيستند خرج بکنند شما جمع کردي براي چه؟ براي اين که فقيرانه زندگي نکني ولي با بخل فقيرانه زندگي ميکني خودت را محروم ميکني نزديک ميکند همين الآن آن فقري که ميخواست از آن فرار بکند را رفت پول جمع بکند که فقيرانه زندگي نکند ولي بخيل است حتي براي خودش هم خرج نميکند پس الآن دارد فقيرانه زندگي ميکند گرفتار فقري است که از آن فرار کرده وقتي جمع کردي که آدم بي نيازي باشي ولي کجا؟ بخيل هستي حاضر نيستي براي خودت خرج بکني جملهي بعدي خيلي جملهي عجيبي است من دلم ميخواهد در هر سخنراني اين بخش سخن حضرت را بخوانم اما نميشود اگر کساني در زندگي شان به هر ترتيب ما گرفتار ميشويم اگر احساس ميکنيم بخل در زندگي ما است بخيل هستيم خيلي محکم اين فراز نهج البلاغه را بنويسيم تابلو بکنيم در برابر خودمان فَيَعِيشُ فِي الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ، وَيُحَاسَبُ فِي الاْخِرَةِ حِسَابَ الاَغْنِيَاءِ در دنيا مثل گداها زندگي ميکند ولي در قيامت بايد حساب پول دارها را بپردازد در صف پول دارها بايد بايستد چون ثروت دو سوال دارد وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ (جامعالأخبار، ص 175) از کجا آوردي کجا خرج کردي چون به دست آورده بايد فردا در حساب صف پول دارها بايستد ولي حاضر نشده در زندگي خودش خرج بکند در دنيا مثل گداها زندگي ميکند ولي در قيامت در صف ثروتمندها بايد حساب پس بدهد ما مبرا نيستيم از اين رذائل اخلاقي اگر کسي گرفتار است بايد اين جمله را تابلو بکند بعضيها حاضر نيستند به زن و بچه شان به خودشان بدهند در آستانهي سال جديد است يک بار ديگر حضرت امام کاظم را ميخوانم فرمود مَنْ دَخَلَ السَّوْقَ فَاشْتَرى تُحْفَةً فَحَمَلَها اِلى عِيالِهِ كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَوْمٍ مَحاوِيجَ وَ لْيَبْدَأْ بِالإناثِ قَبْلَ الذُّكُورِ (وسائل الشيعه، ج 15، ص 227) کسي برود بازار يک هديهاي بخرد بياورد براي زن و فرزندش صدقه فقط اين صندوق صدقات نيست کار خير که فقط براي ديگران نيست از خودمان از زن و فرزند خودمان غافل نشويم فرمود مثل صدقه ميماند هر کس در حد توانايي خودش يک شاخه گل يک چيزي بخرد بياورد خانه خانمها مخصوصا خيلي دوست دارند آقايان توجه ندارند به اين نکته که آقايان که ميآيند خانه يک چيزي دستشان باشد نه سيب زميني پيازي که هر روز ميگيرند اين را نميگويند تحفه يک تحفهاي بخرد ولو به يک روسري باشد به يک جورابي باشد که نشان بدهد من به يادت بودم ولو به يک شاخه گل باشد اين از نظر روحي خيلي تاثير دارد چيزهاي کوچک است ولي از نظر رواني و روحي اين که من بگويم به ياد شما هستم شما در ذهن من جا داشتي گاهي افراد ميگويند من هميشه به ياد شما هستم آدم لذت ميبرد خوشحال ميشود آن وقت آدمي که به همين آساني ميتواند دل ديگري را شاد بکند خوشحال بکند فرمود تعجب ميکنم آن وقت اينها گاهي به زن و فرزندشان در پيامها بود کم اش هم زياد است يک خانمي پيام داده بود که ما اگر از شوهرمان هزار تومان بخواهيم مثل اين که اين آقا ميخواهد جان به عزرائيل بدهد در روايت داريم يک کاري نکنيد که زن و فرزند شما يَتَمَنَّونَ مَوتَه آرزوي مرگ شما را داشته باشند ميگويند تا زندهاي که ما خيري نديديم بلکه بعد از مرگ شما ما خيري ببينيم البته من از آن طرف هم تاکيد ميکنم خانوادهها رعايت بکنند در گرفتاريها اصلا تحميل نکنند الآن ايام شهادت حضرت زهراست چقدر اين حديث زيباست بعد از نه سال زندگي مشترک حضرت علي به حضرت زهرا فرمود فاطمه جان هيچ چيز از من نخواستي يک تقاضايي بکن حضرت علي جواب داد علي جان شبي که به خانهي شما ميآمدم پدرم به من فرمودفَقَالَ لَا تَسْأَلِي ابْنَ عَمِّکِ شَيْئاً إِنْ جَاءَکِ بِشَيْءٍ عَفْواً وَ إِلَّا فَلَا تَسْأَلِيهِ (بحارالانوار، ج 14، ص 197) از علي چيزي نخواه يعني اگر خود حضرت علي با ميل خودش چيزي آورد آورد اگر نه چيزي نخواه البته مردان ما بايد علوي باشند تا زنان ما هم فاطمي رفتار بکنند مردان ما واقعا آن چه دارند در طبق اخلاص بگذارند زنان ما هم فاطمي باشند چيزي نخواهند اگر ببيند مرد در يک شرايط سخت و گرفتاري هاست و مشکلات دارد به هر ترتيب بعضيها اين طور هستند وَيُحَاسَبُ فِي الاْخِرَةِ حِسَابَ الاَْغْنِيَاءِ در دنيا آنهايي که داريد دلتان نميآيد خرج بکنيد تا الآن فرصت است بدهيد البته اين را من عرض بکنم فقط در ثروت نيست گاهي آدم در اوج گرفتاري است ولي باز هم به فرياد ديگران ميرسد حضرت ميفرمايداِذا أَمْلَقْتُمْ فَتاجِرُوا اَللهَ بِالصَّدَقَةِ (نهج البلاغه، حکمت 250) املاق يعني فقر «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُم مِّنْ إِمْلَاقٍ» (انعام، 115) وقتي فقير هستيد با خدا معامله بکنيد با صدقه دادن يک قصهاي را من اين روزها ميخواندم خدا رحمت کند يکي از علماي بزرگ ما مرحوم آيت الله عظمي آسيد محمد تقي خوانساري رضوان الله عليه بعد از مرحوم آيت الله عظمي حائري موسس حوزه سه نفر بودند ميگفتند مراجع ثلاث حوزه را اين سه نفر اداره ميکردند آيت الله صدر پدر مرحوم آيت الله حاج آقا رضاي صدر پدر امام موسي صدر يکي آيت الله حجت يکي آيت الله صدر اين سه نفر آيات ثلاث مراجع سه گانه ميگفتند مرحوم آيت الله خوانساري واقعا فوق العاده بوده معروف است مردم فقط نماز بارانش را شنيدند تا ميگويند آيت الله خوانساري ميگويند همان که نماز باران خواند دعايش مستجاب شد در حالاتش شنيدم دو بار نماز خوانده بعد از نماز باراني آمده سيل آسا چهار ساعت در حالي که در قم خشک سالي بوده اين نماز بارانشان مشهور است خيلي اين روزها غصه خوردم ما چند تا داريم مثل آيت الله مثل محمد تقي خوانساري واقعا کم هستند شخصيتي بوده که امام راحل ما در تشييع جنازهي ايشان وقتي ميرفتند بلند بلند گريه ميکردند که شانه هايشان تکان ميخورده امامي که در رحلت فرزندانش آن طور صبر ميکرد ايشان مجاهد بوده در مقامات علمي در مقامات معنوي متاسفانه من چند شب پيش در يک مجلسي گفتم نه عموم مردم ما نميدانند شايد طلبههاي حوزهي ما هم خبر ندارند من الآن سوال ميکنم چند نفر ميدانند که اين مرد بزرگ مستقيم در جبههي نبرد عليه انگليسيها شرکت کرده وقتي در عراق مردم قيام کردند مجروح شده اسير شده چهار سال به اسارت رفته چهار سال اين مرجع تقليد اين آيت الله عظمي اين کسي که در مقامات علمي فوق العاده بوده وقتي ميآيد قم درس آيت الله عظمي حائري ميرود ولي ميگويد من براي احترام ميآيم درس شما نيازي ندارم ولي و کارهايم را کردم در نجف همين مرد بزرگ در ميدان نبرد حضور پيدا ميکند چهار سال اسير بوده من در يک جلسهاي تازگيها منبر رفتم گفتم آن جا اينها گلايه است گفتم اگر شما حوزويها اين مسئوليت ما است اين که امروز سردمدار و مسئول حوزههاي علميهي ما هستند ما انتظار داريم از آنها گفتم اگر شما يک کتاب پيدا کرديد پنجاه صفحه در مورد شرح حال آيت الله عظمي خوانساري نوشته باشد؟ اول منبر گفتم اگر سراغ داريد تا آخر منبر بنويسيد بگوييد اين فلان کتاب است شما خبر نداريد يک شخصيتي که امام الهام گرفته از ايشان در مقامات علمي معنوي در جهاد و مبارزاتش اين شخصيت با همهي اين عظمت يکي از مراجع تقليد که ايشان الآن در قم است فرمودند ما زمان مرحوم آيت الله خوانساري رفتيم خدمت ايشان يک کاري داشتيم با ايشان چند نفر رفتيم دم منزل ايشان با ايشان کار داشتيم دم در منزل يک سائلي آمد گفت من لباس ندارم لباس ميخواهم اين مرجع تقليد رفت در خانه لباسش را در آورد پيراهنش را در آورد قبايش را بدون پيراهن به تن کرد پيراهنش را داد به اين سائل نشست به مراجعات ما جواب دادن يک مرجعيتي با آن مقامات علمي و جهادي و مبارزه و تقوا و معنويت و نماز باران و دعا ولي خدمت به خلقش سخاوتش بود پيراهن خودش را از تنش در آورد داد قبا را پوشيد نشست مگر طوري ميشود قبا بدون پيراهن باشد؟ قبا پوشيده است نشست با قباي بدون پيراهن پاسخ ما را داد حضرت علي ميفرمايد من تعجب ميکنم از آدم بخيل در دنيا مثل گداها زندگي ميکند ولي فرداي قيامت بايد حساب اغنيا را بدهد آن هفته هم گفتيم ايام شهادت صديقهي طاهره را گذشتيم آن هفته گفتم اين قرآن است سورهي مبارکهي هل اتي 31 آيه دارد سورهي انسان يا هل اتي 31 آيه دارد از 31 آيه 18 آيه اش از آيهي 5 ام به بعد در داستان اطعام صديقهي طاهره است «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» (دهر/ 8) آن هم با ناني که جو اش را حضرت علي قرض کرده اِستَقرَضَ عَلِيّاً عليه السلام عزيزان آخر سال است من خواهش ميکنم به هر ترتيب من نميدانم در گذشته آقاي شريعتي نميدانم شما يادتان است اين ايام که ميشد چقدر ميرفتند خانوادههاي نيازمند را ايتام را لباس ميدادند کفش ميدادند پول ميدادند يک امکاناتي لباس نو داشته باشند شايد ما الآن خبر نداريم اگر جاهايي اين برنامهها است البته هست ولي خيلي بيش از اينها بايد باشد اگر من براي خودم براي فرزندانم لباس ميگيرم کفش ميخرم اگر سال نو براي ماست آنها هم سال نو دارند اگر هست به ما خبر بدهند ما خوشحال ميشويم ولي يادمان نرود ما از صديقهي طاهرهاي سخن ميگوييم که 18 آيه از 31 آيه در شأن انفاقشان است حضرت علي جو را قرض کرده داده به حضرت زهرا ايشان آسياب کرده نان پخته دم افطار «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» به اسير داده اين اسير در مدينه چه کار ميکرده؟ اگر اسير است که بايد در زندان باشد اسير در خانهي حضرت زهرا چه ميکرده؟ در زمان پيغمبر زندان به اين شکل نبود که ببرند زنداني را در يک چهارديواري محدود بکنند يک کسي کافري دشمني آمده در رو در رو با پيغمبر بجنگد پيغمبر را از پا در بياورد اسير شده وقتي اسير ميشد آنها را نميبردند در چهار ديواري زمان پيغمبر زندان نبود اينها را در اختيار مسلمانها قرار ميدادند تحت کنترل و نظارت مسلمانها بودند يعني کسي که آمده در جنگ رو در رو پيغمبر را به قتل برساند موفق نشده اسير شده شب آمده در خانهي دخترش فاطمهي زهرا و حضرت زهرا ناني که شوهرش علي قرض کرده جو اش را داده به اين آدم اسير خودش با آب افطار کرده اين کافي نيست ما فقط اين را بگوييم و از آن ساده بگذريم آمده پدرش را يعني پيغمبر را در جنگ رو در رو از پاي در بياورد به قتل برساند نتوانسته اسير شده اسير هم آزاد در کل مدينه بوده رفت و آمد ميکرده تحت نظارت بوده شب آمده خانهي دختر آن آقايي که ميخواسته به قتل برساند اين بانوي بزرگوار نان خودش بچه هايش را داده سه روز با آب افطار کرده هجده آيه از سي و يک آيهي سورهي انسان در شأنش نازل شده آن وقت ما الآن آخر سالي به کارگرمان هم رحم نکنيم؟ آن وقت ما ميتوانيم بگوييم با حضرت زهرا رابطهاي داريم؟ من تقاضا ميکنم هفتههاي قبل هم گفتيم اگر به کسي بدهکار هستيم ميتوانيم بدهي مان را زودتر بدهيم الآن بدهيم به کارگرانمان هر کسي يک بدهي داريم زودتر بدهيم اگر ما خانه تکاني داريم آنها دارند اگر ما لباس نو ميخواهيم آنها هم ميخواهند اگر ما ميخواهيم سفر برويم آنها هم ميخواهند الآن خانه تکانيها چقدر زياد است آدم غصه ميخورد يک وقتهايي يک خانمي يک آقايي جواني غير جواني ميآيد خانهي کسي کار ميکند کار نظافت خانه و خانه تکاني از مزد کارگر کم نگذاريد اين جا بخل نشان ندهيد بيشتر بدهيد اگر اين مجبور نبود که نميآمد اين کار را انجام بدهد نگوييد دست زياد است اين برود يکي ديگر ميآيد باز من عرض ميکنم از بينندگان عذر ميخواهم به خاطر تکرار اين کلام اين کلام حضرت علي در نهج البلاغه است کلمهي 468 يک وقتي اشاره کرده بوديم حضرت فرمود يَأْتِي عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ يَعَضُّ اَلْمُوسِرُ فِيهِ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ وَ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَلِکَ قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ لا تَنْسَوُا اَلْفَضْلَ بَيْنَکُمْ تَنْهَدُ فِيهِ اَلْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ اَلْأَخْيَارُ وَ يُبَايِعُ اَلْمُضْطَرُّونَ وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اَللَّهِ ص عَنْ بَيْعِ اَلْمُضْطَرِّينَ زماني ميرسد بر مردم کسي که مضطر است از سر اضطرار آمده کالاي خودش را يا کار خودش را ارزان بفروشد چاره ندارد مجبور است فرمود اگر کسي کالاي اين آقا يا کار اين آقا را ارزان بخورد به خاطر اضطرارش يعني از شرايطش سوء استفاده بکند واقعا تعبير عجيبي است فرمود شرار الناس است در يک تعبيري از حضرت رسول است سَيِّدُ شَرَارِ اُمَّتِي سردستهي اشرار اينها هستند آنهايي نيستند که نيروي انتظامي اعلام ميکند که امشب سي چهل تا قداره به دست را جمع کرديم دستشان درد نکند اما سردستهي اشرار اين بد مستها نيستند که مزاحم مردم هستند اينها هستند ولي حضرت علي ميفرمايد سردستهي اشرار آن کسي است که کالاي ديگري را چون مضطر است ارزان ميفروشد من خودم با دو گوش خودم از يکي از نمايندگان مجلس شنيدم که ميگفت من رفتم در يک کارخانهي صنعتي شهرک صنعتي از کارگر سوال کردم ماهي چقدر به شما حقوق ميدهند گفته ماهي صد و پنجاه هزار تومان در يک کار خصوصي باز دولتيها الزامات و نظارتهايي دارند اين مصداق بيع المضطرين نيست؟ آقا دلش خواسته نميخواهي برو هزار نفر ديگر در نوبت هستند راست ميگوييد هزار نفر در نوبت نيستند سه ميليون نفر در نوبت هستند تحصيل کردههاي ما در نوبت هستند الآن بيکاري در تحصيل کردههاي ما است ولي تو بايد سوء استفاده بکني؟ از نظر فقهي چه اشکال دارد؟ از نظر فقهي اشکال ندارد او مضطر است اضطرار مجبورش کرده ولي سردستهي اشرار است کسي که اين جا بخل ميورزد ما وقتي به پول کارگر ميرسيم بخل نورزيم حق ديگري را ميخواهيم بپردازيم بخل نورزيم مخصوصا باز تاکيد ميکنم بياييم شادي را بين همه تقسيم کنيم اگر ما ميخواهيم سفره مان شاد باشد و عيد داشته باشيم اگر ميخواهيم واقعا دلمان شاد باشد دل ديگران را شاد بکنيم ببينيد در زندگي ما چقدر اثر دارد. پس حضرت علي فرمود من از بخيلها تعجب ميکنم اين چه زندگي است در دنيا خودتان را گرفتار ميکنيد در آخرت بايد در صف ثروتمندان جواب بدهيد دستهي دوم فرمود عَجِبْتُ لِلْمُتَکبِّرِ الَّذِي کانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ يکونُ غَداً جِيفَةً به چه تکبر داري؟ اولت چه بود؟ آخرت چيست؟ آخرت يک جيفهي مردار است اينهايي که يک کمي گاهي ما در ذهنمان در فکرمان يک چيزهايي ميآيد اگر جرئت داريم اين شخصيت والا رئيس همه چيز است اول و آخر است بسم الله وقتي از دنيا رفت دو روز جنازه اش را نبريد سرد خانه وسط گرما بماند در چهل پنجاه درجه دو روز جنازهي ما را بگذارند زمين ما که مرديم دو روز بگويند در همين خانه باشد گاهي در خبرها ميشنويد کسي در آپارتمان زندگي ميکند تنها بوده کسي از مرگش خبر ندارد از دنيا ميرود همسايه از کجا ميفهمد؟ سه روز بعد متوجه ميشوند از بوي تعفن اين جنازه ميفهمند کسي اين جا مرده آخر ما اين است آن هم اولمان است حضرت علي ميفرمايد اين وسط من تعجب ميکنم تکبرت براي چيست؟ نه حاضر است به کسي سلام بکند گاهي با نزديک ترين نزديکش تکبر دارد با زن و فرزندش متکبر است با دوستش متکبر است يک جملهاي حضرت علي دارد در کلمات قصار کلمهي 420 است مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ بيچاره اين انسان اجلش معلوم نيست بيماري هايش معلوم نيست کي برسد از ترس پشه ميرويم در پشه بند ميفرمايد يک قطره آب ميتواند بکشدش کل اول و آخر ما اين است از نظر چينش و خلقت بدن مجراي تنفس ما و مجراي تغذيهي ما در کنار هم است وقتي ما ميخواهيم غذا بخوريم دريچهي تنفس بسته ميشود که غذا وارد شود اگر اين دريچهي تنفس يک کمي دير بجنبد دير بسته شود غذا برود در آن مسير يک وقت کم است ديده ايد گاهي پيش ميآيد چند تا سرفه ميکنيم مرتفع ميشود اگر اين زياد باشد عجيب است حضرت علي ميفرمايد اِي انسان اِي بيچاره آدم به خودش اين را بگويد فکر نکند خبري است اِي بيچاره انسان يک قطره آب اگر اين مجراي تنفست موقع بلع غذا يک کمي دير تر بسته شود يک قطره آب کمش با سرفه برميگردد زيادش ميتواند تو را بکشد اين ديگر چيزي است که بخواهد اين همه ادعا بکند؟ وقتي ميميري اگر جرئت دارند دو روز جنازه ات را برندارند وقتي هم حيات داري يک قطره آب ميتواند بکشدت از ترس پشه ميروي در پشه بند چه خبر است؟ چرا به خلق عالم به هر کس فکر ميکني همه بايد به تو سلام بکنند همه بايد در برابر تو تواضع بکنند تو هيچ يکي را تحويل نگيري ميفرمايد من از اين متکبر تعجب ميکنم من يک داستاني ميگويم خيلي براي من جالب بود اگر کساني به جايي رسيدند يک قدم بزرگش در اين است که اهل تکبر نبودند يک نفر شما از اولياء خدا را پيدا بکن که ذرهاي تکبر در وجودشان بوده اگر کسي بخواهد به جايي برسد اوج تواضع را بايد داشته باشد روايت داريم در نهج الفصاحه پيغمبر فرمود مَنْ تَواضَعَ رَفَعَهُ اللّه (نهج الفصاحه ص 755 ، ح 2939) تو تواضع بکن خدا ببين چطوري ميبردت بالا همين مرد بزرگ الله اکبر من اين قصه را در حالات ايشان خواندم آيت الله محمد تقي خوانساري دوستان اگر قم مشرف شدند حرم حضرت معصومه مسجد بالا سر چند قبر کنار هم است اولي قبر آيت الله شيخ عبدالکريم حائري موسس حوزهي علميه است بعد قبر آيت الله صدر بعد قبر ايشان است اين سه نفر واقعا درس است براي ما ما امروز نياز به اين حرفها داريم اين سه نفر يعني آيت الله صدر آيت الله حجت آيت الله خوانساري مراجع ثلاث علميتشان مرجعيتشان موقعيتشان همه چيز کامل کامل است ولي احساس کردند امروز يک کس ديگري بهتر از اينها ميتواند حوزهي دين را اداره بکند چه کسي است آن نفر ديگر؟ آيت الله عظمي بروجردي هر سه تمام موقعيتشان را دو دستي تمام آبرويشان را دو دستي تقديم آيت الله بروجردي کردند ايشان پانزده سال مرجعيت شيعه را به عهده داشت گفتند ما کنار شما بفرماييد الآن شما برويد در اين قضايا در بحث سياسي در انتخابات در مجلس يا در چيزهاي ديگر همه ميخواهيم بکوبيم طرف را تکثير بکنيم اِي کاش ميگفتيم ما بياييم بالا او هم بيايد بالا نه ميگويند من هستم و تو نه من مسلمان هستم و تو کافر من انقلابي هستم و تو ضد انقلاب همه چيز را من ميفهمم و تو نميفهمي تو باشي همهي انقلاب و اسلام و نظام يک روزه همه نابود ميشود ما باشيم همه به اوج ميرسد سه مرجعي که امام اين قدر علاقه داشت امکان نداشته امام نماز آيت الله خوانساري را ترک بکند مرحوم آيت الله اراکي واله ايشان بوده جذبهي ايشان به قدري اين مرد را گرفته عاشق اين مرد بوده مجذوب ايشان بوده اين مرد با اين عظمت همهي موقعيتش را ميدهد به آقاي بروجردي نه فقط داده بلکه يک روزي آيت الله خوانساري در جلوي جمع عمدا جلوي جمع به آيت الله بروجردي ميگويد با اين که از نظر سني هم اختلاف نداشتند نزديک بوده خيلي نزديک بودند همه چيز را هم تقديم آقا کردند گفتند آقا بهتر اداره ميکند و بهتر هم اداره کرد جلوي جمع با صداي بلند ميگويد حضرت آيت الله حالا پيرمرد هشتاد نود ساله ميگويد که حضرت آيت الله يادتان است من در جواني خدمت شما قوانين اصول ميرزاي قمي را خواندم آيت الله بروجردي ميگويند اصلا يادم نيست قصه مال شصت سال پيش است آقاي خوانساري ميگويد حق داريد شما يادتان نباشد چون شما شاگرداني مثل من فراوان داشتيد من استادي مثل شما کم داشتم کسي که همهي موقعيتش را تقديم کرده گذشته تازه اين طوري در جمع با صداي بلند اين طوري ميگويد مزد اين تواضع چيست؟ چرا حضرت علي ميگويد من تعجب ميکنم از متکبر اِي متکبر زمين ميخوري متواضع بالا ميروي همين مرد بزرگ که از دنيا ميرود يکي از آقايان در قم بودند مرحوم آيت الله بدلا امام جماعت بودند مرد عالم بزرگواري بودند از دنيا رفته اند ايشان ميفرمودند آيت الله بروجردي تابستان رفته بودند وشنمه که از روستاهاي اطراف قم است يک روز من صبح زود هفت و هشت صبح ديدم آقا از خانهي خودشان بيرون آمدند وارد دفتر خودشان شدند قديمها ميگفتند اندروني بيروني حالا ميگويند دفتر رفتم خدمت آقا گفتم چه شده آقا فرمودند ديشب يک خوابي ديدم از وقتي آن را ديدم خوابم نميبرد اضطراب دارم ايشان گفت من ديدم آقا خيلي مضطرب است چه کنم که حواس آقا پرت شود خيلي جالب است در اضطراب چه کنيم حواس آقا پرت شود رفتم دو سه تا از شاگردان آقا را گفتم بياييد يک بحث علمي بکنيد آقا حواسشان پرت شود خيلي جالب است من گاهي به رفقاي طلبه عرض ميکنم الآن به بعضيها ميگويي چرا درس نميخواني ميگويند گرفتاري مالي نميگذارد اين مردان خدا براي غلبه بر گرفتاريهاي ديگر درس ميخواندند براي اين که گرفتاريها را فراموش بکنند ميرفتند سراغ درس آن وقت ما ميگوييم چون گرفتاري داريم نميتوانيم درس بخوانيم ايشان گفتند چند نفر را خبر کردم آمدند شروع کردند يک بحثي آيت الله بروجردي رفت در بحث و همه چيز يادش رفت تا نزديک ظهر شد که از شهر يک سلسله نامه آمد روي يکي از نامهها نوشته بود که اين نامه را علي الفور بخوانيد نامه را که باز کردند آيت الله بروجردي نامه را که خواند فرمود انا لله و انا اليه راجعون خوابم تعبير شد خوابي که از ديشب ديدم مضطرب بودم سيد محمد تقي خوانساري در همدان به رحمت خدا رفته جنازه اش را دارند ميآورند به قم به ايشان گفتند برگرديد زود قم تا به جنازهي ايشان نماز بخوانيد پرسيدند خوابتان چه بود؟ اينها يک نمونههاي روشن است تواضع بکن خدا ميبردت بالا فرمود ديشب خواب ديدم که اعلان ميکنند سيد مرتضي از دنيا رفته آقاي بروجردي شما بيا به جنازه اش نماز بخوان از شب ديگر از اضطراب خوابشان نميبرد تا ظهر خبر ميآيد تعبير خواب وفات سيد مرتضي آيت الله خوانساري بود چرا؟ چون همه چيزش را دادند مرحوم آيت الله مرتضي حائري داماد آيت الله حجت بوده در خاطراتش مينويسد من روز شنبهاي بود رفتم خدمت ايشان فرمودند امروز چه روزي است گفتم شنبه فرمود آقاي بروجردي رفتند درس گفتم بله گفتند الحمدلله الحمدلله تو را خدا يک کمي بياييم اين بد اخلاقيها را بگذاريم کنار حضرت ميفرمايد گذشتهي متکبر اين است آيندهي متکبر اين است باز هم تکبر دارد. شش تعجب ديگر مانده.
شريعتي: خيلي ممنون نومزد هم مشو به يکترانه به منزل رسيده اند صفحهي 155 را امروز تلاوت ميکنيم آيات 38 تا 43 سورهي مبارکهي اعراف
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَـؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـكِن لَّا تَعْلَمُونَ ?38? وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ?39? إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ ?40? لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ ?41? وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ?42? وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّـهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ?43?
ترجمه:
خدا ميفرمايد: شما هم در ميان گروههايي از جن و انس که پيش از شما بودند در آتش درآييد، هرگاه گروهي وارد شوند، هم مسلکان خود را لعنت کنند تا آنکه همه آنان با خفت و خواري در آتش جمع شوند، آن گاه پيروانشان درباره پيشوايانشان گويند: پروردگارا! اينان ما را به گمراهي کشيدند، پس عذابشان را از آتش، دو چندان گردان؛ خدا ميفرمايد: براي هر کدامتان دو چندان است، ولي نميدانيد. (??) و پيشوايانشان به پيروانشان گويند: شما را بر ماهيچ برتري و امتيازي نيست [که عذابتان کمتر باشد] پس به کيفر آن اعمال زشتي که مرتکب ميشديد، عذاب را بچشيد. (??) قطعاً کساني که آيات ما را تکذيب کردند، و از پذيرفتن آنها تکبّر ورزيدند، درهاي آسمان [براي نزول رحمت] بر آنان گشوده نخواهد شد، و در بهشت هم وارد نميشوند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن درآيد!! [پس هم چنانکه ورود شتر به سوراخ سوزن محال است، ورود آنان هم به بهشت محال است؛] اين گونه گنهکاران را کيفر ميدهيم. (??) براي آنان بستري از دوزخ و برفرازشان پوششهايي از آتش است، و ما اين گونه ستمکاران را پاداش ميدهيم. (??) و کساني که ايمان آوردند و [به اندازه طاقت خود] کارهاي شايسته انجام دادند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند، [چرا که] ما هيچ کس را جز به اندازه طاقتش تکليف نميکنيم. (??) و آنچه از کينه و خشم در سينههاي آنان است، بَر ميکنيم [تا در بهشت با خوشي و سلامت کامل کنار هم زندگي کنند؛] از زير [کاخها و عمارت هاي] شان نهرها جاري است و ميگويند: و همه ستايشها ويژه خداست که ما را به اين [نعمت ها] هدايت کرد، و اگر خدا ما را هدايت نميکرد هدايت نمييافتيم، مسلماً پيامبران پروردگارمان حق را به سوي ما آوردند، و ندايشان ميدهند به پاداش اعمال شايستهاي که همواره انجام ميداديد، اين بهشت را به ارث برديد. (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: وقت در اختيار شماست
حاج آقا حسيني: گفتيم که در کلمهي 127 حضرت علي سلام الله عليه ميفرمايند من از شش گروه تعجب دارم يکي هم در کلمهي 82 دو گروه را گفتيم البته من همين جا اضافه ميکنم يکي از نشانههاي تواضع که در برابر تکبر اين است که همين روزهاي آخري که در خانهها هم خانه تکاني است خيلي خوب است ما از آقايان خواهش بکنيم کمکي هم بکنند گناه ندارد اگر گناه بود به گردن ما خانمها گلايه دارند بعضي وقتها البته ان شاء الله صفا صميميت باشد روايت داريم خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِر (مستدرك، ج13، ص48) يکي از چيزهايي که کفارهي گناهان کبيره ميشود خدمت به خانواده است.
شريعتي: شما کمک ميکنيد.
حاج آقا حسيني: شما ميدانيد که ما در خانه نيستيم کسي آمده بود منزل ما سوال کرده بود از خانوادهي ما ايشان اخلاقش در خانه هم خوب است يا نه گفته بودند ما ايشان را نديديم در خانه.
شريعتي: اين قدر که سفر هستيد.
حاج آقا حسيني: اين طوري هم نيست الحمدلله ما چون در حوزه مشغول هستيم مجبور هستيم کمتر مسافرت برويم يک داستان خيلي جالبي ميديدم مرحوم راوندي در خرائج دارد از علماي قديمي ما است حدود هفت صد سال پيش ايشان نقل ميکند سلمان ميگويد من رفتم خانهي حضرت زهرا ديدم حضرت مشغول کار خانه است فضهي خادمه مشغول استراحت است گفتم بي بي جان شما داريد کار ميکنيد اتفاقا طفل خردسالشان امام حسين هم دارد گريه ميکند حضرت زهرا فرمود پدرم تقسيم کار کرده گفته يک روز فضه کار بکند يک روز تو امروز روز استراحت فضه است سلمان گفت پس اجازه بدهيد من کمکتان بکنم رفت کمک حضرت زهرا اگر فاطمهي زهرا حتي حاضر نيست فضهي خادمه کارش سنگين باشد ميگويد يک روز شما استراحت بکنيد يک روز من آن وقت اين بي بي حاضر است که يک کسي بتواند در خانه کاري انجام بدهد انجام ندهد؟ حضرت زهرا راضي است؟ يقين داشته باشيد اين ثواب دارد اگر گناهي داشت به گردن ما که قطعا ثوابي دارد و ما در ثوابش شريک خواهيم بود ان شاء الله دستهي سوم وَ عَجِبْتُ لِمَنْ شَکَّ فِي اَللَّهِ وَ هُوَ يَرَى خَلْقَ اَللَّهِ چطور در خدا شک داري اين همه نشانههاي قدرت خدا را ميبيني باز هم شک در خدا داري؟ يک وقتي بايد مفصل در بحث نشانههاي پروردگار و بحث نشانههاي الهي در نهج البلاغه که خيلي مفصل است وارد ميشويم تعجب ميکنم اين همه نشانهي عظمت الهي را ميبينيد ولي باز در خدا شک داريد فردا 26 اسفند است طلوع آفتاب چه ساعتي است؟ هر کس در هر شهري است طلوع آفتاب اذان مغرب اذان صبح را ببينند مثلا اذان پنج و پنج دقيقه و بيست و چهار ثانيه باور ميکنيد ده هزار سال قبل بيست و شش اسفند همين دقيقه همين ثانيه طلوع آفتاب بود؟ ده هزار سال ديگر طلوع و غروب خورشيد در همين زمان در همين ساعت در همين دقيقه خواهد بود اين فقط يک نمونه است بعضي از ما فکر ميکنيم همين طور ساده امروز فردا امروز فردا حضرت فرمود من تعجب ميکنم چهارم عَجِبْتُ لِمَنْ نَسِيَ اَلْمَوْتَ وَ هُوَ يَرَى اَلْمَوْتَى مرگ ديگران را ميبيند مرگ خودش را فراموش ميکند گفتند در آستانهي سال جديد در مرگ صحبت نکنيد ما احکام اموات که ميگفتيم گفتند سال نو شد ما هم گفتيم باشد اين روزها بايد ياد اموات باشيم جمعهي آخر سال خيلي از مردم اين را مقيد هستند عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْکَرَ اَلنَّشْأَهَ اَلْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى اَلنَّشْأَهَ اَلْأُولَى من تعجب ميکنم کساني که نشئهي دنيا زندگي دنيا را ميبينند فکر ميکنند همين است تمام شد تمام است هدف آفرينش چه؟ آمديم خورديم پس چه فرقي با حيوانات داريم آنها که راحت تر از ما ميخورند شما يک حيوان پيدا بکنيد که غصهي مسکن خورده باشد يک حيوان پيدا بکنيد که غصهي پوشاک داشته باشد يک حيوان پيدا بکنيد که غصهي غذا و مسکن داشته باشد اين همه گرفتاري پس فرق ما با آنها چيست؟ آفرينش بي هدف است؟ تعجب ميکنم کسي که منکر آخرت است در حالي که نشئهي دنيا را ميبيند اين دنيا نميتواند بي هدف باشد وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ اَلْفَنَاءِ وَ تَارِکٍ دَارَ اَلْبَقَاء من تعجب ميکنم کساني که دنيا که دار فناست را خوب آبادش ميکنند اين ساختمان رامحکم بسازيد ييلاق قشلاق باغ خانه داشته باشيم محکم و آباد باشد عيب ندارد اما يک خانه هم آن طرف داريم يک چيزي هم براي آن طرف بگذاريم يک داستاني عرض ميکنم داستاني در حالات مرحوم آيت الله عظمي بروجردي ميديدم که امروز نام ايشان را زياد برديم اين مرد بزرگ وقتي روزهاي آخر در بستر بيماري بوده خيلي بيماري ايشان همهي عالم را متوجه کرده خيليها دنبال اين بودند که ببينند چه کسي است که اين قدر شيعيان عالم متوجه ساعت به ساعت گزارش حال ايشان هستند يک خبرنگار آمريکايي در لبنان بوده به او ماموريت ميدهند برو ايران برو قم يک گزارشي از زندگي آقا بفرستد در فلان مجله ميخواهيم بگذاريم اين خبرنگار ميآيد قم ميگويد خانهي اين آقا کجاست که همهي عالم لحظه به لحظه رصد ميکنند ميآيد خانه را که ميبيند تعجب ميکند ميپرسد کل خانهي ايشان اين است؟ ميگويند بله ميگويد ميشود اندروني شخصي را ببينم؟ آن جا را ميبيند که بدتر از آن جاست ميگويد ميشود آقا را ببينم؟ ميگويند بيا از پشت شيشه ببين ميگويد خدايا يک عالمي که تمام عالم را متحير کرده همين خانه و زندگي است؟ بعد به بستگان و خويشاوندان ايشان ميگويد که شما ايتاليا رفتيد؟ رفتيد زندگي پاپ را ديده ايد؟ خانه اش را واتيکان را ديده ايد؟ ميگويد برويد آن جا ببينيد چه خبر است؟ خانهي عالم شيعي اين است ميگويد شما مبلغ نميخواهيد در دنيا خانهي اين خانه را فيلمش را بگيريد در عالم بفرستيد اين بالاترين مبلغ دين شما و تشيع شماست همين کافي است نميخواهيم بگوييم خانهي دنيا نباشد باشد بلکه ميگويد تعجب ميکنم اين جا را خوب آباد ميکنيد سقفش باغچه اش چطور باشد باشد همينها را دقت بکنيد اما آن طرف چه؟ يک خانهاي که جاودانه است اين جا شصت هفتاد سال تمام ميشود براي عمران و آبادي آن جا هم يک کمي تلاش بکنيد. تعجب هفتم حضرت علي در حکمت 87 است عجبت لمن يقنط استغفار يقين داشته باشيم خدا غفار است وقتي يا مقلب القلوب را ميخوانيم يک تحول در دلهاي ما ايجاد شود کسي که استغفار با او است اين فرصت را خدا به او داده نبايد نا اميد باشد.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.