برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح خطبهي 20 نهج البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 06-11-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نديدم هيچ شاهي اولين و آخرين باشد *** نشان چشم هايش افتخار سرزمين باشد
نديدم هيچ رودي در بياباني بياشوبد *** نديدم هيچ ماهي شب به شب خانه نشين باشد
نديدم هيچ کوهي هر اذان بر سجده بنشيند *** نديدم هيچ سازي خطبه هايش اين چنين باشد
تو آن شاهي، تو آن رودي، تو آن ماهي، تو آن کوهي *** تو آن سازي که نامت مي شود اعجاز دين باشد
به تدبير تو خواهد رفت هر موجي که برخيزد *** به فرمان تو خواهد بود هر اسبي که زين باشد
شنيدم کاسه هاي شير يک شب بر زمين افتاد *** غزل خوب است از اين جا به بعدش نقطه چين باشد
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما بينندگان محترم و حاج آقاي حسيني خيلي خوش آمديد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همهي بينندگان محترم دارم. اميدوارم همه شان در زير سايهي امام زمان عزت مند و سعادتمند باشند
شريعتي: الهي آمين امروز هم پاي کلام نوراني امير مومنان سفرهي ناب نهج البلاغه خواهيم نشست امروز حاج آقاي حسيني خطبهي 20 نهج البلاغه را براي ما خواهند گفت.
حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم خطبهي 20 حضرت علي يک مقدمهاي دارد که مرحوم سيد رضي آن مقدمه را نياورده من هم نظرم نبود مقدمه را بخوانم ولي به خاطر اين شعر بسيار زيبايي که شما خوانديد به ذهنم رسيد که آن مقدمه را هم بخوانم که مرحوم کليني در کافي شريف آوردند حضرت ميفرمايند که لا تختانوا ولاتکم (اصول کافي، ج 1، ص 408) يعني به واليان خودتان ائمهي خودتان نسبت خيانت ندهيد ميدانيد حضرت علي سلام الله عليه هيچ وقت خيانتي نکردند بنابراين جامعه هم بايد اعتماد کامل داشته باشد خود حضرت علي سلام الله عليه فرمودند اگر من يک کاري کردم آن وقت به من بگوييد خيانت کردم خودشان فرمودند روزي که به خلافت رسيدند فرمودند داراييهاي امروز من را بررسي بکنيد موجودي من را بررسي بکنيد فَاِن أنَا خَرَجتُ مِن عِندِکُم بِأکثَرِ مِمّا تَرون، فَأنَا عِندَ الله مِنَ الخائِنِين (همان) روزي که ميروم اگر چيزي اضافه شدمن به شما خيانت کردم راحلتي و غلامي هذا مجموعهي دارايي من را امروز ببينيد زندگي سادهي من را اگر اضافه شد من به شما خيانت کردم اين قدر حضرت مراقب بودند اگر امام حضرت علي است مرحوم علامه مجلسي معنا کردند يعني نسبت خيانت به واليانتان ندهيد ولا تغشوا هداتکم، ولا تجهلوا أئمتکم، ولا تصدعوا عن حبلکم فتفشلوا و تذهب ريحکم، وعلى هذا فليکن تأسيس امورکم، والزموا هذه الطريقة، فانکم لو عاينتم ما عاين من قد مات منکم ممن خالف ما قد تدعون إليه، لبدرتم وخرجتم ولسمعتم ولکن محجوب عنکم ما قد عاينوا، وقريبا ما يطرح الحجاب (همان) از اطاعت ائمهي هدايت خودتان دست برنداريد امامان خودتان را به جهل و ناداني نسبت ندهيد احتمال جهل دربارهي آنها ندهيد ما معتقد هستيم امام اعلم مردم است اعدل مردم است اتقاي مردم است عادل ترين با تقوا ترين است از ريسمان الهي هم جدا نشويد آن وقت موقعيت هايتان را از دست ميدهيد آبرويتان را از دست ميدهيد همان تعبيري که قرآن دارد «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا» (آل عمران/ 103) اين مقدمه هم به احترام شعر زيبايي که شما خوانديد عرض کردم بعد از اين مقدمهي کوتاه که سيد رضي نياورده حضرت وارد اصل خطبه ميشود از اين جا خطبهي نهج البلاغه است فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيبٌ مَا يُطْرَحُ اَلْحِجَابُ فرمود اگر ميديديد آن چه آنهايي که از دنيا رفتند ديدند و رفتند آن وقت جزع و فزع ميکرديد فرياد ميزديد ضجه ميزديد نميبينيد اينهايي که از دنيا ميروند يک چيزهايي ميبينند پردهها کنار ميرود در سکرات جان دادن يک چيزهايي را مشاهده ميکنند شما مشاهده نميدانيد منظور حضرت لحظات جان دادن و بعد از مرگ در برزخ است در همهي اين مراحل اگر ميديديد آنهايي که رفتند فرياد ميزديد جزع ميکرديد ناله ميکرديد آن وقت ميگفتيد خدايا چه بلايي بناست بيايد ما ميپذيريم اطاعت ميکنيم ولي اين طوري که فايده ندارد اين که آدم بلا را ببيند و از ترس بلا بخواهد بپذيرد اين ايمان اضطراري ميشود وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا نشان شما ندادند آن چه که آنها ديدند زود است که حجاب از مقابل چشم شما هم کنار برود شما برسيد به همان مرحلهي جان دادن آن وقت خواهيد ديد خيلي تعبير عجيبي است حضرت علي ميفرمايد که اين سکرات اين سختيها اين مراحل از شما پوشيده است من يک روايتي را ميديدم از امام صادق عليه السلام که در کافي شريف است حضرت ميفرمايد که اين سختيهاي انتقال از دنيا و عالم برزخ و بلاهايي که کفار ميبينند ظالمين ميبينند گنه کاران ميبينند همه ميشنوند غير از انسان و جن شايد جهتش اين است ما مکلف هستيم جن هم مکلف است انس و جن هر دو مکلف هستند بنا نيست اينهايي که مکلف هستند با ديدن عذاب و شنيدن عذاب بترسند و ايمانشان قوي شود نه بناست بر اساس آن باورها اين ميشود ديگر ايمان اضطراري اما غير از جن و انس بقيه که مکلف نيستند تمام مخلوقات اين مراحل را ميبينند فرشتگان ميبينند حيوانات ميبينند همه ميبينند حديث مفصلي است در کافي جلد سوم مقدمه اش را هم سريع ميخوانم اميدوار کننده است إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أُخْرِجَ مِنْ بَيْتِهِ شَيَّعَتْهُ الْمَلَائِكَةُ إِلَى قَبْرِهِ يَزْدَحِمُونَ عَلَيْهِ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ مَرْحَباً بِكَ وَ أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُحِبُّ أَنْ يَمْشِيَ عَلَيَّ مِثْلُكَ لَتَرَيَنَّ مَا أَصْنَعُ بِكَ فَتَوَسَّعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ يَدْخُلُ عَلَيْهِ فِي قَبْرِهِ مَلَكَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِيدَا الْقَبْرِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ فَيُلْقِيَانِ فِيهِ الرُّوحَ إِلَى حَقْوَيْهِ فَيُقْعِدَانِهِ وَ يَسْأَلَانِهِ فَيَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ فَيَقُولُ اللَّهُ فَيَقُولَانِ مَا دِينُكَ فَيَقُولُ الْإِسْلَامُ فَيَقُولَانِ وَ مَنْ نَبِيُّكَ فَيَقُولُ مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله فَيَقُولَانِ وَ مَنْ إِمَامُكَ فَيَقُولُ فُلَانٌ قَالَ فَيُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صَدَقَ عَبْدِي افْرُشُوا لَهُ فِي قَبْرِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ افْتَحُوا لَهُ فِي قَبْرِهِ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَلْبِسُوهُ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ حَتَّى يَأْتِيَنَا وَ مَا عِنْدَنَا خَيْرٌ لَهُ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ نَمْ نَوْمَةَ عَرُوسٍ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِيهَا
قَالَ وَ إِنْ كَانَ كَافِراً خَرَجَتِ الْمَلَائِكَةُ تُشَيِّعُهُ إِلَى قَبْرِهِ تَلْعَنُونَهُ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ لَا مَرْحَباً بِكَ وَ لَا أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ كُنْتُ أُبْغِضُ أَنْ يَمْشِيَ عَلَيَّ مِثْلُكَ لَا جَرَمَ لَتَرَيَنَّ مَا أَصْنَعُ بِكَ الْيَوْمَ فَتَضِيقُ عَلَيْهِ حَتَّى تَلْتَقِيَ جَوَانِحُهُ قَالَ ثُمَّ يَدْخُلُ عَلَيْهِ مَلَكَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِيدَا الْقَبْرِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ (کافي، ج 3، ص 240) ما اميدواري را هم ميگوييم مومن اين طوري است مومن وقتي جنازه اش را از خانه ميبرند بيرون براي تشييع فرشتگان تشييع اش ميکنند ازدحام جمعيت فرشتگان است اين که اين قدر سفارش شده در روايات که آدم تشييع مومن حتما شرکت بکند متاسفانه ما غفلت ميکنيم مهم ترين کار در مسئلهي احترام به ميت تشييع جنازه اش است مجالس ختم که ديگر ميبينيد متاسفانه خدا رحمت کند مرحوم آيت الله احمدي ميانجي را که ميفرمودند من اصرار ندارم برايم مجلس فاتحه بگيريد اينها بزرگ داشت زندهها است نه بزرگ داشت آن بيچاره که از دنيا رفته اينها ميخواهند دم در بايستند پز بدهند بگويند ما چه بوديم ما که بوديم اگر راست ميگويي بزرگ داشت آن بيچاره را ميخواهي بگيري همان روز اول وصيت نامه اش را باز بکن گرفتاري هايش را بدهي هايش را واجباتش را دين مردم را بده اگر خودش نداده حق الناسي به گردنش است آنها را باز بکن در فاتحه گاهي صد شاخه گل پانصد شاخه گل چه مبالغي هزينههايي ميکنند مهم ترين مرحله همان تشييع است که خيلي ما در روايات داريم فرمود خيلي تعبير عجيبي است نه يک فرشته نه دو فرشته ازدحام فرشتگان براي تشييع مومن است اين که ازدحام است معلوم ميشود که بحث احترام مومن جاي خودش خود فرشتگان هم ميخواهند از اين فرصت استفاده بکنند براي خودشان يک ترفيع مقامي باشد آنها ميخواهند با تشييع مومن به يک جايي برسند براي ما هم يک ترفيع مقامي است اينها ازدحام ميکنند وقتي داخل قبر ميرود زمين به اين ميت ميگويد قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ مَرْحَباً بِكَ خوش آمدي من دوست داشتم که امثال تو روي من راه بروند قبر او گشايش پيدا ميکند نکير و منکر ميآيند سوالاتي از او ميپرسند همين سوالاتي که فراوان شنيده ايم سوال ميکنند من ربک ما دينک من نبيک جواب ميدهد خداوند پروردگار من است دين من اسلام است پيغمبر اسلام هم پيغمبر من است امامش را ميگويد فرشتهاي از آسمان ندا ميدهد که راست گفت بندهي من در دنيا هم همين طوري بود دري باغي از بهشت را از قبر او قرار ميدهند الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّار (ميزان الحکمه، ج?، ص ???) قبر باغي است از باغهاي بهشت به روي خوبان دري از او باز کنيد به روي بهشت سوالها را جواب ميدهند تمام ميشود به او ميگويند بخواب مثل عروس هيچ خواب آشفتهاي هم نخواهي ديد آدم گاهي نگران است بخوابم خواب آشفته ميبينم ميگويند نه بخواب حتي خواب آشفته هم نداري خلاص اينها همه اميد است براي مومن اين همه تشريفات اما وَ إِنْ كَانَ كَافِراً خَرَجَتِ الْمَلَائِكَةُ تُشَيِّعُهُ إِلَى قَبْرِهِ تَلْعَنُونَهُ آدمهاي بد آن جا هم فرشتهها ميآيند تشييع ميکنند به سمت قبرش اين که يکي شد آن جا فرشته ميآمد اين جا هم ميآيند ميآيند لعنتش بکنند پناه بر خدا اگر ما مورد لعن فرشتگان باشيم وقتي ميگذارند داخل قبر زمين خوش آمد که نميگويد ميگويد وقتي تو زنده بودي راه ميرفتي من دشمن داشتم از قدمي که تو روي زمين ميگذاشتي حالا آن وقت در فشار قبر او را قرار ميدهند حديث مفصل است شاهدم اين قسمت است از او سوال ميکنند همان سوالهايي که از مومن پرسيدند از او هم ميپرسند هر چه ميپرسند ميگويد که يَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ يَقُولُونَ مردم يک چيزي ميگفتند در مورد خدا يک چيزي ميگفتند در مورد دين در مورد قيامت همان حرفي که عمر سعد شب آخر نگفت؟ ميخواست برود کربلا گفتند بهشتي جهنمي گفت يقولون ان اللّه خالق جنّة و نار و تعذيب و غلّ يدين (لهوف، ص 193) ميگويند يک چيزهايي ميگويند يک چيزهايي شنيديم منادي ندا ميدهد اين در زندگي اش هم اين اعتقادات را نداشت بنابراين آتشي براي اوست همان گوشهاي از آتش چطور براي مومن قبر باغي از باغهاي بهشت بود قبر کافر ميشود گودالي از گودالهاي آتش مارها بر او مسلط ميشوند من قبل از اين که بقيهي حديث را بخوانم من دلم ميخواهد بينندگان يک کمي بيشتر عنايت بکنند اين که در قبر مار بر ما مسلط ميشود نه اين طور نيست آن هفته حديثي خوانديم پيغمبر خدا فرمودند صدايي شنيدم فرمودند صداي سنگي است که هفتاد سال پيش انداختند در جهنم بعد از هفتاد سال صدايش را حالا شنيديم در همان ساعت منافقي در مدينه از دنيا رفت صيحهي مرگ او را پيغمبر فرياد زدند الله اکبر بعد گفتيم که فرمودند اين سقوط سنگ در جهنم کنايه از سقوط انسان است هفتاد سال ساقط شده سقوط کرده رفته الآن صدايش به آن ته رسيده و تمام دقيقا شبيه همان در اين روايت است اين کتاب مرآت العقول است شرح کافي شريف است از خدمات بزرگي که علماي ما کردند شرح کتب حديثي ما بوده مرحوم علامه مجلسي يکي از خدمات بزرگش اين است کافي شريف را شرح کرده به نام مرآت العقول ايشان وقتي اين حديث را نقل ميکند که در روايت است نود و نه مار در قبر آدمهاي ستمگر و ظالم و گناه کار وارد ميشود يعني چه؟ اين عدد چرا؟ نه هشتاد نه نود تا نه صد تا نه نود و هشت تا چرا نود و نه تا مرحوم علامه مجلسي در شرح حديث کلامي از شيخ بهايي نقل ميکند ميفرمايد تعجب نکنيد از اين کلام علامهي مجلسي در شرح اين حديث کلام شيخ بهايي را پسنديده شيخ بهايي از علماي بزرگ شيعه است عزيزاني که مشهد مشرف ميشوند از رواق امام ديده ايد مردم اول ميايستند سر قبر عالم بزرگ شيعه فاتحه ميخوانند قريب چهار صد پانصد سال از وفات اين مرد ميگذرد علامه مجلسي از شيخ بهايي نقل ميکند اين که اين تعداد مار گفتند مار نيست بعضيها ديده ايد ميگويند دروغ است مار و عقرب شب اول قبر دروغ است ما هم ميگوييم دروغ است راست ميگوييد شما همهي اينها دروغ است شيخ بهايي ميگويد ميدانيد چيست اين که گفتند به اين تعداد و لعل هذه الحيات بقدر عدد الصفات المذمومه من الکبر و الريا و الحسد و الحقد و ساير الاخلاق و الملکات الردية فانها تتشعب و تتفرع انواعا کثيره و هي بعينها تنقلب حيات في تلک النشاء اربعين (شيخ بهايي، حديث 39، ص 256) ميگويد اين مارها همان صفات بد ماست تکبر ما بد دلي ما کينهي ما گاهي ما هيچ کسي را غير از خودمان نميتوانيم ببينيم فقط من حاضريم همه از بين بروند که مثلا من يک قدم بيايم بالاتر يادمان نيست لحظهي تحويل سال يا مقلب القلوب خوانديم دلها دست خداست لازم نيست شما کسي را نابود بکنيد تا بالا بياييد هم در زندگيهاي فردي ما الان در بحثهاي سياسي اجتماعي ما همه جا اين است گاهي ما تصور ميکنيم اگر يک عده را نابود بکنيم از بين ببريم آن وقت ميتوانيم يک قدم بياييم بالا تا آنها باشند ما نميتوانيم مقلب القلوب خداست الآن هفتهي آينده دوازدهم بهمن است ياد کنيم امام رضوان الله عليه به قول حاج آقا قرائتي امامي که اسمش جرم بود عکسش نامش سالها زندان داشت آن وقت همهي عالم را مسخر کرد با نام خودش چرا؟ چون در اين فکر نبود که من مطرح باشم ديگران را از بين ببرم تا من بيايم بالا نه ميگفت مقلب القلوب خداست چهارده سال هم رفت ولي با آن عزت برگشت ما فکر نکنيم با حسادت با بددلي فکر کنيم همه بايد نابود شوند تا ما مطرح شويم ميفرمايد آن مارها همين صفات بدي است که ما داريم اخلاق بدي است که ما داريم ملکات کبر تکبرها زندگيهاي خانوادگي را ببينيد مثال هايش زياد است فراوان در کوچه بازار مواجه هستيم چند روز پيش آقايي در پياده رو صدا زد که کار واجب دارم گفتم بفرماييد گفت تو را به خدا به خانمها سفارش بکنيد اين قدر با شوهرانشان بد اخلاقي نکنند گفتم ما که گفتيم باز هم ميگوييم ولي يک طرفه نميشود ده قدم نرفتم يک خانمي جلوي من را گرفت تو را به خدا به مردها بگوييد سفارش ما را بکنيد همه هم گردن هم مياندازند حاضر نيستيم بپذيريم به خودمان بگوييم اين بد دليها کينهها بداخلاقيها من الکبر و الريا و الحسد تمام ملکات رذيله اينها شاخه شاخه ميشود مارها و عقربها همين است اينها تبديل به همان ميشود اگر بعضيها ميگويند اين حرفها دروغ است مار کجا دارد قبر راست ميگويند دروغ است اگر ما نفرستيم دروغ است نه قبر نه ماري دارد نه عقربي دارد نه عذابي دارد ما داريم ميفرستيم در اين روايت ميفرمايد که اين عذاب گناهکاران و ظالمين و کفار است شاهد من اين جمله است حضرت علي نفرمود شما نميشنويد؟ يَسْمَعُ عَذَابَهُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ (اصول کافي، ج 3، ص 240) عجيب است تمام مخلوقات خدا همه چي ميشنوند همه عذاب انسان را ميشنوند به جز جن و انس شايد جهتش اين باشد که چون جن و انس مکلف هستند اينها بنا نيست با شنيدن عذاب و وحشت اين طوري ايمان بياورند اين ايمان ايمان اضطراري ميشود غير از جن و انس تمام مخلوقات الهي همه ميشنوند حيوان ميشنود فرشتگان ميشنوند تمام مخلوقات الهي و خودش اين کسي که دفنش کردند وَ إِنَّهُ لَيَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ وَ نَقْضَ أَيْدِيهِمْ (همان) فکر نکنيد آقايي که دفنش کرديد تمام است خبري از اين طرف ندارد مرحوم کليني در کافي از امام صادق نقل کرده حضرت ميفرمايد خود اين آدمي که دفنش کردند ميشنود صداي کفش اينها را وقتي سر قبر مينشينند بلند ميشوند دستشان را تکان ميدهند اين صدا را ميشنود صداي پايي که دنبالش ميآيد آن را ميشنود و عذابش را همه ميشنوند همهي مخلوقات ميشنوند به جز انسان و جن بعد حضرت استدلال کردند فرمودند اين تفسير آيهي «ثَبِّتُ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّـهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّـهُ مَا يَشَاءُ» (ابراهيم/ 27) است من يک حديث ديگري همين جا ميخوانم در کافي شريف داريم کتاب مبارک دستمان است در همين باب است حديث چهارم از امام صادق عليه السلام است فرمودند که لما مات ذر بن ابي ذر ، مسح ابو ذر القبر بيده ، ثم قال رحمك الله يا ذر ، والله إن كنت بي بارا ، ولقد قُبِضتَ واني عنك لراض ، أما والله ما بي فقدُك وما علي من غضاضة وما لي الى أحد سوى الله من حاجة ، ولولا هول المطَّلع ، لسرني أن أكون مكانك ، ولقد شغلني الحزن لك ، عن الحزن عليك ، والله ما بكيت لك ! ولكن بكيت عليك ، فليت شعري ماذا قلتَ ؟ وماذا قيل لك ؟ثم قال : اللهم إني قد وهبت له ما افترضتَ عليه من حقي ، فَهب له ما افترضتَ عليه من حقك ، فأنت أحق بالجود مني (فروع کافي، ج 3، ص 250) ابي ذر فرزندي داشت ابي ذر ميگفتند ابوذر پسرش اسمش ذر بود وقتي فرزندش از دنيا رفت در زمان حيات ابوذر از دنيا رفت وقتي فرزندش را به خاک سپرد آمد کنار قبرش دو سه جمله گفت اگر من نگران آن موقف قيامت نبودم دوست داشتم من هم با تو باشم من نگران هستم شاهد من اين جمله است ولقد شغلني الحزن لك ، عن الحزن عليك ، والله ما بكيت لك ميخواستم غصه دار تو باشم بر تو غصه بخورم بر فراق تو ولي غصهي اين که با تو چه ميکنند چه ميکني اين غصه را يادم برد قسم خورد ابي ذر روايت را شنيده ايد پيغمبر خدا فرمود ما اَقَلَّتْ الغَبْراءُ وَ لا اَظَلَّتْ الْخَضْراءُ، عَلَي ذِي لَهْجَةٍ اَصْدَقُ مِنْ اَبي ذَر (بحارالانوار، ج 22، ص 343) راستگو تر از ابي ذر آسمان بر سر کسي سايه نيفکنده اين اصدق الناس قسم ميخورد به خدا قسم براي فراق تو گريه نميکنم گريه ام اين است که تو چه خواهي کرد چه جواب ميدهي چه اتفاقي ميافتد چه کردي چه بردي کاش ميدانستم چه به تو گفتند و چه جواب دادي برگردم اين کلام حضرت علي سلام الله عليه پس حضرت ميفرمايد لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ آن چه که آنها ديدند از شما پوشيده شده و در حجاب است اگر ميديديد حضرت ميفرمايد اگر ميديديد ناله و جزع و فزع و فرياد آنها را آن وقت ميشنيديد و اطاعت ميکرديد نزديک است که حجابها کنار برود و شما هم ببينيد نگوييد نزديک نيست مرگ به ما نزديک است وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِيتُمْ إِنِ اِهْتَدَيْتُمْ چشم ديدن نداريد اگر داشته باشيد نشان تان دادند به گوش شما رساندند نميخواهيد بشنويد نگوييد خدايا ما را هدايت نکردي چرا ما شما را هدايت کرديم اگر شما هدايت پذير باشيد وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ حضرت علي سلام الله کلامش را جامعه ميپذيرد ببين چقدر مسئلهي مهمي است ميفرمايد راست ميگويم حق ميگويم عبرتهاي فراوان علني جهري همهي عالم عبرت است شما نميخواهيد ببينيد گاهي ميگوينداي کاش يک عبرتي بود ما ميديديم شارحين نهج البلاغه فرمودند اين اشاره به آيات نوراني سورهي دخان است قرآن وقتي داستان قوم فرعون و فرعونيان را بيان ميکند وقتي فرعونيان نابود شدند تمام شد «كَمْ تَرَكُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ» (دخان/ 25) اينها عبرت نيست؟ نگاه بکنيد چقدر باغها به جاي گذاشتند و رفتند چشمهها به جاي گذاشتند و رفتند کشتزارها مقام کريم کاخها نعمتها مشغول خوش گذراني بودند چه شد؟ کجا رفت؟ نگوييد عبرت نيست همهي تاريخ عبرت است ما اين را به ارث گذاشتيم براي ديگران فرعونيان رفتند موسويان آمدند البته ما با هم موسويان هم قرابتي نداريم صريح قرآن است ما حکومت را به شما داديم ارث در اختيار شما قرار گرفت نگاه بکند شما چه ميکنيد خداوند به قوم فرعون خطاب ميکند ما آنها را نابود کرديم از بين برديم شما چه ميکنيد؟ در آستانهي دههي فجر ما يک کمي بررسي بکنيم در آستانهي سي و هفتمين سال هستيم خدا همه چيز را از دودمان ستمگر گرفت ولي قرآن بلافاصله ميگويد ما گرفتيم به شما داديم ارث شما شد شما چه ميکنيد حکومت آزمون است امروز هر کسي هر نوع قدرتي دستش است در هر مقامي که است از بالاترين مقام تا يک کسي که نميخواهيم خداي نکرده مقامش را کم کنيم در يک دهستاني يک شوراي روستاي دور افتادهي مرزي است فرقي ندارد او در حد خودش ميتواند عدالت رفتار بکند و ظلم بکند بالايي هم در حد خودش قرآن ميگويد ما از فرعونيان گرفتيم به موسويان داديم ما نگاه بکنيم چه ميکنند از آنها گرفتيم واقعا آيات عجيبي است چه کاخهايي داشتند همه را گرفتيم چه نعمتهايي داشتند همه را گرفتيم داديم به شما «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ» (دخان/ 29) از اين آيهي قرآن نکتهي خوبي استفاده ميشود قرآن ميفرمايد وقتي فرعونيان رفتند وقتي ما همه را از آنها گرفتيم آسمان و زمين بر آنها گريه نکرد و مهلت هم به آنها نداديم انسان بايد يک طوري زندگي بکند روزي که ميرود آسمان و زمين برايش گريه بکنند هر انساني نگوييد فقط انبيا و اوليا نه هر انساني بايد به اين جا برسد الآن هر حکومتي هر حاکماني به هر مردمي تک تک تا بالا هر کسي بايد يک نوعي زندگي بکنند وقتي ميروند قرآن انتظارش اين است خدا انتظارش اين است آسمان و زمين برايشان گريه بکند قرآن وقتي ميخواهد فرعونيان را مذمت بکند ميگويد آسمان و زمين بر آنها گريه نکرد حضرت علي ميفرمايد عبرتها زياد است از اين عبرتها ميتوانيم استفاده بکنيم زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَ امر الهي آمد نهي الهي آمد پيغمبراني بشر بودند مثل شما اينها آمدند براي ابلاغ فرمان الهي رستاخيز قبر و قيامت مقابل شماست ساعات شبانه روز شما را هل ميدهد به طرف مرگ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا (نهج البلاغه، خطبه 21) سيد رضي وقتي به اين جمله ميرسد عبارت زيبايي دارد حق سيد رضي با اين کلمات ادا نميشود ولي عرض ادب ميکنيم ميفرمايد اين کلام حضرت علي سبک بال باشيد تا ملحق شويد تا برسيد آدم سنگين بار نميتواند راه برود در مسابقات آن اسبي ميتواند نفر اول باشد که چابک باشد در دو ميداني آن آدمي نفر اول است که چابک باشد در سفرها آن کسي نفر اول است که بارش کم باشد سبک بال باشيد تا ملحق شويد سيد رضي ميفرمايد أقول إن هذا الكلام لو وزن بعد كلام الله سبحانه و بعد كلام رسول الله صلى الله عليه و اله بكل كلام لمال به راجحا و برز عليه سابقا فأما قوله عليه السلام تخففوا تلحقوا فما سمع كلام أقل منه مسموعا و لا أكثر محصولا و ما أبعد غورها من كلمة و أنقع نطفتها من حكمة و قد نبهنا في كتاب الخصائص على عظم قدرها و شرف جوهرها (همان) کلام خدا کلام پيغمبر را بگذاريد کنار بعد از آن کلامها اگر اين کلام حضرت علي را بخواهند در ترازو بگذارند مقايسه بکنند با هر کلامي در عالم مقايسه بکنند اين تقدم دارد. ميگويد کسي از اين کلام کوتاه تر ولي پر معنا تر نشنيد. اين روزها من مطالعه ميکردم حالات مرحوم آيت الله عظمي بروجردي را اين قصه را عزيزان فراوان شنيده اند که ايشان روزهاي آخر نگران بودند اصحابشان دوستانشان يارانشان گفتند چرا شما نگران هستيد فرمودند دستم خالي است دارم از دنيا ميروم به ايشان گفته بودند چرا شما ميگوييد دستم خالي است شما خيلي خدمت کرديد واقعا از مراجعي که توفيق خدمت بسيار بالايي پيدا کرد يکي اين مرد بزرگ بود تقريبا پانزده شانزده سال مرجعيت عامه ايشان در ايران داشتند که در همهي عالم بود مرجعيتشان در حقيقت قبلش هم آن سالهايي که در بروجرد بودند منشا خدمات فراوان بودند ولي در اين پانزده شانزده سال امام راحل با اين که از نظر علمي جايگاهي داشتند ولي خودشان را فدايي اين مرد ميکردند شخصيتهايي مثل امام رضوان الله عليه همهي همّ و غمشان اين بود که آقاي بروجردي مقامش موقعيتش مرجعيتش خدماتش حفظ شود خدا رحمت کند آيت الله عظمي حجت که از مراجع ثلاث بودند آقاي حائري دامادشان بود ميگويد من روز آخر عمرشان رفتم منزلشان فرمودند آقاي بروجردي امروز درس رفت؟ فرمودند امروز چه روزي است؟ يادشان رفته بود گفتند شنبه فرمودند آقاي بروجردي درس رفت؟ فرمودند الحمدلله يعني همه دست به دست هم داده بودند اين مرد بزرگ مرجعيت شيعه را به خوبي اداره بکند خيلي خدمت کرد اين مرد در اين کتاب شرح حال ايشان نام بردند هفت صد شاگرد اين يک خدمت هفت صد شاگرد با اسم نه کلي که بسياري از اينها مرجع تقليد شدند دهها بلکه صدها کتاب به ايشان ميگفتند محي السلف کتابهاي علماي بزرگ را احيا ميکرد اينها براي ما درس است يک شخصيتي مثل آقاي بروجردي با همهي امکانات من در حالاتشان خواندم حتي يک مقالهي کوچک از خودش چاپ نکرد با اين که الآن سي چهل کتاب از آنها هر کدام به عظمت بايد التماس بکنند براي چاپش ولي يک کتاب از خودش چاپ نکرد کتاب علماي قبل را احيا ميکرد اين خدمت دوم خدمت سوم صدها مسجد مدرسه بيمارستان در ايران در عراق در کشورهاي عالم تاسيس کرد خدمت چهارم آن تيزبيني که ايشان داشت مبلغش را فرستاده با آمريکا مرحوم آقاي حائري به انگليس مرحوم آقاي بلاغي به آلمان مرحوم آقاي محققي به مصر بحث تقريب مذاهب هنر ايشان بود کاري کرد که در مصر در زمان ايشان مجمع البيان را چاپ کردند کتابهاي ديگر را چاپ کردند مرحوم آقاي قمي به مصر به عربستان به پاکستان ايشان عجيب بوده در خدمات و همهي وجودش را جالب است اين را هم اشاره بکنم وقتي از دنيا ميرفته نگران بوده ميفرموده من يک مقدار بدهي دارم بدهي شخصي نداشته ايشان براي ادارهي دين داشت فرموده بود وقتي آيت الله عظمي سيد ابوالحسن اصفهاني از دنيا رفت ايشان بدهي داشت من بدهي ايشان را دادم اما ميترسم بعد از من کسي نباشد بدهيهاي من را بدهند ولي دادند مومنين جمع شدند تا چهلم ايشان نشده همهي بدهيها را دادند مردي با اين همه خدمت ميگفتند چرا ناراحتي ميفرمود اين حديث را مگر نشنيديد وَ اَخلَصَ العَمَل فَاءِنّ النّاقِد بَصيرٌ بَصير (بحارالانوار، ج 13، ص 431) عمل خالصانه بياور آن کسي که ميخواهد نقد عمل بکند خيلي حواسش جمع است سره را از نا سره خوب تشخيص ميدهد خالص را از ناخالص خوب تشخيص ميدهد ميخواهم بگويم اين حرفها همه اش اميد است آن اوصاف مومنين آدم يک کاري بکند يک نوعي زندگي بکند که فرشتگان ازدحام بکنند در تشييع اش و آسمان و زمين برايش گريه بکنند ميتواند يک جوري هم زندگي بکند که «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ»
شريعتي: خيلي ممنون نکات خوبي را شنيديم صفحهي 106 را با هم تلاوت ميکنيم آيات پاياني سورهي مبارکهي نساء و آيات ابتدايي سورهي مبارکهي مائده
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّـهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِن لَّمْ يَكُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِن كَانُوا إِخْوَةً رِّجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ أَن تَضِلُّوا وَاللَّـهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ?176?
سورة المائدة
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُم بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّـهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ ?1? يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّـهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ?2?
ترجمه:
از تو درباره کلاله [يعني ميراث برادران و خواهران] فتوا ميخواهند، بگو: خدا درباره کلاله به شما فتوا ميدهد: اگر مردي که فرزند ندارد، از دنيا برود وبراي او خواهري باشد، نصف ميراثي را که از او به جا مانده خواهر به ارث ميبرد، و اگر خواهري از دنيا برود و وارثش فقط يک برادر باشد، همه ميراث به جا مانده خواهر را برادرش به ارث ميبرد، و اگر خواهران ميّت دو نفر باشند، دو سوم ميراث به جا مانده را ارث ميبرند، و اگر خواهران و برادران متعدد باشند، سهم ارث براي مرد مانند دو زن است. خدا [احکامش را] براي شما بيان ميکند تا گمراه نشويد؛ و خدا به همه چيز داناست. (???)
سورة المائدة
بسم الله الرحمن الرحيم
اي اهل ايمان! به همه قراردادها [يِ فردي، خانوادگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، نذر، عهد و سوگند] وفا کنيد. [گوشتِ] چهارپايان جز آنچه [در آيات بعد، حُرمتش] بر شما خوانده ميشود برايتان حلال است، [و توجه داشته باشيد که] نبايد شکار را در حالي که مُحرم [به احرام حج و عمره] هستيد، حلال بشماريد؛ يقيناً خدا آنچه را بخواهد [بر پايه علم و حکمتش و بر اساس رعايت مصلحت شما] حکم ميکند. (?)اي اهل ايمان! [هتکِ حرمتِ] شعاير خدا [مانند مناسک حج] و ماههاي حرام [رجب، ذوالقعده، ذوالحجه ومحرم] و قرباني بي نشان، و قرباني نشان دار و قاصدان [و راهيان به سوي] بيت الحرام را که فضل و خشنودي پروردگارشان را ميطلبند، حلال مشماريد. و چون از احرام بيرون آمديد [اگر مايل باشيد، ميتوانيد] شکار کنيد. و کينه توزي و دشمني گروهي که شما را از [ورود به] مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نکند که [به آنان] تعدّي و تجاوز کنيد. و يکديگر را بر انجام کارهاي خير و پرهيزکاري ياري نماييد، و يکديگر را بر گناه و تجاوز ياري ندهيد؛ و از خدا پروا کنيد که خدا سخت کيفر است. (?)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را حاج آقا حسيني بفرمايند
حاج آقا حسيني: در حالات مرحوم آيت الله عظمي بروجردي ميخواندم فرزند امام مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي به امام گفته بود شما ميگوييد آقاي بروجردي اعلم است من از نظر علمي ميدانم اعلم است اين را از نظر علمي فهميدم اما تقليد فقط در اعلميت نيست عدالت هم است از کجا عدالت ايشان را شما تشخيص داديد فرموده بود ايشان در اوج اختلاف با کسي با کسي ناراحتي دارد يک اختلاف مبنايي دارد دعوايي دارد اما از حد و مرز عدالت بيرون نميرود غضب او را از عدالت بيرون نميآورد اگر ناراحتي از کسي دارد از عدالت خارج نميشود آقاي بروجردي سخنراني کسي بود عليه کسي شبانه صاحب خانه آن آدم را از کسي بيرون کرده بود نام نميبرم آيت الله سخنراني کرده بود عليه کسي که حرکتهاي بدي انجام داده بود شب که آمده بود خانه صاحب خانه او را از خانه بيرون کرده بود او رفته بود شهرستان زن و بچه هايش مانده بود آقاي بروجردي فرموده بودند تا وقتي زن و بچه در اين خانه هستند اجاره اش با من از اين به بعد من بايد اجارهي اينها را بدهم اينها مستاجر من هستند عدالت و انصاف ولو با کسي که دشمن بوديد قرآن ميگويد.. سدو کم عن المسجد الحرام با يک عده دشمن هستيد چرا؟ چون ما را راه ندادند برويم خانهي خدا آن جا را بستند به روي ما کفار و مشرکين بستند ولي از مرض عدالت خارج نشويد عدوان نداشته باشيد «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» (مائده/ 2)
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار