اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

94-10-29-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي -معرفي پيغمبر در نهج البلاغه

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: معرفي پيغمبر در نهج البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 29-10-94

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
اين عطر نرگس است که پرکرده شامه را *** مستان دريده اند گريبان ِ جامه را
صف بسته اند در حرم خاکي و غريب *** با اشک گفته اند اذان و اقامه را
جاري است بغض منتظران در عريضه ها *** جاري شده است و برده به سرداب، نامه را
گفتم چگونه دل بکنم از هواي تو *** طاقت نداشتم که بگويم ادامه را
تا گفتم السلام عليکم! تمام شد! *** اين است حال زائر دلتنگ سامرا

شريعتي: سلام عرض مي‌کنم خدمت شما بينندگان محترم و حاج آقاي حسيني خيلي خوش آمديد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه‌ي بينندگان محترم دارم. عرض تبريک ولادت خجسته‌ي امام حسن عسکري را دارم. پيام‌هاي بينندگان خيلي زياد است من يقين دارم راضي نيستند ولي تا آخر برنامه بايد عرض ارادت و اخلاص به بينندگان عزيز مي‌گفتم دو سه موردش را خدمت بعضي از عزيزان حضوري رسيديم يک پزشک بود مي‌فرمود من فوق تخصص هستم جراح اطفال هستم متخصص ريه هم هست مي‌فرمود من حتي در اتاق عمل يک چند لحظه‌اي که فرصت پيدا بکنم مي‌آيم سمت خدا را مي‌بينم البته يک توصيه هم به من داشتند فرمودند تو را به خدا به مردم بگوييد اين آلودگي‌هاي در هوا را خيلي مراقب باشند هوا را بگذارند پاک باشد عين تعبير ايشان بود من اطلاعي ندارم اين پزشک فوق تخصص اطفال مي‌فرمود همين قدر به مردم بگوييد که خيلي از کودکان به خاطر هواهاي آلوده گرفتار سرطان هستند من اطلاعاتم ضعيف است که آيا اين به آن بيماري منجر مي‌شود يا نه ولي تعبير ايشان اين بود مي‌گفت خيلي به مردم بگوييد اين حق الناس است امروز روز هواي پاک است در تهران مدرسه‌ها با تاخير شروع شده من کاري به بحث‌هاي دولتي اش ندارم ولي ما يادمان باشد حق الناس است اين که من ماشين را بياورم يا هر وسيله‌ي ديگري دولتي‌ها حتما مسئوليت دارند مسئوليتش از همه بيشتر است گاهي ما مي‌بينيم اتوبوس خطي‌هاي دولتي يک گاز مي‌دهد مخصوصا در سر بالايي‌ها دودش تمام خيابان را پر مي‌کند آن‌ها بيشتر هستند ولي هر کسي وظيفه‌ي خودش را عمل بکند واقعا مديون هستيم حق الناس فقط اين نيست که از ديوار خانه‌ي مردم بالا برويم فکر مي‌کنيم حق الناس از ديوار خانه کسي رفتن بالاست اين هم حق الناس است اگر من سهمي دارم در آلوده کردن هوا قطعا حق الناس است اين يک پيامي که عزيزي دادند من همين جا خواستم عرض ارادت به همه‌ي بينندگان داشته باشم يک آقايي هم دو شب پيش حرم حضرت معصومه من يک شنبه‌ها آن جا موفق هستم بحث درس‌هايي از نهج البلاغه دارم آقايي بعد از منبر گفت من اعتياد دارم خيلي ناراحت شدم گفتم به قيافه تان نمي‌آيد گفت نه من معتاد سمت خدا هستم به برنامه اعتياد دارم گفتم اين اعتياد عيب ندارد يک بيننده‌ي ديگري دو سه روز پيش پيام داد ما اين جا بگوييم به بقيه مي‌گفت مادرم خيلي مقيد است سمت خدا را ببيند موقع برنامه آمده پاي برنامه يادش رفته غذا روي گاز روشن بوده نه غذا سوخته خانه آتش گرفته آتش نشاني را خبر کرديم گفتيم اگر خسارتي بود ما حاضر هستيم از طرف دست اندر کاران سمت خدا بپردازيم گفتند توصيه کنيد به خانم ديگر اين قدر جذب برنامه نباشيد حواستان آن طرف هم باشيد از اين نمونه‌هاي محبت بينندگان بخواهيم بگوييم زياد است به همين مقدار اکتفا مي‌کنيم.
شريعتي: خيلي ممنون روزهاي سه شنبه بحث ما منور به کلام حضرت علي است مهمان سفره‌ي ناب نهج البلاغه هستيم بحث ما سيره‌ي تربيتي حضرت است.
حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم نامه‌ي 27 ام از بخش نامه‌هاي حضرت علي اين نامه سه چهار بخش دارد من بخش سومش را مي‌خوانم بخش اول و دوم را يک اشاره‌اي قبلا کرديم از بخش سوم شروع مي‌کنم حضرت در نامه مي‌نويسند فَاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ يکي از حساس ترين فراز‌هاي نهج البلاغه در مورد مسئله‌ي مرگ و حوادث بعد از مرگ است بعضي از شارحين نهج البلاغه مي‌گويند شايد نهج البلاغه به اين شدت حضرت علي در مورد مرگ و حوادث بعد از مرگ سخن نگفته باشد بندگان خدا بر حذر باشيد از مرگ و از نزديکي مرگ هيچ کسي خبر ندارد وَ أَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْرٍ عَظِيمٍ وَ خَطْبٍ جَلِيلٍ زاد و توشه اش را آماده بکنيد مرگ همراه با يک امر بسيار بزرگي است همراه با يک حادثه‌ي بسيار با عظمتي است مي‌دانيد همين بحث انتقال از دنيا آسان نيست «وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ» (ق/ 19) سختي جان دادن و سکرات مرگ آمد همان روزي که تو از آن فرار مي‌کردي بِخَيْرٍ لَا يَكُونُ مَعَهُ شَرٌّ أَبَداً أَوْ شَرٍّ لَا يَكُونُ مَعَهُ خَيْرٌ أَبَداً حضرت علي مي‌فرمايد مرگ از اين دو حالت خارج نيست يا با مرگ به خيري مي‌رسيد که ديگر شري نيست آدم‌هاي صالح يا شري در انتظار شماست که ديگر خيري بعد از آن نيست آدم يا وارد يک سعادتي مي‌شود که ديگر بعدش گرفتاري نخواهد داشت يا وارد يک شر و بدبختي مي‌شود که ديگر خيري با او نخواهد بود فَمَنْ أَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّةِ مِنْ عَامِلِهَا وَ مَنْ أَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عَامِلِهَا چه کسي به بهشت نزديک تر است؟ الا کساني که کاري کرده باشند براي بهشت عامل باشند براي بهشت تلاش کرده باشند چه کسي به آتش نزديک تر است از کساني که خودشان در دنيا مقدمات آتش را فراهم کردند مهيا کردند أَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَكُمْ وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ خيلي تعبير عجيبي است رضوان خدا بر سيد رضي ايشان هم اين نهج البلاغه همه‌ي کلمات حضرت علي نيست گلچيني از کلمات حضرت را خيلي حساب شده انتخاب کرده شما صيد مرگ هستيد شکار مرگ هستيد چه تشبيه زيبايي است ديده ايد يک وقتي يک شير قوي بخواهد دنبال يک شکاري برود اين شکار چه کار مي‌تواند بکند؟ فرار بکند اين شير به او مي‌رسد بايستد اين شير به او مي‌رسد حضرت علي مي‌فرمايد شما همه شکار و صيد مرگ هستيد اگر بايستيد مرگ شما را مي‌گيرد اگر بخواهيد فرار بکنيد به شما مي‌رسد راه فراري نيست. «أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ» (نساء/ 78) در کاخ‌هاي محکم چه کسي توانست از مرگ فرار بکند؟ شما شکار مرگ هستيد بايستيد شما را مي‌گيرد فرار هم بکنيد شما را مي‌گيرد در اين فيلم‌ها ديديد گاهي شيري دنبال آهويي شکاري مي‌رود آدم تعجب مي‌کند کجا داري فرار مي‌کني اين شير مي‌آيد بايستي مي‌آيد فرار هم بکني مي‌آيد حالا دو قدم آن طرف تر راه فراري ندارد وَ هُوَ أَلْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ الْمَوْتُ واقعا تعبير عجيبي است حضرت علي مي‌فرمايد از سايه با شما ملازم تر است خيلي مهم است اگر آدم کمي با تامل بنگرد مرگ از سايه به شما نزديک تر است از سايه با شما همراه تر است سايه چقدر به ما نزديک است مرگ از اين نزديک تر است واقعا مخصوصا اين روزها اين حوادثي که آدم هيچ نمي‌داند چه خبر است تعبيري حضرت علي در کلمات قصار دارد کلمه‌ي 420 يک تعبيري اين جا بخوانم برمي‌گردم به اين نامه در ترجمه و شرح همين کلمه‌ي اين که مرگ از سايه با شما ملازم تر است در کلمات قصار کلمه‌ي 420 است مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ حضرت علي مي‌فرمايد بيچاره بني آدم بيچاره انسان اجلش پنهان است هيچ معلوم نيست هر آن ممکن است باشد بيماري هايش هم مستور است نديده ايد گاهي مي‌گويند فلاني از دنيا رفت مي‌گويند ئه؟ چرا؟ سرطان داشت سابقه؟ نه ابتلايي بيماري قبلي کسالت قبلي؟ نه هيچ چيز بيماري هايش مستور است البته من همين جا بگويم تا آن مقداري که انسان مي‌تواند وظيفه دارد من غصه مي‌خورم گاهي مي‌بينم در بين آقايان مخصوصا خانم‌ها الآن در دنيا خيلي از اين جهات پيشرفت کردند مجبور مي‌کنند کار خيلي خوبي است مجبور مي‌کنند مردم را براي چکاب سالانه يک عزيزي مي‌گفت من در يکي از اين کشورهاي اروپايي براي ما نامه مي‌آمد شما در فلان تاريخ بايد برويد چکاب بکنيد مرد و زن مي‌گفت ما تعلل مي‌کرديم عادت کرده بوديم به همين فرهنگ خودمان نمي‌رفتيم يک آزمايش کلي ساليانه مي‌گفت نمي‌رفتيم نامه‌ي بعدي آمد که اگر اين مرتبه شما سر موعد مقرر وقت براي شما تعيين کرديم فلان ساعت بايد برويد اين آزمايش ساليانه را انجام بدهيد اگر نرفتيد اقامت شما را باطل مي‌کنيم يک مسافر يک مهاجر يک ايراني که رفته يک کشور اروپايي مقيم شده نامه برايش مي‌آيد که فلان تاريخ آقا خانم هر دو بايد برويد خانم‌ها بروند آقايان بروند خيلي از اين سرطان‌ها مي‌گويند قابل پيش گيري است اگر مراجعه بکنند مي‌گفت ما اگر نمي‌رفتيم اقامه‌ي ما را باطل مي‌کردند خيلي کار خوبي است در اين زمينه هم بايد دولت تلاش بکند هم خود مردم جدي بگيرند ولي در عين حال همه‌ي اين تلاش‌ها را هم که انجام بدهيم همه‌ي بيماري‌ها را نمي‌توانيم کشف بکنيم آن جايي که بنا باشد مرگ به سراغ ما بيايد نمي‌خواهم بگويم نرويم دنبال آزمايشات حتما بايد برويم ولي با اين چيزها نمي‌شود از مرگ فرار کرد اعمالش محفوظ است وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُبيچاره اين آدميزاد مرگش که معلوم نيست اجلش که معلوم نيست بيماري هايش که مستور است مشخص نيست پنهان است يک پشه آزارش مي‌دهد به قول حاج آقاي قرائتي ما آدميزاد با اين همه سر و صدا و هياهو و بيا و برو از ترس پشه مي‌رويم در پشه بند اين همه هم سر و صدا و فرياد داريم اين پشه بخواهد سر به سر ما بگذارد يک داستاني است امام صادق نشسته بودند منصور دوانقي هم نشسته بود يک مگسي آمد نشست روي بيني منصور زد روي پيشاني نشست زد آمد اين طرف زد عصباني شد به امام صادق گفت خدا اين را براي چه خلق کرده حکمت آفرينش اين مگس اين پشه چيست حضرت فرمود لِيُذِلَّ بِهِ الجَبَابِرَة (وسايل الشيعه، ج 16، ص 423) خدا خواست جبار‌هايي مثل تو را ذليل بکند از ترس پشه در پشه بند مي‌روي هر چه مي‌خواهي باش حضرت علي مي‌فرمايد يک پشه آزارش مي‌دهد يک قطره آب مي‌کشدش اگر در مسير خودش نباشد ديده ايد بعضي‌ها يک عزيزي مي‌گفت من ماشين خريدم يک جعبه شيريني و نارنگي ميوه گرفتم آوردم خانه‌اي کاش ماشين نخريده بودم گفتم چرا؟ شيريني که خوب است گفت نه يکي از بچه‌ها نارنگي خورد در گلويش گير کرد هر چه کرديم نشد رسانديم به درمانگاه بچه از دست رفت با يک قطره آب حضرت علي مي‌فرمايد از بين مي‌رود آدمي که يک قطره آب مي‌کشدش يک پشه آزارش مي‌دهد يک بوي بد عرق بدنش او را به انزجار ديگران مي‌کشد بعضي‌ها ديده ايد خيلي‌ها متاسفانه نمي‌شود نزديکشان شد اين آدم با اين هم سر و صدا و بيا و برو اين است يک عرق بدنت مردم را فراري مي‌دهد مرگت هم معلوم نيست بيماري هايت هم مستور است ولي اعمالت محفوظ است برگردم به اين جمله‌ي حضرت که مي‌فرمايد مرگ از سايه با شما ملازم تر است الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيكُمْ وَ الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِكُمْ مرگ گره خورده ناصيه موي جلوي سر را مي‌گويند در قرآن کريم است «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ» (الرحمن/ 41) علت اين که به موي پيشاني تشبيه مي‌کنند ديده ايد در کشتي‌ها و دعواها طرف بخواهد طرفش را زمين گير بکند موي پيشاني اش را مي‌گيرد زمين گير مي‌کند مرگ اين طوري با موي پيشاني گره خورده يعني هر لحظه ممکن است سراغ شما بيايد و دنيا از پشت سرتان دارد جمع مي‌شود و عمرتان تمام مي‌شود فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ بترسيد خدا رحمت کند ياد کنم براي چندمين بار مرحوم آيت الله بهجت مي‌گفتند از نهج البلاغه بگوييد ديگر مردم پاي منبر شما نيستند پاي منبر حضرت علي هستند بر حذر باشيد از آتشي که گودي اش قعرش طولاني است بعيد است دنيا نيست پنجاه متر صد متر هزار متر اين طوري نيست يک روايتي است در مصادر حديثي ما آمده دنباله‌اي دارد تکان دهنده است پيغمبر خدا نشسته بودند با اصحابشان صدايي به گوش اصحاب رسيد يک صداي خيلي عظيم فرمودند أ تَعرِفُونَ مَا هَذِهِ الهده قالوا الله و رَسوله اَعلَم قَاَل حَجَر القي مِن أعلي جَهنم مُنذُ سَبعِينَ سَنَه وَصل الان اِلَي قَعرِهَا فَکَان وُصُوله اِلَي قَعرِها و سُقُوطه فِيهَا هذه الهده مي‌دانيد اين صداي عظيم چه بود؟ گفتند نه فرمود سنگي بود که داخل آتش انداختند هفتاد سال پيش حالا رسيده به آخر جهنم هفتاد سال در مسير بود مرحوم خويي رضوان الله عليه در اين منهاج البراعه يک بيان خيلي زيبايي در دنباله‌ي اين حديث دارند مي‌گويند تا کلام پيغمبر تمام شد اصحاب ديدند يک صداي ناله‌اي از خانه‌ي يکي از منافقين مي‌آيد و در آن خانه منافقي بود که بعد از هفتاد سال از دنيا رفته بود پيغمبر فرمود الله اکبر صداي ناله‌ي مرگ آن منافق هفتاد ساله که آمد پيغمبر فرمود الله اکبر قبلش هم فرمود صداي سنگي بود که هفتاد سال پيش انداختند حالا افتاد ته جهنم برداشت کساني که در محضر پيغمبر بود اين بود که اين سنگ همان منافق است هفتاد سال سقوط سقوط سقوط تا الآن افتاد ته جهنم در قرآن هم است «نَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا» (نساء/ 145) اگر يادتان باشد امام رضوان الله عليه يک وقتي همين حديث را با همين بيان مي‌فرمودند اين که پيغمبر فرمود يک سنگي افتاد در جهنم بعد از هفتاد سال ته جهنم رسيد کنايه از همين است چون عذاب جهنم را از اين جا مي‌بريم انسان هفتاد سال يک وقت در سقوط است بعد از هفتاد سال صدايش مي‌رسد به ته جهنم اين عمر انسان است يعني انسان هفتاد سال در عمرش سقوط و سقوط و حرام خواري ظلم بداخلاقي کينه حسادت بددلي دارد جمع مي‌کند جمع مي‌کند هفتاد سال جمع مي‌کند بعد هفتاد سال صدايش مي‌آيد که افتاد ديگر ته جهنم يعني جهنم همين است همين کار ماست همان طور که بهشت هم در روايات است بهشت همين اعمال ماست ما مي‌بريم فرشته‌ها مشغول مي‌شدند وقتي ما کاري انجام بدهيم آن‌ها مي‌سازند جهنم هم همين طور است موعظه‌ي حضرت علي براي همه‌ي ماست من خودم را مقدم بر همه مي‌دانم نهج البلاغه همه اش موعظه است خودم را واقعا مقدم مي‌دانم يادمان باشد اين بد دلي‌هايي که امروز در زندگي‌هاي ما است اين بد دهاني‌هايي که است اين که براي همه شرّ مي‌خواهيم فقط من خودم خانه‌ي خودم زندگي خودم در همين نهج البلاغه است حضرت علي مي‌گويند يک سر و صدايي شده مجرمي را دارند مي‌آورند يک عده‌اي هم دورش شلوغ پلوغ حضرت ناراحت شد فرمود لاَ مَرْحَباً بِوُجُوهٍ (وسائل الشيعه، ج 28، ص 45) چه است يک عده‌اي منتظر هستيد يک شري به پا شود يکي گرفتار شود دورش جمع شويد شلوغ بکنيد خيرخواه نيستند بعضي‌ها فقط دنبال اين مي‌گردند کسي زمين بخورد مشکلي پيدا بکند آبرويش برود فرمود چه خبرتان است يک وقت مي‌گوييد مرحبا خوش آمديد فرمود شما را نمي‌بينم جز در شر و بدبختي و دعوا يک عده‌اي نشستند فقط زمين خوردن ديگري را ببينند لذت ببرند بددلي‌ها حسادت‌ها نمي‌تواند خير ديگري را ببيند سوء ظن‌ها پرونده سازي‌ها براي ديگران آبرو بردن‌هاي از ديگران دل شکستن‌هاي ديگران دل شکستيم سوزانديم سوزانديم هفتاد سال دل مي‌سوزانيم مي‌شکنيم آزار مي‌دهيم اذيت مي‌کنيم بد اخلاقي مي‌کنيم مال مردم را مي‌خوريم حرام خواري مي‌کنيم غرور و تکبر اين سنگ مي‌آيد بعد از هفتاد سال مي‌افتد ته جهنم اين من هستم که افتادم ته جهنم جهنم ام را خودم دارم درست مي‌کنم. عمق جهنم خيلي طولاني است سنگ را انداختند بعد هفتاد سال مي‌رسد خدا هفتاد سال به ما مهلت داده وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ آتش اش خيلي داغ است عذابش جديد است در ذيل همين کلام حضرت علي ديدم شارح نهج البلاغه يک حديثي را از تفسير صافي نقل کرده پيغمبر خدا فرمود اين آتشي که ما در دنيا داريم کسي است بگويد من مي‌توانم کبريت بزنم فندک بزنم دو دقيقه دستت بسوزد؟ فرمود اين آتش دنيا ا إِنَّ نَاركُمْ هَذِهِ جُزْء مِنْ سَبْعِينَ جُزْءًا مِنْ نَار جَهَنَّم وَضُرِبَتْ بِالْبَحْرِ مَرَّتَيْنِ (بحارالانوار، ج 8، ص 288) اين يک هفتادم آتش جهنم است پس يک هفتادم ديگر تمام؟ نه يک هفتادم آتش جهنم است هفتاد بار خاموشش کرده اند با آب شده اين آتش دنيا يک هفتادم آتش جهنم را هفتاد بار با آب خاموش بکنند مي‌شود اين آتش دنيا اين را ما تحمل داريم؟ خدا رحمت کند من اولين بار اين حديث را در کتاب شهيد آيت الله دستغيب ديدم محدث قمي مي‌فرمايد حديثي از جايي ديديد بگوييد حق الناس است بگوييد کجا ديديد نرو سراغ مصادر قديمي بعدا مي‌روي بگو آقا من آن جا ديدم نه من کافي شريف اول نديدم بعدا ديدم ولي اول مرحوم دستغيب در گناهان کبيره نقل کرده که اگر کسي را از آتش جهنم بياورند در تنور دنيا خوابش مي‌رود مي‌گويد به به راحت شدم بخوابم تا من را برنگرداندند حالا به اميدش هم مي‌رسيم قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ عَذَابُهَا جَدِيدٌ عذابش کهنه نمي‌شود اين آيه‌ي قرآن را سوره‌ي مبارکه‌ي نساء قرآن مي‌فرمايد «سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ» (نساء/ 56) بعضي‌ها مي‌گويند بالاخره آدم مدتي رفت انس مي‌گيرد عادي مي‌شود برايش قرآن مي‌گويد نه پوست ديگري به آن‌ها مي‌دهيم تا اين عذاب برايشان عادي نشود پس کهنه نمي‌شود نو است دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ وَ لَا تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَ لَا تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ رحمت آن جا نيست التماس خبري نيست آقا التماس مي‌کنيم بالاخره کسي به داد ما برسد نه من خوب است به اين آيات اشاره بکنم مفسرين ذيل همين کلام حضرت علي بيان کردند فرداي قيامت اهل آتش چهار التماس دارند حضرت علي سربسته مي‌فرمايد اين التماس‌ها فايده ندارد «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّـهُ قَالُوا إِنَّ اللَّـهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ» (اعراف/ 50) جهنمي‌ها به بهشتي‌ها مي‌گويند يک ذره آب به ما بدهيد چون اهل آتش تشنه هستند در روايت داريم جهنميان انّ اهل النّار يموتون عطاشا و يدخلون قبورهم عطاشا و يدخلون جهنّم عطاشا (تفسير عياشي، ج 2، ص 19) تشنه مي‌ميرند تشنه وارد آتش مي‌شوند تمام مراحل تشنه هستند وارد قبر مي‌شوند تشنه وارد عذاب مي‌شوند تشنه در قبر مي‌روند تشنه هستند از قبر مي‌آيند بيرون تشنه هستند تشنه مرده اند تشنه وارد برزخ شدند تشنه از برزخ برمي‌گردند «وَنُفِخَ فِي الصُّورِ» (يس/ 51) هنگامي که بلند مي‌شوند و تشنه وارد آتش مي‌شوند آن جا مي‌گويند آب بخواهيم مي‌گويند به ما آب بدهيد اين همه خدا روزي به شما داده از اين روزي‌ها به ما بدهيد بهشتيان مي‌گويند خدا اين را بر کفار حرام کرده نمي‌توانيم به شما بدهيم اين يک التماس است وقتي از بهشتيان نا اميد مي‌شوند التماس دوم در اين آيه است «وَقَالَ الَّذِينَ فِي النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّكُمْ يُخَفِّفْ عَنَّا يَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ» (غافر/ 49) به خازنان جهنم به مامورين جهنم مي‌گويند شما از خدا بخواهيد شما که آبرو داريد خدا يک روز نمي‌گوييم تخفيف دائمي يک روز به ما تخفيف بدهد اين‌ها هم نمي‌پذيرند مي‌گويند اين همه در دنيا انبيا نگفتند چرا گوش نکرديد؟ نا اميد مي‌شوند نداي سوم «وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» (زخرف/ 77) رئيس خزنه‌ي جهنم اگر مي‌شود تو از خدا بخواه که خدا به ما تخفيفي بدهد ما را ببخشد مي‌گويند فايده‌اي ندارد شما در جهنم هميشه هستيد نا اميد مي‌شوند التماس چهارم «وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ» (فاطر/ 37) مي‌گويند خدايا دستور بده ما از آتش بياييم بيرون بياييم بيرون آدم حسابي مي‌شويم جواب مي‌آيد نه اين که حضرت علي مي‌فرمايد دعوت و ندايي شنيده نمي‌شود به بهشتي‌ها التماس بکنند به خزنه‌ي جهنم التماس مي‌کنند به مالک سرپرست و رئيس همه‌ي خزنه‌ي جهنم از خدا التماس مي‌کنند ديگر فايده‌اي ندارد وَ لَا تُفَرَّجُ فِيهَا كُرْبَةٌ هيچ بلايي ديگر فرجي از مصيبت‌ها و بلاهاي آن جا نيست حضرت علي در اين بيان مي‌رسد يک قسمتي که نا اميد نباشيم البته روزهاي دوشنبه اميد و رحمت است خود بينندگان هم به ما مي‌گويند ما دوشنبه هر چه اميدوار مي‌شويم شما سه شنبه.
شريعتي: ولي يک نکته‌اي است اين که گفتند بهترين موعظه همين ياد مرگ است.
حاج آقا حسيني: بله ولي يادمان مي‌رود متاسفانه ديده ايد يک وقتي در آداب تشييع گفتيم تشييع جنازه هم که مي‌رويم مي‌خنديم گفتيم حضرت علي ديدند کسي را در تشييع جنازه مي‌خندد حضرت فرمود مي‌خندي تو فکر کردي اين آقا را وقتي دفن کرديم دوباره برمي‌گردد الآن متاسفانه ما چه نشانه‌ي انذار در زندگي مان است؟ مرگ هم که اين قدر شاخه گل مي‌برند در مساجد جا نيست چه خبر است؟ قبرستان‌هاي ما هم که به قول حاج آقاي ميرباقري من پيام‌هاي بينندگان عزيز را ديدم روز خداحافظي ايشان به حاج آقاي ميرباقري زنگ زدم گفتم مواظب دل‌هاي شکسته‌ي بينندگان باشيد به ايشان گفتم مواظب اشک‌ها و دل‌هاي شکسته باشيد تعبير ايشان بود الآن قبرستان‌ها را هم که کرديم گلزار و گلستان و باغستان و بوستان و پارک است آن جا هم که مي‌رويم عبرتي نيست تشييع مي‌رويم مي‌خنديم فاتحه هم که مي‌رويم همه اش تعريف مرده است انذاري نيست يک هفته تمام مي‌شود اين هم حوادث است در همين هفته‌اي که گذشته چند خبر دادند فلاني جوان بود سالم سالم بود فلاني شب خوابيده صبح بيدار نشده شبانه تصادف بيماري‌ها يک مرتبه گفتند سرطان چه دارد سابقه‌اي نداشته سکته‌ها الآن خيلي عجيب است چقدر سنش آمده پايين جوان 25 ساله به چه مناسبت؟ ولي هيچ کدام از اين‌ها براي ما عبرت نيست حضرت علي وارد فضاي سوم مي‌شوند قبل از آن يکي دو جمله مي‌گويم من نمي‌خواهم نا اميد کنم انذار لازم است نگران باشيم ترس لازم است ولي مي‌خواهم بگويم مي‌توانيم يک کاري بکنيم که اگر آماده باشيم با دست پر بدون واهمه برويم من يک کتابي مي‌خواندم اين روزها خاطرات مرحوم آيت الله عظمي بروجردي دو شب تقريبا من ساعت‌ها اين کتاب را مطالعه مي‌کردم خيلي برايم جالب بود محروم آيت الله بروجردي شخصيت فوق العاده‌اي بود از نظر مقامات علمي و معنوي و اخلاقي يکي از بستگانشان نوشتند همان روزهاي آخر که ايشان از دنيا رفتند همه نگران بودند مضطرب بودند يک پيرمرد نود سال مرجعيت عامه داشت همه‌ي عالم اسلام چشمشان به ايشان بود پانزده شانزده سال مرجعيت عامه داشتند همه نگران بودند يکي از بستگان مي‌فرمود من رفتم داخل آقا فرمود چه خبر است گفت نه خواستيم آقا متوجه نشود هيچ چيز نيست فرمودند نه پيداست من رفتني ام چون هر کس مي‌آيد اتاق من رنگش پريده است همه مضطرب هستيد از من مخفي نکيند گفتيم نه خستگي رفت و آمد‌ها و مهمان‌ها هست فرمودند نه مرگ است مرگ که واهمه ندارد وقتي لحظات آخر زندگي شان مي‌رسند که ديگر سکرات مرگ و لحظات جان دادنشان بوده پزشکان تلاش مي‌کنند قلب ايشان را ماساژ بدهند آخرين جمله‌اي که ايشان مي‌گويند و از دنيا مي‌روند اين است مي‌فرمايند مرگ است مرگ رها کنيد يا الله لا اله الا الله تمام مي‌شود به همين آساني اين‌ها هي تلاش مي‌کردند گفت آقا رها کنيد مرگ است مرگ يا الله لا اله الا الله شب قبلش مي‌گويند کفن من را بياوريد کفنشان را مي‌آورند مثل اين که تربت سيدالشهدا بوده تربت را مي‌گذارند خيلي توجه به سيدالشهدا داشتند در وصيت نامه شان است ثلث اموالشان را وقف عزاي سيدالشهدا کردند کفنشان را شب قبل مي‌گيرند مي‌آورند نگاه مي‌کنند مي‌فرمايد به خانواده شان نبريد دم دست باشد فردا صبح لازم دارد ايشان فردا هفت و نيم صبح از دنيا مي‌روند اين قدر مهيا بارش را بسته است آدم وقتي نگاه مي‌کند تلاش‌هاي اين مرد زندگي اين مرد تواضع اين مرد را يک کسي هفتاد سال نود سال اوج مي‌گيرد آقاي بروجردي نود سال پرواز کرد يک کسي هم هفتاد هشتاد سال سقوط مي‌کند خدا مي‌داند من وقتي اين قصه را مي‌ديدم در زندگي ايشان ما چه کاره ايم؟ ايشان معاصر با مرحوم آيت الله عظمي سيد ابوالحسن اصفهاني بودند بعد از مرگ ايشان مرجعيت عامه رفت به آيت الله بروجردي تا وقتي آن مرد بزرگ زنده بوده و ايشان در بروجرد بوده به قدري حريم نگه مي‌داشته با اين که تقريبا مساوي بوده از تبريز مي‌آيند مي‌گويند ما مي‌خواهيم از شما تقليد بکنيم رساله بدهيد مي‌فرمايند اين حرف‌ها را نزنيد جواب مي‌دهند زير جوابشان مي‌نويسند امروز علم اسلام به دوش آيت الله اصفهاني است همه‌ي ما دربست بايد مقلد ايشان باشيم علماي مراجع ثلاث ايشان را مي‌خواهند ايشان مي‌آيند قم و اداره‌ي حوزه‌ي قم و مرجعيت نه به آن گستردگي بعدي يک وقتي مي‌گويند آيت الله عظمي سيد حسن اصفهاني بناست بيايد ايران يک عمل جراحي داشته مي‌خواهيم برويم استقبالشان تا کجا برويم استقبال؟ بعضي‌ها گفتند تا بيرون شهر بعضي‌ها گفتند تا سلفچگان که پنجاه کيلومتري قم است تا آن جا برويم ما بايد به اين جا برسيم به آقاي بروجردي مي‌گويند نظر شما چيست يک مرجعيتي که از نظر علمي توانايي همه چيز در رديف آن مرد بزرگ است و بعدا پانزده شانزده سال مرجعيت عامه در کشور نه در کشور در همه‌ي عالم تشيع داشته مي‌پرسند تا کجا برويم استقبال ايشان مي‌فرمايد حالا که قطعي نشده آمدن ايشان اگر آمدن ايشان قطعي شد رفتن ما تا مرز ايران و عراق مسلم است بحث بکنيم که داخل مرز هم بشويم يا همان جا دم مرز بايستيم اين جا است که عزت مي‌دهد ما اين کار‌ها را بکنيم به جاي اين که هفتاد سال بد خواهي و بد دلي و تکبر و بداخلاقي فقط خودمان را ببينيم دستمان از جيب خودمان بيرون نيايد به داد کسي نرسيم به کسي رحم نکنيم هفتاد سال غيبت و تهمت و سقوط که يک مرتبه صداي سنگ هفتاد ساله مي‌آيد مثل اين مردان خدا هفتاد نود سال پرواز بگيريم آن وقت بار ديگر از ملک پران شوم آن چه در وهم تو نايد آن شوم مي‌خواهند بگويند فلاني آدم خيلي خوبي است مي‌گويند فرشته است فرشته ديگر چه است فرشته نمي‌تواند برسد اگر ما اوج بگيريم.
شريعتي: خيلي ممنون مشرف مي‌شويم محضر آيات قرآن کريم صفحه‌ي 99 را تلاوت مي‌کنيم.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا ?128? وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّـهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ?129? وَإِن يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللَّـهُ كُلًّا مِّن سَعَتِهِ وَكَانَ اللَّـهُ وَاسِعًا حَكِيمًا ?130? وَلِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّـهَ وَإِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّـهُ غَنِيًّا حَمِيدًا ?131? وَلِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّـهِ وَكِيلًا ?132? إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللَّـهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيرًا ?133? مَّن كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّـهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَكَانَ اللَّـهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ?134?
ترجمه:

و اگر زني از ناسازگاري شوهرش، يا روي گرداني اش [از حقوق همسرداري] بترسد، بر آن دو گناهي نيست که با يکديگر به طور شايسته و پسنديده آشتي کنند، [گرچه به چشم پوشي بخشي از حقوقشان باشد.] و [در حقيقت] صلح و آشتي بهتر است. و بخل، نزد نفوس [آدميان] حاضر است [به اين خاطر هر يک از دو زوج در عفو و گذشت و سازش و اداي حقوق بخل مي‌ورزند]. و اگر [شما شوهران] نيکي کنيد و [از سرکشي و ناسازگاري نسبت به زنان] بپرهيزيد [از ثواب و پاداش حق بهره مند مي‌شويد]؛ يقيناً خدا همواره به آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است. (???) و شما هر چند حريص [بر عدالت] باشيد، هرگز نمي‌توانيد [از نظر علاقه و ميل قلبي] ميان زن‌ها [يي که در عقد خود داريد] عدالت ورزيد، پس تمايل خود را به طور کامل متوجه يک طرف ننماييد تا ديگري را به صورت زني سرگردان و بلاتکليف رها کنيد. و اگر توافق و سازش نماييد و تقوا را [در محيط خانواده] رعايت کنيد [مورد آمرزش قرار مي‌گيريد]؛ زيرا خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است. (???) و اگر [زن و شوهر راهي براي صلح و سازش نيافتند و] از يکديگر جدا شوند، خدا هر يک را از توانگري خود بي نياز مي‌کند؛ و خدا همواره بسيار عطا کننده و حکيم است. (???) و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست. و البته ما کساني را که پيش از شما کتاب آسماني به آنان داده شده است، و نيز شما را سفارش کرديم که [در همه امورتان] از خدا پروا کنيد. و [هشدار داديم] اگر کفر ورزيد [زياني به او نمي‌رسانيد]؛ زيرا آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، و خدا همواره بي نياز و ستوده است. (???) و آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، فقط در سيطره مالکيّت و فرمانروايي خداست، و خدا نسبت به کارسازي [همه امور جهان آفرينش] کافي است. (???)‌اي مردم! اگر خدا بخواهد همه شما را از ميان برمي‌دارد، و گروه ديگري را [به جاي شما] مي‌آورد؛ و خدا همواره بر اين کار تواناست. (???) کسي که فقط پاداش دنيا را بخواهد [دچار اشتباه وکوته بيني شده است؛ زيرا] پاداش دنيا وآخرت که [محصول ايمان و تقواست] نزد خداست؛ و خدا همواره شنوا و بيناست. (???)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: وقت در اختيار شماست
حاج آقا حسيني: من چون عرض ارادت به ساحت مقدس امام عسکري نداشتيم چند جمله‌اي اشاره مي‌کنم يکي از مشکلات دوران امام عسکري اين بود که ائمه‌ي گذشته اين مشکل را نداشتند اين بود که حضرت نمي‌توانستند امام بعد از خودشان را به طور عمومي اعلام بکنند علني بگويند امام بعد از من چه کسي است امام صادق امام رضا اين مشکل را نداشتند مي‌گفتند امام بعد از من چه کسي است ولي چون دشمن در صدد قتل امام زمان بوده امام عسکري نمي‌توانستند بگويند شب ولادت امام زمان شب نيمه‌ي شعبان بانوي با جلالتي مثل حکيمه خاتون خبر نداشت که نرجس خاتون باردار است وقتي امام عسکري به او فرمودند عمه جان امشب خانه‌ي ما بمان گفت براي چه بمانم فرمود امشب آن وعده‌ي الهي است گفت از چه کسي فرمود از نرجس رفت نگاهي کرد آمد گفت من هيچ آثاري از حمل و بارداري نرجس نمي‌بينم فرمودند در امر خدا ترديد نکن تا شب ولادت بانوي با جلالتي مثل حکيمه خاتون که عمه‌ي امام دختر و خواهر امام خبر ندارد اگر امام عسکري مسکوت بگذارد شيعه راهش را گم مي‌کند اگر بفرمايد دشمن در صدد قتلش برمي‌آيد راه سوم را انتخاب کردند و آن هم گفتن به خواص اصحابشان است به همه نمي‌گفتند از جمله احمد بن اسحاق قمي که از بهترين اصحاب امام است مي‌رود خدمت امام عسکري خود امام عسکري بدون سوال او مي‌فرمايند مي‌خواهم امام بعد از خودم را به تو نشان بدهم امام زمان در سن سه چهارسالگي امام عسکري نشان احمد بن اسحاق مي‌دهند مي‌گويند اين امام بعد از من است بعد مي‌فرمايند لولا کَرَامتُک علي اللهِ و علي حُجَجِه ما عَرَضتُ عليک ابني هَذا (کمال الدّين، ج 2، ص 384) اگر نبود جايگاه ويژه‌اي که تو پيش خدا و اولياء خدا داري من نشانت نمي‌دادم جالب است اين داستان تتمه‌اي دارد اين خيلي مهم است احمد بن اسحاق اين صحابي خاص امام امام بعد از خودش را نشانش داده ولي مي‌گويد يَا مَوْلَايَ فَهَلْ مِنْ عَلَامَةٍ يَطْمَئِنُّ إِلَيْهَا قَلْبِي يک نشانه‌اي است من اطمينان قلب پيدا بکنم مي‌گويد تا من اين سوال را کردم خود امام زمان به سخن آمد نه سخن بچگانه نَطَقَ بِلِسَان فَصِيح فرمود أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ‏ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْن‏ يَا أَحْمَدَبْنَ إِسْحَاقَ (کمال الدين، ج 2، ص 384) سوال از امام عسکري پرسيدم ولي امام زمان جواب دادند با فصاحت شيعه بيدار بوده در طول تاريخ امام امام بعد از خودش را معرفي کرده پرسيده علامتي نشان بدهيد اين طور نباشد هر کسي ادعا کرد من نماينده‌ي امام زمان هستم من سيد يماني هستم من چه کسي هستم نرويم دنبالشان امام امام بعد از خودش را نشان احمد بن اسحاق مي‌دهد مي‌گويد علامتي هم هست؟ اين بيداري را حفظ بکنيم.
شريعتي: خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.