برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: فضيلت زيارت امام رضا عليه السلام و سيرهي آن حضرت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 17-09-94
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
دلم به عشق تو باز آن چنان که ميداني است * * * به شوق صحن و سرايت شبم چراغاني است
دوباره در نفسم ميدوند آهوها * * * درون سينهام انگار دشت حيراني است
دلم عجيب گرفتهاست رو به پنجرهات * * * هواي عاشقيام تا هميشه باراني است
مگر نسيم تو هر صبح بشکاردمان * * * اگر نه حاصل اين بادها پريشاني است
به شوق خلوتي از آن ضريح شش گوشهاست * * * که گاه گوشهي صحن تو سوز پنهاني است
هميشه شاعرتان بودهام حرم به حرم * * * کبوتر غزلم لهجهاش خراساني است
زبان مادري عاشقان دل تنگت * * * همان نگاه غريبانهاي که ميداني است
شريعتي: سلام عرض ميکنم خدمت شما بينندگان محترم و حاج آقاي حسيني خيلي خوش آمديد. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همهي بينندگان محترم دارم. عرض تسليت ايام رحلت نبي مکرم اسلام شهادت امام مجتبي و شهادت امام علي بن موسي الرضا را به همهي بينندگان دارم.
شريعتي: سلامت باشيد خوشحاليم خدمت شما هستيم در آستانهي اين ايام و مناسبتهاي پاياني ماه صفر برنامهي امروز ما رنگ و بوي امام رضا عليه السلام را خواهد داشت.
حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم
سَلامُ علي آلِ طه وَ يس سَلَّامٍ علي آلِ خير النبيين سَلامُ علي رَوْضَةِ حَلَّ فيها أَمَامَ يباهي بِهِ الملک والدين اين سلام خاصهي حضرت را اگر موافق باشيد در آغاز برنامه بخوانيم اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ. من هم يک شعر بخوانم شما شعر بسيار زيبايي خوانديد شعر از چه کسي بود
شريعتي: جناب آقاي اصغر معاذي مهرباني
حاج آقا حسيني: من از آقاي سازگار شعر ميخوانم خوشا آن غريبي که يارش تو باشي قرار دل بي قرارش تو باشي خوشا آن که تنها تو را دوست دارد چه خوش تر اگر دوست دارش تو باشي شعاري به پيشاني خود نوشتم خوشا آن که تنها شعارش تو باشي گدايم گدايم گدايم گدايم گدايم گداي علي بن موسي الرضايم چون در آستانهي اين مناسبتهاي بزرگ هستيم بنا بر اين شد که برادر عزيز حاج آقاي فرحزاد که در مورد امام مجتبي سلام الله عليه مطالبي را فرمودند فردا هم جناب آقاي دکتر رفيعي در مورد حضرت رسول ما هم امروز عرض ارادت ما به ساحت مقدس امام رضا سلام الله عليه باشد من يقين دارم چون هنوز فرصتي است خيليها دلشان پرواز ميکند ان شاء الله همهي آنهايي که ميتوانند مشهد مشرف شوند شوند آنهايي که ميتوانند کساني را که هنوز مشرف نشدند مهمان بکنند قطعا ثوابش کمتر نيست يا کساني که در پيامها است ميگويند ما بيست سال است مشرف نشديم من يقين دارم آنهايي که زياد مشرف ميشوند اگر اينها را مهمان بکنند حتما ثوابش بيشتر است مطمئن باشند ثوابش بيشتر است همهي ما دلمان در کنار حرم امام رضا است خدا رحمت کند ياد کنم مرحوم آيت الله عظماي حائري مرحوم حاج آقاي مرتضا حائري فرزند موسس حوزهي علميهي قم ايشان خيلي مشهد مشرف ميشدند اگر حوزه سه روز تعطيل ميشد ايشان مشهد مشرف ميشدند حوزه پنج شنبه جمعه تعطيل است اگر يک چهارشنبه يا شنبهاي اضافه ميشد سه روز که ميشد ايشان مشهد مشرف ميشدند هميشه و به قدري علاقه داشتند در خاطراتشان نوشتند مثلا اين صد امين سفري است که من مشهد مشرف شدم آن هم با هر وسيلهاي کمتر سفري بوده ايشان با هواپيما بودند با ماشين ميايستادند سر راه هر وسيلهاي پيدا ميکردند مشرف ميشدند به قدري ارادت به حضرت داشتند بعضي از شاگردانشان ميگفتند ايشان حديث ميخواستند بخوانند سلسلهي سند حديث را ميخواندند حديث از امام رضا بود تا ميرسيدند به عن علي بن موسي الرضا بغض گلويشان را ميگرفت گريه ميکردند ديگر نميتوانستند ادامه بدهند يک وقتي جمکران مشرف ميشدند در ماشين يک کسي کنار دستشان بوده سوال ميکنند شما کجايي هستيد ميگويد من مشهدي هستم تا ميگويد مشهدي هستم ايشان شروع ميکند به گريه کردن ميگويد آقا مگر شما از مشهديها خاطرهاي داريد که گريه ميکنيد؟ ميگويد نه من يادم آمد دستم شکسته مدتي نتوانستم بروم مشهد امام رضا شما گفتي مشهدي يادم آمد گريه افتادم به هر ترتيب ان شاء الله اين محبت و معرفت را ما بيشتر به دست بياوريم نميدانم عزيزان اين داستان را ديده اند مرحوم آيت الله شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني رضوان الله عليه که متاسفانه جامعهي ما فقط ايشان را با چند کرامت ميشناسد در حالي که فقيه بوده مفسر بوده حکيم بوده عارف بوده چند کرامت هم که ايشان داشته براي رفع گرفتاريهاي مردم بوده و الا شخصيت ممتازي است ايشان در نجف مشغول تحصيل بوده براي زيارتي ميآيد مشهد امام رضا عليه السلام يک قصهاي پيش ميآيد که ديگر برنميگردد نجف ساکن مشهد ميشود و آن قصه اين است که يک وقتي ايشان مشغول يک سلسله اعمال و برنامهها و مراقباتي بوده فرمودند در آن مراقبهها براي من مکاشفهاي شد ديدم امام رضا سلام الله عليه البته عزيزان ميدانند مکاشفه خواب نيست از حرم نوراني خودشان آمدند بيرون به خادمان خودشان دستور دادند که صحن را غرق بکنند و يک جايگاهي براي ايشان درست بکنند که ايشان از زائران خودشان سان ببينند زائران رژه بروند در برابر حضرت حرم را خلوت کردند جايگاهي براي حضرت درست کردند دقيقا همين جايي که قبر مرحوم نخودکي اصفهاني است علت اين که ايشان اين نقطه را انتخاب کردند براي قبر همين مکاشفه بوده حضرت جايگاهي درست ميکنند بعد در را باز ميکنند زائران امام رضا عليه السلام از آن دربي که طرف نقاره خانه است وارد ميشوند درب شرقي و از درب غربي خارج ميشوند حضرت هم نشسته بودند زائران دسته دسته از مقابل حضرت رد ميشوند امام رضا دست نوازش بر سر زائرين ميکشيدند مرحوم آيت الله نخودکي ميگويد من در آن مکاشفه متوجه شدم همهي اينهايي که دارند ميروند در صحن از مقابل حضرت همه چهرهي انساني ندارند بعضيها باطنشان جلوه گر شده چون ما وقتي گرفتار يک سلسله صفات بد اخلاقي باشيم باطن ما يک چيز ديگري ميشود با آن باطنها حرکت ميکردند من دقت کردم ببينم امام رضا با اينها چه ميکند نزديک رفتم ديدم امام رضا جدا نميکند دست نوازش بر سر همه ميکشد. ديدم همه جا بر در و ديوار حريمت اين شعر آقاي معيد بسيار زيبا است جايي ننوشته است گنه کار نيايد. ميگويد همهي تابلوها و درها را خواندم هيچ کجا ننوشته گناه کار نيايد نه گناه کارها ميآيند در اين اقيانوس پاک ميشوند مرحوم آيت الله نخودکي وقتي اين منظره را ميبيند که امام جدا نميکند ديگر برنميگردد به نجف برنميگردد مقيم مشهد ميشود و تا آخر عمر در مشهد ميماند و قبر ايشان هم در مشهد است عزيزان حتما ديده اند روايات امام رضا عليه السلام را خيلي عجيب است ميخواهم بخوانم ميترسم بعضيها که نميتوانند بروند دل شکسته شوند از دور ان شاء الله سلام بدهند قطعا همان ثواب با نيت به آنها ميرسد نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ (کافي، ج 2، ص 84) مرحوم شيخ صدوق 34 روايت از هفت معصوم در مورد زيارت امام رضا نقل کردند خيلي مفصل است در يک تعبيري است كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ در يک تعبيري است کَمَن زَارَ رَسُولَ الله در يک تعبيري از خود امام رضا فراوان شنيدند أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ (عيون اخبارالرضا، ج2، ص255) هنگام عبور از صراط هنگامي که ترازوي اعمال ميگذارند هنگامي که نامهي اعمال دست افراد ميدهند در اين سه جا سراغ زائران ميآيند يک تعبيري که شايد از همهي اينها بالاتر باشد از خود امام رضا است تعجب نکنند، اينها خانوادهي کرم اند مثل ما نيستند که محاسبه بکنيم چه به ما داده اند چه پس بدهيم فَمَنْ زَارَنِي فِي غُرْبَتِي بِطُوسَ كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَغْفُوراً لَهُ (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 655) ديگر از اين بالاتر نميشود حديثي ديدم هم مرحوم کليني هم شيخ صدوق هم شيخ طوسي ما کتب اربعه داريم قديمي ترين و معتبر ترين مصادر حديثي ما است هم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا هم شيخ طوسي در تذهيب و مصباح و هم مرحوم کليني در کافي شريف و هم ابن قول وي در کامل الزيارات حديث را از محمد بن سليمان نقل کردند ميگويد آمدم خدمت امام جواد عليه السلام به امام جواد گفتم اگر يک کسي حج واجبش را انجام داده زيارت پيغمبر هم رفته مدينه هم مشرف شده کربلا زيارت سيدالشهدا هم رفته خراسان زيارت امام رضا عليه السلام هم مشرف شده برگشته شهرش سال بعد وقت حج ميرسد کدام يکي از اينها را انتخاب بکند دوباره حج مستحبي برود مدينه برود کربلا برود يا مشهد برود؟ کدام افضل است؟ امام جواد عليه السلام فرمودند يَأْتِي خُرَاسَانَ فَيُسَلِّمُ عَلَي أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَفْضَلُ (کافي، ج 4، ص 584) اگر برود مشهد زيارت امام رضا عليه السلام افضل از همه است خيلي رواياتش عجيب است از بعضي از محدثين بزرگوار نقل شده که فرمودند از مجموعهي روايات انسان استفاده ميکند که زيارت امام رضا عليه السلام از زيارت سيدالشهدا بالاتر است در بعضي از روايات هم علتش آمده فرمودند چون امام حسين عليه السلام را همه زيارت ميکنند اما زيارت امام رضا تقريبا البته ديگران هم ميروند ولي بيشتر خواص از شيعيان مشرف ميشوند مطلب آخري که در اين بخش اضافه کنم اين است که خيلي براي من جالب بود اين داستان را هم تازه ميديدم مخصوصا تقاضا ميکنم عزيزان بيشتر توجه بکنند امروزه متاسفانه ما گرفتار تکفيريها وهابيها هستيم که اصلا زيارت را از ريشه منکر هستند هر زيارتي را اينها زيارت پيغمبر را هم قبول ندارند اگر ميدانستند قدرت داشتند ميتوانستند يقين داشته باشيد در اولين اقدام گنبد و بارگاه پيغمبر را خراب ميکردند اعتقاد ندارند متاسفانه همهي مسلمانها گرفتار اين طرز تفکر تکفيري و وهابي است نه فقط شيعيان اگر اعتباري مسجد النبي دارد به خاطر مسجد بودنش است نه زيارت پيغمبر اين جمله معروف است يکي از سران وهابيها که چند سال پيش از دنيا رفت گفته بود من خدا را شکر ميکنم کور بود خدا را شکر ميکنم الآن چهل سال است چشمم به گنبد و بارگاه پيغمبر نيفتاده واقعا اعتقادشان متاسفانه همين است اين را بگويم دوستان بدانند که حساب تکفيري و وهابي از اهل سنت واقعا جدا است عزيزان اهل سنتي که برنامه را ميدهند در پيامها هم زياد پيام ميدهند کسي از علماي اهل سنت است به نام محمد بن حبان بپرسند از عالمانشان از علماي بزرگ اهل سنت است يک شخصيت فوق العاده محترمي است پيش اهل سنت وفاتش بيش از هزار سال پيش بوده است مال ديروز و پريروز نيست اگر کسي کمي با علماي اهل سنت آشنا باشد اين نام را به خوبي ميشناسد اين آقا در داستاني نقل ميکند در مورد امام رضا وقتي ميرسد به نام امام رضا ميگويد علي بن موسي الرضا أبوالحسن مِنْ ساداة أهل البيت و عقلائهم و جُلّة الهاشميين و نبلاءهم يجِب أن يعْتَبر حديثه اذا روي عنه قد زُرْته (قبر)مراراً کثيرة و ما حَلَّتْ بي شدةٌ في وقت مقامي بطوس فزُرْتُ قبرُ علي بن موسي الرضا صلوات اللَّه علي جده و عليه و دعوْتُ اللَّه اِزالتها عنّي إلا استجيب لي و زالَتْ عنّي تلک الشدة و هذا شي ء جرّبْتهُ مراراً فوجَدْتُه کذلک، اماتَنا اللَّه علي محبة المصطفي و اهل بيته صلي اللَّه عليه و عليهم اجمعين (الثّقات، ج 8، ص 457) از بزرگان اهل بيت است در طوس به شهادت رسيد من شربت به خاطر آن شربتي که مامون به حضرت داد قبره مشهور يزار قبرش مشهور است معروف است همه ميروند زيارت ميگويد ما حلت بي شدت هيچ گرفتاري براي من پيش نيامد الا اين که رفتم زيارت قبر امام رضا دعوت الله از خدا خواستم به احترام علي بن موسي الرضا گرفتاري من برطرف شود گرفتاري ام برطرف شد هذا شي جربته مرارا مکرر من در گرفتاريها متوسل شدم به امام رضا و مشکلم برطرف شد آخرش ميگويد خدا ما را با محبت پيغمبر و اهل بيتش از دنيا ببرد اين عالم بزرگ اهل سنت کتابي است به نام کتاب الثقات از کتب معتبر و مهم اهل سنت است اين داستان در آن جا آمده مصادر ديگري هم دارد. اين مقدمه کمي طولاني شد عذر ميخواهم ولي خواستيم عرض ارادتي به ساحت مقدس امام رضا داشته باشيم بخشي از سيرهي امام رضا را در فرصتي که است عرض کنم سيرهي اول در آداب اجتماعي امام رضا است که خيلي به درد ما ميخورد ادب رفتاري و اخلاقي تواضع در زندگي امام رضا مراقب گرفتارها بودن مواظب بيچارهها بودن يک کسي ميگويد من خدمت امام رضا عليه السلام بودم در همين سفري که حضرت در خراسان بودند و ولي عهد بودند سفرهي حضرت را که آوردند حضرت فرمودند همه را بگوييد بيايند کارگران خادمان غلامان همه بيايند سر سفره من به امام رضا گفتم چرا اين کار را ميکنيد شما ولي عهد هستيد امام هستيد لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلَاءِ مَائِدَةً فَقَالَ مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ (بحارالانوار، ج 49، ص 101) کاش سفرهي خادمان را جدا ميکرديد حضرت ناراحت شد فرمود ساکت باش خداي ما يکي است پدر ما مادر همهي ما يکي است فرداي قيامت خدا پاداش به عمل انسانها ميدهد چرا من اينها را جدا بکنم يک جملهي زيبايي حضرت علي دارد در نهج البلاغه الْغِنى وَالْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللّهِ (نهج البلاغه، حکمت 452) چه کسي غني است چه کسي فقير است اين جا معلوم نميشود بعد از عرض در محضر خدا معلوم ميشود. اين قصه را شايد ما فراوان شنيديم ولي فقط اين جلسات براي اين نيست که سيرهاي از امام رضا بشنويم فراوان شنيديم امام رضا به حمام رفت نميشناختند حضرت را کيسه ميکشيد ناشناس اينها را ما در زندگي مان داريم يا نه؟ يک کسي که رئيس کارخانهاي است هزار کارگر دارد صد تا کارگر دارد رئيس ادارهاي است حاضر است يک روز غذايش را با اين کارگرها بنشيند بخورد؟ هر روز نه يک روز امام رضا هر روز اين کار را ميکرد ميفرمود چرا سفره را جدا کنيم پدر مادر ما خداي ما يکي است جزا هم قيامت معلوم ميشود اين جا مشخص نيست رئيس کارخانه تو بالاتر هستي يا اين کارگر هيچ چيز معلوم نيست آن جا مشخص ميشود چه اشکالي دارد اگر روساي ادارات در هر مقامي که هستند بيايند در همين صف البته روز اول ميآيند معمولا ورزا روسا استانداران حتي رئيس جمهور روز اول ميآيند يک کار تشريفاتي است اما اگر محذوري براي کسي ندارد رئيس کارخانه اداره هر روز با اين جماعت باشد در همين رفتنها صدايي ميشنود گرهي باز ميکند سر سفرهي غذايي که نشست کسي صحبتي ميکند حرفي ميزند همين امام رضايي که سر سفره تمام خادمان را مينشاند و با همه با هم مينشستند ولي حاکمان را تحويل نميگرفت در برابر هارون يک قصهاي است ذو الرياستين دو رياست داشت هم وزير بود هم رئيس ارتش بود يک وقتي آمد خدمت امام رضا عليه السلام يک کتاب خيلي بزرگي دستش بود مامون دستورات بخش نامهها و احکامي داده بود گفت بايد امام رضا تاييد بکند امام رضا ولي عهد بود البته حضرت فرمود من دخالت نميکنم اما علي الظاهر حضرت يک امضاي مامون را تاييد ميکرد وقتي آمد امام رضا به او اجازه نداد بنشيند همان طور سر پا فرمود نامه ات را بخوان نامه هايش را خواند مفصل که نامه هايش تمام شد حضرت فرمود اگر تقوا را پيشنه کني خدا را در نظر داشته باشي عيبي ندارد امام رضا در حمام ناشناس کيسه ميکشيد ولي ذوالرياستين که ميآمد يک ساعت سر پا نگه ميداشت يک وقتي مامون آمد خدمت امام رضا عليه السلام گفت يک خبر خيلي خوشحال کنندهاي براي شما دارم شاد شويد فکر ميکرد شادي امام رضا با شادي اينها يکي است گفت خبر اين است که ما يک محلي را يک منطقهاي را در يک جا فتح کرديم لشکر ما رفته فلان نقطه را فتح کرده حضرت خيلي سرد برخورد کردند گفت چرا شما خوشحال نشديد حضرت با تندي فرمودند . اسرک فتح قرية من قري الشرک خوشحالي که يک منطقهاي را فتح کردي هيچ ميداني در کشور خودت يأتي علي المظلوم دهر يتعب فيه نفسه و يعجز عن نفقته، فلا يجد من يشکواليه حاله (بحارالانوار، ج 49، ص 165) مظلومها و گرفتاريهايي هستند که سال بر آنها ميگذرد گرفتار هستند کسي را ندارند بروند به آن شکايت بکنند دل خوش هستي رفتي فلان جا را فتح کردم از مردم خودت خبر داري؟ کساني که سال بر آنها ميگذرد هزينهي زندگي شان را ندارند عاجز هستند از ادارهي زندگي شان و کسي را ندارند شکايت بکنند تو مگر والي نيستي؟ والي بايد مثل عمود خيمه باشد هر کس خواست برسد به اين عمود خيمه گفت چه دستور فرموديد تکليف من چيست گفت براي چه اين جا نشستي برو ميان مردم برو گرفتاريهاي مردم را ببينيد آن مسئولي ميتواند بگويد که من سيرهي رضوي را دارم که ميان مردم باشد چقدر از مسئولين ما وسط مردم جمع مردم هستند واقعا اگر مردم بتوانند به راحتي دستشان به اينها برسد اينها ميشوند سيرهي رضوي و علوي. يک وقتي مامون آمد خدمت امام رضا عليه السلام گفت عدهاي استاندار فرستاديم به بعضي از مناطق اينها فاسد در آمدند شما چند نفر را معرفي بکنيد امام رضا شرط پذيرش ولايت عهدي شان اين بود که دخالت در عزل و نصب نداشته باشند مامون فکر نکند ميتواند همه چيز را گردن امام رضا بکند چون ولايت عهدي بهانه بود يک زندان بزرگ بود حضرت فرمود من که شرط کرده بودم با تو که هيچ دخالتي نميکنم مامون ناراحت شد که چرا امام رضا اين قدر کنار ميکشد و نميپذيرد امام رضا دست او را خوانده بود مامون نيتش اين بود که هر خلافي است گردن امام رضا بيفتد حضرت فرمود من شرطم اين است دخالت بکنم مامون عصباني شد من ميگويم آدم استاندار معرفي بکن آدم صالح معرفي بکن چرا نميپذيريد ريشه اش اين بود اگر امام رضا پنج نفر را معرفي ميکرد ديگر همهي جنايات مامون گردن امام رضا بود حضرت روز اول در عهدنامه نوشتند که من در هيچ چيزي دخالت نميکنم وقتي مامون عصباني شد امام رضا اين جمله را فرمود مامون تو فکر ميکني من را آوردي به من خدمتي کردي منتي بر من داري؟ فرمود فَوَ اللَّهِ إِنَّ الْخِلَافَةَ لَشَيْءٌ مَا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسِي وَ لَقَدْ کُنْتُ بِالْمَدِينَةِ أَتَرَدَّدُ فِي طُرُقِهَا عَلَى دَابَّتِي وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَيْرَهُمْ يَسْأَلُونِّي الْحَوَائِجَ فَأَقْضِيهَا لَهُمْ فَيَصِيرُونَ کَالْأَعْمَامِ لِي وَ إِنَّ کُتُبِي لَنَافِذَةٌ فِي الْأَمْصَارِ وَ مَا زِدْتَنِي مِنْ نِعْمَةٍ هِيَ عَلَيَّ مِنْ رَبِّي فَقَالَ لَهُ أَفِي لَکَ (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 167) من در مدينه بودم در کوچههاي مدينه راه ميرفتم دست مردم به من ميرسيد اهل مدينه گرفتارها در مدينه ميآمدند پيش من گرفتاري هايشان را برطرف ميکردم تو چه کردي چه نعمتي به من کردي؟ تو من را از مردم جدا کردي يکي از نقشههاي مردم اين بود که امام رضا را از مردم جدا بکند اين طور نبود امام رضا در دوران ولايت عهدي راحت رفت و آمد بکند يا هر کسي خدمت امام رضا برسد اين طور نبود نميگذاشتند اجازه نميدادند يک زندان بزرگ بود امام رضا عليه السلام در دوران ولايت عهدي حسرت کوچههاي مدينه را ميخوردند که در کوچهها رفت و آمد ميکردند هر کسي کاري مشکلي داشت خدمت حضرت ميرسيد. داستان نماز باران امام رضا عليه السلام معروف است نماز باراني خواندند و باران نازل شد داستان خيلي مفصل است يکي از داستانهاي بسيار جالب امام رضا است خشکسالي شده بود مامون از اين فرصت استفاده کرد شايعه ميکرد اين هم به قدم امام رضا است امام رضا رفتند نماز باران خواندند باران عجيبي که در تاريخ آمده نازل شد فرداي آن روز مردم گفتند برويم در خانهي امام رضا از حضرت تشکر بکنيم سيل جمعيت آمدند براي تشکر از امام رضا عليه السلام امام رضا فرمود نميخواهد از من تشکر بکنيد اگر ميخواهيد شکر خدا را به جا بياوريد اتقوا الله ايها الناس في نعم الله عليکم فلاتنفروها عنکم بمعاصيه بل استديموها بطاعته و شکره علي نعمه و اعلموا انکم لاتشکرون الله بشيء بعد الايمان بالله و رسوله و بعد الاعتراف بحقوق اولياءالله من آلمحمد(ع) احب اليکم من معاونتکم لاخوانکم المؤمنين علي دنياهم (بحار الانوار، ج?? ،ص ???) بهترين وسيلهي شکر پروردگار بعد از ايمان به خدا و اعتراف به حقوق اولياء خدا از آل محمد بعد از او مومنين را کمک بکنيد اگر ميخواهيد شکر خدا را به جا بياوريد بهتر از اين چيزي نيست که شما به مومنين و گرفتاريهاي مومنين برسيد آمدند در خانهي امام رضا تشکر بکنند خدا نماز باران به دعاي شما و نماز شما باران بر ما نازل کرده فرمود گرفتاريهاي مومنين را برطرف بکنيد. امام رضا عليه السلام دوراني که در خراسان بودند امام جواد در مدينه بودند حضرت تنها رفتند بدون اهل بيت رفتند که معلوم باشد ولايت عهدي نيست اگر ولايت عهدي بود با زن و فرزند بود فراوان شنيديم روزي که ميخواستند از مدينه بروند فرمودند به زن و بچه شان بگويند گريه بکنيد گفتند چرا فرمودند من ديگر از اين سفر برنميگردم حضرت يک نامهاي نوشتند به امام جواد عليه السلام چقدر زيبا است به امام جواد نوشتند پسرم خبري به من رسيده به من خبر رسيده آنهايي که در خدمت شما هستند وقتي ميخواهند شما را از خانه بيرون ببرند شما را از يک در غير اصلي ببرند در پشتي ميبرند که مردم شما را نبينند ا أَبَا جَعْفَرٍ بَلَغَنِي أَنَّ الْمَوَالِيَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِيرِ ، فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنْ بُخْلٍ مِنْهُمْ لِئَلَّا يَنَالَ مِنْكَ أَحَدٌ خَيْراً ، وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّي عَلَيْكَ لَا يَكُنْ مَدْخَلُكَ وَ مَخْرَجُكَ إِلَّا مِنَ الْبَابِ الْكَبِيرِ (کافي، ج 4، ص 43) تو را به آن حقي که من امام رضا بر تو دارم از اين به بعد رفت و آمدت از اين در اصلي باش يعني با مردم باش پول همراهت باشد گرفتارها بيايند کمکشان بکني دست نيازمندان را بگيري البته يک بخشي اش به مسئولين برميگردد بخشي اش هم به همهي مردم همه نگوييم اين بحث به مسئولين برميگردد ما که وسعي نداريم هر کسي ميتواند ميتواند گرفتاري ديگران را برطرف بکند اين جمله خيلي تکان دهنده است در روايت داريم که يُّمَا وَالٍ احْتَجَبَ عَنْ حَوَائِجِ النَّاسِ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَنْ حَوَائِجِهِ (وسائل الشيعه، ج 17، ص 94) هر مسئولي که خودش را از گرفتاريهاي مردم بين خودش و حوائج مردم پرده ايجاد بکند فرداي قيامت خدا نميگذارد دستش به رحمت الهي برسد خدا پرده ايجاد ميکند در دنيا پرده ايجاد کردي آن جا پرده برايت درست ميکنند اين جا اتاق خصوصي درست کردي آن جا راه نميدهند اين جا بگو طبقهي خاص و وقت نداريم و هر وقت ميروي جلسه است يک زماني بگذارند ولي بعضي جاها دارند ولي بيشتر فرصتهايي که داريم مال مردم باشد همان کاري که امام رضا عليه السلام ميکردند. مطلب ديگر هشدار دهنده است در دوران امام رضا يکي از مشکلات عصر امام رضا ما بنا نداريم فقط تاريخ بگوييم تاريخ خوب است تاريخ امام رضا برکت است ما وقت نداريم فقط تاريخ بگوييم نه سيرهي عملي زندگي را ميگوييم يکي از مشکلات امام رضا وقتي حضرت امامتشان آغاز شد اين است که عدهاي واقفيه پيدا شدند يعني کساني که امامت امام رضا را قبول نکردند گفتند نه بعد از موسي بن جعفر امام رضا تمام شد متوقف شدند شيخ صدوق در کتاب عيون اخبار الرضا يک بابي دارد چه شد چرا؟ مشکل فکري بود مشکل عقيدتي بود؟ امام موسي بن جعفر امامت امام رضا را نگفته بودند؟ جريان چه بود؟ جريانش در يک کلمه خلاصه ميشود اين هشداري است براي همهي ما و آن جريان اين بود که چون موسي بن جعفر در زندان بودند سالها حضرت در زندان بودند حضرت خودشان تصرف در اموال نداشتند وجوهات کمکهايي که مردم ميدادند حضرت نماينده داشتند وکلا داشتند خود حضرت سالها زندان بودند بعد از شهادت موسي بن جعفر سه نفر در راسشان براي اين که اين پولها را تصاحب بکنند گفتند چطوري اين پولها را ما بالا بکشيم چطوري پول را بخوريم اگر بگوييم امام رضا امام است بايد پولها را تحويل ايشان بدهيم براي اين که پولها را بخورند پولهايي که از موسي بن جعفر در اختيارشان بود امامت امام رضا را منکر شدند و يک مذهب درست کردند يک عده پيدا شدند يک مذهب باطل تاسيس کردند امامت امام رضا را منکر شدند گفتند بعد از امام موسي کاظم امام نيست براي چه؟ سه نفر در راسشان بود يکي زياد بن مروان هفتاد هزار دينار پيشش بود علي بن ابي حمزهي بطائني سي هزار دينار کسي هم به نام عثمان بن عيسي رواسي اموال زيادي پيششان بود امام رضا نامه نوشت پدر من به شهادت رسيده اموالي که امانت پيش شما بود را بياوريد آمدند جلسه گرفتند چه کار کنيم گفتند براي اين که اين پولها را ندهيم امامت امام رضا را منکر شويم يک مذهب درست کردند شدند واقفيه اينها همان آدمهايي بودند که روايت در امامت امام رضا را از موسي بن جعفر نقل کرده بودند و پايان کارشان به جايي رسيد در تعبيرات کتابهاي رجالي ما اين است که اينها مَاتُوا زِندِيقًا در مورد عثمان بن عيسي است که کافر از دنيا رفت مال دنيا اين قدر انسان را در معرض خطر قرار ميدهد که مذهب درست ميکند يونس بن عبدالرحمن چون شيعهي خالصي بود چون افشاگري ميکرد پيغام دادند گفتند بيا ما ده هزار درهم ميدهيم حق السکوت گفت نه از مولايم شنيدم کسي که در برابر بدعتها فرياد نزند خدا نور ايمان را از او ميگيرد يک آدم ديگري اضافهي اين مجموعه به نام هشام بن ابراهيم شيخ صدوق مينويسد کَانَ مِن اَخَصِّ النَّاس عِندَ الرِّضَا نمايندهي تام الاختيار نزديک ترين فرد به امام رضا عليه السلام بوده قبل از اين که امام رضا بيايد خراسان امام رضا مدينه بود نمايندهي تام الاختيار امام رضا در خراسان بود وقتي امام رضا آمد خراسان ديد خود آقا آمدند ديگر کسي ما را تحويل نميدهد کسي به نماينده کاري ندارد گفت چه کنم اين دو روزهي دنيا باز هم دور من گرم باشد سفرهي من چرب باشد رفت پيش همان ذو الرياستين وزير مامون گفت من حاضرم در خدمت شما باشم چون من همهي کساني که با امام رضا در ارتباط بودند را همه را ميشناسم جاسوس شما ميشوم بقيهي عمر خودم را نمايندهي تام الاختيار امام رضا قبل از آمدن امام رضا به خراسان هشام بن ابراهيم ديد امام آمد بازارش کساد شد گفت من همه را ميشناسم جاسوس شد براي مامون براي ذو الرياستين براي دو روز دنيا همهي اينها براي ما عبرت است و ما در معرض همهي اين خطرها هستيم.
شريعتي: خيلي ممنون صفحهي 57 را با هم تلاوت ميکنيم آيات 53 ام تا 61 ام سورهي مبارکهي آل عمران
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ?53? وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّـهُ وَاللَّـهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ?54? إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ?55? فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ ?56? وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ?57? ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ ?58? إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّـهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ?59? الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ الْمُمْتَرِينَ ?60? فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ?61?
ترجمه:
پروردگارا! به آنچه نازل کردي ايمان آورديم و از اين پيامبر پيروي کرديم؛ پس ما را در زمره گواهان [که پيامبران تواند] بنويس. (??) و [کافران از بني اسرائيل درباره عيسي و آيينش] نيرنگ زدند، و خدا هم جزاي نيرنگشان را داد؛ و خدا بهترين جزا دهنده نيرنگ زنندگان است. (??) [ياد کنيد] هنگامي که خدا فرمود:اي عيسي! من تو را [از روي زمين و از ميان مردم] بر ميگيرم، و به سوي خود بالا ميبرم، و از بودن در ميان اجتماع آلوده کافران پاک ميکنم، و آنان را که از تو پيروي کردند تا روز قيامت برتر از کساني که کافر شدند قرار ميدهم؛ سپس بازگشت شما به سوي من است، و در ميان شما در آنچه با هم اختلاف داشتيد [به حقّ و عدالت] داوري ميکنم؛ (??) اما کساني که کافر شدند، آنان را در دنيا و آخرت به عذابي سخت شکنجه ميکنم و براي آنان هيچ ياوري نخواهد بود؛ (??) و اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند، خدا پاداششان را به طور کامل ميدهد؛ و خدا ستمکاران را [که به دين کافر شدند، يا از دين فقط به اسم آن قناعت کردند] دوست ندارد. (??) اين داستانهايي که بر تو ميخوانيم از آيات [الهي] و پندهاي حکيمانه است. (??) قطعاً داستان عيسي نزد خدا [از نظر چگونگي آفرينش] مانند داستان آدم است که [پيکر] او را از خاک آفريد، سپس به او فرمود: [موجود زنده] باش؛ پس بي درنگ [موجود زنده] شد. (??) حق از [ناحيه] پروردگار توست؛ بنابراين از ترديدکنندگان مباش. (??) پس هر که با تو درباره او [عيسي] پس از آنکه بر تو [به واسطه وحي، نسبت به احوال وي] علم و آگاهي آمد، مجادله و ستيز کند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنيم؛ سپس يکديگر را نفرين نماييم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: اشارهي قرآني را بفرماييد
حاج آقا حسيني: آيهي پاياني که تلاوت شد داستان مباهله است عدهاي از مسيحيهاي نجران آمده بودند مدينه با پيغمبر خدا در مورد حقانيت حضرت مفصل صحبت کردند ولي نميپذيرفتند دنبال بهانه جويي بودند در آن جايي که منطق کار بکند منطق احتجاج مناظرات است ما خيلي کتابهاي احتجاج داريم از اهل بيت داريم اهل بيت اهل مناظره و احتجاج بود پيغمبر اهل مناظره و استدلال بود اما گاهي طرف بهانه ميآورد زير بار نميآورد پيشنهادي قرآن به مسيحيان کرد که بياييد مباهله بکنم يعني اين که طرفين بيايند بنشينند به هم ديگر نفرين بکنند هر کس دروغ ميگويد خدا عذابش را بر او نازل بکند «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ» بعد از علم و اين همه مطالبي که گفته شد بياييد اما با نزديکان ما پسرانمان شما پسرانتان ما زنانمان شما زنانتان ما خودمان شما خودتان سپس مباهله بکنيم لعنت و عذاب خدا بر هر کسي که دروغ ميگويد مسيحيان ابتدا پذيرفتند ولي رفتند فکر کردند نکند يک وقت جدي باشد عذاب الهي بر ما نازل شود مشورتشان به اين جا رسيد گفتند ما فردا ميرويم مباهله اگر ديديم پيغمبر با سر و صدا و جنجال و جمعيت زياد آمده معلوم ميشود ميخواهد کار تبليغاتي بکند اگر ديديم نه با افراد خاصي آمده معلوم ميشود به کلام خودش اعتقاد دارد پيغمبر فردا که آمدند قرآن ميفرمايد به آنها بگو شما پسرانتان ما پسرانمان چه کسي آمده؟ همه گفتند هيچ کسي غير از امام حسن و امام حسين به عنوان پسران نبوده هيچ کسي غير از فاطمهي زهرا نبوده نفس ما خود ما جان ما آمده هيچ کسي غير از حضرت علي نيامده اين شعري بارها گفت محمد که علي جان من است هم به جان علي و جان محمد صلوات اللهم صل علي محمد و آل محمد اين از يکي از آياتي است که در فضيلت اهل بيت است قطعا ابنائنا حسن و حسين بوده قطعا نسائنا فاطمهي زهرا بوده و انفسنا اميرالمومنين خيلي جالب است اين آيات از آن آياتي است نه فقط منابع شيعه که اتفاقا امام رضا در اين مورد حديثي دارد مرحوم قاضي نور الله شوشتري در کتاب احقاق الحق نامه شصت نفر از علماي اهل سنت را بردند که اين داستان را به همين شکلي که ما نقل کرديم نقل کردند اين فضيلت بزرگ براي اهل بيت عليهم السلام است که انفسنا فقط و فقط حضرت علي است علي جان پيغمبر است احمد حنبل در مسندش دارد طبري در تفسيرش دارد فخر رازي در تفسير دارد آل عوسي در تفسيرش دارد بيضاوي در تفسيرش دارد زمخشري در تفسير دارد قرطبي در تفسير دارد.
شريعتي: جمع بندي بفرماييد.
حاج آقا حسيني: به سيرهي عبادي امام رضا اشاره ميکنم ما گاهي از سيرهي اجتماعي ائمه ياد ميگيريم ولي از سيرهي عبادي شان غفلت ميکنيم حضرت چگونه عبادت ميکردند من در حالات شب امام رضا اشاره ميکنم حضرت يک سوم آخر شب را بيدار ميشدند شب را سه قسمت بکنيد يک سوم آخر شب را براي نماز شب بيدار ميشدند روايت داريم أَلشِّتـاءُ رَبيـعُ الْمُـؤمِنِ (امالي صدوق، ص 237) پاييز بهار مومن است شبهاي طولاني دارد اذان مغرب تقريبا پنج و ربع است طلوع آفتاب نزديک هفت است چهارده ساعت ما در تاريکي هستيم چه کسي ميخوابد چهارده ساعت؟ بهار مومن است امام رضا يک سوم آخر شب را تقسيم ميکردند به سه قسمت يک سوم آخر را بيدار ميشدند نماز شب ميخواندند نماز شب امام رضا به اين صورت بود از اين يازده رکعت نافلهي شب چهار رکعتش را نماز جعفر طيار ميخواندند از نظر فقهي اشکال ندارد آدم يک نماز مستحب ديگري را بکند نيت نماز شب هم بکند مثلا نماز امام زمان بکند بگويد اين نماز شب هم حساب شود امام رضا عليه السلام چهار رکعت از نماز شبشان را نماز جعفر طيار قرار ميدادند که سي صد تا سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر دارد نماز شب که تمام شد دو رکعت نافلهي نماز صبح ميخواندند نماز صبحشان را اول وقت ميخواندند چون قصه در مسافرت حضرت است نوافل روز از مسافر ساقط است حضرت نافلههاي روز را نميخواندند ولي هر نماز شکستهاي که ميخواندند سي مرتبه تسبيحات اربعه ميگفتند دعاي قنوت امام رضا عليه السلام هم در تمام نماز هايشان اين دعا بود رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْجَلُّ الاَْكْرَمُ
شريعتي: الهي آمين خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار.