اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-07-15-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي بررسي نامه 69 نهج البلاغه

حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

بررسي نامه 69 نهج البلاغه

93/07/15


بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


ما شيعه‌ي توييم دل شادمان کن * * * ويران شديم خانه‌ي آبادمان کن

حاکم تويي حکومت گل‌ها به دست توست * * * شاهد تويي مشاهده را يادمان بده

ما دانه‌هاي باغ بهار آور توييم * * * يک دم عنايتي کن و بر بادمان بده

خاليست از دعا لب سجاده‌هاي‌مان * * * جامي به عاشقانه‌ي سجادمان بده

شور ابوذر و دل سلمان‌مان ببخش * * * ايمان مالک و غم مقدادمان بده

هر سو سقيفه‌اي که بيداد مي‌کند * * * تا کي به سکوت جرئت فريادمان بده


شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي شما خانم‌ها و آقايان دوستان خوب خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز آرزو مي‌کنم در هر کجا که هستيد تن‌تان سالم باشد و قلب‌تان سليم. خيلي خوشحاليم که در اين لحظات همراه شما هستيم و خدمت حاج آقاي حسيني قمي عزيزمان. سلام عليکم و رحمة الله خيلي خيلي خوش آمديد ايام را تبريک مي‌گويم.

حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه به همه‌ي مخاطبين و بينندگان خوب داريم و عرض تبريک ايام دهه‌ي ولايت را در آستانه‌ي ولادت امام هادي سلام الله عليه هم هستيم ماه ذي الحجه روز جمعه و اين دهه همه‌اش جشن و ولادت و شادي است به همه‌ي عزيزان تبريک عرض مي‌کنيم و هميشه خواستيم که همين مختصر اظهار ارادت ما را بپذيرند خيلي بيش از اين بايد اظهار ارادت کنيم برويم سراغ اصل مطلب.

شريعتي: خيلي خوشحاليم که خدمت شما هستيم و خدمت دوستان خوب‌مان روزهاي سه شنبه مزين است به نام اميرالمومنين علي عليه السلام و همه‌مان سر سفره‌ي پر برکت نهج البلاغه نشستيم با بيان شيواي حاج آقاي حسيني در بحث سيره‌ي تربيتي امام علي عليه السلام نکات خيلي خوبي را در جلسه‌ي گذشته شنيديم با نامه‌ي 31 نامه‌ي بسيار بلند و پر مضموني بود امروز ببينيم حاج آقا براي ما چه ارمغان آوردند.

حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم نامه‌ي 69 موضوع سخن امروز ما است در سيره‌ي تربيتي نامه‌اي است که حضرت به يکي از بهترين اصحاب و ياران‌شان به نام حارث حمداني که حمدان يکي از قبائل يمن بوده و اين بزرگوار اصالتا حمداني بوده يمني بوده مي‌دانيد در يمن ارادتمندان به حضرت علي عليه السلام فراوان بودند و هستند چون حضرت مدتي از طرف پيامبر براي تبليغ در يمن حضور داشتند شخصيت اين بزرگوار واقعا کتاب‌ها درباره‌اش نوشتند اين جا مجال نيست اما همين قدر عرض کنم که يکي از نادر‌ترين اصحاب بسيار نزديک اميرمومنان سلام الله عليه بود قبل از اين که وارد نامه شويم من دو سه داستان را حداقل راجع به اين بزرگوار بگويم که داستان‌هاي خوبي است نشانه‌ي عظمت اين بزرگوار است و با بحث اين روزها هم مناسب است که در آستانه‌ي عيد غدير هستيم داستان اول داستاني است که هم شيخ طوسي رضوان الله عليه در امالي و هم شيخ مفيد و ديگران همه نقل کرده‌اند و آن داستان اين است که يک روزي حارث حمداني رفت خدمت اميرمومنان سلام الله عليه خرامان خرامان از پشت دستش را بر زمين مي‌کوبيد مريض هم بود وقتي خدمت حضرت رسيد حضرت فرمودند که حالت چطور است؟ گفت ديگر از دست روزگار چه بگويم آن‌ها که هيچ بالاتر الآن که مي‌آمدم مي‌ديدم چقدر درباره‌ي شما اختلاف است هر کسي چيزي مي‌گويد در مورد شخصيت شما حضرت فرمودند که اختلاف راجع به چيست؟ گفت يک عده آن قدر راجع به شما افراط مي‌کنند غلو مي‌کنند يک عده هم شما را از حد خودتان پايين‌تر مي‌دانند عده‌اي هم در حد اعتدال و ميانه هستند اميرمومنين فرمودند که با عنوان برادر او را صدا زدند فرمودند به تو بگوييم اين دسته‌هايي که مي‌گويي بهترين شيعيان من همان دسته‌هاي معتدل ميانه رو هستند يک جمله‌ي جالبي هم باز در بيان همين کلام در نهج البلاغه خطبه‌ي 127 است حضرت مي‌فرمايد در سه جاي نهج البلاغه اين تعبير آمده دو گروه درباره‌ي من به هلاکت مي‌رسند محب مفرط آن‌هايي که به من علاقه دارند اما شدت علاقه آن‌ها را از وادي حق بيرون مي‌برد آن‌هايي که غلو مي‌کنند فراوان بودند در طول تاريخ علي اللهي‌هايي که حضرت خودش اين‌ها را مجازات مي‌کرد فرمودند من از اين‌ها نيستم کساني که درباره‌ي من غلو بکنند و دسته‌ي دوم کساني که مبغض مفرط آن‌هايي که دشمن‌اند اما به خاطر دشمني از مسير حق فاصله مي‌گيرند اميرمومنان را آن قدر تنزل مي‌دهند که حتي امامت اميرمومنان سلام الله عليه را هم نمي‌پذيرند و منکر هستند بنابراين نظير اين در کلمات قصار اميرمومنان سلام الله عليه است حضرت هميشه نگران بودند در طول حيات نوراني‌شان هميشه نگران بودند که يک عده غلو مي‌کنند اين‌ها با من نيستند يک عده‌اي از آن طرف مقام من را تنزل مي‌دهند آن‌ها هم از من نيستند به حارث حمداني هم همين را فرمود که بهترين کسان کساني هستند که در حل اعتدال است همان جايگاهي که اميرمومنان سلام الله عليه دارد آن امامت آن مقام والايي که دار غلو نکنند ولي از آن مقام پايين‌تر هم نياورند مقام حضرت را. حارث حمداني به اميرمومنان گفت اگر مي‌شود يک کمي معرفت من را بيشتر کنيد بصيرت بيشتري به من بدهيد راجع به مقامات خودتان خيلي تعبير زيبايي است حديث مفصلي است از يادگارهاي اين صحابي جليل القدر حارث حمداني است من فقط هفت قسمت خيلي کوتاه حضرت خودشان را معرفي کردند در اين کلام نوراني فرمودند اولا من بنده‌ي خدا هستم جالب است شايد يک وقتي اشاره کرده باشيم نامه‌ها را ببينيد هر کجا خواستند نامه بنويسند به کسي خودشان را معرفي کنند اول فرمودند من عبدالله من بنده‌ي خدا هستم تمام نامه‌هاي اميرمومنان با من عبدالله شروع مي‌شود بعدا عليٍ بعدا اميرالمومنين اول من عبدالله من بنده‌ي خدا هستم برادر پيامبر هستم عقد اخوتي که پيامبر خوانده‌اند بين اصحاب برقرار کردند عقد اخوت بين پيامبر و اميرالمومنان بود اول کسي هستم که پيامبر را تصديق کردم وصي پيامبر من بودم جانشين پيامبر من بودم کسي که اسرار پيامبر را پذيرفت و محل اسرار پيامبر بود من بودم که اين‌ها نمونه هايش فراوان در نهج البلاغه آمده کسي که پيامبر در يک مرحله 1000 باب علم به من ياد داد که از هر باب 1000 باب گشوده مي‌شد من بودم به حارث حمدان فرمودند به تو بشارت بدهم که در چهار جا من را مي‌بيني و مي‌شناسي عِند المَمات ، وَعِند الصّراط ، وِعِندَ الحَوض ، وَعِند المُقاسِمة يکي موقع جان دادن يکي کنار حوض کوثر سوم کنار پل صراط يکي هم کنار مقاسمه از اميرمومنان پرسيدند مقاسمه يعني چه؟ حضرت اشاره کردند به آن حديثي که باز فراوان آمده خدا رحمت کند علامه اميني رضوان الله عليه ده‌ها مصدر براي اين حديث از منابع اهل سنت عامه و خاصه نقل کردند که اميرالمومنين قسيم الجنة و النار هستند بهشت و جهنم را اميرمومنان تقسيم مي‌کنند اين شعر معروف را عزيزان لابد زياد شنيدند عليٌّ حُبُّهُ جُنّه قَسيمُ النّارِ والجَنَّه وَصيُّ المُصطَفي حَقّاً اِمامُ الاِنس ِوَالجِنَّه فرمودند عند المقاسمه يعني من تقسيم مي‌کنم کنار آتش به دشمنان آن‌هايي که دشمن‌اند به آتش مي‌گويند اين دشمن است اين ولي ما نيست آن کسي که دوست ما است مي‌گويم او را رها کن جديث مفصل است براي حارث خيلي جالب بود وقتي شنيد اين مقامات را از اميرمومنان سلام الله عليه بلند شد داشت مي‌رفت عبارت اين است عبايش به زمين کشيده مي‌شد گفت خب ديگر اين چيزهايي که من شنيدم از شما که چهار جا شما به فرياد ما مي‌رسيد ديگر آماده‌ي مرگ‌ام مرگ به سراغ من بيايد يا من به سراغ مرگ بروم برايم مهم نيست اين حديث به قدري زيبا بوده که عزيزان شايد شنيده باشند سيد هميري آن شاعر معروف مخلص اهل بيت عليهم السلام که واقعا چوبه‌ي دار بر دوش داشت اين حديث اميرمومنان را به شعر در آورده، هر کس بميرد من را مي‌بيند مومن يا کافر البته ديدن اميرمومنان براي مومنين رحمت است و براي کفار و منافقين عذاب است در شعرهاي فارسي هم اين حديث فراوان آمده‌اي که گفتي مولي علي جان فداي کلامت کاش روي هزار مرتبه ديدني بود رويت به هر ترتيب خيلي خوشحال شد حارث از اين روايت باز داستان‌هاي زيادي دارد يک روز تقريبا قبل از ظهر يک وقتي شايد در آن گرما ساعت مناسبي نبود رفت خدمت اميرمومنان سلام الله عليه حضرت فرمود که حارث اين ساعت به چه مناسبتي آمدي گفت، از بس من شما را دوست دارم يک مرتبه دلتنگ شدم آمدم خدمت شما حضرت فرمود من را دوست داري؟ خواستند اقرار بگيرند در اين رابطه‌ي دوستانه من را دوست داري؟ گفت به خدا قسم من شما را دوست دارم فرمود به تو بگويم محبت من سه جا به درد‌ات مي‌خورد يک جايي که جان به گلو است حضرت اشاره کردند جان به گلو که مي‌رسد آن جا من را مي‌بيني محبت من به درد تو مي‌خورد آن جايي که کنار حوض من هستم و دشمنان را از کنار حوض کوثر دور مي‌کنم از حوض کوثر مي‌نوشانم سوم هنگام عبور از پل صراط که لقاء الحمد دست من است در خدمت رسول الله آن جا من را مي‌بيني موارد فراواني حارث حمداني از ارادتمندان اميرمومنان است ولو مي‌خواهم نامه را بخوانم اما به هر ترتيب چون در آستانه‌ي غدير و در خود دهه‌ي ولايت هستيم يادمان باشد که تقاضا کنم از بينندگان عزيز که قصه غدير را ديروز هم حاج آقاي فرحزاد مفصل فرمودند ساده نگيريم و بخش مهم‌اش انتقال معارف ديني است من همين جا به کساني که دست‌شان مي‌رسد مجلسي برگزار بکنند کتابي را منتشر بکنند به هر ترتيب معارف را منتقل بکنند همين جا عرض مي‌کنم واقعا اگر کوتاهي کنيم مسئوليم يک داستاني است يک کسي به يکي از علماي بزرگ شيعه گفته بود که شما براي چه روز عاشورا دسته‌ي عزاداري راه مي‌اندازيد کوچه بازار خيابان مي‌آييد نياز به اين چيز‌ها نيست سيد الشهدا به شهادت رسيده در مسجد حسينيه بنشينيد همان جا عزاداري کنيد الم و کتل و سر و صدا نياز نيست خيلي جواب قشنگي داد گفت به خاطر اين که ما در داستان غدير اين کار را نکرديم در داستان غدير الم کتل سر و صدا و خيابان و کوچه بازار نيامديم شما کم کم داستان غدير را از خاصيت انداختيد کسي نمي‌تواند منکر داستان غدير شود اما گفتيد اين که اين آيه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» (مائده/67) بعد از آن اين که پيامبر فرمود من کنت مولا فهذا علي مولا اين را يک جوري معنا کرديد که نتيجه‌اي پيامبر مي‌خواست درک نشد چون ما در غدير فرياد نزديم شما با غدير اين طوري معامله کرديد اگر در عاشورا هم فرياد نمي‌زديم سر و صدا نمي‌کرديم به مرور زمان مي‌گفتيد شما مطمئن‌ايد امام حسين شهيد شده شايد يک حادثه‌اي بوده يک تصادفي بوده يک درگيري شخصي قبيله‌اي بوده واقعا شيعه در قصه‌ي عاشورا تمام قد ايستاد سنگ تمام گذاشت نتيجه‌اش اين است که عاشورا جاودانه شد من مي‌خواهم بگويم راجع به غدير هم کوتاهي نکنيم ما حرف براي گفتن راجع به داستان غدير فراوان داريم بحث ما اين نيست مي‌خواهيم نامه‌ي امير مومنان را بخوانيم من فقط در حقيقت يک گوشه‌اي اشاره مي‌کنم چون اين آيه را تلاوت کرديم «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» اين تفسيري که همراه من است تفسير درالمنصور است مال ملا جلال الدين سيوطي است اين مهم‌ترين تفسير حديثي در اهل سنت است يعني شما هر کجا برويد محال است يک عالم اهل سنت در خانه‌اش در کتابخانه‌اش اين تفسير را نداشته باشد مهم‌ترين تفسير حديثي است تقريبا 600 سال از اين تفسير مي‌گذرد ملا جلال الدين سيوطي اين آيه‌ي 68 سوره‌ي مبارکه‌ي مائده همين آيه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» ‌عين روايت اين است از عبدالله بن مسعود مي‌گويد عبدالله بن مسعود مي‌فرموده که كُنّا نَقرَأُ عَلي عَهد رَسُول الله ‌ما زمان پيامبر وقتي مي‌خواستيم اين آيه را بخوانيم بعد از نزول اين آيه براي اين که پيام اين آيه يادمان نرود داستان اين آيه يادمان نرود اين طور مي‌خوانديم مي‌خوانديم ‌يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ اِنَّ عَلياً مَولى المُؤمِنين بعد ادامه‌اش را مي‌خوانديم ‌فان لم تفعل ما بلغت رسلته نه اين که آيه عوض شده باشد نه براي اين که يادمان نرود داستان چه بوده تفسير درالمنصور عرض کردم تفسير حديثي از اين مهم‌تر ندارند وقتي مي‌رسيديم به اين آيه مي‌خوانديم تفسيرش را چه را پيامبر مامور به ابلاغ بود اِنَّ عَلياً مَولى المُؤمِنين بعد ادامه‌ي آيه را مي‌خوانديم ما حرف در داستان غدير داريم يک وقتي هم اشاره کرديم اصلا گذشته از همه‌ي مباحث قرآني و حديثي اين مثال را من هر کجا گفتم خيلي مخصوصا جوان‌ها مي‌پسندند مي‌گويند مثال قشنگ و روشن و به روزي است که يادمان هم نمي‌رود يک پيامبري که جزئي‌ترين نه تنها واجبات نه تنها محرمات حتي مستحبات و مکروهات را هم بيان کرده مي‌دانيد در روايات ما فراوان است مثلا به عنوان مثال ناخن هايمان را چه روزي بگيريم خوب است؟ ناخن اين دست‌مان را چه روزي ناخن آن دست را يکي را پنج شنبه بگيريم يکي را جمعه من گاهي مثال زدم اين مثال را پيامبر خدا هزار و چهارصد سال پيش راجع به مدل مثال گفته مسواک مي‌زنيد به عرض دندان‌ها مسواک بزنيد به طول نزنيد چقدر الآن تبليغ مي‌کنند که طولي مسواک نزنيد آيا مي‌شود يک پيامبري مدل مسواک را براي جامعه‌ي اسلامي بيان بکند اما مدل اداره‌ي حکومت را بعد از خودش براي جامعه‌ي اسلامي مسکوت بگذارد؟ اصلا کاري به تفسير درالمنصور نداريم کاري به آيات سوره‌ي مائده نداريم اين همه روايات 11 جلد الغدير علامه را مي‌گذاريم کنار آيا مي‌شود من بپذيرم که پيامبر بگويد ناخن‌ات را چه روز بگير پنج شنبه کدام را بگير جمعه کدام را بگير آداب تمام جزئيات مدل مسواک را بيان بکند اما مدل اداره‌ي حکومت بعد از خودش را سکوت بکند و اين همه حوداث بعد از رحلت پيامبر پيش بيايد به هر ترتيب من تقاضا مي‌کنم اين يادمان نرود همان طور که ما در داستان عاشورا محکم سنگ تمام گذاشتيم عاشورا جاودانه مانده هر چه اين جا کوتاه بياييم ضرر مي‌کنيم حرف منطقي است حرف قرآن است حديث است در کمال متانت اين يک مطلب من اجازه بدهيد يک داستان ديگر را به مناسبت حارث حمداني بگويم مدت‌ها بود دنبال بهانه‌اي مي‌گشتم اين داستان را بگويم اين داستان حارث حمداني که بحث او پيش آمد فکر کردم که ديگر از اين فرصت بهتر نباشد حتما براي بينندگان هم جالب است فکر نمي‌کنم با اين مطلبي که عرض مي‌کنم شايد نشنيده باشند اين کتاب کتاب فتوح است الفتوح مال علامه علي محمد احمد بن اعصم است ابن اعصم معروف به فتوح ابن اعصم است تأليف کتاب تقريبا 1200 سال پيش است وفاتش 314 است. در مورد تاريخ است. هشت جلد است ابن اعصم از علماي اهل سنت است که اين کتاب هم بسيار کتاب معتبر و قديمي هم است هزار و دويست سال پيش از حارث حمداني يک داستاني نقل مي‌کند داستان اين است که اميرمومنان سلام الله عليه وقتي مي‌رفتند به طرف جنگ صفين در مسير رفتن‌شان رسيدند به سرزمين کربلا به ابن عباس فرمودند که در جلد دوم صفحه‌ي 571 وقتي رسيدند به سرزمين کربلا به ابن عباس فرمودند اين محل را مي‌شناسي؟ گفت نه من نمي‌شناسم فرمودند اگر مي‌شناختي آن طوري که من مي‌شناسم از اين جا عبور نمي‌کردي مگر اين که همان اشک و ناله‌اي که من دارم تو هم داشتي حضرت گريه کردند خيلي تعبير عجيبي است اشک بر محاسن حضرت جاري است از محاسن گريه‌ي شديد که از محاسن اشک حضرت بر سينه‌ي حضرت لباس حضرت جاري شد بعد ايستادند به نماز مقداري نماز خواندند و استراحت کردند از خواب که بيدار شدند فرمودند به ابن عباس که من خوابي ديدم و آن خواب اين بود که اين را من عرض کردم مناسبت‌اش حارث حمداني است به محرم هم نزديکيم ولي اين را در اين فرصت يادمان باشد که ما به اين آساني همه چيز را به دست نياورديم بنابراين براي حفظ‌اش بيشتر تلاش کنيم حضرت فرمود که من نهر خون را ديدم که حسين‌ام در اين نهر خون غرق است و فرياد هل من معين دارد فرياد کمک دارد اما کسي کمک‌شان نمي‌کند و اين بقعه در آسمان‌ها به نام کربلا معروف است نه فقط در زمين از اين سرزمين گروهي محشور مي‌شوند که بي حساب وارد بهشت مي‌شوند ابن عباس مي‌گويد وقتي ما برگشتيم از جنگ صفين يک روز حارث حمداني خدمت اميرمومنان سلام الله عليه رسيد حضرت فرمودند که مي‌داني من ديشب چقدر ناراحت بودم چقدر نگران بودم؟ گفتم چرا؟ به خاطر اين جنگ‌هايي که پيش آمد جنگ با قاسطين مارقين ناکثين فرمودند نه جهت‌اش اين نيست جهت‌ام آن خوابي است که ديدم خواب را براي حارث حمداني تعريف کردند حارث حمداني روي ارادتي که به حضرت داشت گفت ان شاء الله خير است اين طوري که شما مي‌فرماييد حسين‌ام در يک نهر خون غوطه ور بود و صدا مي‌زد ان شاء الله اين طور نيست به هر ترتيب روي ادبي که داشت اين را گفت حضرت فرمود نه اين قطعا انجام مي‌شود و حبيب‌ام رسول الله اين خبر را به من داده اين هم جالب است که در تاريخي که 1200 سال پيش اين عالم نوشته از زبان حارث حمداني اين داستان را مفصل تعريف کرده حالا کمي مقدمه طولاني شد ولي اميدوارم که مفيد باشد و خسته کننده نباشد پس حارث حمداني يک آدم معمولي نيست شخصيتي است که حضرت نامه را به ايشان نوشتند در اين نامه حضرت در حقيقت بخواهيم شماره کنيم سي تذکر و سي موعظه‌ي اخلاقي را به حارث حمداني داده ما بارها گفتيم هدف ما از خواندن اين نامه‌ها اين نيست که تمام نامه را بخوانيم قطعا اگر ما بخواهيم تمام نهج البلاغه را بخوانيم زمان مفصلي را مي‌طلبد اما همين قدر که بارها گفتيم با نهج البلاغه آشتي کرده باشيم با اميرمومنان سلام الله عليه آشتي کرده باشيم بگوييم ما اشتباه کرديم تا به حال از شما فاصله گرفتيم مي‌خواهيم اين فاصله را کم کنيم خدا رحمت کند شهيد آيت الله مطهري در مقدمه‌ي سيري در نهج البلاغه يک جمله‌اي دارند فرمودند آدم همسايه‌اي دارد ساليان سال او را مي‌بيند سلام عليک مي‌کند هر روز با او اما نمي‌داند او کيست يک عالم بزرگي يک پزشک حاذقي است نمي‌داند يک روزي مي‌نشيند با او مجالست مي‌کند مي‌گويد‌اي بابا اين درياي علم و فضيلت بوده و ما غافل بوديم ايشان مي‌گويد نهج البلاغه همين است در خانه‌هاي ما است اما واقعا ما دوريم کدام يک از ما يک دور ترجمه‌ي نهج البلاغه را حداقل خوانده‌ايم به هر حال ما مي‌خواهيم آشتي با نهج البلاغه بکنيم هر نامه‌اي شروع مي‌کنيم عزيزان خودشان بخوانند.

شريعتي: پيام‌هاي مفصل داشتيم گفتند نامه‌هايي که مي‌خوانيد ما خودمان مراجعه مي‌کنيم و نامه را مفصل مي‌خوانيم.

حاج آقا حسيني: الحمدلله سي تذکر است سه چهار تا را امروز مي‌رسيم بگوييم دوستان خودشان مراجعه کنند تذکر اول حضرت راجع به قرآن سفارش کردند به ريسمان قرآن تمسک داشته باشيد چطور ما با قرآن انس بگيريم؟ سه مطلب را اميرمومنان راجع به قرآن به ما سفارش کردند اول اين که از قرآن نصيحت بخواه طلب نصيحت و اندرز بخواه قرآن براي نصيحت آماده است تمام قرآن بخش عمده‌اي از قرآن موعظه است نصيحت است اگر ما قرآن را مي‌خوانيم فقط اين نباشد که مروري داشته باشيم و سريع بگذريم دوم اين که آن چه قرآن حلال کرده حلال بدانيم آن چه قرآن حرام کرده حرام بدانيم اگر من يک داستاني معروف است مي‌گويند کسي از دنيا رفته بود بعضي شهرها رسم است بعد از مرگ مي‌نشينند بالاي سر ميت سر قبرش قرآن مي‌خوانند بعضي شهر‌ها سه شب من وقتي در مشهد يادم است سه شب مي‌نشينند کسي قرآن مي‌خواند مي‌گويند کسي از دنيا رفته بود بالاي سر قبرش قرآن مي‌خواندند اين بيچاره را در عالم رويا ديدند به بازماندگانش گفته بود اول خدمتي که به من مي‌کنيد اين قاري را از سر قبر من برداريد چون هر چه اين آيات را مي‌خواند که من به آن عمل نکردم من را بيشتر عذاب مي‌کنند او دارد بالا آيه‌ي صلوه و نماز را مي‌خواند مي‌گويد اين آيه را شنيده بودي آيه‌ي حجاب را مي‌خواند هر چه آيات را مي‌خواند بيشتر من را عذاب مي‌کنند سوم اين که داستان‌هاي قرآن آن چه در قرآن آمده آن داستان‌ها را تصديق کن مي‌دانيد يک بحثي که کمتر مجال بوده اشاره کنيم به برکت کلام اميرمومنان اشاره مي‌کنم اين است که واقعا يکي از کارهايي که حتما ما بايد انجام بدهيم قرآن يک بخشي‌اش قصه‌هاي قرآن است قصه‌هاي قرآن خود قرآن در سوره‌ي مبارکه‌ي يوسف دارد «لَقَدْ کَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ» (يوسف/111) قرآن که کتاب تاريخ نيست اگر کتاب تاريخ بود تکرار در آن نبود در کتاب تاريخ که از بازار مي‌خريد امکان دارد يک قصه را اول بگويد در آخر بگويد مي‌گويند تکراري است حتما نکته‌اي در قرآن است قرآن کتاب آموزش است حتما کتاب‌هاي خوبي که حتما داشته باشيم خودمان جوان‌ها نوجوان‌ها بايد دم دست باشد انس بگيريم همين سفارش اميرالمومنان قصه‌هاي قرآني است من در گذشته زياد ديده بودم يک قصه‌هاي قرآن از آيت الله مکارم شيرازي اين را اگر عزيزان بيننده تهيه بکنند ببينند اولا مولف‌اش کسي است مثل آيت الله مکارم شيرازي که در قصه‌هاي قرآني آن تبحر لازم را دارند چون بعضي از قصه‌هاي قرآن هستند که خرافات اسرائيلياتي هم است نه اين يکي از کتاب‌هاي دم دستي که بايد دائما بخوانيم يک بار قصه‌هاي قرآن حداقل يک بار از اول تا آخر بخوانيم بسيار کتاب جامعي است اين را اگر معرفي کنيد.

شريعتي: بله قصه‌هاي قرآن نوشته حضرت آيت الله مکارم شيرازي ان شاء الله خداوند حفظ‌شان بکند حاج آقاي حسيني تدوين کردند.

حاج آقا حسيني: ما مي‌خواستيم شما آن را نگوييد.

شريعتي: من خوانده‌ام کتاب بسيار خوبي است با قلم روان از برکات و پندهاي آن بهره مند شوند.

حاج آقا حسيني: من مي‌خواهم بيش از اين‌ها مردم را و الا تا الآن حدود ده بار چاپ شده به زبان‌هاي مختلف ترجمه شده به عربي به اردو ولي من حرفم اين است اگر اميرمومنان اين را فرموده يکي از کارهاي ما بايد اين باشد يکي انس با قرآن باشد قصه‌هاي قرآني باشد انس با نهج البلاغه اميرمومنان باشد دستور دوم را من بگويم حضرت مي‌فرمايد يادت باشد دنيا اول و آخرش يکي است از گذشته‌ي دنيا براي آينده‌ي دنيا عبرت بگير بسياري از مشکلات ما الآن در زندگي اين است که ما فکر نمي‌کنيم که ما يک روزي خواهيم رفت اميرمومنان در نهج البلاغه مي‌فرمايد كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ ما حتي به تشييع جنازه‌ي ديگران مي‌رويم فکر مي‌کنيم مرگ براي آنهاست هيچ وقت به خودمان نمي‌گيريم در نهج البلاغه است کسي داشت در تشييع جنازه مي‌خنديد اميرالمومنين ناراحت شدند چون در روايت است پيامبر خدا وقتي به تشييع جنازه مي‌رفتند يک هاله‌اي از اندوه غم و غصه‌اي پيامبر را مي‌گرفت فراوان حديث نفس مي‌کردند الآن مي‌رويم تشيع جنازه‌هاي ما قبر و قبور ما اين قدر گل و گل باران به شادي گاهي اشبه چراغ و چلچراغ درست مي‌کنند اين قدر اين چيزها است که تاسف و تاثر و عبرت در آن کمتر است اميرمومنان به کسي که مي‌خنديد در تشيع فرمود فکر مي‌کني اين جنازه‌اي که مي‌برند دوباره از قبر بيرون مي‌آيد دوباره مي‌آيد؟ حضرت مي‌فرمايد اگر پدران ما رفتند اگر عزيزان ما رفتند ما هم خواهيم رفت همه‌ي دنيا در حال تغيير است اولا دنيا جاويد نيست اين طور نيست بر همه يک نعمتي ثابت بماند امروز يک نعمتي فردا يک نعمتي سوره‌ي مبارکه‌ي يس «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» (يس/68) اگر عمر طولاني به هر کسي بدهيم نکس بر وزن عکس واژگونه مي‌شود يعني‌اي بني آدمي که يک روزي وزنه‌هاي سي صد کيلو چهارصد کيلويي بلند مي‌کرده خدا رحمت کند آِيت الله عظمي گلپايگاني مي‌فرمودند خدمت مرحوم آيت الله حائري بوديم از پله‌هاي طبقه‌ي اول مدرسه‌ي فيضيه مي‌رفتيم طبقه‌ي بالا اين را جوان‌ها مخصوصا يادشان باشد در نصيحت اميرالمومنين است اين قدرت و زور بازو هميشه نيست اگر هست الحمدلله ولي يادمان باشد هميشه نيست مرحوم آيت الله عظمي فرمودند وقتي خدمت موسس حوزه آيت الله حائري مي‌رفتيم از پله‌هاي اول مدرسه فيضيه مي‌رفتيم طبقه دوم ايشان در پله‌ها توقفي مي‌کردند گفتم چرا تند تند تشريف نمي‌آوريد بالا؟ مي‌فرمودند اين پله‌ها را نگاه بکنيد بعضي‌ها زدگي ساييدگي پيدا کرده من صبر مي‌کنم بگردم ببينم کدام قسمت اين رديف پله ساييدگي‌اش بيشتر است پايم را آن جا بگذارم که يک کمي فاصله‌ي بين دو پله کمتر شود يعني همين آدمي که امروز شکر خدا دارد قله‌ها را فتح مي‌کند يادش باشد يک روز به جايي مي‌رسد که بايد بگردد در بين دو پله کدام پله ساييدگيش بيشتر است فاصله کمتر است آن جا پا بگذارد حضرت مي‌فرمايد يادت باشد نعمت‌هاي دنيا متغير است زائل مي‌شود هميشه جاودانه نيست امروزي که فرصت است استفاده کن تا که دستت مي‌رسد کاري بکن .

شريعتي: پيش از آن که از تو نيايد هيچ کار.

حاج آقا حسيني: بسيار ممنون خيلي نکات خوبي داشت نامه‌ي 69 ان شاء الله دوستان خودشان مراجعه بکنند ان شاء الله همه‌مان در اين ايام که دهه‌ي ولايت است و امروز هم نامگذاري شده به نام ولايت بصيرت و دشمن ستيزي ان شاء الله متنعم نعمت ولايت باشيم صفحه‌ي 227 قرار امروز دوستان خوب سمت خداست آيا 46‌ام تا 53‌ام سوره‌ي مبارکه‌ي هود در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود و چقدر خوب است که ثواب تلاوت اين آيات را هديه بکنيم به روح بلند و با عظمت و آسماني اميرالمومنين علي عليه السلام برمي‌گرديم همراه‌تان هستيم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ?46? قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ?47? قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِّنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ?48? تِلْكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ?49? وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّـهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ ?50? يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلَا تَعْقِلُونَ ?51? وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ ?52? قَالُوا يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ?53?

ترجمه:

خدا فرمود: اي نوح! به يقين او از خاندان تو نيست، او [داراي] کرداري ناشايسته است، پس چيزي را که به آن علم نداري از من مخواه، همانا من تو را اندرز مي دهم که مبادا از ناآگاهان باشي. (??) نوح گفت: پروردگارا! من از اينکه چيزي را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه مي برم و اگر مرا نيامرزي و بر من رحم نکني از زيانکاران خواهم بود. (??) گفته شد: اي نوح! با سلام و برکاتي از سوي ما بر تو و امت هايي که با تواند [از کشتي] فرود آي و امت هايي [از نسل همراهانت به وجود مي آيند] که به زودي آنان را [از نعمت هاي خود] برخوردار مي کنيم، سپس آنان را از سوي ما [به سبب کفران نعمت] عذابي دردناک خواهد رسيد. (??) اينها از خبرهاي غيبي است که آن را به تو وحي مي کنيم، نه تو آنها را پيش از اين مي دانستي و نه قوم تو؛ پس [در ابلاغ پيام ما با بهره گرفتن از اين خبرها] شکيبايي ورز؛ يقيناً فرجام [نيک] براي پرهيزکاران است. (??) و به سوي قوم عاد، برادرشان هود را [فرستاديم] گفت: اي قوم من! خدا را بپرستيد که شما را جز او هيچ معبودي نيست، شما [که شريکاني براي خدا قرار داده ايد] جز مردمي دروغ پرداز نيستيد. (??) اي قوم من! از شما [در برابر ابلاغ رسالتم] هيچ پاداشي نمي خواهم، پاداشم فقط بر عهده کسي است که مرا آفريده؛ آيا نمي انديشيد؟ (??) اي قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، آن گاه به سوي او بازگرديد، [تا] براي شما باران فراوان و پي در پي فرستد و نيرويي بر نيرويتان بيفزايد، و مجرمانه روي [از حق] برمگردانيد. (??) گفتند: اي هود! دليل روشني [که پسند خاطر ما باشد] براي ما نياوردي، و ما به گفته تو رهاکننده معبودهاي خود نيستيم، و ما به تو ايماننمي آوريم. (??)


اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: تلاوت اين آيات را با صداي دلنشين جناب آقاي فروغي عزيز شنيديم خيلي خوشحاليم که همراه شما هستيم در کنار شما هستيم ان شاء الله زندگي‌مان منور به نام اميرالمومنين عليه السلام باشد اشاره‌ي قرآني را حاج آقا بفرمايند

حاج آقا حسيني: بله همان طور که شما اشاره فرموديد خيلي تلاوت زيبا و دلنشيني بود اين آيه‌اي که تلاوت شد «وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا» نمي‌دانم واقعا ما باور داريم به اين آيات يا نه اگر باور داريم اين صريح است تفسير نمي‌خواهد البته علامه طباطبائي بيان بسيار زيبايي در اين زمينه دارند مجال نيست من اشاره کنم ولي همين ترجمه‌اش پيام را مي‌رساند پيامبران به مردم مي‌گفتند اين جا از زبان حضرت هود است جاي ديگر از زبان حضرت نوح است چند جاي قرآن است وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا توبه کنيد برگرديد ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ توبه کنيد استغفار کنيد يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا خدا باران رحمت‌اش را براي شما نازل کند الآن بگوييم اين حرف‌ها را شايد بعضي‌ها بگويند چه ربطي است بين گناه ما و رحمت الهي اين آيه‌ي قرآن است هيچ بحث ندارد عرض کردم بحث مفصلي علامه طباطبايي خيلي زيبا اين رابطه را بيان کردند عالم عالم بي حساب و کتاب نيست ما انسان‌ها براي بازيچه خدا نيافريده ما يک گوشه‌اي از عالم تکوين هستيم اين‌ها همه به هم ارتباط دارد توبه کنيد برگرديد تا باران رحمت بر شما نازل شود اين روزها خيلي دعاي باران رحمت خوانده مي‌شود که خيلي بيش از اين‌ها بايد دعا خوانده شود نماز باران بايد خوانده شود يکي از بزرگان چند روز پيش مطلبي را در سايت‌ها خبر از ايشان آمد از علماي بزرگوار بيست سي سال است امام جمعه بودند نماينده‌ي مجلس خبرگان هستند فرمودند من يک حرفي در خبرگان گفتم آن جا نپذيرفتند از من اين جا به مردم مي‌گويم ببينم مردم از من مي‌پذيرند يا نه فرمودند اگر من بگويم تا وقتي که اين بداخلاقي‌هايي که بين جناح‌ها است امروز اصلاح طلب و اصول گرا است ظلمي که به مردم مي‌شود عين تعبير ايشان است از علاقه مندان به نظام و اسلام و انقلاب و رهبري است اين ظلمي که به اسم بانکداري بدون ربا دارد به مردم مي‌شود همين گناهاني که در جامعه همه جا بالاخره هر کس ايشان فرمودند آيا اگر من بگويم اين گناهان باعث خشکسالي است شما اين حرف من را نمي‌پذيريد؟ مي‌گوييد تو در گمراهي هستي؟ واقعا اين طور شده اگر ما بگوييم چه مي‌گويند حرف قرآن است يا معاذ الله «بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) هستيم که هيچ وگرنه دوستان ترجمه کنند چند جاي قرآن آمده من توبه کنم جامعه توبه کند حاکم مسئول مدير هر کسي هر کجا کاري دستش است هر کسي هر کجا که است «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ» ‌برگرديد به سوي خدا «يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا» باران رحمت الهي نازل خواهد شد

شريعتي: بسيار خوب من نامه را خواندم خيلي دردناک بود اين نامه. کمتر از دو دقيقه وقت داريم.

حاج آقا حسيني: من يک بخشي از اين کلام را مي‌خوانم خيلي کلام زيبايي است شبيه اين هم فراوان داريم اِتَّقوا مِن مَواضِعِ التُّهَم کاري نکنيد در معرض تعمت خودتان را قرار ندهيد آبروي خودت را هدف تير مردم قرار نده تهمت زدن حرام است بحثي نيست در آن اما ما هم يک کاري نکنيم زمينه‌اي ايجاد نکنيم که مردم به ما تعمت بزنند يک داستاني من با اين داستان در اين باقيمانده عرض کنم در تفاسير و مصادر قديمي است صفيه يکي از همسران پيامبر است مي‌گويد پيامبر خدا معتکف بودند در مسجد من شب آخر وقت رفتم سراغ پيامبر در مسجد با پيامبر کاري داشتم وقتي رفتم در مسجد در بازگشت پيامبر با من آمدند تا خانه در کوچه ديروقت پيامبر با يک خانم دارد عبور مي‌کند دو نفر از اصحاب پيامبر از آن طرف کوچه رد مي‌شدند پيامبر صدايشان زد فرمودند بياييد اين خانم من است همسرم است داريم با هم مي‌رويم گفتند يا رسول الله معاذ الله مگر ما حرفي زديم ما که فکر بدي نکرديم شما پيامبر هستيد فرمودند نه اِنَّ الشَّيْطَانَ يَجْرِيْ مِنَ الاِنْسَانِ مَجْرَي الدَّمِ خون چطور تمام وجود انسان رفت و آمد دارد شيطان به اين شکل گاهي در انسان نفوذ مي‌کند خواستم بگويم يک وقت سوء ظن نداشته باشيد دير وقت در اعتکاف همسر پيامبر رفته مسجد پيامبر با او آمده در کوچه به طرف صحابي خودش تذکر مي‌دهد که اين همسرم است ما کاري نکنيم آبروي خودت را هدفت تير ديگران قرار نده.

شريعتي: بسيار خوب خيلي ممنون اين هم بخشي از سيره‌ي تربيتي امام علي عليه السلام وقت‌مان تمام شد فردا ان شاء الله با حضور حاج آقا ماندگاري خدمت شما خواهيم رسيد حاج آقا دعا بکنند همه‌ي ما آمين بگوييم.

حاج آقا حسيني: از خدا مي‌خواهيم جدا به حق اميرمومنان سلام الله عليه ما را ببخشد و بيامرزد و ما را شايسته‌ي نزول باران رحمت خودش قرار بدهد.

شريعتي: الهي آمين خيلي ممنون بهترين‌ها را مثل هميشه براي همه‌ي شما آرزو مي‌کنم باز هم دعا مي‌کنم که زندگي‌مان منور به نور اميرالمومنين باشد. والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.ش