اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-07-01-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي بررسي حکمت 27 نهج البلاغه

حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي

بررسي حکمت 27 نهج البلاغه

93/07/01


بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


سراپا اگر زرد و پژمرده‌ايم * * * ولي دل به پاييز نسپرده‌ايم

چو گلدان خالي لب پنجره * * * پر از خاطرات ترک خورده ايم

اگر داغ دل بود ما ديده‌ايم * * * اگر خون دل بود ما خورده ايم

اگر دل دليل است آورده‌ايم * * * اگر داغ شرط است ما برده ايم

اگر دشنه‌ي دشمنان گردنيم * * * اگر خنجر دوستان برده ايم

گواهي بخواهيد اينک گواه * * * همين زخم‌هايي که نشمرده ايم

دلي سربلند و سري سر به زير * * * از اين دست عمري به سر برده ايم


شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي هم وطنان خوب‌مان خانم‌ها و آقايان خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ايام هفته‌ي دفاع مقدس را گرامي مي‌داريم و ياد و خاطره‌ي همه‌ي شهداي هشت سال دفاع مقدس را و اداي احترام مي‌کنم از طرف خودم و از طرف همه‌ي دست اندرکاران برنامه‌ي سمت خدا به خانواده‌هاي معظم شهدا و همين طور اول مهر آغاز سال تحصيلي را به همه‌ي دانش آموزان و معلمان و مربيان تبريک و شادباش مي‌گويم ان‌شاء‌الله در سايه‌ي ايمان و تقوا و علم مهر پر باري را آغاز بکنند. حاج آقاي حسيني سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.

حاج آقا حسيني: سلام عليکم و رحمة الله عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه‌ي بينندگان خوب برنامه من هم گرامي مي‌دارم ياد دوران دفاع مقدس و هفته‌ي دفاع مقدس را ان‌شاء‌الله بحث ما هم به همين مناسبت است و تقديم خواهيم کرد در ضمن فردا شب هم شب شهادت امام جواد سلام الله عليه است پاره‌ي تن آقا علي بن موسي الرضا سلام الله عليهما ايام شهادت حضرت را هم تسليت عرض مي‌کنم ان‌شاء‌الله عزيزان ارادتمندان به خاندان اهل بيت فردا شب در مجالس و محافل اداي احترام خواهند کرد.

شريعتي: ان‌شاء‌الله خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم خيلي‌ها منتظر‌اند و مترصد اين فرصت که از سفره‌ي ناب نهج البلاغه و کلمات بسيار بلند و پر مضمون بهره مند شوند در خدمت شما هستيم.

حاج آقا حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم در دو بخش مطالبي را از نهج البلاغه تقديم مي‌کنم يکي کلمات حضرت در مورد جهاد و شهادت و دوم ويژگي‌هاي مجاهدين. در بخش اول مي‌دانيد در نهج البلاغه فراوان فراوان اميرمومنان از عظمت جهاد و از عظمت مقام شهادت سخن گفته‌اند به عنوان نمونه من سه خطبه را مي‌خوانم يکي در خطبه‌ي 27 خطبه‌ي بسيار طولاني هم است فَإِنَّ اَلْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَلْجَنَّةِ فَتَحَهُ اَللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ جهاد دري است از درهاي بهشت که خداوند براي اوليا خاص خودش اين در را باز کرده پيداست که هر کسي توفيق جهاد را پيدا نخواهد کرد خطبه مفصل است فقط يک جمله ديگر از پايان اين خطبه مي‌خوانم حضرت گلايه داشتند از مردم دوران و زمان خودشان که کوتاهي مي‌کردند در همراهي با اميرمومنان اين خطبه روزهاي آخر عمر حضرت بوده يک هفته قبل از شهادت‌شان فرمودند شما کاري کرديد آن قدر من را تنها گذاشتيد که عده اي گفتند إِنَّ اِبْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَكِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ علي شجاع است ولي فنون نظامي را نمي‌داند فرمودند من فنون نظامي را نمي‌دانم؟ من به بيست سالگي نرسيده بودم پا در عرصه‌ي ميدان نبرد با دشمن گذاشتم الآن که از شصت گذشته‌ام حضرت در شصت و سه سالگي به شهادت رسيدند يعني کسي که حدود چهل سال در ميدان‌هاي نبرد بوده من فنون نظامي را نمي‌دانم يا شما من را تنها مي‌گذاريد. ياري نکردند حضرت را و تنها گذاشتند امير مومنان سلام الله عليه را اين يک جمله. جمله‌ي دوم در خطبه‌هاي نهج البلاغه خطبه‌ي 123 است عزيزان اگر ملاحظه بفرمايند إِنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ گرامي‌ترين مرگ شهادت است بهترين مرگ شهادت است وَ الَّذِي نَفْسُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ قسم به آن خدايي که جان علي در اختيار اوست هزار ضربه شمشير براي من آسان‌تر است از مرگ در بستر شيخ صدوق رضوان الله عليه يک مطلبي را در کتاب‌اش دارد وقتي اميرمومنان به شهادت رسيدند شماره کردند آثار جراحت‌هايي که بر بدن حضرت باقي مانده بود در طول دوران مبارزاتي‌شان از سر تا قدم بيش از هزار زخم شمشير با نيزه و تير بر بدن اميرمومنان سلام الله عليه فرمود هزار ضربه‌ي شمشير براي من آسان‌تر است از مردن در بستر پايان حضرت امير هم شهادت بود. جمله‌ي سوم خطبه‌ي 156 دوستان شايد اين مطلب را شنيده باشند حضرت بعد از جنگ احد گلايه کردند به محضر رسول خدا که من به شهادت نرسيدم از اين که به شهادت نرسيدند. جمله اين است که قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ به پيامبر خدا عرضه داشتم که شما در روز احد فرموديد که من هم به شهادت خواهم رسيد اما خبري نشد از شهادت رسول خدا فرمودند وقتي شهادت به سراغ تو بيايد صبر تو چگونه است من جواب دادم که آن جا جاي صبر نيست جاي بشارت و سپاسگزاري پروردگار است از اين نمونه فراوان داريم اميرمومنان سلام الله مرد ميدان نبرد بود مرد ميدان مبارزه بود پايان زندگي حضرت با شهادت بود هزار زخم شمشير و نيزه بر بدن حضرت در طول مخصوصا ده سال در مدينه که در برابر مشرکين قريب هشتاد نود جنگ بر مسلمان‌ها تحميل کرده بودند حضور اميرمومنان در همه‌ي نبرد‌ها سرنوشت ساز بود. يک جمله اي هم قبلا اشاره کرديم من نمي‌دانم شايد از اين جمله زيباتر نداشته باشيم در قصه‌ي شهادت شخصي در حضور پيامبر خدا يک دعايي کرد گفت خدايا من نمي‌گويم چه به من بده خيلي قشنگ است اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا  تَسئُل خدايا بهتر حاجتي که خلق اول و آخر خواستند و تو به آن‌ها دادي آن بهترين حاجت را براي من برآورده کن خيلي خوب است آدم واگذار کن به خدا من چه مي‌دانم عاقبت به خيري خوب است شهادت خوب است هر چه که بهتر است پيامبر خدا فرمودند اگر دعايت مستجاب شود خون تو در راه خدا بر زمين مي‌رسد يعني اگر کسي اين طور حاجت از خدا بخواهد خدايا بهترين حاجتي که خلق اول و آخر در طول تاريخ بشريت از تو خواستند و تو اجابت کردي آن شهادت است ما جدا مديون شهدا هستيم خيلي بايد گرامي بداريم مخصوصا هفته‌ي دفاع مقدس براي تکرار همين هاست که ببينيم چه کرديم در برابر ايشان. من تازگي‌ها در گلزار شهداي قم نگاه مي‌کردم بينندگان عزيز هم هر کجا که هستند يک نگاهي بکنند تاريخ ولادت و شهادت شهدا را قهرا سن‌شان را مي‌نويسند من چند قطعه را ديدم در گلزار شهداي قم غالب اين شهدا سن را نوشته بود 14 سال 15 سال 16 سال 17 سال آن قطعه اي که من ديدم بخش زيادي بود غالب شهدا در اين سنين به شهادت رسيدند مواظب باشيم خداي نکرده مديون شهدا نباشيم اين بخش اول سخن من جايگاه جهاد و شهادت در نهج البلاغه را که خيلي مفصل است کلام اميرالمومنين خيلي مختصر گفتم. مطلب دوم اين است که ويژگي‌هاي شهدا چه بود ويژگي‌هاي رزمنده‌ها چه بود که خداوند ياري‌شان کرد پيروز‌شان کرد باز سر سفره‌ي نهج البلاغه اميرمومنان سلام الله عليه سه ويژگي مجاهدان در رکاب رسول الله که در حقيقت همه‌ي مجاهدين اين ويژگي‌ها را دارند و الا اگر نباشد مجاهد في سبيل الله معنا نمي‌شود يکي در خطبه‌ي 56 است عزيزاني که در محضر نهج البلاغه هستند ببينند حضرت مي‌فرمايد وَ لَقَدْ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ويژگي اول صداقت رزمندگان است اين‌ها صادقانه عمل کردند ما با پيامبر بوديم  نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا گاهي دو صف لشکر اسلام و لشکر کفر که در برابر هم قرار مي‌گرفتند يک برادر اين طرف بود يک برادر آن طرف بود يک پسر عمو اين طرف بود يک پسر عمو طرف دشمن بود مثلا حمزه‌ي سيدالشهدا سلام الله عليه پسر عمويش شيبه در برابر‌اش بود خود رسول خدا ابولهب عموي پيامبر در برابر حضرت بود در مکه يا فراوان در تاريخ زياد شنيده‌ايم حضرت گفت ما مي‌جنگيديم مَا يَزِيدُنَا ذَلِكَ إِلَّا إِيمَاناً وَ تَسْلِيماً  ايمان‌مان بيشتر مي‌شد براي خدا مي‌جنگيديم هر کسي که بود. قدم ما در اين مسيري که برداشته مي‌شديم ثابت قدم‌تر مي‌شديم در مسير تا مي‌رسد به اين جا حضرت مي‌فرمايد گاهي ما پيروز مي‌شديم گاهي دشمن. اين طور هم نبود هميشه پيروزي از ما باشد نه گاهي ما گاهي دشمن ولي در نتيجه خدا ما را پيروز کرد. چرا خدا ما را پيروز کرد؟ شاهد من اين جمله است خيلي زيباست اين جمله بايد تابلو شود در همه‌ي خانه‌هاي ما از آن فرازهاي عالي است به هر ترتيب درجات نورانيت نهج البلاغه متفاوت است اين يکي از آن کلماتي است که در اوج نورانيت است فَلَمّا رَأَى اللهُ صِدقَنا اَنزَلَ بِعَدُوِّنَا الکَبتَ وَ اَنزَلَ عَلَينَا النَّصر خدا وقتي صداقت را در ما ديد صدق و صداقت ما را ديد بر دشمن ما ذلت و شکست را نازل کرد و بر ما پيروزي را نازل کرد.

شريعتي: صداقت را در ما ديد يعني چه؟

حاج آقا حسيني: يعني ما در جانبازي‌مان در فداکاري‌مان در کلام‌مان در همه چيز صداقت داشتيم فقط براي خدا قدم برمي‌داشتيم خدا ديد اين صداقت را. در دفاع مقدس هم همين طور بود جوان‌هاي ما رزمنده‌هاي ما واقعا صادقانه هر چه مي‌گفتند اگر قدم برمي‌داشتند اگر در ميدان جهاد با هم مسابقه مي‌دادند خداوند صداقت‌شان را ديده است. حضرت گلايه مي‌کنند از شهادت بعد از خودشان و مي‌فرمايند ما اين طور نمي‌جنگيديم ما صادقانه رفتيم همه چيز را در راه خدا تقديم کرديم اين طور که شما الآن آمديد به ميدان اگر اين طور مي‌خواستيم بياييم هيچ چيز نمي‌ماند ستوني براي دين باقي نمي‌ماند درختي سبز نمي‌شد از ايمان. مي‌خواهم از اين‌ها نتيجه گيري بکنم اين ويژگي اول است دو ويژگي ديگر رو هم بگويم عرض کردم به نظر من اين دوران اين هفته هفته اي است که ما يک مروري بکنيم چه شد آن‌ها پيروز شدند آيا آن ويژگي‌ها را امروز ما در زندگي فردي‌مان اجتماعي‌مان در مسائل فرهنگي‌مان داريم؟ الآن جنگ نداريم با دشمن در مسائل فرهنگي اجتماعي يا نه؟ اين صداقت را در اين مسائل داريم يا نه؟ در خطبه‌ي 120 حضرت تعريف مي‌کنند از ياران خودشان کساني که در رکاب پيامبر مي‌جنگيدند فرمودند آن‌ها کساني بودند که وقتي تشويق‌شان مي‌کردند براي جهاد با ميل و اشتياق مي‌رفتند دنبال جهاد غلاف شمشير را ديگر دور مي‌انداختند تا مي‌رسد به اين جا که اگر کسي از رزمندگان زنده برمي‌گشت بازگشت زنده برايش بشارتي نبود اگر کسي از ياران‌اش به شهادت مي‌رسيد شهادت‌اش را تسليت نمي‌گفتند اين قدر که مشتاق بودند يعني آن چنان صادقانه به ميدان نبرد رفته بودند که اگر کسي از ميدان وظيفه‌اش را انجام مي‌داد و برمي‌گشت و زنده برمي‌گشت بشارتي برايش نبود آن‌هايي که به شهادت مي‌رسيدند تسليت مي‌گفتند در شهادت‌ها پايان اين خطبه حضرت مي‌فرمايند اين‌ها برادران من بودند سزاوار است که ما تشنه‌ي ديدار آن‌ها باشيم الآن غصه بخوريم که چرا آن‌ها را نداريم پس ويژگي اول اخلاص ويژگي دوم که باز در همين خطبه آمده است ارتباط‌شان با خدا بود اين‌ها با خدا ارتباط داشتند حضرت وقتي مي‌خواهد توصيف کند مجاهدين و رزمندگان را مي‌فرمايد از بس گريه مي‌کردند چشم‌شان ناراحت شده بود از بس روزه گرفته بودند شکم هايشان لاغر شده بود از بس دعا خوانده بودند لب هايشان خشک شده بود از بس شب زنده داري داشتند رنگ چهره‌شان تغيير کرده بود زرد شده بود دقيقا اگر بخواهيم اين‌ها را توصيف بکنيم قابل تطبيق است با رزمندگان ما که در ميدان‌هاي نبرد هميشه داشتند اين دو ويژگي پس ويژگي اول صداقت است ويژگي دوم ارتباط با پروردگار است ويژگي سوم در خطبه‌ي 97 نهج البلاغه است حضرت باز گلايه مي‌کنند مي‌فرمايند من اصحاب رسول الله را ديدم آن‌هايي که در رکاب او مي‌جنگيدند ديدم شما هيچ کدام شبيه آن‌ها نيستيد شما را شبيه آن‌ها نمي‌بينم آن‌ها به دنيا هيچ تعلقي نداشتند نمي‌خواهيم بگوييم کسي دنيا نداشته باشد بارها گفتيم زهد معنايش نداشتن دنيا نيست دل بسته به دنيا نبودند اسير دنيا نبودند من شما را شبيه آن‌ها نمي‌بينم. من که رزمندگان را ديده بودم ولي وقتي به شما نگاه مي‌کنم هيچ کدام از شما را شبيه آن‌ها نمي‌بينم اين سه ويژگي پس صداقت رزمندگان دوم ارتباط‌شان با خدا و سوم زهد شان. زندگي زاهدانه داشتند تعلقات مادي نداشتند رزمنده‌ي ما وقتي مي‌رفت ميدان نبرد اين که اميرمومنان در نهج البلاغه دارد چشم ببند از دنيا چشم ببند.

شريعتي: اگر تعلق باشد که صداقت و اخلاص نيست.

حاج آقا حسيني: بله پيدا نمي‌شود. اين مقدار کافي نيست از رزمندگان و شهدا در دفاع مقدس حرف اصلي‌ام در قسمت دوم است واقعا اين که امروز مي‌گويند نسل دوم نسل سوم الآن ما بيست و چند سال با دوران دفاع مقدس فاصله گرفتيم قريب بيش از سي سال با آغاز دوران دفاع مقدس فاصله گرفتيم واقعا نسل دوم و سوم ما در جريان اين مسائل هست؟ و امروز جامعه‌ي ما اين سه ويژگي را ويژگي‌هاي ديگر بماند زمان کم است اين سه ويژگي در جامعه‌ي امروزي ما است يا نه صداقت اين يک سنت الهي است «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» (فاطر/43) سنت الهي تغيير نمي‌کند براي همه است خدا چون صداقت را در رزمندگان ما ديد اميرمومنان مي‌فرمايد أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ خدا صداقت را در ما ديد ياريمان کرد دشمن ما را ذليل و نابود کرد امروز ما ميدان نبرد جنگ و جهاد نداريم اما در مسائل ديگر در مسائل فرهنگي مان.

شريعتي: شايد داريم عرصه‌هاي جهاد متفاوت است جهاد‌هايي که مثل جهاد دفاع مقدس نباشد ولي عرصه‌هاي مختلف جهاد است.

حاج آقا حسيني: جهاد فرهنگي جهاد اقتصادي جهاد علمي در اين‌ها اگر سه ويژگي را داشتيم يعني اگر صادقانه وارد شديم اگر بندگي خدا در زندگي‌مان بود اگر اعراض از ماديات در زندگي‌مان بود همان پيروزي مي‌ايد هر مقداري که اين‌ها کم شود از دست مي‌رود من امروز صبح در برنامه‌ي پيک بامدادي گوش کردم يک گزارشي مي‌دادند از يک خانواده اي از يک مادري که هجده تا از محارم‌اش به شهادت رسيدند فرزندان‌اش برادر زاده هايش خواهر زاده هايش با خانواده اين خانم مصاحبه مي‌کردند گفتند هجده شهيد شما حرفي گلايه اي نگراني امروز نداريد؟ گفتند چرا نگرانيم که شهداي ما هست اگر دوستان شک دارند تقاضا کنند پيک بامدادي فردا دوباره پخش کند گفتند نگران اين چيز هستيم هجده شهيد ما و همه‌ي شهدا براي دين به شهادت رسيدند عين عبادت‌شان اين بود که امروز مي‌بينيم مسائل ديني مثالي که اين خانواده‌ي شهيد زد حجاب عفاف در زندگي در جامعه کم رنگ شده کي دشمن ذليل مي‌شود؟ کي خدا ما را ياري مي‌کند؟ صداقت داشته باشيم. امروز صداقت در زندگي ما است؟ واقعا بايد جواب آن شهدا را بدهيم جواب آن سنگ قبرهايي که آدم نگاه مي‌کند شانزده سال هفده سال بيست سال جواب آن خانواده اي که مادرش مي‌گويد هجده نفر از محارم‌اش به شهادت رسيده جواب بايد بدهد فرد فرد ما چه جواب مي‌دهيم جامعه چه جواب مي‌دهد مسئولين چه جواب مي‌دهند هر کسي در حوزه‌ي خودش کسي هم گردن ديگري نيندازد حتما بينندگان عزيز يادشان است شايد اين روزها به مناسبت هفته‌ي دفاع مقدس دوباره پخش بکنند يک آزاده اي در زمان جنگ مصاحبه کردند ايشان اسير بود در دست صدامي‌ها يک خبرنگار زن خارجي آمد مصاحبه کند هندي بود خبرنگار در زندان عراق بدون حجاب بود اين آزاده‌ي سرافراز فکر مي‌کنم يک جوان شانزده هفده ساله بود گفت من مصاحبه نمي‌کنم گفت اي زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است. بابا تو چه کار داري با خبرنگار خارجي؟ اسير دست دشمن هستي گفت مصاحبه نمي‌کنم مگر مجبورم؟ آن‌ها صادقانه رفتند صادقانه جنگيدند صادقانه به شهادت رسيدند صادقانه دوران اسارت را تحمل کردند امروز ما صادقانه در مسائل فرهنگي‌مان وارد شديم؟ اين خبري که چند شب پيش در رسانه‌ي ملي پخش کردند آدم مي‌ترسد اين‌ها را گاهي نقل مي‌کند خودش اشاعه‌ي گناه باشد در نمايشگاه بين المللي برنامه‌ي 20:30 نشان مي‌داد براي جذب مشتري بيشتر از زنان بد حجاب البته بي حجاب خيلي بهتر از اين بد حجاب است که صد قلم آرايش که اصلا آن خبرنگار مي‌گفت ما نمي‌توانيم نشان بدهيم فيلمي گرفته بود اما تار کرده بود در نمايشگاه بين المللي که ديگر بازار نيست اين که زير حکومت است دولتي است آن در زندان مي‌گفت اي زن به تو از فاطمه اين گونه خطاب است اسير دست صدام بود اين هجده شهيد داده مي‌گويد من فقط نگراني‌ام همين است اين‌ها که مراکز دولتي است زير نظر دولت‌اند دولت از خودش مي‌تواند شروع بکند ما در مسائل فرهنگي واقعا راست مي‌گوييم و رضايت خدا مد نظر ما است؟ يا مي‌گوييم ببينيم مردم و فضاي جامعه چه است؟ دنيا از ما چه انتظار دارد؟ يا نه من يک کتابي قبلا ديده بودم اين روزها دوباره مراجعه کردم کتاب پرواز تا بي نهايت زندگي نامه‌ي شهيد بابايي است اين ايام اين‌ها مهم است کافي نيست اين قدر بگوييم بايد از خودمان حساب رسي کنيم کتاب شهيد بابايي ده بيست بار چاپ شده ايشان رفته در آمريکا دو سال دوره‌ي خلباني بخواند عنوان‌اش اين است خلبان شدن ما با عنايت خداوند بود بخواهم داستان را از رو بخوانم مفصل است اجمال داستان اين است مي‌گويد رفتم دوره‌ي خلباني در آمريکا دو سال قرار بود به ما ديپلم بدهند ندادند امضا نکردند رفتم اتاق آن ژنرال آمريکايي که او بايد امضا مي‌کرد تا رفتم نشستم ديدم پرونده‌ي من روي ميز است اين آقا را صدا زدند از اتاق رفت بيرون من منتظر شدم نيامد ديدم وقت نماز است اي خدا نماز بخوانم يا نه اول وقت. اتاق ژنرال آمريکايي در پادگان نظامي در آمريکا بعد از دو سال آموزش خلباني. خيلي خطر دارد. گفتم مي‌خوانم ما با خدا معامله مي‌کنيم يک روزنامه پيدا کردم ايستادم آن جا به نماز وسط نماز ژنرال برگشت نماز را برگشتيم بخوانيم گفتم مي‌خوانيم نماز را. همان صداقت را نماز را خوانديم بعد از نماز گفت چه کار مي‌کردي؟ گفتم چه شده؟ گفت درباره‌ي تو گزارش‌هايي مي‌کنيد يک کارهاي عجيب غريبي مي‌کند با خودش حرف مي‌زند گوشه گير است گفتم نه من يک برنامه‌ي ديني دارم يک وعده‌هايي است ما بايد با خدا حرف بزنيم الآن وقت‌اش است او از صداقت من که راست گفتم امضا کرد تبريک گفت با من دست داد گفت امضا کردم اين طور عبادت کردند بندگي کردند به ميدان رفتند اتفاقا جالب است نزديک ماه ذي الحجه و عيد قربان هستيم روز عيد قربان سال 66 ايشان به شهادت رسيد روز عيد قربان آخرين جمله اي هم که در مکالمات‌اش بوده لبيک اللهم لبيک بوده اين طور به شهادت رسيدند من مي‌گويم أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ که اميرالمومنان مي‌فرمايد خدا ما را ياري کرد. کي ما را ياري مي‌کند کي دشمن را نابود مي‌کند وقتي صدق ما را ببيند اگر بخواهيم بازي در بياوريم کلاه سر خودمان بگذاريم باري به هر جهت آقا ببينيم چه مي‌شود چطور مي‌شود امروز مردم چه مي‌خواهند حالا مهم نيست سخت نگيريد آن دوران يک چيز ديگري بود با اين بهانه‌ها آن ياري پيش نمي‌ايد من پنج شش ماه پيش واقعا خدا مي‌داند هنوز بعد از گذشت پنج شش ماه يادم مي‌ايد خدا را شاهد مي‌گيريم تحت تاثير قرار مي‌گيرم اين قصه اي که براي برنامه‌ي سمت خدا پيش آمد من مشهد بودم برنامه را آن روز نبودم برنامه‌ي حاج آقا فرحزاد را نديدم مشهد مشرف شده بودم خدا مي‌داند در صحن امام رضا عليه السلام تا وارد شدم يک خانمي جلوي من را گرفت گفت چه شده سمت خدا؟ گفتم مسئله اي نيست حل مي‌شود مشکلي نيست گفت نه اين جمله‌اش است گفت حل مي‌شود يعني چه؟ من مادر چهار شهيد‌ام من چهار فرزند‌ام را دادم براي اين که معارف دين و دين در جامعه‌ي ما حاکم شود سال 52 پنج سال به پيروزي انقلاب مانده نمازش را هم آمريکا خوانده راست گفته در دين داري‌شان صادق بودند اين‌ها هم در تقديم فرزندان‌شان صادق بودند راست گفتند رفتند به ميدان نبرد اين يک صداقت مثال‌هاي زيادي موارد زيادي است روابط فردي‌مان روابط اجتماعي‌مان مسائل فرهنگي‌مان هر کسي باز هم عرض مي‌کنم نرويم سراغ ديگري مچ ديگري را بگيريم هر کسي خودش را محاسبه کند واقعا ما مديون اين شهدا نيستيم؟ مي‌توانيم جواب بدهيم يک مرتبه رفتيم گلزار شهدا که سن اين‌ها را ببينيم. اگر کاري مي‌کنيم پاسخ‌اش را داشته باشيم يک نمونه از صداقت اين‌ها را مي‌گويم. در مسائل اقتصادي مان. من بارها گفتم موثر‌ترين وسيله براي جذب مردم به نظام و انقلاب به ارزش‌هاي ديني مخصوصا جوان‌ها به نظر من اين حرف‌ها خوب است مباحث خوب است برنامه‌هاي رسانه اي خوب است همه جاي خودش اما به نظر من موثرترين وسيله اين است که ببينند آن‌ها براي عدالت خواهي رفتند. امروز ببينند عدالت را عدالت عملي را در جامعه ببينند فساد نبينند رشوه نبينند تبعيض نبينند براي نظام اسلامي اين همه تاکيدي که شده باز هم مي‌بينيم. سياه نمايي بد است قطعا بد است خيلي ظلم است ولي کتمان ظلم‌اش کمتر از آن نيست شما هفته اي نگوييد بگوييد ماهي هست که در رسانه‌ها در خبر‌ها در سايت‌ها نگويند آقا يک فساد اقتصادي در بانک‌ها در ورزش در فلان مسئله‌ي هر کسي هر کجا يک گوشه و کناري هست و مي‌بيند. آن‌ها صادقانه رفتند امروز اگر صادقانه برويم همه مسئول‌اش همين طور مردم همين طور آن کسي که يک ميز کوچک دست‌اش است و آن کسي که بالاترين منصب دست‌اش است اگر خدا ديد ما راست مي‌گوييم خدا ما را پيروز مي‌کند خدا با کسي تعارف ندارد  «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/11) اين آيه‌ي قرآن است «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء» (اسراء/20) همه را ياري مي‌کنيم اين سنت الهي است من گاهي يک مثالي زدم ولو اين‌ها مثال‌هاي تلخي است ولي بارها عرض کردم کتمان‌اش فايده اي ندارد يک مثال خيلي ساده بزنم خدا مي‌خواهد صدق ما را ببيند امروز جنگ نيست امروز مسائل اقتصادي فرهنگي و روابط خودمان است گاهي به دوستان گفتم در مسائل اقتصادي و ثبت نام يارانه‌ها ما راست گفتيم؟ خدا صدق ما را ديد؟ اين افرادي که ثبت نام کردند صادقانه ثبت نام کردند؟ همين مقدار کمي که ثبت نام نکردند آن آمارهايي که مي‌دهند در مسائل بهداشت. من يقين دارم الآن بيننده‌ها دست بردن به پيامک‌ها امروز آمار پيامک‌ها مي‌رود بالا. اين را من توضيح مي‌دهم اشتباه نشود قطعا اگر از مردم الآن سوال بکنيم آن‌ها مي‌گويند شما اگر از ما صداقت مي‌خواهيد بايد از مسئولين صداقت مي‌ديدم ما به آن‌ها اعتماد مي‌کرديم خيلي مي‌گفتيم ثبت نام نکنيد شما که مي‌دانيد نياز نداريد مي‌گفت من ثبت نام نکنم اين پول کجا مي‌رود؟ همان روزها پيامک‌هايي مي‌آمد خبرهايي مي‌ايد کاخ رياست جمهوري کجا فلان ساختمان تشريفات تجملات خب مردم مي‌بينند اين همه خرج بي خود مي‌شود اين را که نمي‌شود کتمان کرد اين واقعيتي است هر روز يک همايشي هر روز جايزه اي دويست سکه جايزه مي‌دهد آقا مي‌گويد من حساب کردم دويست سکه فقط به يک آقا جايزه بدهيد آن دويست سکه ما يک خانواده‌ي چهار نفره هستيم پول صد سال يارانه‌ي ما مي‌شود ما ماهي دويست هزار تومان مي‌خواهيم بگيريم سالي دو ميليون مي‌خواهيم بگيريم ده سال بيست ميليون صد سال‌اش مي‌شود يک پولي که شما در يک جا داديد. اگر ما مي‌خواهيم مردم صادق باشند ما بايد صادق باشيم هيچ کسي را ما خداي نکرده اصلا خدا نکند ما دنبال مچ گيري باشيم.

شريعتي: جامعه را مثل پازل ببينيم که واقعا مبناي همه‌ي اين‌ها صداقت باشد.

حاج آقا حسيني: بله اگر مردم صداقت داشته باشند ما نداشتيم اعتراف مي‌کنيم آن صداقتي که بايد داشته باشيم را نداشتيم لذا الآن ببينيد چقدر دارند راه‌هاي پر پيچ و خم مي‌روند که مي‌شود اين را يک جوري دست کرد چرا؟ چون اين‌ها آن صداقتي را بايد مي‌ديدند نديدند. اميرمومنان مي‌فرمايد خدا ما را ياري کرد دشمن را ذليل کرد چون در ما صداقت ديد اين صداقت در همه‌ي مسائل است اين بندگي در همه‌ي مسائل است اين اخلاص همه جا بايد خودش را نشان بدهد.

شريعتي: ان‌شاء‌الله و ان‌شاء‌الله ياري خداوند متعال شامل همه‌ي فرد فرد ما باشد ان‌شاء‌الله هم در گفتارمان صادق باشيم هم در رفتار. بسيار ممنون نکات خيلي خوبي را شنيديم به قرار روزانه مي‌رسيم امروز صفحه‌ي 213 مصحف شريف آيات 34‌ام تا 42‌ام سوره‌ي مبارکه‌ي يونس در سمت خدا تلاوت مي‌شود به برکت صلوات بر محمد و آل محمد

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّـهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ?34? قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّـهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّي إِلَّا أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ?35? وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ?36? وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ?37? أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ?38? بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ?39? وَمِنْهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لَّا يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ ?40? وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُم بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ ?41? وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُوا لَا يَعْقِلُونَ ?42?

ترجمه:

بگو: آيا از معبودهاي شما کسي هست که جهان آفرينش را ايجاد نمايد و سپس آن را [پس ازفاني شدن، به قيامت] بازگرداند؟ بگو: فقط خداست که جهان آفرينش را مي آفريند سپس آن را [پس از فنا] بازمي گرداند، پس چگونه [از حق] منصرفتان مي کنند؟ (??) بگو: آيا از معبودان شما کسي هست که به سوي حق هدايت کند؟ بگو: فقط خداست که به سوي حق هدايت مي کند؛ پس آيا کسي که به سوي حق هدايت مي کند، براي پيروي شدن شايسته تر است يا کسي که هدايت نمي يابد مگر آنکه هدايتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه [بدون بصيرت و دانش] داوري مي کنيد؟ (??) و بيشتر آنان [در عقايد و آرايشان] جز از گمان و ظن پيروي نمي کنند، يقيناً گمان و ظن به هيچوجه انسان را از حق بي نياز نمي کند، [و جاي معرفت و دانش را نمي گيرد] مسلماً خدا به آنچه انجام مي دهند، داناست. (??) و اين قرآن را نسزد که دروغي ساختگي از سوي غير خدا باشد، بلکه [با آيات محکم و استوارش] تصديق کننده کتاب هاي پيش از خود و شرح و توضيحي بر هر کتاب [آسماني] است، در آن هيچ ترديدي نيست که از سوي پروردگار جهانيان است. (??) ولي [اين سبک مغزان بي منطق، در عين روشن بودن حقيقت] مي گويند: [پيامبر] آن را به دروغ بافته است. بگو: پس اگر [در ادعاي خود] راستگو هستيد، سوره اي مانند آن بياوريد، و هر که را جز خدا مي توانيد [براي اين کار] به ياري خود دعوت کنيد. (??) آري، [عجولانه] حقيقتي را تکذيب کردند که به معارف و مفاهيمش احاطه نداشتند و هنوز تفسير عيني و تحقّق و ظهور آياتش [که در قيامت انجام مي گيرد] براي آنان نيامده است، کساني که پيش از آنان بودند [نيز آيات الهي و پيامبران را] اين گونه تکذيب کردند؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟ (??) و گروهي از مردم به قرآن ايمان مي آورند و گروهي ايمان نمي آورند؛ و پروردگارت به مفسدان، داناتر است. (??) و اگر تو را تکذيب کردند [تا آنجا که از ايمان آوردنشان نااميد شدي] بگو: عمل من براي من وعمل شما براي شماست، شما از آنچه من انجام مي دهم، بيزاريد، ومن از آنچه شما انجام مي دهيد، بيزارم. (??) و برخي از آنان به تو گوش مي دهند [ولي گويا نمي شنوند] آيا تو مي تواني کران را گرچه انديشه نمي کنند، بشنواني؟ (??)

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شريعتي: خيلي خوشحاليم که خدمت شما هستيم اشاره‌ي قرآني امروز را حاج آقاي حسيني بفرمايند

حاج آقا حسيني: آيه‌ي 38 که تلاوت شد قرآن مي‌فرمايد هر کسي قرآن را به عنوان معجزه‌ي پيامبر قبول ندارد، بسم الله يک سوره مثل قرآن بياوريد نکته‌ي جالبي که است اين است که اين سومين تخفيف قرآن است در سوره‌ي مبارکه‌ي اسراء آيه‌ي 88 خداوند فرمود «لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآَنِ» همه جمع شويد مثل اين قرآن در سوره‌ي مبارکه‌ي هود يک درجه تخفيف دارد، مثل اين قرآن نمي‌خواهد ده سوره بياوريد اين جا ديگر تخفيف سوم است گفت اگر قبول نداريد سوره که شامل کوچک‌ترين سوره‌ي قرآن هم مي‌شود مثل قرآن بياوريد ده سوره قرآن بياوريد نه يک سوره مثل قرآن.

شريعتي: خيلي ممنون بحث جهاد و شهادت شد و ويژگي‌هاي مجاهدان حاج آقاي حسيني فرمودند که بايد در رفتارمان در گفتارمان صادق باشيم که ان‌شاء‌الله يپروزي خداوند متعال شامل حال ما شود ما خدمت شما هستيم

حاج آقا حسيني: چون فرصت کم است و در آستانه‌ي شهادت امام جواد سلام الله عليه هستيم يک روايت از امام جواد عليه السلام است که مربوط به بحث ما است الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ‏ إِلَى‏ ثَلَاثِ‏ خِصَالٍ‏ ‌مومن سه ويژگي را نيازمند است يک  تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ  توفيق الهي خدا بايد اين توفيق را به ما بدهند  وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ يکي واعظ دروني وجدان بيدار سوم اگر کسي نصيحت کرد بپذيرد مومن اين سه تا را بايد داشته باشد کسي خير خواهي از نظر نصيحت حرفي زد نزنيم در دهان‌اش طرد‌اش نکنيم نگوييم تو از ما نيستي تو از دشمن مايي دشمن درست نکنيم بپذيريم اگر کسي نصيحت کرد وجدان بيدار داشته باشيم بين خود و خدا وجدان‌مان را قاضي قرار بدهيم يکي هم توفيق من الله من داستاني مي‌ديدم در حالات علاوه اميني خيلي دلم مي‌خواست توفيق من الله را معني کنم يعني چي توفيق؟ به نظر من اين داستان خوب معنا کرده و بخواهيم از خدا شهدا اين توفيق را پيدا کردند امير مومنان فرمود جهاد مال اولياء خاص است آن‌ها پيدا کردند همه‌ي هستي‌شان را براي خدا قرار دادند پشت سرشان را نگاه نکردند مادي نگرا نبودند امروز اگر ما مقايسه کنيم جامعه‌ي ما الآن اين طوري است الآن ما زهد نداريم دلبستگي اسير بودن آن چيزهايي که آن موقع بود الآن است؟ علامه اميني مشرف شدند حرم اميرمومنان سلام الله عليه به اميرمومنان يک جمله اي عرض مي‌کنند دانش آموزان دانشجوها طلبه‌ها فضلاي بزرگوار اين را بيشتر عنايت بکنند مسير زندگي آدم عوض مي‌شود علامه اميني مي‌روند حرم اميرمومنان و يک مطلبي را عرض مي‌کنند مي‌گويند ما يک عمر است در حوزه‌ايم مشغول درس گفتن و درس خواندن‌ايم ولي ظاهرا اين درس گفتن و درس خواندن ايشان را سيراب نمي‌کرده راضي نبوده مي‌ديده اين خلائي است که به وسيله‌ي ديگران پر مي‌شود مي‌رود مي‌گويد يا علي يک جوري دست ما را بند کن به يک کاري سال‌ها درس خوانده و درس گفته مي‌گويد آقا جان يک کاري دست ما بده عين جمله‌شان اين بوده آقا يک کاري دست ما بده از حرم اميرمومنان وقتي آمدم بيرون بعد از اين توسل به ذهن‌ام افتاد که بروم کتاب الغدير را بنويسم سال هاست در حوزه از حرم آمدم به اميرمومنان گفتم يک کاري دست ما بده آمدم بيرون به ذهن‌ام آمد الغدير بنويسم الغدير را ايشان خيلي مايه گذاشته بخواهيم صحبت کنيم مجال نمي‌شود ايشان در هند رفت مدتي در گرماي 50 درجه وقتي برگشتند گفتند آن جا خيلي گرم بوده پنجاه درجه چه مي‌کرديد؟ اين سوالي که اين جا شما از من پرسيده بوديد يک کسي آن جا از من پرسيد تازه يادم افتاد که اين جا هوا 50 درجه گرم است آن جا وقتي از من پرسيدند يادم افتاد آقا يک کاري دست ما بده کارش مي‌شود الغدير علامه اميني يازده جلد که بالاترين دفاع از حريم ولايت و امامت اميرمومنان را دارد اين يک مثال است امام جواد عليه السلام فرمود سه چيز را مومن احتياج دارد يکي توفيق يکي واعظ دروني وجدان بيدار و کسي نصيحت کرد بپذيريم اين توفيق من الله را ما از خدا بخواهيم دنبال کارهاي تکراري نباشيم گاهي کارهاي ما کارهاي تکراري است خلأ پر کن نيست سر خودمان را گرم کرديم دانشجو ببيند دانش آموز طلبه روحاني فاضل ببينند گاهي ما يک کاري انجام مي‌دهيم انجام ندهيم هم به هيچ جايي بر نمي‌خورد اما گاهي کارهايي است که از ويژگي‌هاي مجاهدين ما رزمندگان و شهداي ما اين بود که يک خلأ‌هايي را پر کردند امروز هم بحمدلله در ميدان‌هاي علمي دارند اين کار را مي‌کنند اما به عنوان يک دستور کلي توفيق من الله را حتما از خدا بخواهند

شريعتي: ان‌شاء‌الله به واسطه‌ي همين توفيق زندگي‌ها پربرکت باشد. فردا حاج آقا ماندگاري عزيز سوال‌هاي شما را پاسخ خواهند داد حاج آقاي حسيني دعا بکنند همه‌ي ما آمين بگوييم.

حاج آقا حسيني: جدا از خدا مي‌خواهيم که ان‌شاء‌الله ما مديون شهدا نباشيم رو سياه نباشيم رو سفيد باشيم در پيشگاه آن‌ها و ان‌شاء‌الله بتوانيم دين‌مان را ادا بکنيم. باز هم امروز را تبريک مي‌گويم به همه‌ي دانش آموزان و ملعمان و مربيان ان‌شاء‌الله سال پر برکتي را آغاز کرده باشند حسن ختام برنامه‌ي ما مناجات حضرت امير در مسجد کوفه است. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم.