-برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
- صبر در واقعه عاشورا
90-09-12
اين اشک ها به پاي شما آتشم زدند شکر خدا براي شما آتشم زدند من جبرئيل سوخته بالم نگاه کن معراج چشمهاي شما آتشم زدند، سر تا به پا خليل گلستان نشين شدم هر جا که در عزاي شما آتشم زدند از آن طرف مدينه و هيزم از اين طرف داغ کربلاي شما آتشم زدند، بردند روي نيزه دلم را و بعد از آن يک عمر در تبار شما آتشم زدند، گفتم کجاست خانه ي خورشيد شعله ور گفتند: بورياي شما آتشم زدند.
سوال – در مورد صبر در واقعه عاشورا توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – کربلا مظهر انواع صبر است. ايمان در صبر خلاصه مي شود. زيرا صبر بايد در تمام مظاهر زندگي ما خودش را نشان بدهد و کربلا نمايشگاه صبر بود. صبر بر مصيبت، طاعت، گناه و غصب بود. صبر بر غضب همان حلم است و صبر در مقابل دشمن همان شجاعت است. ما مي خواهيم واژه صبر در سخنان امام را جستجو مي کنيم. امام روز هشتم ذي الحجه از مکه بيرون آمدند که به آن يوم الترويه مي گويند. به يوم الترويه محمل ببستند جملگي در آن نشستند، همه قربانيان کعبه ي دل بروم خرگه زدند ازکعبه ي گِل، حرم را از حرم کردند بيرون همه سرگشته اند در دشت و هامون، کساني را که درعالم پناهند بيرون کردند از بيت خداوند. اما در روز هفتم خطبه اي خواند. امام فرمود: الحمد الله، ماشاء الله، لا قوة الابالله، مرگ بر انسان نوشته شده است. من مي دانم کجا مي روم. دارم يک عده گرگ هاي بيابان را کربلا مي بينم که مي خواهند من را قطعه قطعه کنند. رضاي خدا رضاي ماست و ما بر اين مصيبت ها صبر مي کنيم. و خدا پاداش ما را بي حساب مي دهد.هر کس حاضر است خون قلبش را تقديم بکند فردا صبح با ما حرکت کند. حجت الاسلام نير تبريزي پيام امام را در قالب شعر در آورده است. گفت اي گروه هر که ندارد هواي ما سر گيرد و برون رود از کربلا ي ما، اين عرصه نيست جلوه گر روبَه و گراز شيرافکن است باديه ي ابتلاي ما، تا دست و رو به خون نشست مي نيافت کس راه طواف در حرم کبريا، ما پروريم دشمن و به خون کشيم دوست کس را وقوف نيست چون و چراي ما، يزدان ذوالجلال به خلوت سراي عشق آراسته است بزم ضيافت براي ما، ما را هواي سلطنت ملک ديگر است کين عرصه نيست در خور فر هماي ما. امام فرمود: برگردد آنکه با هوس کشور آمده سرناور به افسر شاهي گداي ما، برگشت هر که طاقت تير و سنان نداشت چون شاه تشنه کاري به شمر و سنان نداشت. شروع سخنان امام با صبر است و پايان سخن هم با صبر است. در گودال قتلگاه تعبير امام باز صبر بر قضا است. در تاريخ طبري داريم که روز نهم محرم دو نفر از کوفه براي امام حسين (ع) خبري آوردند که اين کوفه همان کوفه اي نيست که هجده هزار نامه براي شما نوشت. آنها همه بر عليه شما بسيج شده اند. امام فرمود: ما وکالت کار خودمان را به خدا سپرده ايم. در قرآن داريم که به مسلمانان مي گفتند که همه عليه شما بسيج شده اند و ايمان آنها بيشتر مي شد. جمعي از اصحاب به شهادت رسيده بودند و عده ي کمي مانده بودند. امام براي آنها خطبه اي خواند تا در مقابل دشمن مقاومت کنند. امام فرمود: اي بزرگ زادگان صبر کنيد زيرا مرگ يک پل ارتباطي است که شما را از مشکلات دنيا عبور مي دهد. چه کسي ناراحت است که از زندان دنيا به قصر الهي و روضوان الهي مي رود ؟ بخاطر اين سخنان امام در روز عاشورا ياران با هم مسابقه مي دادند. در روايت داريم که در صبح عاشورا دو تا پسر عمو گريه مي کردند که چرا بيشتر از يک جان ندارند که در راه امام تقديم کنند. پس امام اصحابشان را به صبر دعوت مي کردند. امام اهل بيت را به صببر دعوت مي کردند. اما در عصر عاشورا که ديگر کسي نمانده بود به اهل بيت خودش گفت که صبر کنيد. به خدا سخن شما هرگز روي ذلت را نخواهيد ديد و دشم شما ذليلي خواهد شد. شما با صبر عظيم مي شويد. اهل بيت صبر کردند و عزت عالمي پيدا کردند. ابن حديد سني در شرح نهج البلاغه دارد که ما به تاريخ کاري نداريم، معلم آزادگي حسين است. مصيبت علي اکبر مصيبت سنگيني براي امام بود. امام خيلي زود اجازه داد که علي اکبر به ميدان برود. ولي اين اجازه براي پدر آسان نبود. گمان مدار که گفتم برو دل از تو بريدم نفس شمرده زدم همرهت پياده دويدم، نه تيغ شمر مرا مي کشد نه نيزه خولي زمانه کشت مرا لحظه اي که داغ تو ديدم، کنار کشته ي تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهائت خريدم (علامه اميني مي گويد که امام آنچه داشت در راه خدا داد و خدا آنچه دارد به امام حسين (ع) مي دهد). انسان در داغ عزيزان بعد از مدتي ديگر اشک نمي ريزد. مي گويند که اگر کسي نام امام حسين (ع) را در نزد امام صادق (ع) مي آورد، امام تا شب لبخند بر لبشان نمي آمد. علي اکبر شبيه پيامبر بود. عده اي از يَمَني ها به مدينه آمدند و گفتند که اي کاش زودتر مي آمديم که پيامبر را مي ديديم. مردم به آنها گفتند که اگر علي اکبر را ببينند مثل اين است که پيامبر را ديده ايد. صبح روز عاشورا امام حسين (ع) به ماذن گفت که امروز اذان نگو، بگذار علي اکبر اذان بگويد. امام در آخرين وداع به علي اکبر به فرمود: عزيزم صبر کن، روز به شب نمي رسد مگر اينکه از دست جدت سيراب بشوي. خوب است که ما از عاشوراي براي زندگي مان درس و الگو بگيريم. گرفتاري ها در زندگي پيش مي آيد.
سوال – سوره ي سبأ آيات 40 تا 48 را توضيح بفرماييد.
پاسخ – آيه46 پيام هاي فراواني دارد. اساس قيام همين انبياء و اولياء بر اساس همين دعوت است. مي فرمايد: من يک موعظه دارم و آن قيام براي خداست. اگر تنها يا چند نفر هم بوديد قيام کنيد و تفکر کنيد. تفکر ريشه ي هر انقلابي است. ريشه ي هر انقلابي بايد فکري باشد. در حادثه ي کربلا حر کمي تفکر کرد و تغيير کرد. از کجا به کجا رسيد. کسي که بايد نامش در زمره ي کساني که در تاريخ مورد لعن و نفرين قرار بگيرند باشند با کمي فکر کردن جزو کساني شد که در طول تاريخ همه ي اولياء خدا به او بگويند: بابي انتم و امي. گاهي انسان تنهاست ولي باز بايد قيام کند. محمد حنفيه از سر خير خواهي به امام حسين (ع) گفت: اگر شما نمي خواهيد با يزيد بيعت کنيد به يمن برويد. در آنجا شيعه و مسلمانان خوب زياد است و به شما پناه مي دهند. امام مي فرمايد: قسم به خدا اگر در همه ي عالم پناهگاهي نداشته باشم من با يزيد بيعت نمي کنم. امام خميني مي فرمودند: اگر در هيچ جاي عالم من را راه ندهند، من در درياها مي نشينم و صحبت خودم را مي کنم.
سوال – در مورد ادامه ي واژه ي صبر در سيره ي امام حسين (ع) توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – در تمام حرکت نوراني امام از هفتم ذي الحجه که خطبه خواندند و در هشتم ذي الحجه که حرکت کردند تا گودال قتلگاه، واژه ي صبر حضور دارد. خبر شهادت مسلم بن عقيل را در راه به امام حسين (ع) دادند. در راه عده ي زيادي به امام پيوسته بودند ولي وقتي شهادت مسلم و هاني را به امام دادند مردم فهميدند که مردمان کوفه پشتيبان امام نيستند. امام اتمام حجت کردند. امام فرمود: هرکس که حاضر است بر طعم نيزه ها و شمشيرها صبر کند، با ما بيايد. به تعبير فيض کاشاني در محجةالبيضا: صبر وقتي در برابر دشمن است همان صبر است و شجاعت تلقي مي شود. امام فرمود: هر کس اين شجاعت را دارد بماند. همه رفتند. برگشت هر کس طاقت تير وسنان نداشت. کساني که ماندند تا آخر ماندند و اينکه مي گويند: عده اي در شب عاشورا رفتند اينطور نيست. رفتني ها از همانجا رفتند و در شب عاشورا کسي نرفت و همه ماندند. پاداش اين صبر چه شد؟ در شب عاشورا وقتي همه ماندند، امام تصرفي ولايي در ديدگان اصحاب خودشان کردند و فرمود: سرهايتان را بالا بياوريد و جايگاه خودتان را در بهشت ببينيد. در روزعاشورا عابز فرد شجاعي بود و به ميدان آمد. لشکريان کوفه فرار کردند. او زره و کلاه خودش را برداشت و گفت: وقت آن آمد که من عريان شوم تن گذارم سراسر جان شوم. باز دشمنان جرات نکردند که به او نزديک شوند و از دور او را سنگ باران مي کردند. اصحاب معصوم نبودند ولي باور کرده بودند و چون جايگاه خودشان را در بهشت ديدند اين طور جانفشاني مي کردند.
امام حسين (ع) يکي از مظاهر صبري که در کربلا به ما ياد داد صبر در برابر خشم، حلم و بردباري بود. در کربلا به امام زخم زبان زيادي زدند ولي امام صبر کرد. امام دور خيمه خندقي کندند که بعد از عاشورا خطر حمله از پشت به خيمه ها نباشد. و آتشي هم در خندق ها روشن کرده بودند. فردي از لشکريان عمر سعد به امام گفت: قبل از اينکه در آتش آخرت بسوزي در اينجا براي خودت آتش روشن کرده اي. فرد ديگري گفت: به آب فراتنگاه کن مثل شکم مار موج مي زند ولي قطره اي از اين آب را به شما نخواهيم داد تا طعم مرگ را بچشيد. محمدبن اشعث جزو سپاهيان کوفه بود. در سخنراني امام فرمود: خدايا ما فرزندان پيامبر تو هستيم. اشعث فرياد زد: تو چه قوم و خويشي با پيامبر داري؟ در ظهر عاشورا امام براي نماز از لشکر دشمن فرصت خواستند. حبيب بن مظاهر براي گرفتن فرصت نماز نزد لشکر دشمن رفت. وقتي حبيب نزد آنها رفت، يکي از آنها فرياد زد: ياحسين، وقت نماز براي چه مي خواهي؟ نماز تو قبول نيست. وقتي شمر روي سينه ي امام حسين (ع) نشست و محاسن امام را در دست گرفت تا سر از بدن امام جدا کند، امام تبسمي کرد و فرمود: اَتَقتُلني. حتي امام مي خواست در لحظه ي آخر يک نفر را برگرداند.
سوال – در مورد شهادت حضرت علي اصغر توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ - امروز مردم ما براي علي اصغر خيلي اشک ريختند. سخت ترين مصيبت براي امام همين مصيبت بود. امام گفت: اين غنچه ام از سوز عطش افسرده من هم از داغ لبش لاله صفت مي سوزم، گرچه امروز در اين جنگ مرا هست شکست ولي اين طفل کند تا ابد پيروزم. خيلي از غير مسلمانها به حادثه ي عاشورا پرداختند و گفتند که اين جنگي بوده که خيلي ها کشته شده اند ولي وقتي به داستان حضرت علي اصغر رسيدند متوقف شدند. امام فرمود: قهرمان همه ي عشاق فداکار منم اين مدالي است که حق عطا کرده امروزم. در پيايان شعرداريم:هرمله جست زجا گفت که با تير اکنون اين مدالت به روي سينه ي تو مي دوزم، تير حلق پسر و سينه شرح دوخت بهم. مصيبت خيلي سنگين بود. فقط در اين مورد است که در کربلا به امام دلداري داده شد. پيک و وحي الهي آمد: اي حسين، علي اصغر را به ما واگذار، امام حسين (ع) نتوانست به طرف خيمه ها برگردد و مادرعلي اصغر هم از خيمه ها بيرون نيامد. يعني نه سيد الشهدا مي توانست به خيمه برود و نه رباب مي توانست از خيمه بيرون بيايد. نوشته اند: امام با قلاف شمشير قبر کوچکي آماده کردند، خون گلوي علي اصغر را به قنداقه ي او ماليدند و نماز خواندند ( بر طفل شش ماهه واجب نيست که نماز خوانده بشود ) بعضي ها مي گويند که نماز صبر بوده است. امام از نماز کمک خواست تا اين مصيبت را تحمل کند. بعضي ها مي گويند که اين نماز شکر بوده است. شايد نمازي بوده که اميرالمومنين بعد از بخاک سپردن حضرت فاطمه خواندند. به رباب خبر دادند که اگر الان نيايي ديگر علي اصغر را نخواهي ديد. مادر دويد و با افغان و زاري گفت که اي اصغر مگر مادر نداري؟