اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-06-10-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – جلوه‌هاي توحيدي واقعه‌ي عاشورا


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: جلوه‌هاي توحيدي واقعه‌ي عاشورا

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 10-06- 99

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

فراز منبر ني قرص ماه مي‌بينم *** خداي من نکند اشتباه مي‌بينم

بتاب يوسف من بوي گرگ مي‌شنوم *** بتاب راه دراز است و چاه مي‌بينم

نظاره مي‌کنم از راه دور سرها را *** جوان و پير و سفيد و سياه مي‌بينم

به آيه‌هاي کتاب غمت که مي‌نگرم *** تمام را به کدامين گناه مي‌بينم

به احترام سرت سر به مهر مي‌سايم *** و قتلگاه تو را قبله‌گاه مي‌بينم

«صلي الله عليک يا أباعبدالله و سلامٌ علي قلب زينب الصبور» سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان خوب و نازنين، انشاءالله هرچه از امام حسين(ع) مي‌خواهيد و آرزو داريد زير اين خيمه، خداوند به تک تک شما عنايت کند. حاج آقاي فرحزاد هستيم، سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز عرض سلام دارم. ايام شهادت سرور شهيدان و همه شهداي کربلا را تسليت مي‌گويم. انشاءالله خداي متعال عزاداري‌ها را قبول کند. من زابل بودم و استان سيستان و بلوچستان هم به خوبي با رعايت مسائل بهداشتي مجالس را برگزار کردند. حق اهل‌بيت را کسي نمي‌تواند ادا کند، انشاءالله مجالس را تعطيل نکنيم. خيلي‌ها مجالس را در فضاي باز برگزار کردند و بسيار باشکوه بود. نظمي که با رعايت فاصله گذاري‌ها برقرار شد در عزاداري ها بسيار زيبا و خاص بود. انشاءالله خداوند توفيق بدهد ارتباط ما با اهل‌بيت قطع نشود.

شريعتي: انشاءالله، از جلوه‌هاي توحيدي واقعه عاشورا خواهيم شنيد.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. «السلام عليک يا أباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»

بحث صحيفه سجاديه و معرفت النفس، خيلي مورد استقبال قرار گرفت، انشاءالله از هفته آينده ادامه خواهيم داد. از امروز بعضي جنبه‌هاي مهم عاشورا و کربلا را خواهم گفت. جريان آقا أباعبدالله يک جريان بي نظير در عالم است. فرمايش يکي از مراجع بزرگوار است که اگر همه بزرگان و علما جمع شوند شايد سر سوزني از عظمت دستگاه امام حسين را بتوانند بيان و درک کنند. گستره‌ي معنويت و فضاي نوراني آقا أباعبدالله و حرکت و قيامشان گسترده و فوق العاده است مگر امام معصوم بتواند درک کند و الا ما مثل يک قطره که در کنار اقيانوس بي کران باشد، شايد يک جلوه مختصري باشد، مثل اينکه بهره ما از خورشيد يک سوسوي نوري است که به ما مي‌رسد. لذا اظهار عجز و ناتواني مي‌کنيم که عظمت دستگاه امام حسين را نمي‌توانيم درک کنيم. شهيد مطهري در بعضي گفتارها اشاره کردند که ابعاد جريان کربلا و عاشورا ابعاد مختلفي است و به بعضي تا حدودي پرداخته شده و به جنبه‌هاي معنوي و عرفاني آن کم پرداخته شده است. آيت الله بهجت به مجلس روضه اهل‌بيت علاقه فوق العاده‌اي داشتند، فرمودند: آنچه در مقاتل و تاريخ نقل شده يا شعرا گفتند از مظلوميت و مصيبتي که به اهل‌بيت شده شايد کمتر به ما رسيده و بيشتر نرسيده، اينکه اهل‌بيت در امتحان و ابتلاء صبر فوق العاده داشتند و دشمن يک دشمني بود که هرچه از رذالت و پستي‌اش بگوييم کم گفتيم. بغض و کينه‌هايي که از اميرالمؤمنين و پيغمبر داشتند در کربلا پياده کردند. مظلوميت اهل‌بيت خيلي فوق العاده تر از اين و ظلم ظالمان بيشتر از اين بوده است. همينطور که امام حسين و اهل‌بيتش در شدت عطش و تشنگي بودند، بيش از اين عطش و تشنگي، تشنه نجات خلق بودند. بيش از اين تشنه عشق به خدا بودند. پشت پا زدن به دنيا و منصب‌هاي دنيا بودند. همانطور که جنبه‌هاي سياسي و تاريخي و امثال اين را بيان کرديم، مقصد و هدف آقا أباعبدالله چه بود؟

شريعتي: مرحوم دولابي فرموده بودند: در کربلا هم قحط آب بود و هم قحط محبت.

حاج آقاي فرحزاد: قحط محبت مهمتر است. اگر کسي يک ذره بوي محبت را مي‌چشيد، تشنگي حضرت علي اصغر را نمي‌توانست تاب بياورد. لذا قحط فهم و محبت بود. شناختن امام حسين و هدف حضرت و اينکه حضرت دنبال چه بود، خيلي مهم است. خوب است شعرا و مداحين اينها را بيشتر بيان کنند. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: روز عاشورا روز تجلي توحيد و جلوه‌هاي الهي و معرفت و خداشناسي و ظهور توحيد و ظهور خدا بود. آقا أباعبدالله مقصدش خدا بود، محبوب و معبودشان خدا بود. «رضا الله رضانا اهل‌ البيت» أباعبدالله مي‌فرمود: مقصد من رضايت و خشنودي اوست. ما در روايات داريم اول اسلام است. يعني شهادتين را کسي به زبان بياورد اسلام آورده، بعد از اسلام ايمان است. اگر اسلام به قلب ما سرايت کرد و به اعضاء و جوارح ما رسيد مؤمن است و اگر محرمات را ترک کرد و واجبات را انجام داد، اول اسلام و بعد ايمان و فوق الايمان تقوا بدرجه، متقي مي‌شود. اگر از تقوا يک پله بالاتر برود و به مقام يقين برسد، آخرت و بهشت و جهنم را مي‌بيند، مقام يقين است. از همه اينها بالاتر به مقامي که بنده‌اي در اوج مي‌رسد، مقام رضا است. «يا ايّتُهَا النَّفسُ المُطمَئنَّه ارجِعى‏ الى‏ رَبّكَ راضِيَةً مَرضيَّة» (فجر/27و28) اين آيه در روايات ما به آقا عبدالله تأويل و تفسير شده است. سوره فجر سوره امام حسين ذکر شده است.

امام حسين و حضرت زينب و امام سجاد قهرمان هستند، کوه صبر هستند. مصيبت و بلا ديدند ولي اين طرف هم مقام نفس مطمئنه است، به آرامش کامل رسيده چون قلبش با خدا پيوند خورده است. اي نفس مطمئن به سوي پروردگار خود برگرد در حالي که هم خدا از تو راضي است و هم تو از او راضي هستي. اين مقام رضا خيلي مقام بلندي است و از تسليم بالاتر است. تسليم ممکن است من قلباً راضي نيستم ولي چاره ندارم و تحمل و صبر مي‌کنم. در کافي شريف بابي هست که امام مي‌داند چه وقت از دنيا مي‌رود و اختيار موت دست امام است. همه فرشته‌ها، عزرائيل و ميکائيل و جبرئيل تحت فرمان امام معصوم هستند. اميرالمؤمنين فرمود: هيچ فرشته‌اي بي اذن ما حق تکان خوردن از جايش را ندارد. يکي عزرائيل است که فرشته مرگ و همه فرشته‌هاي مرگ تحت فرمان او هستند. امام مي‌داند چه وقت از دنيا مي‌رود و اختيار موت دست امام است. جبرئيل محضر آقا أباعبدالله آمد در روز عاشورا که خداي متعال سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد: اگر دوست داري فتح و ظفر و پيروزي نصيب تو شود و شهادت و ملاقات برداشته شود، اختيار داري، اگر بخواهي شهادت نباشد فتح و ظفر و پيروزي به تو مي‌رسد. تو چه مي‌خواهي؟ بين ملاقات و پيروزي مخير شدم ولي آقا أباعبدالله ملاقات و شهادت را با اختيار و ميل انتخاب کرد.

عارفي گفت: من هميشه مستجاب الدعوه هستم، گفتند: از کجا؟ گفت: براي اينکه هرچه خدا بخواهد من همان را مي‌خواهم. رسيدن به اين مقام سخت است ولي با دعا و توسل امکان پذير است. آن همه بلا و داغ و مصببت ديد باز مي‌گويد: الهي رضاً بقضائک! خدايا من همه هستي‌ام را در راه تو دادم و به رضاي تو راضي هستم. مرحوم دولابي فرمود: از صبح عاشورا آقا أباعبدالله هرچه داشت از مال و جان و همسر و اولاد و خواهر را در راه خدا داد. حضرت زينب فرمود: خدايا اين قرباني قليل را از ما بپذير. نزد خدا قليل است ولي در عالم بزرگ است. از امام حسين تعبير به قرباني و ذبح عظيم شده است. از صبح عاشورا زن و بچه و طفل شش ماهه، برادر را در راه خدا داد، حتي پيراهن تنش را غارت کردند. اسب‌ها جرأت تاختن نداشتند ولي چون خواست خدا بود، لذا حضرت در اوج بلا و گرفتاري چندين جا گريه‌هاي بلند يا معمولي داشتند. جنبه ربوبيت و الوهيت و توحيدي و عرفاني‌اش آنقدر غرق خداست و به خدا توجه دارد که راوي مي‌گويد: آمدم خبر بگيرم و پخش کنم، هرچه حضرت به شهادت نزديکتر مي‌شد، طراوت و شادابي و نورانيت چهره حضرت بيشتر مي‌شد.

ترکت الخلق طُريّا في هواکا *** و أيتمت العيال لکي أراکا

و لو قطعتني في الحبّ اربا *** لما حنّ الفؤاد الي سواکا

من همه خلق را بخاطر تو ترک کردم، براي رضايت و خواست تو، حاضر شدم زن و بچه و عزيزان من شهيد شوند؛

عيال پير خراباتيان خرابه نشين شد *** چگونه حال ما خراباتيان خراب نباشد

مصائب اهل‌بيت قابل تحمل نيست، مقصدي که حضرت دارد براي آن مقصد همه را فدا مي‌کند. من حاضر شدم فرزندانم يتيم شوند تا تو را ببينم و در مسير تو قرار بگيرم. اگر در راه تو مرا قطعه قطعه کنند من دست از محبت و عشق و توجه به تو برنمي‌دارم. آقا أباعبدالله از صبح تا عصر هرچه داشت داد. «العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة، فما فقد في‏ العبوديّة وجد في الرّبوبيّة» عبوديت و بندگي خدا يک جوهري است و حقيقتي است ظاهرش عبادت و بندگي است ولي باطنش ربوبيت است. در روايت داريم بندگي داريم تا سلطانت کنند. تو بندگي من را بکن من تو را مثل خود قرار مي‌دهم. من بخشنده هستم تو را بخشنده مي‌کنم. اگر بگوييم دوستداران أباعبدالله کمتر از حاجي‌ها نيستند حرف گزافي نزديم. امام حسين از صبح تا عصر همه هستي خود را در راه خدا فدا کرد. هر قدمي که براي تو راه مي‌رود ثواب يک حج عمره دارد. پيامبر به همسرش فرمود: زيارت قبر پسرم أباعبدالله ثواب حج رسول الله را دارد تا 99 حج، اينها براي اين است که امام حسين فاني في الله و باقي بالله شد. تجلي خدا بود و هرچه بود رفت و فقط او ماند. اينکه در مورد حضرت علي اکبر داريم که وقتي مي‌خواستند به ميدان بروند، آمدند با خيمه وداع کنند، آقا أباعبدالله ديدند يک وقفه‌اي افتاده و خانم‌ها دور حضرت را گرفتند، فرمودند: علي اکبر ذوب در خدا شده است و در راه خدا کشته مي‌شود. ذوب در خدا شدن خيلي مهم است، اولين و آخرين انبياء و امامان و مؤمنين و اولياي خدا همه بعد از اينکه قيامت را طي کردند در بهشت برين مي‌روند که مهمانخانه خداست. روايت مي‌فرمايد: خدا بهشت برين را از نور جمال أباعبدالله خلق کرد. «حسين مني و أنا من حسين» حسين از من است و گوشت و پوست و استخوانش از پيغمبر است. ولي اول شخصيت عالم مي‌گويد: «و أنا من حسين» يعني من هم با امام حسين تقرب به خدا پيدا مي‌کنم. چون امام حسين يک کار فوق العاده کردند. براي هيچ امامي همتاي اين کار نبود. همه يازده امام ما شهيد شدند، اميرالمؤمنين پيشاني مبارکش شکافته شد ولي سر مبارکش از بدن جدا نشد. کاري که با أباعبدالله کردند با امامان ديگر ما نکردند. فکر و عقل و انديشه اينجا جاي ندارد.

اين امور معنوي و عرفاني را بعضي شعرا موفق بودند و گفتند، يکي نير تبريزي است که بسيار قشنگ گفته است.

عنقاي قاف را هوس آشيانه بود *** غوغاي کربلا همه در ره بهانه بود

آدم باغي که مي‌کارد مقصدش اين است که از يک مهماني پذيرايي کند. اين باغ، باغبان مي‌خواهد و ساختمان مي‌خواهد، خيلي‌ها بهره مي‌گيرند ولي مقصدش آن مهمان است. عزيزي که از اين باغ بهره مي‌برد. ريزش‌هاي کربلا جزئياتي است که ما مي‌بينيم و اطعام‌هايي که داده مي‌شود...

جايي که خورده بود مي آنجا گذاشت سر *** دردي کشي که مست شراب شبانه بود

در يک طبق به جلوه‌ي جانان نثار کرد *** هر دُر شاهوار کش اندر خزانه بود

يکي از چيزهايي که در اين زمينه مي‌توانيم قياس کنيم و حافظ درباره اهل‌بيت هم شعر دارد و بعضي با غير اهل‌بيت تطبيق نمي‌کند. حتي در مورد حضرت ابالفضل غزل زيبايي دارد که بزرگان گفتند. مقايسه کار حضرت ابراهيم خليل با امام حسين، خدا حضرت ابراهيم را امتحان کرد، «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ‏» (بقره/124) يکي امتحان در مال بود، حاضر شد گوسفندش را در راه خدا بدهد. يکي امتحان در جان بود، آتش نمرودي بر افروخته شد و در آتش رفت. يکي امتحان در فرزند بود. اينکه فرزندت را خودت به دست خودت سر ببري، اسماعيل پيغمبر با اينکه نوجوان بود قبول کرد و تسليم بود. در قربانگاه با کارد تيز فشار آورد ولي مشيت خدا اين بود که اين کارد نبرد. خدا بعضي چيزها را امر مي‌کند ولي خواست خدا اين است که واقع نشود. قطعاً حضرت ابراهيم امر خدا را پياده مي‌کرد اگر خدا اجازه مي‌داد مي‌بريد. حافظ مي‌گويد: مالک ملک وجود، حاکم رد و قبول هرچه کند جور نيست ور تو بنالي جفاست!

سلسله‌ي موي دوست حلقه‌ي دام بلاست *** هرکه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست

گر بزنندم به تيغ در نظرش بي دريغ *** ديدن او يک نظر صد چو منش خون بهاست

گر برود جان ما در طلب وصل دوست *** حيف نباشد که دوست، دوست‌تر از جان ماست

هرکه به جور رفيق، يا به جفاي حبيب *** عهد فراموش کند، مدعي بي وفاست

حضرت ابراهيم قرباني کرد ولي عملي نشد، داغ جوان بر دلش ننشست. حافظ مي‌گويد:

مريد پير مغانم ز من مرنج اي شيخ *** چرا که وعده تو کردي و او به جاي آورد

اشاره به موضوع مهمي است. مرحوم دُرّي سيدي بود و يک موقع در تهران منبر مي‌رفت. کسي از ايشان پرسيد: منظور حافظ از اين شعر چيست؟ مي‌فرمايد: من فکر مي‌کنم منظور حافظ اين باشد که بنا شد حضرت آدم گندم نخورد ولي خورد. ولي حضرت علي(ع) اين همه عمر گندم نخورد و نان جو خورد. مرحوم دُري فوت مي‌کند. در عالم برزخ ايشان را خواب مي‌بينند، مي‌گويند: اين معني که کردي درست بود؟ مي‌گويد: شايد باشد ولي معني اصلي چيز ديگري است. منظور از شيخ به معني پير و مراد و بزرگتر است منظور حضرت ابراهيم است و مقصود از پير مغان حضرت أباعبدالله الحسين است. حافظ مي‌گويد: اي ابراهيم خليل ما دوستت داريم و شما خيلي بزرگوار هستي ولي در مقام عمل فداکاري و قرباني انجام نگرفت ولي آقا أباعبدالله از مال و جان و جوان و طفل شش ماهه خود گذشت. حضرت أباعبدالله قرباني و فداکاري‌اش کنار حضرت ابراهيم قابل قياس نيست، کاري که حضرت ابراهيم کرد و تا حد قرباني کردن رفت و نشد، ولي آقا أباعبدالله همه هستي و خودش را در راه خدا داد. در سوره مبارکه صافات وقتي خداي مهربان داستان حضرت ابراهيم را بيان مي‌فرمايد که بعد از اينکه چاقو نبريد و حضرت ابراهيم هم چاقو را محکم زد و سنگ نصف شد، گفت: چرا نمي‌بري فرمان خدا به تأخير افتاده؟ گفت: خداي جليل مي‌گويد: نبر و دوست خدا مي‌گويد: ببر، من تابع خدا هستم. من چه کنم کاري نکردم؟ جبرئيل امين يک گوسفند بهشتي آورد و گفت: به جاي او قرباني کن، و اين سنت شد کساني که به خانه خدا مي‌رود روز عيد قربان قرباني کنند. امام هشتم فرمود: خدا در قرآن مي‌فرمايد: «وَ فَدَيْناهُ‏ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (صافات/107) به جاي حضرت اسماعيل ما قرباني بزرگ را جايگزين کرديم. گفتند: اين گوسفند از بهشت است. فرمود: خدا يک گوسفند را ذبح عظيم مي‌گويد؟ بهشت دستاورد اعمال يک انسان مؤمن است. فرمود: منظور جد ما آقا أباعبدالله(ع) است. بنا بود در راه خدا ذبح شود و فدا شود و هيچ پيغمبري به اين مقام نرسيد و هيچ امام معصومي برايش اين اتفاق نيافتاد، ولي خدا خواست آقا أباعبدالله قرباني شود و خون ريخته شود و اين مخصوص آقا أباعبدالله و يارانش است. هيچ گروهي در عالم مثل آقا أباعبدالله براي دين خدا و راه خدا فدا نشدند. اينها جلوه‌هاي معرفتي و توحيدي و ايثار است.

نمونه‌هاي اخلاقي امام حسين(ع) خيلي زيباست. وقتي لشگر حُر جلوي حضرت را بست، حضرت اگر به کوفه مي‌آمدند مردم شوق زده مي‌شدند، طرفدار زياد بود يا اگر به مدينه برمي‌گشت، ولي نگذاشت به مدينه برگردد و يا به کوفه برود. مقابله کرد و حضرت را محاصره کرد. مرکب‌ها تشنه هستند با اينکه آب در سفر جنبه حياتي دارد ولي به لشگرش حتي به مرکب‌هايشان آب دادند. به دشمن آب دادن خيلي مهم است. در جنگ صفين به معاويه و عمروعاص آب دادند. مي‌توانستند محاصره کنند و با تشنگي آنها را از پا دربياورند. آقا أباعبدالله در روز عاشورا وقتي به ميدان آمدند، با اينکه خسته بودند در حال جنگيدن به نهر فرات رسيدند، با وجود زخم‌هاي زياد تشنه بودند و مرکب حضرت تشنه بود. حضرت به مرکب اشاره کرد آب بخور، سرش را بالا آورد و گفت: شما بايد آب بخوري. حضرت اصرار داشتند مرکب تشنه نباشد. در اين شرايط سخت به فکر مرکب زير پايت باشي خيلي مهم است. وقتي خواستند به ميدان بروند، پيراهني آوردند تنگ بود. حضرت فرمود: پيراهني باشد که کسي به غارت نبرد. ولي دشمنان از همان هم دريغ کردند و گرفتند و بردند. حتي دشمن‌ترين دشمن آقا أباعبدالله که شمر بود، استادي داشتيم نقل کردند که در آن لحظات واپسين که شمر آمد آقا را به شهادت برساند اينقدر حضرت خيرخواهي و دلسوزي و عشق به نجات و دستگيري ديگران داشت، به شمر فرمود: از قتل من صرف نظر کن، مقداري آب براي من بياور، من از تو شفاعت مي‌کنم. تا لبه جهنم هم بروي از تو شفاعت مي‌کنم. براي قاتل خود سفره پهن کردند ولي شمر ملعون گفت: من يک درهم جايزه يزيد را بر شفاعت جد تو مقدم مي‌دانم. ظرفيت نداشت و الا از اين طرف با فشارهاي مصائب و نيزه و شمشير، اينکه حضرت باز به سمت خدا دعوت کند خيلي مهم است.

شريعتي: همين جلوه‌هاي عاشوراست، مخصوصاً شب عاشورا نکاتي که ياران سيدالشهداء گفتند، همين‌هاست که حضرت زينب اينطور نگاه مي‌کند و مي‌فرمايد: «ما رأيت الا جميلا» ثواب تلاوت آيات امروز را هديه به حضرت زينب کبري(س) مي‌کنيم. امروز صفحه 516 قرآن کريم، آيات 5 تا 11 سوره مبارکه حجرات را تلاوت خواهيم کرد.

«وَ لَوْ أَنَّهُمْ‏ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ «6» وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ «7» فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «8» وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «10» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»

ترجمه آيات: و اگر صبر كنند تا به سوى آنان خارج شوى، قطعاً برايشان بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است. اى كسانى‏كه ايمان آورده‏ايد! اگر فاسقى براى شما خبرى مهم آورد تحقيق كنيد، مبادا (از روى زودباورى و شتاب‏زدگى تصميم بگيريد و) ناآگاهانه به گروهى آسيب رسانيد، سپس از كرده‏ى خود پشيمان شويد. و بدانيد كه در ميان شما رسول‏خداست كه (شما بايد از او پيروى كنيد و) اگر او در بسيارى از امور پيرو شما باشد، قطعاً به سختى ومشقّت خواهيد افتاد، ولى خدا ايمان را محبوب شما قرار داده و در دلهايتان آن را زينت بخشيده است و كفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است. آنها همان رشد يافتگان هستند. (اين علاقه به ايمان و تنفّر از كفر،) فضل و نعمتى بزرگ از طرف خداوند است و خداوند آگاه و حكيم است. و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس ميان آنان صلح و آشتى برقرار كنيد. سپس اگر يكى از دو گروه بر ديگرى تجاوز كرد، با متجاوز بجنگيد تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (و دست از تجاوز برداشت)، ميان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار كنيد و عدالت ورزيد كه خداوند عدالت‏پيشگان را دوست دارد. همانا مؤمنان با يكديگر برادرند، پس ميان برادران خود، (در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار كنيد و از خدا پروا كنيد تا مورد رحمت قرار گيريد. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مبادا گروهى (از شما) گروهى ديگر را مسخره كند، چه بسا كه مسخره‏شدگان بهتر از مسخره‏كنندگان باشند و زنان نيز، زنان ديگر را مسخره نكنند، شايد كه آنان بهتر از اينان باشند و در ميان خودتان عيب‏جويى نكنيد و يكديگر را با لقب‏هاى بد نخوانيد. (زيرا) فسق (و بدنام بودن) پس از ايمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نيست.) و هركس (از اين اعمال) توبه نكند، پس آنان همان ستمگرانند.

شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات بفرماييد و از شخصيت جناب عابس بشنويم.

حاج آقاي فرحزاد: در روايت داريم دو چيز مي‌تواند تا حدودي حق اهل‌بيت را ادا کند يکي گريه بر أباعبدالله و يکي صلوات بر محمد و آل محمد است. در مورد شخصيت عابس در زيارتنامه اصحاب حضرت است که شهادت مي‌دهم خدا پرده را جلوي چشمتان کنار زد. اينها به قدري فوق العاده شدند و نورانيت پيدا کردند، يکي عابس بود. امام باقر(ع) فرمود: اينقدر عشق در بين اينها فوران کرده بود که اصحاب جدم امام حسين براي شهادت سبقت مي‌گرفتند که گويي نيزه و شمشير و فولاد اثر نداشت. لذا عابس بن شاکري با اينکه پهلوان و قهرمان بود وقتي آمد ديد از همه طرف حمله کردند، بدون زره و کلاه خود، با دشمن درگير شد.

وقت آن آمد که من عريان شوم *** جسم بگذارم سراسر جان شوم

کربلا بزم گلستان من است *** نيزه و شمشير ريحان من است

مرغ حقم تيربارانم کنيد *** زير تيغ و تير پنهانم کنيد

آنچه غير شورش و بيگانگي است *** اندر در اين ره روي در بيگانگي است

آزمودم، مرگ من زين زندگي است *** چون رهم زين زندگي پايندگي است

خدا را به حق آقا أباعبدالله قسم مي‌دهيم همه ما را رهرو راستين آقا أباعبدالله قرار بدهد و توفيق بهترين عرض ادب و معرفت و محبت نسبت به حضرت داشته باشيم. همه مريض‌ها را دعا کنيم.

شريعتي: السلام عليک يا أباعبدالله...

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»