اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

99-06-03-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – شرح صحيفه سجاديه دعاي بيستم مکارم الاخلاق


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح صحيفه سجاديه دعاي بيستم مکارم الاخلاق
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 03-06-99
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سوار گمشده را از ميان راه گرفتي *** چه ساده صيد خودت را به يک نگاه گرفتي
که گفته کشتي نوحي تو مهربانتر از اويي *** که حرّ بد شده را هم تو در پناه گرفتي
چنان به سينه فشردي مرا که جز تو اگر بود *** حسين فاطمه مي‌گفتم اشتباه گرفتي
من آمدم که تو را با سپاه و تيغ بگيرم *** مرا به تير نگاهي تو بي سپاه گرفتي
بگو چرا نشوم آب که دست يخ زده‌ام را *** دويدي و نرسيده به خيمه گاه گرفتي
چنان تبسم گرمي نشانده‌اي به لبانت *** که از دل نگرانم مجال آه گرفتي
رسيد زخم سرم تا به دستمال سفيدت *** تو شرم را هم از اين صورت سياه گرفتي
سلام مي‌کنم بر سيدالشهداء، سلام بر پرچم و بيرق و علم، سلام بر محرم و سلام بر اصحاب و ياران سيدالشهداء، سلام بر  آنهايي که دلشان حسينيه‌ي کوچک اشک است. اينجا سمت خداست در چهارمين روز عزاي سيدالشهداء تقديم شما مي‌شود. حاج آقاي فرحزاد هستيم، سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان عزيز عرض سلام دارم. شروع ماه محرم را خدمت همه سروران تسليت مي‌گويم. انشاءالله خداي متعال توفيق بدهد بهترين عزاداري و عرض ادب را محضر آقا أباعبدالله داشته باشيم. انشاءالله خداي متعال توفيق بدهد سوار کشتي نجات أباعبدالله باشيم و هيچوقت پياده نشويم.
شريعتي: انشاءالله، در اين روزها و شب‌ها براي شفاي بيماران هم دعا کنيم. در بحث امامت و ولايت نکات خوبي را شنيديم، قرار است به بحث سابقمان، صحيفه سجاديه و دعاي مکارم الاخلاق برگرديم. بحث امروز شما را با دل و جان خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حديث زيبايي است که يونس بن زبيان مي‌گويد: با يکي از اصحاب بزرگ خدمت امام صادق شرفياب شديم و به حضرت عرض کردم من زياد آقا أباعبدالله را ياد مي‌کنم. هروقت ياد مي‌کنم چه کنم؟ حضرت فرمود: هروقت ياد کردي سه بار بگو: صلي الله عليک يا أباعبدالله! صلي الله عليک يا أباعبدالله! صلي الله عليک يا أباعبدالله! فرمود: سلامي که به امام حسين مي‌دهيد از دور يا نزديک به حضرت ابلاغ مي‌شود.
دعاي بيستم صحيفه سجاديه، دعاي مکارم الاخلاق که از مهمترين دعاهاي صحيفه سجاديه است و انشاءالله مجموعه اين دعا را به صورت کتاب درخواهيم آورد. فراز نوزدهم اين دعا حضرت عرضه مي‌دارد «اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ‏ مِنْ نَفْسِي مَا يُخَلِّصُهَا» بحث امروز من درباره نفس و خودشناسي است. در اين دعا حضرت عرضه مي‌دارد خدايا در نفس و وجود من هرچه هست را خالص کن. از نفس من بگير چيزهايي که نفس مرا خالص و پاک کن براي خودت، «وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا» در وجود ما آتش‌نشان‌هايي هست، رذايل اخلاقي هست، وجود ما محل ورود فرشته‌هاست، تمام برکات بهشت در وجود ما هست و تمام درکات جهنم در وجود ما هست. لذا در اين دعا حضرت مي‌گويد: هرچه ما را خالص مي‌کند بردار، آنچه به صلاح من است و به درد من مي‌خورد را در نفس من ابقاء کن. «فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا» اين جمله را با همه وجود بايد لمس کرد که امام سجاد مي‌فرمايد: اگر مرا به نفسم واگذاري، صد در صد نفس من اگر به من واگذار شود عنايت الهي نباشد مرا هلاک مي‌کند. چون نفس اژدهاست. آيه‌ي «وَ لَوْ لا فَضْلُ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدا» (نور/21) يعني اگر رحمت و فضل خدا نباشد، احدي ابداً نجات پيدا نمي‌کند. لطف و عنايت خدا بايد باشد. طبع نفس اين است که طغيانگر و ياغي است مگر اينکه تو حفظ کني. بحث شناخت و نفس از بحث‌هاي بسيار مهم است. عموم عرفاي متأخرين مرحوم سيد احمد کربلايي، ملا حسين قلي همداني، مرحوم آ سيد علي قاضي، علامه طباطبايي، عموم بزرگان اهل سير و سلوک و اخلاق فرمودند: راه به سوي خدا منحصر در شناخت نفس است. اگر کسي نفسش را شناخت و اصلاح کرد به همه کمالات خواهد رسيد و اگر رها کرد در گمراهي مطلق مي‌ماند. راه اين است که به خودمان برگرديم. به درون خانه برويم. اين آيه مبارکه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ‏ أَنْفُسَكُمْ‏ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ» (مائده/105) اي کساني که ايمان آورديد به خودتان بپردازيد. به نفس و وجودتان و اصلاح خودتان بپردازيد. اگر شما هدايت پيدا کرديد همه عالم گمراه شوند به شما ضرر نمي‌زند. اول بايد روي خودت کار کني. انبياء و اولياي خدا اول روي خودشان کار کردند براي همين موفق بودند. وقتي من ساخته شدم همه عالم را مي‌توانم بسازم.
من اگر نور نباشم مي‌توانم چراغ براي ديگران باشم؟ لذا روي تهذيب نفس و تزکيه سفارش شده است. اميرالمؤمنين روايت زيبايي دارد، من تعجب مي‌کنم که ما گاهي ساعتمان را گم کرديم، لباسمان را گم کرديم. در به در مي‌گرديم پيدا کنيم. من که هستم و از کجا آمدم؟ حقيقت من چيست؟ حقيقت من جسم و روح و جان است. حقيقت بهشتي و خدايي و است يا جهنمي و شيطاني است؟ لذا خودشناسي و خود پيدا کردن مهم است. «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (حشر/19) خداي مهربان مي‌فرمايد: نباشيد جزء کساني را که خدا را فراموش کردند و اين خدا فراموشي معادل صد در صد است با خود فراموشي! هرچقدر شما خدا را فراموش کني، خودت را فراموش کردي. هرچقدر خودت را بيشتر بشناسي خدا را بيشتر شناختي و هرچقدر خودت را جاهل باشي و خدا را بيشتر فراموش کردي. راه خداشناسي و پيغمبر شناسي و آخرت شناسي، راه شناخت آسمان و خورشيد و ستاره‌ها، تمام اينها منحصر است در اينکه اول خودت را بشناسي. وقتي که شما خودت را پيدا نکني آيا آنهايي که از خودت بيرون هستي چطور مي‌تواني آنها را پيدا کني و بشناسي؟ من خودم را نشناسم، بيرون از خودم هم نمي‌توانم بشناسم. خود شناسي معادل صد در صد با جهان شناسي و ديگر شناسي و در رأس آن با ديگر شناسي است. اگر خدا را فراموش کنيد مساوي است با اينکه خودت را هم فراموش کني.
لحظات آخر آقا أباعبدالله در خيمه آمدند با امام سجاد وداع کنند، امام سجاد سؤال کردند باباجان کار شما با اين قوم به کجا کشيد؟ حضرت فرمود: شيطان بر اينها غلبه کرد، خدا را فراموش کردند. حالا که خدا را فراموش کردند مثل عمرسعد و شمر جايزه يزيد برايش بالاتر است. ملک ري برايش بالاتر است. وقتي امام حسين فرمود: «هل من ناصرٍ ينصرنا» بدنش شروع به لرزه کرد. يک نفر گفت: در مقابل 72 نفر مي‌لرزي؟ اگر مي‌گفتند: شجاع‌ترين افراد کوفه نبود مي‌گفتند: شما هستي. اينها عددي نيستند، خودش را پيدا کرد. فرمود: به خدا قسم من خودم را بين بهشت و جهنم مي‌بينم که بروم در اعلي درجه بهشت باشم يا در جهنم با شمر و يزيد باشم؟ چراغ روشن شد و به خدا قسم چيزي را بر خودم مقدم نمي‌دارم ولو قطعه قطعه شوم يا با آتش سوزانده شوم. تا چراغ روشن شود. آقا أباعبدالله فرمود: شيطان بر هويت ما پرده مي‌اندازد تا ما خودمان را نبينيم، خدا و پيغمبر کارشان اين است که پرده‌ها را کنار بزنند و خودمان را نشان بدهند. «لَا يَسَعُنِي أَرْضِي‏ وَ لَا سَمَائِي‏ وَ لَكِنْ يَسَعُنِي قَلْبُ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ» روايت زيبايي است. خداي بزرگ مي‌گويد: من در عالم تجلي کردم. آيا همه موجودات عالم مي‌توانند همه جلوه‌هاي عالم را در خود جا بدهند؟ آتش مظهر غضب خداست و آب مظهر حيات الهي و رحمت خداست. کوهها مظهر عظمت خدا هستند. موجودات فراخور وجود خودشان مي‌توانند تجلي يک اسم و صفت باشند ولي کسي که مي‌تواند تجلي تمام اسماء و صفات خداي متعال باشد انسان کامل است. خداي بزرگ مي‌فرمايد: در آسمان‌ها جايم نمي‌شود. آسمان‌هايي که تمام منظومه شمسي در کنارش گاهي از خردل هم کوچکتر است. ولي تجلي من، اقبال من در قلب بنده مؤمن است. روايتي است که به اميرالمؤمنين فرمودند: شما از کجا به اين همه مقامات و کمالات رسيديد؟ فرمود: در خانه دل نشستم و غير خدا را راه ندادم. پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب، تا جز انديشه او هيچ در او نگذارم!! لذتي از اين بالاتر نيست که انسان با خدا و اهل‌بيت يگانه شود.
مرحوم دولابي مي‌فرمودند: من ديدم نوشته شرکت واحد، ديدم عجب، همه اين شرکت‌ها براي خداي واحد است! يعني اگر دل انسان بيدار باشد از يک نجار هم بهره قشنگ مي‌برد. ياد خدا و انس با خدا برمي‌گردد به اينکه انسان خودش را پيدا کند و فراموش خدا باعث فراموشي نفس مي‌شود. اين حديث را خوانديم. يکي از اشتباهات بزرگي که در تاريخ اتفاق افتاده و باعث ناهنجاري است، تقطيع کردن کلمات است مثل اينکه کسي بگويد: «لا تقربوا الصلاة» نزديک نماز نرو، در ادامه مي‌گويد: «و أنتم سکاري» مستي شراب يک معني است و يک معني خواب آلود بودن است. مي‌گويد: اول از خواب بيرون بيا و بعد با خدا صحبت کن. الآن 180 درجه معناي يک جمله را عوض مي‌کنند، تقطيع مي‌کنيم! حديث معروفي که تقطيع کردند، پيغمبر فرمود: «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة» يعني طلب علم و دانش بر هر مرد مسلمان و زن مسلمان واجب است. طلب علم بر هر مسلمان مرد و زن واجب است. اين کدام علم است که واجب است؟ من اگر ندانم کوه هيماليا چند متر است چه مي‌شود؟ بسياري از علوم است که غير نافع است و در دنيا و آخرت نياز نيست. بسياري از علوم از نان شب واجب‌تر است. من خودم را نشناسم بدترين جهالت‌هاست. علومي که از نان شب واجب‌تر است را کنار گذاشتيم و در حاشيه برديم. علومي که هيچ فايده ندارد را در متن آورديم. اميرالمؤمنين در خطبه متقين مي‌فرمايد: آن کسي که بيدار است و با تقوا است گوشش را به علم نافع وقف کرده است. لذا اين حديث «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة» علم الهي واجب است بر هر مرد مسلمان و زن مسلمان. پيغمبر فرمود: «و هو علم الانفس» خودشناسي از همه واجب‌تر است. اول خودت را پيدا کن. تو که هستي؟ يک تلنگري بخورد و همه گمشده‌هايت پيدا شود. بزگي مي‌فرمود: پيغمبر فرمودند «عليکم بدين العجائز» از اين عجوزه پيرزن چيزي ياد بگيريد. مي‌فرمودند: معني باطني‌اش اين است که هروقت به عجز رسيدي، دستت خالي شد. خدايا راهي براي شناخت تو نيست مگر وقتي که مضطر و درمانده مي‌شوي. در اوج نا اميدي که از همه جا عاجز شدي، خدا مي‌گويد: من هستم. چرا موقع مردن همه خدا و حضرت علي را مي‌بينند؟ چون اين اسباب کنار مي‌رود. اسباب حجاب بزرگي شده که ما همه کاره را نبينيم، ما يک عمري فقط به حاشيه فکر مي‌کنيم. متن را نمي‌بينيم.
يک مأموري بود، سابق مأمورهايي بودند شب گشت بودند. يکي از اين مأمورهايي که براي گشت شب بود، هر شب مي‌ديد يک نفر گاري بدست يک چيزهايي را مي‌برد. او را نگه مي‌داشت و مي‌پرسيد: چه داري؟ گفت: چيزي ندارم. زباله و آشغال و آهن قراضه و... داشت. او هم مي‌ديد همين‌هايي که مي‌گويد هست. شب‌هاي بعد شک کرده بود که اين موقع شب حتماً کارهايي مي‌کند اما متوجه نمي‌شود. يک سال او را مي‌گشت ولي مي‌ديد چيزي پيدا نمي‌کند. تا اينکه اين آقا بازنشست شد. چند روزي گذشت اين آقا را در خيابان ديد. گفت: من بازنشسته شدم، راست بگو چه مي‌کردي؟ چطور کاري مي‌کردي که من نمي‌فهميدم؟ گفت: من پارچه کهنه جمع مي‌کردم، اما گاري مي‌دزديدم! حواس شما به حاشيه بود نه متن! من گاري دزد بودم. ما هفتاد سال است به حاشيه پرداختيم نه متن. خودمان را فراموش کرديم. لذا رواياتي که مي‌گويد: هرکس خود را بشناسد از مهمترين معرفت و واجبات است. «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» چرا ما از خودمان غافل هستيم؟ اينقدر در حاشيه‌ها پرداختيم، لباس و خوراک و پوشاک، روح و قلبم چه مي‌شود؟ اين خود فراموشي بزرگترين اشتباهي است که در عالم براي بشريت ايجاد شده است. تمام مشکلات عالم حل مي‌شود. کسي که با خدا قلبش يکي باشد. بزرگترين خطا و اشتباه بشريت چيست؟ مرکز انحراف و خطاي انسان‌ها از کجاست؟ ريشه‌اش خود فراموشي است.
مثنوي مي‌گويد: بعضي صد سال عمر مي‌کنند و همه سرمايه خود را يکجا خرج ميکنند و بعد معلوم مي‌شود اشتباه بوده است.
در سراي مردمان خانه مکن *** کار خود کن کار بيگانه مکن
کيست بيگانه تن خاکي تو *** کز براي اوست غمناکي تو
بزرگترين اشتباه انسان‌ها اين است که خودشان را همين جسم خاکي مي‌دانند. مي‌گويد: هرچه هستم من بدن و تن هستم. در صورتي که اشتباه کردي و اين مرکب شماست. کسي پول فراواني داشت و گفت: يک خانه بسازم، خود و بچه‌هايم آنجا باشيم. آمد هرچه سرمايه داشت داد و مجتمع ساخت، آمد پايان کار بگيرد، سند به اسمش بزنند، ديدند زمين براي کسي ديگر است. اين براي شما نيست! مي‌گويد: شما در سراي مردمان، کار نکن و براي روح و قلبت و خدايي که تو را خلق کرده کار کن. لذا اگر کسي خودش را بشناسد و لايه‌هاي وجودي خودش را بشناسد، خيلي مهم است. «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُمْ» کمترين تيغي به ديگري بزني به خودت زدي. بهترين خيري که به ديگران برساني به خودت رساندي. حضرت امير(ع) روايت زيبايي دارند، فرمود: در عمرم به کسي احسان و خير نرساندم. گفتند: چطور؟ فرمود: خدا مي‌فرمايد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ لِأَنْفُسِكُمْ» هر خيري رساندم به خودم رساندم. اگر اين ديد در چشم ما تجلي کند آدم حاضر است خودزني کند؟ نه. «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» اگر من خودم را شناختم، حتماً خداي خودم را شناختم و معرفت خدا مساوي با تمام کمالات است. اگر انسان خودش را بشناسد همه گمشده‌هايش پيدا مي‌شود.
شريعتي:
خاک سيه نباش که کس بر نگيردت *** آئينه شو که خدمت آن ماهرو کني
اين ايام بهترين زمان است که خودمان را پيدا کنيم. خوشحاليم که سر سفره امام سجاد(ع) نشستيم.
«وَ يَقُولُ‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُمْ «20» طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ «21» فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ «22» أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ «23» أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها «24» إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى‏ لَهُمْ «25» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ»
ترجمه آيات: و كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏گويند: چرا سوره‏اى (براى جهاد) نازل نمى‏شود؟ پس هنگامى كه سوره‏اى محكم و روشن نازل مى‏گردد كه در آن نامى از جنگ رفته است، بيماردلان را مى‏بينى كه به تو نگاه مى‏كنند مانند نگاه كردن كسى كه از (سكرات) مرگ بى‏هوش شده است، پس همان مرگ برايشان سزاوارتر است. فرمانبردارى و سخن سنجيده (شايسته و بايسته آنان است) پس هنگامى كه امر (كارزار) قطعى شد (از رفتن به جهاد سر باز مى‏زنند) اگر به خدا راست گويند (و صادقانه جهاد كنند)، قطعاً برايشان بهتر است. پس (اى بيماردلانِ سست ايمان!) اگر (از جهاد) روى گردانيد، جز اين از شما انتظار نمى‏رود كه در زمين فساد كنيد و پيوندهاى خويشاوندى را قطع كنيد. آنانند كسانى كه خداوند از رحمت خويش دور و (گوششان را) كر و چشم‏هايشان را كور ساخته است (نه حقّى مى‏شنوند و نه حقّى مى‏بينند). آيا در قرآن تدبّر و تأمّل نمى‏كنند يا بر دلهايشان قفل‏ها خورده است. همانا كسانى كه پس از آن كه راه هدايت برايشان روشن شد به آن پشت كردند، شيطان (رفتار بدشان را) برايشان آراسته و آنان را با آرزوهاى طولانى فريفته است. اين، به خاطر آن است كه (بيماردلان مرتد) به كسانى كه از دستورات الهى ناخشنود بودند، گفتند: ما در بعضى امور از شما اطاعت خواهيم كرد، در حالى كه خداوند پنهان كارى آنان را مى‏داند. پس (حال آنان) چگونه خواهد بود، آنگاه كه فرشتگان جانشان را بازگيرند، در حالى كه به صورت و پشت آنان مى‏كوبند. اين (نوع جان گرفتن) به خاطر آن است كه آنان از آنچه خداوند را به خشم مى‏آورد، پيروى كرده و خشنودى خدا را خوش نداشتند، پس خداوند نيز اعمالشان را تباه كرد. آيا كسانى كه در دل‏هايشان بيمارى (نفاق و كفر) است، پنداشته ‏اند كه خداوند هيچ وقت كينه‏ها و حسادتشان را آشكار نخواهد كرد.
شريعتي: در مورد طرح فرزندان غدير، آنهايي که واجد شرايط اين تسهيلات هستند، خيلي از دوستان در اين طرح مشارکت کردند، در مورد اعطاي امتياز به اين طرح که در ايام ولايت اميرالمؤمنين رقم خورد، خيلي‌ها گفتند: چطور مي‌توانيم از اين کمک‌ها استفاده کنيم؟ سالهاست هزينه درمان ناباروري خود را نداريم. روز هفتم محرم روز حضرت علي اصغر را براي ثبت نام در اين طرح در نظر گرفتيم.
حاج آقاي فرحزاد: خيلي طرح خوبي است که در اين برنامه اجرا مي‌شود. روز حضرت علي اصغر که بارها بزرگان و اولياي خدا در مشکلات توسل به حضرت علي اصغر پيدا مي‌کردند، عزيزاني که مي‌خواهند در اين طرح شرکت کنند، به نيت اهل‌بيت، به صورت وام يا قرض الحسنه يا بلا عوض در اين طرح شرکت کنند، ثبت نام زوجين نابارور روز هفتم محرم است.
شريعتي: از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم و از سفيران سيدالشهداء ياد کنيم.
حاج آقاي فرحزاد: در روايت زيبايي پيغمبر(ص) سه خاصيت مهم براي ذکر صلوات بيان فرمودند. «صَلَوَاتُكُمْ عَلَيَّ جَوَازُ دُعَائِكُمْ وَ مَرْضَاةٌ لِرَبِّكُمْ وَ زَكَاةٌ لِأَعْمَالِكُمْ‏» هر سه خاصيت مهم است. صلوات باعث خشنودي پروردگار است. ذکر صلوات باعث اجابت دعاست. صلوات باعث مي‌شود اعمال ما پاکيزه شود. در همه اعمال ما بايد صلوات باشد.
قيس بن مُسَّهر صيداوي که از ياران أباعبدالله بود و حامل نامه حضرت براي مردم کوفه بود. مأموران ابن زياد او را دستگير کردند و وقتي فهميد لو رفته نامه را پاره کرد دست دشمن نيافتد. نزد ابن زياد آمد، گفت: نامه را بده. گفت: از بين بردند. گفت: محتواي نامه را بگو، گفت: محال است اسرار را افشاء کنم. گفت: تو را مي‌کشم، گفت: هرکاري مي‌خواهي بکن. گفت: يک کار بکني معافت مي‌کنم. روي منبر بروي و لعن کني امام حسين و دوستداران او را و تعريف و تمجيد کني از معاويه و يزيد و حکومت! روي منبر رفت و بعد از حمد و ستايش خدا، شروع کرد از امام حسين تعريف کردند و لعن و ناسزا به معاويه و يزيد گفت و به اينها جسارت کرد. ابن زياد او را از دارالاماره پايين انداخت و بدنش را قطعه قطعه کرد. انشاءالله روح ايشان و همه شهداي کربلا وسيله شفاعت ما باشد.
شريعتي: اين مدت که در مورد عقايد و اعتقادات صحبت کرديم، خيلي‌ها تقاضاي کتاب کردند، کتاب «گفتگو در اصول باورهاي شيعه» نوشته دکتر محمد حسن شجاعي فرد، بسيار کتاب خوبي است. عقايد و باورهاي ما چيزي است که بايد با تعقل و برهان و استدلال پذيرفت.
حاج آقاي فرحزاد: همه عزيزان و دوستداران اهل‌بيت براي جريان عاشورا و کربلا بي تفاوت نباشند. اگر مجالسي هست که با شرايط برگزار مي‌شود حتماً شرکت کنيم. حتي فضاهاي باز و بيرون، نوکر در خانه اهل‌بيت باشيم. اگر نمي‌شود مجالس خانگي و روضه‌هاي کوچک در خانه‌هايمان پنج نفر و ده نفر باشيم و مجلس را تعطيل نکنيم. زيارت عاشورا که بسيار سفارش شده است. پسر مرحوم علامه اميني مي‌گويد: در ايام دفاع مقدس پدرم را خواب ديدم، گفتم: در اين زمان به نظر شما چه چيزي افضل و برترين چيزهاست؟ ايشان فرمود: زيارت عاشورا تنها زيارتي است که انشاي خداست. زيارت عاشورا با صد لعن و سلام، نماز زيارت عاشورا، زيارت علقمه، آيت الله بهجت هفتاد سال زيارت عاشورا خواندند و هر روز مي‌خواندند. علامه اميني فرموده بودند: زيارت آقا أباعبدالله، پسر ايشان مي‌گويد: الآن راه کربلا بسته است چه کنم؟ ايشان مي‌فرمايد: هرجا خيمه أباعبدالله برپا هست، محل نزول ملائکه است در آن مجالس شرکت کن. اطعام کنيد، خدمت کنيد، لوازم بهداشتي برسانيد، هر خدمتي بکنيد در کشتي أباعبدالله الحسين شريک هستيد. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به برکت علي اصغر که باب الحوائج است، ما هم در اين طرح کمک کنيم و به شکرانه اينکه فرزند خوبي داريم، هرچقدر مي‌توانيم به عزيزاني که عمري در حسرت فرزند هستند کمک کنيم. انشاءالله خداوند به برکت أباعبدالله به همه عزيزاني که فرزند ندارند، فرزند سالم مرحمت بفرمايد و مريض‌ها شفاي عاجل عنايت بفرمايد. همه ما را عاقبت بخير قرار بده.
شريعتي:
که گفته کشتي نوحي که مهربانتر از اويي *** که حر بد شده را هم تو در پناه گرفتي
السلام عليک يا أباعبدالله...
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»