اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-10-02-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-سيري در صحيفه سجاديه امام زين العابدين (ع) (شرح دعاي مکارم الاخلاق)


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه امام زين العابدين (شرح دعاي مکارم الاخلاق)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 02-10- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و گرانقدرمان، حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم و رحمة الله.

حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي موفقيت براي همه داريم، انشاءالله خداي متعال باران رحمت معنوي و مادي را بر ما بباراند و ما را به اعمالمان مؤاخذه نکند. از اين هواي آلوده انشاءالله همه نجات پيدا کنند و نسيم رحمت بر ما سرازير شود.

شريعتي: امروز هواي تهران و شهرستان‌هاي بزرگ صنعتي بخاطر آلودگي و انباشتگي آلاينده‌ها ناسالم است، انشاءالله مراقب سلامتي خود باشيد. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«اللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ‏ مِنْ‏ نَفْسِي‏ مَا يُخَلِّصُهَا» خدايا آنچه براي توست از وجود من و نفس من براي خودت بردار و مرا خالص براي خودت قرار بده. «وَ أَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا» آنچه که به صلاح من هست بايد براي خودم باشد، از طرف تو به من مرحمت شده که باعث اصلاح نفس من مي‌شود براي من نگهدار. يعني سهم خودت را بردار و سهمي که بايد براي من باشد، باقي نگهدار. «فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا» خدايا نفس من شر است و هلاک کننده است مگر اينکه تو حفظش کني. «اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِي إِنْ حَزِنْتُ» وقتي من محزون مي‌شوم چه کسي پناهگاه من است و از من دلجويي مي‌کند. تو براي من هستي که پذيراي من هستي. «وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِي إِنْ حُرِمْتُ» تو زاد و توشه من هستي وقتي من محروم مي‌شوم. «وَ بِكَ اسْتِغَاثَتِي إِنْ كَرِثْتُ» اگر موج عظيم غم و غصه بر من سرازير مي‌شود به تو پناه مي‌برم. شايد همين بلاها يک فشاري است، درها را مي‌بندد که به سوي او با شتاب برويم. «وَ عِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ» هرچه از من فوت شود، تو جانشين آن هستي. آنچه براي من فساد پيش مي‌آيد، اصلاح من به دست توست. «وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ» اين جمله حضرت که فرمودند: «فَإِنَّ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا» خدايا اين نفس چموش من اگر تو دست به سرش نکشي، کارش هلاکت است. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي» بارها در سمت خدا اشاره شده که پانزده مناجات است به عنوان مناجات خمس عشر که در مفاتيح قبل از اعمال ماه رجب، چند صفحه بعد از دعاي توسل هست. هر مناجاتي به اسم يک عنوان است. مناجات شاکرين، عارفين، زاهدين، يکي مناجات شاکين است يعني شکوه کننده‌ها، حضرت در شروع مناجات شاکين درباره‌ي نفس اماره ما صحبت مي‌کند. امام سجاد دوازده فقره نفس را رو کرده است. «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَةً وَ إِلَى‏ الْخَطِيئَةِ مُبَادِرَةً وَ بِمَعَاصِيكَ مُولَعَةً وَ بِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً تَسْلُكُ بِي مَسَالِكَ الْمَهَالِكِ وَ تَجْعَلُنِي عِنْدَكَ أَهْوَنَ هَالِكٍ» اگر اين نفس مهار نشود، دعوت به بدي‌ها مي‌کند، ظلم و جنايت مي‌کند، هرکار شر و بدي از اين نفس برمي‌آيد. از شر نفس به تو پناه مي‌برم و در زندگي بايد لحظه لحظه به خدا پناه ببريم. اگر خدا ما را به خودمان وا بگذارد...

آيت الله بهاءالديني بارها فرمودند: تمام ظلم‌ها و جنايت‌هاي روي زمين براي نفس اماره است. دشمن داخلي از دشمن بيروني بدتر است. دشمن نفوذي و دروني است که وسوسه گر است. اميرالمؤمنين(ع) حلال خيلي از مسائل است، حضرت امير فرمود: «شيطان کل انسان نفسه» يعني شيطان اصلي که خيلي قوام دارد و کار مي‌کند نفسش است. دشمن بيروني خيلي مهم نيست. اگر اين درست و خالص شود، شيطان مي‌گويد: من نمي‌توانم نزديک بيايم. من زمين مي‌خورم اگر نزديک بيايم.

اين نفس بد انديش به فرمان شدني نيست *** اين کافر بد کيش مسلمان شدني نيست

لذا آقاي بهاءالديني مي‌فرمودند: اين نفس کوه آتش فشان است. اگر اين سرش باز شود، آتشش همه عالم را آتش مي‌زند. مثل شمرها و فرعون‌ها و نمرودها، منتهي خدا سرش را محکم گذاشته است. مثنوي در اين وادي کولاک کرده است. اشعار زيادي دارد، داستان زيبايي هم نقل مي‌کند که کسي مارگير بود، گاهي معرکه گيرها مي‌آمدند و فضاي امروزي نبود. هنرهاي فوق العاده داشتند، يکي از کارهايشان مهار کردن مارها بود. يکبار ايام سرماي زمستان ماري گير آورد، ديد کنار يک برف مار نيست، اژدها است. اژدها هم مردم نديدند و برايشان جذابيت دارد. با زحمت زياد برف‌ها را کنار زد و اژدها را آورد در بغداد، به مردم گفت: اين بار مار نيست، اژها است. مردم تا حالا اژدها نديدند و از نزديک اژدها آورده بود. جمعيت جمع شده بود. هوا گرم شد، آرام آرام يخ‌هاي اين اژدها آب شد، يکباره تکان خورد. تا تکان خورد جمعيت فرار کردند. يک تکان ديگر خورد همه فرار کردند. مثنوي گريز زد و گفت:

مادر بت‌ها، بت نفس شماست *** زان که آن بت مار و اين بت اژدهاست

آن شيطان‌هاي بيروني و بت‌هايي که مي‌پرستي خيلي در مقابل نفس شما کوچک است. اين اژدها نفس خودت است. يا اينکه کسي مسافرت رفت و برگشت، گفتند: مادرت محله را به فساد کشيده است. رفت مادر خودش را کشت. گفت: اگر مادرم را نمي‌کشتم بايد روزي چند جوان را از بين ببرم. من ريشه فساد را کندم. مثنوي مي‌گويد: مادر نفس اماره است. آن را بايد درست کني. بت مهم است يا بت پرست؟ بت مهم است يا بت ساز؟ بت سنگي و چوبي چه گناهي دارد؟ گاو بني اسرائيل چه گناهي داشت؟ حيوان که گناهي ندارد. آن کسي که گاو و گوساله مي‌پرستد، بت مي‌سازد را بايد ريشه کن کنيد. بعد مي‌گويد:

نفس ازدرهاست او کي مرده است *** از غم بي آلتي افسرده است

بنده اگر پول و مقام پيدا کنم، نفس من دست به هرکاري خواهد زد. لذا مي‌گويد:

گر بيابد آلت فرعون او *** که به امر او همي رفت آب جوي

آن زمان بنياد فرعوني کند *** راه صد موسي و صد هارون زند

يعني اگر آن قدرتي که خدا به صدام و فرعون داد، به من هم بدهد اگر کمتر از آن نباشد شايد رو دست آنها باشد. بعد مي‌گويد:

کرمک است اين اژدها از دست فقر *** ورنه مي‌بود اين مگس افزون ز صغر

يعني اين اژدها که منجمد شده و از حال رفته، چون آب پيدا نکرده جولان بدهد. اين مسئول وقتي پايين بود هيچ کاري نمي‌کرد. حالا که کسي شده چطور مي‌تازاند. ما بايد به خدا پناه ببريم. پيغمبر فرمود: شيطان من به دست من تسليم شده و مسلمان شده است. آقاي دولابي مي‌فرمود: همين که نفس را هم بزرگ مي‌کند، همين را هم نفس گفته است. مثنوي اشاره کرده که مي‌گويد:

اي خدا فرياد از اين فرياد خواه *** داد خواه هم ني ز کس زين دادخواه

داد خود را من نخواهم جز مگر *** زان که از من به من نزديکتر

خدايا به داد من برس، همين که داد مي‌زند هم ظالم است. همين هم خودش خيلي شلوغ کاري کرده است. جز پناهندگي به خدا و اولياي خدا، که آنها رمز نفس را بلد هستند. چطور مهارش کنند. محال است بدون کمک خدا و اولياي خدا کسي بتواند نفس را مهار کند. راه حل يکي پناهندگي به خداست.

بي عنايت حق و خاصان حق *** گر ملک باشد سياه باشد ورق

اين همه گفتيم ليک اندر بسيج *** بي عنايات خدا هيچيم هيچ

اگر لطف خدا نباشد، «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ‏ اللَّهِ‏» (يونس/100) ملاعبدالله از عرفاي بزرگ است يک جمله زيبايي دارد، مي‌گويد: نمي‌دانم در گوش نفس چه مي‌گويند که اينقدر ملايم است و هرچه بار کني، بار مي‌کشد. رام رام است. اما خدا نکند آن رمز از او برداشته شود، به کمترين تلنگر همه چيز را به هم مي‌زند. «الهي لا تکلني الي نفسي طرفة عينٍ ابدا» حتي امام صادق فرمود: کمتر از يک لحظه هم مرا به خودم وا نگذار. راوي گفت: چطور؟ فرمودند: حضرت يونس يک لحظه به خودش واگذار شد و بايد از امت دلجويي مي‌کرد، عجله کرد و خدا او را در شکم ماهي حبس کرد. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: با بعضي از علما در مسير مشهد به روستاي کوهستان رفتيم، کسي که در حد مرجعيت بود، وقتي از نجف برگشت در روستاي خودش در شمال رفت حوزه راه انداخت، آيت الله کوهستاني که کرامات فوق العاده دارند. در مسير مشهد مهمان ايشان شديم، از مهمان‌ها پذيرايي مي‌کردند. يکي از علمايي که همراه ما بود به آيت الله کوهستاني عرض کرد اين نفس چيست؟ شمالي‌ها معمولاً صدا مي‌زنند مي‌گويند: آقاجان، آقاجان! نفس گفتي؟ يک کسي بيست سال مي‌گفت: خدايا مرا ببخش. به من رزق بده و چنين و چنان کن. بعد از بيست سال پرده کنار رفت و معلوم شد خودش دو تکه شده است. يک تکه جنبه خلقي و يکي جنبه روح و جانش! از نفسش بيرون نيامده بود و پاک نشده بود. بيست سال نفس خودش را صدا مي‌زد.

يکي از انبياء به خدا گفت: خدايا تو کجا هستي من به تو برسم؟ به محص اينکه من خودت را کنار گذاشتي به من مي‌رسي. چرا موقع مردن خدا را مي‌بينيم و حضرت علي را مي‌بينيم؟ چون از خودت بيرون آمدي امام و پيغمبر هست. لذا ايشان بعد از بيست، سي سال عنايتي کرد و از خودش بيرون آمد. لطف و عنايت خدا بي شمار است. راه ديگر هم توسل به اهل‌بيت است. مثنوي مي‌گويد:

هيچ نکشد نفس را جز ظل پير *** دامن آن نفس کش را سخت گير

چون مرهب را اميرالمؤمنين مي‌تواند نصف کند. بت‌ها را بت شکن بايد بشکند و مار و اژدها را بايد اميرالمؤمنين سر ببرد. فرمود: کميل زمين از دام شياطين پر است. کسي از دام شياطين نجات پيدا نمي‌کند الا به ما چنگ بزند. «مَن اعتصَمَ‏ بكم‏ فقد اعتَصَم باللّه» هرکس به اينها چنگ بزند به خدا چنگ زده است.

متوکل عباسي برايش قاطري آورده بودند، قاطري قلدري بود. هرکس سوارش مي‌شد با سرعت و شتاب مي‌رفت. هرکس سوارش مي‌شد تعادلش از بين مي‌رفت و مي‌افتاد. کسي سوار اين نشد که جام سالم به در ببرد. بعضي از اطرافيان به متوکل پيشنهاد دادند و گفتند: شما که با امام عسکري و امام هادي مخالف هستيد و برنامه داريد ايشان را از بين ببريد، خوب است اين قاطر را به امام هديه بدهيد. يک روز امام را دعوت کردند، به امام عرض کرد: اين قاطر نيرومندي است به شما مي‌دهيم. حضرت قاطر را پذيرفتند و قبل از اينکه سوار شوند دست محبت و نوازش به سر و گردن و پشت قاطر کشيدند. قاطر خيس عرق شد. سوار شدند، قاطري که چموش بود بسيار آرام شد. بزرگواري فرمودند: من هروقت اين حديث را خواندم منقلب شدم و گفتم: اي امام هادي، امام عسگري ما را هم مثل همان قاطر حساب کنيد و بر سر ما دست بکشيد و رام کنيد. خدا يازده بار قسم خورده است «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ‏ زَكَّاها،وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» (شمس/9و10) عجيب است خدا به اين نفس قسم خورده است. يکي از قسم‌هايش خود نفس است، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها» (شمس/7) قسم به اين نفس و خدايي که نفس را بلند قرار داده است. معلوم مي‌شود تزکيه لازم دارد و خدا و پيغمبر بايد روي اين کار کنند و رام کنند و الا «قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها».

شريعتي: نکات خوبي را شنيديم و انشاءالله همه به خداي بزرگ پناه ببريم. خيلي‌ها التماس دعاي ويژه و مخصوص داشتند، انشاءالله خداوند به همه مريض‌ها شفاي کامل عنايت بفرمايد. امروز صفحه 264 قرآن کريم، آيات 32 تا 51 سوره مبارکه حجر را تلاوت خواهيم کرد.

«قالَ‏ يا إِبْلِيسُ‏ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ «32» قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33» قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34» وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ «35» قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «36» قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ «37» إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ «38» قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «39» إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ «40» قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ «41» إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ «42» وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ «43» لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ «44» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «45» ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ «46» وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ «47» لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ «48» نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «49» وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ «50» وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ»

ترجمه آيات: (خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‏كنان نيستى؟ (ابليس) گفت: من اين‏گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‏اى، سجده كنم. (خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود. (ابليس) گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى كه مردم برانگيخته شوند، مهلت بده (و زنده بدار) (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت يافتگانى. (امّا نه تا روز قيامت، بلكه) تا روزى كه وقت آن معلوم است. (ابليس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدى‏ها را) برايشان مى‏آرايم و همه را فريب خواهم داد. مگر بندگان اخلاص‏مند (و برگزيده تو را) از ميان آنان. (خداوند) فرمود: اين (اخلاص و نجات مخلصان) راه مستقيمى است كه خود برعهده دارم. همانا براى تو بر بندگان (برگزيده) من تسلطّى نيست، مگر از گمراهانى كه تو را پيروى كنند. و البتّه دوزخ وعده‏گاه همگى آنهاست. براى آن هفت در است، براى هر در بخشى از آن گمراهان تقسيم شده‏اند. همانا پرهيزكاران در باغ‏ها و (كنار) چشمه سارانند. (به آنان خطاب مى‏شود:) با سلامت و امنيّت به باغها وارد شويد. و ما هرگونه كينه‏اى در سينه‏هاى آنان را بركنده‏ايم، (در نتيجه آنان) برادرانه بر تخت‏ها روبروى يكديگرند. در آنجا هيچگونه رنجى به آنان نمى‏رسد، از آنجا بيرون شدنى نيستند. (اى پيامبر!) به بندگانم خبر ده كه همانا من خودم بسيار بخشنده و مهربانم. و البتّه عذاب من نيز همان عذاب دردناك است. و آنان را از (داستان) مهمانان ابراهيم خبر ده.

شريعتي: از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم.

حاج آقاي فرحزاد: از چيزهايي که نفس را مهار مي‌کند ذکر خدا و ذکر پيغمبر و اهل‌بيت است. پيغمبر فرمود: در روز قيامت کنار ميزان حسنات خواهم ايستاد و کسي که گناه زياد دارد و حسناتش کم است، ثواب صلوات‌ها را در نامه عملش قرار مي‌دهم و ميزان حسناتش را با صلوات سنگين مي‌کنم تا اهل بهشت شود. اگر مي‌خواهيم بر نفسمان غالب شويم زياد بر محمد و آل محمد صلوات بفرستيم.

الحمدلله برنامه سمت خدا يک برنامه موفق است و لطف خدا بوده است. حدود ده سال است که اين برنامه موفق بوده است و بنده هم توفيق خدمتگزاري داشتم. هميشه خدا را شکرگزار هستم. بعضي از عزيزان و کارشناسان با حالت بيماري در برنامه حاضر شدند. در نظرسنجي‌ها حدود 96 درصد رضايتمندي داشته است و جزء برنامه‌هاي پيشتاز در صدا و سيما بوده است. يکي از خوبي‌هاي اين برنامه اين بوده که توانسته در جامعه جريان سازي کند. سنت‌هاي خوبي چون نامگذاري‌هاي خوب، ترويج قرآن، جلسات حضرت خديجه، کمک به مستأجرها، رد مظالم، زيارت اولي‌ها، که به ياري خدا اين برنامه ادامه دارد و ما براي قم و مشهد زوار داريم و کربلا هم به محض برقراري امنيت پابرجا خواهد بود. برنامه غدير و اطعام غدير و کاروان‌هاي غدير، جشن‌ها و مراسم‌ها و قرباني، يکي هم تکريم نام‌هاي خدايي، گاهي حديث است، آيه قرآن است که دور ريختني نيست و واجب است تکريم کنيم.

شريعتي: طرح تکريم اسماء متبرکه که طرح خوبي است و بعضي نمي‌دانستند بايد چه کنند، قرار شد يک صندوق پستي اختصاصي براي اين کار در نظر گرفته شود و هروقت به حد متعارفي رسيد براي ما پست کنند، آدرس: قم، صندوق پستي 1555 هست.

حاج آقاي فرحزاد: همه ما از يک خانواده هستيم و دوست داريم از همه کارشناسان استفاده شود. لذا طبق قولي که داده بودند، قرار شد از روز شنبه حاج آقاي عابديني برگردند. براي همين اجازه مي‌خواهم چند وقتي محضر عزيزان نباشم. از هفته آينده روزهاي دوشنبه حاج آقاي حسيني قمي خواهند آمد و روز سه‌شنبه حاج آقاي کاشاني خواهند بود.

شريعتي: از شما خيلي تشکر مي‌کنم که هميشه با هر حالي در برنامه حضور داشتيد. انشاءالله به زودي زود شاهد حضور شما در برنامه خواهيم بود.

حاج آقاي فرحزاد: پيام‌هاي بسياري به دست ما مي‌رسد و ما واقعاً از همه متشکريم. خانمي پيام داده که من دانشجوي خلباني بودم، حجاب نداشتم و اهل نماز نبودم. فقط با صحبت‌هاي شما اهل نماز و حجاب شدم. يکي از آقايان پيام داده بود که هر روز گوسفندان را به صحرا مي‌برم جز روزهاي دوشنبه که پاي سمت خدا هستم. انشاءالله خدا کمک کند، به ياد همديگر باشيم و براي هم دعا کنيم.

شريعتي: انشاءالله هرجا هستيد موفق و مؤيد باشيد. از خانواده شما هم تشکر مي‌کنيم.

حاج آقاي فرحزاد:

ما گدايان خيلي سلطانيم *** شهروندان هواي جانانيم

هرچه گفتيم جز حکايت دوست *** در همه عمر از آن پشيمانيم

اگر در سمت خدا از خدا گفتيم قشنگ است، امام سجاد مي‌گويد: « أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ»‏ (بحارالانوار،ج91/ص151) من هم عذرخواهي مي‌کنم اگر اشتباهي، خطايي، حرفي زدم که باعث ناراحتي شده است.

هرچه گفتيم جز حکايت دوست *** در همه عمر از آن پشيمانيم

ترک جان عزيز بتوان کرد *** ترک يار عزيز نتوانيم

سعديا بي وجود صحبت يار *** همه عالم به هيچ نستانيم

خواهش مي‌کنم ارتباط با خدا و اهل‌بيت را ترک نکنيد، نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر را جدي بگيريد. اينها رازها و رمزهاي موفقيت است.

شريعتي: اين خداحافظي موقتي است و بهزودي تبديل به سلامي دوباره خواهد شد.

دود اين شهر مرا از نفس انداخته است *** به هواي حرم کرب و بلا محتاجم

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»