برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه امام زين العابدين (شرح دعاي مکارم الاخلاق)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 27-08- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
تا داشتهام فقط تو را داشتهام *** با ياد تو قد و قامت افراشتهام
بوي صلوات ميدهند دستانم *** از بس که گل محمدي کاشتهام
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناهتان باشد. انشاءالله در اين سرماي پاييزي دل و جانتان گرم به نور ايمان و توکل به خداي متعال باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. تشکر ميکنيم از همه عزيزاني که براي پيامبر خدا جشن گرفتند. شکر کنيم از اينکه باران رحمت و برف الهي در تمام ميهن اسلامي باريده است. انشاءالله خداي متعال کمک کند قدردان و شاکر همه نعمتها باشيم.
شريعتي: امروز از صحيفه نوراني سجاديه و دعاي مکارم الاخلاق خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
بخش ديگر را باز امام سجاد(ع) با صلوات شروع ميکنند، «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَيَّ إِذَا كَبِرْتُ، وَ أَقْوَى قُوَّتِكَ فِيَّ إِذَا نَصِبْتُ» يکي از دعاهايي که امام سجاد درخواست ميکند اين است که رزق و روزي مرا وقتي به سن بالا رسيدم بيشتر قرار بده. چون انسان در جواني، در سلامتي و نشاط بيشتر ميتواد فعاليت و کار کند. لذا عرضه ميدارد وسيعترين رزقت را وقتي بزرگ شدم، قرار بده. رزق هم فقط مال دنيا نيست. مادي و معنوي است. بيشترين قوه و انرژي را وقتي به رنج و زحمت ميافتم به من مرحمت کن. «وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ» خدايا مرا مبتلا نکن که از عبادت و بندگي تو کسل شوم. چون باعث ميشود آدم سرد بشود و عبادت نکند. گاهي آدم گناه ميکند و شکرگزار نعمتها نيست. از خداي متعال ميخواهيم که خدايا ما را مبتلا نکن که از عبادت و بندگي تو به کسالت برسيم. «وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِيلِكَ» خدايا مرا حفظ کن من راه تو را پيدا کنم و نابينا نشوم که چشم من ضعيف شود، نورش بيافتد چشم و دل من راه تو را تشخيص ندهم. مرا مبتلا نکن که کور بشوم از پيدا کردن راه تو، «وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ» خدايا مرا موفق بدار آنچه خلاف محبت توست، من متعرض نشوم و قدم برندارم، ما که ادعا داريم خدا را دوست داريم، وقتي آدم عاشق کسي است، حرفش را گوش ميدهد و به او هديه ميدهد، خدايا به من توفيق بده خلاف محبت تو قدم برندارم، در مسير محبت تو باشم. «وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ» خدايا به من توفيق بده آنچه با تو هست، از تو جدا نشوم. چهارده معصوم با خدا هستند، من هميشه با اينها باشم. کساني که با خدا پيوند دارند، خدايا به من توفيق بده من از اينها جدا نشوم و با کساني که از تو بريدند هم جمع نشوم. با دوستان خدا هميشه دوست و با دشمنان خدا دشمن باشم. اين دعا خيلي زيبا و بلند است.
چون ماه ربيع هست، از آقاي رکني تقاضا کردم، يک مقدار ذکر پيامبر و ياد پيامبر باشيم. پيامبر حق بزرگي بر گردن ما دارند.
اين همه آوازهها از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود
امام زمان يک نوري از انوار پيغمبر ماست. دوازده امام، حضرت زهرا و تمام انبياء انواري هستند که شعاع وجود پيغمبر خدا هستند. روايت زيبايي در کافي شريف از امام صادق(ع) است که ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِه فَقَالَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم» چرا خدا اين عظمت را به پيغمبر معرفي ميکند که خُلق عظيم، خداي بزرگ بگويد: عظيم خيلي مهم است. يکوقت خداي بزرگ جلوه ميکند که پيغمبر تو بر يک اخلاق بزرگي مسلط هستي. امام صادق(ع) ميفرمايد: چنين پيغمبري را خدا تربيت کرده است با چه تربيت کرده است؟ با محبت، يعني هرچه آدم بتواند با زبان محبت و با زبان نرمي و ملايمت، ما دو راه داريم. آدمهايي که وحشي و درنده هستند، اراذل و اوباش هستند، حيوانات وحشي را با بند کردن و کتک زدن و زندان کردن تنبيه ميکنند ولي آدمهايي که عاقل و فهميده هستند،«إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِه» يعني اينقدر روي سر پيامبر لطف و محبت و عنايت ريخته که اين پيغمبر همه وجودش عشق و محبت خداست.
درس معلم ار بود زمزمهي محبتي *** جمعه به مکتب آورد طفل گريز پاي را
امام باقر(ع) فرمودند: «الدّين هو الحبّ و الحبّ هو الدين» اگر دين را در يک کلمه بخواهيم معنا کنيم، امام باقر ميفرمايد: دين يعني مهرورزي و مهرورزي يعني دين. محبت خدا، محبت اولياي خدا، هرچه به خدا وابسته است. بعضي فکر ميکنند که خدمت به مردم يا محبت به مردم جدا از خداست. خدا در همه ذرات و همه انسانها تجلي پيدا کرده است. خداوند به همه انسانها رفعت دارد، رحمانيت دارد و رزق ميدهد، فرمودند: چه کساني بيشتر از همه خدا را دوست دارند؟ «أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلنَّاسِ» اينکه من خدا را دوست دارم، کجا ظاهر ميشود؟ وقتي به پدرم و مادرم محبت کنم. به نمايندههاي خدا و انبياي خدا محبت کنم، به عموم خلق مهرورزي داشته باشم، الآن مشکلاتي که پيش آمده، همه مراجع و کارشناسان ما با مردم همدرد هستند. اين فشار روي همه هست، مخصوصاً قشر ضعيف، اين نکته مهم است که پيغمبر ما فرمودند: مستضعفين و ضعفاي شما ولي نعمت شما هستند. الآن مسئولين ما پول نفت براي مردم است، ماليات براي مردم است. اين مردم ولي نعمت ما هستند. فقرا و ضعفا ولي نعمت ما هستند و خدا به برکت دعاي اينها رزق و روزي ميرساند. اين حادثه تلخي بود که در ايام ولادت پيغمبر شد. ايامي که جشن است، ميشد زمان را کنترل کرد.
يک آقايي به من ميگفت، کارخانهدار بود. ميگفت: من هميشه اول حقوق کارگرانم را ميدادم. سه چهار ماه کارخانه من مشکل پيدا کرد، طلبي از دولت داشتيم ندادند. اول کاري که کردم حقوق هيأت امنا و مديران را قطع کردم تا به کارگرها رسيدگي کنم. آيا مسئولين ما با حقوق يک ميليون و دو ميليون ميتوانند زندگي کنند؟ مردم ولي نعمت ما هستند. خدا به پيغمبر ميگويد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (حجر/88) امام هشتم ميفرمايد: پدرم موسي بن جعفر با يک عبد ضعيف و غلام مينشست مشورت ميکرد. بعضي به امام هفتم اعتراض کردند که چرا با غلام و برده مينشيني؟ حضرت ميفرمود: شايد خدا خير و صلاح را به زبان او جاري کند.
«أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِه» خدا با محبتش، يعني ما خيرخواه و دلسوز هستيم، دغدغه، خدا هم کمک ميکند، کسي که بدهکار است، بعضي هستند وام ميگيرند، بيخيال است، قسط عقب بيافتد، ضامن در فشار باشد. حديث داريم کسي که دغدغه جدي بدهکاري را دارد خدا کمکش ميکند تا بدهد.
بحثمان دربارهي مکارم الاخلاق بود، حديث داريم کرامتهاي اخلاق در سه چيز است. «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ» اول صله کنيم با کسي که با ما قطع کرده است. اينکه اگر کسي خواهري، برادري، اولادي با ما قطع ارتباط کرده، هنر اين نيست با خوبها خوبي کنيم. ولي اينکه با من دعوا کرده، تندي و ناراحتي کرده، بيايم بغلش کنم و دوستي کنم، اين را خدا خيلي دوست دارد. سعدي ميگويد:
بدي را بدي سهل باشد جزاء *** اگر مردي أحسن الي من أساء
کسي به نام داود رقي از دوستان آقا امام صادق(ع) است. ميگويد: وقتي ميخواستم به مدينه بروم، يک پسرعمويي داشتم، اين پسرعموي من ناصبي بود، دشمن اهلبيت بود. ولي فقير بود و در فشار اقتصادي شديدي بود. چون به من گفتند: بايد به بدهاي فاميل هم صله کني. يک جاهايي است که ما استثناء نداريم، پدر و مادر، کافر، مسلمان، ظالم و خائن هم باشند اکرامشان واجب است. يکي فاميل است، فاميل هرچقدر هم بد باشد، دشمن اهلبيت باشد، قطع رحم جايز نيست. حداقل صله رحم ولو به يک سلام باشد. قطع رحم حرام است. داود رقي ميگويد: اين پسرعموي من دشمن اهلبيت بود و گرفتار بود. قبل از اينکه مدينه بروم يک پولي به او دادم. وقتي مدينه رفتم خدمت امام صادق رسيدم، حضرت فرمودند: روز پنجشنبه نام اعمال شما دست من رسيد، در نامه عملت چيزي ديدم که خوشحالم کرد. صله رحم رزق و روزي را زياد ميکند. حضرت فرمود: صله رحمي که با پسرعمويت انجام دادي مرا خوشحال کرد و اين براي تو خيلي خوب است. حديث داريم «افضل الصّدقة على ذي الرّحم الكاشح» برترين صدقهها براي فاميلي است که کينهورزي و دشمني ميکند.
از من در مورد رد مظالم زياد پرسيدند، آنهايي که واجب النفقه هستند نه ولي بهترين مورد دادن رد مظالم به کساني است که ميشناسيم. بهترين مورد رد مظالم و صدقه به بستگان و فاميل است. روايت داريم يک شخصي در زمان امام جواد(ع) به حضرت نامه نوشت و گفت: پدر من دشمن اميرالمؤمنين و اهلبيت است و ما را هم خيلي اذيت ميکند و به زحمت انداخته است. به حضرت گفت: اجازه دارم به او بدي کنم و با او قهر کنم؟ حضرت جواد(ع) فرمودند: «وَ الْمُدَارَاةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَة» مدارا کردن با يک آدم نادان و جاهل خيلي بهتر از درگير شدن با اوست. من قول ميدهم که خدا بعد از هر سختي، راحتي قرار داده است. ميگويد: طبق فرمايش امام جواد شروع به محبت به پدرم کردم و هرچه گفت تحمل کردم، بعد از مدتي پدرم عوض شد.
نامهي 31 نهجالبلاغه خيلي نکات عالي و زيبايي دارد. اميرالمؤمنين(ع) به امام مجتبي(ع) فرمودند، «وَ تَجَرُّعِ الْغَيْظِ» يعني خشم را قورت بده. اولش تلخ است ولي بعد شيرين ميشود. اينکه من فحش ندادم و تندي نکردم، «فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّةً» اميرالمؤمنين ميفرمايد: من جرعهاي شيرينتر و گواراتر از جرعهي خشم و غضب ننوشيدم. «وَ لَا تَصْرِمْ أَخَاكَ عَلَى ارْتِيَابٍ وَ لَا تَقْطَعْهُ دُونَ اسْتِعْتَابٍ وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ» با کسي که به شما پرخاشگري ميکند، نرم باشيم و ملايمت کنيم. فاميلي به ما تندي کرد، فحش و ناسزا گفت، من بروم او را ببوسم، چه کار ميتواند بکند؟ او زمين خورده من است. يکي از علماي برجسته موقعي در يکي از پيادهروها ميرفتند، يک کسي از آقا ناراحتي داشت. به آقا رسيد و گفت: شما چنين و چنان هستيد. آقا فرمودند: من تعجبم از اين است که از کي چشم و دلت باز شده و باطن مرا ديدي؟ چقدر خوب مرا ديدي. بارک الله! طرف تعجب کرد و منتظر عکسالعمل شديد بود. حضرت امير هم خودش حق است و هم کلامش حق است. ميگويد: با آدمهاي تند، آرام برخورد کنيد. با محبت خيلي از گرهها باز شدني است. در حالات مرحوم شيخ جعفر کاشف الغطاء که از فقهاي شيعه است، شايد صدها مجتهد سر درس ايشان ميرفتند. روايت داريم علم بايد با حلم توأم باشد. عالمي که حلم ندارد ارزشي ندارد. ايشان يک موقع به مسجد آمد و نماز ميخواند. يک سيد فقير گرفتاري آمد گفت: کمک من کن. فرمود: الآن پول همراهم نيست، ولي چشم کمک ميکنم. يکباره عصباني شد و آب دهان به صورت ايشان انداخت. کسي که اول فقيه و مرجع تقليد عالم تشيع بود. ايشان فرمودند: چشم، آب دهان سيد متبرک است. به سر و صورت ماليد و گفت: صبر کن نماز بخوانم و بعد. نماز ظهر را خواندند و بلند شدند و عبايشان را گرفتند، فرمودند: هرکس آبروي شيخ جعفر را ميخواهد براي يک انسان خوب کمک کنيد. در صف نماز ميچرخند و پول فراواني جمع ميکنند و تحويل اين آقا ميدهند. لذا حضرت فرمودند: نرم باش با کسي که با تو تندي ميکند. اميد است او هم نرم شود «وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ أَحْرَى لِلظَّفَرِ» هميشه با دشمنت هم محبت کن و مدارا کن. با فضل و احسان به او يکي از راههاي پيروزي بر دشمن است. لذا مکارم الاخلاق سه چيز است، «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ» با کسي که با شما قطع کرده صله کن. با کسي که به شما ظلم کرده عفو کن. «وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ» پيغمبر ما بيست سال، سيزده سال در مکه و هفت سال در مدينه توسط مردم اذيت شد ولي همه را عفو کرد. «وَ أَعْطِ مَنْ حَرَمَكَ وَ أَحْسِنْ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ» يک کمکي هم بکن و با محبت زمينش بزن. پيغمبر ما فرمود: کسي آرزوي گراني بکند، عمل چهل سالهاش پاک ميشود. کسي خدا را بيشتر دوست دارد که به مردم بيشتر خدمت کند.
شريعتي: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف/96) انشاءالله با ايمان و تقوا دستمان به سمت آسمان باشد و خداوند لطف و محبتش را از مردم ايران دريغ نکند و روز به روز شاهد اقتدار ميهن اسلاميمان باشيم. امروز صفحه 229 قرآن کريم، آيه 63 تا 71 سوره مبارکه هود را تلاوت خواهيم کرد.
«قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ «63» وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ «64» فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ «65» فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ «66» وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ «67» كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ «68» وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ «69» فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ «70» وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ»
ترجمه آيات: (صالح) گفت: اىقوم من! آيا نظر شما اين است كه اگر از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم، (لب فروبندم و تبليغ نكنم؟) پس اگر من خدا را معصيت كنم (و رسالتالهى را انجام ندهم)، چه كسى در برابر (قهر) او ياريم خواهد كرد؟ پس شما جز خسارت و زيان چيزى به من نمىافزاييد. و (صالح در بيان معجزهى خود گفت:) اى قوم من! اين شتر ماده (كه به ارادهى) خداوند (آفريده شده) معجزهاى براى شماست، پس او را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا (چرا كند و از مراتع و علفهاى آن) بخورد، و آزارى به او نرسانيد كه بزودى عذاب (الهى) شما را فرا خواهد گرفت. پس (علىرغم آن همه سفارشات و تهديدات، قوم ثمود) شتر را پِى كردند (و دست و پايش را بريدند)، پس (صالح) گفت: (براى مدّت) سه روز در خانههايتان بهرهمند باشيد (كه بعد از آن عذاب الهى فرا خواهد رسيد)، اين وعدهاى است راست و حقيقى. چون (پس از گذشت سه روز،) فرمان (قهر) ما آمد، صالح و كسانى را كه به همراه او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از عذاب) نجات داديم و از خوارى آن روز (رهايى بخشيديم. اى رسول ما!) همانا پروردگارت، همان تواناى شكست ناپذير است. و ستمگران را صيحهاى (آسمانى) فرا گرفت، پس در خانههايشان به روى در افتادند (و مردند). آنچنان (قوم ثمود در اثر اين صيحه و زلزله نابود شدند) كه گويى هرگز در آنجا ساكن نبودهاند، بدانيد كه همانا ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند. بدانيد كه ثمود (از رحمت الهى) دور باد. و همانا فرستادگان ما (كه فرشتگانى به صورت انسان بودند)، ابراهيم را مژده آورده گفتند: سلام، (ابراهيم نيز) گفت: سلام. پس زمانى نگذشت كه گوسالهى بريانى را (براى پذيرايى) نزد آنان آورد. پس چون (ابراهيم) ديد كه دست آنان به سمت غذا دراز نمىشود (و از آن نمىخورند)، آنان را نشناخت و ترسى از آنان در دل او افتاد (كه شايد غذا نمىخورند تا نمكگير نشوند و بتوانند براحتى سوء قصد خود را انجام دهند)، امّا ميهمانان گفتند: مترس، همانا ما براى (قلع و قمع) قوم لوط فرستاده شدهايم. و همسر ابراهيم ايستاده بود، پس (چون گفتگوها را شنيد،) خنديد، ما او را به (فرزندى به نام) اسحاق و پس از اسحاق، (فرزندى به نام) يعقوب بشارت داديم.
شريعتي: در ايام ميلاد با سعادت نبي مکرم اسلام هستيم و چه ذکري بلندتر و بالاتر از صلوات بر محمد و آل محمد، از فضيلت ذکر بلند صلوات بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: پيغمبر خدا هواي صلوات فرستها را خيلي دارند چون عمري دعا به پيغمبر ميکنند، جواب يک سلام واجب است، صلوات خيلي بالاتر از سلام است. حساسترين جاهاي قيامت يکي موقف ميزان است که ارزيابي ميشود و اين آقا و خانم اهل بهشت يا جهنم است و پرونده بسته ميشود. پيغمبر خدا فرمود: من در موقع ميزان خواهم آمد، اگر از امت من کسي کم بياورد و ميزان حسناتش سبک باشد و گناه زياد داشته باشد ولي در دنيا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده باشد، اين صلواتهايي که براي من فرستاده روي ميزان حسناتش ميگذارم تا خدا او را راهي بهشت کند.
غدير هرسال با شکوهتر از سالهاي ديگر برگزار ميشود و غدير يک جريان است، از همه کساني که براي اين ايام زحمت کشيدند تشکر ميکنم، کاروانهاي غدير راه انداختند، به بچهها عيدي دادند، يک خانمي نوشته بود شما گفتيد روزه بگيريد ولي اگر کسي تعارف کرد قبول کنيد و ثواب روزه را داريد. ما هم به اين نيت روزه گرفتيم و هرجا رفتيم بسته ميگذاشتند که ببريم. پيامک آمد که شب افطار مهمان حضرت معصومه هستيد و خيلي شيرين بود. خواستيم به کساني که ويژه خدمت کردند جايزه بدهيم، مجبور شديم قرعه کشي کنيم. انشاءالله آن عددي که قرعه کشي کرديم و 110 نفر است، با آنها تماس ميگيريم و آدرس ميگيريم و انگشتر هديه خواهيم کرد.
بعد از حضرت خديجه در ميان همسران پيغمبر، برترين همسرها حضرت ام سلمه هست. جالب است که گاهي امام حسين به او خطاب به مادر ميکردند. اميرالمؤمنين وقتي ميخواستند کوفه بروند، امانتها را دست اين بانو سپردند. امام حسين(ع) در سفر کربلا همه امانتها را تحويل اين بانو دادند و فرمودند: به امام سجاد تحويل بده. بانويي بود که از روز اول تا روز آخر مدافع اهلبيت و حامي اهلبيت بود. داستان زيبايي که خيلي جذاب است اين است، ام سلمه همسري به نام ابو سلمه بود. آدم مؤمن و خوبي بود، فرزندي به نام سلمه داشتند و بخاطر همين به او ام سلمه ميگفتند. يکبار همسر ايشان به منزل آمد گفت: من حديث قشنگي از پيامبر خدا شنيدم. پيغمبر خدا در مسجد فرمودند: اگر کسي مصيبتي به او رسيد، همانطور که خدا فرموده بگويد: «انا لله و انا اليه راجعون» ما مال خدا هستيم، مملوک خدا هستيم و نزد خدا برميگرديم. خدا ميفرمايد: اگر کسي اين را بگويد، «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون» (بقره/157) خدا همانطور که به پيغمبر صلوات ميفرستد، به صاحبان عزايي که تسليم خدا ميشوند هم صلوات ميفرستد. «اللهم آجرنى في مصيبتى و اخلف لى خيرا منه» خدايا در اين مصيبت به من صبر بده و بهتر از اينکه از من گرفتي به من بده. اين حديث را ابو سلمه براي من گفته بود. گذشت و شوهرم فوت کرد و همه غمهاي عالم در سينه من ريخت. خدايا بدون سرپرست چه کنم؟ عده وفات همسرم گذشت، ديدم در خانه را ميزنند. پيغمبر خدا آمدند، فرمودند: خواستگاري شما براي خودم آمدم. من در مصيبتها ياد خدا افتاده بودم و با خود ميگفتم: خدايا به من صبر بده و بهتر از اين به من عطا کن. با خود گفتم بهتر از ابو سلمه چه کسي است؟ پيامبر آمدند. گفتم: من بيوه هستم، مسن هستم و بچه دارم. همسران ديگر هستند و شايد بي ادبي باشد. فرمودند: با همه اينها قبول دارم.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»