اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-07-22-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-فضيلت زيارت اربعين


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: فضيلت زيارت اربعين

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 22-07- 98

مجري: بسم الله الرحمن الرحيم

دل به عشق يوسف زهرا نهاده مي‌رويم *** از نجف تا کربلا پاي پياده مي‌رويم

مرغ روحم پر زند بر قتلگاه و علقمه *** تا گذارم چهره بر خاک عزيز فاطمه

يابن زهرا سر به کف در سرزمينت آمدم *** تا شوم زوار روز اربعينت آمدم

«السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين، السلام عليک يا ابالفضل العباس» سلام مي‌کنم به محضر يکايک سمت خدايي‌هاي عزيز، انشاءالله خوب و سلامت باشيد در هرجا که هستيد، جاي شما در طريق الحسين خالي است، از عمود 1080 در جوار موکب آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س) در خدمت شما هستيم. انشاءالله به زودي زود نصيب و قسمت شما شود. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم و رحمة الله. زيارت شما قبول باشد.

حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله همه عزيزاني که تا به حال نيامدند و عزيزاني که جا ماندند، انشاءالله به زودي نصيب عزيزان شود. انشاءالله همه عزيزان در پياده‌روي و دعاهاي ما شريک باشند. اگر همه با هم باشيم لطف خداي متعال بر ما سرازير خواهد شد. از همه عزيزاني که زحمت کشيدند تشکر مي‌کنم. نايب الزياره همه هستيم. چيزي که مطمئن هستيم روز قيامت از ما دستگيري مي‌کند و اميد بستيم زيارت و عرض ادب به آقا أباعبدالله و خدمتگزاري در خانه أباعبدالله است.

مجري: يکي از شعارهايي که امسال زياد ديده مي‌شود «حب الحسين يجمعنا» هست. از محبت حضرت مولا و ارباب براي ما بگوييد.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«السلام عليک يا أباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين» همانطور که شما اشاره کرديد بنده معتقد هستم که گمشده ما محبت و عشق است. يک مثال خيلي ساده اين است اگر يک زن و شوهر زندگي مشترک را شروع مي‌کنند، بينشان محبت باشد. مودت باشد، در قرآن سوره مبارکه روم آمده «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» مودت از محبت بالاتر است، هم دوست داشتن قلبي و هم دوستي به اعضاي و جوارح ما سرايت بکند. يکي هم رحمت و مهرورزي و مهرباني است. اگر زوجين جوان زندگي مشترک را شروع کنند و بينشان مودت و محبت باشد، تا پايان عمر هيچ مشکلي پيدا نمي‌کنند. همه ناهمواري‌ها قابل گذشت است ولي اگر شما به زوجين جوان همه امکانات را بدهيد، بهترين امکانات، بهترين شغل، بهترين مرکب، ولي همديگر را دوست نداشته باشند. يعني کيميا و حقيقتي که حلال مشکلات است، دلهايشان به هم پيوند نخورده، آن خانه جهنم است. گمشده‌ي ما محبت است. حافظ مي‌گويد:

مصلحت ديد من آن است که ياران همه *** کار بگذارند و خم طره‌ي ياري گيرند

عاشق شو ورنه روزي کار جهان سر آيد *** ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستي

يکي از بزرگان وصيت کرده اين شعر را روي قبرش بنويسند. ما گمشده‌مان عشق و محبت است. آن محبوب خيلي مهم است. معشوقي که به آن وابسته مي‌شويم. هدايت عشق که انبياء و اولياء آمدند عشق ما را به مسير صحيح هدايت کنند. يک جمله‌ي زيبايي هست که امام سجاد در پايان دعاي مکارم الاخلاق يک جمله بسيار کليدي و کاربردي دارند که جالب است يک کشيش آمريکايي و مسيحي مي‌گويد: من در جاهاي مختلف گشتم يک کدي پيدا کنم که حلال مشکلات عالم باشد، کتاب‌ها، دعاهاي انبياء رسيدم به دعاي صحيفه سجاديه و مکارم الاخلاق، آخرين دعا در صحيفه سجاديه و ديدم اين کليد واژه‌اي است که حلال همه مشکلات است. جالب است غير مسلمان‌ها مي‌آيند از صحيفه ما و قرآن ما استفاده مي‌کنند ولي ما بهره نمي‌گيريم. ايشان مي‌گويد: اين جمله کاربردي امام سجاد، «وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» امام سجاد به ما مي‌گويد: راه عشق با خودت، پيوند با خودت، محبت خودت را در دل من قرار بده، رابطه عشقي و معنوي نه رابطه زباني، رابطه‌ي قلبي، خدايا تو مرا دوست بداري و من هم دوستت بدارم. به راه محبت تو يک راه آسان و رواني برايم قرار بده که اگر قرار دادي، تمام خيرات دنيا و آخرت در اين مسير کامل مي‌شود. يعني ما اگر خدا را خواستيم، امام حسين را هم خواستيم، همه دنيا را خواستيم، همه چيز ما خوب مي‌شود. انشاءالله اين محبت در دلها کامل شود که به يک معنا چهارده معصوم همان محبت هستند. امام حسين مظهر محبت است.

روايت زيبايي از امام باقر(ع) هست که حضرت فرمودند: «الحبّ هو الدين و الدين هو الحبّ و هل الدين الا الحبّ» دين يعني محبت، محبت يعني دين و دين نيست الا محبت، محبت خدا، محبت چهارده معصوم و آن اکسيري که مي‌تواند مس وجود همه را تبديل به طلاي ناب کند، پيوند با يک ولي خدا و پيوند با خداست. واقعاً آنهايي که مي‌خواهند به محبت خدا برسند، راهش چهارده معصوم و خدا و اهل‌بيت و پيغمبر هستند. در زيارت جامعه کبيره صريحاً بيان کرده که «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ‏ وَحَّدَهُ‏ قَبِلَ‏ عَنْكُمْ‏ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ» ما مي‌خواهيم به محبت خدا برسيم، راهش چيست؟ در خانه امام حسين و در خانه‌ي اهل‌بيت برويم. هرکس شما را اراده کرده راهش اين است که بيايد در خانه امام حسين، مخصوصاً محبت امام حسين زود آدم را از خودخواهي و رذايل اخلاقي جدا مي‌کند.

اويس قرني يک چوپان است، شترچران است در يمن هست و پيغمبر را نديده است ولي صداي پيغمبر به گوش دلش رسيده و از دور ايمان آورد و عاشق پيغمبر شد. پيغمبر کجا و اويس قرن کجا ولي اينقدر اين پيوند محبت اين دو را به هم نزديک کرد، شعر زيبايي حبيب اصفهاني دارد.

غمت در نهانخانه‌ي دل نشيند *** بنازي که ليلي به محمل نشيند

به دنبال محمل چنان زار گريم *** که از گريه‌ام ناقه در گل نشيند

خلد ار به پا خاري آسان برآيد *** بنازم به خاري که در دل نشيند

مرنجان دلم را که اين مرغ وحشي *** ز بامي که برخاست مشکل نشيند

بنازم به بزم محبت که آنجا *** گدايي به شاهي مقابل نشيند

چه چيزي ما را کنار امام زمان و امام حسين و پيغمبر قرار مي‌دهد، عشق و محبت است که فاصله‌ها را برمي‌دارد و سنخيت ايجاد مي‌کند. اويس قرن از نظر تيپ ظاهري هيچ سنخيتي ندارد. يک آدم گمنام ناشناخته شده در بيابان يمن است. تاآخر هم پيغمبر را نديد ولي پيوند عشق و محبت او را به جايي مي‌رساند که پيغمبر خدا بارها رو به يمن مي‌کردند و شوق زده مي‌شدند، اي اويس قرن من چقدر مشتاق ديدار تو هستم. «اني أشمُّ رائحة الرحمان من اليمن» يعني من بوي خداي رحمان را از يمن استشمام مي‌کنم. فرمود: اويس قرن به اندازه‌ي قبيله‌ي ربيعه و مُضر که دو قبيله پر جمعيت بودند، روز قيامت از مردم شفاعت مي‌کنند. اين خيلي مهم است که اويس قرن بر اثر محبت به چه جايگاه بلندي مي‌رسد.

جون يک غلام سياه اباذر بود، اباذر او را به أباعبدالله بخشيد. هيچ سنخيت ظاهري نداشت، حسب و نسب و عنوان نداشت. ولي عاشق حسين شد. با اينکه جهاد از او برداشته شده بود چون غلام و خدمتگزار بود، ولي روز عاشورا آمد التماس کرد، حضرت اجازه دادند که خون او قاطي خون اهل‌بيت شود. رسيد به جايي که امام حسين صورت به صورت او بگذارد. بگويد: خدايا چهره‌اش را نوراني کن، بدنش را معطر کن و او را با پيغمبر و آل او محشور کن. محبت امام حسين يک محبت فوق العاده است، مغناطيسش در حد اعلي است.

لنگ و لوچ و خفته شکل و بي ادب *** سوي او ميغيژ و او را مي‌طلب

دوست دارد يار اين آشفتگي *** کوشش بيهوده به از خفتگي

اين دستگاه امام حسين هر قدمش ثواب يک حج و عمره دارد. والله اينها واقعيت دارد. امام صادق فرمود: والله آنهايي که براي زيارت آقا أباعبدالله مي‌آيند، خداي متعال روز قيامت به زوار قبر أباعبدالله مباهات مي‌کند. هرطور شده بياييد. آنهايي که به زيارت قبر أباعبدالله مي‌آيند، فاطمه زهرا(س) کنار قبر فرزندش مي‌آيد و استغفار و دعا مي‌کند براي زوار قبر أباعبدالله الحسين، امام صادق فرمود: اگر مردم مي‌دانستند فضل زيارت امام حسين را از شوق جان مي‌دادند. بدن چيست، دست و پا چيست، فرزند و مال دنيا چيست. فرمود: ما گلايه داريم از شيعياني که کسالت مي‌ورزند و مي‌توانند نمي‌آيند. کساني که عذر موجه ندارند، پير و جوان، کوچک و بزرگ، مسلمان و غير مسلمان، بيايند. اگر نتوانستيد بعد از اربعين بياييد. مهم‌ترين چيزي که در پرونده‌ي اعمال مي‌توانيم ارائه بدهيم، زيارت الحسين است. اين فرمايش آقا امام صادق است. «من اراد الله به الخير» يعني همه خيرها و خوبي‌ها و برکات خدا کجا جمع شده است؟ امام صادق فرمود: هرکس خدا اراده‌ي همه خيرها را به او دارد، خداي متعال در دل او مي‌افکند، مثل صيدي که صيادي مي‌کند، او را با مهر أباعبدالله مي‌برد. داشتيم بچه‌اي که با اتوبوسي که به کربلا مي‌آيد سوار اتوبوس شد، مسافرها فکر کردند بچه‌ي کسي ديگر است. در راه گفتند: پدر و مادرت کيست؟ گفته: من خودم آمدم. تلفن پدر و مادرش را پيدا کردند و گفتند: آقا بچه شما را طلبيده است، نگران نباشيد. اين چهل نفر خدمتگزار اين بچه شدند. عشق امام حسين آدم را از همه جا مي‌بُرد. چه جذبه و کششي است؟ کسي که اراده خير خدا به او دارد، در او محبت امام حسين و محبت زيارت امام حسين مي‌افکند. يعني هرطور که شده عرقي که در اين را مي‌ريزي و پولي که خرج مي‌کني، امام حسين فرمود: پولي که در اين مسير خرج مي‌کنيد، چندين برابر، حدود يک ميليون برابر خدا جبران مي‌کند و در هر قدمي هزار گناه پاک مي‌کند، هزار حسنه مرحمت مي‌کند و هزار درجه مرحمت مي‌کند.

آيت الله آقا نجفي قوچاني(ره) شخصيت فوق العاده‌اي بودند، کتاب سياحت شرق و سياحت غرب دارند، سياحت غرب براي شرح حال قبر و عالم برزخ است. سيياحت شرق براي زندگي دنيايشان است. در سياحت شرق داستان‌هاي زيبايي از خاطرات و زندگي نقل کردند، از جمله نقل کردند ايشان در سفري که از اصفهان و يزد به طرف مشهد مقدس مي‌رفتند، در بين راه از قافله جا مي‌مانند. در بيابان کويري که امکاناتي نبود تن به مردن مي‌دهد، فکر مي‌کند از خدا کمک بخواهد چه چيزي مي‌تواند دستش را بگيرد. فکر مي‌کند من نماز خواندم، دعا خواندم، به پدر و مادر رسيدم، درس دادم و درس خواندم، هرچه در خانه خدا ارائه مي‌دهد فرجي نمي‌شود تا اينکه به ذهنش مي‌رسد يک عمل ناب در پرونده اعمالش هست و يک موقعي ايشان پياده سفر زيارتي آقا أباعبدالله(ع) رفت، مي‌گويد: خدايا من دستم خالي است و آبرو ندارم. ولي جمله‌اي که در زيارت عاشورا مي‌گوييم، «اللهم اجعلني عندک وجيها بالحسين» مي‌گويد: خدايا من سفر پياده رفتم و آزرده شدم، اگر بخاطر تو و حسينت است دست مرا بگير. اين را که قسم دادم يکوقت قافله‌اي آمد و ما را نجات دادند و به مقصد رساندند. انشاءالله خدا توفيق بدهد در مسير زوار و خدمتگزار زوار باشيم.

ما معتقد هستيم واقعاً هرکس در مسير اهل‌بيت قدمي بردارد، همانطور که خودشان وعده دادند، عمرش طولاني مي‌شود، رزق و روزي زياد مي‌شود، ملائکه و اهل‌بيت او را همراهي مي‌کنند. اين روايت نوراني که حضرت زينب(س) وقتي که در اين سفر پر از بلا و ابتلاء از شام برگشتند به مدينه، بعد از برنامه‌اي که در شام پياده شد، امام سجاد خطبه خواندند، حضرت زينب خطبه خواندند، مردم شام متوجه جنايتي که اتفاق افتاده شدند، لذا يزيد ديد جو بر عليه شده است، ديگر دستور داد به اهل‌بيت آزار نرسانند و احترام کنند، دستور داد اينها را با احترام کامل به مدينه برگردانند. در تاريخ نوشتند نعمان بن بشير با جمعي اهل‌بيت را به قولي با احترام در اربعين براي زيارت آوردند و به قولي هم مستقيم به مدينه بردند. وقتي مأموريت تمام شد و خواستند خداحافظي کنند، حضرت زينب فرمود: صبر کنيد. بچه‌ها و خانم‌ها را جمع کردند، فرمودند: اگر همراه شما انگشتري و وسايلي هست، در دستمالي جمع کردند و آوردند به مأمورهاي يزيد دادند. دوستان را کجا کني محروم، تو که با دشمنان نظر داري! چون اين مأموران با اهل‌بيت مدارا کردند، حضرت زينب پاسخ اينها را مي‌دهد. آنها قبول نکردند و گفتند: يزيد به ما پول مي‌دهد! فرمود: نه بايد قبول کني! حتي اهل‌بيت کساني هستند که به لشگر يزيد هم لطف و عنايت دارند.

مجري: امروز صفحه‌ي 194 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به امام حسين(ع) و حضرت عباس(ع) هديه کنيم.

«انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «41» لَوْ كانَ عَرَضاً قَرِيباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «42» عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِينَ «43» لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ «44» إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ «45» وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَ لكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَ قِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدِينَ «46» لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا وَ لَأَوْضَعُوا خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَ فِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»

ترجمه آيات: (به سوى جبهه وجهاد) كوچ كنيد، سبكبار و سنگين بار، (خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار.) ودر راه خدا با اموال وجانهاى خود جهاد كنيد، اگر مى‏دانستيد، اين براى شما بهتر است. اگر غنيمتى نزديك و سفرى كوتاه (براى جهاد) بود، قطعاً (متخلفان از جهاد) در پى تو مى‏آمدند، ولى آن راه بر آنان دور و دشوار آمد (و به اين بهانه نمى‏آيند) و به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مى‏توانستيم، با شما (به جنگ) بيرون مى‏شديم! آنان (با اين روش،) خود را هلاك مى‏كنند و خداوند مى‏داند كه آنان دروغگويانند. خدايت ببخشايد! چرا پيش از آنكه (حال) راستگويان بر تو روشن شود و دروغگويان را بشناسى، به آنان اجازه (مرخّصى) دادى؟ آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، هرگز براى جهاد كردن با مال و جانشان، از تو مرخصّى نمى‏طلبند و خداوند به (حال) پرهيزكاران آگاه است. تنها كسانى از تو اجازه مى‏گيرند (به جبهه نروند،) كه به خدا و روز قيامت ايمان ندارند و دلهايشان مرددّ گشته است، پس آنان در شك و ترديدشان سرگردانند. (منافقان) اگر تصميم جدّى بر رفتن به جبهه داشتند، ساز و برگ جهاد آماده مى‏كردند. ولى خداوند، انگيزه و بسيج آنان را (به خاطر كوردلى و نالايقى،) خوش نداشت و آنان را (از رفتن به جبهه) بازداشت و به آنان گفته شد: همنشين خانه‏نشينان (كودكان وسالمندان و بيماران) باشيد. اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بيرون آمده بودند، جز فساد، (ترديد و اضطراب، چيزى) بر شما نمى‏افزودند و به سرعت در ميان شما رخنه مى‏كردند تا فتنه پديد آورند و در ميان شما كسانى (تأثيرپذيرند كه) به سخنان آنان گوش و دل مى‏سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.