اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-04-24-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي بيستم (مکارم الاخلاق)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي بيستم (مکارم الاخلاق)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 24-04- 98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوبمان، انشاءالله هرجا هستيد، خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. ايام بسيار پرنوري است، ايام ميلاد با سعادت امام رئوف حضرت علي بن موسي الرضا است، انشاءالله زيارت حضرت نصيب همه شما شود. نايب الزياره و دعاگوي همه شما بوديم. از حضور گرم و پر شور شما تشکر مي‌کنم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. به شما و عوامل برنامه زيارت قبول مي‌گويم. انشاءالله خدا از همه قبول کند و همه باني شوند تا کساني که تا به حال به قم و مشهد و کربلا نرفتند هم مشرف شوند و ديگر زواري که نرفته باشد، نداشته باشيم. انشاءالله اين جشن‌هاي دهه کرامت مقدمه باشد براي ايام غدير و غديريه که بايد سرمايه‌گذاري کنيم.
شريعتي: بحث امروز ما فرازهاي نوراني از صحيفه سجاديه است و دعاي مکارم الاخلاق. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.  
در ميان دعاهاي صحيفه سجاديه، يکي از دعاهايي که در اوج هست، همين دعاست. محتواي دعا فوق العاده است و مورد نياز جامعه ما هست. از يک بُعد همه دعاها منتسب به امام و کلام امام است و يک حقيقت است. همينطور که آيات قرآن هم همه کلام خداست ولي قطعاً بعضي سوره‌ها و آيه‌ها، مثلاً سوره حمد خلاصه و چکيده قرآن است. سوره بقره شايد صد برابر سوره حمد است. سوره توحيد يک خط است. ولي به اندازه ثلث قرآن تلاوت آن فضيلت دارد. اگر در بعضي دعاها و آيات بيشتر معطل مي‌شويم، يکي از دعاهايي است که اوج حقايق را بيان کرده و واقعاً اينکه در مفاتيح هم مستقلاً اين دعا را اواخرش آوردند، هفته‌اي يکبار گاهي خوب است اين دعا را بخوانند و اين کرامت‌هاي اخلاقي را از خدا بخواهند. در فراز ديگري باز حضرت صلوات را تکرار مي‌کنند. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي‏ مَا يَشْغَلُنِي‏ الِاهْتِمَامُ بِهِ» ما براي دنيا و آخرت يک اهتمام مي‌کنيم، ولي اول و وسط و آخرش بايد از خدا کمک بخواهيم. خدايا تو کفايت کن، تو کمک ما کن آن اهتمام به کارهايي که داريم، کمک ما کم که کار به مقصد برسد.
«وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ» خدايا در کارهايم مرا به کاري وادار کن که فرداي قيامت از من سؤال خواهي کرد. «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ» خدايا مرا فراغت بده براي هدفي که خلق کردي. خدا ما را براي عبوديت و بندگي خلق کرده است. خدايا ايام را فارغ بساز براي بندگي و مقصدي که مرا خلق کردي. «وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ» خدايا مرا نيازمند ديگران قرار نده، مرا بي‌نياز کن و وسعت رزق به من بده. رزق هم فقط مادي نيست. رزق مطلق نيازهاست. «وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ» خدايا با نگاه مرا به فتنه نيانداز، معاني مهمي براي اين جمله آوردند يکي اين است که طمع نداشته باشم. مناعت طبع داشته باشم. خدايا با مهلت دادن به فتنه نيافتم. از مهلت دادن خدا سوء استفاده نکنم. «وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ» خدايا مرا سر افراز و عزيز در جامعه قرار بده ولي مبتلا به تکبر نشوم.
يک نفر به امام حسين عرض کرد: شما متکبر هستي؟ فرمودند: نه، اين عزتي است که خدا داده، يعني آدمي که موجه است، آدمي که خوب و پاک است، يک هيبتي در دلها دارد. بزرگ بودن عيب نيست، بزرگ بيني بد است. کسي که علم دارد، ايمان و اخلاق دارد، اين قعراً در دلها و در جامعه بزرگ است. لذا حضرت دعا مي‌کند که خدايا مرا عزيز و سرافراز و سربلند قرار بده ولي مبتلا به تکبر نشوم که خودم را ببينم و سرم گيج برود و زمين بخورم. «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ» خدايا مرا توفيق عبوديت و بندگي مرحمت کن، ولي عبادت مرا با غرور فاسد نکن. شيطان شش هزار سال عبادت کرد ولي با غرور و تکبر تمامش محو شد. «أَحْبَطَ عَمَلَهُ‏ الطَّوِيلَ‏ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَة» (نهج‌البلاغه/ص287) همه نيست شد. غرور و تکبر يک ويروس خطرناک است. همين غرور و تکبر است که «لا اله الا الله» نمي‌گويد. تکبر است که حق را قبول نمي‌کند.
«وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ» از خدا بخواهيم که دست و کار ما جريان خير رساندن به ديگران باشد. مرا مجراي خير رساندن قرار بده. «وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ» من واسطه خير باشم اما منت گذار نباشم که حبط و پايمال کنم. «وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ» خدايا اخلاق بلند و کرامت‌هاي بزرگ به من مرحمت کن ولي اين اخلاق بزرگي که به من مرحمت کردي، مرا حفظ کن که تفاخر نکنم. اگر خداي متعال به کسي زيبايي معنوي و مادي داده، از خدا بخواهد که باعث فخر بر ديگران نشود. اين زيبايي و کمال را خدا داده است و باعث فخر بر ديگران نباشد.
جمله اول دعا «وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ» خدايا ايمان مرا کاملترين ايمان‌ها قرار بده. يقين مرا برترين يقين‌ها قرار بده. هميشه از بزرگ، چيز بزرگ بخواهيد. متأسف مي‌شوم از عزيزاني که مکه مي‌روند، مدينه و کربلا مي‌روند، مشاهد مشرفه مي‌روند، قطعاً کسي که مهمان امام هشتم هست، پذيرايي مي‌شود ولي به حاجت‌هاي جزئي بسنده مي‌کنند. قرض مرا ادا کن، خانه‌دار کن، همه خواسته‌هاي که اينها نيست. اينها باشد ولي چيزهايي بخواهيم که خير دنيا و آخرت، ايمان کامل و انسانيت است. اگر من انسان کامل شدم همه چيز من درست مي‌شود. وقتي يک چاله را پر کنم هزار چاله ديگر باز باقي است. هفته گذشته بحث کذب و دروغ مطرح شد و گفتيم: کسي طعم ايمان را نمي‌چشد، مگر کسي که دروغ را جدي و شوخي ترک کند. گفتيم: دروغ کليد همه بدي‌هاست. روايت ديگر فرمود: کسي طعم ايمان را نمي‌چشد مگر اينکه به قضا و قدر الهي تن بدهد و راضي به رضاي خدا باشد. چيزهايي که دست ما نيست، ما را چطور خلق کرده، کجا خلق کرده، وطن ما کجاست. پدر ما کيست؟ مادر ما کيست؟ مرد است، زن است و قيافه ما، خيلي چيزها دست ما نيست و يک اختيار جزئي دست ماست. آن تقديراتي که دست ما نيست امضاء کنيم و تسليم باشيم. همين راضي بودن زندگي ما را شيرين مي‌کند. فرمود: کسي طعم ايمان را نمي‌چشد مگر اينکه آن حوادث و قضا و قدري که دست ما نيست، بازخورد اعمال ما نيست را ديده و الحمدلله مي‌گويد. آنچه هم که نرسيده بگويد: بنا بوده نرسد و من آرامش دارم. اين طعم ايمان را مي‌چشد.
ايمان براي قلب است. يعني اقرار به زبان مسلمان است. وقتي اين ايمان به قلب نفوذ کرد و پايتخت وجود ما را گرفت، ايمان مي‌شود. يعني باور قلبي که انسان درک کند. در کافي شريف امام صادق(ع) فرمودند: ايمان يعني کسي که داخل کعبه رفته و اسلام يعني در مسجدالحرام آمده است. کسي که در کعبه رفته در مسجدالحرام آمده است. هر مؤمني مسلمان هم هست، ولي هرکسي در مسجدالحرام آمده معلوم نيست مؤمن باشد. داخل اندروني نرفته است. مؤمن يعني کسي که به باور قلبي برسد. چند روايت زيبا در مورد ايمان پيدا کردم. پيغمبر خدا حضرت محمد مصطفي فرمودند: «يا علي أُکتُب» کم داريم که پيغمبر به مولا علي فرمايشي را بفرمايند و بگويند: بنويس. حضرت علي ريزترين مسائل را حفظ بودند ولي باز مي‌گويد: بنويس. عرض کرد: چه بنويسم؟ فرمود: «بسم الله الرحمن الرحيم» اول بسم الله را بنويس. «الْإِيمَانُ‏ مَا وَقَرَ فِي الْقُلُوبِ وَ صَدَّقَتْهُ الْأَعْمَالُ» (بحارالانوار/ج50/ص208) ايمان چيست؟ حضرت فرمود: بنويس ايمان چيزي است که در قلب قرار بگيرد و وقار و سکونت و آرامش پايتخت وجود ما را بگيرد. يکوقت به زبان ما مي‌خورد و يکوقت به قلب ما مي‌خورد. اين خيلي فرق است. فرمود: ايمان يعني اينکه دلتان باور کند آن حقيقت و باور جا بگيرد و مستقر شود و اعمال شما آن را تصديق کند. در روايات خيلي نهي شده آنهايي که مي‌گويند: ايمان فقط قلب خالي است. کسي که باور دارد بايد در اعمالش ظاهر شود. من بگويم ايمان دارم ولي اعمال من بوي خدايي نمي‌دهد. ايمان آن است که در قلب قرار بگيرد و اعمال خوب هم تصديق کند اين مؤمن است.
در روايت ديگر داريم، از امام صادق پرسيدم: ايمان چيست؟ «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا الْإِيمَانُ فَجَمَعَ لِيَ الْجَوَابَ فِي كَلِمَتَيْنِ فَقَالَ‏ الْإِيمَانُ‏ بِاللَّهِ‏ وَ أَنْ لَا تَعْصِيَ اللَّهَ» (بحارالانوار/ج65/ص271) خدا را باور کنيم و علامت مؤمن بودن اين است که معصيت خدا را نکند. چقدر روايت داريم کسي که با اعتقاد لا اله الا الله بگويد، «دخل الجنة» کلمه طيبه «لا اله الا الله» فوز و نجات و رستگاري مي‌آورد، «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» پيغمبر و اهل‌بيت تضمين کردند هرکس «لا اله الا الله» با اخلاص بگويد اهل بهشت است. دنباله‌اش فرمودند: اخلاصش اين است که او را از گناه و معصيت باز بدارد. اخلاصش اين است که نماينده‌هاي خدا را قبول کند. و الا اينکه من بگويم خدا را قبول دارم و هيچ آثاري نباشد، نمي‌شود گفت مؤمن است. اگر ايمان بياوري خدا قلبت را هدايت مي‌کند و در اعضاء و جوارحت اثر مي‌گذارد. «وَ مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَهُوَ مُؤْمِنٌ‏» هرکس اوامر خدا را انجام مي‌دهد قطعاً مؤمن است. در روايات ما سه تا رکن براي ايمان بيان کرده است. پيغمبر ما فرمودند: ايمان سه رکن دارد «الْإِيمَانُ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ‏ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» سه رکن اصلي ايمان است. مؤمن غير از مسلم هست. مسلم به زبان «لا اله الا الله» بگويد، کافي است و مسلمان مي‌شود ولي ايمان بالاتر است. ايمان سه رکن اصلي دارد. فرمود: اصل ايمان سه رکن دارد، اقرار به زبان، اعتقاد به قلب و عمل به ارکان.    
در بعضي روايت داريم کسي که از خوبي‌ها خوشش بيايد، از بدي‌ها بدش بيايد، مؤمن است. از گناه منزجر است و منفعل است. مؤمن ممکن است گناه بکند، ولي اگر از گناه تنفر دارد و بدش مي‌آيد و از ثواب و کارهاي خير خوشش مي‌آيد، مؤمن است. در خيلي از روايات ما از ولايت و محبت اهل‌بيت به مؤمن تعبير شده است. يعني ايمان به اهل‌بيت و محبت به اهل‌بيت يعني ايمان، امام صادق فرمودند: «حُبُّنَا إِيمَانٌ وَ بُغْضُنَا كُفْرٌ» ايمان يعني چه؟ يعني اينکه ما اميرالمؤمنين و يازده فرزندش را دوست بداريم. حضرت زهرا را دوست بداريم. محبت ما ايمان واقعي است و در افراد تقوا ايجاد مي‌کند. کسي که دشمن ما هست ولو لا اله الا الله مي‌گويد، کافر است. خدايا من تو را قبول دارم ولي نماينده و حجت تو را قبول ندارم، قبول نيست. در جاي جاي قرآن از اميرالمؤمنين تعبير به ايمان شده است. سوره مبارکه حجرات خيلي آيه‌ي زيبايي است که مي‌فرمايد: «حَبَّبَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان‏» (حجرات/7) خداي متعال ايمان را محبوب دلهاي شما قرار داده است. يعني ما نمي‌توانيم خدا و پيغمبر را دوست نداشته باشيم. از اميرالمؤمنين تعبير شده مجسمه ايمان، يعني با ذرات وجودمان اجين شده است. اگر من معتقد هستم يک شيعه حضرت علي دست داعشي‌ها بيافتد، او را قطعه قطعه کنند، دست از علي و دست از امام حسين برنمي‌دارد. چون با ذراتش اجين شده است. شوري را مي‌تواني از نمک بگيري؟ نه.
امام صادق(ع) فرمودند: اينکه ما را دوست داريد فکر نکنيد خودتان کسب کرديد، خدا اين کار را کرده است. خدا مي‌گويد:    «حَبَّبَ‏ إِلَيْكُمُ‏ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» اگر همه عالم جمع شوند، محبت يزيد و شمر را بخواهند، دست ما نيست. «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان‏» از کفر و فسق و فجور و گناه بدش مي‌آيد. ملا نظر علي طالقاني شاگرد شيخ انصاري کاشف الاسرار بود. ايشان مي‌گويد: مؤمن محال است گناه را دوست بدارد. ممکن است ناخواسته گناه کند. محال است دوست بدارد! چون خدا مي‌گويد: «کَرَّه إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان‏» چون محال است بدها را دوست بدارد خدا هم عذابش نمي‌کند. چون لباس عاريه است و با ميل انجام نمي‌دهد. قبل از گناه و موقع گناه و بعد از گناه ناراحت است. مثل روزه‌گيري که به زور آب در حلقش بريزند، اين روزه‌اش باطل نمي‌شود. به زور شراب در دهان کسي بريزند، گنهکار نيست.
راه‌هاي تقويت ايمان چيست؟ چند چيز است که ايمان را تقويت مي‌کند. هفته گذشته يک جمله‌اي از مرحوم حاج آقا حسين فاطمي ناتمام ماند. گفتم: ايشان فرمودند انسان طعم ايمان را بچشد شيرين و قشنگ است و آرامش مي‌گيرد. انسان بداند امام زمان در کنار اوست، امام هشتم در کنار اوست. ايشان شب‌هاي جمعه درس اخلاق مي‌گفتند و بسياري از اساتيد و مدرسين قم با نورانيتي که در مجلس ايشان بود، شارژ مي‌شدند. ايشان شوخي مي‌کرد و مي‌گفت: ايمان خيلي شيرين و خوشمزه است، به جدم چرب‌تر و زيادش کن. يکي از راه‌هاي زياد شدن ايمان همين دعاي مکارم الاخلاق است. «وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ‏ الْإِيمَان‏» يک ذره در کسي باشد پايان کار رستگار است. يک ذره خدا را دوست بدارد و پيغمبر را دوست بدارد. پيغمبر فرمود: محبت من در قلب هرکس که قاطي شود، خدا بدنش را بر آتش جهنم حرام مي‌کند و قطعاً حضرت زهرا و دوازده امام هم نمود پيغمبر هستند. ايمان اينقدر مهم است که يک ذره در کسي باشد، قطعاً پايان کار عاقبت بخير است و به بهشت مي‌رود. ايمان خيلي مهم است. محبت خدا و چهارده معصوم جزء اصلي‌ترين شروط ايمان است. خدا يک شرط گذاشته است. مؤمن هستيم يا نيستيم. خدا را خيلي دوست دارد، خدا را به يک ناخن نمي‌فروشد. خانم مي‌گويد: لاک ميزنم و نماز نمي‌خواند. لاک را بيشتر از خدا مي‌خواهد. ناخن روي ناخن مي‌کارد و وضو و غسل باطل است. خيلي جاها ما خدا را خيلي ارزان مي‌فروشيم.
شريعتي: يار مفروش به دنيا که کسي سود نکرد *** آنکه يوسف به زر ناسره بفروخت
حاج آقاي فرحزاد: مي‌گوييم خانم حجاب داشته باش. بيرون مي‌آيي آرايش نکن. مي‌گويد: نه، دلم مي‌خواهد. دلش را از خدا بيشتر مي‌خواهد. سر دوراهي‌ها خيلي مي‌توانيم خودمان را امتحان کنيم. ايمان يعني خدا را بيشتر دوست بداريم و در اعمالمان نشان بدهيم. ايمان يعني خدا را خيلي دوست دارم. خدايا قربونت بروم. به آنچه خدا امر کرده عمل کند، مؤمن است. يکي از چيزهايي که ايمان را تقويت مي‌کند دعا و تضرع و زاري و توسل است. «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ‏ اللَّهِ» (يونس/100) مايه اصلي، لطيفه رباني است. بايد ما را راه بدهند در کعبه و دعوتمان کنند. فطرت سالم که خدا را بخواهد و عاشق خدا باشد. دعا و توسل و تضرع، ايمان را تقويت مي‌کند. از ديگر چيزهايي که ايمان را تقويت مي‌کند ارتباط با خوبان است و ترک معاشرت با بدان که خيلي ايمان را تقويت مي‌کند. اميرالمؤمنين فرمود: چيزي که ما را به خوبي و خير بکشاند و از بدي نگه دارد، مثل همنشيني با خوب‌ها نداريم.  «لَيْسَ‏ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى‏ لِخَيْرٍ وَ لَا أَنْجَى مِنْ شَرٍّ مِنْ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ» شما قطعاً با يک آدم با ايمان بنشيني نور کسب مي‌کني. با آدم خشن و تند بنشيني، ايمانت ضعيف مي‌شود. با معتاد بنشيني، معتاد مي‌شوي.
چقدر در آيات قرآن تفکر داريم. مگر مي‌شود اين عالم خالقي نداشته باشد، مگر مي‌شود خدا نماينده نفرستد که بگويد: من از شما چه مي‌خواهم. تفکرات صحيح انسان را به ايمان و باورهاي نيک مي‌رساند. جهاد و بندگي در راه خدا ايمان انسان را تقويت مي‌کند. چه کنيم ايمان ما کامل شود؟ پيغمبر خدا حضرت محمد(ص)، يکي از اميدواري‌هايي که روز قيامت جواب مي‌دهد و خيلي‌ها را نجات مي‌دهد، صلوات است. چون ياد خدا و پيغمبر است و افضل اعمال است. کسي از پيامبر سؤال کرد: دوست دارم ايمانم کامل شود. فرمود: اخلاقت را خوب کن. هرچقدر روي اخلاق کار کنيم، ايمان ما کاملتر مي‌شود. مهربان و با گذشت باشيم. پيغمبر فرمود: «الاسلام حسنُ الخلق» اسلام يعني خوش اخلاقي، دوست دارم ايمان من کامل باشد. فرمود: اخلاقت را بهتر کن، غضب و تندي نکن. نرم و حليم باش. ايمان با اخلاق گره خورده است. لذا فرمود: «أَكْمَلُكُمْ‏ إِيمَاناً أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً» هرکس خوش اخلاق‌تر است ايمانش کاملتر است. معيار سنجش است. خوش اخلاقي هم با خدا هست. کسي که با خدا قهر است، نماز نمي‌خواند و اين بداخلاق است. ممکن است با مردم خيلي خوش اخلاق باشد، خدايي که اين همه چيز داده، اخلاقي که آدم شکرگزار و شاکر و صبور باشد. هفده دقيقه، هفده رکعت با خدا صحبت کن. اگر نماز نمي‌خوانيم ولي اخلاقمان خوب است، اين با خدا بداخلاق است و فايده ندارد! با خودش قهر است و بد اخلاق است.
پيغمبر خدا فرمود: ايمان بنده‌اي کامل نمي‌شود مگر اينکه سه خصلت در او باشد. «يَا عَلِيُّ ثَلَاثٌ مِنْ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ الْإِنْفَاقُ‏ فِي‏ الْإِقْتَارِ» (خصار/ج1/ص125) در تنگدستي هم انفاق کند. ما مشکلات مردم را حس مي‌کنيم، ولي طرف در فشار است ولي مي‌گويد: مستأجر من واجب‌تر است. خيلي افراد مالک هستند ولي خودش هم نياز دارد، ولي به مستأجر رحم مي‌کند. علامت کمال ايمان اين است که حتي در نداري‌ هم رحم مي‌کند. اقتار يعني ندارد ولي ديگران را مقدم مي‌داند. «وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ» انصاف خيلي مهم است. پانزده ميليون پرونده در قوه قضاييه هست، اگر انصاف باشد تشکيل نمي‌شود. انصاف يعني پا روي خود بگذاري و بگويي: من اشتباه کردم. ميلياردها ميليارد سرمايه صرف مواد مخدر مي‌شود که متهم را بگيرند و دادگاه تشکيل شود. اگر انصاف بود اينطور نبود. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: يک نفر خواست با رفيقش هفت سيب را تقسيم کند. گفت: چطور تقسيم کنيم. گفت: يکي براي تو و يکي براي من. يکي ماند، گفت: اگر اين يکي را تو ببري، من ناراحت مي‌شوم. هر هفت تا براي من! تقسيم‌هاي ما اينطور است. اينطور بي رحمي است که مملکت را به بدي مي‌کشاند. «وَ بَذْلُ السلام» سلام کردن ابتدا، بزرگتر به کوچکتر سلام کند. حتي در خانه‌اي که هيچکس نيست، بگو: «السلام علينا من عند ربنّا» خدا که هست، از طرف خدا به خودمان سلام مي‌کنيم. فرصتي باشد از برکات نمازهاي روز يکشنبه خواهم گفت.
شريعتي: امروز صفحه 103 قرآن کريم، آيات 155 تا 162 سوره مبارکه نساء را تلاوت خواهيم کرد. اين هفته قرار گذاشتيم از جناب زکريا بن آدم قمي يکي از مفاخر بزرگ قم ياد کنيم.
«فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ‏ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا «155» وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً «156» وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً «157» بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «158» وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً «159» فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً «160» وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «161» لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْراً عَظِيماً «162»
ترجمه آيات: و به خاطر پيمان شكنى، و كفر آنان به آيات خدا و كشتن پيامبران به ناحقّ، و گفتن اين سخن كه بر دلهاى ما پرده افتاده است (آنان را عقوبت كرديم) بلكه خداوند بر دل‏هاى آنان به خاطر كفرشان مهر زد و جز اندكى، ايمان نمى‏آورند. و به خاطر كفرشان وسخنانشان كه تهمت بزرگى به مريم زدند وگناه عظيمى مرتكب شدند، (قهرما آنان را فراگرفت.) و (عذاب ولعنت ما آنان را فرا گرفت، به خاطر) سخنى كه (مغرورانه) مى‏گفتند: «ما عيسى بن مريم، فرستاده‏ى خدا را كشتيم» در حالى كه آنان‏عيسى را نه كشتند و نه به دار آويختند، بلكه كار بر آنان مشتبه شد (و كسى شبيه به او را كشتند) و كسانى كه درباره‏ى عيسى اختلاف كردند خود در شك بودند و جز پيروى از گمان، هيچ يك به گفته‏ى خود علم نداشتند و به يقين او را نكشته‏اند. بلكه خداوند او را به سوى خود بالا برد و خداوند عزيز و حكيم است. و هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر آنكه پيش از مرگش به او (مسيح) ايمان مى‏آورد و او روز قيامت، بر آنان گواه خواهد بود. و به خاطر ستمى كه يهوديان روا داشتند و به خاطر آن كه بسيارى از مردم را از راه خدا باز مى‏داشتند، ما چيزهاى پاك و دلپسندى را كه قبلًا برايشان حلال بود، بر آنان حرام كرديم. و به خاطر ربا گرفتن، كه از آن نهى شده بودند وخوردن مال مردم به ناحقّ (طيّبات را بر آنان حرام كرديم) و براى كافرانِ از ايشان عذاب دردناكى فراهم ساخته‏ايم. ولى راسخان در علم از يهود و مؤمنان، به آنچه بر تو و آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان دارند. و به ويژه برپا دارندگان نماز، و اداكنندگان زكات، و ايمان آورندگان به خدا و قيامتند. بزودى آنان را پاداش بزرگى خواهيم داد.
شريعتي: بهترين و کاملترين صلوات و درودهاي خداي متعال بر امام رضا(ع) اين امام رئوف باشد. از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي فرحزاد: در روايات متعدد هست که هيچ دعايي بدون صلوات اجابت نمي‌شود. پيغمبر فرمودند: «الدعاء محجوبٌ حتي يصلي علي محمد و آل محمد» يعني دعاهايي که مي‌کنيد در پرده و حجاب است تا وقتي که صلوات را ضميمه کنيد. به حجاج عزيز نکته‌اي را مي‌خواهم بگويم، اينکه به شکرانه‌ي اينکه خداي متعال اينها را طلبيده است. يک خدمتي مي‌کنند، صله رحمي مي‌کنند، حتي کربلا چهار اتوبوس رفتند، چقدر دعا مي‌کنند و خوشحال هستند. به شکرانه‌ي اينکه خداي متعال ما را دعوت کرده شش معصوم را در مدينه زيارت مي‌کنيم و زيارت خانه خدا، انشاءالله يک کار خيري انجام بدهند.
نکته ديگر اينکه متأسفانه در مدينه مدت اقامت کوتاه است و سي و چند روز در مکه هستند. اولاً طواف خانه کعبه و محل ولادت اميرالمؤمنين، مستجار، رکني که محل شکافتن کعبه هست، آن قسمت زياد بروند بنشينند و دعاي مشلول بخوانند و براي ديگران دعا کنند. حضرت خديجه(س) مادر مؤمنين است، حضرت ابوطالب پدربزرگ ماست. پدر حضرت علي است. به فاصله چند صد متري مسجدالحرام است. حتماً در اين ايام چند بار بروند. انشاءالله زيارت اين عزيزان را فراموش نکنيم.
شريعتي: دعا مي‌کنيم «اللهم الرزقني حج بيتک الحرام في عامي هذا و في کل عام» انشاءالله قسمت همه ما شود.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از شخصيت‌هايي که به حال ايشان غبطه مي‌خوردم، جناب زکريا بن آدم قمي است. اهل قم است ولي عاشق اهل‌بيت است. چهار امام را درک کرده و مخصوصاً امام هشتم(ع) به ايشان عنايت ويژه داشتند. قبرشان نزديک حرم حضرت معصومه، ميدان آستانه در شيخان است و بارگاه دارد. خيلي‌ها مي‌گويند: سر قبر ايشان حاجت مي‌گيرند. ايشان شخصيتي است که يک نفر به امام هشتم گفت: من همه وقت نمي‌توانم خدمت شما برسم، معالم دينم را از چه کسي بگيرم؟ فرمود: بر تو باد به زکريا بن آدم قمي، بوي عصمت مي‌دهد و هرچه بگويد درست است. يک موقع در قم گناه زياد شده بود، به امام هشتم گفت: مي‌خواهم قم را ترک کنم، اجازه مي‌دهيد؟ حضرت فرمود: نه، خدا به برکت تو بلا را از اهل قم دفع مي‌کند. به برکت پدرم بلا را از بغداد دفع مي‌کند. معمولاً مسافرت مي‌رويم با خودمان کسي را که خيلي مرتبط هست را مي‌بريم. امام هشتم از مدينه عازم سفر حج بودند، فرمودند: همراه و همسفر ما زکريا بن آدم قمي باشد. شيخ عباس قمي نوشته که گاهي سلمان اينقدر شب‌ها با پيغمبر خلوت مي‌کرد، بعضي همسرها دادشان درمي‌آمد.  نه پيغمبر دل مي‌کندند و نه سلمان. زکريا بن آدم قمي مي‌گويد: «دخلت علي علي بن موسي الرضا في اول الليل» اول شب بر حضرت رضا وارد شدم، «وَ لَمْ يَزَلْ يُحَدِّثُنِي‏ وَ أُحَدِّثُهُ‏ حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ ثُمَّ قَامَ ص وَ صَلَّى صَلَاةَ الْفَجْرِ» از اول شب تا اذان صبح آقا امام هشتم با من صحبت مي‌کرد و مشغول عبادت و نماز شب نشد و با من گفتگو کرد.
خدايا تو را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد گناهان ما را ببخش. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. به حق محمد و آل محمد همه مريض‌ها را شفاي عاجل عنايت بفرما. آنهايي که همسر ندارند، فرزند ندارند، شغل ندارند، مسکن ندارند به حق امام هشتم به آنها مرحمت بفرما. توفيق زيارت خانه‌ات را نصيب همه بفرما.
شريعتي: در خرابات دلم خانه آبادي هست *** تا که بر روي زمين صحن گوهرشادي هست
«السلام عليک يا علي بن موسي الرضا»