اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-04-17-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي بيستم (مکارم الاخلاق)


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي بيستم (مکارم الاخلاق)

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 17-04- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوبمان، انشاءالله هرجا هستيد، خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله. عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. ايام فرخنده و خجسته دهه کرامت که دهه بسيار مهمي است، را تبريک مي‌گويم. ما مردم ايران زير سايه علي بن موسي الرضا و خواهر بزرگوارش حضرت معصومه(س) هستيم و ماه ذي القعده با نام امام هشتم گره خورده است. انشاءالله عزيزان قدر بدانند. دو روايت داريم که امام جواد فرمودند: زيارت پدرم امام هشتم از زيارت جدم، امام حسين افضل هست و اين قابل توجه است، منابع روايي هم نقل کردند. انشاءالله از اين دهه کرامت حداکثر بهره را داشته باشيم.

شريعتي: چقدر خوب گفت: در دلم انداخته حال رجاء و بيم را *** جذبه ذي القعده آتش مي‌زند تقويم را

بحثمان در محضر صحيفه سجاديه، دعاي بيستم صحيفه، مکارم الاخلاق بود. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

اين دعا را امام سجاد با صلوات شروع کردند و در بند بند اين دعا کمتر دعايي در صحيفه هست که اينقدر صلوات تکرار شده باشد. مخصوصاً در پايان دعا صلوات‌هاي جامع و کاملي هست که بيست بار ذکر صلوات در لا به لاي اين دعا تکرار شده است. ريشه همه کرامت‌هاي اخلاقي وجود نازنين پيغمبر است. «انک لعلي خلقٍ عظيم» آدم کسي را که زياد دوست دارد، ارتباط روحي و معنوي پيدا مي‌کند و خلق و خوي آن شخصيت در انسان نفوذ مي‌کند. يکي از دستاوردهاي ذکر شريف صلوات، تقرب پيغمبر که ريشه و منشأ همه خوبي‌هاست، اين است که ما تأکيد فراوان روي اين ذکر داريم و در هر زماني تکرار شود واقعاً به جا هست.

حضرت مي‌فرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ الْإِيمَانِ» خدايا ايمان مرا کامل‌ترين ايمان‌ها قرار بده. «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ» يقين مرا برترين يقين‌ها قرار بده. «وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ» نيت مرا برترين و بهترين نيت‌ها قرار بده. شاکله‌ي هويت دروني انسان‌، نيت‌هايي است که دارد. نيت خيلي مهم است. دو نفر چاقو مي‌زنند، يک کسي به قصد کشتن چاقو مي‌زند و يکي جراحي مي‌کند. يکي دستش را مي‌بوسند و چند ميليون پول مي‌دهند و يکي را اعدام مي‌کنند. اينها هردو يک عمل است، ولي نيت مغز و روح و جان اعمال ماست. لذا حضرت مي‌فرمايد: نيت مرا بهترين نيت‌ها قرار بده، «وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» عمل مرا برترين اعمال قرار بده. «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي» خدايا به لطف خودت نيت مرا بالا ببر. نيت‌هاي خوب مرا زياد کن. «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي» يقين مرا به آنچه نزد توست از لطف و عنايت توست، صحيح قرار بده. درست قرار بده! «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» به لطف خودت و قدرت خودت فسادهاي مرا به اصلاح منجر کن.

درباره‌ي اين دعا عرايضي خواهيم داشت، بحث امروز ما، اولين جمله اين دعا حضرت مي‌فرمايد: «وَ بَلِّغْ‏ بِإِيمَانِي‏ أَكْمَلَ الْإِيمَانِ» اول مؤمن شوم و بعد ايمان من در مراتب ديگر، حديث داريم ايمان ده مرتبه دارد. اولين رتبه تا دهمين، مثلاً سلمان فارسي رتبه دهم ايمان را طي کرد. ابوذر غفاري درجه نهم ايمان را داشت. در مورد ايمان ما آيات و روايات فراوان داريم. يک اسلام داريم، يک ايمان داريم. اسلام، مسلمان، از نظر اصطلاح قرآني و روايي يعني کسي که به زبان اقرار کند. کسي که به زبان اقرار کرد، مسلمان است. درونش چيست و چه خبر است، نمي‌دانيم. اسلام حتي با نفاق هم سازگاري دارد. با کفر هم سازگاري دارد. احکام اسلام بر او بار مي‌شود، ولي ايمان به مراتب بالاتر از اسلام است. ايمان وقتي است که حقيقت اسلام در درون قلبش جا بگيرد و باور قلبي شود و واقعاً اعتقاد قلبي پيدا کند و با نفاق و کفر سازگار نيست. اگر ذره‌اي در کسي باشد رستگاري مي‌آورد. در سوره مبارکه حجرات درباره‌ي ايمان و اسلام چند آيه داريم. «قالَتِ الْأَعْرابُ‏ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (حجرات/14) اعراب زمان جاهليت به صرف شهادتين مي‌گفتند: ما مؤمن هستيم. خدا مي‌فرمايد: مؤمن نشديد و مسلمان هستيد. اقرار به زبان فقط آدم را مسلمان مي‌کند. چه وقت مؤمن مي‌شويد؟ ايمان براي قلب است، پايتخت وجود آدم را بگيرد. سرّ و حقيقت و درون و جان انسان، خدا و معاد و پيغمبر را باور کند. رسالت برنامه سمت‌ خدا چيست؟ اعتلاي باورهاي ديني مردم، اين باور خيلي ريشه دارد. خدا مي‌فرمايد: به اعراب جاهليت بگو: هروقت اين اسلام و ايمان در قلب شما رسوخ کرد و جا گرفت، آن موقع بگوييد: «آمنّا» انسان درک کند. حضرت يوسف(ع) که داستانش را شنيديم، خيلي جذاب است. چون ايمان در اعماق وجودش نفوذ کرد، زليخا او را جايي برد که هيچکسي حق ورود نداشت. يعني هفت در داشت، تو در تو و اندروني، فقط خودش مي‌توانست برود، ولي مي‌گويند: وقتي که خواست قصد بد کند، يک مجسمه‌اي بود که روي آن پارچه انداخت. حضرت يوسف گفت: چه مي‌کني؟ گفت: اين خداي من است و از اين خجالت مي‌کشم. حضرت يوسف(ع) گفت: تو از يک بت خجالت مي‌کشي که چوب و سنگ است و واقعي نيست. ولي من از خداي واقعي که مرا خلق کرده، تو و هستي را آفريده، حياء نکنم؟ چه چيز مانع شد حضرت يوسف گناه نکند؟ ايمان و باور حضرت، اگر ايمان در قلب انسان رسوخ کند، در خلوت‌ترين جاها هيچکس نيست ولي خدا هست. يعني اگر ايمان نفوذ نکند، با تهديد و زنجير و چوب فايده ندارد. آنچه بشر را نجات مي‌دهد ايمان و باورهاي قلبي است. لذا ايمان يک باور قلبي است.

يک لطف و عطيه الهي هم هست. در قرآن داريم که خداي مهربان مي‌فرمايد: «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ‏ اللَّهِ‏» (يونس/100) همانطور که همه خيرات از طرف خداي متعال است، ايمان اوليه از طرف خدا بايد باشد. حجت بالغه اين است که خدا آن فطرت سالم، «کل مولودٍ يولدُ علي الفطره» مرحوم دولابي مي‌فرمودند: اسلام، ايمان يعني اينکه ما حقايق جهان را باور کنيم. چيزي که در فطرت ما نوشته شده، فطرت مي‌گويد: دو بعلاوه دو مي‌شود چهار، فطرت مي‌گويد: هر ساختماني يک معمار و سازنده دارد. هرچيزي خالقي دارد، هر نقاشي يک نقاش دارد. ايمان و اسلام همان فطرتي است که در درون ماست. ما خيلي کاري نکرديم، واقعيت‌هايي که هست به قول مثل معروف مي‌گويند: از کرامات شيخ ما اين است که شيره را خورد و گفت: شيرين است. ما کراماتمان همين است. چيزي که هست اين است که هوا روشن است بگوييم: روشن است. خورشيد است، هست. هوا گرم است، واقعيت‌هايي که چيز سنگيني نيست. قبل از اينکه ايمان بياوريم، ايمان ما را گرفته و در فطرت‌هاي ما نوشته شده است. کسي که هواپيمايش خراب مي‌شود، ارتباطش با برج مراقبت قطع مي‌شود يا در دريا، غرق مي‌شود. امام صادق به کسي که منکر همه چيز بود، گفت: خدا را براي من ثابت کن. فرمودند: مسافرت دريا رفتي؟ گفت: بله، فرمودند: شده که دريا متلاطم شود و از همه جا قطع شوي؟ گفت: بله، گفت: آن موقع چه کردي؟ گفت: حس کردم قدرتي است که آن همه کاره هست و نجات دهنده است. گفت: او خداست. کافر باشد و بدون مذهب، ايمان در همه وجودها هست. ايمان در ذات و حقيقت و فطرت و سرشت ما هست. ما کافر و منکر واقعي نداريم. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: من قبولش ندارم. يعني پس اقرار کردي. هست ولي قبول ندارم! مي‌فرمودند: آنهايي که مي‌گويند: منکر خدا هستم، بگو: من خودت را مي‌گويم. خودت هستي يا نيستي؟ «الله نور السماوات و الارض» خدا نور هستي است. پس بايد يک کسي شما را آفريده باشد. چون او هست ما هستيم. ايشان مي‌گفتند: دليلي که خيلي آبکي است که بگوييم: ما هستيم، او هست. چون او هست، ما هستيم.

لذا ايمان با فطرت ما و همه ذرات وجود ما اجين است، اين ايمان را بايد با انديشه و عمل صالح پرورش بدهيم. با ارتباط با خداي متعال و دعا و تضرع، حضرت مي‌فرمايد: خدايا تو ايمان مرا بارور کن. رشد بده، مرحوم حاج حسين فاطمي(ره) که بسياري از فضلا و مدرسين و مراجع و اساتيد قم درس اخلاق ايشان مي‌رفتند. خيلي مجلس خوبي بود. يکي از شاگردان ايشان خيلي با اخلاص بوده است، آنهايي که درس اخلاق ايشان مي‌رفتند، رنگ و بوي معرفتي گرفتند. ايشان شوخي مي‌کردند و مي‌فرمودند: اين ايمان خيلي شيرين است. فرمود: کسي مزه و طعم ايمان را نمي‌چشد، مگر اينکه دروغ شوخي و جدي را ترک کند. بعضي مثل آب خوردن دروغ مي‌گويند. در صورتي که دروغ سرچشمه‌ي تمام بدي‌هاست. اين روايت را مرحوم آيت الله بهاءالديني مکرر مي‌خواندند. فرمودند: خداي متعال تمام بدي‌ها را در يک صندوقي گذاشته، کليدي که اين صندوق را باز مي‌کند، شراب است. آدمي که شراب خورد، هر خيانتي مي‌کند. شرابي که کليد صندوق همه بدي‌هاست، دروغ پدر اينهاست. اگر کسي دروغ نگويد شک نکند مؤمن واقعي است. پيغمبر فرمودند: اگر کسي دروغ بگويد: هفتاد عمل زشت برايش نوشته مي‌شود و بوي تعفني از او به آسمان مي‌رود و هفتاد هزار فرشته مي‌گويند: لعنت بر تو! دروغ خيانت بزرگي است. چرا واقعيت را نگوييم؟ مسئولين دروغ نگويند و وعده دروغ ندهند. کاسب دروغ نگويد و جنس را با هم قاطي نکند. اميرالمؤمنين تعبيري دارند که «الصِّدْقُ‏ سَيْفُ‏ اللَّهِ‏ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِه‏ أينما اهوي به نفذ» (مصباح الشريعه/ص35)  راستي و صداقت شمشير خدا در عالم است. شمشير خدا در آسمان و زمين است. هرجا فرود بيايد مي‌برد و مي‌رود. آدم صادق هميشه غالب است. آدم دروغگو هميشه زمين گير است. چون دشمن خداست.

دروغ با ايمان منافات دارد. در بچه‌هاي ما اصلاً واژه دروغ راه ندارد. بچه فطرتاً بلد نيست دروغ بگويد. بعضي جاها شهادت يک بچه قبول است. چون صدق محض است. ولي همين بچه کسي در خانه مي‌آيد، مي‌گويد: پدرت هست؟ به بچه مي‌گويد: برو بگو پدرم نيست! بچه هم مي‌رود مي‌گويد: پدرم گفت: به شما بگويم که خانه نيستم. چرا فطرت پاک بچه‌ها را دستکاري مي‌کنيم؟

از امام صادق(ع) سؤال کردند: مؤمن ممکن است خداي نکرده با نامحرم ارتباط برقرار کند و مرتکب گناهي شود؟ فرمودند: ممکن است سهوت بر او غالب شود و ايمان از او گرفته شود. ممکن است مؤمن دستش کج شود و چيزي را بدزدد؟ فرمودند: بله، سؤال کردند: ممکن است مؤمن دروغ بگويد؟ فرمودند: نه. به آيه قرآن استشهاد کردند «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ‏ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ» (نحل/105) اين معنايش اين نيست که خداي نکرده ارتباط با نامحرم و دزدي، اين هم گناه بزرگي است ولي مي‌خواهم اين را بگويم که دروغ پدر جد همه اينهاست. اين روايت زيبايي که جواني خدمت پيغمبر خدا آمد را عمل کنيم. حضرت از او قول گرفتند که به تو بگويم، عمل مي‌کني؟ گفت: بله، قول محکم گرفت. يک کلمه مي‌گويد و راهش را مي‌گيرد و تا آخر مي‌رود. فرمودند: به من قول بده دروغ نگويي! شايد عمده‌ي نصيحتي که ساليان سال آيت الله بهاءالديني به ما داشتند همين بود که دروغ نگوييد. طلبه‌اي خدمت ايشان آمد و گفت: چه کار کنيم آدم شويم؟  فرمود: دروغ نگوييد! طلبه گفت: منظور شما اين است که وقتي در نماز مي‌گوييم «اياک نعبد و اياک نستعين» يعني فقط تو را پرستش مي‌کنيم و فقط از تو... فرمودند: نه، اين براي اولياء الله است. همين دروغ معمولي را نگو، به خانمت دروغ نگو. دير آمدي هزار تا توجيه مي‌کني و کلک مي‌زني. اگر زن و مرد صادق باشند، اين پانزده ميليون پرونده‌اي که در دادگاه‌ها هست جمع مي‌شود. پيغمبر خدا فرمودند: دروغ نگو. گفت: همين؟ گفت: بله. رفت يک جايي با يک نامحرم خلوت کند. هرجا رفت گناه کند، ياد راست گفتن افتاد، همه را ترک کرد. گفت: من قول دادم که راستش را بگويم. تمام بدي‌هايش را ترک کرد.

صدق و راستي کليد تمام خوبي‌هاست و دروغ از همه جنايات بدتر است. متأسفانه بعضي راحت دروغ مي‌گويند. آدمي داريم که او را قطعه قطعه کني، دروغ نمي‌گويد. براي نامگذاري اسم‌هاي خوب، يکي از شخصيت‌هاي برجسته که حق استادي گردن ما دارد، مي‌گفت: من چندين برادر دارم، دو تا از برادرهايشان هم شهيد شدند. فرمودند: يک برادري داريم به نام صادق، پدر من اسم صادق روي او گذاشت که هميشه راستگو باشد. در فاميل ما کسي به راستگويي اين نيست. «النجاة في‏ الصدق‏ كما أن الهلاك في الكذب» چه کسي طعم ايمان را مي‌چشد؟ فرمود: «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ‏ الْإِيمَانِ‏ حَتَّى‏ يَتْرُكَ‏ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ» (کافي/ج2/ص340) اينقدر دروغ بد است و خطرناک است که مي‌فرمايد: کسي مزه ايمان را نمي‌چشد مگر اينکه دروغ را چه جدي و چه شوخي ترک کند. دروغ شوخي چيست؟ اينکه بگويم: اسم ما در فلان قرعه کشي در آمده و صد ميليون برنده شديد! يک شوخي داريم که خيال بافي است و همه مي‌فهمند و ممکن است از نظر شرعي حرام نباشد. ولي کسي که سر کار مي‌گذاريم، اين نوع شوخي‌ها حرام است. شوخي که طرف نمي‌فهمد شما شوخي مي‌کني، اينطور شوخي‌ها با ايمان منافات دارد. کسي طعم ايمان را نمي‌چشد مگر اينکه شوخي جدي خود را ترک کند. روايت داريم کسي طعم ايمان را نمي‌چشد مگر اينکه تقدير الهي را با قلبش امضاء کند. خدا برايش آنچه بريده، دختر داده، پسر داده، رزقش کم است، زياد است، راضي به رضاي خداست. آنچه خدا برايش تقدير کرده و بريده، نگويد: چرا اينطور شد؟ اگر اينطور مي‌شد بهتر مي‌شد. تسليم محض باشد. کسي طعم ايمان را نمي‌چشد «لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَعْلَمَ‏ أَنَ‏ مَا أَصَابَهُ‏ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ أَنَّ مَا أَخْطَأَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ وَ أَنَّ الضَّارَّ النَّافِعَ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» (کافي/ج2/ص58) طعم ايمان را کسي مي‌چشد که انقدر راضي به رضاي خدا باشد و نگويد: اگر چنين مي‌کردم و اگر چنان مي‌کردم، آنچه خداي متعال برايش پيش آورده و دست ما هم نيست، با قلبش امضاء کند. تقديرات الهي را با تمام قلبش بخواهد و اين طعم و لذت ايمان را بچشد.

شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم به يُمن ميلاد با سعادت حضرت فاطمه معصومه(س) و امام رضا(ع)، از حضرت معصومه و امام رضا صحبت کنيم و از احمد بن موسي و شاهچراغ و حضرت صالح بن موسي بشنويم. امروز صفحه 96 قرآن کريم، آيات 107 تا 113 سوره مبارکه نساء را از جزء پنجم قرآن کريم خواهيم شنيد.

«وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَ‏ اللَّهَ‏ كانَ‏ غَفُوراً رَحِيماً «106» وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثِيماً «107» يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى‏ مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطاً «108» ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فَمَنْ يُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا «109» وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً «110» وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «111» وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً «112» وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيماً»

ترجمه آيات: همانا ما اين‏كتاب را بحقّ بر تو فروفرستاديم تا ميان مردم به آنچه خدا (از طريق وحى) تو را آموخته ونشان داده، داورى كنى وبه نفع خيانت‏كاران به مخاصمت برنخيز.و از خداوند طلب آمرزش كن كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است. و از كسانى كه به خود خيانت مى‏ورزند، دفاع مكن كه خداوند خيانت‏پيشگان گنهكار را دوست ندارد. (آنان خيانت خود را) از مردم پنهان مى‏كنند، ولى نمى‏توانند از خداوند پنهان دارند، در حالى كه او آنگاه كه شبانه، سخنان غير خداپسندانه مى‏گويند (و توطئه‏هاى پنهانى مى‏كنند) با آنان است وخداوند همواره به آنچه انجام مى‏دهند، احاطه دارد. هان شما همانها هستيد كه در زندگى دنيا از ايشان (خائنان) جانبدارى كرديد، پس چه كسى در روز قيامت در برابر خداوند از آنان جانبدارى خواهد كرد؟ يا چه كسى (در آن روز،) وكيل و مدافع آنان خواهد شد؟ و هر كس بدى كند يا بر خويشتن ستم نمايد سپس از خداوند آمرزش طلبد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت. و هر كس گناهى مرتكب شود، پس در حقيقت به زيان خود مرتكب شده و خداوند دانا و حكيم است. و هر كس كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس آن را به بى‏گناهى نسبت دهد، به يقين بار تهمت و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است. و اگر فضل و رحمت خداوند بر تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند كه تو را از مسير حقّ گمراه كنند، امّا جز خودشان را گمراه نمى‏كنند و به تو هيچ زيانى نمى‏زنند. و خداوند كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه را نمى‏دانستى به تو آموخت. و فضل خداوند بر تو، بسى بزرگ بوده است.

شريعتي: براي حاج آقاي نظري منفرد يک کسالتي عارض شده که بسيار براي ما عزيز و نازنين هستند، از دوستان خواهش مي‌کنم براي شفاي عاجل ايشان دعا بکنند. انشاءالله به زودي زود شاهد حضور ايشان در برنامه باشيم.

حاج آقاي فرحزاد: انشاءالله خدا همه مريض‌ها مخصوصاً حاج آقاي نظري را شفاي عاجل عنايت کند. خواندن سوره‌ي حمد و همچنين ذکر صلوات خيلي اثر دارد. روايت زيبايي ديدم که يک يهودي به اميرالمؤمنين گفت: پيغمبر شما چه شرافتي دارد؟ در حالي که خدا به ملائکه گفته به حضرت آدم سجده کنند. يا حضرت موسي چقدر کرامات داشت. اميرالمؤمنين(ع) کرامات پيغمبر را يکي يکي بيان کردند و فرمودند: خداي متعال يکبار به ملائکه فرمودند: به حضرت آدم سجده کنيد که احترام بگيرند. در روايات ديگر هست به خاطر نوري که در صُلب حضرت آدم بود از چهارده معصوم ولي خداي متعال به همه ملائکه امر کرده براي ابديت «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ‏ عَلَى‏ النَّبِيِّ» (احزاب/56) آنجا يکبار خدا به ملائکه گفته: سجده کنند، ولي اينجا خدا هم خودش و هم همه ملائکه را بسيج کرد که دائماً بر محمد و آل محمد صلوات بفرستند.

تشکر مي‌کنم از عزيزاني که بنيانگذار اين دهه با شکوه، دهه کرامت بودند. روايات فراواني در مورد سرزمين قم داريم که «قم بلدنا، بلد شيعتنا» امام صادق(ع) فرمودند: قم شهر ماست و شهر شيعيان ماست. حرم ما اهل‌بيت است. «قُمُ‏ عُشُ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ» آشيانه‌ي ما اهل‌بيت است. امام صادق نه در قم متولد شد و نه در قم زندگي کرد و نه قبر ايشان در قم است. ولي مي‌گويد: قم شهر و حرم و آشيانه‌ي ماست. خدايا قم را از هر فتنه‌اي حفظ کن. در آخرالزمان سفارش شده، «إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَيْكُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَيْهَا وَ نَوَاحِيهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا» (بحارالانوار/ج57/ص214) اگر فتنه‌ها زياد شد برويد در قم ساکن شويد که در آخرالزمان و زمان غيبت، خدا بلاها را از قم دفع مي‌کند. سکونت در قم نورانيت دارد.

يکي از امتيازهاي مهم قم اين است که وجود نازنين حضرت فاطمه معصومه(ع) که امام صادق مبلغ و مروج اين بانو بودند، فرمودند: به زودي در شهر قم فرزندي از فرزندان من که نامش فاطمه است دفن خواهد شد. به شفاعت او تمام شيعيان عالم وارد بهشت مي‌شوند، ديگر فرمودند: «مَنْ‏ زَارَهَا وَجَبَتْ‏ لَهُ الْجَنَّةُ» زيارت اين بانو يا معادل بهشت است يا بهشت را واجب مي‌کند. انشاءالله قدر بدانيم و استفاده کنيم. من به شفاعت اين بانو خيلي اميدوار هستم. «يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي‏ لِي‏ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ» بزرگاني که در قم بودند، يا وصيت مي‌کردند حتي جنازه‌شان را به قم بياورند، مرحوم آيت الله بروجردي که به حرم مشرف مي‌شدند، عقب عقب مي‌رفتند. پشت به ضريح نمي‌کردند. پادشاه سعودي آن زمان به ايران آمده بود. خيلي با شاه ايران رفيق بودند. خواست به قم ديدن آقاي بروجردي بيايد، ايشان قبول نکردند و گفتند: شاه يک مملکت مي‌خواهد به ديدن شما بيايد. ايشان فرمود: چون اعتقاد به حضرت معصومه ندارد، به قم بيايد و زيارت نرود بي ادبي به حضرت کرده است. ملاقات را تعطيل کردند! مرحوم آيت الله مرعشي نجفي روزي سه وعده حرم مشرف مي‌شدند. صبح و ظهر و مغرب و روز آخر هم نماز مغرب را خواندند و در منزل از دنيا رفتند. فرموده بودند: من هر حاجتي که خواستم از اين بانو گرفتم. مي‌فرمودند: من موقعي مشهد مشرف بودم به حرم امام رضا مي‌رفتم، آقاي مسعودي مي‌فرمودند من شاگرد آيت الله بهجت بودم، از حرم بيرون مي‌آمدم. به من اشاره کردند. خدمت ايشان رفتم. فرمودند: حضرت معصومه(س) اينقدر مهم است که امام هشتم هم بعضي کارها را به ايشان حواله مي‌دهد که شأن و مقام ايشان محفوظ باشد.

من متوجه نشدم منظور ايشان چيست تا بعد جرياني پيش آمد و متوجه شدم، فرداي آن روز ساعتي که من به حرم مشرف مي‌شدم، ساعتي بود که ايشان از حرم بيرون مي‌آمدند. تا بنده را ديدند اشاره کردند و من خدمت ايشان رفتم. فرمودند: به خدام حرم سفارش کن، در حرم حضرت معصومه(ع) خيلي با ادب و احترام باشند. حرم حضرت فاطمه معصومه(س) محل رفت و شد ملائکه است. گاهي بزرگي مي‌فرمود: حرم حضرت معصومه پايينش قبور ايشان و امامزاده‌ها هست، امامزاده‌ها و علماي فراوان هستند. حرم در طول سال 24 ساعت باز است. يا موعظه و درس است، يا استغفار و دعا و نيايش است، همه نور است. بالاي سر آدم‌هايي که عبادت مي‌کنند تا آسمان‌ها فرشته‌ها در رفت و آمد هستند. نمي‌گويم سفر سياحتي نرويد، ولي سفر زيارتي را اولويت قرار بدهيد. اگر سفري مي‌رويد که آلودگي درونش است، اينجا بياييد خود را پاک کنيد.

انشاءالله در فاميل و بستگان، هم محلي، آنهايي که به مشهد و قم نرفتند، تا الآن به مدد الهي و کمک عزيزان خيّر حدود 77 هزار زائري که قم مشرف نشدند را به قم آورديم. باني مشهد و کربلا بهتر و بيشتر است. حدود 27 هزار زائر مشهد داشتيم. ما از منطقه بشاگرد که بسيار محروم هستند در استان بندرعباس و اطراف ميناب، افرادي هستند که در کَپر زندگي مي‌کنند، جاده ندارند، چهار ساعت طول کشيد که اينها را فقط تا اتوبوس بياوريم. بياييم دل اين عزيزان را شاد کنيم. عزيزان باني شوند، دسته جمعي، ماهيانه کمک کنند. واقعاً يکي از راه‌هاي چشيدن طعم ايمان همين است. بياييم آشنايان و بستگان خود را بفرستيم که خيلي آثار و برکات دارد. روايت خيلي جالبي است که از قم همه علوم و حقايق به همه عالم سرازير مي‌شود. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: من مدت‌هاي طولاني گاهي در مکه و مدينه، نجف و کاظمين و کربلا بودم، ولي بعد از مدتي سير شدم. ولي نمي‌دانم چه اسراري در قم هست که سير نشدم و دوست داشتم دوباره برگردم.

شريعتي: مطلع شديم که حضرت آيت الله العظمي سيد محمد شاهرودي پسر آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي که پايه گذار پياده روي اربعين بودند، به رحمت خدا رفتند. انشاءالله با سيدالشهداء محشور شوند.

حاج آقاي فرحزاد: ايشان فرزند بزرگ آيت الله سيد محمود شاهرودي بود. خانواده مرجعيت شاهرودي همه فوق العاده بودند. آيت الله بهاءالديني مي‌فرمودند: ما مهمان آ سيد علي شاهرودي که در شاهرود بود، شديم، من احساس کردم اين خاندان يک خاندان برجسته‌اي است. خيلي سفره‌دار و مهمان دوست و اهل توسل به اهل‌بيت هستند. از مراجعي که پافشاري فراوان روي پياده روي کربلا داشتند، ايشان جزء بنيانگذاران پياده روي کربلا بودند.

شريعتي: مرحوم سيد محمود شاهرودي بعد از آ سيد ابوالحسن اصفهاني به مرجعيت رسيدند و خيلي شخصيت بزرگي بودند.

حاج آقاي فرحزاد: آقاي نظري منفرد مي‌فرمودند که يکي از مراجع قم به من فرمودند: يکي از بستگان دور ما زنگ زد که از خانواده ما دختري مفقود شده است. به ايشان متوسل شدند که يک کاري کنيد. ايشان فرمودند: من چه کار مي‌توانم بکنم؟ اين مرجع بزرگوار وضو گرفتند و به حرم حضرت معصومه آمدند و گفتند: بي بي جان شما نظري کنيد. از حرم بيرون آمدند و به اطرافيان زنگ زدند که آقا يک سر نخي از اين مفقود شده پيدا شده و اميد هست که پيدا شود به برکت توسل به حضرت معصومه. بزرگان ما وقتي گير مي‌افتادند پناهنده به حضرت معصومه(س) مي‌شدند. ما هميشه قول داديم که در مشاهد مشرفه نايب الزياره هم باشيم. خدايا تو را قسم مي‌دهيم به حق حضرت معصومه(س) همه عزيزاني که حاج دارند را حاجت روا بفرما. مريض‌ها شفاي عاجل عنايت بفرما. قلب امام زمان از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. آنهايي که همسر ندارند، فرزند ندارند، شغل ندارند، مسکن ندارند به حق امام هشتم به آنها مرحمت بفرما. به دل همه مالک‌ها بيانداز که از مستأجرها بگذرند و رحم کنند. انشاءالله يک نعمت رحم و مروت هم در مردم ايجاد شود.

شريعتي: دوستاني که قصد مشارکت دارند براي اعزام زائر اولي‌ها به کانال ما مراجعه کنند.

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»