حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – سيره و فضايل اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره و فضايل اميرالمؤمنين علي(عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 06-03- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، السلام عليک يا اميرالمؤمنين.
زخميام، التيام ميخواهم *** التيام از امام ميخواهم
السلام عليک يا ساقي *** من عليک السلام ميخواهم
مستيام را بيا دوچندان کن *** جام مي پشت جام ميخواهم
گاهگاهي کمي جنون دارم *** من جنوني مدام ميخواهم
تا بگردم کمي به دور سرت *** طوف بيت الحرام ميخواهم
لحظهي مرگ چشم در راهم *** از تو حسن ختام ميخواهم
در نجف سينه بي قرار از عشق *** گفت لا يمکن الفراق از عشق
سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي خوبمان، سالروز شهادت مولي الموحدين، اميرالمؤمنين(ع) را تسليت ميگويم. طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله بهترينها براي همه ما به برکت نام و ياد اميرمؤمنان رقم بخورد و توفيق درک شب بيست و سوم را داشته باشيم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. سالروز شهادت جانگداز مولي الموحدين اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) را خدمت همه سروران تسليت ميگويم، انشاءالله از بهترين برکات شبهاي قدر بهرهمند باشيم. شب بيست و سوم به مراتب مهمتر از شب نوزدهم و بيست و يکم هست. چون بعضي فکر ميکنند شب بيست و يکم که تمام شد ديگر شب قدر تمام شده است. در صورتي که آن دو شب مقدمه است براي فيض بزرگي که در شب بيست و سوم هست. انشاءالله اهميت بدهيم که به اندازه يک عمر بالاتر از هزار ما است، انشاءالله خداوند بهترين برکات و تقديرات را در آن شب براي همه عزيزان تقدير بفرمايد.
شريعتي: انشاءالله زيارت نجف حضرت نصيب همه ما شود و سرشار از حضرت شويم. انشاءالله جزء دوستداران و محبين حضرت باشيم. «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب» بحث امروز را خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم، الحمدلله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب» خيلي به جا هست اين ايام هدايايي به محضر اميرالمؤمنين داشته باشيم، ايستگاههاي صلواتي و اطعام و سفره افطار، بعضي از مراجع سفارش کردند سوره يس، تلاوت قرآن، ختم صلوات، همينطور که ما براي اموات خودمان عرض ادب و نذورات داريم، قطعاً پدر اصلي ما و پدر واقعي ما مولا اميرالمؤمنين است و روز يتيم شدن اين امت است. چون پيغمبر بارها فرمودند: من و علي دو پدر اين امت هستيم. حتماً يک عرض ادب معنوي محضر مولا اميرالمؤمنين داشته باشيم. چون روز شهادت حضرت هست سخن گفتن دربارهي مولا علي(ع) کار مشکلي است که کسي بتواند حقش را ادا کند. تمام گويندهها، نويسندهها، شعرا، مادحين، علما و حکما، اگر خواستند دربارهي مولا اميرالمؤمنين علي(ع) سخني، حرفي بگويند، خودشان اظهار عجز کردند. چون واقعاً حقش را نميشود ادا کرد. معرّف بايد يا موازي مُعرّف باشد يا بالاتر باشد. لذا پيغمبر(ص) فرمودند: يا علي نشناخت تو را مگر خدا و من، يعني آن شناخت کامل و واقعي که کاملاً حقش ادا شود فقط در مورد خدا و پيغمبر است که برتر و بالاتر از اميرالمؤمنين علي(ع) است. لذا پيغمبر هم چون نفس اميرالمؤمنين و هم جنس با اميرالمؤمنين است، گفت: علي را قدر پيغمبر شناسد، که هرکس خويش را بهتر شناسد! مثنوي ميگويد:
آب دريا را اگر نتوان کشيد *** هم به قدر تشنگي بايد چشيد
همين قدر که نمي و رطوبتي از آن اقيانوس بيکران به ما برسد، خيلي بزرگ و زياد است.
اينکه ميگويم به قدر فهم توست *** مردم اندر حسرت فهم درست
دربارهي اميرالمؤمنين يک فرمايشي آقاي ميرباقري دارند که ما دربارهي اهلبيت جزء مقصرين هستيم نه غلو کنندهها، غلو کنندهها يک عدهي خاصي هستند که به خدايي حضرت علي حرف زدند و اين حرف باطلي هست و خود حضرت هم با آن مقابله کرده است ولي به فرموده آيت الله بهجت که فرمودند: غلو معمولاً نداريم. چون غلو اين است که طرف را بشناسي و بالاتر از جايي که دارد قرار بگيري. ما اصلاً نميتوانيم بشناسيم و ما جزء مقصرين هستيم. اين کلام نوراني که شيعه و سني و اهل سنت زياد نقل کردند که پيغمبر(ص) فرمودند: «[يا علي] لو لا أن تقول فيك طائفة من امتي ما قالت النصارى في عيسى لقلت اليوم فيك مقالا لا تمرّ بملإ من الناس إلا أخذوا من تراب رجليك» (شرحالاخبار في الفضايل الائمه الاطهار/ج2/ص381) فرمود: علي جان من يک خوفي دارم، همان خوفي که براي حضرت مسيح بود که عدهاي قائل به خدايي او شدند. عدهاي گفتند: پسر خداست، عدهاي گفتند: خود خداست. اگر اين خوف را نداشتند که دربارهي تو هم چنين حرفهايي رد و بدل شود، در فضايل تو و عظمت و بزرگي تو حرفهايي ميزدند، با اينکه الآن در منابع شيعه و سني پر است از فرمايشات پيغمبر و فضايل مولا اميرالمؤمنين، ولي باز من صريح اين کلام را نگفتم، جامعه ظرفيت ندارد و ممکن است رو به غلو برود. در مورد تو کلماتي را ميگفتم که اگر به هر جمعي مرور ميکردي، خاک زير پاي شما را طوطياي چشم کنند يا خاک زير پاي تو را براي شفا بگيرند و استفاده کنند. ظرفيت نبود و موقعيت نبود من نتوانستم اصل مطلب را بگويم. ولي همين پيغمبر ما اينقدر در فضايل حضرت در جاي جاي زندگيشان، با احترام ويژهاي که به حضرت امير داشتند و بياناتي که فرمودند، آنقدر تعريف کردند که شرق و غرب عالم فضايل مولا را پر کرده است. به قول آن عالم برجسته ميگويد: من چه بگويم دربارهي شخصيتي که دشمنها روي بغض و کينه کتمان کردند و دوستان حضرت هم تقيه و ترس، چون ميکشتند. ولي خدا خواهد آنجا که کشتي بَرد! عالم پر شده است از فضايل مولا اميرالمؤمنين علي(ع). نور خورشيد را نميشود پنهان کرد و پوشاند.
منابع اهل سنت اين حديث را نقل کردند و راوي حديث خليفه دوم است. ميگويد: از پيغمبر خدا شنيدم که فرمود: اگر تمام اقيانوسها و درياهاي عالم مرکب شود و تمام درختان عالم کاغذ و قلم شود، تمام جن و انس نويسنده شوند، نميتوانند فضايل علي(ع) را بشمارند. يک سر سوزن غلو و بيجا در کلام پيامبر نيست. پيغمبر حبّ و بغض شخصي با کسي ندارد. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) وجودش مالامال از عشق و محبت و معرفت خداست. به اشاره او تمام رفتار و گفتارش، تمام مدحل و ستايشش به اشاره مستقيم خداست. حبّ و بغض شخصي نيست. پيغمبر خدا ميفرمايد: اگر همه عالم جمع شوند، همه عالم کتاب و نويسنده و مرکب شود، نميتوانند فضايل مولا اميرالمؤمنين را بشمارند و قابل شمارش نيست. خدا به حضرت امير چه داده است؟ نميدانيم. ولي ميدانيم که خداوند به حضرت خيلي چيز داده است.
ذکر فضايل اميرالمؤمنين(ع) يک نورانيت و حرارت، يک انرژي ميآورد. باقي امامان هم همينطور است ولي حضرت امير ويژه است. پيامبر خواست دست ما را به حضرت بدهد ولي نانجيبها آمدند ما را از اين پدر جدا کردند. لذا ميطلبد که ما سرچشمه را محکم کنيم. هرچه مردم را با ولايت و با اميرالمؤمنين پيوند بدهيم و آشنا کنيم، کم است. در روايات يکي از سفارشات پيغمبر ما اين بود که مجالستان را با ذکر علي بن ابي طالب نوراني کنيد و زينت بدهيد و آراسته کنيد. «زَيِّنُوا مَجَالِسَكُمْ بِذِكْرِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» ذکر فضايل اميرالمؤمنين(ع) هم گناهان را از بين ميبرد، يعني حالت پاککن دارد. گناهان بزرگ را در هم ميکوبد. بزرگترين گناهها دشمني اهلبيت است. بزرگترين گناهها روي گرداندن از خدا و اهلبيت است. اين محور حضرت امير است و با او آشنا ميشوي، به طرف خدا برميگردي. گناهان جزئي که هيچ، گناهان بزرگ را از بين ميبرد و پاک ميکند. «حُبُ عَلِيٍ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» يعني اگر آن محبت در اعماق وجود ما نفوذ کند و واقعاً کسي به اين حسنه برسد که پيوند قلبي، مثل عمر بن حمق، اصبغ بن نباته که اين هفته بايد ذکر خيرش شود. اينهايي که با همه وجودشان اين محبت را لمس کردند، پيغمبر ميفرمايد: کسي به اين محبت برسد، سيئه به او نميتواند ضرر بزند. سيئهاي که او را به جهنم ببرد و زمينگير کند نه! حداقل اين است که محبت مولا اميرالمؤمنين آدم را از جهنم و سيئات نجات بدهد. حداکثر هم بالاهاي بهشت ميرود و با خود چهارده معصوم همنشين ميشود. اين چه کيمياي عجيب و اکسير بزرگي است. لذا فرمود: ذکر اميرالمؤمنين که بذر محبت و بذر ايمان را در دلها ميپاشد، هم گناهان را از بين ميبرد و هم حسنات انسان را زياد ميکند. هم درجه و نيرو و حرارت ميدهد. همه چيز ما مولا اميرالمؤمنين است. فضايل ايشان اينقدر زياد است که قابل شمارش نيست. ولي اگر کسي بيان اين فضايل را بکند خدا گناهان گذشته و آينده او را ميآمرزد.
در خصال شيخ صدوق يک ابتکار خوبي هست که حديثهاي يگانه، دو گانه، سه گانه، چهار گانه، تا هفتاد تا همينطور بالا ميرود. آنجا در باب فضايل هفتاد گانه، پيغمبر خدا فرمود: يا علي، خداوند متعال به شما هفتاد فضيلت مرحمت کرده است که من يکي را عرض ميکنم و آن يکي اين است که «يا علي، لا استغني عنک في الدنيا و الآخره» (خصال/ج2/ص573) چه کسي اين را ميگويد؟ کسي که همه انبياء، همه فرشتهها و همه امامها، زير مجموعه او هستند. حلقه اتصال همه عالم با خداي متعال اوست. ما ظاهر پيغمبر را نگاه ميکنيم يک انسان است، يک بشر است، ولي باطن پيغمبر ارتباط و اتصال لا ينقطع با خداي متعال است. اول چيزي که خلق کرده قبل از آسمان، زمين، دنيا، آخرت، آدم و حوا که تمام ذرات و موجودات معنوي و مادي عالم شعاع آن نور هستند. يعني واقعاً همه عالم در همه عوالم مهمان پيغمبر خدا هستند. حرف اول و آخر را بعد از خدا او ميزند. فرمانده کل و همه کاره عالم است. رحمة للعالمين است، او را اصلاً درک نميکنيم. آنوقت اين شخصيتي که فرمود: «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ ذَلِكَ اللِّوَاء» حضرت آدم و همه انبياء زير پرچم من هستند، بفرمايد به کسي که در دنيا و آخرت من به تو احتياج دارم و تو بايد کمک من باشي. بدون تو کار پيش نميرود. معلوم ميشود اين هم چيزي است عين خودش است. علي را قدر پيغمبر شناسد که هرکس خويش را بهتر شناسد.
اين خيلي مهم است حضرت نميگويد: تو هم باشي خوب است. ميگويد: نيا علي، لا استغني عنک في الدنيا و الآخره» بعضي ممکن است بگويند: دنيا، بعد حضرت علي ميبود در جنگها کمک ميکرد، جاي پيغمبر ميخوابيد. چنين و چنان ميکرد، دنيا هم مهم است. ولي آخرت هم حضرت ميگويد، يعني آخرت هم بدون حضرت علي کارش پيش نميرود. مجري امور و قائم مقام و همه کاره، کليد راست و چپ پيغمبر، سر سفره حضرت است. حلال مشکلات عالم، دست گره گشاي با کفايت مولا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(ع) است. لذا پيغمبر جايي است که اينجا تسليم است و ميگويد: يا علي، تو همه کاره عالم هستي و تو تقسيم کننده هستي. در روايت داريم پيغمبر در روز قيامت منبري ميگذارند و حضرت بالاي منبر ميرود و اميرالمؤمنين(ع) پله بعدي را ميچينند. جبرئيل امين از طرف خدا اختيار بهشت و جهنم، کليد بهشت و جهنم، همه امکانات و اختيارات را در خدمت پيغمبر قرار ميدهد ولي پيغمبر ميفرمايد: همه کاره مولا اميرالمؤمنين علي(ع) است. ساقي حوض کوثر اوست، تقسيم کننده بهشت و جهنم اوست. مجري امور، يعني پيغمبر فقط نظارت و سرپرستي دارد. ولي آن مجري که همه کارها را اجرا ميکند دست با کفايت اوست. لذا ما به اين آقا خيلي احتياج داريم.
اين آيه قرآن «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِم» (فتح/10) در روايات ما تأويل و تفسير مولا اميرالمؤمنين است. دست کنايه از قدرت است. فلاني فلانجا نفوذ دارد، دست دارد، قدرت دارد و ميتواند کار کند. خدا به دست و قدرتش همه کارها را ميکند. خدا با واسطه کار ميکند. وهابيها خيلي ظالم و جاني و جاهل هستند، اينکه به ما ميگويند: مشرک، ما ميگوييم: مگر فرشتهها واسطه کار نيستند؟ انبياء هم واسطه هستند. ما اينها را واسطه ميدانيم. اگر ما هرچه فضايل اميرالمؤمنين را تا قيام قيامت بگوييم همه در طول است، يعني ميگوييم: از خداست، خدا به او داده است. در عرض قرار نميدهيم که شرک شود. ميگوييم: دست خداست، قدرت خدا و چشم خداست. گوش خداست و زبان خداست، همه کاره خداست، از خدا به او مرحمت شده است. دست خدا مافوق همه دستهاست يعني اميرالمؤمنين مافوق همه قدرتهاست. او همه کاره عالم است.
خوش به حال آنهايي که مهر و محبت مولا اميرالمؤمنين را تزريق ميکنند. با همه وجودشان به بچهها و زيرمجموعههايشان ميدهند. اين اصل ايمان است. اصل دين و حقيقت دين است. روح و مغز دين است. نماز واقعي علي است. پيغمبر خدا فرمود: صبر من هستم و صلاة اميرالمؤمنين علي(ع) است. خدا ميفرمايند: «وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِين» (بقره/45) چون صبر پيغمبر را راحت قبول ميکنند ولي صلاة که من هستم به اين راحتي قبول نميکنند. برايشان سنگين است. اگر کسي معرفت و محبت مولا اميرالمؤمنين در وجودش جا بگيرد، خدا چه به او نميدهد؟ هرچه بخواهد به او ميدهد. من بخشي از اين روايت را ميخوانم. پيغمبر خاتم حضرت محمد مصطفي فرمودند: «ألا و من أحبّ علياً عليه السلام فقد أحبنّي و من أحبنّي رضي الله عنه و من رضي الله عنه کافاه بالجنه» فرمودند: هرکس مولااميرالمؤمنين را دوست بدارد، در واقع من رسول الله را دوست داشته است چون من و او يکي هستيم. يک حقيقت هستيم و هرکس مرا دوست بدارد، خدا از او راضي خواهد شد و کسي که خدا از او راضي است، قطعاً بداند جاي او در بهشت است. بعد فرمودند: «الا من أحبّ علي عليه السلام لا يخرج من الدنيا حتي يشرب من الکوثر و يأکل من طوبي و يري مکانه في الجنه» اي امت و مردم دنيا، آگاه باشيد هرکس عاشق حضرت علي باشد، محبّ حضرت علي باشد، بايد بميريم و عالم برزخ را طي کنيم و بعد روز قيامت در اين جمعيت دست ما به حوض کوثر برسد و آيا آب حوض کوثر گير ما بيايد يا نيايد. شجره طوبي حضرت زهرا را استفاده کنيم يا نه. ولي اينجا پيغمبر خدا بشارت دادند، هرکس عاشق اميرالمؤمنين است، قبل از رفتن از اين دنيا، يعني موقع مردن، «لا يخرج» از دنيا بيرون نخواهد رفت جمال مولا اميرالمؤمنين را خواهد ديد و از آب کوثر نوش جان خواهد کرد و از شجره طوبي در همين دنيا به کامش ميريزند و از اين بالاتر جايگاهش را در بهشت نشان ميدهند. لذا عاشق اميرالمؤمنين موقع مردن يا شهادت ميگويد: زودتر مرا ببريد! هم جايش را در بهشت نشان ميدهند و هم از شجره طوبي ميدهند و هم از حوض کوثر نوشيدني ميدهند.
باز حضرت فرمودند: «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً اسْتَغْفَرَتْ لَهُ الْمَلَائِكَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الْجَنَّةِ الثَّمَانِيَةُ يَدْخُلُهَا مِنْ أَيِّ بَابٍ شَاءَ بِغَيْرِ حِسَابٍ» از خدا بخواهيم اين معرفت و محبت را داشته باشيم و کامل کنيم و با اين معرفت و محبت از اين عالم برويم. اگر کسي عاشق و محبّ اميرالمؤمنين بود، پيغمبر وعده حتمي دادند که هشت در بهشت را به رويش باز ميکنند و ميگويند: بفرما، از هر دري ميخواهي وارد شو. چون ولايت و محبت تو کامل است. «أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» نامه اعمالش را به دست راست ميدهند که اگر راست بدهند نجات پيدا ميکند و به دست چپ بدهند به جهنم ميرود. حسابش را آسان ميگيرند. هرکس محبّ اميرالمؤمنين باشد، «وَ جَعَلَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» هرکس محبّ و عاشق اميرالمؤمنين باشد، خداي متعال در عالم برزخ قبرش را، باغي از باغهاي بهشت قرار ميدهد. اين ريشه و مغز و اساس دين است. ماه رمضان و ايام شبهاي قدر فرصت خوبي است که اين ارتباط روحي و محبتي و اخلاقي و متابعتي با اميرالمؤمنين داشته باشيم و زيادتر کنيم.
بسياري از بزرگان ما چه در حالاتشان نقل شده و چه حضوراً ما اينها را زيارت کرديم که شما شب اول قبر و عالم برزخ و قيامت، اميدتان به چيست؟ دستاويزي که ميتواند محکم شما را نجات بدهد. چند تا از دوستان ما خدمت مرحوم آيت الله اراکي بودند، ايشان بالاي صد سال عمر کردند. در بين مراجه مثل ايشان کم داريم و زهد و ورع و تقوا و پاکي ايشان فوق العاده بود. دوستان ما به ايشان گفتند: آقا يک نصيحت و موعظهاي بفرماييد. ايشان فرمودند: عمر من طي شده است. آفتاب پشت بام هستم، ولي نشستم که چه چيزي روز قيامت و عالم برزخ به درد من ميخورد؟ اصل کار که خيال من راحت شود چيست؟ فرمودند: من به اين حديث قدسي که قلبم را آرام ميکند، خداي متعال ميفرمايد: «ولاية علي بن ابي طالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي» خدا ميفرمايد: من يک قلعه و دژ محکمي درست کردم، هرکس در اين قلعه و دژ بيايد، عذاب، دوري و آتش ديگر راه ندارد. اين قلعه حصن محکم من است. ولايت علي بن ابي طالب در اين دايره بيايد، آتش جهنم غلط ميکند عاشق را بسوزاند و نزديکش شود. «ولاية عليٍ ولاية الله» پيغمبر خدا فرمود: ولايت حضرت علي ولايت خداست. صراط مستقيم است و جدا نيست. منابع اهل سنت نقل کردند «عليٌ ممسوسٌ في ذات الله» اين آقا ذوب در خداست. چون ذوب در خداست يد الله و عين الله ميشود. ايشان فرمودند: من اميدم به ولايت و محبت اميرالمؤمنين است و بعد هم گريه کردند و منقلب شدند و اشعار حافظ را خواند که:
امروز زندهام به ولاي تو يا علي *** فردا به روح پاک امامان گواه باش
آن را که دوستي علي نيست کافر است *** او زاهد زمانه و او شيخ راه باش
سعي کنيم اين محبت و ولايت و مودت را در وجود خود و اطرافيانمان زياد و بارور کنيم و رشد بدهيم. هرچه محبت و معرفت زياد شود، متابعت و پيروي هم بيشتر خواهد شد.
شريعتي: امروز صفحه 54 قرآن کريم، آيات 30 تا 37 سوره مبارکه آل عمران را تلاوت خواهيم کرد. ثواب تلاوت آيات امروز را هديه به روح قرآن ناطق، اميرالمؤمنين علي(ع) ميکنيم.
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ «31» قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم «32» قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِين «33» إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِين «34» ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم «35» إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ ما فِي بَطْنِي مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم «36» فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعِيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيم «37» فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ»
ترجمه آيات: روزى كه هر كس، هر كار نيكى انجام داده حاضر بيابد و هرچه بدى كرده، آرزو مىكند، اى كاش! بين آن عمل و او فاصلهاى دور مىبود. وخداوند شما را از (مخالفت امرش) بر حذر مىدارد و (در عين حال) خداوند به بندگان مهربان است. (اى پيامبر!) بگو: اگر خداوند را دوست مىداريد، پس مرا پيروى كنيد، تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بر شما ببخشد و خداوند بسيار بخشنده ومهربان است. بگو: خدا و رسول را اطاعت كنيد. پس اگر سرپيچى كردند، (بدانيد كه) همانا خداوند كافران را دوست نمىدارد. براستى كه خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد. فرزندانى كه بعضى از آنان از (نسل) بعضى ديگرند (از پدران برگزيده زاده شده و در پاكى همانند يكديگرند) و خداوند شنواى داناست. (بياد آور) هنگامى كه همسر عمران گفت: پروردگارا! همانا من نذر كردهام آنچه را در رحم دارم، براى تو آزاد باشد (و هيچگونه مسئوليّتى به او نسپارم تا تمام وقت خود را صرف خدمت در بيتالمقدّس كند،) پس از من قبول فرما، كه براستى تو شنواى دانايى. پس چون فرزند را به دنيا آورد گفت: پروردگارا! من دختر زادهام- در حالى كه خداوند به آنچه او زاده داناتر است و پسر مانند دختر نيست- و من نامش را مريم ناميدم و من او و فرزندانش را از (شرّ) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مىدهم. پس پروردگارش او را به پذيرشى نيكو پذيرفت و به رويشى نيكو روياند و سرپرستى او را به زكريّا سپرد. هرگاه زكريّا در محراب عبادت بر مريم وارد مىشد، خوراكى (شگفتآورى) نزد او مىيافت. مىپرسيد: اى مريم اين (غدا و خوراك تو) از كجاست؟! مريم در پاسخ مىگفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هركس كه بخواهد بىشمار روزى مىدهد.
شريعتي: در سالروز شهادت مولي الموحدين با سمت خدا در خدمت شما هستيم. از فضيلت بلند صلوات بر محمد و آل محمد بفرمايند و باز هم از حضرت بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: مرحوم آيت الله بهاءالديني(ره) خيلي اهتمام ويژه به صلوات داشتند. جالب است که بارها فرمودند: من ذکر صلوات را کمتر از تلاوت قرآن نميدانم. چون دستور و امر خداست. «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً» معمولاً براي اموات يک حمد هديه ميکنيم که خلاصه قرآن است و سه بار سوره توحيد که هرکدام ثلث است و باز هم يک ختم فشرده ميشود. ولي ايشان ميفرمايند: حتي من براي اموات و يا اولياي خدا به جاي حمد و قل هو الله، صلوات هديه ميکنم. در روايت داريم که ذکر صلوات حتي از نماز مستحبي ثوابش افضل است. در اين ايام ميتوانيم هزار تا، دو هزار تا، هرچقدر ميتوانيم به اميرالمؤمنين صلوات هديه کنيم، اصحاب اميرالمؤمنين نظير حجر بن عدي و عمر بن حمق، اين ذکر شريف صلوات را و جالب است آقاي بهاءالديني ميفرمودند: من آشنايي داشتم که او را در عالم برزخ خواب ديدم که گرفتار عذاب است و مقداري صلوات برايش هديه کردم، بعد به خواب من آمد و گفت: صلواتهاي شما مرا نجات داد. انشاءالله ذکر صلوات را فراموش نکنيم.
شريعتي: جامعهاي که قدر علي(ع) را نشناخت و حضرت در آن شرايطي که همه بايد از علمش استفاده ميکردند، نخل ميکاشت و چاه ميکند و جامعه خيلي بي عرضه و بي لياقتي بود تا اينکه در سحر نوزده رمضان ابن ملجم فرق حضرت را شکافت و حضرت فرمود: «فرت و رب الکعبه». از اين روز تلخ، روز بيست و يکم رمضان براي ما بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: بعد مظلوميت اميرالمؤمنين خيلي فوق العاده است. در خطبه شعبانيه، پيغمبر خدا وقتي که برکات ماه رمضان را شمردند، آخر خطبه حضرت محمد(ص) شروع به گريه کردند. اميرالمؤمنين ميگويد: به حضرت عرض کردم: چرا گريه ميکنيد؟ پيغمبر خدا فرمود: «أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْر» (عيون الاخبار الرضا/ج1/ص297) براي قربت و مظلومي شما در ماه رمضان گريه ميکنم که خون تو را حلال ميشمرند. کسي که جان پيغمبر است و اسلام به برکت او رشد و نمو کرد. بتها را شکست و پهلوانهاي دشمن را او در هم ريخت. خانه کعبه را او پاک کرد. بعد فرمودند: «يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي» هرکس تو را بکشد، مرا کشته است. آيت الله وحيد خراساني ميفرمودند: روز بيست و يکم رسول الله به شهادت رسيد. يعني انبياء و اولياي خدا را در آن روز کشتند. «وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي» هرکس با تو دشمني کند با من دشمني کرده است. «وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي» هرکس به تو ناسزا بگويد، به من ناسزا گفته است. «لِأَنَّكَ مِنِّي» چون تو از من هستي «كَنَفْسِي» مثل خود من هستي. «رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي» روح تو از روح من و طينت تو از طينت من است.
اين هفته قرار است از اصبغ بن نباته بگوييم. محدث قمي اين روايت را در منتهي الاعمال نقل کرده است. اين حادثه ترور اول امامي است که به اين وضع و اينطور غالگيرانه و در محراب عبادت سر از سجده بلند کنند، ابن ملجم خيلي ملعون و خبيث بود. جريان فکري که خوارج درست کرد به مراتب از ابن ملجم بدتر است. وقتي خبر رسيد و جبرئيل امين ندا داد و حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه من رستگار شدم. آقا را با زحمت به منزل آوردند. خبر در شهر کوفه پيچيد و دوستان و شيعيان پشت در خانه جمع شده بودند. هم خانه گنجايش نداشت و هم بخاطر حال حضرت اجازه نميدادند کسي محضر آقا برسد. اصبغ بن نباته که از عاشقان آقا بود و حارث همداني که از عشاق بودند، همه از شيعيان خاص بودند. ميگويد: با گروهي از اصحاب پشت در خانه آمديم، ديديم صداي ناله و ضجه از خانه بلند است. حضرت زينب، حضرت ابالفضل، بچهها نگاه ميکردند و آن صحنهها را ميديدند، پيشاني حضرت شکافته است. دکتر جواب کرده گفته وصيت کن ديگر راه علاجي نيست. صداي شيون اهل خانه که منقلب ميشد ما هم منقلب ميشديم. ما هم اشک ميريختيم و گريه و شيون ما بلند ميشد.
هميشه دوستان اهلبيت طاقت نالههاي ما را ندارند. لذا امام مجتبي(ع) بيرون آمدند و فرمودند: پدرم ميفرمايد به خانههايتان برويد. مردم را متفرق کردند. اصبغ بن نباته نتوانست برود، ميگويد: نشستم، يکباره آنچنان گريه و شيون بلند کردم که امام مجتبي بيرون آمدند و فرمودند: مگر به شما نگفتم به منزل برگرديد؟ گفت: من نميتوانم بروم و توان ندارم. پاهايم ياري نميکند. طاقت جدايي از آقايم را ندارم. امام مجتبي رفتند اجازه گرفتند و اصبغ وارد خانه شد. وقتي آقا را ديدم، آنقدر گريه کردم و ناله زدم، ديدم آقا با چند بالش و متکا با زحمت نشسته است و پيشاني مبارک و صورتش از سم آنچنان زرد شده، دستمال زردي که به پيشاني حضرت بسته بود، معلوم نبود که آن زردتر است يا چهره حضرت اينقدر زرد شده است؟ من منقلب شدم. افتادم پاي آقا را بوسيدم و گريه و ناله ميزدم. اميرالمؤمنين از اين کار من متأثر شدند. فرمودند: اصبغ گريه نکن، راه من به سوي بهشت است. پايان کار ما رستگاري است. اصبغ ميگويد: گفتم فداي شما بشوم، من ميدانم راه شما بهشت است، شما نگراني از آينده نداريد. من بر خودم گريه ميکنم، براي جدايي از شما که مرا آتش ميزند. بعد اصبغ بيرون آمد، در روايت داريم حضرت گاهي بيهوش ميشدند و گاهي به هوش ميآمدند. روز بيستم امام حسن مجتبي يک ظرف شير آوردند و مقدار کمي شير ميل کردند و فرمودند: باقي را براي ابن ملجم ببريد. فرمود: اين آخرين زاد و توشه من از دنياي شماست. ديگر چيزي تا آخر عمر ميل نکردند. عجيب است کسي که اين ضربت به او خورده و اين جنايت بزرگ براي او اتفاق افتاده، در لحظات واپسين يک ذره عقده، کينه و انتقام شخصي ندارد. ميفرمايد: فرزندم تو را قسم ميدهم به حقي که بر تو دارم، ابن ملجم را شکنجه ندهي، در غل و زنجير نکني و آزار و اذيت نکني، قسمت ميدهم به حقي که بر تو دارم، از همان طعامي که ميخوري و نوشيدني که نوش جان ميکني به او بخوران. اين تعبير که کسي که ضربتي که اين ملعون خبيث زد، که حضرت امير ديگر نتوانست ايستاده نماز بخواند و به شهادت رسيد. ميفرمايد: حسنم، فرش زير پاي ابن ملجم نرم باشد. طعام او طيب و پاکيزه باشد.
ميزند پس لب او کاسهي شير *** ميکند چشم اشارت به اسير
چه اسيري که همان قاتل اوست *** تو خدايي مگر اي دشمن دوست
در جهاني همه شور و همه شر *** ها عليٌ بشرٌ کيف بشر
شبروان مست ولاي تو علي *** جان عالم به فداي تو علي
شريعتي: انشاءالله همه با اميرالمؤمنين محشور شويم و حضرت دست ما را بگيرد، تمام دلخوشي ما اين است که گفته: وقت رفتن سراغ شما ميآيم و هرکسي دارد ميرود مرا ميبيند.
قسم به وعده شيرين من يمت يرني *** که ايستاده بميرم به احترام علي
دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي فرحزاد: در روايت ديدم که اميرالمؤمنين به پيغمبر عرض کرد: برايم دعا کن. ديدن پيغمبر خدا عرض کرد بارپروردگارا تو را قسم ميدهد به حق علي بن ابي طالب، گفت: تعجب ميکنم شما خدا را به من قسم ميدهيد. فرمود: نگاه کردم کسي محبوبتر از شما نزد خدا نبود که خدا را به او قسم بدهم که دعايم مستجاب شود. خدايا تو را قسم ميدهيم به حق شهيد اين ايام، مولي الموحدين علي بن ابي طالب، قلب مقدس فرزندش امام زمان را به مژده ظهورش شاد بگردان. به حق اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب معرفت و محبت، ولايت اميرالمؤمنين را به همه عزيزان و آرزومندان بچشان و ثابت قدم بدار. نسل ما، فرزندان ما را عاقبت بخير بگردان. به حق علي بن ابي طالب از بهترين برکات شبهاي قدر همه ما را بهرهمند بگردان. آنهايي که اولاد ندارند، شغل ندارند، همسر ندارند، به حق مولا اميرالمؤمنين مرحمت بفرما. مريضها را شا عنايت بفرما. اموات و درگذشتگان، امام و شهدا را مهمان سفره اميرالمؤمنين علي(ع) قرار بده. شب بيست و سوم شب قدر اصلي است و مهم است، سوره روم و عنکبوت را هم فراموش نکنيد.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. زيارت اميرالمؤمنين را براي همه شما ميخواهم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»