اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-09-19-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي سيزدهم (شرايط استجابت دعا)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيري در صحيفه سجاديه، شرح دعاي سيزدهم (شرايط استجابت دعا)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 19- 09- 97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. «اللهم وفقنا لما تحب و ترضي و اجعل عاقبة امرنا خيرا» سلام مي‌کنم خدمت شما بينندگان خوب و شنوندگان نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي فرحزاد: خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان داريم. انشاءالله خير دنيا و آخرت نصيب همه شود.
شريعتي: آنهايي که دنبال استجابت دعا هستند، بحث امروز ما را از دست ندهند. دعاي سيزدهم صحيفه سجاديه و شرح حاج آقاي فرحزاد عزيز را مي‌شنويم.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. «الحمد    لله رب العالمين، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم» حضرت مي‌فرمايد: «يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ» اي خدايي که به وسيله تو ما به همه بي‌نيازي‌ها مي‌رسيم. ولي از تو هيچوقت بي نياز نمي‌شويم. به وسيله خدا مي‌توانيم از همه چيز بي‌نياز شويم ولي از خدا هيچگاه بي نياز نخواهيم بود. «وَ يَا مَنْ يُرْغَبُ إِلَيْهِ وَ لَا يُرْغَبُ عَنْهُ» اي خدايي که نمي‌شود از او رغبت کرد به سوي ديگر، ولي هميشه بايد ميل و رغبت ما به سوي او باشد. يعني هميشه وجه دل ما و وجه دل ما به سوي خدا باشد. او قبله واقعي است. اي خدايي که به سوي او رغبت و ميل و محبت مي‌شود کرد و نمي‌شود از او روي گرداند. «وَ يَا مَنْ لَا تُفْنِي خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ» اي خدايي که همه عالم هرچه از او درخواست مي‌کنند، سؤال‌ها و درخواست‌هاي مردم، خزائن او را فاني نمي‌کند. اهل دنيا با بخشيدن ممکن است انبارهايشان تهي شود ولي او هرچه ببخشد کم نمي‌شود. اميرالمؤمنين به امام حسن مجتبي(ع) فرمود: خدا به تو اجازه داده با کسي صحبت کني که نزد اوست خزائن آسمان‌ها و زمين، هرچه اراده کند مي‌تواند بدهد. به يک معنا خزانه او کن فيکون است، يعني اراده کند، هرچه هم نباشد مي‌شود. چرا ما از خدا چيز نخواهيم، از خدايي که خزائن او تمام نمي‌شود. در حديث قدسي مي‌فرمايد: اگر خداي متعال تمام حوائج اولين و آخرين را برآورده کند به اندازه بال پشه‌ از قدرت و خزائن او کم نمي‌شود. خزائن او تمام شدني و کم شدني نيست.
«وَ يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ» اي خدايي که حکمت او وسيله‌هايي که به طرف او مي‌آيند، حکمت او را عوض نمي‌کند. يعني ممکن است ما هزارها خواسته داشته باشيم ولي حکمت او چيز ديگري باشد. اين خواسته‌هاي ما، دادخواهي‌هاي ما، حکمت او را عوض نمي‌کند. ما دو جمله را بايد توجه داشته باشيم، يک دعا داريم و يک سؤال داريم. دعا يعني صدا زدن و خواندن، «يا ربّ، يا الله» يعني انس و گفتگو با خدا، «أدعوني» يعني مرا بخوانيد. با من همنشين شويد و انس بگيريد. آنچه خدا اجابت مي‌کند مي‌گويد: اگر مرا صدا بزنيد من هميشه لبيک مي‌گويم. اما اينکه چيزي مطابق ميلتان بخواهيد، معلوم نيست در همه‌جا اجابت شود. ممکن است بهتر و بدتر آن اجابت شود. «أدعوني استجب لکم» مرا صدا بزنيد، من نزديک هستم. «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان‏» (بقره/186) از هرچيزي، از رگ گردن نزديکتر هستم. از روح، جسم، جان، قلب و چشم، از هرچه تصور کني من به تو نزديکتر هستم. اينقدر نزديک هستم که از شدت نزديکي ما گم کرديم. ظاهر و باطن و حقيقت ما، وجود و جان ما اوست. پس اين کلمه دعا را اشتباه نگيريم. دعا يعني او را صدا بزنيم و خودش را بخواهيم. با او انس بگيريم و با او ارتباط برقرار کنيم که او حلال مشکلات است. يعني چون دل ما از خدا فاصله گرفته اين همه مشکل پيدا کرديم و درگير گرفتاري و مشکلات و چاله‌ها شديم. اگر قشنگ او را صدا بزنيم و با او مأنوس شويم، همه چاله‌هاي ما پر مي‌شود. اصلاً چاله معنا ندارد. پس «أدعوني» يعني صدا زدن خودش، اما «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ‏ فَضْلِه‏» (نساء/32) يعني از خدا حاجت بخواه. نان مي‌خواهم، آب مي‌خواهم، دنيا و آخرت مي‌خواهم، مريض دارم، گرفتاري دارم، عمده سفارشاتي که در قرآن و در دعاهاي ما شده است مي‌گويد: مرا بخواهيد و مرا صدا بزنيد. يعني تمام اين حاجت‌ها و درخواست‌ها بهانه است با او انس بگيريم و به او نزديک شويم که او مي‌تواند تمام ناکامي‌هاي ما و کمبودهاي ما، کاستي‌هاي ما را جبران کند.
يک استاد بزرگواري که خدا رحمتشان کند، جمله قشنگي دارد، مي‌فرمودند: يک شب در جلسه‌اي با رفقا بودم، احتياج به تجديد وضو پيدا کردم. رفتم تجديد وضو کردم، ياد اين حديث افتادم. حديث قدسي است و زيبا است، خداي مهربان مي‌فرمايد: «من احدثَ و لم يَتَوضّأ فقد جفاني» اگر کسي وضويش باطل شد، خوابيد، وسيله‌اي که وضو باطل مي‌شود انجام گرفت، اگر دوباره پشت سرش وضو نگيرد به من جفا کرده است. چون وضو گرفتن نور است. مستحب است انسان هميشه با وضو باشد. حتي حديث داريم کسي که شب با وضو مي‌خوابد تا صبح برايش عبادت مي‌نويسند. شما يک دقيقه وضو مي‌گيري ولي تا صبح برايت عبادت مي‌نويسند. حديث داريم کسي با وضو از دنيا برود، «مات شهيدا» گويي شهيد از دنيا رفته است. کسي که با وضو هست، وضو نور است. قلبش را بيشتر نوراني مي‌کند و حواسش بيشتر ياد خدا مي‌کند، دست به هرچيزي که ياد خداست، راحت مي‌زند. هميشه طاهر است. اين خودش يک نورانيت است. حتي مستحب است کسي که وضو دارد، باز هنگام نماز خوب است تجديد وضو کند. خداي مهربان مي‌فرمايد: کسي که وضويش باطل شد، وضو نگيرد به من جفا کرده است. يعني در حق بندگي که بايد بکند جفا کرده است. مي‌فرمايد: «مَنْ تَوَضَّأ و لم يُصلي رَکعَتين» اگر وضو گرفت خدا مي‌فرمايد: با من انس بگير. دو رکعت نماز مستحبي بخوان. حتي سوره هم نخواند عيب ندارد چون نماز مستحبي خيلي راحت است. هرکس نمي‌تواند در راه نماز مستحبي بخواند، در حال حرکت. کسي که وضو گرفت، دو رکعت نماز نخواند باز خداي مهربان مي‌فرمايد: به من جفا کرده است. کسي وضو گرفت، دو رکعت نماز هم خواند، بعد مي‌فرمايد: کسي که نماز خواند،     بعد از نماز با من گفتگو نکند، به من جفا کرده است. «يصلي رکعتين و لم يدعُ» مرا نخواند و دعا نکند، جفا کرده است. پس اول وضو، بعد دو رکعت نماز، بعضي سلام نماز را مي‌دهند، الفرار! بابا بنشين و با خدا صحبت کن. چرا جاي ديگر مي‌روي؟
کسي که وضو بگيرد و دو رکعت نماز بخواند، بعد از نماز دعا بکند، تمام اين حديث را براي اين جمله گفتم، کسي که وضو گرفت و نماز خواند و دعا کرد، اگر من لبيک به دعاي او نگويم، من خدا به او جفا کردم. «و لست بربٍّ جاف» حتماً بدانيد من خداي جفاکاري نيستم. بي وفا نيستم. حتماً در آن يا رب، لبيک هست.
اين نياز و سوز و درد هست پيک ماست *** زير هر يا رب تو لبيک‌هاست
خداي مهربان مي‌گويد: وضويت باطل شد، وضو بگير. بعد مي‌گويد: دو رکعت، نيم دقيقه خيلي آرام بخواني، دو رکعت نماز مستحبي بخوان، بعد دعا کن. اگر من خدا دعايت را مستجاب نکردم من جفاکار هستم. مثنوي مي‌گويد:
اي دعا از تو، اجابت هم ز تو *** ايمني از تو، مهابت ز تو
ياد ده ما را سخن‌هاي رقيق *** که تو را رحم آورد آن اي رفيق
گر خطا گفتيم اصلاحش تو کن *** مصلحي تو اي تو سلطان سخن
کيميا داري که تبديلش کني *** گرچه جوي خون بود نيلش کني
اين همه ميناگري‌ها کار توست *** اين همه اکسيرها ز اسرار توست
باز خر ما را از اين نفس پليد *** کاردش تا استخوان ما رسيد
بي عنايات حق و خاصان حق *** گر ملک باشد سياه هستش ورق
«اي دعا از تو، اجابت هم ز تو» چقدر خدا تير و تور و تار پهن مي‌کند تا ما را شکار کند، خدا اين را خيلي دوست دارد. اين استاد بزرگوار مي    ‌فرمايد: شبي در جلسه‌اي بودم، احتياج به تجديد وضو پيدا کردم.     وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم، بعد از نمازم دعا خواندم. خواستم دعا کنم گفتم: خدايا بهترين دعا، بهترين جمله‌اي که بگويم چيست که با تو گفتگو کنم. گفتم: يا رب، خدا مي‌گويد: لبيک! بنده من چه مي‌خواهي؟ بهترين چيز چه هست؟ خدايا تو در قلب و ذهن من بهترين را بگذار و به من الهام کن. ايشان مي‌فرمايد: وقتي من اين درخواست را کردم، اين جمله به ذهنم آمد. خداي مهربان من از تو مي‌خواهم آنچه امام زمان از تو مي‌خواهد. يعني همه عالم جمع شوند، دعايشان به خواسته امام زمان که ولي کامل و انسان کامل است، امام سجاد از خدا چه مي‌خواهد؟ گفت: به قلبم افتاد من اين جمله را بگويم. اي خدا آنچه صاحب الزمان، امام من از تو در خلوت مي‌خواهد، همان را هم من مي‌خواهم. اين را گفتم و بعد جلسه تمام شد و به خانه رفتيم. استراحت کردم، نماز صبح را که خواندم، بعد از نماز صبح خوابيدم. در عالم رؤيا خواب ديدم     که به اصطلاح ديوان فيض کاشاني را به من دادند و ياد آن دعايي که شب کرده بودم که امام زمان از خدا چه مي‌خواهد، گفتم به ديوان فيض تفعل بزنم که امام زمان از خدا چه مي‌خواهد؟ به ديوان فيض کاشاني تفعل زدم اين غزل آمد. فيض کاشاني مي‌فرمايد:
بي دل و جان به سر شود *** بي تو به سر نمي‌شود
استقبال از شعر شمس کرده است. بي همگان به سر شود، بي تو به سر نمي‌شود! اين همان فرمايش امام سجاد است،«يَا مَنْ يُسْتَغْنَى بِهِ وَ لَا يُسْتَغْنَى عَنْهُ» يعني انسان بدون پدر و مادر و همسر و آخرت، بدون همه چيز مي‌تواند زنده باشد ولي بدون خدا نمي‌شود. خدا مي‌فرمايد: «يأبن آدم أنا بُدُکّ    َ اللازم فالزم بُدَّک»    يعني با چه کساني بايد حتماً باشي و با چه کساني اگر باشي و نباشي ممکن است بخشي از بين برود ولي همه وجودت از بين نمي‌رود. يا اصلاً ممکن است هيچ چيز از بين نرود، «أنا بُدُّک اللازم» يعني من خدا وجودي هستم که بايد هميشه با تو باشم، قيوم تو هستم، حيات دهنده تو هستم، همه چيز تو هستم. اول تو، آخر تو، ظاهر تو، همه چيز من هستم. ملازم آن کسي که همه چيز تو هست، باش! در واقع همين جمله که يک بزرگي فرمود: من به هرکس مي‌رسم مي‌گويم: يک ذکر و يادگاري به من بده. به خدمت بزرگي رسيدم، فرمود: هميشه ذکر تو اين جمله باشد: «الهي و ربّي من لي غيرک» من جز تو کسي را ندارم. شما فکر مي‌کني ما را در چاله قبر گذاشتند، اينطور است. چه کسي مادر و پدر را مهربان مي‌کند؟ آن کسي که همه گره‌ها را باز مي‌کند و مي‌تواند همه ذرات وجود ما را آرام کند، خداست. همين بزرگوار مي‌فرمودند: دردي در عالم بدتر از درد بي خدايي پيدا نکردم. آنهايي که خدا ندارند هميشه در بن بست هستند ولي آن کسي که خدا دارد، همه چيز دارد. اين همين فرمايش امام حسين(ع) در دعاي عرفه است. «الهي ماذا وجد من فقدک و ما الذي فقد من وجدک» خدايا آنکس که تو را دارد چه ندارد. کسي که با خدا باشد، دلش شش دانگ با خدا باشد، دنيا و آخرت و سعادت دارد. در اين دعاها مقصد را گم کرديم که خدا مي‌گويد: بيا با من باش، تمام چاله‌ها پر مي‌شود. اگر در گودي قتلگاه همه هستي‌اش را در راه خدا مي‌دهد، باز آرامش دارد. چون خدا با اوست.
بي دل و جان به سر شود *** بي تو به سر نمي‌شود
بي دو جهان به سر شود *** بي تو به سر نمي‌شود
بي سر و پا به سر شود *** بي تن و جان به سر شود
بي من و ما به سر شود *** بي تو به سر نمي‌شود
درد مرا دوا تويي *** رنج مرا شفا تويي
تشنه‌ام و سقا تويي *** بي تو به سر نمي‌شود
در دل و جان من تويي *** گنج نهان من تويي
گنجي که بايد پيدا کنيم «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (عوالي اللالي، ج 4، ص 102) در وجود خودمان هست، «وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون‏» (ذاريات/20) خدا مي‌گويد: من درون اعماق وجودت هستم، نمي‌بيني؟
جان و جهان من تويي *** بي تو به سر نمي‌شود
يار و تبار من، مونس و غمگسار من
حاصل کار من، بي تو به سر نمي‌شود    
آب حيات من تويي *** فوز و نجات من تويي
صوم و صلاة من تويي *** بي تو به سر نمي‌شود
بعضي دنبال محبت هستند و بعضي دنبال محبوب هستند، خيلي‌ها راه را با مقصد گم کردند. يعني در راه مشغول شدند و مقصد را فراموش کردند. مثلاً شما از اينجا به مشهد مي‌روي، بين راه جنگل هست، دريا هست، باغ و بستان هست، زيبايي‌هايي است که براي راه است. اين راه شما را مشغول مي‌کند و مقصد را فراموش مي‌کني که مقصد امام رضاست. همه زيبايي‌هايي که در اين باغ و بستان هست از آنجاست. نقش ما را از نقاش غافل کرده است. خط ما را از خطاط غافل کرده است. اکر سير و سلوکي‌ها، مؤمنين و مؤمنات در راه ماندند. يعني محبت راه است و مقدمه است به محبوب برسيم. عبادت مقدمه است، در نماز گمشده‌ات را پيدا کني. آيت الله بهاءالديني مي‌فرمودند: در علماي بزرگ و فقهاي شيعه شايد دو فقيه برجسته داشته باشيم که در علوم مختلف وارد بودند، مثل شيخ بهايي که در علوم تجربي، رياضي و نجوم فوق العاده بودند. مرحوم فيض هم در علوم مختلف تبحر داشت. مرحوم فيض برگرفته از آيات و روايات اين غزل را سروده است. «آب حيات من تويي» چطور اگر آب نرسد، خدا همه موجودات را از آب زنده نگه داشته است. در واقع آب حيات همه تو هستي. «صوم و صلاة من تويي» حديث داريم که پيغمبر فرمود: «ليس صلاتُک قيامُکَ و قعودُک» نماز تو رکوع و سجده و قيام و قعودت نيست. ولي تمام اين قيام‌ و قعودها چيست؟ بلکه «صلاة اخلاصُکَ و ان تريد به وجه الله» حقيقت نماز، باطن نماز حضور قلب است. حقيقت نماز اين است که گمشده که خدا هست در اين نماز پيدا کنيم. نماز يک راهي است براي اينکه ما را به خدا برساند. ما دائم در راه هستيم و به باغزارهاي دنيا سرگرم هستيم. اهل دنيا به دنيا و اهل آخرت به عبادتشان مي‌بالند. بابا بايد به محبوب بنازي، عبادت مقدمه است. به محبوب برسي و با او يکي شوي. نماز اين است که دلت با خدا يکي شود، دلمان با دل امام زمان يکي شود. آنچه بي تو به سر نمي‌شود، بايد آن را پيدا کرد. به وسيله خدا از همه چيز بي نياز مي‌شويم ولي از خدا هيچوقت بي‌نياز نمي‌شويم.
گر ز برت جدا شوم يا ز غمت رها شوم *** خود تو بگو کجا روم بي تو به سر نمي‌شود
پس يکي از موضوعاتي که در دعا بايد خيلي مهم بدانيم، دعا مقدمه است براي ارتباط با خداي متعال، دعا مقدمه است که با او يکي شويم. غير خدا را از دلمان بيرون کنيم. روايت داريم سليمان پيغمبر(ع) که در ميان انبياء فوق العاده بود، نطق حيوانات و موجودات را مي‌فهميد، گفتگويي که با مورچه کرد و يک سوره از قرآن هم به نام «نمل» هست. حضرت سليمان ديدند که يک گنجشک نر و ماده‌اي با هم دعوا مي‌کنند. ظاهرا گنجشک ماده تمکين نمي‌کرد و نر مي‌گفت: چرا تمکين نمي‌کني؟ من کسي هستم که با منقارم ملک سليمان را در دريا پرت مي‌کنم. باد نطق اين مورچه نر و ماده را به سليمان رساند. حضرت سليمان اين گنجشک نر و ماده را احضار کردند. فرمودند: اين چه حرفي است که مي‌زني؟ گفت: اي سليمان من عاشق و خاطرخواه اين ماده هستم و آدم عاشق را نبايد ملامت کرد. چون عاشق او هستم، قدرت‌نمايي کردم که دلش نرم شود. حضرت سليمان به گنجشک ماده گفتند: مشکلت چيست؟ گفت: تمکين نمي‌کند و راه نمي‌دهد. فرمودند: چرا تمکين نمي‌کني؟ گفت: اين در عشق به من دروغ مي‌گويد. اخيراً رفته با يک گنجشک ديگر رفيق شده است و روي سر من هوو آورده است. معلوم است صادق نيست و مرا دوست ندارد. حضرت سليمان از کلام اين گنجشک چهل روز خلوت کرد و گريه مي‌کرد که نکند در دل من جز خدا کسي ديگر باشد! با وجود خدا در خانه غير خدا رفتن، بزرگترين ظلم است. از غير خدا خواستن و با غير خدا سر و کار داشتن، بزرگترين ظلم است.
ما دو نوع اجابت داريم، درصدي از پاسخ سؤالاتي که چرا گاهي خواسته ما اجابت نمي‌شود؟ يک اجابت عام داريم و يک اجابت خاص داريم. اجابت خاص اين است که ما درخواستي داريم، حاجت و گرفتاري داريم، دعا مي‌خوانيم و به خدا و اهل‌بيت توسل مي‌کنيم، اولياي خدا و پيغمبرها و امامان واسطه و شفيع هستند. در عرض خدا نيستند و در طول هستند. وقتي از چهارده معصوم مي‌خواهيم در واقع از خدا مي‌خواهيم. منظور از غير خدا خلق محتاج است، خلقي که خدا نگفته در خانه‌شان برويد. خدا هم مي‌گويد: «و اعتصموا بالله» هم مي‌گويد: «و اعتصموا بحبل الله»     حبل الله جدا از خدا نيست. يک اجابت خاص داريم که عين خواست ما اجابت شود. يک اجابت عام داريم، اجابت عام اين است که اگر دعا را با شرايط آن، هرچيزي شرايط دارد. مثلاً يکي از شرايط دعا اين است که کسب حلال داشته باشيم. آدمي که سر تا پا وجودش حرام و لجن و آلودگي هست، دعايش بالا نمي‌رود.
يک نفر به امام صادق گفت: چرا دعاي ما مستجاب نمي‌شود؟ فرمودند: خدا قراردادش دو طرفي است و يک طرفي نيست. «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي‏ أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» (بقره/40) خدا مي‌گويد: شما به عهد بندگي من عمل کنيد، من هم به عهد خدايي شما عمل مي‌کنم. شما در کار خدا باش، خدا هم در کار شماست. ما قرارداد يک طرفي مي‌نويسيم و امضاء مي‌کنيم. خدايا هرچه من مي‌گويم تو گوش بده ولي هرچه تو مي‌گويي من گوش نمي‌دهم. بيشتر حرف‌هاي خدا را زير پا مي‌گذاريم ولي مي‌خواهيم خدا همه حرف‌هاي ما را گوش بدهد. خدا مي‌گويد: من اطاعت مي‌کنم از کسي که اطاعت مرا بکند. کسي که در مسير من باشد، خدا مي‌گويد: با اين شرايط و آدرس سمت من بيا، من قطعاً اجابت مي‌کنم. اينکه ما با هر وضعي که داريم، کسي تنبل است و در خانه نشسته و مي‌گويد: خدايا روزي مرا برسان. خدا مي‌فرمايد: برو کار کن، از تو حرکت و از من برکت! اينکه من بنشينم و خودم را در غل و زنجير کنم، هرچه دعا کنم فايده ندارد. بايد به وسائلي که خدا امر کرده، دکتر است، طبيب است، شغل است، بروم. اگر آنها نشد از خدا بخواهم که درهاي بسته را باز کند. در اجابت عام اگر شرايط حداقلي را به جا بياوريم، قطعاً بدانيم خدا مي‌گويد: من اجابت مي‌کنم. مي‌شود من شما را دعوت کنم و در خانه‌ام را باز نکنم؟ شما نسبت به دوستت چنين سوء ظني نداري. آنوقت خدا دعوت کند و بعد در را ببندد! خدايي که «يا من أجاب لابغض خلقه ابليس» در شوط چهارم طواف است. اي خدايي که مبغوض‌ترين خلقت که ابليس بود، دعايش را اجابت کردي.
درباره‌ي فرعون در کتاب علل الشرايع هست، خدا چقدر مهربان است که حتي بدترين خلقش را هم رد نمي‌کند. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» (ضحي/10) سائل را رد نکنيم، يا رد جميل يا اجابت خواسته‌اش، فرعون يک زماني آب رود نيل کم شد. آمدند گفتند: مگر خدا نيستي؟ گفت: چرا. گفتند: چرا آب رود نيل کم شده است؟ آب را زياد کن ما نياز داريم. گفت: باشد. ماند چه کند! شب رفت از مردم فاصله گرفت، لباس فرعوني‌اش را درآورد و خودش را روي خاک انداخت و گفت: آبرويم در خطر است. خدايا تو همه کاره هستي و من هيچ کاره‌ام. فرعون با همه پستي‌ در خلوت در خانه خدا مي‌رفت و استغاثه مي‌کرد. مي‌گفت: خدايي من دارد لطمه مي‌خورد. اينقدر ناله زد و التماس کرد، آب رود نيل زياد شد. حضرت موسي(ع) گفت: خدايا چرا چنين کردي و آب رود نيل را زياد کردي؟ خدا فرمود: او ديشب تا صبح به در خانه ما تضرع و زاري کرد. خدا، خداي خوبي است. خدايي که در کاسه‌ي شيطان چيزي مي‌گذارد و در کاسه فرعون هم مي‌گذارد، مي‌شود ما را رد کند؟ در خودمان ايرادها را پيدا کنيم و برطرف کنيم. پس اجابت عام هست و خداي مهربان بي پاسخ نمي‌گذارد منتهي در روايت داريم افرادي که آنچه درخواست مي‌کنند، اگر عين خواسته‌شان برآورده نشود، خدا چند کار مي‌کند. 1- اگر عين خواسته‌شان اجابت شود که همان، اگر نه معادل آن بلا را از او دفع مي‌کند. من به خداي متعال گفتم: خدايا پنجاه ميليون لازم دارم به من بده. پنجاه ميليون به من نمي‌دهد، بنا بود بلايي برسد و پنجاه ميليون ضرر کنم، جلوي آن پنجاه ميليون ضرر را مي‌گيرد. آيت الله بهجت که خدا رحمتشان کند، يک نفر نزد ايشان آمد. از مريضي خيلي گلايه کرد. وقتي رفتند آقاي بهجت فرمودند: خدا به او زبان و بدن سالم داده است. اگر با اين زبانش شکر خدا را به جا مي‌آورد، خدا هم بلا را از او دفع مي‌کرد و هم راه به سوي خدا باز مي‌شد. زبانت سالم است اينقدر کفر نگو.
شريعتي: آن اعتمادي که بايد باشد که خدايي که رحيم و حکيم و عليم است و ذره‌اي از خزائنش کم نمي‌شود، آنوقت بخواهيم و باقي را واگذار کنيم.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را به اندازه يک مادر دلسوز و مهربان، به اندازه يک پدر مهربان، مادر و پدر ما اگر خواسته‌ها و نيازهاي ما را در حد توان انجام مي‌دهند، خدا را به اندازه يک پدر و مادر اعتقاد نداريم؟ اگر جايي نمي‌شود حتماً بدانيم که هزارها خير و برکت در اجابت نشدن هست. جاهايي که اجابت نشده و شخص گفته: خدايا شکر که اجابت نکردي!
شريعتي: يکوقت يکي از بزرگان مي‌فرمودند: سي سال قبل در حرم امام رضا يک خواسته‌اي را داشتم، سي سال است که خدا را شکر مي‌کنم که خواسته‌ام اجابت نشد. باور کنيم که خدايا تو چيزي را مي‌داني که من نمي‌دانم.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند *** فرزند و عيال و خانمان را چه کند
ديوانه کني هردو جهانش بخشي *** ديوانه تو هردو جهان را چه کند
امروز صفحه 529 قرآن کريم، آيات 7 تا 27 سوره مبارکه قمر را تلاوت خواهيم کرد.
«خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ‏ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9» فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10» فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11» وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ «12» وَ حَمَلْناهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ «13» تَجْرِي بِأَعْيُنِنا جَزاءً لِمَنْ كانَ كُفِرَ «14» وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «15» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «16» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «17» كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18» إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19» تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21» وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26» إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27»
ترجمه: آنان در حالى كه چشم‏هايشان (از ترس و وحشت) فرو افتاده، همچون ملخ‏هاى پراكنده، از قبرها خارج مى‏شوند. باگردن‏هاى كشيده، سراسيمه به سوى دعوت كننده مى‏دوند. كفّار مى‏گويند: اين روزى بسيار سخت است. پيش از اين (كفّار كه پيامبر را تكذيب مى‏كنند،) قوم نوح، بنده‏ى ما را تكذيب كردند، و (علاوه بر تكذيب) گفتند: او ديوانه است و از (راه صحيح) بازمانده است. پس نوح پروردگارش را (چنين) خواند كه من مغلوب شده‏ام، پس (به دادم برس و) ياريم كن. پس ما درهاى آسمان را با ريزش باران باز نموديم. و از زمين چشمه‏هايى جوشانديم، پس آب (زمين و آسمان) بر اساس امرى كه مقدّر شده بود، به هم پيوستند. و نوح را بر (كشتى‏اى كه) داراى تخته‏ها و ميخ‏ها بود، سوار كرديم. كشتى (حامل نوح و پيروانش) زير نظر ما به حركت در آمد. (اين امر) پاداش پيامبرى بود كه مورد تكذيب و كفر قرار گرفت. و همانا ما كشتى را به عنوان نشانه باقى گذاشتيم، پس آيا پند گيرنده‏اى هست؟ پس عذاب و هشدار من چگونه است؟ و همانا ما قرآن را براى تذكّر (و پندپذيرى)، آسان ساختيم، پس آيا پندپذيرى هست؟ قوم عاد (پيامبر خود را) تكذيب كردند، پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ ما بر آنان در روز شوم، دنباله‏دار تند بادى سخت و سرد فرستاديم. (تندبادى كه) مردم را همچون تنه‏هاى درخت خرماى ريشه‏كن شده از جا برمى‏كند. پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟ و همانا ما قرآن را براى پندپذيرى آسان نموديم، پس آيا پندپذيرى هست؟ قوم ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود. آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.همانا ما فرستادگان شتر ماده‏ايم براى آنان (و به حضرت صالح گفتيم:) پس مراقب (پايان) كار آنان باش و شكيبايى پيشه كن.
شريعتي: از فضيلت ذکر بلند صلوات بر محمد و آل محمد بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از اميدواري‌هاي ما اين است که اين برنامه سمت خدا گوينده ذکر را زياد بکند، دوشنبه‌ها ميليون‌ها صلوات به محضر پيامبر و اهل‌بيت هديه شود. يکي از خاصيت‌هاي ذکر صلوات اين است که انسان را به مقام خليل بودن و دوستي خدا مي‌رساند. همه دعاها مقدمه است که با خدا دوست شويم. امام هادي(ع) فرمودند: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلا لِكَثْرَةِ صَلاتِهِ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ»‏ (علل‌الشرائع،ج1،ص 34) چرا حضرت ابراهيم(ع) خليل خدا شد؟ خدا از ميان همه عالم بگويد: تو دوست من هستي. امام زمان بگويد: او دوست من است. اين خيلي مهم است. روايات متعددي داريم يکي اين است که حضرت ابراهيم هيچوقت در خانه خلق را نمي‌زد و هيچوقت سائل را رد نمي‌کرد. خليل خدا شد چون دلش با خدا بود و قلب سليم داشت. کسي در خانه‌اش را مي‌زد رد نمي‌کرد. يک علت اينکه خليل خدا شد، چون زياد ياد پيغمبر و آل پيغمبر مي‌کرد.
اين آيه که تلاوت شد چهار بار در اين سوره تکرار شده است. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» قرآن در عين اينکه کلام حق است و حکمت بالغه است، خيلي عميق و پر مايه هست ولي روان و ساده، خداي مهربان تکرار مي‌کند چهار بار که ما قرآن را آسان     کرديم. بيشتر قرآن قصه و داستان است. بزرگواري فرمود: شايد حدود دو هزار داستان و تمثيل در قرآن داريم. قرآن را آسان کرديم اما قرآن براي چيست؟ «للذکر» براي يادآوري و تذکر و بيداري است. آيا کسي است پند پذير باشد و از خواب غفلت بيدار شود؟ انشاءالله با انس با قرآن و مطالعه بيشتر در معاني قرآن، خداوند ما را از خواب غفلت بيدار کند.
شريعتي: اين هفته قرار است از آيت الله العظمي سيد محسن حکيم ياد کنيم. انشاءالله در اين هفته از شخصيت ايشان خواهيم شنيد.
حاج آقاي فرحزاد: آقاي حکيم واقعاً در مقابل کفر و کمونيست به قدري مقاوم بود و ايستاد که واقعاً سپري بود در مقابل تمام هجمه‌هاي ضد فرهنگي که در کشور عراق بود. بيش از صد هزار نفر در تشييع جنازه ايشان از بغداد تا نجف شرکت کردند. خانداني که شصت شهيد داده باشد، شايد نداشته باشيم. خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد همه عزيزان را معرفت کامل، ايمان کامل عنايت بفرما، قلب‌هاي ما را مالامال از محبت و عشق خودت قرار بده. خير دنيا و آخرت به همه مرحمت بفرما، شر دنيا و آخرت از همه دور بفرما. همه مريض‌هاي روحي و جسمي شفا عنايت بفرما. خدايا به حق محمد و آل محمد شغل و مسکن و کار جوان‌ها را فراهم بفرما.
شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.