حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيتهاي نبي گرامي اسلام به اميرالمؤمنين- شادي و نشاط
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصيتهاي نبي گرامي اسلام به اميرالمؤمنين- شادي و نشاط
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 15-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما هموطنان عزيزم. خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي خوبمان. آرزو ميکنم در هر کجا که هستيد بهترينها نصيب شما شود. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. اين ايام که ايام فرخنده و خجستهاي است. با سالگرد جشن ازدواج مولا علي(ع) شروع شده و به عيد قربان ختم ميشود. در جاي جاي قرآن به اين دهه اشاره شده است. «وَ الْفَجْرِ، وَ لَيالٍ عَشْرٍ» (فجر/1و2) قسم به آن ده شب! آن ده شب در همين دهه اول ماه ذيالحجه است. «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْر» (اعراف/142)، «أَيَّامٍ مَعْلُومات» (حج/28) معلوم ميشود موضوع مهمي است که خداي متعال اين ده شب را چند جاي قرآن تکرار کرده است. پيامبر(ص) فرمود: عبادت و عمل صالح در هيچ ايامي نزد خدا محبوبتر از اين ايام نيست. نماز و دعاهايي که وارد شده «لا اله الا الله عدد الليالي و الدهور» مرحوم دولابي ميفرمودند: خيلي دعاي برجستهاي است. انشاءالله عزيزان اين دهه را خيلي اهميت بدهند. اوج اين دهه عرفه و عيد قربان است که اول خدا به زوار قبر اباعبدالله نظر ميکند و بعد به حجاج و زوار خودش. من خواهش ميکنم عرفه را خيلي جدي بگيرند. همانطور که ما شبهاي قدر را خيلي اهميت ميدهيم. در ميان روزها هم روزي مثل روز عرفه براي دعا و نيايش نداريم.
شريعتي: انشاءالله از نماز دهه اول ذي الحجه غافل نشويد. هم در مفاتيح هست و هم در کانال ما در فضاي مجازي قرار داده شده است. بحث هفته گذشته ما در مورد دروغ خيلي مورد پسند دوستان قرار گرفت و بازتابهاي خوبي داشت.
حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور که هفته گذشته گفتيم، اگر انسان بداند دروغ چه سَم مهلکي است، هيچوقت دروغ نميگويد. مشکل ما درک و معرفت است، اگر هرچيزي را درک کنيم، مشکل ما حل ميشود. در چند روايت داريم که اگر کسي دروغ را ترک کند همه کارهاي ديگر هم درست ميشود. هم از اميرالمؤمنين و هم از پيغمبر(ص) نقل شده است که شخصي به هر دو اين بزرگواران مراجعه کرد. گفت: کارهاي خير زياد است. يا منکرات زياد است. ولي من فقط ميخواهم به من بگوييد که من يک گناه را ترک کنم. اينکه من صد تا گناه را ترک کنم، نميتوانم. يک گناه را ترک ميکنم. هردو بزرگوار به اين شخص فرمودند: فقط دروغ نگو! گفت: همين يکي. يعني بقيه را انجام بدهم. جايي رفت و دوستانش جمع شده بودند. گفتند: برويم شراب بخوريم. آماده شد شراب بخورد. گفت: من نبايد دروغ بگويم. راستش را بگويم. راستش را بگويم هشتاد تازيانه دارد. رفت يک جايي دزدي کند، يادش آمده قول داده است. همينطور که دروغ کليد همه بديها و بدتر از شراب است، راستي هم کليد تمام خوبيهاست. پايه و اساس دين است. «وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (زمر/33) «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر/55) يعني صادقين، با صادقين هستند. صدق با خداست، خدا با صادقين است. دروغ با جهنميها و اهل جهنم است.
نکته ديگر اينکه بسياري از افراد را وادار به دروغ گفتن ميکنند. آقا چقدر درآمد داري؟ کجا ميروي؟ چه کار ميکني؟ شوهر کرده يا نه؟ بعضي جاها هست که آدم نميخواهد راست بگويد، اسرار خانوادگي است. نميخواهد درآمدش را به کسي بگويد. گاهي بعضي از مجريها بر سر ندانستن ميپرسند: آيا تا به حال شما در عمرت دروغ گفتي؟ اين سؤال اساساً غلط است و حرام است. مثلاً ميپرسد تا به حال بداخلاقي کردي؟ از پليس ميپرسد: شما تا حالا خلاف کردي؟ اگر بگويد: نکردم ممکن است دروغ باشد. اگر راستش را هم بگويد، زشت است. خيلي از سؤالها است که بد است. حتي گاهي يک کسي کار ثوابي کرده که نميخواهد کسي متوجه شود. مواظب سؤالهايي که ميپرسيم باشيم. يا بچهها را تهديد نکنيم که مجبور شود دروغ بگويد. اين هم نکته مهمي است.
به بنده خدايي گفتند: فلان جا عروسي است. گفت: به من چه؟ گفت: شما را هم دعوت کرده؟ گفت: به تو چه؟ خيلي چيزها هست اصلاً به ما ربطي ندارد. چرا سؤال مي کنيم؟ سؤالهاي بيجا نکنيم.
مرحوم دولابي فرموده بودند: دروغ از شراب بدتر است و کليد همه بديهاست. دروغ چيست؟ دروغ چيزي است که واقعيت ندارد. سايه است. سايه هست ولي در واقع نيست. مرحوم دولابي ميفرمودند: که روي راستيها کار کنيم. روي صداقت کار کنيم. دروغ بسيار مذمت شده است. اينکه انسان فکر و ذهنش را مشغول چيز بيهوده نکند. انشاءالله اين نکتهها را عزيزان عنايت داشته باشند.
شريعتي: نکات خوبي را در مورد دروغ شنيديم. امروز به بحث شادي و نشاط خواهيم رسيد. بحث شما را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: در ادامه فرمايشي که حضرت در مورد مزاح فرمودند، به اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «و إياك و خصلتين» مواظب باش دو خصلت بد سراغ شما نيايد. «الضجر و الكسل» ضجر به معني ناخوشي و بيقراري و اضطراب و تشويش و نگراني است. کسالت و بي حالي هم مواظب باش که سراغت نيايد. «فإنك إن ضجرت لم تصبر علي حق و إن كسلت لم تو حقا» بعضيها دائم ناله ميکنند. اصلاً به نعمتهايي که خدا به آنها داده توجه نميکنند. اين خيلي بد است. فرمود: کسي که دائم حالت بيقراري دارد و اظهار دلتنگي و ضجر دارد، هيچوقت بر حق صبر نميکند. صبر را از بين ميبرد. کسي که کسالت را به خودش راه ميدهد هيچوقت حق را ادا نميکند. آدمي که کسل شد، از انجام واجبات و خيلي از وظايف سر باز ميزند. بيحالي، بيقراري و دلتنگي و ناله کردن را از خودت دور کن. اين بحث را مدتها بود دوست داشتم مطرح کنم. بحث نشاط و شادي و در مقابلش هم بيقراري و دلتنگي و تلاطم و اضطراب را بگويم.
قبل از اينکه اين بحث را مطرح کنم يک دورنمايي را خدمت دوستان عرض کنم. اولاً تمام اساتيد اخلاق و روانشناسها و پزشکها معتقد هستند که ريشه بسياري از ناهنجاريهاي جسمي و روحي و رواني به غمهاي شديد برميگردد. هرکسي که دچار بيقراري و غم ميشود، معده، قلب، سيستم بدنش به هم ميخورد. به روح و جان، دين و دنيا لطمه ميزند. اگر دنيا و آخرت و دين ميخواهيد، سلامت جسم و روح ميخواهيد به نشاط و شادي اهميت بدهيد.
شريعتي: شايد الآن خيلي از بينندهها بگويند: اي بابا! با اين همه مشکلات چطور ميشود شاد بود؟
حاج آقاي فرحزاد: مهم اين است که انسان در کنار حوادثي که برايش پيش ميآيد، از مصيبت امام حسين بالاتر وجود ندارد. «مصيبة ما اعظمها» شب عاشورا اصحاب امام حسين شوخي ميکردند. ميدانستند که فردا تکه تکه ميشوند. زير سم اسبها ميروند. بچههايي که در جبههها شب عمليات با روي باز و گشاده بودند. مشکل ما اين است که توقعات ما زياد است و زياد به دنيا وابسته هستيم. افرادي هستند که خيلي درآمد آنچناني ندارند ولي خوش و راحت هستند. اگر خوشي داريم براي اين است که از دنيا کنده شديم. افراد فراواني که درآمد بالا دارند، حقوق زياد دارند، از ناخوشي و فشار مشت مشت قرص ميخورند و گرفتار هستند. هيچوقت فکر نکنيم خوشي و ناخوشي با داشتن دنيايي و نداشتنهاي دنيايي است. اينها معيار نيست. ريشه اين شادي دنيا نيست، خود ما هستيم. امام حسين(ع) در موقع شهادت صورتشان آنقدر ميدرخشيد و نوراني بود که نقل شده «نور وجهه ان تفکر في قتله» وقتي حضرت ميگويد: من راضي به رضاي تو هستم، در راه تو حاضر هستم قرباني شوم و همه هستيام را بدهم. درست است که ظاهرش گرفتاري و بلا است. ولي باطنش شاد است. کسي با خدا و اهلبيت آشنا شود، در اين مسير مشکلات يا کم ميشود و يا ناهمواريهايش هموار ميشود.
افراد بسياري هستند که در سطح پاييني زندگي ميکنند، ولي سر حال و بانشاط هستند. آنچه در توان دارد انجام ميدهد. آنچه هم توان ندارد، خودش را با آن شرايط تطبيق ميدهد. ما چون توقعات بالا و چشم و هم چشمي داريم، اگر درست وظيفهمان را انجام بدهيم، خدا ضمانت کرده که راحتي و خوشي و آرامش را به ما بدهد.
مرحوم بهاءالديني(ره) ميفرمودند: زمان آدم را پير نميکند. زمانيات آدم را پير ميکند. يعني حوادث ناگواري که تلخ است و توان مواجه با آن را نداريم، چون به خودمان فشار ميآوريم، آنها ما را پير ميکند. استرسها، نگرانيها، دلتنگيها و ناآراميها ما را پير ميکند.
متأسفانه يکي از تحريفها در دين ما اين است که دين ما را طوري جلوه دادند که دين عزا و ناله و حزن و فرياد است. يعني همه سينه زدن و غم و اندوه و روضه است. اينقدر آيه و روايت در مورد شادي و فضيلت شادي پيدا کردم. اينکه بگوييم: دين فقط منحصر به حزن و غم و اندوه است، درست نيست.
معتبرترين کتاب ما بعد از قرآن، در اصول اربعه و احاديث ما کتاب کافي از همه معتبرتر است. اولين فصل کتاب کافي باب عقل و جهل است. چيزهايي مربوط به عقل و در مقابلش جهل و ناداني است. در آنجا امام صادق ميفرمايد: عقل شاخهها و لشگري دارد. جهل هم نيروهايي دارد. تمام خوبيها دستاورد عقل است. تمام بديها دستاورد جهل است. مثلاً آدمي که عقل دارد شجاع است و آدم نادان ترسو است. سخاوت و جود و کرم لشگر عقل است. بخل و خساست شاخه جهل است. خوش اخلاقي و مهرباني شاخه عقل است. بداخلاقي و تندي و خشم شاخه جهل است.
اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «اَصْلُ الْعَقْلِ القُدَرةُ وَ ثَمَرَتُها السُّرورُ» (بحارالانوار/ج75/ص7) از حديثهاي کليدي و کاربردي است که ميفرمايد: کسي که عقل دارد قدرت دارد. ميتواند مسائل را حل کند. ناآراميها او را متلاطم نميکند. نتيجه اين قدرت شادي و سرور است. عاقل هميشه مسرور و شاد و سر حال است. جاهل ضعف دارد و هميشه محزون و غمگين است. عقل با سرور و قدرت گره خورده است. جهل با ضعف گره خورده است. ملا عبدالله ميگويد: الهي آن را که عقل دادي، چه ندادي و آن را که عقل ندادي، چه دادي؟! در اصول کافي روايت داريم که جبرئيل ميخواست حضرت آدم را امتحان کند. خدمت حضرت آدم آمد، گفت: من سه گوهر ارزشمند براي تو آوردم. خدا ميگويد: يکي را انتخاب کن. يکي ايمان، يکي حياء و يکي عقل است. ايمان و حياء هم خيلي مهم است. کسي که حياء دارد همه چيز دارد. حياء و شرم براي همه پسنديده است. حضرت آدم فکر کرد، گفت: من عقل را انتخاب ميکنم. جبرئيل به ايمان و حياء گفت: برويد. گفتند: ما نميرويم. ما شاخه عقل هستيم. هرکجا عقل باشد، ايمان و حيا هست. عاقل هر چيزي را در جاي خود قرار ميدهد. پا را به اندازه گليم خودش دراز ميکند. تمام مشکلات انسان ريشه در بيعقلي او دارد. انسانهاي عاقل هميشه شاد و قدرتمند هستند. خدا دو حجت دارد. يکي حجت بيروني که پيامبران و امامان هستند. يک حجت دروني که عقل ما است. اين حجت آن يکي را تأييد ميکند. با ايمان و همه خوبيها گره خورده است.
حضرت امام (ره) حديث عقل و جهل را شرح کردند. عقل و جهل شاخههايي دارد. امام صادق فرمود: يکي از شاخههاي عقل فرح و شادي است. شاخه جهل غم و غصه است. فطرت ما غم و غصه را دوست ندارد. انسان سالم دوست دارد شاد باشد. مرحوم آيت الله دولابي ميفرمودند: سعي کنيد هيچوقت غصه نخوريد. غصه خوردن چيز بدي است.
بهشت مهمانخانه خداست. جهنم زندان و سياستخانه خداست. در بهشت جز شادي و فرح چيز ديگري نيست. آيه قرآن است «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ،الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ» (فاطر/34 و 35) داريم که حضرت زهرا هنگام ورود به بهشت اين آيه را ميخوانند. شکر ميکنيم که ديگر در بهشت هيچ غم و غصهاي نيست. سختي و کدورت و رنجش و فشار و استرس در بهشت نيست. ولي براي اهل جهنم بيقراري و حزن و اندوه و ناله و فرياد است. حزن موردي که ما براي اهلبيت گريه کنيم، زمان خاصي باشد اشکالي ندارد. اما دائمي خوب نيست. اگر حزن و اندوه خوب بود در بهشت هم بود.
«وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورا» (انسان/11) به اهل بهشت سرور القاء ميشود. «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» (عبس/38 و 39) يعني اهل بهشت صورتهايشان درخشان است. خندان و خوشحال هستند. اهل جهنم «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَة» (عبس/40 و 41) گرد و غبار غم و غصه آنقدر آنها را ميگيرد که از شدت ناراحتي چهرهشان سياه ميشود.
امام باقر فرمود: اهل بهشت چند علامت دارند. اينکه مرگ معنا ندارد. فنا و موت و نيستي برچيده ميشود. در بهشت خواب نيست. خواب براي خستگي است. در بهشت اصلاً خوابيدن و کسالت نيست. اهل بهشت دائم السرور هستند. هيچوقت غم سراغشان نميآيد. هميشه خندان هستند و ديگر از گريه خبري نيست. «فِيها ما تَشْتَهِيه أَلأنفس» مؤمني که بهشت بر او واجب شده روز قيامت خدا ميگويد: هر کسي را که دوست داري و به تو خدمت کرده از او شفاعت کن. ميگويد: هر کسي که براي من رنجي تحمل کرده است. انشاءالله اگر ما اهل بهشت شديم، تمام فاميل و دوست و نزديکاني که دوستشان داريم و به ما مرتبط هستند ميتوانيم شفاعت کنيم. آنهايي هم که نتوانيم اصلاً از ذهن ما محو ميشود که در بهشت يادشان نيافتيم و غصهدار شويم. در روايت داريم که اهل بهشت آنهايي که پايين هستند، نميتوانند بالا بروند. ولي بالاييها ميتوانند پايين بيايند. «فيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» (زخرف/71) در دنيا آدم بعضي مواقع دلش ميخواهد غذايي را بخورد، اما سير ميشود. بعضي مواقع به زور مجبور است بخورد. اشتهاء ندارد. در بهشت هرچقدر اشتهاء داري، ميتواني ده ساعت هم بخوري. نه خسته ميشوي، نه سنگين ميشوي. چون دفع و فضولات در بهشت نيست. پرنده در هوا پرواز ميکند، در همان لحظه دلش ميخواهد. همانجا بريان شده يا به هر صورت ديگر که بخواهد برايش فراهم است. هر چيزي که روشني چشم ما است و هرچيزي که دل ما ميل پيدا کند، موجود ميشود.
شخصي بهشت را خواب ديده بود. وقتي از خواب بلند شد آنقدر گريه کرد که از دنيا رفت. مرحوم دولابي طبق فرمايش حضرت امير فرمودند که در خطبه متقين هم هست. اگر متقين آن برکاتي که خدا برايشان در بهشت معين کرده به آنها نشان بدهند و درک کنند، يک لحظه بدن و روح ما در اين بدن قرار نميگيرد. الا اينکه اجل معيني براي متقين قرار داده است، ميگويد: صبر کن، عجله نکن. چرا اصحاب امام حسين بر هم سبقت ميگرفتند؟ شب قبل جاي خودشان را در بهشت ديده بودند.
شريعتي: امروز صفحه 329 قرآن کريم آيات 82 تا 90 سوره مبارکه انبياء در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ مِنَ الشَّياطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَ يَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذلِكَ وَ كُنَّا لَهُمْ حافِظِينَ «82» وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ «83» فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيْناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ ذِكْرى لِلْعابِدِينَ «84» وَ إِسْماعِيلَ وَ إِدْرِيسَ وَ ذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ «85» وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ «86» وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «87» فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «88» وَ زَكَرِيَّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ «89» فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ «90»
ترجمه: و گروهى از شيطانها براى او (سليمان) غوّاصى مىكردند و كارهاى غير از اين را (نيز) انجام مىدادند و ما مراقب آنان بوديم، (تا از فرمان او تجاوز و سركشى نكنند). و (بياد آور) ايوب را آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه همانا به من آسيب رسيده و تو مهربانترين مهربانانى. پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و سختى او را برداشتيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را (نيز) با ايشان (همراه كرديم تا هم) رحمتى از سوى ما (به او باشد و هم يادآورى) و پند و تذكّرى براى عبادت كنندگان. و اسماعيل و ادريس و ذى الكفل (را ياد كن كه) همه از شكيبايان بودند. و ما آنانرا در رحمت خويش وارد ساختيم. بدرستى كه آنان از شايستگان بودند. و ذوالنون (يونس را به ياد آور) آن هنگام كه خشمگين (و با قهر از ميان مردم بيرون) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (امّا همين كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست) پس در آن تاريكيها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نيست، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمىبايست مردم را بخاطر سرسختىشان رها كرده و تنها بگذارم). پس (دعاى) او را اجابت كرديم و او را از آن اندوه نجات داديم و ما اين چنين، مؤمنان را نجات مى دهيم. و زكريّا (را ياد كن) آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار و (فرزندى به عنوان وارث به من عطا فرما و البتّه كه) تو خود، بهترين وارثان هستى. پس (دعاى) او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه) همانا آنان در كارهاى نيك، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مىخواندند و در برابر ما فروتن بودند.
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات ميشنويم و بعد هم اشاره قرآني را براي ما ميگويند.
حاج آقاي فرحزاد: يکي از تأثيرهاي صلوات اين است که غم و غصه را دور ميکند. پيامبر(ص) فرمودند: کسي که حاجت سنگيني دارد، مشکلاتي دارد و در بحران قرار گرفته است، بر محمد و آل محمد زياد صلوات بفرستد. در هر حال و شرايطي، نشسته و خوابيده بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد. کسي که مشکل دارد زياد بر من صلوات بفرستد و هم و غم و مشکلات را از او دور ميکنيم. رزق و روزي را هم زياد ميکند. رزق و روزي فقط پول نيست. آرامش هم رزق است. کثرت صلوات حوائج را هم برآورده ميکند.
در اين صفحه از قرآن داستان حضرت يونس آمده است. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» امام صادق(ع) فرمودند: من تعجب ميکنم از کسي که دچار غم و غصه است، چطور به ذکر حضرت يونس پناه نميبرد؟ «فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» امام صادق فرمود: حضرت يونس يک ترک اولي کرد، خدا او را در شکم ماهي حبس کرد. در ظلمات و تاريکيها گفت: جز تو خدايي نيست. خوبيها براي توست. خدايا من ظلم کردم. خدا ميگويد: چون بديها را به خودت و خوبيها را به من نسبت دادي، تمام شد. همانطور که يونس را نجات داديم، بقيه را هم نجات ميدهيم. اگر اين ذکر را نميگفت تا روز قيامت در شکم ماهي حبس ميشد.
يک نکتهاي که بگويم، در آستانه روز عرفه هستيم. روز عرفه روز دعا و نيايش است. در دعاهاي دسته جمعي شرکت کنيد. اگر شب قدر غفلت کرديد از روز عرفه جا نمانيد. شب عرفه و شب عيد قربان و روز عيد قربان که اوج اين دهه اول ذيالحجه است. روز عيد قربان هم نماز عيد قربان است. دعاهايي وارد شده، صدقه بدهيد. مهمترين هم قرباني کردن است. ام سلمه از پيغمبر خدا پرسيد: بعضيها هستند پول ندارند قرباني کنند، فرمودند: بروند قرض کنند، قرباني کنند. خدا آن قرض را ادا ميکند. آنهايي هم که نميتوانند بروند شراکت کنند با هم، خانوادگي، همسايه و فاميل پول جمع کنند قرباني کنند. اين سنت قرباني کردن خيلي مهم است. مختص کساني که به حج مشرف شدند هم نيست.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم در اين دهه و اين ايام بهترينها را نصيب همه ما بگردان. قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک بگردان. رفع هم و غم و گرفتاريها از همه بينندهها و عزيزان بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.