حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – وصيتهاي نبي گرامي اسلام به اميرالمؤمنين- دروغگويي
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصيتهاي نبي گرامي اسلام به اميرالمؤمنين- دروغگويي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 08-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
همه گويند مجنون، همه گويند ديوانهام *** دليل عاقلانه بودنش را من نميدانم
هميشه رود ميفهمد که جريان چيست در پايان *** شبيه برکهها در حسرت درياست، نميدانم
صراط المستقيم من، رئوف من، رحيم من *** تو را اينگونه ميبينم، تو را اينگونه ميخوانم
تو با چشمان خود پشت سر من آب ميريزي *** تو با دستان خود رد ميکني از زير قرآنم
اگر شمس الشموسي اين تو و اين چهره زردم *** بسوزانم، بسوزانم، بسوزانم
حديث نور را من سلسله در سلسله خواندم *** رسيدم تا به نيشابور فهميدم مسلمانم
اگرچه چند باري آمدم مشهد به پا بوست *** خدا ميداند از هرچه نرفتنها پشيمانم
به من لطفي کن اي چشمه، به حق آن لب تشنه *** به من لطفي کن اي باران که عظشانم، ببارانم
شريعتي: السلام عليک يا علي بن موسي الرضا. سلام ميکنم به همه شما، خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي خوبمان. آرزو ميکنم در هر کجا که هستيد زير سايه حضرت شمس الشموس، امام رضا(ع) باشيد که اين روزهاي ما منور و مزين به نام ايشان است. حاج آقاي فرحزاد سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و بينندگان و شنوندگان عزيز. محور ماه ذيالقعده امام هشتم(ع) است. هم ايام زيارتي حضرت است. هم ولادت حضرت و خواهر بزرگوارشان بوده است. آخر ماه هم شهادت فرزندشان، امام جواد(ع) است. اين ماه با ياد امام هشتم است. امروز هم 26 ذيالقعده روز حرکت پيامبر(ص) در سفر آخري است که از مدينه به مکه حرکت کردند، که حجه الوداع گفته ميشود. که بعضي به اين حجه التبليغ ميگويند. چون در اين حج خيليها وظيفه پيدا کردند از طرف خداي متعال تبليغ ولايت کنند که حجه التبليغ هم خيلي به جا است.
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي فرحزاد در مورد وصاياي نبي مکرم اسلام به اميرالمؤمنين بود. نکات بسيار خوبي را شنيديم. مخصوصاً حدود مزاح که نکات خوبي را اشاره کردند. امروز ادامه وصايا را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: پيامبر(ص) به مولا اميرالمؤمنين فرمودند: يا علي «لا تَمْزَحْ فَيَذْهَبَ بَهَاوكَ» (منلايحضرهالفقيه/ج4/ ص352) ارزش تو کم ميشود. گفتيم: اصل مزاح و شوخي امر بسيار پسنديدهاي است. ولي در حدود خودش جايز است. مؤمن بايد شوخ طبع باشد. خدا افرادي را که خمود و عبوس هستند، دوست ندارد. بعد از مزاح حضرت به اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «و لا تكذب فيذهب نورك» مواظب باش، هيچوقت دروغ نگويي. که گفتن دروغ و کذب نور شما را از بين ميبرد. ما اگر چشممان هم سالم باشد، ولي نور نباشد ما جايي را نميبينيم. شرط ديدن وجود نور است. اگر ما در تاريکي قرار بگيريم هيچ جايي را نميبينيم. ما با نور زندگي ميکنيم. چه در عالم ماده و چه در عالم معنا با نور ايمان، نور ولايت و نور محبت و نور صدق و راستي حرکت ميکنيم. روايت داريم هرکس روز قيامت نور معنوي دارد در آتش نميرود. فرق کافر و منافق و مؤمن سر اين است که نور توحيد و ولايت را دارد يا نه؟ کدام نور دارند؟ دروغ نور ايمان، نور هدايت را خاموش ميکند.
از امام باقر(ع) که شکافنده علوم و حقايق است، روايت هست که فرمودند: اصل ايمان و ستون ايمان را متلاشي ميکند. در روايات داريم که از پيامبر سؤال کردند: ممکن است مؤمن ترسو شود؟ فرمودند: ممکن است. پرسيدند: ممکن است مؤمن يکوقت بخيل شود؟ فرمودند: ممکن است. ممکن است بر مؤمن شهوت غالب شود؟ فرمودند: ممکن است. ممکن است مؤمن به مال کسي تحدي کند؟ فرمودند: ممکن است. پرسيدند: ممکن است مؤمن دروغ بگويد؟ فرمودند: نه! ممکن است مؤمن خطاهايي بکند، ولي اصل ايمان و حقيقتش از بين نميرود. اما مؤمن دروغ نميگويد. «إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّه» (نحل/105) افرادي دروغ ميگويند که ايمان ندارند. يعني با اصل ايمان و مؤمن و مسلمان بودن منافات دارد. «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» (غافر/28) خدا افرادي که دروغگو و ناسپاس هستند را هدايت نميکند. راه هدايت براي افراد دروغگو بسته است. با دروغ گفتن از اهلبيت فاصله گرفتيم.
قبح دروغ و زشتي دروغ که عظمت ايمان را از بين ميبرد، از فحشاء و منکر بدتر است. پيغمبر(ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الاقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ» (كافي/ج2/ص338) خدا تمام بديها را در يکجايي قرار داده و کليدي که اين بديها را باز ميکند، شراب است. يعني کسي که شراب ميخورد عقلش از بين ميرود. دست به هر کار خلافي ميزند. آدمي که مست است ممکن است هر ناهنجاري و هر کار خلافي را انجام بدهد. اما ميفرمايد: دروغ از شراب بدتر است. شرابي که کليد همه درهاي جهنم است!
بعضيها که حتي ميبينيم دين و مذهب هم ندارند، اما چقدر پاک و راست زندگي ميکنند. اهل دروغ و کلک نيستند. اما ما که مسلمان هستيم و اسلام و قرآن داريم و پيغمبري داريم که با اين گروه بالاترين مبارزهها را کرده است. حسرت ميخوريم که چرا افرادي که ادعا ندارند اهل دروغ نيستند و افرادي که اين همه ادعا دارند، اينقدر اهل اين منکر بزرگ هستند؟ پيغمبر(ص) فرمودند: کسي که دروغ بگويد ولي عذر نداشته باشد، چون در مواردي هست که اگر عذر داشته باشد مثلاً جان و مال کسي در خطر باشد، يا براي اصلاح بين دو نفر باشد، دروغ اشکالي ندارد. «الْمُصْلِحُ لَيْسَ بِكَاذِبٍ» (كافى/ ج 2/ ص 209) آدمي که اصلاح کننده است، کذاب نيست. يعني دروغي که دلها را به هم پيوند بدهد استثناء شده است. يا اينکه در جنگ به دشمن مکر و حيله بزنيم که غافلگيرش کنيم. پيغمبر(ص) فرمودند: اگر کسي بدون عذر دروغ بگويد، هفتاد هزار فرشته ميگويند: لعنت بر تو! لعن فرشتهها هم اجابت ميشود. يعني از رحمت خدا دور ميشود. حضرت فرمودند: بوي بد و بوي تعفّن از آدم دروغگو به آسمانها ميرود که حاملان عرش الهي او را لعنت ميکنند. حضرت فرمود: هفتاد فحشاء و منکر براي آدم دروغگو مينويسند، که نعوذ بالله گويي با محرم خود کار خلاف کرده است.
حضرت زهرا(س) وقتي ميخواستند از دنيا بروند، روز آخر بود. همه را از اتاق بيرون کردند، به اميرالمؤمنين فرمودند: کنار بستر من بنشين. اولين جمله که فرمودند اين بود: من در طول زندگي مشترکي که با شما داشتم نه يکبار دروغ گفتم و نه خيانت کردم. اين بالاترين کرامت است. در طول معاشرت با شما يکبار مخالفت با شما نکردم. تمام محورها و ناهنجاريهاي جامعه سر دروغ است. اينهاست که خانوادهها را متزلزل ميکند. دروغ که بيايد تمام جامعه از بين ميرود.
گاهي خانوادهها براي مشاوره ميآيند، ميگويند: روز اولي که اين آقا آمد، به من گفت: من فوق ليسانس هستم. دو جا هم شغل دارم. ما هم براساس ظاهر گول خورديم و تحقيق نکرديم. بعد از اينکه عقد بستيم و مدتي زندگي کرديم، ديديم ليسانس هم که ندارد بلکه اخراجي دانشگاه است. حتي يک شغل هم ندارد. اساس يک زندگي مشترک، افرادي که با هم پيمان ميبندند و قول و قراري ميگذارند، چرا دروغ ميگويند؟ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» (صف/2) تو که پرداخت اين مبلغ را نداري، چرا چک ميکشي؟ تو که نميتواني اين پروژه را در شش ماه انجام بدهي، چرا قول ميدهي و امضاء ميکني؟ اينها همه مصداقهاي بد دروغ است. ما افرادي داريم که در سختترين خطرها دروغ نگفتند و کارشان به بهترين وجه هم انجام شده است.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: علامت ايمان اين است که «الايمَانُ أَنْ تُوثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَي الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ» (نهجالبلاغه/حكمت 458) آيا ما از ديد خدا و اميرالمؤمنين مؤمن هستيم يا نه؟ حضرت ميفرمايد: جايي که فکر ميکني ضرر است اگر راست بگويي، راست را مقدم بداني بر دروغي که فکر ميکني برايت منفعت دارد. فرمودند: راستي و صدق شمشير خدا در زمين است. هرکجا فرود بيايد، ميشکافد. ممکن است مقطعي در چاله بيافتد، ولي خدا او را بلند ميکند. ولي دروغ انسان را در دنيا و آخرت رسوا ميکند. در روايت داريم از چيزهايي که خدا بر عليه دروغگو مدرک قرار داده است، فراموشي است. از قديم هم گفتند: دروغگو فراموشکار است. بارها گفتيم: قضات و دادستانها که بازپرسي ميکنند، ده سؤال از آدم دروغگو بکنند، لو ميرود. نياز نيست طرف را شکنجه کنند. دروغگو خودش دستش رو ميشود. آرامش دنيايي و آخرتي در راست زندگي کردن است. راستي و صداقت در اين دنيا خيلي به ما آرامش ميدهد و تمام اين ناهنجاريها و بيبند و باريها براي اين است که دروغ زياد شده است.
يک تاجري به من ميگفت: حاج آقا من تا به حال از کساني که يک قيافهاي دارند که ناهنجاري نشان ميدهد، مثلاً فکر ميکردم که جزء الوات هستند، هيچوقت از اينها صدمه نخوردم. چون آنقدر سر قول و قرارشان سفت و محکم بودند که من اينها را باور کردم. افرادي هم بودند که ظاهر مذهبي و ريش و تسبيح داشتند، خيلي عذاب کشيدم. ما بايد ظاهر و باطنمان يکي باشد. يک مصداق دروغ، دروغ در رفتارهاي ماست.
يکي از بزرگان ميفرمود: يکي از مراجع بزرگ نجف به يکي از جيببرهاي معروف نجف برخورد ميکند. گفت: من دزد معروف نجف هستم. من آنچنان که مينمايم هستم. شما که لباس پيغمبر را پوشيدهاي، آنطور که مينمايي هستي؟ ايشان سه روز حالش منقلب بود و مينشست گريه ميکرد؟ فرمودند: در عمرم هيچکسي مثل اين آقا مرا موعظه و نصيحت نکرد. مثنوي ميگويد:
ظاهرش چون گور کافر پر حلل *** باطنش قهر خدا عزوجل
گاهي قبر افراد کافر و ظالم سنگ فرش و خيلي زيبا است. اما درونش پر از مار و عقرب و دردناک است. دروغ ريشه تمام بديهاست. امام سجاد(ع) فرمودند: «اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَ الْكَبِيرَ فِى كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ» (كافى/ج2/ص 338) از کوچک و بزرگ دروغ پرهيز کنيد. به بچه بگويد: چنين و چنانت ميکنم. دير خانه آمدي، به همسرت بگويي: ماشين پنچر شد. خوب راستش را بگو. با رفقا بودم و خوش گذراني ميکردم. در جامعه ما خيلي تعارفات بيخود و الکي هست. از گفتن دروغهاي کوچک و بزرگ پرهيز کنيد. چون گناه کوچک مقدمه گناه بزرگ است. کسي که معتاد ميشود از يک نخ سيگار و يک مواد جزيي شروع ميشود.
عروسي يکي از همسران پيغمبر بود. حضرت به خانمهايي که براي بدرقه عروس آمده بودند، شير تعارف کرد. گفتند: ما ميل نداريم. گرسنه بودند و شام نخورده بودند. حضرت فرمودند: بين دروغگويي و گرسنگي جمع نکنيد. چرا ميل و اشتها داريد و ميگوييد: ميل ندارم؟ آدم هم دروغ بگويد و هم گرسنگي بکشد. حضرت فرمودند: حتي خدا اين دروغ کوچک را هم مينويسد.
امام صادق با يکي از دوستانشان ميرفتند، در خانه رسيدند. خداحافظي کردند و رفتند. يکي از نزديکان حضرت فرمود: اين از دوستان صميمي شما بود. چرا تعارف نکردي؟ فرمودند: من ميل قلبي و آمادگي نداشتم. اگر تعارف ميکردم، دروغ بود. امام صادق فرمود: بعضي از افراد آنقدر دروغ ميگويند، که خدا ميگويد: شما ديگر قابل هدايت نيستيد. شما کذاب هستيد. بعضي از مواقع هم بندهاي هميشه راست ميگويد و خدا او را جزء صديقين ميشمارد.
در روايات هست که اگر کسي ناخواسته يک حرف دروغي را ميگويد، اين جزء کذابين نيست. توبه و جبران ميکند. ولي کسي که زندگياش بر پايه دروغ است، جبران نميکند و توبه نميکند، اين کارش بسيار پيچيده ميشود. کار او به مراتب از کساني که دزدي ميکنند و فحشاء و منکر ميکنند، بدتر است. لذا در روايت ما يکي در مورد راستگويي و يکي هم امانتداري خيلي سفارش شده است.
اگر ميخواهيد کسي را بسنجيد به لباس و سر و وضع و ريش گذاشتن و رکوع و سجودش توجه نکنيد. عبادت کردن خوب است، اما معيار نيست. ميفرمايند: به راستگويي و امانتداري او نگاه کنيد. مرحوم بهاءالديني را خدا رحمت کند. خداوند مرحوم دولابي را هم رحمت کند. سالگرد ايشان نزديک است و حدود 14 سال است فوت کردند و بر گردن ما حق عظيمي دارند. ايشان ميگفت: دين اصلاً يعني صدق و راستي. واقعاً ما از اين بزرگان يک دروغ نديديم. يک خلف وعده نديديم. پسر مرحوم دولابي ميگفت: به ايشان ميگفتيم: فردا مشهد ميرويم. فردا کربلا ميرويم. از همان روز آماده ميشد. براي دقيقه نود نميگذاشتند. به قول و وعدههايي که ميدهيم عمل کنيم.
بارها شخصيتهاي بزرگ خدمت مرحوم بهاءالديني(ره) ميآمدند و ميگفتند: چه کنيم؟ ميفرمود: دروغ نگو همه کارهايت درست ميشود. يک آقايي ناراحت شد. گفت: منظور شما اين است که «اياک نعبد و اياک نستعين» ميگوييم؟ گفت: نه نه! آن براي اولياي خداست که همه وجودش سر تا پا توحيد محض است. همين دروغهاي عادي را نگو!
به بزرگي فرمودند: بازيگريات را کنار بگذار. يعني چند چهره نباش. من قول ميدهم تمام کارهايت درست ميشود. يادم هست ايشان سکته کرده بودند و نميتوانستند راه بروند. نيمه شعبان بود و عدهاي ديدن ايشان آمده بودند. ما همه انتظار داشتيم براي ما از امام زمان بگويند. ايشان فرمودند: خدا همه بديها را در يک جايي قرار داده است. شراب کليد همه بديهاست. ولي دروغ از اين بدتر است. دروغ نگوييد، همه چيز درست ميشود. دروغهاي ما باعث شده ما از امام زمان دور افتاديم. اگر ما راست و پاک باشيم، پاک زندگي کنيم، با همسر و بچه و همسايه و دوست راست باشيم، همه چيز درست ميشود. دروغ رزق و روزي و معنويت را از بين ميبرد. ما را از خدا و پيغمبر دور ميکند. مرحوم بهاءالديني هميشه ميگفتند: دروغ را کنار بگذاريد، من قول ميدهم همه کارهاي شما درست شود. دروغ گفتن حرام است، اما گفتن هر راستي هم واجب نيست. يکجا اسرار است نميخواهي بگويي، نگو. اما دروغ هم نگو.
مرحوم بهاءالديني دوستي داشتند آقاي حيدري کاشاني که از وعاظ خوبي بودند و يک کتابي هم نوشتند به نام «سيري در آفاق» مفصل شرح حال آقاي بهاءالديني را نقل کردند. ايشان در کتابشان نوشتند که دنبال افراد برجسته بودم. به آقاي بهاءالديني رسيدم. ايشان نوشتند که من اشعار بلندي در مورد آقاي بهاءالديني سروده بودم. گاهي در خلوت اين اشعار را براي ايشان خواندم. ايشان هم گوش ميدادند و تأمل ميکردند. بعد به من فرمودند: اين چيزهايي که شما ميگويي، در من نيست. ولي چيزي که من در خودم ميبينم اين است که حقهبازي و دوز و کلکي که در بعضيها هست، الحمدلله در من نيست. امام حسين(ع) فرمودند: «شيعتنا من سلمت قلوبهم من کل غل و غش و دغل» ما شيعه امام حسين هستيم. ميگويند: راست حسيني زندگي کن! در زيارت عاشورا داريم «قدم صدق». فرمود: شيعيان ما کساني هستند که از هر غل و دوز و کلکي دور هستند. اگر کسي حقهبازي و دوز و کلک را کنار بگذارد همه چيز درست ميشود. تمام پروندهها در دادگستريها بسته ميشود.
شريعتي: امروز صفحه 322 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه انبياء در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم، اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ «1» ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ «2» لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ «3» قالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «4» بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ «5» ما آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْناها أَ فَهُمْ يُؤْمِنُونَ «6» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ «7» وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ ما كانُوا خالِدِينَ «8» ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَيْناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ «9» لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «10»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، (زمان) حساب مردم نزديك شده است، در حالى كه آنان در بى خبرى، (از آن) روى گردانند! هيچ پند تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنان نيامد، مگر اينكه آن را شنيدند و (باز) سرگرم بازى شدند. در حالى كه دلهاى آنان (از حقّ، غافل و به چيز ديگرى) سرگرم است و كسانى كه (كافر شدند و به خود) ستم كردند، مخفيانه نجوى مىكنند كه آيا اين (مرد) جز بشرى مثل شماست؟ آيا با اينكه مىبينيد به سوى سحر مىرويد؟! (پيامبر) گفت: پروردگار من، هر سخنى كه در آسمان و زمين باشد مىداند. او شنواى داناست. (كفّار) گفتند: (آنچه محمّد آورده، وحى نيست) بلكه خوابهاى آشفته است، بلكه آنها را به دروغ به خدا نسبت داده، بلكه او يك شاعر است، پس (اگر راست مىگويد) بايد همان گونه كه (پيامبران) پيشين (با معجزه) فرستاده شده بودند، او براى ما معجزهاى بياورد. تمام آبادىهايى كه پيشاز اينها هلاكشان كرديم، (تقاضاى اينگونه معجزات را كردند، ولى همين كه پيشنهادشان عملى شد) ايمان نياوردند، پس آيا اينان ايمان مىآورند؟و (اى پيامبر! به آنان بگو:) ما (هيچ پيامبرى را) پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه (آنها نيز) مردانى بودند كه ما به ايشان وحى مىكرديم، پس اگر نمىدانيد از اهل اطلاع (و اهلكتب آسمانى) بپرسيد. و (همچنين) ما آنها را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنان جاويدان نبودند (كه نميرند). سپس ما به وعدهاى كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم. پس آنان و هر كه را خواستيم، نجات داديم و اسراف كاران را هلاك نموديم. همانا بر شما كتابى نازل كرديم كه در آن وسيلهى تذكّر شماست، آيا نمىانديشيد؟!
شريعتي: ياد و خاطره شهيدان رجايي و باهنر را گرامي ميداريم. انشاءالله همه آنها با حضرت سيدالشهداء محشور شوند. نکته صلوات و اشاره قرآني را ميشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: پيغمبر(ص) فرمودند: هرگاه جمعي دور هم جمع شوند و در آن مجلس ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند، آن جلسهاي که ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد در آن نباشد باعث حسرت و وزر و وبال بر صاحبانش خواهد بود.
اولين آيه از اين سوره مبارکه خداي مهربان ميفرمايد: «اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ» يعني اگر اين آيات را باور کنيم، «اقْتَرَبَ» فعل ماضي است. از بس قطعي و يقيني است خدا به صورت ماضي درآورده است. يعني حساب و کتابهاي شما خيلي نزديک شده است. شما در غفلتي هستيد که از واقعيات اعراض داريد. اگر آنهايي که چشم و دلشان باز است، حساب و کتاب همان لحظه است. يعني فکر و نيت بد، ظلم و خيانت انسان را گول ميزند. آنهايي که اهل معنا و اهل دل هستند متوجه ميشوند. آنهايي هم که متوجه نميشوند، بدانند که حساب و کتابهايشان قطعي است. در روايت داريم از امام صادق(ع) سؤال کردند: حساب و کتاب کسي که از دنيا ميرود چقدر طول ميکشد؟ فرمود: به مقداري که او را دفن کنند و بروند، پروندهاش بسته شده است. حساب قيامت هم که مو را از ماست ميکشند و ريزترين کارها را حساب ميکنند. چرا ما غافل هستيم؟ همه چيز در اين عالم حساب و کتاب دارد. يک برگ بي اذن خدا نميافتد. خدا ميفرمايد: شما از اين حساب و کتاب غفلت کردي، در حالي که حساب و کتاب قطعي است. اگر ما جدي بگيريم که حسابهاي ما جدي است، حواسمان جمع ميشود.
يک عالم بزرگي که ساليان سال در نجف بودند و مدتها اهل توسل و زيارت و خلوت با اهلبيت بودند، کسي خدمتشان رسيد و گفتند: يک موعظهاي کن. ايشان فرمودند: من سه موعظه ميکنم. اول سعي کن در زندگي هيچوقت دروغ نگويي. با همه صداقت و راستگويي کن. دوم اينکه هيچوقت خيانت در مال و اسرار کسي نکنيد. سوم اينکه سعي کنيد نماز اول وقت بخوانيد. نماز اول وقت رضوان خداست و آخر وقت غفران خداست.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: خدا به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديک و ما را جزء راستگويان قرار بدهد. همه عزيزان را از دروغ و گناه حفظ کن. رفع هم و غم و گرفتاريها از همه خصوصاً جوانها بفرما به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.