برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: وصيت رسول گرامي اسلام به حضرت علي
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 03-03-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
آه ميکشم تو را , با تمام انتظار *** پر شکوفه کن مرا ,اي کرامت بهار
در رهت به انتظار، صف به صف نشسته اند *** کارواني از شهيد، کارواني از بهار
اي بهار مهربان، در مسير کاروان *** گل بپاش و گل بپاش، گل بکار و گل بکار
بر سرم نميکشي، دست مهر اگر، مکش *** تشنه محبتند، لالههاي داغ دار
دسته دسته گم شدند، مهرههاي بي نشان *** تشنه تشنه سوختند، نخلهاي روزه دار
مي رسد بهار و من، بي شکوفه ام هنوز *** آفتاب من، بتاب! مهربان من , ببار
شريعتي: اللهم عجل لوليک الفرج. سلام بر مهدي که رويش فرداي ماست. سلامت بر خرمشهر غيور و قهرمان. سلام بر مردم بزرگ خرمشهر و سلام بر محمد جهان آرا وقتي که گفت بچهها اگر شهر سقوط کرد دوباره فتحش ميکنيم مراقب باشيد ايمانتان سقوط نکند. سلام بر همهي شما دوستان خوبم اين جا سمت خداست در ايام با سعادت ولادت حضرت ولي عصر در سالروز فتح خرمشهر مهمان خانههاي شما هستيم سلام عليکم.
حاج آقا فرحزاد: عليکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهي بينندگان عرض سلام داريم و تبريک و شادباش ميگوييم ايام خجسته و فرخنده و سر تا سر نور امام زمان سلام الله عليه و فتح خرمشهر را. ما تقاضايي که داشتيم اين بود که جشن و شاديها را به يک روز و شب ختم نکنند. حداقل يک دهه مهدويت را توسعه بدهند. سعي بکنيم واقعا در هر نيمهي شعباني يک گام يک قدم به امام زمان سلام الله عليه نزديک شويم و محبت او و معرفت او را بيشتر کنيم قدمي برداريم. يک وصيت خيلي زيبايي از حضرت علي ديدم فرمودند اُوصِيکُم بِمُحَبَّتِنَا وَ الاِحسان اِلَي شِيعَتِنَا وَ مَن لَم يَفعَل فَلَيسَ مِنَّا (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 192) تهديد آخرش هم تند است. فرمود من شما را وصيت ميکنم به محبت ما اهل بيت يعني اين محبت را زياد بکنيد تقويت بکنيد. در خودمان در خانواده هايمان هر حيلهاي بلد هستيم بزنيم هر گلي داريم به سرمان بزنيم. يکي از چيزهايي که محبت را زياد ميکند اين است که فرمود هر موقع دستتان به ما نميرسد مثلا من الآن ميخواهم يک شاخه گل به امام زمان هديهاي بدهم خدمتي بکنم چه کار بکنم؟ فرمود به دوستان ما شيعيان ما و نزديکان خودتان محبت بکنيد مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي شِيعَتِنَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا (بحارالانوار، ج 74، ص 354) به امام زمان که دسترسي فيزيکي نداريم ولي فرمود به دوستان ما به ضعفاي ما به نزديکان ما خدمت ميکنيد محبت ميکنيد عين اين است که به ما محبت کرديد فرمود اگر کسي محبت ما و احسان را شعله ور نکند از ما نيست. يعني واقعا بي تفاوت نباشيم من خيلي خوشم آمد دو نمونه است عرض ميکنم. در پيامهاي اين هفته بود خانمي نوشته بود ما جلسهي ختم صلوات داريم و توسل ولي بانواني که شرکت ميکنند گفتيم هر کسي که ميآيد يک خدمتي قدم خيري بردارد يک صدقهاي براي سلامتي امام زمان بدهد و ما چقدر از اين صدقهها جهاز تهيه کرديم خدمت کرديم چقدر دختر به خانهي بخت فرستاديم خيلي کار سادهاي است. در همين جمعهاي که گذشت من در جلسهي هيئتي که مداوم است معروف هم است رفتم خيلي خوشم آمد گفتند ما اول ماه اعلام کرديم چه از طريق هيئت و چه افرادي که شرکت ميکنند به وسيلهي پيام به آنها پيام ميدهيم که براي سلامتي و فرج امام زمان ميخواهيم گوسفند يا مرغ بکشيم چند ميليون پول جمع ميشود در اول ماه صدها خانوار گوشت يک ماهشان را تامين ميکنيم. واقعا امام زمان از اين کارها خوشنود ميشود اختلافها را بگذاريم کنار امام زمان که مشکلي ندارد خودش با خداي خودش. اين کلامي که ميگويند مشکل شماست امام زمان ميگويد من هيچ مشکلي ندارم غصههاي من مشکلات شماست.
شريعتي: وصاياي نبي مکرم اسلام به حضرت علي را مرور ميکنيم. کسي که وصيت ميکند نبي اکرم است و آن کسي که ميشنود حضرت علي است حضرت از نشانههاي اهل ايمان ميگويند. رسيديم به قناعت نکات خيلي خوبي را هم حاج آقاي فرحزاد فرمودند امروز ادامهي فرمايشات شما را ميشنويم.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم من بسيار تشکر ميکنم از عزيزاني که بحث را پيگيري ميکنند هم تشکر ميکنند هم انتقادات به جايي ميکنند. خيلي ما پيام داشتيم که آقاي شريعتي نفس شما از جاي گرم در ميآيد وضع زندگي شما خوب است هيچ مشکلي نداريد بعد ميگوييد قناعت بکنيد. من خيلي تشکر ميکنم. واقعا همين طور است ما مشکل آن چناني اقتصادي نداريم راست هم ميگويند و اصلا آدم سواره از پياده خبر ندارد. اين را با همهي وجودمان ميپذيريم ولي چه کار بکنيم؟ ما و شما هم در حد توانمان اين است که کار خير بکنيم. هر کسي در زندگي مشکلات خاص خودش را دارد ولي گفتنش خوب نيست آدم مشکلاتش را منتقل بکند به ديگران اسباب زحمت ميشود ولي در هر صورت اجمالا انتقادات و حرفهاي خيلي تندي هم برخي مخاطبها زده بودند من به جان و دل ميخرم و قبول ميکنم. حالا چه کار کنيم با اين مشکلات؟ خودمان را از بين ببريم يا حل بکنيم؟ راه حلهايي که در آيات و روايات آمده را عرض ميکنيم. هفت هشت نکتهي مهم مانده است که عرض ميکنم. عرض کرديم که قناعت يکي از خوبي هايش اين است که به انسان آرامش ميدهد آدمي که طماع نيست طمع ندارد حريص نيست ولع ندارد خيلي آرامش دارد. يکي اش اين بود که عزت و مناعت طبع براي انسان ميآورد. آدمهايي که قانع هستند گردن پيش ديگران کج نميکنند دست دراز نميکنند خيلي آبرومندانه زندگي ميکنند عزيز ميمانند ما عزيز تر از قانع نداريم و اما برکات ديگري که قناعت دارد در روايات ما است که کسي که قانع و صرفه جو و راضي است دينش سالم است آخرتش سالم است جان سالمي به در ميبرد سر سالمي به گور ميبرد ما در روايت داريم مَا قَنُوعًا مَن قَلُيل دُنيَاکُم سَلِمَ دِينَکُم اگر ما لبهي دنيا را يک کمي داخل بگذاريم و به حداقل قانع و راضي باشيم ديگر وادار نميشويم دينمان را بفروشيم آبرويمان را بفروشيم خودمان را خرد بکنيم اگر قانع و راضي نبوديم دين فروشي بايد بکنيم کم از دين و آخرتمان بگذاريم. يا در روايات ديگر داريم آنهايي که دنبال دنيا ميروند دين روي دين قرض روي قرض بار ميآورند کثرَةُ الدَّين تُصَيرُ الصّادِقَ کاذِبا وَ المُنجِزَ مُخلِفا (غررالحکم، ج 4، ص 592) آدمي که خيلي بدهکار ميشود هزار راستگو هم باشد مجبور ميشود دروغ بگويد طلبکارها ميآيند سراغش چرا نميدهي؟ بايد به هم ببافد. ندارم. اين عين واقعيت است زياد بدهکار شدن آدم راستگو را دروغ گو در ميآورد مجبورش ميکند که دروغ بگويد پس براي اين که اخلاق ما صفات ما دين آخرت ما سالم بماند بياييم يک کم لب دنيا را تو بگذاريم قانع و راضي باشيم به حداقل ها. اين قدر خودمان و ديگران را گرفتار نکنيم. موضوع ديگري که مهم است اين است که ما در روايت داريم که حسن تدبير و خوب مديريت کردن که همان صرفه جويي و قناعت و درست و به اندازه خرج کردن است و آدم به دينش نگاه بکند مدخل و مخرجش را ببيند درآمد هايش را حساب بکند مقتصد باشد اين اقتصاد و صرفه جويي به جا و درست خرج کردن و مديريت صحيح که همان را ما اقتصاد و ميانه روي ميگوييم و صرفه جويي مشکلات و معضلات دنيايي و فقر را در روايات ما داريم که از بين ميبرد. اين خيلي مهم است اين کلام نوراني حضرت علي است که عين وحي است ميفرمايد ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا يَفْتَقِرَ (كافي، ج3، ص 501) ص بر خدا حتمي است که خيرالرازقين است رزاق است ما هم دنبال کار و کسب بايد برويم ولي بر خدا حتمي است که نيازهاي ما را به ما بدهد اما اين که برج ما زياديهاي زندگي بلند پروازيهاي زندگي ما زياد شود خدا تضمين نکرده روزي به اندازه و نياز ما بر خدا حتمي است که ميرساند اين تضمين شده است و ما هم اگر حسن مديريت داشته باشيم و درست مديريت بکنيم خدا آنها را ميرساند لذا حضرت علي ميفرمايد من ضمانت ميکنم يعني تعهد ميکنم کسي که در زندگي درست خرج بکند هيچ وقت فقير نشود هيچ وقت محتاج نشود اين کلام نوراني حضرت علي است قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ (جامعه کبيره) نميتوانيم روي حرف حضرت حرف بزنيم آنهايي که حداقل باور دارند امام را به امامت ميشناسند بسياري از گرفتاريهاي ما سوء تدبيرهاست. مثال خيلي سادهاي ميزنم. به قول يک بزرگواري فرمودند ما گاهي ميرويم به خانوادهي ضعيفي خدمت بکنيم ميآيند ميگويند قرض داريم فلان گرفتاري داريم پنج ميليون وام جور بکن گوشي همراهش را که در ميآورد ميبينيم دو سه ميليوني است. بندهي فرحزاد گوشي ام چهارصد تومني است که نسبتا دستم به دهانم ميرسد حالا اين آقا که هشتش گرو نه اش است رفته گوشي دو سه ميليوني خريده شما چرا ميروي گوشي دو سه ميليوني ميخري؟ فراوان ما داريم خانوادهاي که در تهيهي جهازشان ماندند خودشان را به آب و آتش ميزنند مبلمان پنج ميليوني بگيرند حالا مبل نباشد واقعا زندگي پيش نميرود؟ براي اين طور چيزها کسي ضمانت نکرده. يک آقايي ميفرمودند که ما براي بنده خدايي چقدر دنبال گشتيم جهازي تهيه بکنيم زندگي اش را به يک جايي برسانيم از بستگان ما بود بعد رفتم ديدنش گفتند نيست گفتم کجا رفته گفت فلان تيم با فلان تيم در دبي مسابقه داشتند هواپيما رفته فلان مسابقهي ورزشي را ببيند. گفتم عجب من خودم را به آب و آتش زدم ضروريات زندگي اش را تامين بکنم او چند صد هزار تومان پول خرج کرده برود بازي را ببيند. بد خرج کردن تبذير يا اسراف هر دو جزء گناهان کبيره است خدا مسرفين را دوست ندارد. اسراف يعني اين که بيش از اندازه ما خرج بکنيم. من اتفاقا ديروز همين طور اتفاقي پيش آمد خواستم در دستشويي وضو بگيرم يک قابلمه به اندازهي يک پارچ در دستشويي بود وضوي من که تمام شد ديدم اين ظرف پر شد گفتم عجب من اشتباهي کردم موقع شستن صورت يا دست ميکشم آب را ببندم يعني شما ميليون نفر نماز خوان وضو بگير اگر همين طور آب باز باشد سي ثانيه يا يک دقيقه آب باز باشد يک پارچ در سه وعده يا پنج وعده وضو بگيريم خيلي زياد آب مصرف ميشود درست است ما مشکلات خشکسالي داريم درست است قبول دارم ولي اگر ما همين جلوي زياده روي آب ريزيها را بگيريم خدا ميداند ميلياردها ليتر صرفه جويي ميشود. ميلياردها به نفع ما ميشود. مثال خيلي سادهاي است خدا مسرفين را دوست ندارد مبذر از مسرف بدتر است مبذر مالش را آتش ميزند يعني جايي خرج ميکند که هيچ ارزشي ندارد ريخت و پاش الکي و بي جا ميکند. مواد تهيه ميکند سيگار ميکشد چيزهاي بيخودي چيزهايي که يا به ضرر اش است يا برايش هيچ فايدهاي ندارد اين تبذير است «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا» (اسراء/ 27) يعني آنهايي که تبذير ميکنند بي جا هزينه ميکنند بي جا خرج ميکنند نه نفع دنيايي دارد نه آخرتي برادران شيطان هستند يعني با شيطان قرين هستند اين روايت خيلي زيباست حضرت امير تضمين کردند کساني که ميانه روي بکنند و درست خرج بکنند ضمانت کردند که هيچ وقت فقير نشوند مَن قَنَاعَة زَالَ فَقرَهُ کسي که ملازم قناعت باشد فقرش از بين ميرود يا در روايت ديگر داريم عليك بالقنوع فلا شي ء ادفع للفاقة منه (غررالحكم، ص392) بر شما باد به قناعت کردن چيزي مثل قناعت ريشهي فقر را نميکند فقر را دفع نميکند يعني سپر مشکلات اقتصادي ما قناعت است. هم اين قدر به خارج وابسته نيستيم هم به افراد وابسته نيستيم. هم در دنياي ما تاثير دارد هم برکت دارد هم چقدر ميتوانيم به ديگران از اين صرفه جوييها خدمت بکنيم کمک بکنيم اين روايتي که عرض کردم به نظر من خيلي مهم است از آن روايات کليدي و کاربردي تمام مديران و مسئولان است همه صنفها بايد به کار ببندند پيغمبر خدا فرمودند من از شما بر فقر نميترسم اِنّي لا اَخافُ عَلي اُمَّتِيَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اَخافُ عَلَيْهِمْ سوءَ التَّدْبيرِ (عوالي اللالي، ج4، ص 39) يعني از اين که بي پول شويد کمبود ايجاد شود من از شما نميترسم ولي از سوء مديريت سوء تدبير ميترسم که زندگي تان حساب کتاب نداشته باشد ما که صحبت ميکنيم خيلي پيام داشتيم شما همه اش به فقرا ميگوييد که صرفه جويي کنيد فقرا هم بايد صرفه جويي بکنند شکي نيست ولي از اينها بيشتر بايد پول دارها بکنند از اينها بيشتر بايد مسئولين بکنند ريخت و پاشهاي بي جا نداشته باشند از اينها بيشتر مديران در ردههاي بالا و نمايندهها و وزرا و در هر ردهاي که است صرفه جويي بکنند اگر آنها صرفه جويي نکنند کل هشتاد ميليون به زحمت ميافتند همايشهايي که بي جا است يک هيئت ميخواهد برود ديد و بازديد در خارج پنج نفر بايد بروند پنجاه نفر صد نفر گاهي وقتها پانصد نفر ميروند چه خبر؟ چقدر آدم ميخواهد ببرد؟ اينها همه کار دارند؟ مثال ميزنم. همايشهايي که هيچ فايدهي آن چناني ندارد. جلوي برج را اگر دولت بگيرد چقدر ما بيکار داريم چقدر افرادي داريم در نوبت ازدواج هستند شکي نيست آنها هم سوء تدبيرهاي فراوان دارند ما معضلات بزرگي را تحميل ميکنيم به ديگران. آنها در ردهي خودشان به آنها هم ميگوييم از آنها پايين تر اگر پدر و مادر صرفه جويي نکنند بچهها به زحمت ميافتند بچهها صرفه جويي نکنند پدر مادر به زحمت ميافتند. مردم صرفه جويي نکنند برويم ماشينهاي کذايي تهيه بکنيم وابسته به خارج شويم هزينههاي دولت برود به سمت ماشينهاي گران قيمت بعد مانور بدهند در خيابان ها. ميخواهم عرض بکنم مردم هم صرفه جويي نکنند حکومت به زحمت ميافتد حکومت صرفه جويي نکند مردم به زحمت ميافتند اينها به هم وابستگي دارد. اين که ما ميگوييم واقعا گروه خاص قشر خاص نيست اصلا بحث سياسي نيست. براي خود ما مملکت ماست. همان اقتصاد مقاومتي که بارها فرمودند اگر همه مان به اين واقعا مقيد باشيم من قول ميدهم از همين صرفه جوييها بسياري بسياري از معضلات ما حل ميشود خودمان را مسئول بدانيم. اين که فرمود من بر شما از فقر نميترسم از سوء تدبير ميترسم بحران مملکت ما چه خانوادهها چه مسئولين سوء مديريت است. يک بزرگواري ميفرمودند يک بنده خدايي بود قديمها آن موقعها آسياب بود يک بنده خدايي آسيابان بود آسياب داشت از دنيا رفت آسياب رسيد به فرزندش. جوان خامي بود جوان تدبيرش قشنگ نيست آدم از پيرمردها از آنهايي که چند پيراهن بيشتر پاره کردند و پخته تر هستند ياد بگيرد مشکلات اقتصادي يک بخشي اش اين است که ما نميرويم پيش اقتصاد دانهاي قوي بنشينيم از آنها تجربياتشان را ياد بگيريم از بازاريها و مديراني که کار کرده هستند. او ديد آسياب در آمدش خيلي زياد نيست نان خودش نان ديگران از آسياب در ميآيد هوا هوس غلبه کرد آسياب را فروخت رفت دو سه اسب سوارکاري و مسابقه گرفت. آسيابي که نان خودش نان مردم هم در ميآيد گردش روزگار با آن ميچرخد اين را فروخته رفته اسب خريده کم کم سرمايه اش از بين رفت گفت به فلاکت و بدبختي افتادم آسياب نان من و مردم را در ميآورد چقدر براي من مفيد بود اسب خريدم که هيچ براي من درآمد زايي ندارد من بايد کاه و جو اش را هم تامين بکنم يعني زندگي را بفروشم خرج اسب بکنم من نوکر اسب شوم ما از اين سوء تدبيرها فراوان داريم يعني اين آقا ارثي به دستش رسيده يک کارخانه کارگاه توليدي يک مغازهي کسبي دارد يک عدهاي هم ميچرخند ميرود يک ماشين ميلياردي ميخرد پورشه ميگويند. فلان ماشين صدها ميليوني ميخرد که بايد هزينه بکند يک خط هم به او ميافتد ميليون ميليون از او ميافتد چرا ما سرمايهها را در برج زندگي چشم و هم چشمي خرج ميکنيم سوء مديريت و اسراف و تبذير همين است. يعني در همهي سطوح ما مشکل داريم. يک کارمندي که يک ميليون دو ميليون حقوق در آمد دارد بسنجد بگويد خدايا کمکم بکن خدا هم واقعا به زندگي اش برکت ميدهد تضمين شده آنهايي که قانع هستند هيچ وقت فقير نشوند عزيز زندگي ميکنند. عزت من زندگي ميکنند. پس يکي از برکات قناعت سلامتي در دين است يکي از برکات اقتصاد و ميانه روي اين است که انسان هيچ وقت محتاج ديگران نميشود يکي ديگر از برکات قناعت اين است که در روايت داريم شيطان ميگويد زور من به آدمهايي که قانع و راضي هستند نميرسد شيطاني که همه را بالا پايين کرده ديروز يک حرف قشنگي آقاي قرائتي زدند گفتند حضرت آدم يک گندم خورد از بهشت بيرونش کردند صد و بيست و چهار هزار پيغمبر آمدند مردم را داخل بهشت بکنند نميشود. چه کسي حضرت آدم را از بهشت بيرون کرد؟ گندم و حرص و طمع گفت همه چيز را بخور اين يکي را نخور هر کجا ميرفت گندم ميآمد جلويش چهار تا گندم و زياده خواهي باعث شد از بهشت برون برود فرمود حرص را بگذاري کنار دوباره ميروي در بهشت. اگر حرص نبود اين همه نوه نتيجه هايش به زحمت نميافتادند 124 هزار پيغمبر بايد زور بزنند بني آدم را بکنند در بهشت. شيطان ميگويد من از حرص و طمع زمين ميزنم. پنج دسته هستند که وقت ندارم بخوانم شيطان ميگويد من حيلهاي زوري بزنم هيچ حيلهاي کارگر نيست يکي از آنها آنهايي است که من رضي بما رزقه الله و لم يهتم لرزقه به آن چه خدا برايش روزي حلال مقدر کرده راضي و قانع است و هيچ وقت غصهي روزي را نميخورد شيطان ميگويد زور من نميرسد زمينش بزنم يکي از چيزهايي که قناعت را خيلي هموار و راحت ميکند ما در روايات خيلي در مورد راهکار قناعت داريم. انْظُرْ إِلَي مَنْ هُوَ دُونَکَ فِي الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَي مَنْ هُوَ فَوْقَکَ فِي الْمَقْدُرَة (کافي، ج 8، ص 244) در مسائل معنوي آدم هميشه به بالاتر از خودش نگاه بکند. او بهتر است اخلاقش بهتر است ايمانش بهتر است علمش بهتر است رشد بکند برود بالا ولي در امور دنيايي هميشه گفتند به پايين تر از خودت نگاه بکن نگاه نکن به ثروتمندان حضرت علي به امام مجتبي عليه السلام فرمود زياد نگاه بکن در دنيا به افرادي که پايين تر از تو هستند. که اين از ابواب شکر است شکرت رضايت مندي ات را بالا ميبرد. خيلي مثال سادهاي است بارها هم گفتي يک زن و شوهر ميروند خانهي ثروتمند فاميل است دوست است رفيق است همسايه است مبل کذايي دکور کذايي را ميبينند برميگردند خانه ميگويند اصلا خدا به ما چيزي نداده اين چه وضعش است؟ با خدا قهر ميکنند زن و شوهر به تيپ هم ميزنند. او ميگويد عرضه نداري او ميگويد تو صرفه جويي کردي ناراحت ميشوند هزار و يک دردسر. چقدر ما روايت داريم نشستن با اغنيا و مطرفين و خوش گذران دل را ميميراند دل را سياه و تاريک ميکند. با اين حال ننشينيم اگر هم فاميل است آشنا است به قدر ضرورت و ناچاري. و از اين طرف چقدر سفارش شده با مساکين و فقرا هم نشين شويد و بنشينيد در مسائل دنيايي نگاه بکنيد به پايين تر از خودتان. اين قدر آدم است آرزوي يک دوچرخه دارد آرزوي يک موتور دارد آرزوي يک پرايد دارد يک آقايي ميگفت من آرزو دارم خانهي چهل متري دارم من که خانه دارم هفتاد متر چهل متر مال خودم است هيچ وقت واقعا آمده ايم شکر بکنيم بيفتيم در سجده بگوييم خدا را شکر اجاره نميدهيم. آدمي که معلول است مريض است را ببيند بگويد خدا را شکر من اگر خانه ندارم تنم سالم است هميشه در مسائل دنيايي اگر به پايين تر از خودمان نگاه بکنيم همه اش ميگوييم الهي شکر همان خانواده که ميروند ديدن يک پولدار بروند ديدن يک خانوادهي ضعيف بعد بگويند چقدر خدا به ما نعمت داده شکرگزار باشيم همين شکر گزاريها باعث ميشود خانه ندار خانه دار شود خانهي کوچک دارد خانهي بزرگ پيدا بکند «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهيم/ 7) هميشه در مسائل دنيايي به پايين ترها نگاه بکنيم. يکي ديگر از چيزهايي که مثل تصبر و تحلم که گفتيم آدم خودش را بقبولاند وادار بکند خيلي من خوشم آمد اين روايت براي من خيلي زيبا بود که حضرت امير ميفرمايد اگر حلم نداري خودت را به حلم و صبر بزن مَنْ يَتَصَبَّرْ يُصَبِّرْهُ اللَّهُ در مورد قناعت و زهد هم همين طور است حضرت علي فرمودند أوَّلُ الزُّهدِ التَّزَهُّدُ (غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 384) خانمي که ميرود طلا فروشي يا مثلا لباسهاي شيک ميبيند دلش از جا کنده ميشود. يک خانمي ميگفت حاج آقا شما زن که نيستي ما را درک نميکني حديث از حضرت علي است إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْفَسَادُ فِيهَا (نهج البلاغه، خطبه 80) خانمها براي يک طلا حاضر هستند جان بدهند عذر ميخواهم از خانمهايي که در اين حد نيستند. آن خانم ميگفت دلمان پر ميکشد. ما اگر بيرون نرويم خريد نکنيم ناراحت هستيم اگر پول خرج نکنيم ناراحت هستيم افسردگي ميگيريم برو به يک فقير برس به يک بيچاره کمک بکن به اندازه بخر واقعا شوق و شعف اش همه اش خريد طلاست همه ميگويند نداريم شما برو بازار طلا فروشها چه خبر است؟ بله ميدانم زير خط فقر ما خيلي داريم ولي متوسطهايي که دست به دهانشان ميرسد هم خيلي داريم اين همه ماشين توليد ميشود خارج از کشور که همه نميخرند خيليها داخلي ميخرند ولو با قرض و قوله باز هم خدا را شکر بکنند باز هم آنهايي که دنبال تشريفات و تجملات هستند به زهد بزنند بگويند خدايا من به خاطر خدا طلاي ارزان تر برميدارم لباس ارزان تر ميگيرم به يک فقير و بيچاره هم ميخواه کمک بکنم اضافه اش را کمک بکنند تزهد يعني دلم ميخواهد ولي خودم را وادار ميکنم ميگويم خدايا من از اين چيز گران صرف نظر ميکنم حضرت علي ميفرمايند اول زهد اين است خود را با کلنجار رفتن به زهد وادار کردن است به هزينههاي کمتر به خريد کمتر خودت را وادار بکن يک کمي بکن چيز ارزان تري ميخرم. خودمان را وادار به قناعت بکنيم. ميفرمايد چند وقت که وادار کردي آن مهر و علاقهي بي جا از دلت کنده ميشود. يکي ديگر از چيزهايي که خيلي مهم است که افرادي که قانع و راضي هستند ميانه رويي در اقتصاد دارند روز قيامت حساب رسي بسيار آساني دارند اين خودش نعمت بزرگي است گفت آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. شما گمرگ ميروي يک ساک دستي داري يک لباس ميگويد برو اما کسي پنج ده تا ساک دارد حالا اينها را بايد بررسي بکنند باز بکنند حالا قيامت پنجاه هزار سال براي بعضيها طول ميکشد روايت داريم في يوم خمين الف سنه آيه است. محاسبه اش خيلي سنگين است آنهايي که حرام ست هيچ چيز. آنهايي که حلال است حساب دارد إنَّ الدُّنْيا في حَلالِها حِسابٌ (نهج البلاغه، خطبه 82) روايت داريم مَنْ رَضِيَ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِيَ اللَّهُ مِنْهُ بِالْقَلِيلِ مِنَ الْعَمَلِ (بحارالانوار، ج 75، ص 356) کسي که به خدا به رزق کم راضي و قانع ميشود خدا هم به عمل کم از او راضي ميشود. حتي اعمال آخرتي اش هم ممکن است کم باشد ولي قانع بوده چون قانع بوده خدا به عمل کم از او راضي ميشود روز قيامت «حِسَابًا يَسِيرًا» (انشقاق/ 8) حساب يسير و آسان از او ميگيرد. يک روايت زيبايي است در امالي شيخ صدوق است مجلس 57 صفحهي 360 است عَنِ الصادِقِ جَعفَرِبنِ محمدٍ عَلَيهِما السَّلامُ قالَ: اِذا كانَ يَومُ الْقِيامَةِ وَقَفَ عَبْدانِ مُؤْمِنانِ لِلْحِسابِ كِلاهُما مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ. فَقيرٌ فِي الدُّنيا وَ غَنِيٌّ فِي الدُّنْيا فَيَقُولُ الْفَقيرُ، يا رَبِّ عَلي ما اَوْقَفُ؟ فَوَ عَزَّتِكَ اِنَّكَ لَتَعْلَمُ اَنَّكَ لَمْ تُوَلِّني وَلايَةً فَاَعْدِلَ فيها اَوْ أُجُور وَ لَمْ تَرْزُقَني مالاً فَأَدّي مِنْهُ حَقّاً اَوْ أَمْنَعُ وَلا كانَ رِزْقي يأتيني مِنْها اِلاّ كِفافاً عَلي ما عَلِمْتَ وَ قَدَّرْتَ لي، فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلالَهُ: صَدَقَ عَبْدي خَلُّوا مِنْهُ يَدْخِلُ الْجَنَّةَ وَ يَبْقَي الآخِرَ حَتّي يَسيلَ مِنْهُ الْعَرَقَ ما لَوْ شَرَبَهُ اَرْبَعُونَ بَعيراً لَكَفاها، ثُمَّ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ، فَيَقُولُ لَهُ الْفَقيرُ: طُولُ الْحِسابِ ما زالَ الشَّيْءُ يَجيئُني بَعْدَ الشَّيْءِ يَغْفِرُلي، ثُمَّ اُسْأَلُ عَنْ شَيءٍ آخَرَ حَتّي تَغَمَّدَنِيَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْهُ بِرَحْمَةٍ وَالْحَقَني بِالتَّائِبينَ»؛ (بحارالانوار، ج 7، ص 259) امام صادق عليه السلام فرمودند دو مومن فرض اين است که مومن هستند آدمهاي خوبي هستند يکي ثروتمند يکي هم فقير و مستضعف قانع و راضي. هر دو مومن هستند حلال و حرام را ميفهمند يکي غني است يکي فقير روز قيامت با هم از قبر بلند ميشوند ميبرند پاي حساب، فقير ميگويد خدايا من را چرا سر حساب آوردي؟ فوعزتک به عزتت قسم نه رياست داشتم نه مال داشتم نه ثروت داشتم چيزي نداشتم جواب بدهم يک زندگي ساده حقوق و در آمد کم بود که صرف هزينهي زن و بچه کردم خدا ميفرمايد بندهي من راست ميگويد يک ضرب برود بهشت ديگر سختيهاي قيامت حساب کتاب بالا ميزان و صراط و محاسبه ندارد آنهايي که قانع و راضي هستند و گناه نميکنند چند روايت داريم که بي حساب کتاب و يک ضرب ميروند بهشت حتي سختيها و ميزان و موقف و صراط و محاسبه و مکاتبه همه اش رد است. لطف و جبران خداوند در حق آن هاست. خوش به حالشان. خيلي از بزرگان ميگويند ما بر فقر غبطه خورديم ولي بر ثروت هيچ وقت غبطه نخورديم پيغمبر ما فرمودند من بر شما از فقر نميترسم از تکاثر و زياده رويها و تکثرها ميترسم. فقير گليم خودش را از آب در ميآورد ولي آدم ثروتمند مال چند نفر را جمع کرده و چقدر بايد حقوق اينها را بدهد اگر ندهد حساب کتاب دارد. او ميرود بهشت يک ضرب، آن مومن غني را ميآورند بفرما پاي حساب از کجا به دست آوردي؟ مال چه کسي بوده؟ حق چه کسي بوده؟ در همهي محاسباتت درست خرج کردي؟ درست در آوردي؟ اين قدر امام صادق فرمود اين مومن غني را نگه ميدارند در صحراي محشر زير آفتاب آن قدر او را نگه ميدارند که به اندازهي بار چهل شتر که آب بنوشند و سيراب شوند شتر هم آب زياد ميخورد اين قدر ميخورد که يک هفته ميتواند بدون آب راه برود به اندازهاي که چهل شتر سيراب شوند عرق ميريزد کنايه از اين که در هواي داغ و هم طولاني نگه ميدارند مگر غنياي که همه اش انفاق بکند. پيغمبر خدا فرمودند ميخواهي حساب قيامت را به شما نشان بدهم يک پولي دادند به سلمان يک پولي دادند به ابوذر فرمودند برويد خرج بکنيد فردا بياييد. سلمان رفت بيرون يک گرفتاري بود محتاج بود همه را داد به فقير ابوذر رفت فلان چيز خريد فلان چيز خريد فردا فرمودند يک تشتي را داغ کردند نه در حد سوزان اما يک کم حالت داغي اش تند بوده ميخواستند گرماي قيامت را به ظهور برسانند فرمودند بياييد روي اين تشت پولي که به شما دادم حسابش را بدهيد سلمان يک پايش را گذاشت گفت لقد انفقت في سبيل الله انفاق کردم راحت نياز نداشتم ابوذر آمد گفت فلان چيز خريدم آخ پايم سوخت طاقت نياورد فرار کرد واقعا سليمان پيغمبر معصوم بوده در بعضي روايات داريم چند سال چند صد سال حسابش طول ميکشد آخر پيغمبري که وارد بهشت ميشود سليمان پيغمبر است يعني فرض بکنيم که از حلال به دست بياوري در حلال هم خرج بکني فرضش هم کم است باز معطلي دارد فِي حَلَالِهَا حساب ولي آن کسي که قانع و راضي است راحت ميرود بعد ميفرمايد حضرت که بعد از مدتها که آدم خوبي بوده اين غني که خير رسان بوده است او را به بهشت ميبرند بعد فقير ميگويد خيلي طولاني شد کجا بودي؟ ميگويد از طولاني شدن حساب. ميپرسد رنگت چرا پريده ميگويد از طولاني شدن حساب رنگم پريده است او را نميشناسد ميگويد تو چه کسي هستي؟ ميگويد من همان فقيري هستم که با هم آمديم پاي حساب من چندين سال است که اين جا کيف ميکنم شما چندين سال آن جا بوديد. پس يکي از چيزهايي که قناعت را هموار ميکند هم راحت آدم در دنيا زندگي ميکند به کسي بدهکار نيست مديون ديگري نيست هم هم در آخرت يوم الحساب راحت است فرمود قناعت شمشيري است که تند و تيز است و کند نميشود و هر گاه خدا به بندهاي خيري اراده بکند إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً أَلْهَمَهُ الْقَنَاعَةَ (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 391) خدا هم الهام قناعت ميکند به زنش به بچه اش به خودش فرمود بهترين امت من قانعان هستند و بدترين امت من طماعها و حريصها هستند. عزيزان بروند در سپر قناعت. عملي اش را تمرين بکنند قطعا بدانند خدا برکت ميدهد.
شريعتي: خيلي ممنون امروز صفحهي 224 را تلاوت ميکنيم آيات 20 تا 28 سورهي مبارکهي هود
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
أُولَـئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللَّـهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُوا يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُوا يُبْصِرُونَ ?20? أُولَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ?21? لَا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ?22? إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ?23? مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ?24? وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ ?25? أَن لَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّـهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ ?26? فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ?27? قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ?28?
ترجمه:
اينان در زمين، عاجزکننده [خدا] نيستند تا [بتوانند از دسترس قدرت او بيرون روند]، و براي آنان سرپرستان و ياوراني جز خدا نيست، عذابشان [در روز قيامت] دو چندان خواهد شد؛ آنان [به سبب بسياريِ گناه] تاب وتوانِ شنيدنِ [حق را] نداشتند و [با چشم بصيرت، حقيقت را] نميديدند. (??) اينان کساني هستند که سرمايه وجودشان را تباه کردند، و آنچه را همواره به دروغ [به عنوان شريکان خدا به خدا] نسبت ميدادند [گم شده] از دستشان ميرود. (??) ثابت و يقيني است که اينانند که در آخرت از همه زيانکارترند. (??) قطعاً کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند و به پروردگارشان آرامش و اطمينان يافتند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند. (??) وصف اين دو گروه [مشرک و مؤمن] همانند نابينا و کر و بينا و شنواست؛ آيا [اين دو گروه] در صفت و حال يکسانند؟ پس آيا متذکّر نميشويد؟ (??) بي ترديد نوح را به سوي قومش فرستاديم [که به آنان بگو:] من براي شما بيم دهندهاي آشکارم. (??) که جز خدا را نپرستيد؛ من بر شما از عذاب روزي دردناک بيمناکم. (??) اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشري مانند خود نميبينيم، و کسي را جز فرومايگان که نسنجيده و بدون انديشه از تو پيروي کرده باشند مشاهده نميکنيم، و براي شما هيچ برتري و فضيلتي بر خود نميبينيم، بلکه شما را دروغگو ميپنداريم. (??) نوح گفت:اي قوم من! مرا خبر دهيد: اگر من بر دليل روشني از سوي پروردگارم متکي باشم و مرا از نزد خود رحمتي عطا کرده باشد که بر شما مخفي مانده [باز هم نبوّت مرا تکذيب ميکنيد؟] آيا [در صورتي که اجباري در پذيرش دين نيست] ميتوان شما را به پذيرش آن دليل روشن در حالي که آن را خوش نداريد، وادار کنيم؟ (??)
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شريعتي: از فضيلت ذکر صلوات ميشنويم
حاج آقا فرحزاد: در ماه شعبان صلوات خيلي سفارش شده است چون ماه پيغمبر خداست و پيغمبر عظيم الشان صلي الله عليه و آله و سلم در يک کلامي نوراني فرمودند که ارْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ بِالصَّلاةِ عَلَي فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ (لكافي، ج2، ص493) يعني موقع صلوات بر من صدايتان را بلند بکنيد بلند صلوات بفرستيد که اين صلوات بر من نفاق و تفرقه و دوئيت را ميبرد. يکي از خواص صلوات اين است هم نفاق دروني هم نفاق و اختلاف دعواها را کم ميکند. قديميها هم هر کجا دعوا ميشد ميگفتند چرا دعوا ميکنيد برويد با هم آشتي بکنيد صلوات بفرستيد صلوات آب روي آتش است. من همين جا عرض ميکنم که خيليها پيگيري ميکنند رواياتي که دربارهي صلوات است يا نکتههايي که کارشناسان ميگويند عزيزان ما زحمت کشيدند تلگرام سمت خدا را راه انداختند کانال خيلي خوبي است من خودم چند ماهي است بهره ميبرم استفاده ميکنم عزيزان ميتوانند عضو کانال سمت خدا شوند @samtekhoda3 هم کليپهاي کوتاه دو سه دقيقهاي از دوستان هم متنها يا حديثهايي که خلاصهي بحثها است را گذاشتند هم ميتوانند صوتش را از طريق تلگرام دريافت بکنند چون الآن فضاي مجازي تلگرام عام المنفعه شده براي همه دسترسي راحت تر است عزيزان ميتوانند صوت يا کليپ يا قطعاتي از برنامه را پيگيري بکنند به دوستان ديگر هم معرفي بکنند.
شريعتي: خيلي ممنون اشارهي قرآني و نکات پاياني را ميشنويم.
حاج آقا فرحزاد: آيهي 23 ام اين صفحهي سورهي مبارکهي هود خداي متعال ميفرمايد «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» آيات قبل در مذمت کفار يا منافقين و افرادي است که تکذيب ميکنند افترا ميبندند و زير بار حق نميروند از اين آيه به بعد خداي متعال ميخواهد مومنين را وصف بکند در مقابل مکذبين و منافقين و کفار افرادي که ايمان ميآورند باور ميکنند خدا و پيغمبر را قبول ميکنند و کنار ايمان و باورشان عمل صالح هم انجام ميدهند اين آيه يک شرط اضافه گذاشته که اين شرط اضافه اش خيلي مهم است در بسياري از آيات فقط آمنوا و عملوا الصالحات است ولي در اين آيه خدا ميفرمايد اخبتوا خبت به معني خاموشي و آرام شدن است يعني در واقع در مقابل خدا خاضع و خاشع و تسليم شوند اصل بندگي اين است ممکن است کسي نماز ميخواند روزه هم ميگيرد ولي با خدا دعوا دارد از خدا گلايه و شکايت دارد و تسليم نيست اصل بندگي آن ريشه و حاق بندگي تسليم و خضوع و خشوع است يعني بپذيرد و قبول بکند به يک آرامشي هم ميرسد به معني آرامش و اطمينان هم است خبت. وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ يعني دستها را بالا ميکنند ميگويند خدايا تسليم يعني آن نمازي که ما رکوع ميرويم سجده ميزنيم صورتمان را به خاک ميزنيم يعني خدايا من تسليم هستم بايد محتواي نماز که تسليم بودن است و اخبات است بايد به آن برسد آنهايي که به اخبات ميرسند اصحاب بهشت هستند آنهايي که هر وقت تسليم شديد به قول حافظ ميگويد شکر ايزد که ميان من و او صلح افتاد، مصرع بعدي اش يادم نيست. صلح يعني وقتي بين من و خدا آشتي شد ورود به بهشت امضا شده است خدا ميفرمايد اين دو گروه مثل هم نيستند «مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» يعني آنهايي که تسليم ميشوند مومن ميشوند با آنهايي که کفر ميورزند و انکار ميکنند مثل بينا و نابينا و مثل شنوا و ناشنوا هستند کسي که هيچ چيز گوشش نميشنود با کسي که گوشش ميشنود همه چيز را ميبيند با کسي که هيچ چيز را نميبيند هيچ وقت مثل هم نيستند مساوي نيستند آيا متذکر نميشويد بيدار نميشويد؟
شريعتي: خيلي ممنون در شب که آسمان را نگاه ميکنيم ستارهها چشمک ميزنند و براي ما بسيار پر نور و زيبا هستند فرمودند خانههايي که در آنها قرآن تلاوت ميشود براي فرشتهها و براي اهل آسمان مثل همين ستارهها براي اهل زمين ميدرخشند اين روايت بهانهاي شد تا پارسال طرح خانههاي نوراني اجرا شود بينندههاي خوبي با ما همراه بودند و الحمدلله باني اين جلسات شدند امسال هم الحمدلله قرار است که به 110 محفل نوراني سمت خدا باني شود بقيه اش را دوستان خوبمان و خودشان تلاش بکنند و همت بکنند و باني برپايي و برگزاري اين جلسات شوند دوستان ميتوانند به سايت ما مراجعه بکنند و تا روز چهار شنبه ثبت نام بکنند.
حاج آقا فرحزاد: ما هم بر وعدهاي که بر بينندهها سال قبل داديم پايبند هستيم آنهايي که فرزند دختر را به نام حضرت خديجهي کبري سلام الله عليها ام المومنين بگذارند که دهم ماه رمضان هم روز وفات اين بانوي مکرمه است و خانههاي قرآني را هم ميخواهيم به نام اين خانم يا امام مجتبي برگزار بکنند که نام اين دو بزرگوار بيشتر در هيئتها باشد به عزيزاني که در اين ايام يعني از اول سال نام خديجه بر دختر بگذارند ما ان شاء الله پلاک طلا هديه ميکنيم به سايت ميتوانند مراجعه بکنند نام نويسي بکنند. اميداوريم کاري که باعث خشنودي امام زمان شود را انجام بدهيم و مورد لطف ايشان قرار بگيريم.
شريعتي: ان شاء الله خيلي ممنون التماس دعا خدانگهدار