اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

93-02-15-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-زندگي پر بركت

برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: زندگي پر بركت

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 15/02/93

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

حتي به خنده‌اي شده مهمانمان كنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان كنيد

از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان كنيد

يك نور واحديد كه در چهارده افق *** تكرار مي‌شويد، كه حيرانمان كنيد

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، خانم‌ها و آقايان. آرزو مي‌كنم در هر كجا كه هستيد، تنتان سالم و قلبتان سليم باشد و خداوند متعال پشت و پناهتان باشد. خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت‌ شما و همه‌ي‌ بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام  داريم. و از خداي بزرگ بهترين اعمال و بندگي را در اين ماه پر فيض رجب و شعبان و رمضان آرزومنديم، هفته‌ي گراميداشت معلم و روز كارگر را خدمت همه معلمان و كارگران شرافتمند عرض تبريك و تهنيت داريم، انشاءالله كه قدردان همه نعمت‌ها باشيم، يك نكته‌اي هفته‌ي گذشته پيش آمد، جالب بود. بعد از برنامه براي جشن ازدواج دانشجويي مشهد دعوت شديم. بحمدلله سنت بسيار خوبي است، انشاءالله گسترده‌تر شود. عده‌اي از دانشجويان سراسر كشور را دعوت كردند كه دو، سه روز مهمان امام هشتم(ع) باشند و آداب همسرداري را ياد بدهند و كارگاه‌هاي آموزشي و بعد هم كنار حرم پيمان ببندند كه با هم زندگي خوب و شيريني داشته باشند و با زيارت و دعا و توسل وفاي به عهد كنند و خبر خوش اين بود كه در اين دو، سه سال كه اين ستاد ازدواج حدود سه هزار و پانصد زوج ميزباني داشتند، گفتند: ما آمار گرفتيم بحمدلله آمار طلاق بسيار بسيار پايين بوده است، زير دو درصد بوده است. در صورتي كه بيرون خيلي بيش از اينهاست. اين سنت خيلي خوب است كه هم عقدها را در مشاهد مشرفه اجرا كنند و هم پيش عزيزاني كه كارشناس هستند كلاسي بگذارند كه خلاصه و چكيده‌ي روش همسرداري و خانه‌داري و بچه‌داري را به عزيزان القاء كنند. من از همه عزيزاني كه اين برنامه‌ها را اجرا مي‌كنند، انشاءالله كه اين برنامه‌ها فراگيرتر باشد، براي همه غير دانشجوها هم اين برنامه‌ها باشد كه انشاءالله آموزش زيباي خانه‌داري و همسرداري و با خانواده زندگي كردن را به عزيزان ياد بدهند كه به مشكلي برنخورند كه آمار طلاق هم از بين برود.

آقاي شريعتي: در ذيل بحث خير و بركت در زندگي كه مباحث خوبي را شنيديم، به بحث شكر رسيديم. در جلسه‌ي گذشته حاج آقا به آيه‌ي پاياني سوره‌ي تكاثر اشاره داشتند. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» (تكاثر/8) به مصاديقي از نعيم اشاره كردند. در پايان فرمايشاتشان اشاره كردند كه يكي از مصاديق نعيم كه در روايات آمده است، نعمت ولايت است كه اين قرار شد طلب ما و بيننده‌ها باشد، ما خدمت شما هستيم و بحث امروز را مي‌شنويم.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

همانطور كه فرموديد، در بعضي از آيات قرآن هست كه از بعضي نعمت‌ها سؤال ويژه مي‌شود. يعني نعمت‌ها، نعمت‌هاي مهم و بزرگي است «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» (صافات/24) اينها را متوقف كنيد، از اينها بايد سؤال شود. باز در آيه‌ي سوره‌ي مباركه‌ي تكاثر مي‌فرمايد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» كه اين تأكيدهايي كه در آيه است، مثل «لام» تأكيد و «نون» تأكيد و جمله‌ي فعل مضارع، يعني حتماً و البته از آن نعمت مهم سؤال مي‌شود. روايات فراوان در ذيل اين آيه داريم كه بعضي از آن نعمت‌ها، نعمت صحت و عافيت بود كه خدا در بدن ما قرار داده و ما آنها را شمرديم. انشاءالله كه خدا ما را شاكر همه نعمت‌ها و سلامتي قرار بده و آنهايي كه معلوليت دارند و مريض هستند، انشاءالله به حق پيغمبر و اهل‌بيت شفاي روحي و جسمي كامل به همه مرحمت بفرمايند.

نعمت امنيت را اشاره كرديم كه در روايت آمده است، سه نعمت مهمي كه در كلمه‌ي نعيم در بعضي روايات اشاره شده است، يكي نعمت توحيد است كه شايد بتوانيم بدون مبالغه بگوييم، بزرگترين نعمت در عالم، نعمت توحيد و خداشناسي و موحد بودن است. اينكه ما منعم را بشناسيم، سرچشمه‌ي همه‌ي نعمت‌ها خود خداي متعال است. يعني ديگر بالاتر از اين چيزي نداريم. اينكه خدايي داريم، ما را خلق كرده است، همه چيز به ما داده است، قدرشناسي نعمت يك طرف و قدرشناسي منعم هم يك طرف است. مرحوم آقاي دولابي اين جمله را زياد تأكيد مي‌كردند و مي‌فرمودند: «درك نعمة شكر نعمة، درك المنعم، شكر المنعم» يعني شناخت نعمت، قدرشناسي و شكرگزاري آن نعمت است. شناخت منعم كه خداي متععال است، در واقع شكرگزاري از خداي متعال است. اگر ما واقعاً درست خدا را بشناسيم و معرفت و محبتش را به دل و جان بپذيريم و اطاعت او را كنيم، حق منعم را هم به جاي آورديم كه شكر منعم هم خيلي مهم است. خداي متعال در قرآن گلايه دارد كه «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏» (انعام/91) يعني حق‌شناسي خدا را كسي به جاي نياورده است. حق خدا را ادا كند.

يادم هست كه يكي از خانم‌ها زمان امام(ره) يك استفتايي از حضرت امام كرده بودند كه من گاهي مي‌نشينم براي مظلوميت و غربت خدا گريه مي‌كنم. آيا اين گريه‌ي من اشكالي دارد يا اشكالي ندارد؟ ايشان فرموده بودند: تعبير به مظلوميت و غربت در مورد خداي متعال تعبير زيبايي نيست. تعبير قرآن زيباست «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏» حق خدا ادا نمي‌شود و نشده است. قدرشناسي از خدا نشده است. البته دعا كردند، نيت شما خوب است. اينكه ياد خدا هستيد، مي‌دانيد كه حق خدا از همه بيشتر ضايع مي‌شود. از همه بيشتر ناسپاسي از خداي متعال است. باز در جاي ديگر خداي متعال در همين سوره‌هاي كوچك اشاره كرده كه «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» (عبس/17) خيلي گلايه‌ي تندي است. مرده باد اين انسان! خدايي كه درياي نعمت بر سر او ريخته است، خدا را قبول نمي‌كند و نمي‌پذيرد. از مي‌رود بت درست مي‌كند و به غير خدا روي مي‌آورد. يعني بزرگترين كفران نعمت ناسپاسي از خداي متعال است. بالاترين شكرگزاري‌ها از خداوند و الطاف و عنايات اوست كه ما را خلق كرده است.

آقاي دولابي مثال خوبي مي‌زدند و مي‌فرمودند: خانواده‌اي بچه‌دار نمي‌شدند. خيلي دعا و نذر و استفغاثه كردند كه خلاصه خداوند به اينها پسري را مرحمت كرد. گفتند: اولادي كه خدا بعد از چندين سال نذر و نياز و دعا و التماس به ما داده است، اسمش را چه بگذاريم؟ گفتند: اسمش را نعمت مي‌گذاريم. ديگر آنقدر توجه‌شان به اين نعمت زياد شد كه خدا و دعا را فراموش كردند. ما افراد زيادي را داريم كه وقتي گير مي‌افتند، دعا مي‌كنند. در قرآن هم اشاره شده است كه «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ» (عنكبوت/65) هواپيما و كشتي كه خراب مي‌شود يا در راه مي‌ماند، با تمام وجودش خدا را صدا مي‌زند. تمام وجودش توحيد مي‌شود. ولي وقتي از آن خطر رد شد، «إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ» انگار نه انگار كه خدايي بوده است! وقتي كه خدا به اينها فرزند مرحمت كرد، گفتند: نعمت است. از الله غافل شدند. از منعم غافل شدند. تمام حواسشان روي نعمت رفت. اين بچه گاهي بي‌خواب مي‌شد، مريض مي‌شد، باز كه به بن‌بست مي‌خوردند، گفتند: اين نعمت را كسي به ما داده است و قبلاً نبود. گفتند: پس اسمش را نعمت الله مي‌گذاريم. يعني خدا را شريك كردند كه اين نعمت را خدا به ما داده است. ما بچه‌دار نمي‌شديم. چقدر رو زديم و دعا و التماس كرديم. اين نعمت الله بزرگ شد و تقاضاها و خواهش‌هايي داشت، گاهي با پدر و مادر درگير مي‌شد، گاهي توقعات بي‌جايي داشت، دل اينها را خيلي مي‌شكست. گفتند: عجب! آن چيزي كه همه‌جا به درد ما مي‌خورد، الله است! نعمت و نعمت الله را رها كردند. يعني از ابتدا كه نعمت شد، كفر بود. بعد خدا را شريك كرد و نعمت الله شد، مشرك شد. ديگر به اينجا كه رسيدند، نگاهشان معطوف الله شد و الله الله كردند. ما را هم خدا درست كرده است. همه چيز از خدا است. مثنوي مي‌گويد: اگر هم در اطراف كسي به شما فشار مي‌آورد و اذيت مي‌كند، اين لطف خداست.

خلق را با تو از آن بدخو كنم *** تا تو را ناچار رو آنسو كنم

اين جفاي خلق با تو در جهان *** گر بداني گنج زر باشد نهان

يعني اگر آدم بچه‌اي را تربيت مي‌كند و به او خدمت مي‌كند، باز اين در روي آدم مي‌ايستد، باز اين لطف خداست و مي‌خواهد بگويد: من به درد تو مي‌خورم. ببين چقدر خدمت كردي، دلت را شكستند. مزد تو را چگونه دادند. پس بيا به آن الله كه خير محض و لطف محض است، رو بياور. خيلي‌ها اول كفر دارند و بت پرست هستند. بت پرستي شرك در ذات نيست. شرك در اعمال و رفتار و رزق دادن و عبادت است.

اول مي‌گويد: مدير من، پدر من!  بعد كه اذيتش كردند و بركنار شد، مي‌گويد: خدايي هم هست! اينها و خدا! خدا را شريك مي‌كنند. اين سير همه‌ي انسان‌ها است. بعد كه به بن بست كامل مي‌خورند، به سوي خداي متعال منقطع مي‌شوند، مي‌گويند: خدا همه كاره است.اگر خدا الآن بخواهد رزق ما را كم كند، هيچ‌كس نمي‌تواند زياد كند. خدا بخواهد خيري برساند، هيچ‌كس نمي‌تواند جلوي آن را بگيرد. «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُو» (يونس/107) اگر خدا بخواهد كسي را زمين بزند و به او مريضي بدهد، او نخواهد شفا بدهد، همه عالم هم جمع‌ شوند، نمي‌گذارند. در خط توحيد بياييم. تمام خيرات و بركات و نعمت‌ها در خط يگانگي خداست. توحيد است. اگر ما موحد شويم، دلمان آرام مي‌شود مشكلاتمان حل مي‌شود و خدا را رزاق مي‌دانيم. به غير خدا كرنش نمي‌كنيم. به غير خدا وابستگي نمي‌كنيم. وابسته نمي‌شويم. در هر صورت اول مي‌گفتند: نعمت، بعد گفتند: الله، الله، الله، موحد شدند. اين همان كلمه‌ي «لا اله الا الله» است. بالاترين كلامي كه در عالم آمده است، اول شخصيت عالم، عزيز و دردانه‌ي خدا پيغمبر عظيم‌الشأن(ص) آورده، كه فرمودند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» (بحارالانوار/ج18/ص202) چقدر اين كلام، كلام بلندي است. شايد بالاترين ذكرهاست. پيغمبر خدا فرمودند: كسي با «لا اله الا الله» از دنيا برود، «دخل الجنة». يعني با اعتقاد اين «لا اله الا الله» را بگويد، بعد نفسش بند بيايد.

در يك روايت زيباي ديگر داريم، «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة» (وسايل‌الشيعه/ج15/ص256) يكي از علماي بزرگ هنگام مرگ، با شدت «لا اله الا الله» مي‌گفت. آقاي دولابي هم مكرر روي اين كلمه مانور مي‌دادند. گفتند: «لا اله» را كه مي‌گوييد، دلتان را نفي كنيد، ديگران را نفي كنيد، مخلوق را نفي كنيد، بت‌ها را نفي كنيد، «الا الله» را با تشديد بگوييد. چرا هنگام مردن همه خدا را مي‌بينند؟ چرا هنگام مرگ، حضرت علي واسطه رسيدن به «لا اله الا الله» و توحيد است. «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت‏» (عنكبوت/5) يعني هركس مي‌خواهد خدا را ملاقات كند، خدا مي‌فرمايد: موقع مردن همه اضطراراً خدا را مي‌بينند. اصلاً مردن ملاقات خداست. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره/156) چون موقع مردن همه با تمام وجودشان «لا اله الا الله» مي‌گويند. «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآت‏» چون موقع مردن ديگر همه كنار مي‌روند. مي‌فهمد كه اين همسر از آن جدا شده است، خانه و زندگي جدا شده، «لا اله» كامل مي‌شود. ولي هنر اين است كه كسي در دنيا قبل از مردن اين وابستگي‌هايش را جدا كند. آن انقطاع به او دست بدهد. «موتوا قبل أن تموتوا» (بحارالانوار/ج66/ص317) پيغمبر ما فرمودند: جلوتر برويد و اين معامله را جوش بدهيد، كه ديگر آنجا مضطر نشويد. آن اضطرار براي فرعون هم پيش آمد. يعني فرعون هنگام مرگ گفت: «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَني‏ إِسْرائيل‏» (صف/14) ديگر فايده ندارد. مگر اينكه از قبل كسي معتقد باشد، و در خودش اين آمادگي را ايجاد كرده باشد، آن زمان به دردش مي‌خورد.

آقاي شريعتي: نكته‌اي كه در مورد ذكر «لا اله الا الله» گفتيد، كه با مضامين عالي و بلندي است، آيا بايد به حقيقت «لا اله الا الله» رسيد؟

حاج آقاي فرحزاد: هم در روايات است، هم كلمات بزرگان كه در مورد «لا اله الا الله» يكي اعتقاد ما باشد، غير خدا را به خدايي قبول نكنيم. ولي در مقام رفتار و محبت و اطاعت هم همينطور باشد. يعني خدا را رزاق و همه‌كاره بدانيم. خدا را حاضر و ناظر بدانيم. در روايت داريم «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّة» اگر كسي با اخلاص و اعتقاد «لا اله الا الله» بگويد، قطعاً وارد بهشت مي‌شود. در خود روايت فرمودند: «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ يَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ» (وسايل‌الشيعه/ج15/ص256) فرمودند: وقتي مي‌گويي: فقط خدا، غير خدا كاره‌اي نيست و مرا نمي‌بيند. من خدايي ندارم، معبودي ندارم كه حرف او را گوش بدهم. فرمودند: معناي اخلاص «لا اله الا الله» اين است كه «لا اله الا الله» شما را از گناه و محرمات باز مي‌دارد. نه اينكه من «لا اله الا الله» بگويم و خيز بردارم و دروغ بگويم. خيز بردارم و مال حرام بخورم. خيز بردارم و معصيت كنم و ظلم كنم. يكي غيبت مي‌كند، من بگويم: «لا اله الا الله» يعني بقيه‌اش را هم بگو. اين چه «لا اله الا الله» است.

يك كتاب خيلي زيبا و عالي است كه شهيد دستغيب به نام «استعاذه» دارند. به معني پناه بردن به خداست. مثل «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» كه مي‌گوييم: خدايا به تو پناه مي‌بريم. ايشان اين خاطرات را در اول كتاب نقل كردند، كه بسيارجالب است. ايشان فرمودند: يك عالم برجسته‌اي در يك محلي زندگي مي‌كردند، به ايشان گفتند: فلاني در حال سكرات و جان دادن است. اگر مي‌شود بر بالين او بياييد. خوب است مؤمنين و افراد خوب به بالين محتضر بيايند كه در حال جان دادن است. افرادي كه به اصطلاح آلوده به گناه و معصيت هستند و عذر شرعي دارند، مستحب است كنار محتضر نباشند. افراد پاك و مؤمن باشند. اين عالم يك عالم فوق‌العاده‌اي بوده، ديد خيلي بينايي داشته‌اند. كسي كه در حال سكرات بود، گفت: يا الله! از گوشه‌ي بالاي اتاق جواب آمد: «لبيك عبدي»! لبيك بنده من! بعد از لحظاتي كسي كه در حال جان دادن بود، گفت: «لا اله الا الله». از گوشه اتاق ندا بلند شد، بنده‌ي من راست مي‌گويد. اين عالم خيلي نورانيت داشتند. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏» (كافي/ج1/ص218) اينكه به خواب، به مكاشفه، به صداهايي كه به گوش مي‌رسد نبايد اعتماد كنيم. خبره‌ها مي‌توانند مكاشفه‌ي رحماني و شيطاني را تشخيص دهند. خواب شيطاني و خواب رحماني! چه بسا در بيداري هم آدم صداهايي را بشنود و يك چيزهايي را ببيند. اما نمي‌شود اعتماد كرد و بايد خبره‌ها تشخيص بدهند. اين عالم خيلي نور داشته است. فهميد كه اين قلابي است. رو كرد به گوشه‌ي اتاق و گفت: تو چه كسي هستي كه جواب او را مي‌دهي؟ گفت: «أنا ابليس» من شيطان هستم. اين هفتاد سال مرا صدا مي‌زند. يا الله كه مي‌گويد، هفتاد سال شيطان پرستي مي‌كرده است. يعني همه‌ي اينهايي كه امامان را شهيد كردند، «لا اله الا الله» مي‌گفتند، ولي «لا اله الا الله» را شهيد كردند.

شيخ كاظم از شعراي عرب است، اشعار بسيار زيبايي در مورد اهل‌بيت دارد و مي‌گويد: «و يُكَبرون عن قتلت و انما قتلوا بك تكبير و تحليلا» مي‌گويد: اي ابا عبدالله وقتي تو را شهيد كردند، گفتند: الله اكبر! مثل الآن كه وقتي به مسلمان‌ها حمله مي‌كنند، تكبير مي‌گويند. تكفيري‌ها «لا اله الا الله» مي‌گويند. وقتي سر آقا را از بدن جدا كردند، الله اكبر گفتند. «لا اله الا الله» گفتند. مي‌گويد: يا ابا عبدالله وقتي تو را شهيد كردند، تكبير گفتند. در حالي كه تكبير و لا اله الا الله را با وجود تو شهيد كردند و به جنگ با خدا آمدند وقتي به جنگ با نماينده‌ي خدا آمدند. گفت: من ابليس هستم. منظور او از «لا اله الا الله» اين است كه من خداي او هستم. منظور او از يا ربّ و يا الله من هستم. من جواب او را مي‌دهم. اين عالم هم بلند شد و آمد. يعني مواظب باشيم صرف به زبان آوردن، منهاي اعتقاد قلبي است. منهاي عمل است. «لا اله الا الله» واقعاً بايد يك خاصيتي داشته باشد. من هر ظلم و خلافي خواستم بكنم و «لا اله الا الله» بگويم. نه! اين «لا اله الا الله» هم در اعماق قلبم نفوذ كند، واقعاً با اعتقاد و توجه باشد.خيلي ذكر قوي است.

بزرگواري سفارش مي‌كرد كه «لا اله الا الله» مثل شمشير برانّي        است، ولي صلوات ملايم و نرم است و فشار قوي نيست. با پنبه سر مي برد. لذا ما صلوات را بيش از «لا اله الا الله» مي‌گوييم. «لا اله الا الله» خيلي ذكر قوي است. پس «لا اله الا الله» كه با اعتقاد و با توجه باشد. غير خداها را كنار بزنيم. موحد شويم، اين روايت خيلي زيباست، عزيزان زيادي گوش بدهند. من از اين روايت خيلي بهره بردم.

در روايت داريم كه اين روايت در بحار است. معاذ مأمور شد كه از طرف پيغمبر خدا به يمن برود. آنها تازه مسلمان شده بودند. معاذ نتوانست خوب تبليغ كند و پيغمبر، حضرت علي(ع) را فرستاد. وقتي معاذ مي‌خواست به سمت يمن برود، پيغمبر خا به ايشان فرمودند: اي معاذ! آنجا اهل كتاب هستند، آنهايي كه صاحب كتاب آسماني هستند، مثل بهود و نصاري.«سَائِلُوكَ عَنْ مَفَاتِيحِ الْجَنَّةِ» (بحارالانوار/ج21/ص407) از شما مي‌پرسند كه كليدهاي بهشت چيست؟ كليدي كه در بهشت را باز كند. به آنها بگو: كليد بهشت «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏» است. يعني راه ورود به بهشت راه توحيد است. تا آدم موحد نشود، يعني آن يهودي و نصراني و بت پرست و آتش پرست، هركس كه در هر رشته و مذهب و مسلكي هست، تا در خط توحيد نيايد، مثل كسي كه هواپيمايش گير مي‌كند، موحد مي‌شود، يا دلش مي‌شكند و از ته دل يا رب مي‌گويد، وقتي مضطر شد، خدا درها را باز مي‌كند. آن زمان موحد مي‌شود. فرمودند: كليد بهشت «لا اله الا الله» است. ما روايت داريم فرمودند: من كسي را كه موحد نباشد، در بهشت راه نمي‌‌دهم. ولو بهترين صفات را داشته باشد. بايد به خدا اعتقاد داشته باشد. يعني همه چيز در ذيل توحيد معنا پيدا مي‌كند. يعني به تعبير ساده بايد صاحبخانه را قبول كنيم. اگر صاحبخانه‌اي را كه اين دنيا را خلق كرده است، قبول نكنيم، يك جهنمي است. «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ» (محمد/11) كفر خيلي چيز بدي است. ناسپاسي از خدا، خيلي بد است. چون مولي و سرپرست را قبول نكرده است. ولي وقتي ما خدا را با دل و جان و اعتقاد قبول كرديم، خود اين يك آرامشي مي‌دهد و در بهشت را به روي ما باز مي‌كند. فرمودند: بگو «لا اله الا الله» كليد بهشت است. فرمودند: «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» اين تعبير بي‌نظير است. چرا عرب‌هاي زمان جاهليت به پيامبر مي‌گفتند: بگو ما كوه‌ها را بكنيم، ولي «لا اله الا الله» نگوييم. پيغمبر روز اول كه آمدند، نفرمودند: نماز بخوانيد و روزه بگيريد، ذكر بگوييد، شراب نخوريد و زنا نكنيد. پيغمبر فقط يك كلمه فرمودند: «لا اله الا الله» بگوييد. ولي چرا آنها زير بار همين يك كلمه نمي‌رفتند؟ بخاطر اينكه اگر اين را قشنگ بگويي، هستي بر باد است. بت پرستي و هوا و هوست بر باد است. مي‌گفتند: به ما بگو اين كوه‌ها را بكنيم، اما «لا اله الا الله» نگوييم. چون آنها رمزش را فهميده بودند كه «لا اله الا الله» همه چيز را از غير خدا مي‌برد. «وَ أَنَّهَا تَخْرِقُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تَنْتَهِيَ إِلَى اللَّهِ» يعني اگر كسي اين كلمه الهي را با اعتقاد بگويد، همه چيز را مي‌شكافد. حجاب‌ها و منيت‌ها و غير خدا بودن‌ها را مي‌شكافد. تا گوينده‌اش را نزد خدا ببرد. «لَا تُحْجَبُ دُونَهُ» يعني اين كلمه‌ي طيبه، اين زمينه را دارد كه تمام حجاب‌ها را در نوردد و از بين ببرد، قلب ما را به خدا وصل كند. يعني صاحبخانه در خانه بيايد، غير صاحبخانه از خانه بيرون برود. قلبي كه حرم الله و عرش الله است، جاي خدا قرار بگيرد.

افرادي را كه از دنيا مي‌روند، هنگام تشييع جنازه «لا اله الا الله» مي‌گوييم. مي‌گوييم: به حرمت و شرف «لا اله الا الله». محمد(ص) و علي(ع)د هم براي «لا اله الا الله» آمدند و فداي «لا اله الا الله» شدند. هستي‌ و ظهورشان «لا اله الا الله» بوده است. در قبرستان كه مي‌رويم، مي‌گوييم: «السلام علي اهل لا اله الا الله، بحق لا اله الا الله، يا لا اله الا الله، اغفر لمن قال لا اله الا الله، و احشرنا في زمرة من قال لا اله الا الله» دائم «لا اله الا الله» مي‌گوييم و به «لا اله الا الله» قسم مي‌دهيم. با «لا اله الا الله» مي‌گوييم كه همه را ببخش. به حق «لا اله الا الله» ما را پاك كن. ببخش كسي را كه «لا اله الا الله» مي‌گويد.

اين دعاي خيلي زيبايي است در دهه‌ي اول ذي‌الحجه وارد شده كه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اللَّيَالِي وَ الدُّهُورِ» (بحارالانوار/ج94/ص120) به عدد همه شب‌ها و به عدد همه روزگارها، «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ» به عدد موج درياها، به عدد موهاي حيوانات،«عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ» به عدد ريگ‌ها، اين چه مي‌خواهد بگويد؟ مي‌خواهد بگويد: همه‌ي اينها ظهور «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. يعني تمام ذرات عالم خدا را نشان مي‌دهند.

استاد بزرگوار ما مي‌فرمودند: يك نماينده‌ي بسيار ناخلف و نادان و بسيار عوضي در كلاس دنيا آمد، نماينده‌ها مأموريت دارند حاضر و غايب كنند، كلاس را چك كنند و براي معلم آماده كنند. اين نماينده‌ي بدجنس آمد، هرچه كه حاضر بود، غايب زد. هرچه كه غايب بود، حاضر زد. يعني خدا گفت: غايب است. پيغمبر كه همه‌جا حضور دارد، گفت: غايب است. اهل‌بيت را كه همه‌جا هستند، گفت: غايب است. امام زمان غايب است. ما غايب هستيم، امام زمان نورش و لطفش همه جا هست و نفس كشيدن ما به بركت امام زمان است. هرچه كه غايب بود مثل خلق و نمادهاي دنيايي و بت‌ها را گفت: حاضر است. هرچه را كه حاضر بود، غايب زد. خدا را غايب زد. اگر ما خدا را حاضر مي‌دانستيم، جرأت مي‌كرديم گناه و معصيت كنيم. خيلي‌ها خدا را غايب مي‌دانند كه شلوغ‌كاري مي‌كنند، جلوي يك بچه و انسان جرأت خلاف كردن را نمي‌كنند. «لا اله الا الله» را تمرين كنيم. در كل تاريخ پيغمبر و اهل‌بيت دو بار جمعيت فراوان پاي صحبت معصوم جمع شدند. يكي در غدير خم بوده كه براي پيغمبر خدا جمع شدند. يكي هم در سفر امام رضا(ع) از خراسان به نيشابور بوده است. دهها هزار جمعيت جمع شده است. پيغمبر خدا موضوع ولايت را مهم‌ترين موضوع دانست. در هر دو هم يك عنوان مطرح مي‌شود كه هركس در دژ و قلعه‌ي محكم خدا قرار بگيرد، از عذاب و جهنم به دور است و رستگار شده است.

در موضوع غدير خم حضرت، ولايت مولي علي(ع) را توضيح دادند و محكم كردند. در موضوع سفر امام رضا به نيشابور هم، ده هزار نفر جمعيت از حضرت خواستند كه يك حديثي بفرماييد. براي يك امام، يك زمان اتفاق افتاده است كه دهها هزار جمعيت جمع شوند. بعد هم اين حديث را فرمود كه پدرم موسي بن جعفر، پدرش امام صادق، امام باقر، همينطور سلسله وار تا پيغمبر(ص) جلوه‌اي از خداي متعال بودند. اگر حديثي از اين ناب‌تر بود، امام هشتم براي دهها هزار نفر جمعيت بيان مي‌كردند. حديث سلسله الذهب اين است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي‏» (بحارالانوار/جگ49/ص123) اگر مي‌خواهيم به خوشي و آرامش برسيم، از خطرها، سختي‌ها و ناگواري‌هاي دنيا و آخرت راحت شويم، لا اله الا الله بگوييم. آنهايي كه موحد هستند، آرام‌ترين قلب‌ها را دارند. همه‌ي عالم نابود شود، قلبشان از جا كنده نمي‌شود.

حضرت زينب چقدر بلا ديدند. فرمودند: اينها هم زيباست و قشنگ است. قلبش خيلي آرام بوده است. بيرون پر از ابتلاء بوده است، ولي امام حسين حتي در گودي قتلگاه به چهره‌ي قاتلش لبخند زد. يعني مي‌خواست او را در مسير بياورد، بلكه از اين كار خلاف خلاص شود. يا اينكه صورتش برافروخته‌تر مي‌شده، چون قلب و درونش آرامتر بوده است. «لا اله الا الله» قلعه و دژ محكم من است. هركس در اين قلعه وارد شود، به شرطي كه وارد شويم، فقط حرف زباني نباشد، انتقاد و عمل هم در آن باشد. اين از عذاب خدا در امان است. البته چند قدم رفتند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» يك شرط «لا اله الا الله» پذيرش اهل‌بيت است، يك شرط هم اين است كه «لا اله الا الله» در اعمال و رفتار ما سرايت كند و انشاءالله وجود ما «لا اله الا الله» هست و بروز كند.

آقاي شريعتي: اين نكاتي كه حاج آقاي فرحزاد از فضيلت توحيد و ذكر «لا اله الا الله» گفتند، شايد نعمت توحيد را هم ما خيلي وقت‌ها ناديده مي‌گيريم و غافل هستيم. قدر اين نعمت را بدانيم، و انشاءالله همه ما به حقيقت «لا اله الا الله» برسيم. قرار روزانه‌ي امروز ما قرائت صفحه‌ي 81 مصحف شريف، آيات 20 تا 23 سوره‌ي مباركه‌ي نساء است كه در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود. انشاءالله زندگي همه ما منور به نور قرآن باشد، به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ إِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَ ءَاتَيْتُمْ إِحْدَئهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَيًْا  أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِينًا(20) وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضىَ‏ بَعْضُكُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنكُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا(21) وَ لَا تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ ءَابَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ  إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِيلاً(22) حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالَاتُكُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمُ الَّتىِ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائكُمْ وَ رَبَئبُكُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِكُم مِّن نِّسَائكُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَينْ‏َ الْأُخْتَينْ‏ِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ  إِنَّ اللَّهَ كاَنَ غَفُورًا رَّحِيمًا(23)»

ترجمه آيات:

«اگر خواستيد زنى به جاى زنى ديگر بگيريد و او را قنطارى مال داده‏ايد، نبايد چيزى از او بازستانيد. آيا به آنان تهمت مى‏زنيد تا مهرشان را باز پس گيريد؟ اين گناهى آشكار است. (20) و چگونه آن مال را باز پس مى‏گيريد و حال آنكه هر يك از شما از ديگرى بهره‏مند شده است و زنان از شما پيمانى استوار گرفته‏اند. (21) با زنانى كه پدرانتان به عقد خويش درآورده‏اند زناشويى مكنيد، مگر آنكه پيش از اين چنان كرده باشيد. زيرا اين كار، زنا و مورد خشم خدا است و شيوه‏اى است ناپسند. (22) مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏هايتان و خاله‏هايتان و دختران برادران و دختران خواهرانتان و زنانى كه شما را شير داده‏اند و خواهران شيريتان و مادران زنانتان بر شما حرام شده‏اند. و دختران زنانتان كه در كنار شما هستند، هر گاه با آن زنان همبستر شده‏ايد بر شما حرام شده‏اند. ولى اگر همبستر نشده‏ايد، گناهى مرتكب نشده‏ايد. و نيز آنان پسرانى كه از پشت شما هستند بر شما حرام شده‏اند. و نبايد دو خواهر را در يك زمان به زنى گيريد، مگر آنكه پيش از اين چنين كرده باشيد. هر آينه خدا آمرزنده و مهربان است. (23)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه ما منور به نور صلوات و نور توحيد باشد. نكته صلوات و اشاره‌ي قراني امروز را بفرمايند.

حاج آقاي فرحزاد: در چندين روايت داريم كه يكي از چيزهايي كه ميزان حسنات را خيلي سنگين مي‌كند، صلوات زياد بر محمد و آل محمد است. چون كسي كه ميزان حسناتش زياد شود، قطعاً اهل بهشت مي‌شود. امام صادق(ع) فرمود: در ميزان حسنات كسي نهاده نمي‌شد چيزي كه سنگين‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد باشد. مخصوصاً در اين ماه رجب و شعبان و رمضان كه ويژه ثواب دارد كه انشاءالله فراموش نكنيم و از بركات اين ذكر غافل نشويم.

آيه‌ي 81 كه تلاوت شد، مي‌گويد: بدعت بدي در زمان جاهليت بوده است. افرادي كه مي‌خواستند زن ديگري بعد از همسر اول انتخاب كنند، مي‌آمدند به همسر اول تهمت مي‌زدند، يا اذيت و آزار به او مي‌رساندند كه مهريه‌اش را واگذار كند و ببخشد. مهريه‌اي كه حق طرف بوده و دين بوده به او نمي‌دادند، اگر هم داده بودند، پس مي‌گرفتند به خاطر اينكه بروند و يك همسر ديگر بگيرند. خداي مهربان مي‌فرمايد: اين كار شما خيلي گناه بزرگي است. چرا اين كار را مي‌كني؟ اگر هم مي‌خواهيد جدا شويد، ياد حق طرف را بدهيد. نه اينكه با ظلم و فشار و شكنجه هم از او جدا شويد و هم حقش را ندهيد. «وَ إِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ» اگر بنا داشتيد همسرتان را عوض كنيد و همسر ديگر بگيريد، اگر به آنها مهريه و مال سنگيني پرداخت كرديد، حق پس گرفتن و تهمت زدن به آنها را نداريد. بعضي‌ها كه مي‌خواهند جدا شوند، با داد و دعوا و هزار تهمت و مردم آزاري جدا مي‌شوند. اگر آدم مي‌خواهد جدا شود، با مسالمت، با محبت و عاقلانه جدا شوند و حقوق همديگر را پايمال نكنند. «أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِينًا» آيا مي‌خواهيد ناحقي را با بهتان و گناه بزرگ از كسي بگيريد. اين كار خلافي است.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. بشارتي كه قرار بود به بيننده‌ها بدهيد را بفرماييد.

حاج آقاي فرحزاد: الحمدلله بشارت خيلي خوبي تهيه كننده سمت خدا دادند كه ايشان طرح خيلي خوبي براي ماه مبارك رمضان به نام «خانه‌هاي قرآني» دارند. انشاءالله در خانه‌هايمان هم افرادي باني شوند كه قرآن‌هايي به بعضي از خانواده‌ها هديه كنيم كه تلاوت قرآن در ماه رمضان به نام امام حسن مجتبي(ع) انجام شود. چون واقعيت اين است كه در ميان پنج‌تن و چهارده معصوم، امام حسن(ع) از همه نامشان كمتر برده مي‌شود، دوست داريم اين جلسه‌ي قرآني هم به نام امام حسن(ع) باشد و هم نور قرآن كه اين دو در كنار هم نورٌ علي نور مي‌شود.

آقاي شريعتي: طرح خانه‌هاي نوراني از طرح هاي برنامهد سمت خدا در ايام ماه رمضان است كه به زودي جزئيات آن را براي شما خواهيم گفت.

حاج آقاي فرحزاد: اين نعمت توحيد كه ما همه از آن غافل هستيم، مثلاً مسيحي‌ها الآن قائل به تثليث هستند. مي‌گويد: حضرت عيسي پسر خداست. ابو، ابن، روح الله! به بركت پيغمبر ما اين توحيدي كه توحيد ناب و منهاي تشبيه و تعطيل و نسبت‌هاي ناروا است و اين واقعاً توحيد نابي است كه ما قدرش را بدانيم. ماه رجب هم ماه خداست. در طول سال دو ماه به نام خدا نامگذاري شده، يكي ماه رمضان و ديگري ماه رجب است. ماه رجب هم تعبير به «شهر الله اكبر» شده است. ماه بزرگ خداست. باز ماه رجب يك امتيازي دارد، كه حتي ماه شعبان و ماه رمضان هم ندارد. ماه رجب ماه حرام است، ماه رمضان و شعبان حرام نيست. «مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُم‏» (تهذيب/ج4/ص161) يعني جزء ماه‌هاي حرام است. يعني جنگ و دعوا و ستيز و اختلاف و قهر ممنوع است. يعني اگر با كافر حربي هم اگر جنگ و نزاع داريم، به حرمت ماه رجب بايد آتش بس اعلام كنيم. اگر او به زور با ما مي‌جنگد، ما مجبور به دفاع هستيم. ولي اگر بتوانيم به آتش بس قانعش كنيم، بايد حتماً اين كار را بكنيم. با كافر حربي جنگيدن حرام است. با خودي و همسر و فاميل و دوست و همسايه حرام اندر حرام است! حتي مواظب باشيم خطا و سهو هم از ما سر نزند. يعني الآن ديه‌اي كه 150 ميليون است، در ماه رجب بيمه الحاقيه‌اي گذاشته براي آنهايي كه بيمه‌شان براي ماه حرام كامل نيست. يعني حدوداً 50 ميليون اضافه مي‌شود. يعني اگر در ماه حرام كسي، كسي را بكشد، تصادف كند، 50 ميليون به ديه‌اش اضافه مي‌شود. يعني خدا شدت قرار داده است. حرمت اين ماه خيلي زياد است. ماه توحيد است. ماه رسيدن به خداست. تك تك دعاهاي ماه رجب مملو از توحيد است.

شهيد مطهري هم فرمودند: دعاهاي ماه رجب را بايد آدم همه وقت بخواند. «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك‏» (بحارالانوار/ج95/ص389) ضرر كردند آنهايي كه به غير خدا روي آوردند. «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَك‏» هركس خودش را جز به خدا عرضه كند، ضرر كرده است و خسارت ديده است.

ما چه خداي خوبي داريم. چرا قدر خدا را نمي‌دانيم. «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِه‏» بعد از نمازها دست به محاسن مي‌گيريم و اين انگشت را به حال تضرع تكان مي‌دهيم. «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ» اي خدايي كه من براي تمام خوبي‌هاي عالم به تو اميد دارم. ماه رجب چنين ماهي است. يعني دنيا و آخرت من، بچه‌ها و اطرافيان من، هرچه را كه دغدغه دارم، هر خيري در عالم تصور شود، خدايا من موحد هستم و به تو دل بستم. «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ» اي خدايي كه اينقدر خوب و مهربان هستي، اينقدر به ما علاقه و لطف و محبت داري، كه من از سخط تو از هر بلايي و در هر شهري در امان هستم. مثل فرزندي كه اينقدر از پدر خوبي و مهرباني ديده، خاطرش جمع است اگر خطا و اشتباهي كرد، پدر به او غضب نمي‌كند. توبيخش نمي‌كند. اين خيلي كلام بزرگي است. مشابه اين تقريباً در دعاي ابوحمزه آمده است «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يَحْلُمُ عَنِّي حَتَّى كَأَنِّي لَا ذَنْبَ لِي‏» واقعاً هزارها آدم فداي خدا شود كم است. شكر مي‌كنم خدايي كه اينقدر به من حلم مي‌دهد كه من اصلاً گناه ندارم. شبيه همان جمله‌ي «وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ» است. انشاءالله از بركات فوق‌العاده‌ي اين ماه غافل شويم. رحمت و استغفار اين ماه پاكسازي از گناه و معصيت است. روزه گرفتن در ماه رجب و زيارت امام هشتم و امام حسين(ع) خيلي مهم است.

خدا را قسم مي‌دهيم به حرمت محمد و آل محمد ما را از بركات اين ماه بهره‌مند بفرمايند. قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديك و همه ما را جزء شيعيان و پيروان خالص قرار بدهد و ما را باعث شادي و دلخوشي امام زمان قرار بدهد. «السلام عليك يا ابا محمد، يا حسن بن علي و السلام عليك يا ابا عبدالله»

آقاي شريعتي: ممنون از توجه شما. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌كنم. الحمدلله رب العالمين و صل الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.