اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-09-04-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-رحمت و محبت الهي

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-رحمت و محبت الهي

92-09-04

يکي زخيل شهيدان گوشه ي چمنش، سلام ما برساند به صبح پيرهنش. کسي که بوي هوالعشق مي دهد نفسش، کسي که عطر هوالله مي دهد دهنش. کسي که به من و عشق هيچ حايل نيست، کسي که نسبت خونيست بين عشق و منش. به غير زخم کسي در رکاب او ندويد، و گريه هاي خدا مانده بود و عطر تنش. تمام دشت پر از زخم هاي عطشان بود، فرات پيرهنش بود و آسمان کفنش. يکي زگوشه نشينان زخم روشن او، سلام ما برساند به شام پيرهنش.

سوال- درخصوص رحمت و محبت الهي توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ -ما در خصوص برخي از واجبات و مستحبات تعبيرهاي خيلي مهم و بلندي داريم. مثلاً در روايات يا آيات قرآن است که نماز گناهان را ذوب کرده و از دل مي برد. در روايت داريم که وقتي کسي وضو مي گيرد مانند برگ خزان گناهان او ريختهA A مي شود. يا خواندن نماز مانند نهر آبي است که فرد را شستشو داده و پاکيزه مي کند. در روايت داريم که صلوات باعث آمرزش گناهان شده، فرد به پيامبر اتصال پيدا کرده و شفاعت پيامبر بر او واجب مي شود. رمز اينکه براي يک عمل مستحبي يا واجب اين مقدار امتياز بحق و بجا داده شده چيست؟ آيا فرد در هر شرايطي اين کارها را انجام دهد شامل حال آن امتيازها مي شود يا خير؟ نکته ي مهمي که برخي از بزرگان اشاره کرده اند اين است که اين نماز، گريه، عزاداري، زيارت و غيره بايد ما را وصل کند. يعني اگر اين قطره به دريا متصل شد پاک و ابدي مي شود. وگرنه يک قطره کارآيي نداشته و از بين مي رود. يک قطره به تنهايي کارآيي زيادي ندارد مگر اينکه به دريا متصل شود و همه ي برکات دريا شامل حال او شود. بنابراين شرط اتصال حلقه يA  اين اعمال به منبع خوبي ها يعني خداي بزرگ يا اولياي خدا اين است که اعمال از روي محبت و اخلاص انجام بگيرد. اگر از روي محبت و عشق باشد اتصال برقرار شده و ما نوراني شده و جذب مي شويم و برکات و ثواب ها قطعاً شامل حال ما مي شود. تمام کساني که امامان ما را شهيد کردند و يا با امام حسين (ع) جنگيدند نماز خوان بودند اما نماز دوست نبودند.

در روايت داريم که پيامبر خدا فرمود: صبر من هستم و نماز اميرالمومنين (ع) است. به معناي ديگر ريشه ي تمام خوبي ها به چهارده معصوم باز مي گردند و آنها مجسمه ي ياد خدا و نماز هستند. بنابراين آن افراد نماز خوان بودند اما نماز دوست نبودند. آن چيزي که ما را نجات مي دهد و روح نماز است، محبت نماز و محبت خداي متعال است. اتصالي که ما از آن سخن مي گوييم، اتصال جسمي و ظاهري نيست. خدا خالق زمان و مکان است و اتصال جسمي به او معنايي ندارد. ولي با قلب، روح و جان مي توانيم اتصال پيدا کنيم. خداوند متعال مي فرمايد: آسمان و زمين جاي من نمي شود ولي من مي توانم در قلب مومن تجلي پيدا کنم و جايگاه من دل مومن است. يعني با قلب و جان خود مي توانيم با خدا اتصال برقرار کنيم. در روايت زيبايي پيامبر خدا فرمودند: ليست الصلاه قيامک و قئودک و انما اخلاصک و ان تريد بها وجه الله. نماز يک ظاهري دارد که ما بايد وضو بگيريم رکوع و سجده برويم و قرائت درست داشته باشيم. اين پوسته نبايد کوتاه شود و ظاهر احکام بايد رعايت شود. در نماز ماA A مي خواهيم به خدا توجه کنيم. ما در سفر حج اين نکته را بسيار به حجاج گوش زد مي کرديم که ما بر روي احکام ظاهري نماز و حج بسيار مانور مي دهيم اما روح و جان حج اين است که قلب ما به صاحب خانه متصل شود. ما که عاشق اين در و ديوار و سنگ و بيابان عرفه و منا نيستيم که ما در اينجا به دنبال گمشده ي خود يعني صاحب خانه هستيم. صاحب خانه هم اتصال محبتي و قلبي است. يعني نماز بهانه اي براي برقراري ارتباط قلبي است. اين چاشني محبت ما را به خدا متصل کرده و از غير خدا و دنيا غافل کند. يک چنين نمازي واقعي بوده و سازندگي دارد. يکي از شاگردان مرحوم آيت الله قاضي بارها مي فرمودند که ايشان نماز را با توجه و عشق زيادي مي خواندند. گاهي قبل از نماز به دليل هواي سرد لباس زياد مي پوشيدند اما در حين نماز به قدري شارژ مي شدند که بعد از نماز احساس گرما کرده و لباس هاي خود را از تن بيرون مي آوردند. مرحوم آقاي قاضي مي فرمودند من ريش خود را گرو مي گذارم که اگر کسي با شوق و عشق نماز بخواند، همين نماز او را به همه ي کمالات مي رساند.

افرادي که مي خواهند گمشده ي خود را پيدا کنند و به تمام آرزوهاي خود برسند يکي از راه هاي آن نماز است. چون خدا همه چيز دارد وقتي ما به او متصل شديم ما هم همه چيز خواهيم داشت. خدا قدرت و علم دارد و چيزي کم ندارد بنابراين وقتي که ما به او متصل شويم همه ي خواسته هاي ما برآورده مي شود. يک برزگي مي گفت که من هميشه مستجاب الدعوه هستم به ايشان گفتند که شما ادعاي بزرگي مي کنيد چطور چنين چيزي امکان دارد؟ گفت من دلم با خدا يکي شده است هرچه او بخواهد من هم همان را مي خواهم . خواسته هاي خدا هميشه اتفاق مي افتد بنابراين اين مستجاب الدعوه بودن به مراتب بالاتر از خواسته هاي پيش پا افتاده اي است که شايد ما داشته باشيم. وقتي که ما خواسته ي خود را مطابق با خدا کرديم و او را خواستيم، به معناي واقعي کلمه تمام خواسته هاي ما مستجاب شده است. اين يعني تسليم محض و راضي بودن. نماز وسيله ي قرب هر انسان با تقوا است.A  با اين کار من خود را شکسته و خود را قرباني مي کنيم. نماد قرباني گوسفند در عيد قربان است که خدايا ما نفس خود را قرباني کرده و سر او را مي بريم و در مورد خواسته هاي خود تسليم تو مي شويم. برخي از افراد مي گويند: ما خدا را خيلي دوست داريم. اگر شما خدا را دوست داريد بايد نماز بخوانيد و حرف او را گوش دهيد. دوست داشتن خدا همراه با رعايت نکردن حجاب نمي تواند باشد. مثلاً فردي بگويد من عاشق دلباخته ي پدر و مادرخود هستم اما نه حرف آنها را گوش مي دهم نه با آنها مجالست کرده و به ديدن آنها مي روم و نه با آنها گفتگو مي کنم، انسان در اين نوع دوستي شک مي کند يا دوستي واقعي نيست و يا خيلي کم رنگ و بي ارزش است. نماز مقدمه اي است براي اينکه از دوستي خود بکاهيم و به دوستي خدا متصل شويم. يک مطلبي هم در نهج البلاغه و هم در خطبه ي حضرت زهرا(س) آمده است اينکه فلسفه ي وجود نماز چيست؟ هردو بزرگوار مي فرمايند که الصلاة تنزيه عن الکبر.

ما در هنگام نماز ممکن است هزاران مشکل و کارهاي دنيايي داشته باشيم اما بايد من خود و هوا و هوس خود را کنار گذاشته و با خدا گفتگو کنيم. برخي افراد مي گويند يا امام حسين(ع) هرچقدر بخواهي ما براي تو سينه مي زنيم، گريه مي کنيم و به دور ضريح تو مي آييم اما حرف تو را گوش نمي کنيم. اصولاً محبت با اطاعت همراه است. انسان عاشق مدام درصدد است که خواسته هاي محبوب خود را برآورده کند. بسياري از افراد محبت خدا و امامان را با محبت خود اشتباه مي گيرند يعني به هرآنچه دلشان مي خواهد عمل مي کنند اما باز هم مي گويند ما خيلي خدا و امامان را دوست داريم. اين سخن بسيار گزاف است. محبت واقعي با اطاعت گره خورده. اويس قرني بسيار عاشق خدا و اهل بيت بود اما وقتي مادر به او گفت نصف روز بمان همان کار را کرد و بازگشت.A  هم بايد محبت ايجاد شود و هم همراه با اطاعت و عمل باشد. البته هر چقدر محبت بيشتر باشد اطاعت هم ايجاد مي شود. حقيقت نماز ارتباط قلبي، روحي و جاني است.A  ما نبايد تنها بر روي قرائت و ظاهر نماز توجه کنيم. البته همه ي اينها بايد باشد. محبت يعني اينکه ما هم بخاطر فرمان خدا نماز را مي خوانيم و هم او را دوست داريم. حضرت امير المومنين فرمودند: خدايا من از ترس جهنم عبادت نمي کنم از طمع بهشت هم عبادت نمي کنم بلکه تو را دوست دارم که عبادت مي کنم. من مي خواهم بخاطر لطف وعنايتي که به من داشته اي از تو تشکر کنم. تشکر يعني اطاعت از فرمان الهي و گفتگوي با او. محبت انسان را هم به طرف معبود مي کشاند و هم باعث مي شود که فرمان معبود را اطاعت کند. اويس قرني هم اطاعت از مادر مي کرد و هم فرمان پيامبر را مي برد. خلف وعده نمي کرد و براي عهد و پيمان ها ارزش قائل بود. محبت انسان را به تمام خوبي ها مي رساند.

يک استاد بزرگواري داشتيم که مي فرمود: بايد در نماز جانم باشد. بايد در هنگام نماز به خدا عشق بورزيد. نمازي که همراه با کسالت باشد نمره ي کامل رابراي انسان به ارمغان نمي آورد. البته همان نماز هم بايد خوانده شود. نمازي خوب است که انسان را بسازد و او را عروج بدهد. آقاي دولابي به گونه اي نماز مي خواندند که واقعاً حق مطلب را ادا کرده و گويي مي خواستند پرواز کنند. آقاي اربابي پيرمردي بود که در تهران روضه داشت و گاهي به قم و جمکران مي آمد. ايشان جمله ي قشنگي داشتند و مي فرمودند که اين جان را خدا براي چه به ما داده است؟ اين جان را داده که ما بگوييم: جانم حسين، جانم زهرا، جانم علي و جانم خدا. يعني اين جان بايد فداي جانان شود و اين دل دلبر مي خواهد. دلبر واقعي ما خدا و چهارده معصوم است. چهارده معصوم مظهر عشق و محبت خدا و اعمالي که خدا دوست دارد بودند. من اگر عاشق خدا هستم بايد عاشق چيزهايي باشم که خدا دوست دارد. در تواريخ آمده که در غروب روز تاسوعا يک صداي همهمه پشتA خيمه ها آمد. صداي همهمه به گوش امام حسين (ع) رسيد. ايشان به حضرت ابوالفضل (ع) فرمودند که برو ببين چه خبر است. ايشان رفتند وبازگشتند و گفتند کهA  مي خواهند حمله کنند. امام حسين (ع) فرمودند:A  اگر استطاعت داري و زورت مي رسد برو و با اين افراد صحبت بکن و امشب را از آنها مهلت بگير. يعني اين شب عاشورا را به ما مهلت بدهند. برخي گفته اند که شأن امام حسين (ع) بالاتر از آن است که از دشمن تقاضاي مهلت و يا آب بکند. اين مسئله را ما در تاريخ و روايات نمي توانيم انکار کنيم. قطعاً امام حسين(ع) از آنها تقاضاي آب کرده و قطعاً طبق تاريخ مهلت خواسته اند. اما هر درخواست و مهلت خواستني ذلت نيست. بايد ببينيم که رمز و راز اين تقاضا و مهلت چيست.

ما اعتقاد داريم که امام مظهر غناي کامل خداي متعال است. پرتور غنايي خدا ابتدا به ولي او وانسان کامل تابيده است. امام حسين (ع) حتي بهA A خوب هاي عالم هم نياز ندارد چه برسد به بدها. ولي گاهي مسئله اهميت زيادي دارد. نصف لشکر امام حسين (ع) در شب و روز عاشورا به ايشان ملحق شدند. ممکن است براي نجات برخي انسان ها حضرت يک شب را تقاضاي مهلت کند. ايشان براي انس با خدا، نماز وقرآن شب عاشورا را مهلت گرفتند. در تمام تواريخ نوشته شده که ايشان تقاضاي آب کرده اند. شايد اين کار براي اتمام حجت بوده است. اصولاً امام به هيچ کس احتياج ندارد. معناي واقعي هل من ناصر اين است که آيا کسي هست که من او را ياري دهم و يا کسي هست که من او را سيراب کنم. زشت است که کسي به امام حسين (ع) تهمت بزند که نياز به يک جرئه آب داشته است. امامي که اينقدر مصيبت ها را تحمل کرده مسلماً اين چند ساعت نيز تشنگي را تحمل مي کند. امام حسين (ع) اگر تقاضاي آب مي کند مي خواهد رأفت و مهرباني آنها را به بروز برساند، چون به محض اينکه آنها قصد آب دادن بکنند رحمت خدا شامل حال آنها مي شود. بزرگيA A مي گفت که مرحوم شاه آبادي مي فرمودند: لحظات آخر امام حسين (ع) به شمر فرمودند به من آب بده تا من نزد جدم از تو شفاعت کنم. نوشته شده که امام حسين (ع) در چهره ي شمر تبسم کرد و راه به او داد بلکه او نجات پيدا کند. يعني حتي به قاتل خود نيز در مهرباني را نشانA مي دهد. امام حسين (ع) سفره ي مهرباني و شفقت خود را پهن کرد اما آنها نيز سفره ي شقاوت خود را پهن کردند. شمر گفت که من يک درهم يزيد را با شفاعت جد تو عوض نمي کنم. ترسم که شفاعت کني از قاتل خود، از بس که کرم دارد و آقاست حسين. اگر امام حسين (ع) براي حضرت علي اصغر آب خواستند به اين خاطر است که دشمن توجه پيدا کند و باز گردد تا رحمت خدا شامل حال او شود. خداي متعال در قرآن مي فرمايد: ان تنصرالله ينصرکم. اگر خدا در قرآن مي فرمايد به خدا قرض بدهيد به اين خاطر است که ما نجات پيدا کنيم. ياري بنده ها به خدا کهA  براي او ارزشي ندارد فقط به اين خاطر است که مورد ياري خدا قرار بگيرند. امام حضرت ابوالفضل (ع) را نزد دشمن فرستادند تا براي شب عاشورا مهلت بگيرند. صريح فرمايش حضرت است که اين مهلت را بگير تا امشب را با خدا گپ و گفتگو کنيم و نماز بخوانيم، دعا بخوانيم و استغفار کنيم. فهو يعلم اني قد کنت احببت الصلوة و تلاوت کتابه و کثرت الدعاء و الاستغفار. امام حسين (ع) خدا را شاهد مي گيرد. آنهايي که مي گويند ما سينه مي زنيم ولي به نماز اهميت نمي دهيم بايد ببينند مولاي آنها چه چيزي را فرموده است. امام حسين (ع) مي فرمايد: خدا شاهد است که من نماز را دوست دارم و عاشق آن هستم.A  ايشان مي فرمايد که خدا مي داند من هميشه اينطور بوده ام. البته ما نمي خواهيم چيزي را رد کنيم بايد همينA حداقل ها را ادامه دهيم تا به کمال برسيم. ولي مي خواهيم بگوييم که نمره ها را بالا ببريم و مدام در اين کلاس پايين نمانيم. ما در روايات زيادي داريم که غير مسلمانان هم که امامان را دوست داشته باشند، عزاداري کنند و براي آنها نذر و نذورات کنند هم اثر دارد. اما اين مراحل پايين است. کسي که مانند حبيب ابن مظاهر عاشق نماز و عبادت بوده با کسي که فقط از نذورات امام حسين استفاده مي کند قابل قياس نيست. از مرحوم علامه طباطبايي سوال کردند که ما قرآن زياد مي خوانيم ولي بهره نمي بريم. ايشان فرمودند که قرآن را با عشق نمي خوانيد. ما سعي نکنيم مقدار تلاوت خود را بالا ببريم، بلکه دو يا سه آيه بخوانيم اما با همان ها به خدا عشق بورزيم. يک مقدار کيفيت ها را بالا ببريم. استادي داشتيم که مي گفت شما پاداشي نباشيد، محبتي و ولايي باشيد. A امام مي فرمايد: خدا مي داند من نماز و قرآن را دوست دارم. انسان کسي را که دوست دارم مدام مي خواهد با او ارتباط برقرار کند. اگر برخي دعاها طولاني است به اين خاطر است که آنها عاشق خدا بوده اند. در ضمن امام مي فرمايند که من زياد استغفار کردن را دوست دارم. بنابراين امام حسين (ع) به خاطر چهار چيز به دشمن رو مي زنند و از آنها مهلت مي گيرند. بنابراين محور اصلي اين است که امام مي خواستند يک شب ديگر با خدا در اين دنيا انس بگيرند، نماز و قرآن بخوانند و زياد با خدا مناجات کرده و زياد استغفار کنند.

سوال – درخصوص آيات 31 تا 51 سوره ي مبارکه ي ذاريات توضيح بفرماييد.

پاسخ – در روايت داريم که اگر کسي در نماز صلوات بفرستد کار بسيار پسنديده اي است. در هرقسمتي از نماز مي توان ذکر گفت و بهترين ذکر صلوات است. در روايت داريم که اگر کسي در قيام، رکوع و سجود در نماز واجب يا مستحب صلوات بفرستد خدا اضافه بر آن رکوعA  يک رکوع ديگر به او مي دهد. من قال في الصلاته الهم صل علي محمد و آل محمد کتب الله له القيام و الرکوع و السجود. يعني صواب قيام رکوع و سجود به او مي دهد. هيچ کس از دست خداA A  نمي تواند فرار کند. بدترين انسان ها در آخر به سمت خدا مي روند. در آيه ي پنجاهم مفسرين گفته اند که کسي نمي تواند از دست خدا فرار کند. از معصيت خدا به طاعت خدا فرار مي کند. جهنم هم متعلق به خدا است. بدها باز هم به زندان خدا مي روند. هم محبت و رحمت خدا آماده است و هم غضب خدا آماده است. چرا ما به طرف نوازش و محبت خدا نرويم. فالفروا الي الله يعني به سمت لطف و محبت و نوازش و بهشت خدا فرار کنيد.

سوال- بسياري از افراد مي گويند که ما خدا را دوست داريم. اما اثري از اطاعت خداوند در زندگي آنها نيست. A علت چيست؟

پاسخ- قطعاً دوستي اين افراد ناقص بوده و بسيار ضعيف است. خطر اينکه اين دوست از بين برود وجود دارد. امام باقر(ع) فرمودند که وقتي کسي گناه مي کند يک نقطهA  ي سياه در دل او کاشته مي شود اگر با توبه پاک نشود آنقدر زياد مي شود که مانند چرکي همه ي بدن راA A مي گيرد.A  اگر محبتA  صادقانه و واقعي باشد همراه با فرمانبرداري خواهد بود. در قرآن داريم که اقم الصلوة لذکري. نماز را بخاطر توجه و ياد من بپا دار. امام صادق (ع) فرمودند که از مهم ترين واجبات که برمردم واجب شده توجه نسبت به خدا است. البته منظور من از اين ياد سبحان الله، الحمدالله، لااله الا الله و الله اکبر نيست. اگر چه اينها ذکر زباني است اما ياد خدا موقع حلال و حرام است. فرمود ياد خدا يعني اطاعت خدا. امام صادق (ع) فرمودند: هرکس فرمان خدا را مي برد عاشق خدا است. ياد خدا يعني اينکه حجاب خود را مراعات کنيم، نماز خود را اول وقت بخوانيم، از حرام پرهيز کنيم وغيره . بنابراين عشق و محبت نسبت به خدا ذکر زباني نيست. بايد ببينيم محبت خدا چه نقشي در ما داشته است. امام صادق (ع) فرمود چطور کسي عاشق خدا است و نافرماني خدا را مي کند؟ انسان بايد در اين محبت شک کند. بنابراين يکي از معيارهاي محبت ميزان اطاعت است.A خيلي مهم است که پيامبر خدا فرمود :من بوي خداي رحمان را از يمن ( سرزميناويس قرني )استشمام مي کنم، من عاشق تو هستم. اويس قرني حلال و حرام را مراعات مي کرد، عاشق نماز بود و فرمان مادر و پيامبر خدا را مي برد. خدايا به حق محمد و آل محمد توفيق بهترين عبادت و بندگي را به همه ي ما عطا بفرما. گرفتاري همه ي گرفتارها رفع شودA  و باران معنوي و مادي بر سر همه ملت ها ببارد و انشاء الله همه ي مشکلات مرتفع شود.