اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-08-27-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد- ايمان واقعي

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-ايمان واقعي

92/8/27

ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خويش با تو بگوييم مو به مو، از خاک گرچه گرد حرم پاک کرده اي تا شام و کوفه راه درازي است پيش روبرو، خون گوشواره ها زد بر گوش هايمان صد بغض مانده جاي گلوبند در گلو، تنها گذاشتيم تنت را و مي بريم اما سر تو همسفر است کوه به کوه، بي تاب نيستيم خداحافظت پدر بي آب نيستيم خداحافظت عمو.

سوال – در مورد اسلام آوردن و ايمان واقعي توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – حقيقت و روح دين، محبت است. روايت داريم :دين محبت است و محبت دين است. پيامبر فرمود: محبت من و اهل بيت من، اساس اسلام است. ما يک اسلام و يک ايمان داريم. اگر کسي شهادتين بگويد يعني اقرار به خدا ،پيامبر و معاد بکند اسلام آورده است که او خونش پاک است و احکام ظاهري اسلام بر او پذيرفته مي شود. ايمان زماني است که حقيقت اسلام در قلب فردي جا باز کند. يعني اسلام از زبان به قلب سرايت کند و ايمان بشود. مثلا کسي که وارد مکه شده است خانه ي خدا نرفته ولي وقتي وارد مسجدالحرام بشود مي گويند که وارد خانه خدا شده است. و هم وارد مکه شده است. ايمان يعني اينکه به خانه ي خدا برويم و به خدا وصل بشويم.

در سوره حجرات داريم که اعراب زمان جاهليت به صرف گفتن شهادتين، خودشان را مومن مي دانستند .خدا به آنها مي فرمايد: با صرف گفتن شهادتين شما مسلمان نشده ايد ،نگوييد که ما مومن شده ايم. ايمان براي قلب است. يعني وقتي محبت خدا و چهارده معصوم در دل شما جا باز کند. ايمان بالاتر از اسلام است. اسلام پوسته ي ظاهري است ولي ايمان مغز و روح است. اگر به قلب سرايت کند فرد مومن مي شود. ايمان چيزي است که در قلب قرار مي گيرد و محبت ايجاد مي کند. پيامبر فرمود :محبت ما ايمان است، دشمني ما کفر و نفاق است. اگر اين محبت به دل آمد، فرد مومن واقعي مي شود. کسي که به زور مسلمان شده است، کفر باطني دارد.

تمام کساني که به کربلا آمدند و با امام عناد ورزيدند مسلمان ظاهري بودند.يعني اسلام ظاهري را داشتند ولي ايمان نداشتند و معاد باوري به قلب شان نرسيده بود. ايمان وقتي است که انسان به عشق برسد. اگر آنها خدا، پيامبر و امام شان را دوست داشتند، آيا امام را تشنه مي گذاشتند؟ آنها پوسته ي ظاهر اسلام را داشتند ولي مغز که همان ايمان است را نداشتند. ولي اصحاب امام حسين(ع) ايمان داشتند. براي انسان هم پوسته و هم مغز لازم است يعني انسان هم بايد ظاهر اسلام را قبول کند و اعمال ظاهري را انجام بدهد و هم محبت و ايمان داشته باشند. کساني که فقط محبت دارند هم کافي نيست. اما اصل مغز است. اگر محبت شدت پيدا کند به اعمال و جوارح هم سرايت مي کند. پس ايمان محبت است. ما بايد سعي کنيم که محبت در دل ما نفوذ کند. عشق بايد در دل ما باشد. حافظ مي گويد: رهروان را عشق بس باشد شديد .

اويس قَرَن در جنگ صفين شهيد شد و قبرش در سوريه است. ايشان ويژگي هاي زيادي داشت. اويس در تمام عمرش پيامبر را زيارت نکرد. مثل ما که پيامبر و امام را نديده ايم. البته ديدن امام و اهل بيت خوب است. همه در کربلا امام حسين (ع) را ديدند و امام خودش را معرفي کرد. ديدن اصل نيست. ديدن با معرفت مهم است. مگر اطرافيان پيامبر او را نمي ديدند؟ افرادي مثل اويس زياد بودند. خيلي ها در خراسان بودند و امام شان در مدينه بود بنابراين نمي توانستند امام شان را ببينند. پس نديدن مانع محبت نيست. اويس عنوان ظاهري نداشت يعني نه مال نداشت، نه ثروت و نه مقام. او شتربان بود. و خيلي به مادرش خدمت مي کرد. شرط رسيدن به سعادت داشتن مقام نيست. اگر انسان بخواهد وارسته بشود، مي تواند در هر مکان و زماني باشد. اويس وقتي اوصاف پيامبر را شنيد از دور ايمان آورد و به فرامين پيامبر عمل مي کرد و خيلي مطيع بود، روزي از مادرشA  اجازه گرفت که به خدمت پيامبر برود. مادرش گفت که بيشتر از نصف روز در مدينه نمان. وقتي او به مدينه رفت، پيامبر به مسافرت رفته بود. محبت و اطاعت از خدا و پيامبر و اهل بيت باعث نزديکي ما به آنها مي شود. محبت به انسان آرامش مي دهد.

خواهي به فراغ کوش خواهي به وصالA A A A A  من فارغم از هردو مرا عشق تو بس

محبت باعث مي شود که محبوب در دل فرد حاضر باشد. چون اويس به مادرش قول داده بود، برگشت و پيامبر را زيارت نکرد. وقتي پيامبر به مدينه برگشت فرمود که من نوري در خانه حس مي کنم. به پيامبر گفتند که شترباني از يمن آمده بود که شما را ببيند. پيامبر فرمود: اين نور اويس است. محبت همان نور است. در سوره نور داريم :خدا هر کس را که بخواهد به نور خودش هدايت مي کند. اين نور اهل بيت است و اگر در دلي بتابد ،روشنايي مي دهد. درواقع نور واقعي خداست که به قلب پيامبر تابيده و از آنجا به قلب اويس تابيده بود. الله نورالسموات و الارض. از قرآن هم تعبير به نور شده است.

پيامبر بارها رو به يمن مي کردند و مي فرمودند: من بوي خداي رحمان را از يمن استشمام مي کنم. اي اويس من مشتاق ديدن تو هستم. در روايت ديگري داريم که پيامبر مي فرمود : بوي هاي بهشتي را از يمن استشمام مي کنم. يعني بوي هاي بهشتي از يمن به جاهاي ديگر منتشر مي شود بخاطر اويس. خوبي اويس آنقدر بالاست که پيامبر فرمود :اويس در قيامت در جايگاهي قرار مي گيرد و عده ي زيادي ( به تعداد دو قبايل بزرگ عرب) را شفاعت مي کند. او فردي نبود که کتابهاي زيادي نوشته باشد يا مقامي داشته باشد. او فرد شترباني بود که به مقامات رسيده بود.A  پس ما نمي توانيم بگوييم که نمي شود به کمال رسيد.

يکي از ويژگي هاي اويس اين بود که اطاعت مي کرد. وقتي مادرش گفت که بيشتر از نصف روز در مدينه نمان، او اطاعت کرد. او از راه دور به پيامبرعشق مي ورزيد. او عاشق خدا بود و سجده را خيلي دوست داشت. روايت داريم کساني که مي خواهند با پيامبر محشور بشوند زياد سجده کنند و سجده هايشان را طولاني کنند. پيامبر سجده را خيلي دوست داشتند. محدث قمي دارد کهA  اويس خيلي عاشق خدا بود و رکوع و سجده ي زيادي مي کرد. او آرزو مي کرد که دنيا به يک شب بود و يک شب را به سجده مي گذراند. او خيلي عاشق خدا و انس با خدا و عبادت بود. او به دنيا عشق و علاقه نداشت و زندگي ساده اي داشت. به دنبال دنيا رفتن و حرص به دنيا، انسان را از خدا دور مي کند. يکي از ويژگي هاي اويس اين بود که خيلي تواضع داشت. او خيلي با پيامبر سنخيت داشت. تابعين کساني هستند که پيامبر را نديده اند. او سيد تابعين بود. روز قيامت ندا مي دهند: حواريون پيامبر چه کساني هستند؟ ابوذر وسلمان بلند مي شوند و ندا مي دهند: حواريون حضرت علي(ع) چه کساني هستند؟ اويس قرن بلند مي شود. تواضع، فروتني، زندگي زاهدانه و اطاعت او برجسته بود. پيامبر به اصحاب شان فرمودند که فردي از يمن به مدينه مي آيد، سلام مرا به او برسانيد. بعد از پيامبر وقتي اويس به مدينه آمد همه اصحاب سبقت مي گرفتند که سلام پيامبر را به او برسانند. وقتي سلام پيامبر را به او رساندند ، به سجده افتاد و خيلي خدا را شکر کرد. بعد خدمت اميرالمومنين آمد و در جنگ صفين با حضرت بيعت کرد ،اسب و مرکب نداشت و جزو نظام پياده بود و به شهادت رسيد.

گر در يمني چو با مني پيش منيA A A A A A A A A  ور پيش مني چو بي مني در يمني

من با تو چنانم اي نگار يمنيA A A A A A A A A A A A A A  کاندر عجبم که من توام يا تو مني

وقتي اويس به مدينه آمد، بعضي از منافقين(که پيامبر را اذيت مي کردند)گفتند که تو پيامبر را نديده اي ولي ما پيامبر را ديده ايم. اويس به آنها گفت که شما مي دانيد که در جنگ احد کدام دندان پيامبر را شکستند؟ آنها گفتند :نمي دانيم. اويس گفت که من در يمن بودم و آسيبي به دندان من رسيد و يقين کردم که به محبوبم ،پيامبر هم چنين آسيبي رسيده است. گاهي اوقات وقتي بچه تب مي کند مادر هم از شدت علاقه تب مي کند. اينها دور از ذهن نيست. افرادي که از نظر روحي با يکديگر علاقه دارند، ممکن است که از نظر جسمي هم به يک بيماري مشترک مبتلا بشوند. احکام ظاهري اسلام وقتي ارزش دارد که ما با قلب به پيامبر نزديک بشويم تا به ايمان کامل برسيم. اويس قرن مي تواند الگوي ما باشد.

سوال – صفحه 515 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در اين صفحه خداوند مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد از خدا و پيامبر جلو نيفتيد. شأن نزول اين آيه اين است که بعضي ها جلوتر از پيامبر راه مي رفتند يا حرف پيامبر را قبول نمي کردند، اگر پيامبر مي فرمود: صلح کنيد آنها مي گفتند: جنگ. يعني اطاعت نمي کردند. مثلا قبل از اينکه پيامبر فرمان قرباني کردن روز عيد قربان را بدهند، آنها قرباني مي کردند. اين جلو افتادن از پيامبر خداست. در مسافرت پيامبر روزه شان را خوردند ولي آنها قبول نکردند که روزه شان را بخوردند.

مصداق بزرگ اين آيه در مورد وسواسي ها است. زيرا خداوند مي فرمايد که با يک بار شستن اين جسم پاک مي شود ولي آنها مي گويند: نه و چند بار آنرا مي شويند. اين جلو افتادن از خدا و پيامبر است. ما بايد تسليم خدا باشيم. شاخصه ي اصلي اويس محبت و تسليم بود.

فردي اويس را در کنار فرات ديد و گفت: چطور مي شود به مقامات رسيد؟ اويس گفت :هر روز، چند دقيقه به آخرت و معاد فکر کن که همه چيز در اين دنيا رفتني است .يعني شما از الان بدن خودت را خاک حساب کن .

دو عمل تفضلاً حق پيامبر و اهل بيت را ادا مي کند: مداومت بر صلوات (امام سجاد (ع)در دعاي شعبان مي فرمايد: خدايا صلوات زياد بر محمد وآل محمد بفرست که باعث رضايت و خشنودي آنها بشود. اين صلوات ها را حق ادا کردن پيامبر واهل بيت قرار بده. پس کثرت صلوات حق پيامبر واهل بيت را ادا مي کند. حداقل آن صد تا صلوات در روز است) و ديگري گريه بر اباعبدالله است که حق پيامبر و اهل بيت را ادا مي کند. گريه اي که دوستداران با معرفت دارند بهشت را واجب مي کند و گناهان را مي آمرزد.

در کامل الزيارات از امام صادق(ع) داريم: کسي که بر امام حسين (ع) گريه مي کند دل پيامبر را مسرور مي کند يعني به پيامبر و فاطمه وصل شده است. کسي که بر امام حسين (ع)گريه کند حق ما اهل بيت را ادا کرده است. محبت پيوند ايجاد مي کند و ارتباط ما را محکم مي کند. امام حسين(ع) خيلي نزد خدا عزيز است. خيلي ها در عزاداري گريه شان نمي آيد، آنها مي توانند تباکي کنند که آثارش مثل گريه است. پس اگر کسي حالت گريه را هم به خودش بگيرد ،خدا ثواب گريه را به او مي دهد.

معمولا بعد از مراسم عاشورا ،عده اي از اهل بيت فاصله مي گيرند. طبق روايات ارتباط با مجالس اهل بيت و رفتن به روضه را ترک نکنيد. خواندن زيارت عاشورا و گره گشايي از کار مردم را ترک نکنيد. امام حسين(ع) مي فرمايد: مشکلاتي که مردم رو به شما مي آورند از نعمت هاي خداست و از آنها خسته نشويد. اين گره گشايي خودش توسل است.

پسر علامه اميني پدرشان را در خواب مي بيند که جايش خيلي خوب است. ايشان از پدرش مي پرسد: در آنجا چه چيزي بيشتر به درد مي خورد؟ علامه فرمود: زيارت عاشورا و زيارت امام حسين (ع).

زيارت عاشورا انشاي خداست زيرا انسان از دشمنان تبري مي جويد، به اهل بيت پيوند مي خورد و شفاعت امام را هم مي خواهد. محدث قمي در مفاتيح نقل کرده است که زن آهنگري که در يزد بود بخاطر خواندن هر روز زيارت عاشورا، امام حسين(ع) به ديدنش آمده است. در زيارت عاشورا ارتباط ما با امام حسين(ع) برقرار مي شود. علامه فرموده بودند که زيارت امام حسين(ع) در کربلا هم خيلي خوب است. پسر علامه اميني مي گويد: زماني که من اين خواب را ديدم راه کربلا بسته بود. به پدرم گفتم که راه بسته است و نمي توانيم به کربلا برويم. علامه فرمود: هر کجا که خيمه ي امام حسين(ع) برپاست برويد. اينها شعبه اي از حرم امام حسين(ع) است. گاهي افراد در يک مراسم عزاداري حديثي مي شنوند و زندگي شان دگرگون مي شود. انشاء الله سوار کشتي سيدالشهدا بشويم.

خدايا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان(عج) را از ما راضي و فرجش را نزديک بفرما ،همه ما را جزو عزاداران واقعي آن حضرت قرار بده و بيماران را شفاعنايت بفرما.