اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

92-04-10-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-مضرات کبر و غرور

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-مضرات کبر و غرور

92/4/10

سوال – در مورد مضرات کبر و غرور توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – خدايا اگر در اين ماه شعبان آمرزيده نشده ايم دربقيه ي ماه شعبان ما را بيامرز تا پاکيزه وارد ماه رمضان بشويم. در باقي مانده ي ماه شعبان يک خانه تکاني در دل مان انجام بدهيم. شايسته است که انسان پاکيزه و مرتب به ميهماني برود.

ريشه ي تمام رذايل تکبر و غرور است. اولين معصيتي که انجام گرفته است بخاطر تکبر ابليس بوده است که به حضرت آدم سجده نکرد. ريشه ي خود کامگي ها، خودمحوري ها و جنگ ها تکبر و غرور است که باعث مي شود مملکت ها از هم پاشيده شود. ظالم مي گويد که منA  از همه برتر هستم و تمام کره ي زمين بايد در اختيار من باشند. بنابراين قتل ها و جنگ هاي زيادي به راه مي اندازد.

يک لحظه تکبر، شش هزاز سال عبادت ابليس را از بين برد. حضرت امير مي فرمايد: حکم خدا بر اهل آسمان و زمين و همه ي زمان ها واحد است. خداوند همه ي متکبرين را عقوبت مي کند. در قرآن داريم: جهنم جايگاه متکبران است. پس داشتن کمي تکبر هم خطرناک است و باعث مي شود که انسان به بهشت نرود. تواضغ و فروتني کيمياي عجيبي است که باعث مي شود که خدا گناهان ما را ببخشد، اعمال مان را قبول کند و صلح و آشتي بين ما و خدا ايجاد شود. پس تواضع و ادب ريشه ي تمام خوبي هاست. بندگي در شکستگي و افتادگي است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: کسي که به خودش ببالد ومغرور بشود هلاک مي شود و کسي که به رأي خودش تکيه بکند هم هلاک مي شود. (يعني حرف، حرف خودش است و فکر مي کند که از همه ي ديگران بيشتر مي فهمد)

حضرت عيسي مي فرمايد: من هر نوع بيماران را به اذن خدا شفا دادم حتي کور مادرزاد، برص، پيسي و مرده را. ولي من از درمان انسان احمق عاجز هستم.

يک وقت انسان مي فهمد و درست عمل مي کند، يک وقت انسان نمي فهمد ولي متوجه اشتباهش مي شود و به دنبال علاج آن مي رود ولي يک وقت کسي نمي داند و نمي داند که نمي داند. حتي حضرت عيسي هم نمي تواند اين فرد را درمان کند.

يکي از ملاهاي مکتب خانه زبانش مي گرفت و الف را اَنف تلفظ مي کرد و وقتي بچه ها مي گفتند انف، ملا ناراحت مي شد و باز مي گفت: وقتي من مي گويم انف، شما نگوييد انف، بگوييد، انف.( که منظورش همان الف بود)اين معلم احمق بود. و متوجه اشتباهش نمي شد. کار طاغوت ها هم مثل اين معلم احمق است که خودشان اشتباه مي کنند ولي متوجه اشتباهشان نمي شوند. بدترين دردها جهل مرکب است يعني فرد خودش را دانا مي داند و ديگران را قبول ندارد.

از حضرت عيسي پرسيدند: آدم احمق کيست؟ حضرت عيسي فرمود: آدم احمق غيرقابل علاج کسي است که هميشه حق را به طرف خودش مي برد، اشتباه خودش را قبول نداردA  و راه نفوذA  را بسته است.

سعدي مي گويد: بزرگان نکردند در خود نگاهA A A A  خدابيني از خويشتن بين مخواه

انسان هاي متکبر فقط خودشان را مي بينند و خدا را نمي بينند، بايد خود را کنار گذاشت تا خدا را ديد. اشتباه ما اين است که به خودمان نگاه مي کنيم.

حافظ مي گويد:

فکرخود و رأي خود در عالم رندي نيستA A A A  A کفراست دراين مذهب خودبيني وخودرأيي

پس تکبر انسان را به کفر مي کشاند. حديث داريم عالم ترين انسانها کسي است که علم ديگران را در کنار علم خودش بگذارد و تواضع داشته باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: خداوند صد جفت عقل خلق کرده است و نود و نه تاي آنرا به پيامبر داده است يعني ظرفيت وجودي پيامبر خيلي وسيع است. جان و روح پيامبر اندازه ي عالم است که خداوند او را رحمت للعالمين قرار داده است. با اين حال پيامبر با اصحاب مشورت مي کرد.

در جنگ خندق سلمان پيشنهاد داد که خندق بِکنند. در جنگ احد، پيامبر با جوانان مشورت کردند که در مدينه بجنگند يا در بيرون از مدينه بجنگند و جوانان گفتند که در بيرون از مدينه بجنگيم و پيامبر حرف آنها را قبول کرد.

بيشتر ضربه هاي سياسي که ما مي خوريم بخاطر يکه تازي ماست. در روايتي امام هشتم مي فرمايد: عقل پدرم از همه بالاتر بود ولي گاهي با برده ها مشورت مي کردند. اين اوج تواضع است. گاهي ما با پدرو مادر يا بزرگتر مشورت نمي کنيم و آنها را قبول نداريم ولي امام با برده مشورت مي کرد و خودشان را پايين ميA  آوردند.

از امام سوال مي کردند که شما چرا با اين برده مشورت مي کنيد. امام فرمود: شايد خداوند به زبان اين برده چيزي که به خير و صلاح من است جاري کند. سليمان پيامبر از هدهد پرسيد که چرا مدتي نيستي. هدهد گفت: من چيزي مي دانم که تو نمي داني. پيامبر ناراحت شد. سليمان با چنين حشمت نظرها بود با مورش. هدهد گفت که من ملک بالقيس را پيدا کرده ام که آنها خورشيد پرست هستند و بعد بلقيس همسر سليمان شد. يعني هدهد خبري براي سليمان آورد که او از آن اطلاع نداشت.

انسانهاي بزرگ خودشان را پايين مي آورند. راه دور کردن غرور و تکبرها همين است. روايتي از امام حسن مجتبي (ع) داريم: کسي که کمي از عظمت خدا را درک کند، هيچ وقت احساس بزرگي نمي کند و احساس بندگي مي کند. در روستايي، کدخدايي براي خودش حکمراني مي کرد ولي وقتي سلطان را ديد خودش را پنهان کرد، ترسيد و فرار کرد. در ماه رمضان بايد سرهاي خودمان را از خودپرستي بالا بياوريم و خدا را ببينيم.

امام سجاد(ع) مي فرمايد: اگر من گرفتاري و کار نداشتم تمام شب به آسمان ها نگاه مي کردم. عظمت خلق خدا خيلي بالاست. خدا انسان را از يک نطفه خلق کرده است. اگر ما عظمت خدا را درک کنيم خودمان را پايين مي آوريم. اگر کسي خودش را در برابر خدا فراموش کرد همه ي وجودش مي شود اطاعت خدا.

سعدي مي گويد:

يکي قطره باران ز ابري چکيدA A A A A A  A A A A A A A خجل شد چو پهناي دريا بديد

جايي که درياست من کيستمA A A A A A A A A A A A A A A A  گر او هست حقا که من نيستم

چوخود را به چشم حقارت بديدA A A A A A  A A A A A صدف درکنارش بجان پروريد

سپهرش به جايي رسانيد کارA A A A A A A A A A A A A A A A  A A A که شد نامور لؤلؤ شاهوار

بلندي از آن يافت کو پست شدA A A A A A A A A A A A  A A A A درنيستي کوفت تا هست شد

منشأ خودمحوري ها اين است که انسان خودش را مي بيند يعني قطره فکر مي کرد که خودش همه چيز است. زيرا فقط خودش را مي ديد ولي وقتي دريا و اقيانوس را ديد خجالت کشيد. زيرا دريا هزاران قطره است. چو قطره خودش را کوچک ديد، به امر الهي خدا آنرا در صدف پرورش داد و يک گوهر قيمتي شد. راه رسيدن به خدا نيست شدن و فنا است. انسان بايد براي ديگران هم ارزش قائل شود.

امام رضا(ع) به حمام رفتند. فردي امام را نشناخت و به امام گفت که مرا کيسه بکش. امام هم اين کار را کردند و چيزي نگفتند. بعد اين آقا ديد که مردم به او احترام مي گذارند. و فهميد که او امام هشتم است. او از امام معذرت خواهي کرد. ولي امام گفت که اشکالي ندارد تو برادر ديني من هستي، از من تقاضايي کردي و من آن کار را کردم.

آيت الله مرعشي نجفي سحرها به حمام حرم مي آمدند. عده اي زوار در حمام ايشان را ديدند و فکر کردند که ايشان دلاک است و از ايشان خواستند که برايشان کيسه بکشد. ايشان هم اين کار را کردند و دنبال نمازشب وعبادت شان نرفتند. بعد که ايشان بيرون آمدند آنها فهميدند که ايشان مرجع تقليد است، آنها معذرت خواهي کردند و ايشان گفتند که اشکالي ندارد.

يکي از بزرگان مي فرمود: مهمترين چيزي که دغدغه ي ائمه بود اين است که ما بت نشويم زيرا بزرگترين بت ها خود ما و نفس ماست. امام خميني هيچ وقت از ديگران در جلوي جمع انتقاد نمي کردند ولي يک روز آيت الله مشکيني از امام تعريف کردند و امام فرمودند که من از آيت الله مشکيني گِله دارم، مي ترسم که اين تعريف هاي شما را باور کنم. يک روز هم مرحوم فخرالدين حجازي از امام تعريف کردند و امام ناراحت شد. امام مواظب بود که يک وقت خودش را بالا و برتر نبيند.

يک روز آيت الله بروجردي وارد منزل شدند و عده اي در آنجا گفتند که براي سلامتي امام زمان(عج) و آيت الله بروجردي صلوات بفرستيد، ايشان ناراحت شدند و گفتند: چرا اسم من را در کنار امام زمان(عج) گذاشتيد؟ من من نوکر امام زمان(عج) هستم و او ارباب است. بزرگان روي اين مسئله خيلي حساسيت نشان مي دادند.

در شب قدر، فردي شعري در مورد آيت الله بروجردي سروده بود و آن را خواند، آقا وقتي به منبر رفتند گريه کردند و گفتند که شب قدر را خراب کرديد زيرا در شب قدر، نبايد از من تعريف مي کرديد، بلکه بايد از خدا و پيامبر مي گفتيد. از حضرت امير روايت داريم که خاک بپاشيد به صورت کسي که در جلوي شما، از شما A تعريف مي کند. گاهي اگر از ما تعريف نکنند، ناراحت مي شويم درحاليکه اين کار به ضرر ماست. هر چقدر ما خدا را ببينيم، خدا وجود ما را به يک گوهر ارزشمند تبديل مي کند.

سوال- صفحه 375 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – يکي از اعمال ماه شعبان زياد فرستادن صلوات برمحمد و آل محمد است. امام صادق(ع) مي فرمايد: اگر کسي با نيت و به امر خدا و پيامبر بر پيامبر صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت از حوائج او را برآورده خواهد کرد.

در اين صفحه داريم: قرآن بافته هاي پيامبر نيست و از خداست که بر قلب پيامبر فرود آمده است. خدا بخاطر تربيت انسان ها قرآن را فرو فرستاده است. واسطه ي آن هم روح الامين است که آنرا کم و زياد نمي کند. محل فرود آمدن حقيقت قرآن، جان و قلب پيامبر است. خدا اين قرآن را آفريد تا پيامبر انذار دهنده باشد.

امام علي(ع) مي فرمايد: اگر دوست تو کافر هم شد، با او قطع ارتباط نکن. چاره انديشي بکن و او را برگرداند.

اگر قهر موقت، باعث نجات طرف شد اين کار خوب است ولي اگر قهر کردن اثر نداشته باشد و باعث بدتر شدن دوست ما بشود نبايد با او قطع ارتباط کنيم. ما بايد درغم و شادي با دوست مان باشيم. ما بايد با دوست مان همراهي کنيم تا او را از گناه بيرون بياوريم. البته ما نبايد در گناه با او شريک بشويم. پيامبر دوستي داشتند که در زمان جاهليت با او دوست بودند و فرمودند که در قيامت او را شفاعت مي کنم. پس ما بايد حق رفاقت را بجا بياوريم و دست دوست مان را بگيريم.

در روايت داريم که حق مومن بر مومن اين است که در ظالم بودن و مظلوم بودن او را همراهي کند.

خدايا به برکت پيامبر و ائمه ايمان، اخلاق و تواضع به ما عنايت بفرما و ما را از بدي ها دور بفرما.