اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

91-12-14-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد- عزت فقط نزد خداوند است

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-عزت فقط نزد خداوند

91/12/14

سوال- آيا کساني که ما آنها را حقير و کوچک مي شماريم، خدا همA  آنها را حقير و کوچک مي شمارد؟

پاسخ – مردم چهار دسته هستند: عده اي هستند که هم خدا و هم مردم آنها را دوست دارند، آنها مي توانند اولياء باشند يا افراد ناشناس باشند، عده اي هستند که نه خدا آنها را دوست دارد و نه مردم آنها را دوست دارند مثل ظالمان و طاغوت، عده اي هستند که بين مردم محبوبيت دارند ولي از نظر خدا مغبوض هستند. مثلا مردي ثروتمند است و ظاهر خوبي دارد ولي باطنش خوب نيست و مغبوض خداست و عده اي هستند که مردم آنها را بخاطر ظاهرشان خيلي دوست ندارند ولي پيش خدا عزيز و محترم هستند. شغل هايي هستند که براي مردم جذابيت ندارد، مثلا کسي به خواستگاري مي رود، اگر عنوان و شغل خوب داشته باشد سريع او را قبول مي کنند ولي اگر کسي اسم و رسم نداشته باشد و جمال خوبي نداشته باشد، او را رد مي کنند. اينها افرادي هستند که جذابيت ظاهري ندارند و برداشت هاي جامعه در مورد آنها غلط است. دليل نمي شود فردي که از نظر ظاهري خوب نيست يا معلوليت دارد از نظر خدا افتاده است. ما بايد ديدمان را با ديد الهي تطبيق بدهيم.

معيارهاي ما، مادي و دنيايي است ولي معيارهاي خدا معنوي است مثل ايمان، انسانيت، تقوا و صفات خوب. خدا مي فرمايد: کسي پيش خدا بالاتر است که تقوايش بالاتر باشد. افرادي که دچار گرفتاري شده اند دليلي ندارد که از نظر خدا افتاده شده باشند. روايت داريم خداوند به کساني که بلا ديده اند، بيشتر نظر دارد. افرادي که ايمان و انس شان با خدا بيشتر است بيشتر مورد ابتلاء قرار مي گيرند.و در نزد خدا مقرب تر هستند. ابتلاي انبياء خيلي بيشتر بوده است و هر کس که نزديک به انبياء و اولياء باشد، ابتلائش هم بيشتر است.

حضرت يوسف پيامبر و معصوم بود ولي خيلي ابتلاء ديد. يوسف از ابتدا عزيز مصر نشد. ما گاهي دچار بيماري يا فقر مي شويم و فکر مي کنيم که اينها ماندني است ولي مدتي بعد اينها برطرف مي شود و از بين مي رود. حضرت علي(ع) مي فرمايد: چه بسا افرادي هستند که مردم به او غبطه مي خورند ولي بعد مورد ترحم مردم قرار مي گيرد و چه بسا افرادي هستند که مورد ترحم مردم هستند ولي بعد مورد غبطه ي مردم قرار مي گيرند. امکان تغييرات در دنيا وجود دارد.

ما هيچ وقت نبايد از خدا نااميد بشويم و فکر کنيم که از نظر خدا افتاده ايم. ما فکر مي کنيم که تمام مصيبت هايي که برسر ما مي آيد بخاطر گناهاني است که کرده ايم. البته بخشي از مصيبت ها بخاطر گناهي است که کرده ايم ولي همه ي آنها بخاطر گناه کردن نيست. گاهي به انسان مي گويند که با سرعت رانندگي نکن ولي او گوش نمي دهد و با سرعت رانندگي مي کند، تصادف مي کند و قطع نخاع مي شود، اين دستاورد خود انسان است. بعضي موارد گناه عامل بوجود آوردن مصيبت مي شود. گاهي بچه گرفتار مصيبت مي شود در حاليکه گناهي نکرده است.

گاهي وقتي فردي دچار مصيبت مي شود مردم مي گويند که آه ما او را گرفته است، اين خيلي اشتباه است. ما نمي توانيم در مورد ديگران و خودمان قضاوت کنيم. ما بايد مواظب باشيم که دل کسي را نشکنيم. ما قبل از گناه هشدار مي دهيم که اين گناه اتفاق نيفتد. ولي وقتي گناهي انجام شد، نبايد راه را ببنديم و بايد بگوييم که خدا مي بخشد تا طرف توبه کند. ما بايد مواظب باشيم که کسي را تحقير نکنيم، کسي را کوچک نشماريم و به ديد خدايي به افراد نگاه کنيم. افرادي هستند که بچه دار نمي شوند و از اين مسئله ناراحت هستند ولي بعضي مواقع زخم زبان مردم، آنها را بيشتر ناراحت مي کند. زخم زبان گناه بزرگي است. ما بايد مواظب زبان مان باشيم.

امام صادق(ع) مي فرمايد: اگر شما دلي را شکستيد نمي توانيد جبران آن دل شکستگي را بکنيد اگر همه ي دنيا را به او بدهيد. اگر کسي ليوان قيمتي را بشکند، مي تواند آنرا بچسباند که حتي مشخص هم نشود ولي باز اين مثل ليوان سالم نمي شود. اگر ما دل کسي را شکستيم بايد از طرف دلجويي کنيم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را مي پذيرد ولي درجه ي کسي که اين کار را نکرده است يعني دلي را نشکسته است با اين فرد مساوي نيست و درجه اش بالاتر است. ريشه ي اين دل شکستن ها خودخواهي است. يعني فرد فکر مي کند که از ديگري بالاتر است و به مَن هاي درونش توجه مي کند.

در اصول کافي از امام صادق(ع) داريم: اگر فردي، مومني را تحقير کند چه فقير چه مسکين، خدا دائما اين تحقير کننده را تحقير مي کند و او دشمن دارد تا دست از اين کارش بردارد و جبران کند. کسي که بنده ي خدا را تحقير مي کند خودش پيش خدا کوچک مي شود. ما نبايد کسي را خوار و ذليل کنيم حتي بدترين خلق را. ما بايد به ديد خدايي به انسانها نگاه کنيم. ما بايد به خدا پناه ببريم ولي نبايد به ديد تحقير به کسي نگاه بکنيم زيرا ممکن است که خدا آن بلا را سر ما بياورد تا ما را امتحان کند.

فرد پولداري در محضر پيامبر نشسته بود، A فقيري وارد شد و در کنار او نشست. فرد پولدار خودش را جمع کرد.(ما همه مبتلا به اين تبعيض ها هستيم، بين مدير کل و افراد عادي فرق مي گذاريم. گاهي فردي معيار خدايي دارد و خدا او را بزرگ کرده است و ما او را گرامي مي داريم. گاهي ما معيارهاي دنيايي را معيار قرار مي دهيم يعني آقايي با تقوا است ولي لباس هايش کهنه است، پس او را تحويل نمي گيريم. در واقع ما دنيا پرست هستيم. ممکن است اين فردي که ما تحويل نمي گيريم نزد خدا محبوب باشد. بعضي ها به غسال ها( افرادي که مرده ها را مي شويند و غسل مي دهند) به ديد بد نگاه مي کنند در حاليکه پيامبران و بزرگان اين کار را انجام مي دادند. مثلا مي گويند که پدر چون فلان غسال است با دختر او ازدواج نمي کنيم.

گاهي ما افرادي را تحقير مي کنيم که خدا اين کار را نکرده است زيرا اين افراد ايمان دارند. فردي که در جامعه شغل پاييني دارد، چه بسا در نزد خدا جايگاه بالايي داشته باشد) پيامبر از اين کار ناراحت شدند و به فرد پولدار فرمودند که تو ترسيدي فقر اين فقير به تو بچسبد؟ اين فرد پولدار آدم خيلي خوبي بود و زود اشتباهش را قبول کرد و پشيمان شد و گفت: در وجود من نفسي است که مي گويد: اين کار را بکن. او گفت: به جبران اين جسارت نصف اموالم را به اين فقير مي دهم.( افراد متمولي هستند که به کارگران توهين مي کنند و اگر مورد اعتراض قرار بگيرند ناراحت مي شوند و اشتباهشان را قبول نمي کنند. اين کارگران بنده ها وعزيز کرده هاي خداوند هستند. پيامبرفرمود: خداوند اين روزي ها را بخاطر ضعفا به ما مرحمت مي کند) پيامبر به مرد فقير فرمود که آيا تو حاضر هستي نصف ثروت او را قبول کني؟ مرد فقير گفت: خير. ( بعضي از فقرا آبرومند هستند و عزت نفس دارند)مي ترسم من هم مثل او گرفتار بشوم.

روايت داريم که خدا دنيا را از اوليائش دور مي کند بخاطر گرفتاري هاي آن. خدا مثل يک طبيب مهربان، دنيا را از اوليائش دور مي کند تا آلودگي آنها را نگيرد. آقاي دولابي مي فرمودند:همه مي گويند که ما گرفتار هستيم و اکثرا گرفتاري ها مالي است ولي کساني که گرفتاري معنوي داشته باشند خيلي کم هستند. ايشان مي فرمودند که بگوييد: ما گرفت يار هستيم. طبع بشري طوري است که اگر همه چيز برايش مهيا باشد طغيان مي کند. معمولا در جمعه هنگام شب، حزن و اندوه به سراغ انسان مي آيد و اين هنگام، زمان استجابت دعا است. گاهي خدا حزن و اندوه به دل مومن مي اندازد تا با خدا درد و دل کند. تمام اين ابتلائات گرفت يار است و براي مومن کفاره ي گناهانش است و براي کافران، موجب ادب آنهاست و باعث جلوگيري از طغيان مي شود. آقاي دولابي مي فرمودند: سيل خانه و مزرعه را خراب مي کند. الان سد مي سازند تا سيل ها و آب ها پشت سد قرار مي گيرد. گرفت يار هم مثل سد است که راه طغيان را مي بندد. نفس ما سيل بنيان کن است و خيلي شلوغ کار است. امام خميني به آيت الله بهاء الديني فرموده بودند تا آنجا که من ياد دارم شما هميشه بيمار بودهايد. مرحوم آيت الله بهاءالديني مي فرمودند که من سردرد بيست ساله داشتم و وقتي به مکه رفتم خوب شدم. ايشان مي فرمودند که من در جواني خيلي شلوغ کار بودم ولي فشارهايي که خدا براي من گذاشته است جلوي کارهاي مرا مي گرفت.

ما بايد اين ذهنيت را از خودمان دور کنيم: کسي که مبتلا به فقر و بيماري است از نظر خدا افتاده است. ما نبايد براي ديگران فقر و بيماري را ريشه يابي کنيم ولي خوب است که براي خودمان اين کار را انجام بدهيم. امام صادق(ع) سه سال بيمار بودند و نتوانستند در ماه رمضان روزه بگيرند و کفاره ي آنرا هم دادند ولي دستور خدا را اطاعت کردند. حضرت يوسف به زندان رفت و چقدر رنج ها کشيد و حضرت ايوب بيماري زيادي کشيد و ابتلائات زيادي داشت ولي محبوب خدا بود.

امام صادق(ع) يکي از يارانش را خيلي دوست داشت. امام مي فرمايد: قسم به جدم رسول الله، در روي زمين مطيع تر از عبدالله بن ابي يعفو نبوده است.( اين فرد همان است که گفت اگر شما يک انار را به دونيم کني و بگويي يک نيمي آن را بخور و يک نيم آن حرام است من قبول مي کنم.) بعد از رفتن از عالم، خدا در بهشت به او خانه اي مي دهد که يک طرف آن خانه ي پيامبر و يک طرف آن خانه ي حضرت علي(ع) است. خدا، پيامبر و امامش از او راضي بود. عبدالله بن ابي يعفو بيماري هاي زيادي داشت. يک روز از بيماري هاي زياد به امام شکايت کرد و امام فرمود: اگر مومن بداند که در اين سختي ها چقدر خدا برايش پاداش قرار داده است، آرزو مي کند که با قيچي تکه تکه مي شد. امام حسين(ع) عزيز کرده ي خدا بود ولي ابتلائات زيادي کشيد. روايت داريم که امام حسين(ع) مخير شدند بين پيروزي و شهادت و امام شهادت را قبول کردند. زيرا عاقبت کار را مي دانستند.

سوال- صفحه قرآن 256 کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – در کتاب جامع الاخبار داريم: اگر کسي مي خواهد در بهشت زانو به زانوي حضرت محمد باشد، بعد از نماز ده بار صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.

مرحوم دولابي مي فرمودند که من از کلمه ي رب خيلي خوشم مي آيد زيرا ربي يعني خدا مربي ماست و خيلي به ما نزديک است. ما گرفت نداهاي خدايي هستيم.( گرفت + تار) در اين صفحه خدا به شما اعلام مي کند که شکرگزار باشيد تا نعمت هاي شما زياد بشود. اگر انسان کفران نعمت بکند عذاب شديدي در انتظار اوست.

طلبه اي مي خواست به زيارت امام رضا(ع) برود، استادي به او گفت که به امام بگو که خدا به مردم ايران نعمت هاي زيادي داده است، از خدا بخواهيد که مردم ايران قدردان باشند و قدر نعمت ها را بدانند تا خدا چوب کفران نعمت را به آنها نزند. ما بايد قدر داده ها و نعمت ها را بدانيم. البته مشکلات و گراني هست ولي بايد نعمت ها را هم ديد و نبايد کفران نعمت کرد.

سوال – آيا ما مي توانيم براي رفع گرفتاري ها دعا کنيم ؟

پاسخ – حق بشر عافيت است يعني انسان عافيت مي خواهد و روايت داريم که از خدا بلا نخواهيد زيرا شما مرد بلا نيستيد. اما بايد بدانيم که خدا هر کس را که بيشتر دوست دارد بيشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار مي دهد و به او نظر مي کند. پدر و مادر فرزند خيلي کوچک را دوست دارند و او را در بغلش مي فشرند با اينکه بچه دردش مي آيد. روايت داريم که بلا به مومن از باراني که به سطح زمين مي ريزد نزديک تر است. پس وقتي بلا آمد دست رو به خدا دراز کنيم، خودمان را به خدا نزديکتر کنيم و سجده کنيم. مرحوم دولابي مي فرمود: دواي سوز، ساز است يعني بسوز و بساز. شما به هر چه که تن بدهيد آنرا باطل کرده ايد. وقتي شما مغلوب شديد کار تمام است. هر چه شما بيشتر بسازيد، سوزش بيشتر از بين مي رود. اگر شما به فقر و بيماري تن داديد، آنرا باطل مي کنيد. با حکمت و معرفت، بلاها هموار مي شود.

خدايا به حق محمد و آل محمد، بهترين قضا و قدر را براي ما تعيين بفرما و هر خيري را که به محمد و آل محمد داده اي به ما هم عنايت بفرما و هر شري که از چهارده معصوم دور کرده اي از ما دور بفرما و قلب امام زمان(عج) را به مژده ي ظهورش شاد بفرما.