اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

91-11-30-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد- خوش اخلاقي

- برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-خوش اخلاقي

91/11/30

گفت :آيين عشق بازي دنيا عوض شده است يوسف عوض شده است زليخا عوض شده است، سر همچنان به سجده فرو برده ام ولي در عشق سالهاست که فتوا عوض شده است، خو کن به قايقت که به ساحل نمي رسي خو کن که جاي ساحل دريا عوض شده است، حق داشتي مرا نشناسي به هر طريق من همچنان همانم و دنيا عوض شده است.

سوال – در مورد مسير خوش اخلاقي توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – شب ولادت امام حسن عسگري(ع) را تبريک عرض مي کنيم. ريشه ي اصلي بداخلاقي ها منيَت هاست. يک بُعد منيَت اين است که انسان خودش را بالاتر مي داند و ديگران را تحقير مي کند. اين تحقير مورد ابتلاي افراد زيادي است. يکي از انبياء داشت از جايي رد مي شد و سوسگي را ديد و به خدا گفت که چرا اين سوسگ را خلق کرده اي؟ خداوند فرمود که اين حيوان هم مي پرسد که چرا اين انسان را خلق کرده اي؟ همه ي کارهاي خدا حساب شده است .ما نبايد هيچ گاه موجودي را تحقير کنيم يا به آن بي ادبي کنيم و آنرا کوچک بشماريم.

يکي از انبياء، سگ بسيار زشت رويي را ديد و گفت که چقدر صورت تو زشت است. خداوند اين حيوان را به حرف در آورد و حيوان گفت: اگر تو از خلقت خدا ناراضي هستي، مراعوض کن . از ديد خدايي همه چيز زيباست و در جاي خودش است. فردي از حضرت موسي پرسيد که آيا اعلم تر از تو هم وجود دارد ؟ موسي نگفت که خدا از من اعلم تر است و خدا او را توبيخ کرد. و داستان حضرت خضر و موسي پيش آمد .از آن زمان به بعد موسي حواسش جمع شد.

روزي خدا به حضرت موسي فرمود که فردا که به کوه تور مي آيي يک موجود پست تر از خودت را هم بياور. خدا مي خواست او را امتحان کند. حضرت موسي فکر کرد که چه کسي را ببرد؟ ما ظاهر همه را مي بينيم و از باطن آنها خبر نداريم. بالاخره موسي به نتيجه اي نرسيد. حضرت موسي به سگي رسيد که بيمار و خيلي زشت بود. در ضمن سگ نجس هم هست. حضرت موسي گفت که اين سگ را با خودم مي برم. ولي به خودش نهيب زد و گفت که اين هم خلقت خداست و تو از باطن آن چيزي نمي داني. حضرت اميرالمومنين مي فرمايد که خداوند در سگ ده صفت خوب قرار داده است. هيچ خلقتي بي حکمت و بي زيبايي نيست . حضرت موسي قلاده ي سگ را رها کرد و توبه کرد. وقتي حضرت موسي به کوه تور رسيد، به موسي خطاب شد که چرا کسي را با خودت نياوردي؟ موسي گفت که من کسي را پيدا نکردم. خطاب شد که چرا آن حيوان را با خودت نياوردي؟ خطاب شد: اي موسي، اگر آن حيوان را با خودت مي آوري تو را از انبياء حذف مي کردم.

بزرگي مي فرمود: يک مَن در عالم وجود دارد و آن هم خداست. فقط خداست که حق مَن گفتن را دارد. خدا هيچ وقت دست از خدايي اش برنمي دارد و ما بايد بنده ي خدا بشويم. اِعمال قدرت و امر و نهي مخصوص خداست .اگر کسي در مقابل خدا بايستد زود مي شکند حتي اگر پيامبر خدا باشد. کساني که ادعاي علم يا عبادت(مثل شيطان) کردند، شکست خوردند. هر کس که بخواهد وارد منيَت بشود خدا او را خُرد مي کند. پس ما بايد تسليم خدا بشويم.

تحقير ديگران گناه بزرگي است. ما نبايد به هيچ کدام از خلقت الهي به چشم حقارت بنگريم چه برسد به انسان. يکي از همسران پيامبر قد کوتاهي داشت. يکي از همسران ديگر پيامبر، به او اشاره کرد که چقدر قدش کوتاه است. پيامبر به او فرمود :به گناهي مبتلا شده اي که با آب دريا هم پاک نمي شود. زيرا تو به خلقت الهي اهانت کرده اي. اين ايراد به خداست. اگر ما به خط يا نقاشي کسي ايراد مي گيريم ،در واقع به خطاط يا نقاش ايراد مي گيريم.

مرحوم دولابي مي فرمودند که به خلقت و اشخاص توهين نکنيد. اگر بچه ي شما نقاشي بکشد و شما بگوييد که چقدر زشت است، اين بچه خيلي ناراحت مي شود. شما بايد با مهرباني بگوييد که اگر اين طور بکشيد بهتر است. ولي نبايد بچه را تحقير کنيد.

اهانت هم گناه حق الناسي است و همA  گناه حق اللهي .پس اهانت گناه بزرگي است و فقط با توبه و معذرت خواهي پاک مي شود.

لقمان يک بَرده بود که بر اثر تقوا حکيم شد و زيبايي ظاهري هم نداشت .فردي به حضرت لقمان گفت که چقدر زشت هستي ؟حضرت لقمان گفت که من خودم را درست نکرده ام، آيا تو به خدا ايراد مي گيري؟ ايراد به خدا گناه بزرگي است زيرا خداوند حکيم است و همه چيز را زيبا خلق مي کند. حافظ مي گويد: مَنم که شُهره شهرم به عشق ورزيدن منم ديده نيالودم به بد بودن. تمام خلقت خداوند، استفاده اي دارد. مار سم دارد ولي سم آن هم موارد استفاده اي دارد.

بزرگي به خداوند گفت که چرا اين سوسگ ها را خلق کردي؟ بعد بيماري سختي گرفت و به کشوري ديگري رفت و حکيمي او را معالجه کرد و بعد متوجه شد که با همان سم سوسگ ها معالجه شده است. خدا به او فهماند که به هيچ خلقتي نبايد ايراد گرفت.

اگر ما حکمت خلقت را قبول داشته باشيم از هيچ کس ايراد نمي گيريم. اگر کسي کار منکر مي کند مي توان به او انتقاد درستA  کرد. ما بايد از عمل ظالم تبري بجوييم و ظالميني که درمقابل خدا مي ايستند را لعن مي کنيم. اما به مواردي که خلقت خداست نبايد انتقاد کنيم. مثلا بعضي ها بچه دار نمي شوند. آنها از بچه دار شدن ناراحت نمي شوند بلکه از طعنه و تحقير ديگران ناراحت مي شوند. اگر کسي وضع مالي خوبي ندارد نبايد به او توهين کرد. ممکن است که کسي دست بهر کاري مي زند آن کار درست نمي شود و فقير مي ماند. ما نمي توانيم بگوييم که پس تو انسان بدي هستي زيرا خيلي از انبياء و مومنين فقير بودند.

کساني هستند که تلاش مي کنند ولي خداوند در رزق را به روي آنها بسته است. اين از حکمت خداوند است .ممکن است که خداوند در قيامت به آنها رزق زيادي بدهد. افرادي که معلول هستند و نقص عضو دارند، نبايد مورد مسخره قرار بگيرند .البته ما بايد در پنهان از خدا تشکر کنيم که نقص عضو نداريم ولي نبايد تفاخر کنيم. اگر شب نبود ما روز را نمي فهميديم، اگر بيماري نبود ما سلامتي را درک نمي کرديم، اگر فرد کور نبود ديگران بينايي را درک نمي کردند. آيت الله شبيري زنجاني در کتابي دارد که خدايا من تو را به عدد کورهاي عالم شُکر مي کنم که به من چشم دادي و به عدد کرهاي عالم تو را شکر مي کنم که به من گوش دادي و به عدد لال هاي عالم تو را شکر مي کنم که به من زبان دادي. ما حق تحقير و توهين به افراد را نداريم. مثلا اگر کسي زيبا نيست نبايد بگوييم که چقدر زشت هستي زيرا اين هم توهين به خدا مي شود و هم توهين به فرد.

حافظ در غزليات برتر است و در پند و موعظه سعدي معروف است. يکي از غزليات سعدي اين است که به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. مي گويند که ليلي زيبا نبوده است ولي مجنون عاشق او شده است. خداوند به کساني هم که زيبا نيستند خيلي لطف کرده است. گاهي خانواده اي است که پنج فرزند سالم و يک فرزند معلول دارد ولي همه ي حواس شان پيش اين فرزند معلول است و اين صفات خداست که در پدر و مادر تجلي کرده است. خدا در آخرت جبران مي کند.

فردي صورتش شبيه پلنگ بود يعني لک و پيس داشت و به اين نام معروف شده بود. اين فرد نزد پيامبر آمد و گفت که من ديگر نماز نمي خوانم ،چرا خداوند مرا اين شکلي خلق کرده است. پيامبر فرمود که خدا جبران مي کند و پيامبر از نويدهاي آخرتي براي او صحبت کرد و او گفت که از اين به بعد کارهاي مستحبي را هم انجام مي دهم. ما بايد باور کنيم که خداوند گر زحکمت ببندد دري، ز رحمت گشايد در ديگري.

پدر و مادري بودند که دختر عقب مانده اي داشتند و خيلي به او رسيدگي مي کردند و وقتي اين دختر فوت کرد، مدتي بعد آنها هم فوت کردند. يعني مي خواستند پيش فرزندشان بروند با اينکه فرزندان سالم ديگري هم داشتند. پس رسيدگي بيش از حد پدر و مادر تجلي صفت خداوند است که در پدر و مادر بروز کرده است. پس خداوند در فکر دستگيري عقب مانده ها هم هست و جبران مي کند.

ما نبايد به خلقت شمر ايراد بگيريم ولي نبايد بدي هاي او را قبول کنيم و بايد بدي هاي او را مورد لعن قرار بدهيم. مثلا نبايد بگوييم که چرا قياقه ي شمر اين طوري بوده است؟ از بُعد خدايي، ما بايد به همه احترام بگذاريم. مثلا قرآن مورد احترام است ولي در همين قرآن فرعون و ابولهب آمده است. شما بدون وضو نمي توانيد به ابولهبي که در قرآن آمده است دست بزنيد. اگر ديد ما اين طور باشد، هيچ وقت به ديگران توهين نمي کنيم و ديگران را ملامت نمي کنيم. به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقي است، به ارادت ببرم درد که درمان از اوست .اصحاب امام حسين(ع) از نيزه و شمشير استقبال کردند زيرا اينها بخاطر خدا بود.

غم و شادي بر عارف چه تفاوت دارد، ساقيا باده بده شادي آن کين غم از اوست. انسان فقير بايد دنبال روزي برود ولي اگر وضع مالي اش خوب نشد خودش را آزار ندهد و ديگران هم او را آزار ندهند. گاهي دختري سنش بالا مي رود و ازدواج نمي کند. بيشتر مشکل آنها بخاطر زخم زبان و متلک هاي مردم است تا ازدواج نکردن. اين کار دور از انسانيت است . گاهي پدر و مادر به دختر طعنه مي زند يا برعکس. تمام اينها ملامت است و اشتباه است. ما نبايد هيچ کسي را دست کم بگيريم و او را کوچک بشماريم.

امام رضا(ع) مي فرمايد: پدرم گاهي با برده اي مشورت مي کرد.( عقل امام با عقول رجال برابري نمي کند و بالاتر است.) از امام سوال شد که شما چطور با يک برده مشورت مي کنيد؟ امام فرمود: شايد خدا خير مرا در زبان او جاري کند. اين تواضع و ادب را مي رساند. امامان از همه ي منيَت ها خالي هستند .بزرگي با بچه ها مشورت مي کرد و مي گفت که شايد خدا حرفي را به دل بچه اي بينداز که به نفع ما باشد.

فردي مسافرت رفته و ماشينش پنجر شده بود. هنگام تعويض چرخ ،پيچ و مهره هاي در گِل فرو مي رود و گم مي شود و آنها بدون مهره مانده بودند. ديوانه اي روي درخت نشسته بود و به آنها گفت که مهره هاي ماشين چهار تا است شما مي توانيد يکي از آنها را بازکنيد زيرا ماشين با سه مهره هم راه مي رود. خدا اين ديوانه را بالاي درخت گذاشته بود که آنها را نجات بدهد. از ديوانه اي پرسيدند که اسم اعظم خدا چيست ؟ او گفت :همين که من خدا را دوست دارم اين اسم اعظم است. ممکن است که حتي يک عارف هم به اين مطلب برسد .پس ماA  نبايد ديوانه را تحقير کنيم. تمام فعل هاي خدا محمود است.

سوال – صفحه 242 قرآن کريم را توضيح بفرماييد.

پاسخ – مرحوم فشارکي در عنوان الکلام آورده است:A  شخصي از پيامبر سوال کرد که آيا در قيامت کساني هستند که جمال شما را زيارت نکنند؟ پيامبر فرمود که سه دسته هستند که در قيامت جمال مرا نمي بينند: شراب خوارهايي که توبه نمي کنند، افرادي که عاق والدين هستند و کساني که نام مرا بشنوند و صلوات نفرستند.

در اين صفحه داريم که يوسف مي گويد: خدا مرا از گناه نجات داده است ،من خودم را تبرئه نمي کنم. نفس انسان طغيانگر و هلاک کننده است.مگر اينکه خدا بروز بکند و جلوي ما را بگيرد. پس ما نبايد خدا را فراموش کنيم و خودمان را همه کاره بدانيم. ما نبايد خودمان را در امان بدانيم و همه ي خوبي ها را از خدا بدانيم.

ما بايد دل امام زمان(ع) را خوشحال بکنيم. امشب ،شب تولد امام حسن عسگري(ع) است. در تولدها بايد جشن گرفت و شيريني داد. محبت آنها مي تواند مَن ما را کنترل کند.

يکي از خلفاي بني عباس اسب چموشي داشت و نمي گذاشت کسي سوار آن بشود. بعضي از مشاوران معاند به اين خليفه گفتند که اين اسب را به امام ببخش. يا امام او را رام مي کند يا اسب امام را به زمين مي زند و مي کشد. اين خليفه اسب را به امام داد. امام فهميد که اين اسب چموش است .حضرت دستي روي گردن و پشت اسب کشيد. اسب عرق کرد و رام شد. حضرت زين روي آن انداختند و سوار آن شدند.

ما بايد اهل تواضع باشيم و ديگران را تحقيرنکنيم. اگر ما ديگران را پست ببينيم باعث مي شود که آنها را تحقير کنيم. امام عسگري(ع) مي فرمايد: هيچ بلا و گرفتاري نيست که پشت آن خيري نباشد. اين خير بر بلا غالب است.

خدايا به حق امام حسن عسگري(ع) به همه ي ما ايمان و معرفت عطا بفرما و مشکلات همه ي گرفتاران را حل بفرما.