اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

91-02-18-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد-خوش بيني به خدا

-برنامه سمت خدا

-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

-خوش بيني به خدا

91-02-18

کي مي شود بيايي و نيلوفر آوري گلهاي رنگ رنگ به هر دفتر آوري، باران شوي بهارشوي غنچه غنچه گل لب وا کني گلاب بپاشي قمصر آوري، خاکستري بريزي و جنگل بپا کني بيد و چنار و سرو چو خاکستر آوري، هر برگ از نگاه تو ديواني از بهار با هر بهار معجزه ي ديگر آوري، کي مي شود بيايي و با گام روشنت کام هزار ساله ي ما را برآوري.

سوال – در ادامه ي بحث خوش بيني به خدا توضيحاتي بفرماييد.

پاسخ – بحث خوش بيني يکي از شرايط استجابت دعا است و موضوع مهمي است.ريشه ي نااميدي ها، کفر، نفاق و شرک بدبيني به خدا است يعني سرچشمه ي همه فسادها است. در سوره ي فتح آيه 6 داريم: خدا مرد و زن منافق و مشرک راعذاب مي کند زيرا آنها بد گمان به خدا هستند و اين بدبيني به خودشان برمي گردد. همه خدا را قبول دارند ولي به خدا بدبين هستند.اگر ما با هستي هماهنگ شديم لذت مي بريم. زيرا خدا وجود مطلق است. خدا خالق هستي است. اگر ما به آن خوش بين بوديم همه جا براي ما بهشت مي شود و اگر به کارهاي خدا بدبين شديم همه جا براي ما جهنم مي شود. بدبيني يا خوش بيني ما نسبت به خدا تاثيري در خدا ندارد. اگر همه اطاعت بکنند يا نکنند، تاثيري در خدا ندارد.در قرآن داريم: کساني که به خدا بدبين هستند خدا آنها را لعنت و عذاب مي کند. خوش بيني انگيزه اي براي همه ي خوبيها ايجاد مي کند. ما بايد خدا و کارهاي خدا را باور بکنيم. يکي از بهترين ذکرها، ذکر يونسيه است. خلاصه ي خوش بيني و بدبيني در اين ذکر آمده است. (لااله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين)در اين دعا، ما همه ي خوبي ها را به خدا نسبت مي دهيم. در اين دنيا خدا را قبول مي کنيم و خدا را منزه مي دانيم و بديها را به خودمان نسبت مي دهيم. ما روايتي در کتاب کافي داريم: خدا هيچ سالي باران را کم نمي گذارد و به اندازه ي نياز مردم باران مي فرستد، مگر اينکه مردم گناهاني مي کنند و خدا آن بارانها را در دريا مي ريزد که قابل استفاده نباشد. پس ما بايد بديها را به خودمان نسبت بدهيم.(اين کنت من الظالمين) اين ذکر، حضرت يونس را از شکم ماهي نجات داد. اين ذکر وقت خاصي ندارد و بهتر است که در سجده گفته شود. در واقع خدا به ما حول و قوه مي دهد که معصيت بکنيم ولي ما بايد معصيت را به خودمان نسبت بدهيم. ما بخاطر اختياري که داريم به سمت معصيت مي رويم. مثلا اگر فردي دستش فلج است و دکتري دست او را مداوا کند، حالا اين فرد مي تواند اين دست را به سر يتيمي بکشد يا توي سر يتيمي بزند. ما مي توانيم اين کار را هم به دکتر و هم به خود فرد نسبت بدهيم. مثلا نور ماه و ستارگان از خورشيد است و تاريکي ها از خودشان است. پس روشني ها از خداست و تاريکي ها از ماست. حضرت زينب 56 سال عمر کردند و سختي هاي زيادي ديدند که به ايشان ام المصائب مي گويند. خوش بيني و معرفتي دراين خانم هست که وقتي در مجلس ابن زياد حضرت و خانواده اش را ملامت کردند و گفتند که ديديد خدا حسين و يارانش را کشت و شما را اسير کرد، حضرت زينب فرمودند:من غير از زيبايي چيزي را نمي بينم (اين جمله يعني اينکه من به خدا خوش بين هستم. حضرت زمام امر را در دست خدا مي داند)، خدا شهادت را براي حسين و يارانش قرار داده است و اسارت را براي ما قرار داده است تا دين به نتيجه برسد. پيامبر وقتي در طائف مي خواستند که مردم را هدايت بکنند آنها به پيامبر سنگ مي زدند.حضرت به ديوار باغي تکيه دادند و فرمودند: خدايا هرچه مي خواهي من را عتاب بکن تا راضي بشوي، من از تو شکايتي ندارم ولي از ضعف و ناتواني خودم به تو شکايت مي کنم، من به نور وجه تو پناه مي برم که تمام تاريکي ها را روشن مي کني. اين نور وجه همان خوش بيني به خداست. همه ي تقديرهاي خدا خوب است. نقاش خوب نقاشي است. اگر ما در خوش بيني را بشکنيم در بدبيني و جهنم به روي ما باز مي شود. ريشه ي اين خوش بيني معرفت خداست. ما بايد به نعمت هايي که خدا داده توجه بکنيم و فقط به نداده هاي آن نگاه کنيم و نداده ها هم به صلاح ما است و ما بايد شکر آنها را هم بجا بياوريم. داريم: اي خدايي که تمام کارهايت درست و قابل ستايش است. برداشت ما بايد از مسائل خوب باشد و فال خوب بزنيم. در قرآن در مورد فال خوب زدن در حوادثي که پيش مي آيد صحبت شده است. يکي از سيره هاي پيامبر ما اين بود که از فال خوب زدن خوشش مي آمد و از فال بو نفوس بد زدن بدش مي آمد. خوش بين بودن به خدا تمام خارها را گل مي کند و بدبيني به خدا تمام گل ها را خار مي کند. محدث قمي در سفينه روايت نقل کرده اند که پيامبر مدتي يکي از يارانش را نديد و وقتي از او پرسيد متوجه شد که طرف بيمار است و به عيادت بيمار رفت. بيمار پيرمردي بود که تب داشت. روايتي داريم که يکروز تب براي مومن کفاره ي يکسال گناهان اوست البته به جز حق الناس. پيامبر فرمودند: اين تبي که خدا براي تو فرستاده است گناهان تو را پاک مي کند و آمرزش دهنده است. اين پيرمرد متوجه سخنان پيامبر نشد و گفت:اين چه حرفهايي است که مي زنيد، اين تب تا من را نکشد من را رها نمي کند يعني نفوس بد زد. پيامبر ناراحت شد که من فال خوب مي زنم و تو فال بد مي زني، پس همان فال بد براي تو پيش مي آيد. وقتي پيامبر بيرون آمد آن پيرمرد مُرد. بلاهايي هستند که به اعمال ما کاري ندارد. ولي خيلي از بلاها به اعمال و رفتار ما ربط دارد. روايت داريم: بلا در هوا معلق است، اگر شما فال بد بزنيد گرفتار آن مي شويد و اگر فال خوب بزنيد آن بلا برمي گردد. ( پس بلا به تلقين و رفتار و گفتار شما بستگي دارد و در خارج هم تحقق پيدا مي کند.)خدا مي فرمايد من در نزد گمان بنده ام هستم. ما بايد انرژي منفي را از ذهن و زبان مان دور بکنيم. وقتي شما مي گوييد که بيمار ما بدتر مي شود همان طور هم مي شود. شما بگوييد که انشاءالله درکنکور قبول مي شوم. وقتي آسيه روي آب نيل صندوقچه اي ديد، آنرا برداشت و در آن را باز کرد و ديد که يک نوزادي در آن است.آسيه وقتي چشمش به اين نوزاد افتاد گفت: اين روشني چشم من و تو است و ما او را به فرزندي مي گيريم زيرا براي ما خير و نفع خواهد داشت. آسيه با يک فال خوب به بهشت رفت. فرعون گفت:فکر کنم اين همان بچه اي است که قاتل من خواهد بود. از يک حادثه فرعون فال بد زد و به سرنوشت بد گرفتار شد و آسيه فال خوب زد و به درجهي اعلي بهشت رسيد. وقتي ماجراي بين يوسف و زليخا پيش آمد، زليخا مجلسي ترتيب داد و باعث شد که همه ي خانم هاي دربار خاطرخواه يوسف بشوند. در قرآن داريم که يوسف گفت: خدايا براي من گوشه ي زندان بهتر از اين است که گرفتار اين زنان آلوده بشوم. يوسف نفوس بد زد. عرفا مي گويند: نفوس بد زدن مثل نقشي است که مي نويسيد. با اينکه همه دانستند يوسف بي گناه است ولي او را به زندان فرستادند. او مدتي در زندان ماند و به خدا گفت:من نيت گناه نکردم پس چرا به زندان افتادم ؟ خدا فرمود: تو خودت زندان را اختيار کردي. در روايت داريم که اي کاش مي گفتي: خدايا اگر من در عافيت و سلامت باشم بهتراز اين است که به دامان گناهکاران بيفتم. حضرت يعقوب به فرزندانش گفت که من مي ترسم گرگ يوسف را بخورد و آنها هم ياد گرفتند و گفتند که گرگ يوسف را خورده است. يعقوب نبايد اين جمله را مي گفت. ما نبايد بگوييم که فرزندم شيطان است و اصلا نيابد اسم شيطان را بياوريم. در روايت داريم که فکر، زبان و خيالات ما خيلي موثر است. ما بايد فکر بدبيني را از خودمان دور بکنيم. فرعون مردي ايراني بود که در ابتدا هيچ چيز نداشت و به مصر رفت و قبرستاني را آباد کرد. او خيلي زرنگ و باهوش بود و ثروت کلاني جمع کرد. بعد بخشدار، فرماندار و بالاخره سلطان مصر شد. او ادعاي خدايي کرد. قرآن مي فرمايد:همانا انسان وقتي به استغنا برسد ياغي مي شود. در روايات داريم که جبرئيل بصورت يک انسان پيش فرعون آمد.( فرعون با تمام بدي هايش چند صفت خوب داشت: غيور بود، ناموس خودش را در اختيار بيگانگان نمي گذاشت و راحت ديگران را مي پذيرفت.) جبرئيل گفت که من چند تا نوکر و غلام داشتم و به آنها امکانات دادم و به يکي از غلام هايم امکانات بيشتري دادم و او الان ياغي شده است.( چبرئيل شرح حال فرعون را مي گفت) من با اين بنده ياغي چکار بکنم؟ فرعون گفت: اين غلام را بايد در آب غرق کرد. جبرئيل گفت:اين مطلب را بنويس و امضا کن. فرعون فال بد زد. او بايد مي گفت:به اين غلام مهلت بده تا اصلاح بشود. اگر فرعون اين حرف را مي زند سرنوشت خودش هم اين طوري مي شد. انسان بايد بگويد که خدايي با اينکه من خوب نيستم مرا به بهشت ببر.

وقتي جريان داستان موسي و فرعون در رود نيل پيش آمد. فرعون گفت که خدايا چرا من را غرق مي کني؟ جبرئيل سوار براسبي آمد و نوشته ي خودش را به فرعون نشان داد. اگر فرعون اميد به اصلاح مي داد خودش هم غرق نمي شد. ما نبايد هيچ وقت از خدا عذاب بخواهيم.

سوال – آيات آخر سوره ي مطففين و سوره ي انشقاق را توضيح بفرماييد.

پاسخ – اميرالمومنين فرمودند: قويتر از آب بر آتش براي از بين بردن گناهان، صلوات بر محمد و آل محمد است.

در سوره ي انشقاق داريم که نامه ي اعمال عده اي را از پشت سر يا دست چپ مي دهند که آنها اهل جهنم هستند و نامه ي اعمال عده اي را از دست راست مي دهند که آنها اهل بهشت هستند و حساب آساني از آنها گرفته مي شود. ما اکثرا معصوم نيستيم ولي بايد سعي کنيم که خوبي هاي مان بر بدي هاي مان غالب باشد.کساني که هشتاد درصد خوبي دارند، خدا بيست درصد بقيه را سخت نمي گيرد. ما بايد حسنات مان زياد بشود که اهل حساب آسان بشويم.

سوال – جمع بندي از بحث خوش بيني به خدا بفرماييد.

پاسخ – عوامل نجات خوش بيني به خدا، توبه، فال خوب زدن و. .. است. ممکن است که ما بيماري داشته باشيم و همه فال خوب بزنند ولي بيمار فوت کند. آقايي به حاج آقا دولابي گفت:شما دائما مي گوييد که خدا ما را مي آمرزد و به بهشت مي برد، آيا اينها خيالات نيست. ايشان فرموند: فرض کنيد که اينها خيالات باشد، خيالات خوب بهتر است يا خيالات بد ؟ به فرض که بيمار ما بميرد، اگر ما بگوييم که انشاءالله بيمار ما خوب مي شود بهتر است يا اينکه بگوييم او بدبحت مي شود و مي ميرد ؟ خواب خوب خيلي بهتر از خواب بد است. حديث داريم: تمام خواب ها آن طوري تعبير مي شوند که شما تعبير مي کنيد. يعني اگر شما بهترين خواب ها را تعبير بد بکنيد آن خواب بد مي شود و اگر بدترين خواب ها را تعبير خوب بکنيد خوب مي شود. بنابراين خواب خودتان را به هرکسي نگوييد و به خوبي تعبير کنيد.

در آستانه ي ولادت حضرت فاطمه هستيم. روز ولادت بانو، روزهمسر و مادر ناميده اند. آقايان قدر همسر و مادرهايشان را بدانند و اگر با آنها قهر هستند آشتي کنند زيرا از اين کار آنها دل امام زمان (عج)و معصومين شاد مي شود. پيامبر فرمود:هيچ کس احترام بانوان را نمي گيرد مگر اينکه با کرامت باشد و هيچ کس به آنها اهانت نمي کند مگر اينکه پست و بي مايه باشد. احترام به مادر و همسر از وسايل قرب ما به خداست. بزرگي مي فرمود: اگر مي خواهيد مشکلات شما حل بشود آنقدر دست مادرتان را ببوسيد تا اشک شوق بريزد و دعايش مستجاب بشود. خوب است که آقايان براي تشکر، در روز ولادت حضرت فاطمه، هديه اي به همسر و مادرشان بدهند.