-برنامه سمت خدا
-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
- پرسش و پاسخ
90-10-26
سوال – خلاصه اي از بحث هفته ي قبل بفرماييد.A
پاسخ – اين دهه، دهه ي آخر صفر است. خوب است که عزيزان بيشتر در مجالس اباعبداله شرکت کنند و بيشتر از اين مراسم بهره ببرند.
اميد به انسان نشاط مي دهد. اميد و آرزوهاي خوب و بد داريم. هر اميد و آرزويي که در سعادت ما موثر است و انرژي مثبت به ما مي دهد از طرف خدا، ملائکه و انبياء است و هر ياس و نااميدي که براي ما ايجاد مي شود از طرف شيطان است. تمام انسانهايي که حرکت مي کنند يا دست نشانده ي خدا هستند يادست نشانده ي شيطان هستند. در زندگي هر وقت به ما سختي و شري مي رسد به خدا و ائمه پناه ببريم.
سوال – در مورد اميد به خدا و باز شدن درهاي رحمت الهي توضيحاتي بفرماييد.
پاسخ – در کتاب شيخ صدوق داريم که امام باقر(ع) مي فرمايد: يک انسان بيابانگرد چند کلمه با خدا گفتگو کرده است و خدا او را آمرزيده است. کلامش اين بود: خدايا من گناه دارم اگر تو مرا بيامرزي تو آقا هستي و اگر من را عذاب بکني من اهل عذاب هستم. او حق را به خدا نسبت داد و بدي را به خودش نسبت داد. به تعبيري اين همان ذکر يونسيه است: لااله الاانت سبحانک اني کنت من الظالمين. يک وقت همه ي امکانات فراهم است و ما دل مان به اينها خوش است. اما يک وقت همه ي درها بسته شده است و ما نه پول و نه پارتي داريم، در اين هنگام ما بايد چکار کنيم ؟ اميرالمومنين مي فرمايد: جاهايي که درها بسته است و اميدها از بين رفته است بيشتر اميدوار باش زيرا خدا از درهاي بسته در جديدي رو به شما باز مي کند. حتي در سختي ها و مشکلات که درها بسته مي شود بايد اميد ما بيشتر باشد. هر وقت سربالايي زندگي زياد شد و مشکلات و سختي ها شدت گرفت، سرازيري زندگي شروع مي شود. پس هر وقت به بن بست رسيديد بدانيد که مي خواهد دري باز بشود. پس ما بايد در تنگناها اميدمان را بيشتر کنيم. حتي بيشتر از زماني که درهاي باز است اميد داشته باشد. حضرت مي فرمايد: همانا موسي ( بيشترين داستاني که تکرار شده است داستان موسي است. وقتي او مي خواست بدنيا بيايد هزاران بچه را سر بريدند بعد در دامن فرعون بزرگ شد، بعد مقابل او ايستاد و...) چندين سال پيش شعيب چوپاني کرد. بعد شعيب يکي از دخترانش را به او داد. موسي پس از مدتي به مصر بازگشت. در بين راه که سرما شديد بود همسرش درد زايمان گرفت. در اين بحران هيچ وسيله اي نبود و موسي اميدش از همه قطع شده بود. در اين بحران بايد اميد موسي بيشتر بشود. شمس مي گويد: نوميد نباشي که تو را يار براندA A گرت امروز براند نه که فردا بخواند، و اگر او بر تو ببندد همه درها و گذرها ره پنهان بگشايد که کس آگاه نداند، نه که قصاب به خنجر سر ميش بِبُرد نه هلاک کشته ي خود را کشد آنگاه کشاند. چوپان وقتي گوسفند را سر مي برد و مي خواهد پوست او را جدا کند از دم خودش در او مي دمد. اگر شما از دم حيواني خارج بشوي دم رحماني به شما مي رسد. پس اگر خدا درها را مي بندد مي خواهد يک در پنهاني باز بکند و از آن در پنهاني خودش را به شما نشان بدهد. الهي و ربي من لي غيرک. موسي ديد که از دور يک آتشي است. او به طرف آتش رفت ولي ديد که آن آتش نيست بلکه نوري از درخت است که بيرون مي آيد. اي موسي من خدايي هستم که تو را خلق کرده ام و تو را براي خودم انتخاب کرده ام و تو را پيامبر کرده ام. از درخت صداي الهي بالا رفته و صوت شده است. پس حضرت موسي به قصد گرفتن آتش رفت ولي پيامبر مرسل شد. پس در نااميدي بسي اميد است. بعد فرشته ها به کمک همسر او آمدند و فرزندش بدنيا آمد. اين يک نمونه ي قرآني است. ملکه ي سبا پادشاه کشوري بود که مردم خورشيدپرست بودند. همه ي پرندگان در اختيار سليمان بودند. حضرت سليمان ديد که شانه به سر يا هُدهُد سر جايش نيست. سليمان گفت که او بدون اجازه ي من رفته است اگر او برگردد او را توبيخ مي کند مگر اينکه عذر موجهي بياورد. بعد از مدتي هدهد آمد. به او خطاب شد که چرا بدون اجازه من رفتي ؟ هُدهُد گفت: من مملکتي را کشف کردم که تو با اين همه امکانات نتوانستي آنرا کشف کني. سليمان قصد تسخير آن مملکت را داشت. (سليمان از خدا خواست که خدا ملکي به او بدهد که به احدي نداده باشد. گاهي خدا چيزي را از پيامبري دورنگه مي دارد ولي به پرنده اي اجازه مي دهد که آنرا پيدا کند. حضرت مي فرمايد: يک مورچه اي به بقيه ي مورچه ها گفت که به لانه هايتان برويد زيرا سليمان با سپاهش مي خواهد از اينجا در بشود ممکن است که شما را له کنند زيرا آنها شعور ندارند. باد اين خبر را به گوش سليمان رساند. يک مورچه در دستگاه خدا جايگاهي دارد. يک مورچه هم نبايد نااميد باشد. سليمان مورچه را احضار کرد که چرا اين پيام را دادي ؟ ما که روي هوا پروازمي کنيم و در ضمن ما ظالم نيستيم. مورچه گفت: اگر مورچه ها سپاهيان تو را مي ديدند آرزوي دنيا در قلب شان مي آمد و شما روح آنها را لِه مي کردي.من مي خواستم که آرزوي دنيا در دل مورچه ها نفوذ نکند و غافل بشويد. خدا به مورچه القاء مي کند که با سليمان اين طور حرف بزند. مورچه پرسيد که چرا محرک دستگاه تو باد است؟ سليمان گفت: من نمي دانم. مورچه گفت: من مي دانم، خدا مي خواهد به تو بگويد که دستگاه سلطنتي تو بر باد است. تمام موجودات زمين به اکسيژن و باد بند هستند. در فارسي ما داريم که فلاني باد بدست است يعني هيچي ندارد.) سليمان نامه اي به ملکه ي سبا (بلقيس) نوشت تا به او ضرب شصتي نشان بدهد که از او بترسد. يک جني گفت که من مي توانم تخت ملکه را در اينجا حاضر کنم. آصف بن برخيا که اسم اعظم مي دانست گفت که وقتي حدقه ي چشم تو برگردد من تخت او را حاضر مي کنم. و تخت او را حاضر کرد. ملکه ديد که قبل از خودش تختش در آنجا است. او تسليم سليمان شد، مسلمان شد و همسر او شد. او به قصد جنگ و دفاع به ملک سليمان آمده بود ولي تسليم شد. خدا منتظر بهانه است که ما خودمان را در معرض لطف او قرار بدهيم. خدا مي فرمايد: چرا شما در خانه ي من را نمي زنيد ؟ اگر ما نسبت به خدا خوش گمان باشيم و بخواهيم، همان توجهي که خدا به سليمان نبي داشت به ما هم خواهد داشت. خدا مي فرمايد: اگر من همه ي آرزوهاي بندگانم را که از من مي خواهند برآورده بکنم چيزي از ملک من کم نمي شود. خزانه خدا بصورتي است که اگر فرمان بدهد مي شود. حضرت آسيه همسر فرعون بود ولي در کنار پيامبر ما قرار گرفت و آرزويش برآورده شد. دعا کردن و التماس کردن انسان را به همه جاA مي رساند. حضرت مي فرمايد: ساحرهايي که به جنگ موسي آمدند و به طرفداري فرعون آمدند، به قصد غلبه آمدند. ولي خودشان ديدند که اين عصا سحر نيست و معجزه است. اين افراد که سراسر گناه بودند در يک لحظه حقيقت را ديدند و آنها به فرعون ايمان آوردند. آنها حُر هم اين طور بود و در آخرين لحظه ايمان آورد.
سوال – سوره فصلت آيات 1 تا 11 را توضيح بفرماييد.A
پاسخ – در بسياري از دعاها عافيت طلب شده است. پيامبر در شب قدر عافيت طلب مي کرده است. درعافيت سلامتي دين و دنيا هم هست. يکي از چيزهايي که باعث عافيت مي شود صلوات بر محمد و آل محمد است. پيامبر فرمود: هر صلوات يک درعافيت را به روي انسان باز مي کند و يک در گرفتاري را مي بندد. A A
خدا مي فرمايد: واي بر مشرکين، اينها زکات نمي دهند و آخرت را منکر شدند و کافر شدند. ممکن است که منظور از زکات مطلق انفاق است يعني کساني که انفاق نمي کنند و منکر هستند کافر مي باشند. يا ممکن است منظور از زکات افرادي هستند که زکات نمي دهند و منکر زکات هستند که اين باعث مي شود انسان کافر بشود. گاهي انسان نماز را نمي خواند ولي آنرا قبول دارد. اين فرد معصيت کار است ولي اگر کسي منکر نماز باشد کافر و مرتد مي شود. پس افرادي که زکات ندهند فاسق هستند ولي افرادي که زکات را انکار مي کنند کافر مي شوند. پس ندادن زکات ممکن است که انسان را به کفر بکشد. درباره يA يکي از اصحاب آيه کفر نازل شد زيرا نماز مي خواند ولي قبول نکرد که زکات بدهد.
سوال – درمورد حقوق آبرو و عرض توضيخاتي بفرماييد.
پاسخ -A حقوق عرضي از حقوق مالي مهمتر است. گرفتاري غيبت کردن و تهمت زدن به کسي سخت تر از حقوق مالي است. مال قابل جبران و تدارک است. کسي که غيبت ديگران را مي کند اگر توبه بکند و آنرا جبران بکند آخرين کسي است که به بهشتA A A مي رود. و اگر توبه نکند اولين کسي است که به جهنم مي رود. ترور شخصيت وبردن آبرو خيلي کار بدي است. راه حل اين کار اين است که ما مستقيم البته اگر مفسده نداشته باشد يا غير مستقيم از طرف حلاليت بطلبيم. اگر اين کار باعث شر بشود مي توان براي فرد دعا واستغفار کرد و کارهاي خير انجام بدهند. يکي ديگر از کارها اين است که از طرف تعريف بکنيم. با صدقه وکارهاي خير هم مي توان تدارک کرد.
در زمان موسي خشکسالي شد و باران نيامد. حضرت موسي و ياران شان به بيابان رفتند و دعا کردند ولي باران نيامد. خدا به موسي گفت که در ميان شما فردي آبروريز و سخن چين است. من بخاطر او باران را نازل نمي کنم. موسي سخن خدا را به آنها گفت و گفت که اين فرد بايداز ميان ما بيرون برود. فرد سخن چين دلش شکست و با خدا نجوا کرد. و گفت که خدايا آبروي من را نبر، من گذشته ها را جبران مي کنم. يکدفعه ابر آمد و باران شروع به باريدن کرد. موسي علت را پرسيد. خدا فرمود: آن سخن چين توبه کرد و قصد تدارک گذشته را دارد. من بخاطر او باران را فرستادم. موسي به خدا گفت که آيا مي شود آن فرد را به من معرفي کني ؟ خدا گفت: قبل از اينکه آن شخص توبه بکند من او را رسوا نکردم، حالا که او توبه کرده او را معرفي کنم ؟
سوال – بعضي ها مي گويند که ما براي حلاليت طلبيدن اقدام کرده ايم ولي مي گويند که ما تو را حلال نمي کنيم. راهنمايي بفرماييد. A
پاسخ – براي حلاليت بايداداي دين بشود مخصوصا اگر فرد مال هم داشته باشد. ولي اگرکسي ورشکست شده است يا آبروي فردي را برده است نمي تواند کاري بکند. امام صادق (ع) مي فرمايد: ملعون است، ملعون است کسي که برادر ديني بخواهد با او آشتي بکند و او قبول نکند. افرادي که از ديگران نمي گذرند، خدا هم از آنها نمي گذرد. اگر ما مي خواهيم مورد لطف خدا قرار بگيريم بايد ديگران را ببخشيم. وظيفه ي ما اين است که حلاليت بطلبيم.
سوال – براي پرداختن رد مظالم، چرا ما بايد از دفاتر مراجع تقليد اجازه بگيريم ؟
پاسخ- اگر صاحبان حق مجهول هستند حاکم شرع ولي و قيم آنهاست. اجازه گرفتن از مراجع تقليد کار سختي نيست. با تلفن هم مي شود اجازه گرفت.
سوال – آيا خوب است که ما ساليانه مبلغي به عنوان رد مظالم بپردازيم ؟A A A
پاسخ – بله، اين کار خيلي خوبي است. همان طور که ما ساليانه خمس مي دهيم لازم است که در سال حلاليت بطلبيم و رد مظالم به صاحبان حق بدهيم.
خدايا به حق صلوات بر محمد و آل محمد قلب امام زمان (عج) را به مژده ظهورش شاد بگردان وهمه ي ما را از بهترين پيروان اهل بيت قرار بده.