صفحه 430 - سوره سبأ آیات 15 تا 22 لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ ۖ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ ۖ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ ۚ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ﴿١٥﴾ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ ﴿١٦﴾ ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا ۖ وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ ﴿١٧﴾ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ ۖ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ ﴿١٨﴾ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ﴿١٩﴾ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢٠﴾ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ ﴿٢١﴾ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ ﴿٢٢﴾ مسلّماً برای قوم سَبا در محل سکونتشان نشانهای [از قدرت و رحمت خداوند] وجود داشت، و آن دو باغ آباد و پُرنعمت از سوی راست و چپ بود، [گفتیم:] از رزق پروردگارتان بهرهمند شوید، و شکرش را بهجای آرید [که] شهری [است] خوش و دلپذیر، و پروردگاری بسیار آمرزنده (١٥) ولی [مردم شهر از شکر پروردگار] روی برتافتند، در نتیجه سیل ویرانگرِ«عَرِم» را بر ضد آنان جاری کردیم، و آن دو باغ پُرنعمتشان را به دو باغی که میوۀ تلخ و درخت شورهگز و اندکی درخت سِدر حاصلش شد تبدیل کردیم! (١٦) این [سیل ویرانکننده] را در برابر ناسپاسی و کفرانشان به آنان کیفر دادیم، آیا جز کفرانکننده را کیفر میدهیم؟ (١٧) بین مردم سَبا و شهرهایی که در آنها نعمت و خیر فراوان نهاده بودیم آبادیهایی بههمپیوسته و نمایان قرار دادیم، و سیروسفر در آنها را [از لحاظ مسافت] بهاندازه [و متناسب] مقرر کردیم [و گفتیم:] شبها و روزها با ایمنی در آنها سفر کنید (١٨) پس [این ناسپاسانِ مغرور در ضمنِ درخواستی جاهلانه] گفتند: پروردگارا! بین [ما و] سفرهایمان [با ایجاد سرزمینهای بیآب و گیاه و منطقه کویری] فاصلهانداز! [تا تهیدستانِ بیزادوتوشه که مناسب شأن ما نیستند نتوانند با ما همسفر شوند. با این غرور و ناسپاسی] بر خود ستم ورزیدند، ما هم آنان را موضوع داستانها [یی برای مجالس مردم] قرار دادیم، و کاملاً متلاشی و تارومارشان کردیم، بهراستی در این سرگذشتها برای هر شخص صبورِ شکرگزاری پندهاست (١٩) مسلّماً ابلیس پندارش را [که اِعلام کرده بود نسل آدم را گمراه میکنم،] نسبت به آنان تحقق داد، که همه جز گروهی از مؤمنان پیروِ او شدند (٢٠) برای ابلیس هیچگونه تسلطی بر آنان نبود [جز از راه وسوسه، آن هم] برای این [بود] که [میخواستیم] کسانی را که به آخرت ایمان [واقعی] میآورند از کسانی که دربارۀ آن شک دارند مشخص کنیم، و پروردگارت بر هرچیزی نگهبان است (٢١) بگو: کسانی را که بهجای خداوندْ [شایستۀ پرستیدن] پنداشتهاید بخوانید [تا در امورتان به شما پاسخ دهند، ولی پاسخی ندارند؛ زیرا] در آسمانها و زمین هموزن ذرّهای را مالک نیستند، و برای آنان در آن دو [عرصه] هیچ سهم و شرکتی نیست، و از آنان هیچ پشتیبانی برای خداوند وجود ندارد (٢٢)