برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههاي حضرات معصومين (عليهم السلام)- نامه 21 نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 01- 03-97
بسم الله الرحمن الرحيم، و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
اي کاش ببينيم همه ماه نهان را *** همراه طلوع تو شروع رمضان را
با تلخي اشک غمت افطار نموديم *** از مأذنه هر بار شنيديم اذان را
چنديست که چشمان زمين بي تو نديده است *** از باد صبا آن نفس مشک فشان را
تلخند زبانها بگذار از تو بگويند *** تا نام تو تغيير دهد طعم دهان را
هرگاه که با تو به مناجات نشستيم *** يکبار هم احساس نکرديم زمان را
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و نازنينمان، به همه شنوندههاي عزيز و گرانقدرمان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله وقت سحر و افطار، در لحظات ناب مناجاتتان ما را هم دعا کنيد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. به همه بينندگان عزيز سلام ميکنم. اميدوارم همه موفق باشند.
شريعتي: امروز هم منتظر هستيم که يکي از نامههاي بلند و ناب حضرات معصومين(ع) را از زبان شما بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
ماه مبارک رمضان را تبريک ميگويم، شهر ضيافت و شهري که فرمودند: «انفاسکم فيه تسبيح» چقدر زيباست، نفسهايي که در اين ماه ميکشيد ثواب تسبيح به انسان داده ميشود. «نومکم فيه عباده» انسان استراحت ميکند، خواب ميکند اما خداوند ثواب عبادت براي روزه داران مينويسد. «عملکم فيه مقبول»، «دعاءکم فيه مستجاب» عمل شما را خداوند ميپذيرد. چون صاحب اين ماه است و ميزبان است و ما مهمان هستيم. ميزبان معمولاً مهمان را تکريم ميکند. لذا دعا را خداي متعال مستجاب ميکند. بنابراين فرصت بسيار مغتنمي است و انسان بايد از اين فرصتها استفاده کند.
نامهاي که در اين جلسه براي عزيزان بيننده انتخاب کردم به مناسبت اينکه ماه رمضان، ماه اميرالمؤمنين است، شهادت آن بزرگوار در اين ماه واقع شده است و کلمات آن بزرگوار کلمات حکيمانهاي است که انشاءالله باز هم به اين کلمات حکيمانه اشاره خواهيم کرد. نامهي 21 نهجالبلاغه است، حضرت به يکي از کارگزارانشان چهار دستور دادند، هر چهار دستور امروز از دستورهايي است که مورد نياز هم کارگزاران و هم توده مردم هست، واقعاً اگر اين چهار دستور رعايت شود، براي انسان غنيمت است و خيلي در اين شرايطي که ما قرار هست اقتصاد ما اقتصاد مقاومتي باشد و از کالاهاي ايراني همانطور که فرمودند بهره بگيريم، بسيار مهم است اين دستوراتي که حضرت فرمودند. دستور اول اين است که حضرت به يکي از کارگزارانشان ميفرمايد: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً» اسراف را رها کن. واژه اسراف در قرآن مجيد آمده است. يک واژهي ديگري نظير واژه اسراف هست که آن هم در قرآن مجيد آمده است. هردو واژه مورد نکوهش وحي است. هر دو واژه ناپسند است، يکي واژه اسراف است، «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» (انعام/141) واژه ديگر واژه تبذير است. خداوند متعال در سوره مبارکه اسراء به پيامبر ميفرمايد: «وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً» (اسراء/26)، «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِين» (اسراء/27)
ابتدا براي بينندگان محترم و عزيزاني که صداي ما را و تصوير ما را دارند اين دو واژه را توضيح بدهم، اسراف يعني چه و تبذير يعني چه؟ اسراف زياده روي است. در همه چيزها زيادهروي خوب نيست. حتي در خوردن، «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) انسان در آشاميدن و در خوردن هم نبايستي زياده روي کند. امروز از نظر پزشکي ثابت شده زياده روي در خوردن براي انسان مضر است. انسان بايد در حد اعتدال بخورد. سه نکته پزشکي را از رسول خدا بگويم، فرمودند: اگر اين سه نکته بهداشتي را انسان رعايت کند، هيچوقت نياز به طبيب پيدا نميکند مگر در موارد خاص. فرمودند: «كُلْ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي» (طب النبي (ص)، ص 19) سر سفره که مينشيني و ميخواهي غذا بخوري، حتماً گرسنه باشي و غذا بخوري. به حالت سيري انسان غذا نخورد. اميرالمؤمنين ميفرمايد: «المعدة بيت کل الداء» (بحارالانوار/ج14) معده خانه هر دردي است. چون غذاهاست که انسان را بيمار ميکند. «و الحمئة رأس کل الدواء» پرهيز هم سَر هر درماني است. فرمودند: «وَ أَمْسِكَ وَ أَنْتَ تَشْتَهِي» کاملاً سير نشده از سر سفره برخيز. بگذار يک مقدار معده جا داشته باشد. دستور سوم که پيامبر فرمودند اين است که حتماً قبل از آنکه بخواهي استراحت کني و بخوابي، دستشويي برو که به رودهها و معده فشار نيايد. اين سه دستور از پيامبر اسلام بود. دستورهاي بهداشتي است در مورد خوردن، آشاميدن و اينکه انسان هنگام خواب به دستشويي برود.
اسراف زياده روي است. انسان در مال زياده روي نکند. در خوراک زياده روي نکند. در برنامههاي زندگي هم زياده روي نکند. برخي از افراد تمام وقتشان را براي کار ميگذارند، اين زياده روي و افراط است. برخي از افراد تمام وقتشان را براي کار نکردن و استراحت ميگذارند. اين هم خوب نيست. اسلام نظامي دارد، در جلسات گذشته مديريت عمر را خدمت بينندگان عرض کرديم که انسان بايد عمر را مديريت کند. اگر مديريت نکرد گرفتار اسراف ميشود. در بعضي از قسمتها زياده روي ميکند و در بعضي قسمتها وقت کم ميآورد. اسراف در مال خوب نيست. در وقت اسراف کردن خوب نيست. انسان در عمر نبايد اسراف کند. انسان در خوردن نبايد اسراف کند.
«فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً» مقتصد يعني ميانه رو باش. نه افراط و نه تفريط! در عبارتي که حضرت در خطبه متقين دارند، وقتي متقين را توصيف ميکنند، به حضرت عرض کرد: متقين را براي من توصيف کن. حضرت فرمودند: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» (نهجالبلاغه، خطبه 193) سخن که بگويند، سخن درست که با واقع تطبيق ميکند، ميگويند. صواب يعني چيزي که به واقع اصابت ميکند. «وَ مَلْبَسُهُمُ الاقْتِصَادُ» (نهجالبلاغه، خطبه 193) لباس اقتصاد به تن ميکنند. نه لباس خيلي گران قيمت، نه لباس ارزان قيمت، آنچه در شأن اوست بپوشد. شايد منظور حضرت از «وَ مَلْبَسُهُمُ الاقْتِصَادُ» يعني اصلاً به زندگي لباس اقتصاد بپوشد. مشي او مشي اقتصادي باشد. پس اسراف زياده روي است که در آن آيه هم «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» معنايش همين است که انسان در خوردن زياده روي نکند.
اما واژه تبذير، واژه تبذير ضايع کردن مال است. فرض کنيد انسان يکوقت زياد غذا ميخورد، اين اسراف است. يک وقت غذا را دور ميريزد. نه خودش ميخورد و نه به حيوانات ميدهد. ضايع کردن، فرض کنيد انسان نصف قلمي که مانده است را دور بريزد. ميشود از اين بهره گرفت و استفاده کرد. يا يک ميوهاي را انسان بخورد و باقي را دور بريزد. در روايتي دارد که امام صادق(ع) وارد منزل ميشدند، توسط يکي از اعضاي منزلشان يک سيبي را که گاز زده بودند، مقدارش را خورده بودند، از منزل بيرون انداختند. حضرت آمدند سيب را برداشتند و داخل منزل بردند و شستند و فرمودند: چرا اين را بيرون انداختيد؟ نصف اين خورده شده و باقياش مانده است. اين ضايع کردن است. يا فرض کنيد در محيط دانش آموزي، نوجوانان يا دانشجويان يا اساتيد، همه و همه گاهي روي يک کاغذي مينويسند و باقي را دور مياندازند. ما براي اقتصاد مقاومتي بايد رعايت همه اين امور را بکنيم. اگر رعايت بکنيم، ميتوانيم روي پاي خودمان بايستيم.
شريعتي: نقل شده که امام(ره) بخشي از اشعارشان را در حاشيه روزنامهها مينوشتند. يعني از آن فضا هم استفاده ميکردند.
حاج آقاي نظري منفرد: من شنيدم که امام(ره) آب را که ميخواستند ميل کنند، باقيمانده آب را دور نميريختند. نگه ميداشتند و دوباره از آن آب ميل ميکردند. اين خيلي مهم است. فرض کنيد يک نفر اگر اين امور را رعايت کند، مجموعه ما اگر رعايت کنيم، روي هم چقدر اينها زياد ميشود. اگر بنده فکر کنم که روي کاغذي دو سطر بنويسم و باقي را رها کنم، چه ميشود، چه اشکالي دارد، اين درست نيست! اگر جمعي اين کار را بکنند خيلي زياد ميشود. مخاطب امام در نامه 21 يکي از کارگزارانشان هست. کارگزاران ما هم بايد رعايت کنند. رعايت کنند در دوائر، نهادها، کاغذ بيخودي مصرف نکنند، قلم را همينطور، برق را همينطور، سرمايش و گرمايش همينطور، بايد اهميت داد. اينها براي بيت المال است. وقتي امام به يک کارگزار ميفرمايد: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً» مخاطب کارگزار است. همه مردم موظف هستند و مسئول هستند که به اين امر توجه کنند و در زندگي رعايت کنند. اين يک دستور است. پس اسراف و تبذير هردو از نظر قرآن و روايات مورد نکوهش هست، حضرت اينجا به يکي از کارگزارانشان ميفرمايند: «فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً»
دستور دومي که حضرت به اين کارگزار ميدهند اين است. ميفرمايند: «وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» امروز به فکر فردا باش. باز اين امر هم شامل کارگزاران ميشود و هم شامل مردم ميشود. کارگزاران ما، مسئولين کشوري ما، آنها بايد امروز به فکر فردا باشند. يعني بايد در مورد کشور برنامه ريزي کنند. تدبير کنند،«وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» معنايش همين است. انسان بايد تدبير کند. حالا اين تدبير دو سويه است. يک سوي اين تدبير معاد انسان است. در قرآن از آن تعبير به غد شده است. در سوره مبارکه حشر است «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» (حشر/18) از قيامت تعبير به غد شده است، يعني فردا! اما از آنجايي که اسلام ديني است که هم دنياي انسانها را اگر به آن عمل کنند، آباد شود و هم آخرت آنها را. «وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» مربوط به دنيا نيست. هم مربوط به دنيا است و هم مربوط به آخرت است. شاهدي از روايت ذکر کنم. در روايات هست که «لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ» (الفقيه/ج3/ ص156) از ما نيست کسي که دنيا را براي آخرت ترک کند، کاري به کار دنيا نداشته باشد. از ما نيست کسي هم که دائم فکر دنيا باشد. يعني بايد انسان بين دنيا و آخرت جمع کند.
در حديث ديگري داريم «کن في الدنيا کَأنَّک تعيش ابداً و کن للآخره کَأنَّک تموتُ غداً» براي دنيا به گونهاي باش که ميخواهي هميشه در دنيا زندگي کني، يعني برنامه ريزي کن و براي آخرت هم به گونهاي باش که گويي فردا ميخواهي از اين دنيا عبور کني. مجموعه اين روايات که زيباست به ما اين پيام را ميدهد که ما هم دنيا را داشته باشيم، هم آخرت را. قرآن مجيد هم در اين راستا ميفرمايد: «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَة» (بقره/201) در آيه آخر سوره مبارکه قصص ميفرمايد: «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ» از آنچه خدا به تو داده براي آخرت صرف کن، «وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص/77) بهرهي خودت از دنيا را فراموش نکن. در سوره مبارکه قصص اواخر سوره هست. بنابراين انسان بايستي به فکر فردا باشد. به فکر فرداي دنيايش هم باشد. ما به فکر فرداي دنيا هستيم، مال مياندوزيم براي فردا اما براي کل زندگي بايد برنامهريزي کرد. براي سلامتي برنامه ريزي کند، براي فرزندان برنامهريزي کند. براي علم خودش برنامهريزي کند. سعي کند فرزندان را درست تربيت کند براي فردا جامعه، اينها امانتهاي الهي در اختيار ما هستند. تمام اين مسائل تحت عنوان«وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» قرار ميگيرد. بنابراين دستور العمل دوم اين است که «وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً» و اين دستورالعمل واقعاً از دستورالعملهاي کليدي و مهم در زندگي انسان است. براي اينکه کسي تصور نکند فرمايشات ائمه و معصومين براي زماني بوده و آن زمان منقضي شده و تمام شده و گذشته و اين زمان، زمان ديگري است. اين جمله يک جمله زنده و به روز براي ديروز جامعه و امروز جامعه و فرداي جامعه است و براي تک تک افراد مورد نياز است.
حضرت ميفرمايد: «وَ أَمْسِكْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ» سعي کن به اندازه نيازت مال نگه داري. اين هم دستورالعمل عقلايي و درستي است. چون من يک نيازهايي دارم. من به اندازه نيازم بايد اندوخته کنم. اگر به اندازه نيازم اندوخته نکردم و مازاد بر نيازم اندوختم در حقيقت من خازن هستم و انباردار براي ديگران هستم. امام حسن مجتبي(ع) که نيمه ماه رمضان روز ولادتشان هست، به يکي از اصحابشان ميفرمايند: «و اعلم انّك لا تكسب من المال شيئاً فوق قوتك الا كنت فيه خازن لغيرك» تو بيشتر از نيازت مال اندوخته نميکني مگر اينکه انباردار ديگران هستي و براي ديگران خزينه ميکني. يک مقداري لازم است که انسان براي فرزندانش، براي خانوادهاش اندوخته کند اما برخي خودشان هم نميدانند اين مالي که اندوختهاند براي چيست.
اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: اين مالي که برخي مياندوزند و مورد نياز آنها نيست و از دنيا ميروند، اگر از راه حلال تحصيل کرده باشند بايد پاسخگو باشند. چون در قيامت از مال دو گونه سؤال ميشود. «من أين اکتسبه و فيما انفقه» (فضايل الشيعه/ص7) از کجا آوردي و کجا هزينه کردي؟ چون اگر انسان در حرام هزينه کرده باشد بايد پاسخگو باشد. ميفرمايد: کساني که بيشتر از نيازشان مال اندوزي ميکنند، اگر از راه حلال تحصيل کرده باشند و به دست آورده باشند بايد جوابگو باشند و اگر از راه حرام اين مال را به دست آورده باشند و اندوخته باشند و گذاشته باشند و رفته باشند، پاسخش را بايد اينها بدهند که اندوختند و لذتش را ديگران ميبرند. بنابراين اينکه حضرت به کارگزار ميفرمايد: يکوقت در اموال مردم طمع نکني، بيت المال در اختيار توست. تو يک حق و حقوقي داري. «وَ أَمْسِكْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ» به اندازه نيازت مال اندوزي کن.
دستور چهارم «وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِيَوْمِ حَاجَتِكَ» روزي تو نياز به اين مال داري. «قَدِّمِ الفَضل» فضل يعني زيادي، آن زيادي را براي روز نيازت قرار بده. در سوره مبارکه ابراهيم يک آيه هست که خداوند متعال به پيامبر ميفرمايد: «قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خِلالٌ» (ابراهيم/31) به بندگان مؤمن من بگو نماز را به پا دارند و از اموالشان انفاق کنند در نهان و آشکار، در سر و علن، قبل از آنکه روزي فرا برسد، ديگر آن روز، روز تعامل نيست. خدايا من مال دنيايم را ميدهم و تو از من بگذر. روز دوستي هم نيست. ديگر دوستي و مودت به درد نميخورد. ماه مبارک رمضان ماه انفاق است. کساني که ميتوانند از مالشان، امکاناتي که خدا به آنها داده، به نيازمندان جامعه بدهند، در يک خطبهاي وجود مقدس پيغمبر اکرم که در آخر ماه شعبان و روزهاي آخر ماه شعبان ايراد کردند، ميفرمايند: انفاق کنيد ولو به يک دانه خرما، يک تکه از خرما! يعني انسان نبايد در انفاق کوتاهي کند، بايد اهل سخاوت باشد. ولو به مقدار کم، يک کسي ندارد خيلي انفاق کند. آن مقداري که ميتواند انفاق کند.
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم در ذيل نامه 21 نهجالبلاغه که نامه حضرت به يکي از کارگزارانش بود. نامهاي که به روز است و انگار همين امروز حضرت اين نامه را براي ما نوشتند که يک جامعه رو به پيشرفت داشته باشيم، يک جامعهاي که اين مشکلات درونش نباشد و حرکت کنيم و به آنجايي برسيم که بايد برسيم. امروز صفحه 327 قرآن کريم، آيات 58 تا 72 سوره مبارکه انبياء را تلاوت خواهيم کرد.
«فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلَّا كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ «58» قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ «59» قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ «60» قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ «61» قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ «62» قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ «63» فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ «64» ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ «65» قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ «66» أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «67» قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ «68» قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ «69» وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ «70» وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ «71» وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ «72»
ترجمه: پس (سرانجام، ابراهيم در يك فرصت مناسب) همه آنها، جز بزرگشان را كاملًا خرد كرد تا شايد آنها به سراغ آن بيايند (و وجدانهاى خفتهى آنها بيدار شود). گفتند: چه كسى با خدايان ما اين چنين كرده؟ قطعاً او از ستمكاران است. گفتند: شنيدهايم جوانى كه به او ابراهيم مىگويند، بتها را (به بدى) ياد مىكرد. (بزرگان قوم) گفتند: پس او را در پيش چشم مردم بياوريد تا آنها (بر مجرم بودن او) گواهى دهند. گفتند: اى ابراهيم! آيا تو با خدايان ما اين چنين كردهاى؟ (ابراهيم) گفت: بلكه اين بزرگشان آن را انجام داده است. پس از خودشان بپرسيد اگر سخن مىگويند!! پس به (وجدانهاى) خود بازگشتند، پس (به يكديگر يا به خويش) گفتند: هر آينه شما خودتان ستمگر و ظالميد. سپس سرهايشان را به زير انداختند (و با شرمندگى گفتند: اى ابراهيم!) براستى تو خود مىدانى كه اينها (حرف نمىزنند و) اهلسخن گفتن نيستند. (ابراهيم) گفت: پس آيا شما بجاى خداوند چيزى را مىپرستيد كه هيچ سودى براى شما ندارد و هيچ زيانى به شما نمىرساند؟! اف بر شما و بر هر چه كه غير از خدا پرستش مىكنيد، آيا نمىانديشيد؟! (امّا مشركان لجوج و متعصّب) گفتند: اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد! او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد. (و سرانجام آتشى فراهم آورده و ابراهيم را به درون آن انداختند، امّا ما) گفتيم: اى آتش! بر ابراهيم سرد و سلامت باش. و (اگر چه) آنان براى او (تدبير بد و) كيدى را اراده كردند، ولى ما آنها را از زيانكارترين (مردم) قرار داديم. و ما، او (ابراهيم) ولوط را (از شرّ كافران) به سرزمينى كه در آنجا براى همه جهانيان بركت نهاديم، نجات داديم. وبه او (ابراهيم) اسحاق و يعقوب را به عنوان نعمتى افزون بخشيديم و همه را از صالحان قرار داديم.
شريعتي:
رمضان است رفيقان همه بيدار شويم *** همه بيدار در اين فرصت سرشار شويم
نماز و روزههاي شما قبول باشد. انشاءالله اين مهماني براي همه پر خير و برکت باشد. فايلهاي صوتي و متني برنامه را ميتوانيد هم در کانال ما در پيام رسان داخلي دنبال کنيد و هم در سايت برنامه قرار دارد. اشاره قرآني امروز را بشنويم و قرار هست امروز از شخصيت بزرگ، حکيم عارف و فيلسوف و مفسر بزرگ ملاصدراي شيرازي براي ما بگويند.
حاج آقاي نظري منفرد: اين آياتي که تلاوت شد، يک نکته مهمي در اين آيات هست، اينکه انبياء براي بيدار کردن خردهاي مردم از شيوههاي مختلفي استفاده ميکردند. چون اساساً فلسفه بعثت آنطور که اميرالمؤمنين(ع) در يکي از خطبههاي نهجالبلاغه فرمودند براي بيدار کردن عقلهاي دفن شده است. «يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ» (نهجالبلاغه، خطبه 1) عقل دفن شده را بيرون بياور. حضرت ابراهيم(س) در آياتي که تلاوت شد همين کار را کرد. آمد بتها را شکست. بعد وسيلهاي که به وسيله آن بتها را شکسته بود، روي گردن بت بزرگ گذاشت. مردم آمدند ديدند بتها شکسته شده و فقط بت بزرگ سالم است و وسيله خرد کردن بتها هم به گردن بت بزرگ است. گفتند: چه کسي اين کار را با خدايان ما کرده است؟ گفتند: «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ» يک جواني که نامش ابراهيم است. گفتند: او را بياوريد تنبيه کنيم. حضرت ابراهيم را آوردند «قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيم» تو با بتهاي ما چنين کردي؟ حضرت ابراهيم اينطور فرمود: «قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ» بزرگ آنها اين کار را کرده اگر ميتوانند سخن بگويند! يعني بزرگ آنها کرده را مقيد کردند به قيدي که آن قيد محقق نميشود. اين باعث شد آن خرد خفته آنها بيدار شد. در آيه شريفه دارد اينها سرهايشان را زير انداختند و گفتند: بتها حرف نميزنند. ابراهيم با اين کار عقل خفتهي آنها را بيدار کرد. يک موجودي که نميتواند حرف بزند. شما چطور آن موجود را معبود قرار داديد و ميپرستيد. انسان بايد خدايي را بپرستد که مدبر و مالک و حيّ لا يموت است. سميع و بصير است. حضرت ابراهيم با عملش خرد خفته آنها را بيدار کرد و اين شيوه بسيار جالبي در تبليغ است. گاهي تبليغ، تبليغ گفتاري است. انسان با حرف صحبت کند. گاهي تبليغ، تبليغ عملي است. شايد تأثير آن تبليغ عملي از تبليغ گفتاري بيشتر باشد. اين آيات متضمن اين امر است.
شريعتي:
خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شکن *** خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
در اين ماه ضيافت براي آمدن حضرت و تعجيل در فرجش دعا کنيم. اين هفته قرار شد از شخصيت بزرگ ملاصدرا بشنويم، شنيدن از اين شخصيت از زبان شما خالي از لطف نيست.
حاج آقاي نظري منفرد: ايشان از علماي قرن دهم و يازدهم است. ايشان متولد شيراز است اما مهاجرت به قم کرده است. دنبال يک خلوتي بوده که بتواند دانشي که آموخته است را بنويسد و کتابت بکند. به قم آمد و در قم هم مسکن اختيار نکرد و به کهک قم رفت. الآن منزل ملاصدرا در کهک هست. سي سال در کهک اقامت گزيد. خانه تاريخي ايشان هست و از بناهاي تاريخي زيبايي هست. ايشان در مقدمه کتاب اسفار نوشته است که در اين سي سال، کتاب اسفار را که نه جلد هست و فلسفه و حکمت هست، آنجا اين کتاب را نوشته است. بخش اول و دوم اين کتاب الهيات الاعم، سوم و چهارمش جواهر و اعراض است و پنجم و ششم نفس است تا نهم که بحث معاد است. امروز اين کتاب، جزء کتابهاي درسي حوزه است. جلد سوم حرکت است. ابتکاراتي که ايشان دارد يکي بحث اصالت الوجود است که برخي از حکماء قائل به اصالت ماهيت بودند. يکي هم بحث حرکت جوهري است که از ابداعات ايشان است.
ايشان گاهي معضلات علمي و پيچيدگيهايي که در مسائل فلسفي بوده را وادار به توسلات ميکرد و از کهک حرکت ميکرد و به قم ميآمد. مسافت زياد بود و آن روز هم وسايل نقليه مثل امروز نبود. با حيوانات سفر ميکردند يا پياده ميآمدند. به حرم حضرت معصومه مشرف ميشده و متوسل به بي بي ميشده و آن مشکل علمي براي ايشان و معضل علمي حل ميشده و برميگشته است. در حالات ايشان اين امر آمده است. ايشان صاحب تأليفات فراواني هست. بر اصول کافي هم شرح نوشته است. ايشان کتابهاي ديگري هم دارد ولي عمده کتاب ايشان الاسفار الاربعه هست. اسفار به معني کتاب است، يک معنايش هم به معني سفر است، جا به جا شدن و مسافرت که ظاهراً به معني دوم شايد باشد. چون سفر از خلق به حق، و از حق به خلق، سفرهاي چهارگانه است.
شريعتي: هر روز قرار گذاشتيم يک مسأله فقهي و شرعي را از زبان کارشناسان بشنويم، اين مسأله را بفرمايند و حسن ختام فرمايشات شما را بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: در رابطه با روزهاي که شخص مسافرت ميکند در ماه مبارک رمضان، اگر ده روز در يک جا اقامت کند بايد روزه بگيرد و نمازش را تمام بخواند. اما مقصود از اين ده روز شب اول و شب آخر داخل نيست. از صبح روز اول اگر سحر باشد تا غروب روز دهم کافي است. اما اگر وسط روز وارد شد، اين را تلفيق ميگويند. بايد حساب کند، اگر ده صبح وارد شد ميتواند قصد روزه بکند، آن روز حساب است. ميماند تا روز يازدهم تا ده صبح ميتواند آنجا بماند. اين را تلفيق ميگويند. براي اينکه روزه آن روز خراب نشود صبر ميکند ظهر که شد از آنجا بيرون بيايد. آنوقت روزههايش درست است. بايد قصد ده روز کنند. روز ملاک است، شب اول و شب آخر ملاک نيست. از روز اول تا پايان غروب روز دهم، اگر خواست اضافه بماند بايد روزه بگيرد و نمازش را هم کامل بخواند ولي اگر وسط روز يا قبل از ظهر وارد شد، بايد بماند تا ده صبح روز يازدهم!
در پايان نامه 21 نهجالبلاغه، اميرالمؤمنين(ع) به يک نکتهاي که مهم است در زندگي اشاره ميکند. ما گاهي اميدهاي نابهجا و بيجا داريم. اميد را انسان بايد سعي کند در جايي داشته باشد که امکان داشته باشد. گاهي ما يک خواستههايي داريم نا ممکن است. مثلاً کسي ميگويد: خدايا از تو ميخواهم هميشه در دنيا بمانم. سنت الهي است که «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت» اين اميد، اميد نا به جايي است. امام(ع) در ذيل اين نامه اشاره به اين نکته ميفرمايند. «اترجو ان يعطيک الله اجر المتواضعين و انت عنده من المتکبرين» تو اميد داري خدا مزد و اجر متواضعين را به تو بدهد در حالي که تو از متکبرين هستي. «و تطمع و انت متمرع في النعيم، تمنعه الضعيف والارمله ان يوجب لک ثواب المتصدقين» تو طمع داري و ميخواهي در نعمتها غوطهور باشي، اين همه نعمت داري و به ضعفا و نيازمندان نميرسي. کمک به آنها نميکني. ارمله به خانوادههاي بي سرپرست ميگويند. به آنها نميرسي و آنوقت انتظار داري خداوند متعال پاداش متصدقين را به تو بدهد. اين يک اميد بي جايي است. اميد بايد در جاي خودش باشد. بعد ميفرمايند: «و انما المرء مجزي بما اَسلف» انسان جزا داده ميشود به کارهايي که کرده است. «و قادم علي ما قدم» به اين کارگزار ميفرمايد: تو در روز قيامت به همان چيزهايي وارد ميشوي که در دنيا انجام دادي. اشاره به آيه شريفه «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ» (بقره/110) دارد. هرچه انسان انجام داده نزد خدا محفوظ است. «والسلام»!
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا ما را از صائمين و قائمين در اين ماه قرار بده. خدايا ما را جزء انفاق کنندگان در اين ماه به ضعفا قرار بده. خدايا دعاهاي ما را در اين ماه مقبول قرار بده. خدايا شايستگي و لياقت اينکه ما در اين ماه ضيافت سر سفره و مائده تو بنشينيم، از آن افراد قرار بده. امنيت را بر ما مستدام بدار. براي جوانهاي ما وسيله کسب و کار و ازدواج فراهم بفرما.
شريعتي: در لحظههاي ناب سحر و افطار ما را هم دعا کنيد.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»